مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
تاریخ
حوزه های تخصصی:
اصلاح فرهنگ موجود و تلاش برای ایجاد فرهنگ مطلوب لازمة هر گونه برنامه تحوّل آفرین برای رشد بشر است و یکی از مهم ترین گام ها در این زمینه بکارگیری منابع مناسب برای تأثیر در فرهنگ می باشد. این پژوهش با روش تحلیلی استنباطی جهت استنباط از قرآن کریم و با مطالعة کتابخانه ای جهت بهره گیری از دیدگاه های برخی از صاحب نظران در زمینة فرهنگ و مفسّران قرآن کریم به گونه شناسی منابع فرهنگ مطلوب از دیدگاه این کتاب مقدّس می پردازد. این پژوهش ضمن آنکه طبیعت، غریزه، قلب، فطرت، دین، عقل، سیرة عقلا و تاریخ را به عنوان منابع فرهنگ مطلوب معرّفی می کند، گونه های مختلف بهره گیری فرهنگ از آن منابع در ساحت های معرفتی و وجودی را نیز مورد بررسی قرار می دهد و نشان می دهد که این منابع چگونه می توانند به نوبة خود راه دستیابی به فرهنگ مطلوب را هموار سازند.
جایگاه تاریخ در نظام فلسفی هگل
حوزه های تخصصی:
پیوند میان تاریخ و فلسفه در قرون جدید به بهترین نحو در نظام فلسفی هگل نمود یافته است. هگل در تبیین نظام فلسفی خود درباره تاریخ، با استفاده مطلوب تر از آراء افلاطون و ارسطو، و تلفیق آن با آراء اندیشمندان عصر روشنگری، فلسفه تاریخی پویا و کارآمدی پدید آورده، که در پرتو کارآمدی «گایست»، به عنوان قوه محرکه تاریخ، آغاز و انجام خوشایندی را برای آن رقم می زند. تاریخ در نزد هگل، منظومه یا بستری است که از منطق درونی خود برخوردار است، قانون مندی خاص خود را دارد و سلسله مراتب و سیر تحول خاصی را طی می کند تا به مقصودی برسد که چیزی جز رسیدن به آزادی، در وجهی کاملاً آگاهانه، نیست. روند تکاملی تاریخ، رسیدن به آزادی در حیات سیاسی و اجتماعی، و شکل گیری جامعه ای مدنی است که از سرِ آگاهی و نیازی خودآگاهانه حاصل شده است. این روند تکاملی، نیل به جایگاهی در سطح جهانی است و ملل مختلف در تحقق آن سهم مؤثر دارند و به جریان کلی تاریخ جهان کمک می کنند؛ منتها هر ملتی تنها از فرصت منحصر به فردی برای نقش-آفرینی در این عرصه جهانی برخوردار است. نوشتار حاضر، تبیین فلسفی تاریخ در نگاه هگل را در دستورکار دارد و بر آن است تا زمینه های پیوند میان تاریخ و فلسفه را در اندیشه این فیلسوف آلمانی بررسی نماید.
مقایسه فلسفه علم تاریخ از دیدگاه ابن خلدون و استاد مطهری
حوزه های تخصصی:
عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ را به «ظاهر» و «باطن»، و استاد مرتضی مطهری، آن را به سه نوع «نقلی»، «علمی» و «فلسفة (نظری) تاریخ» تقسیم کرده اند. ظاهر تاریخ با تاریخ نقلی، و باطن تاریخ با تاریخ علمی، قابل تطبیق است. اما ابن خلدون، واژة معادلِ فلسفه (نظری) تاریخ براساس اصطلاح استاد مطهری را مشخص نساخته، و در این زمینه بحثی به صورت مستقیم طرح نکرده است. با وجود تأیید کلی هر دو اندیشمند نسبت به تاریخ نقلی، به نظر می رسد اعتماد شهید مطهری به مطالب تاریخ نقلی، در مقایسه با ابن خلدون بیشتر است. علی رغم آنکه قانون مندی تاریخ و اجتماع انسانی (به عنوان باطن تاریخ یا تاریخ علمی)، نزد هر دو متفکر، مسلّم می باشد، استاد مطهری، دستیابی به آن قوانین را، به دلیل پیچیدگی انسان و به ویژه جامعه انسانی، دشوار دانسته است. اما ابن خلدون، در مقام عمل، با تسامح زیاد و نقض های متعدد، اقدام به بیان قوانین اجتماعی فراوان نموده است. از سوی دیگر، برخلاف استاد مطهری، که تاریخ علمی را مبتنی بر «اصالت جامعه»، و نیز روند علم تاریخ را رو به تکامل می داند، از مطالب ابن خلدون چنین برداشتی به دست نمی آید.
امکان خوانشی «پسا مدرن» از سنت فلسفی در عالم اسلام با تأکید بر «هستی شناسی بنیادین» هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله با الهام از تلقی «پسامدرن» هیدگر در خصوص زمان مندی اکستاتیک انسان (افعال انسان همواره محفوف به مؤلفه هایی از سنخ زمان است که مجال فراروی او را فراهم می آورند) شأن تاریخی وجود او را تبیین می کند. هیدگر مرگ اندیشی را موجب رهایی انسان از بی خودی فرد منتشر و اصالت عزم وی می داند. چنین شرایطی به تنهایی متعلق عزم دازاین را با عرضه ی گزیده ای از امکانات به دست نمی دهد. برآوردن چنین مقصودی مستلزم رجوع آدمی به گذشته ی تاریخی خود است که در آن شمار قابل ملاحظه ای از امکان ها عرضه می شوند. اندیشه های فلسفی و چهره های شاخص آن نیز به میراث فرهنگی دازاین تعلق دارند. آدمی در رجوع به میراث گذشته، قهرمانان خود را تکرار می کند.
«ایرانی» نیز می تواند به امکانات دازاین ایرانی در گذشته ی حکمی و فلسفی اش بنگرد. در نگاه اصیل به تاریخ، آن چه را دازاین به انجام رسانده یا نرسانده، (Wirklichkeit) مد نظر نیست بلکه امکانات (Möglichkeiten) منتخب دازاین، آن چه را که می توانست برگزیند و نکرد و سرانجام آن دسته از امکاناتی را که هنوز برجاست، پیش چشم می آوریم.
بزرگان اندیشه ی میراث حکمی ما؛ ابن سینا، سهرودی، ملاصدرا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، ابن رشد و نظایر آن ها بر حسب مقتضیات وجودی در زمانه و تاریخی ظاهر شده اند که اینگ گذشته ی ما را ساخته است. با درک زمان و روزگار آنان می توانیم به خوبی تفاوت بین روزگارِ سنت خودمان را با شرایطِ مدرن و پسا مدرن درک کنیم. توجه و فهمی که با رجوع به امکاناتِ مکمون در آن شاید بتوان راهی به رهایی از مابعدالطبیعه ی غربی و وجوه مختلف آن که هیدگر با عنوان محتاطانه ی متفکری پسامدرن در شمار منادیان آن قرار دارد، باز کرد.
سیمای زنان در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتب تاریخ و ادبیات هر دوره، آینه ای است که شرایط اجتماعی آن دوره را منعکس می کند و می توان از طریق بررسی و مطالعه دقیق این آثار به شرایط و مقتضیات آن دوره آگاهی پیدا کرد. عادات و رسوم هر قوم و طایفه ای، نمودار میزان تمدن و فرهنگ آن قوم است و از میان آن ها می توان سایه روشنی از اوضاع یک ملت را شناخت و به آرا و عقاید آن ها پی برد. در این مقاله سعی شده است با بررسی اتفاقات و حوادثی که رد پای زنان در آن ها دیده می شود، به شناختی همه جانبه از جایگاه و سیمای زنان در تاریخ جهانگشای جوینی دست یافت و نقش زنان در مسایل سیاسی و فرهنگی جامعه آن روزگار و چگونگی رسیدن زنان به پایگاه اجتماعی و حقوق مدنی خود را روشن ساخت. هرچند، این نقش ابتدا به صورت غیر مستقیم و پنهان بود و بعدها آشکارترگردید.
دیرینه شناسی و تبارشناسی فوکو: گذر از تاریخنگاری متدوال
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر درصدد واکاوای آراء فوکو درباره دیرینه شناسی تاریخ و تبارشناسی تاریخ می باشد. در این راستا کوشش شده نگاهی به جریان های فکری غالب در عصر فوکو انداخته و تأثیر این جریان ها را بر تفکرات وی نشان داده شود. فوکو در تحلیل تبارشناسی تاریخ، خود را وامدار نیچه می داند و در کاربست این مفهوم تحت تأثیر این فلیسوف قرار دارد، به همین منظور خطوط فکری نیچه در زمینه تبارشناسی مطرح شده و تفاوت مفهوم حاضر در نزد دو متفکر مورد بررسی قرار گرفته است. در زندگی فکری فوکو شاهد گسست و تغییر جهت از دیرینه شناسی به تبارشناسی هستیم، در این رابطه، نوشتار حاضر سعی در نشان دادن چگونگی این گسست فکری و همچنین مشخص نمودن تمایزات مفهومی بین دو روش دیرینه شناسی و تبارشناسی را دارد. فوکو به شیوه تاریخنگاری متداول انتقاد می کند و این رویکرد به تاریخ را تمامیت گرا می داند و بر انقطاع و گسست در تاریخ تاکید دارد و خواهان نوعی تاریخنگاری موردی در بررسی پدیده هاست.
بررسی برخی مولفه های پسامدرن در اشعار منوچهر آتشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منوچهر آتشی با گذر از سنت نیمایی و روی آوردن به تجربه های مدرن، نام خود را در شمار یکی از شاعران نوگرای معاصر فارسی ثبت کرده است؛ این در حالی است که بررسی اشعار وی نشان می دهد که در برخی اشعار روایی- تاریخی او به ویژه در آخرین مجموعه شعری که پس از مرگ وی به چاپ رسید (بازگشت به درون سنگ، 1386)، به دنیای پسامدرن نیز گام نهاده و در پی خلق روایت هایی به شیوه ی فراداستان تاریخ نگارانه برآمده است. در این مقاله ضمن نشان دادن گستره ی تاریخ در اشعار آتشی، با استفاده از آرای برخی نظریه پردازان پسامدرن تاریخ از جمله لیندا هاچن، برایان مک هیل و هایدن وایت، ویژگیهای فراداستان تاریخ نگارانه مطرح و سپس یازده شعر از اشعار مجموعه ی »بازگشت به درون سنگ» بر اساس پنج شاخصه ی فراداستان تاریخ نگارانه بررسی و تحلیل شد. این شاخصه ها عبارتند از: زمان پریشی (نابهنگام گرایی)، نقد خردگرایی، انکار غایت مداری تاریخ، به چالش کشیدن حقایق تاریخی، طنز و آیرونی. نتیجه ی به دست آمده، مؤید رویکرد پسامدرن آتشی و تلاش او برای آفرینش فراداستان تاریخی در حوزه ی شعر است.
نظریة «تکامل جامعه و تاریخ» استاد مرتضی مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با بررسی آثار استاد مرتضی مطهری دربارة تحولات جامعه و تاریخ، به دنبال تبیین نظریة «تکامل جامعه و تاریخ» ایشان است. برای تبیین این نظریه، باید به سؤالات ذیل پاسخ داد: تکامل به چه معناست؟ معیارهای تکامل جامعه و تاریخ چیست؟ و سیر حرکت تکاملی تاریخ چگونه است؟ با بررسی آثار ایشان، به این نتیجه می رسیم که «تکامل تاریخ» به معنای به فعلیت رسیدن استعدادهای فطری جامعه است که معیار آن ایمان و ایدئولوژی و رشد آزادی و آگاهی در جامعه است. سیر تکامل تاریخ هم به این صورت است که در طول تاریخ، مجموع جوامع در مجموع زمان ها، روبه تکامل هستند. این تکامل مجموعی اگر به معنای تکامل در نهایت تاریخ و در قالب جامعه مهدوی باشد قابل پذیرش است، اما به صورت تکامل مجموعی در مقاطعی از تاریخ، همواره لزوماً قابل پذیرش نیست، اگرچه برای دوره های تاریخی خاص پذیرفتنی است.
کتابخانه و کتابداری در ایران عصر سامانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی وضعیت ساختمان و تجهیزات، روش های گسترش مجموعه، ساماندهی کتاب، و انواع کتابخانه ها در عصر سامانی است.
روش/رویکرد پژوهش: روش پژوهش تاریخی است و داده های آن با استفاده از مرور متون و منابع کتابخانه ای گردآوری و تحلیل شده است.
یافته ها: کتابخانه ها از مهم ترین نهادهای فرهنگی در عصر سامانی به شمار می آیند و به انواع کتابخانه های سلطنتی، عمومی، مدارس، و مساجد تقسیم می شدند. مجموعه آنها بیشتر از طریق وقف، استنساخ، ترجمه، تألیف، و اهدا تأمین می شدند. در این نهادها که مکانی پژوهشی و آموزشی، از طریق تجمع علما و دانشمندان، به شمار می آمده است می توان کارکردهای اصلی حرفه کتابداری را مشاهده کرد.
نتیجه گیری: با توجه به شکوفایی و عظمت کتابخانه های مختلف، گسترش مداوم مجموعه ها، استفاده فراوان از منابع آنها، داشتن مراجعان دانشمند و عالم، و اداره نظامند این کتابخانه ها توسط هیئتی متشکل از مدیر، خازن، و کتابدار، اغراق نیست که شرق شناسان با وجود همزمانی این دوران با قرون وسطی در مغرب زمین، آن را ""رنسانس فرهنگی"" ایران نامیده اند.
تحلیلی بر رویکرد تاریخی به توسعه سیستم خط مشی گذاری عمومی؛ مبانی نظری و اسلوب اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت ها برای مدیریت مسائل عمومی فرارو، دستگاهی با عنوان «خط مشی گذاری عمومی» طراحی کرده اند که برای طراحی خط مشی های عمومی از شیوه ها و فنون بسیاری بهره می گیرد. استفاده از تجربه های خط مشی ای حکومت های پیشین داخلی و همچنین سایر کشورها از جمله روش های متداول چنین رویکردی است. اما پژوهشگران عرصه خط مشی عمومی، به ندرت «تاریخ» را به منزله ابزاری برای کمک به حل مسائل عمومی مد نظر قرار داده اند. این مقاله با تمرکز بر نقش تجربه در مدیریت و همین طور در خط مشی گذاری عمومی، مبانی و چارچوب اجرایی روش شناسی تاریخی در خط مشی گذاری عمومی را تحلیل و تبیین می کند و تاریخ را به منزله «تجربه تاریخی» در مقام ابزار تحلیل مسائل عمومی واکاوی می کند. موضوع «تعمیم پذیری» نتایج تحقیق تاریخی برای پژوهش های علوم اجتماعی نیز از دو دیدگاه مورخان و دانشمندان علوم اجتماعی تحلیل و مدلی ترکیبی برای چگونگی تعمیم نتایج این گونه پژوهش ها ارائه می شود. در نهایت، به عنوان نمونه، این روش بر روی یک مورد تاریخی (بررسی الگوی تحول دانش در حوزه تمدن اسلامی؛ نهضت ترجمه) اجرا می شود
چالش مفهوم زمان در آیین هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان همواره با پرسش از چیستی زمان و تاریخ مواجه بوده است؛ از خود می پرسد زمان و تاریخ چیست؟ و ما چه رابطه ای با آنها داریم. این پژوهش با رویکرد تحلیلی نظری به پاسخ به چنین پرسشی، در آیین دین هندو می پردازد. در این آیین، دو الگوی خطی و دوری به چالش کشیده می شود و در نهایت طرح دوری زمان(کاله)، بازنمایی بیشتری دارد. در زمان دوری، زمان چرخه ای است که درون آن حوادث الف، ب، ج و... وجود دارند. یک الگو از زمان دوری، الگوی تناسخ است که چرخه زندگی و مرگ است. در زروان نیز زمان دوری است، ولی همانند آیین هندو، به صورت بازگشت ابدی نیست، بلکه رجعت به مبدایی ابدی است. دوره کامل زمان کرانمند، که دوازده هزار سال است، پس از سه هزاره آخر رستاخیز تن روی می دهد و رجعت به اصل است. نوع دوم به زمان، خطی یا آفاقی است. نکته مهم انگاره خطی، نگاه رشته ای است، که همه چیز یک آغاز و یک پایانی دارند و این دو نمی توانند شبیه هم باشند و امکان جابه جایی آنها هم وجود ندارد. پژوهش حاضر به بررسی مفهوم زمان در ودا، اتهرودا و اوپه نیشد و تقسیمات آن و همچنین مکاتب فلسفی هند پرداخته، نشان می دهد که در نهایت تاریخ (ایتی هاسا)، معنای عام و متعارف و تعریفش در ادیان خطی را از دست داده است؛ زیرا هندوها به دنبال تجربیات تاریخی و حوادث گذشته نیستند، بلکه به دنبال معنا در متون و آموزه های دینی خود هستند.
روش تاریخ نگاری محمد بن جریر طبری (پیوند تاریخ و حدیث)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در صدد است نشان دهد پیوند میان تاریخ نگاری اسلامی و حدیث نگاری ( روایت حدیث) تا چه اندازه عمیق و ناگسستنی بوده است. پژوهش حاضر از دو بخش تشکیل شده است: نخست پیوند میان حدیث و تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد، سپس به گوشه هایی از روش تاریخ نگاری طبری به عنوان برجسته ترین نماینده تاریخ نگاری روایی (محدثانه) پرداخته می شود. به طور کلی محدثان کار خود را در دو سطح پی می گرفتند: نخست همه احادیث چه صحیح و چه موضوع را جمع آوری می کردند و سپس در سطح دوم آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دادند، تا سره را از ناسره جدا سازند. بنابر سطح اول، کار محدثان یک کار مقارنه ای درجه اول بوده است: محدث باید روایات همه فرقه ها و جریانها را می شناخت و جمع آوری می کرد، سپس وارد سطح دوم می شد و دست به گزینش می زد. طبری در تاریخش فقط به سطح اول کار محدثان پایبند بوده و وارد سطح دوم نشده است. اینک جا دارد با استفاده از روش نقد حدیث، روایات تاریخ طبری دوباره مورد بازخوانی قرار گیرد.
برابر خوانی هایدن وایت و گرین بلات در خوانش متون سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک رابطه متقابل تاریخ و ادبیات از دیرباز مدنظر بزرگان عرصه سخنوری بوده است. رد این رابطه را می توان در نوشتارهای افلاطون و ارسطو یافت. از 1980 با پیدایش نو تاریخ گرایی دو بودگی بین تاریخ و ادبیات که از زمان ارسطو به بعد شیوه غالب اندیشه بوده، فروریخت و با نظریات هایدن وایت و گرین بلات که از منظری متفاوت به تاریخ و ادبیات می نگریستند پیوند دوسویه این دو مطرح شد. هایدن وایت از سکوی زبان به تاریخ می نگرد و اعتقاد دارد واقعیت تاریخی همیشه از طریق روایت هایی ساخته می شوند که آنها را تاریخ دانان برساخته اند. برای گرین بلات متون ادبی ابزار قدرت هستند که قابلیت های لازم را برای نمایش کنش های اعمال قدرت و نیز مقاومت در برابر قدرت به آنها می دهد. در برابر خوانی تاریخ و ادبیات، نو تاریخ گرایی، روابط مربوط به قدرت را به عنوان مهم ترین زمینه هر متن قلمداد می کند و به متن ادبی به عنوان فضایی برای نمایش روابط مربوط به قدرت و تعامل گفتمان های مختلف می نگرد. از این منظر نقد ادبی جدید افقی جدید فراروی متون سیاسی قرار می دهد به نحوی که برای تحلیل قدرت سیاسی می توان از ابزارهای نقد ادبی همچون استعاره، مجاز، کنایه، آیرونی و همچنین شگردها و تمهیدات روایی سود جست.
تاریخ نگاری در ایران باستان؛ ماهیت و روش آن با توجه به رویکردهای مختلف به مفهوم «تاریخ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند ایران باستان جایگاه امپراتوری های بزرگی بود که باعث بخش عظیمی از تحولات جهان در آن زمان شد،به علت برجای نماندن اثر سترگ تاریخی از آن دوران، برخی مورخان به این نتیجه رسیده اند که ایرانیان باستان فاقد هرگونه آگاهی و آثار تاریخی هستند. در این مقاله سعی شده است برپایة شواهد، مدارک و اسناد تاریخی شامل کتیبه ها، روایت های مورخان یونانی- رومی، و همچنین آثار بر جای ماندة نوشتاری از ایرانیان باستان و بررسی آن ها با دستگاه دینی و فلسفی ایشان، نشان داده شود که در ایران باستان نوعی از تاریخ نگاری وجود داشته است که منابع تاریخی ملل دیگر صحت آن را تأیید می کنند.این تاریخ نگاری دارای ویژگی های خاصی بود که در قالب جهان بینی و تاریخ نگری دینی، معنا و مفهوم پیدا می کرد و رویداد های تاریخی و نقش انسان در تاریخ به دستاویز این نگرش تفسیر و تعبیر می شد. این تاریخ نگاری که در چهارچوب الهیات زردشتی تعریف می شد، با آنچه مورخان یونان باستان از تاریخ و تاریخ نگاری درک می کردند، یکسان نبود. این شیوه تاریخ نگری، روایتی از انسان و جایگاهش در جهان و زمان ارائه می داد که با تعاریف جدید از ماهیت و جایگاه انسان، به مثابة موجودی مطلقاً تاریخی، در تضاد است؛ از این رو نوع تاریخ نگاری آن نیز با شاخصه های تاریخ نویسی جدید و یک اثر تاریخی که عنوان «علمی» بر خود دارد، متفاوت است.
فلسفه ی تطبیقی از نگاه پُل ماسون اُرسِل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماسون اُرسِل پدر فلسفه ی تطبیقی است. او با تأثر از دو جریان تاریخ گرایی و پوزیتیویسم سده ی نوزده، می کوشید تا فلسفه ها را در مقام پدیده هایی تاریخی، در درون سنّت پوزیتیویستی، به گفت وگو وادارد. موفقیت روش تطبیقی در دیگر حوزه های معرفت خصوصاً فیلولوژی (فقه اللغه)، الهام بخش او در اتخاذ این اندیشه بود که مطالعه ی تطبیقیِ الگوهای تفکر در تمدّن های مختلف می تواند دانش ما را در جهت آنچه فلسفه می خوانیم، وسعت و وضوح بخشد. او پژوهش خود را بر بررسی تاریخی سه تمدّن هند، چین و اروپا متمرکز می کند و معتقد است تاریخ و غنای حِکمی این سه تمدّن، بخشی از حکمت خالده ی جهان را تشکیل می دهد. اُرسِل در کتاب فلسفه ی تطبیقی می کوشد با طرح روش تطبیقی، فلسفه را از جزمیت و نسبیت مطلق برهاند. برای این کار، توجه خویش را به حقایق تاریخی فلسفی با توجه به بسترهای شکل گیری تاریخی شان معطوف می کند. در واقع او تطبیق را چونان مجرایی می داند که فلسفه با آن، از مطلق گرایی مابعدالطبیعی و نظری رهایی می یابد و به عمل و کاربردپذیری می گراید. ما در این مقاله می کوشیم تا با رویکردی توصیفی به معرفی آرا و نظریات اُرسِل در باب فلسفه ی تطبیقی بپردازیم.
نسبت میان حرکت اشتدادی نفس و تعالی روح در اندیشه ملاصدرا و هگل
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر نهضت رمانتیسیسم (اواخر قرن 18 - اواسط قرن 19)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
در این نوشتار تلاش شده است تا مراتب صیرورت نفس در اندیشه ملاصدرا، به عنوان یکی از مهم ترین اندیشمندان اسلامی، و مراحل بسط و تجلی تاریخی روح در منظومة فلسفی هگل را مورد بررسی قرار دهیم. چنانکه میدانیم، ملاصدرا با طرح نظریة حرکت جوهری قصد آن را دارد تا در درجة نخست صیرورت موجود در عالم طبیعت را به ساحت مابعدالطبیعه تعمیم داده و همة موجودات عالم را دارای حرکتی هدفمند، مستمر و اشتدادی به سمت کمال مطلق معرفی کند. ثانیاً، تلاش می کند با استناد بر این نظریه، موضوعاتی چون تجرد نفس، معاد و نظایر آن را به اثبات برساند؛ که ما در این نوشتار تنها از منظر نخست به این مقوله پرداخته ایم. از سوی دیگر، در میان فیلسوفان برجسته غربی، اندیشة دیالکتیکی هگل، که اساساً کلِّ تاریخ را عرصه تجلّی دمادم و اشتدادی روح مطلق، به معنای خاص آن، می داند؛ قرابت نزدیکی با این دیدگاه و رویکرد عرفانی حکمای مسلمان دارد.
از این رو، در این نوشتار ضمن بررسی معنا و مراد ملاصدرا از ""تعالی نفس""، و هگل از ""تجلی روح""، به استفاده جدالی آنها از این دو مقوله در ساحت عین و طبیعت و همچنین ذهن و آگاهی اشاره خواهد شد. در پایان به وجوه افتراق و اشتراک آنها در باب این سیر جدالی و بسترهای فکری- فلسفی تحقق هر یک اشاره خواهیم نمود. با تأکید بر این نکته که کلید گشایش هر دوی این نظام های فلسفی، مقولة حرکت یا صیرورت مستمر دیالکتیکی است که گاه مواقف آن را در ساحت نفس به نظاره می-نشینیم و گاه در ساحت طبیعت.
زیارت در ادیان و بررسی فواید و آفات آَن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیارت در سیرة انبیاء و ائمّة اطهار(ع)، به ویژه فرهنگ شیعه، جایگاه و اهمیّت خاصّی دارد، امّا این امر از سوی برخی جریان های روشنفکرنما و فِرَق ساختگی، نظیر وهابیّت، مورد تخطئه قرار گرفته است. از این روی، این نوشتار درصدد بررسی جایگاه زیارت از دیدگاه ادیان و اقوام گذشته تا زمان اسلام و پس از آن، با روش استدلال عقلی و نقلی است تا نسبت آن با کفر و توحید به دست آید. در این مسیر، شناخت اهداف و فواید زیارت، از جمله الگوگیری از بزرگان، تکریم و پاسداری از آرمان های آنان، کسب آرامش روحی و معنوی، ایجاد رقّت قلب، افزایش یاد خدا و آخرت، شناخت ائمّه(ع) از طریق متونِ برخی از زیارات مأثور و مهم تر از همه، شفاعت، ضروری به نظر می رسد. البتّه واضح است که زیارت نیز مانند هر عمل عبادی دیگر، آفاتی دارد که باید جستجو و برطرف شود. با تفحّص در مفاهیم، آداب و جملات زیارات مأثور استنباط می شود که هیچ یک از آنها دلیل بر شرک نیست و زیارت در راستای توحیدی شدن زائر عمل می کند. در روایات، زیارت با شرط معرفت حقّ امام «عارفاً بحقّه» زیارت خداوند محسوب می شود. بنابراین، زیارت اولیای الهی در مسیر لقاء الله است.
بازخوانی اندیشه های احمد فردید
فردید »بازگشت به دین« را راهکار برون رفت از طاغوت زدگی و غرب زدگی چه در غرب و چه در ایران می داند. مسئله به تمام بشریت بر می گردد که در دوره جدید مظهر اسم اجلال و اضلال الهی شده اند و اینک که بارقه هایی از احساس تعالی پدید آمده، می باید با تفکر آماده گر در بازگشایی افق آینده بکوشیم. سرنوشت همه انسان ها به هم گره خورده است. اگر بپذیریم که دین هسته و گوهر سنت را تشکیل می دهد و اگر پیش فرض فردید اینست که دین اصالت دارد، می توانیم وی را سنت گرا بنامیم. تاریخ مرسوم به این مضا (برندگی)، سیر از تعالی به سوی تلانی است، سیر نزولی است. تاریخ به معنی فردیدی اش به صورت ادوار و اکوار، به شکل موقف و میقات و در نسبت انسان با هویت غیب مطلق معنا می دهد. نگرش فردید به تاریخ نگرش عرفانی است و تقابل زمان باقی و زمان فانی در آن حفظ شده است. آنچه ما تاریخ می نامیم از دریچه نگرش زمان، فانی است و آنچه فردید تاریخ می نامد از دریچه نگرش زمان، باقی است. بنابراین فردید سنت گرا به معنی تاریخی آن نیست. با این همه اگر سنت گرایی را به معنی معرفتی آن بگیریم فردید را می توانیم سنت گرا بنامیم.
حدود مفاهیم «جبر» و «اختیار» در متون پهلوی و رابطة آن ها با نقش انسان در تاریخ در اندیشة مزدیسنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه مزدیسنا، بسان دیگر مکاتب دینی و فلسفی، جایگاه بسیار ویژه ای برای موضوع «جبر» و «اختیار» در نظر داشته است. با بررسی متون کهن برای شناخت این آیین که شامل ریگ ودا و اوستا و متون پهلوی است، می توان ردپای سه گونه تفکر را در پدیدآمدن دیدگاه مزدیسنا، دربارة نقش ارادة انسان درتاریخ و حدود آن تشخیص داد. نخست نقش بغ دختان و ایزدان در رفتار و کردار انسان که بی شک تأثیرپذیرفته از اندیشه های پیش از زردشت بوده و حضور همه جانبة آن ها در زندگی انسان، محدودکنندة اختیار انسانی است؛ دوم دیدگاه خود زردشت و به رسمیت شناختن و برجسته کردن ارادة انسانی از دیدگاه اوست؛ سوم نقش اندیشه های سایر ملل که از مهم ترین آن ها دیدگاه های نجومی و ستاره شناسی بابلی و همچنین آموزه های گنوسی است که تأثیر آن ها را در متون ایرانی کهن می توان دید. اندیشه مزدیسنا متأثر از مجموعه ای از این عوامل بازتاب دهنده، روایتی بوده که در آن نه جبر همه جانبه ای بر رفتار انسانی حاکم بوده و نه انسان دارای اختیار مطلق در ساخت سرنوشت خویش است.
در متون پهلوی، کوشش می شود تا این دو گرایش فکری متضاد با یکدیگر آشتی داده شود: راه حل این مشکل درتقسیم بندی بخت آدمی به امور دنیوی و مینوی جستجو شده است؛ امور دنیوی را به جبر و تقدیر و امور مینوی را به اختیار و کردارهای آدمی منتسب کرده اند.