سید مرتضی حافظی

سید مرتضی حافظی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۶ مورد از کل ۶ مورد.
۱.

ایران را از دست «ایران» نجات دهیم؛ نقدی نو تاریخ گرایانه بر روایت های ایران محور(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۱۱۹
ایران به دشواره هایِ فراوانی دچار و با تناقض ها و بحران هایِ گوناگونی دست گریبان است. در چنبره این مشکله ها سخت از بیماری نا-سیاستی و ناتاریخی گرایی رنج می برد و محزون است. نا-سیاست اندیشی هایی که دامان ایران را فراگرفته، روزبه روز عرصه تداوم را بر ایران تنگ تر می کند. روایت هایِ گذشته و تاریخ نگارانه ما آن چنان به کژتابی ها و نافهمی ها آلوده شده است که ایران را در زیر آوار روایت هایی که دم از احتشام و فخامت می زنند، مدفون کرده است. هدف مقاله حاضر نقد روایتی است که عالمانِ سیاست از گذشته ما بازگو کرده اند؛ و در پی پاسخ به بحران عقب ماندگی، انحطاط از اندیشه قدسی، ایدئولوژی گرایی و نزاع بین سنت و مدرنیته، الگوی هویتیِ مذهبی، ناسیونالیستی، چپ گرایانه و ایران شهری را ارائه داده و هرکس از ایران خود سخن گفته است. در این روایت از یک تئوری تفسیری و تأویلی به سمت تئوری تقلیدی رفته و ناکارآمد از این بوده است که به طور مناسب آمدوشد آشفته کننده و ناآرام حوادث و گفتمان ها را تبیین کند. این نوشتار برای پرسش از چرایی این وضعیت، فرضیه ای را مطرح می کند که بر اساس آن باید ایران را از دست «ایران» رهاند. تلقی فرهنگی و آرمان گرایانه از گذشته ای باشکوه، که برای وجود آن نمی توان دلایلی علمی به دست دادُ «ایران» را به بزرگ ترین حجاب و مانع گذار تبدیل کرده است. در این نوشتار با استفاده از نظریه نو تاریخ گرایی که در پارادایم روش انتقادی قرار می گیرد، کوشش می شود دشواره ایرانِ بیمار را در درون همین روایت ها بازشناخت. شاید این روایت، تیره و نا خواستنی باشد، اما رهایی از دشواره هایِ کنونی راهی به جز خلاص شدن از تاریخ ایران آرمانی ندارد.
۲.

سیاسی کردن رنج؛ واکاویِ گذار از قدرت آیینیِ قجری به قدرت انضباطیِ پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قدرت آئینی قدرت انضباطی تکنولوژی های بدن قاجار پهلوی اول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۷ تعداد دانلود : ۲۳۲
بهره گیری از ابزارها و نهادهایِ «بهنجارسازی» در نتیجه آگاهی از شیوه های نوین سیاست ورزی در دوران قاجار موردتوجه قرار گرفت. با محوریت شاه در عرصه سیاست؛ این قدرت شاه، نگاه شاه، و تفسیر شاه از امور بود که با تکیه بر نوعی «قدرت آئینی» بر فراز تمام نیروها حکمرانی می کرد. با تلاش برای تشکیل دولت مدرن در دورانِ پهلوی اول، با ایجاد تکنیک های ویژه ای مبتنی بر «قدرت انضباطی» حکمرانی بر سوژه ها آغاز شد. در این تغییر و تحول، پنداشت «بدن» در حکم یکی از مؤلفه های اصلی عملکرد روابط قدرت، حائز اهمیت است چراکه تمامی این کردارها بر بدن سوژه اعمال می شود. بر پایه چنین مفروضی پرسش این نوشتار این است: چگونه رنجی که بر بدنِ رعایا تحمیل می شود، تبدیل به یک ابزار سیاسی شده و از رهگذر آن، تکنولوژی سیاسی در خدمتِ حکومت مند شدنِ سیاست قرارگرفته است؟ در پاسخ به پرسش پژوهش، این فرضیه مطرح است: در دوران حکومت قاجار و پهلوی اول، سوژه و بدنش در فرایند سازوبرگ هایِ قدرت آئینی و تحول آن به قدرت انضباطی متحول شده و به ابژه هایی مطیع و سربه راه تبدیل می شوند. این پژوهش با استفاده از روش پژوهش تبارشناسیِ خاطرات و گزارش هایِ سیاحان، دستورات حکومتی و ذی نفعان و روایات تاریخی درزمینهٔ شیوه حکومت مندی در این دوران انجام شده است و می کوشد با تأکید بر «سیاسی کردن رنج» رویکردهای حکومت قاجار و پهلوی اول را فراخوانَد و با پرداختن به این موضوع چگونگی تبدیل «رعیت» به ابژه هایی مطیع و سربه راه توضیح دهد.
۳.

تأملی انتقادی بر دولت مدرن پهلوی اول بر اساسِ شاخص هایِ دولت شکننده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رضاشاه دولت مدرن دموکراتیک دولت شکننده شاخص های کارمن و سامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۴ تعداد دانلود : ۲۰۸
دولت به عنوان مهم ترین نهادسیاسی پدیده ای مدرن است که تاملی انتقادی پیرامونِ نحوه شکل گیری و عملکردِ آن می تواند واقعیت های زیادی را درباره یک نظام سیاسی آشکار کند. نظر به اهمبت دولت، نظریه های زیادی درباره آن ساخته و پردخته شده است که «دولت شکننده» تنها یکی از آن هاست. دولت ضعیف، شکننده و یا وامانده به دولتی می گویند که از ظرفیت لازم برای کنترل و نفوذ در جامعه، تنظیمِ روابط اجتماعی و تخصیصِ مقتدرانه منابعْ ناتوان است. شاخص هایِ شکنندگی دولت معیار و شاقول مناسبی هستند که به وسیله آن ها می توان از کامیابی و یا ناکامی جوامع در دولت سازیِ مدرن سخن گفت. بر همین اساس این پژوهش بر پرسش از شکنندیِ دولت مدرن دموکراتیک در ایرانِ دوران رضاشاه ساخت گرفته است. به نظر می رسد؛ فرآیند دولت سازیِ مدرنی که رضاشاه مؤسسِ آن به شمار می رفت؛ چندان به شاخص هایِ دولت مدرن دموکراتیک وفادار نبود؛ چراکه این فرایند در این دوره، آمرانه صورت گرفت و رضاشاه نتوانست توازن منطقی لازم میان حوزه هایِ مختلف ساخته شدن دولت پدید آورد. برساختنِ پادشاهی مبتنی بر اندیشه سنتی با تلاش های او برای درانداختنِ جامعه ای مدرن در تضاد بود؛ تضادی که تا پایان دوران سلطنت پهلوی همزاد این سلسله شده بود. در این نوشتار، در پی جویی دلایل ناکامیِ رضاشاه در پروژه دولت سازیِ مدرن دموکراتیک بر چارچوب نظریِ دولت شکننده «کارمن و سامی» تأکید می شود؛ که به نظر می رسد ریشه در بحران هایِ عمده در بطنِ جامعه و همچنین نحوه عملکرد نظام سیاسی داشت. بنیاد نظری این نوشتار بر نظریه دولت شکننده و روش تاریخی تطبیقی در رویکرد جامعه شناسی تاریخی ریخت گرفته است.
۴.

واکاوی چالش ها و کاربردهایِ روش بینامتنیت؛ فرود از نردبان انتزاع؛ سقوط در ورطه تقلیل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۸۵ تعداد دانلود : ۳۲۰
بینامتنیت، در معنایی عام، بر شبکه ارتباطیِ تودرتوی متون با یکدیگر دلالت دارد. در این معنا، نظریه بینامتنیت به عنوان یک هستیِ انتزاعی جلوه گر می شود که بر مفهومی موسع و بی آغاز و پایان از این واژه صحه می گذارد. در این نوشتار، با عنایت به توجه فی مابین نظریه و روش، جایگاه بینامتنیت مورد واکاوی قرارگرفته و این پرسش مهم مطرح شده است که آیا اساساً نگاه روش گونه به بینامتنیت توجیه پذیر است؟ به نظر می رسد بینامتنیت به عنوان یک مفهوم پست مدرن بر سرِ دوراهیِ فرو غلتیدن در ورطه تقلیل گراییِ مفهومی از یک سو و محصور شدن در انتزاع متعلق به نظریه از سوی دیگر قرار داشته باشد. در حقیقت پاسخ این نوشتار به پرسش یادشده، «بلی» مشروط است. بینامتنیت یک روش است، به شرطی که مفهوم انتزاعیِ ارتباط بینامتنی به چیزی شبیه نقدِ سنتیِ منابع تقلیل یابد. عدم اهتمام واضعان اولیه واژه بینامتنیت، کسانی چون کریستوا و بارت، در کاربردی کردن روش بینامتنیت و هشدار از فرو کاهش بینامتنیت به مأخذیابی و تأکید بر نظریه به جای روش، چالشی را پدید آورد که نسل بعدی پژوهشگران بینامتنیت را به سمت روش و کاربردی سازی بینامتنیت سوق داد. روش تحلیل بینامتنی مبتنی بر اصول و مراحلی است که نقطه تمرکز این نوشتار می باشد. واکاوی نظریه بینامتنیت، تقلیل آن به روش و چگونگی نحوه استفاده از آن در یک پژوهش علمی، از اهداف اصلی این پژوهش می باشد.
۵.

تعلیق مشروطیت، وضعیت استثنا؛ کامیابی رضاشاه در کسب سلطنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آگامبن وضعیت استثنائی قانون محاکم نظامی تعلیق قانون اساسی مشروطه رضاشاه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۱ تعداد دانلود : ۴۸۳
قانون اساسیِ مشروطه که در دوران زوال قاجار تدوین شد، به عنوان نتیجه مستقیم مشروطیت، نخستین متن حقوق اساسی در تاریخ ایران است. اما علی رغمِ مجاهدت هایِ مشروطه خواهان و عزم آنان برای ابتناء امر سیاسی بر قانون به فاصله کوتاهی مسیر قدرت یابی رضاشاه از طریق ایجاد یک وضعیت استثنائی هموار شد. وضعیت استثنا موقعیتی خلاء گونه، مبیّنِ نوعی عدمِ تعادل میان امر سیاسی و حقوق عمومی و اهرمی است که به واسطه آن دارنده حقِ انحصارِ تصمیم گیری، می تواند با کنار زدن موانع قانونی و حتی خود قانون، به تمرکز قدرت به نفع خویش اقدام کند. در چنین وضعیت خلاگونه ای رضاشاه موقعیت را برای دستیابی به قدرت مناسب یافت. او که پشتوانه ای مشروعیت ساز برای توجیه سلطنت خود نداشت، قانون اساسی را نسخ نکرد، بلکه با اعلام وفاداری خود به این قانون، کوشید با ایجاد یک وضعیت استثنایی زمینه را برای تعلیق و درنتیجه به دست گرفتن قدرت فراهم سازد. با چنین مفروضه ای پرسش این نوشتار این است: باوجود قانون اساسی مشروطه، سیرِ صعود سردار سپه به قدرت از وزارت جنگ تا پادشاهی چگونه هموار شد؟ در پاسخ به پرسش پژوهش، این فرضیه مطرح است: سردارسپه با استفاده از وضعیت اضطراریِ ایجادشده، مشروطه سازیِ قدرت سیاسی را به تعلیق کشاند و راه خود را برای رسیدن به سلطنت، سیطره بر حیات سیاسیِ شهروندان و انقیاد آنان هموار کرد. روش این پژوهش، تاریخی – تبینی و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای – اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه وضعیت استثنایی آگامبن بررسی و تحلیل شده اند.
۶.

برابر خوانی هایدن وایت و گرین بلات در خوانش متون سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست تاریخ ادبیات فراتاریخ نقد ادبی مدرن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷۲ تعداد دانلود : ۸۴۸
درک رابطه متقابل تاریخ و ادبیات از دیرباز مدنظر بزرگان عرصه سخنوری بوده است. رد این رابطه را می توان در نوشتارهای افلاطون و ارسطو یافت. از 1980 با پیدایش نو تاریخ گرایی دو بودگی بین تاریخ و ادبیات که از زمان ارسطو به بعد شیوه غالب اندیشه بوده، فروریخت و با نظریات هایدن وایت و گرین بلات که از منظری متفاوت به تاریخ و ادبیات می نگریستند پیوند دوسویه این دو مطرح شد. هایدن وایت از سکوی زبان به تاریخ می نگرد و اعتقاد دارد واقعیت تاریخی همیشه از طریق روایت هایی ساخته می شوند که آنها را تاریخ دانان برساخته اند. برای گرین بلات متون ادبی ابزار قدرت هستند که قابلیت های لازم را برای نمایش کنش های اعمال قدرت و نیز مقاومت در برابر قدرت به آنها می دهد. در برابر خوانی تاریخ و ادبیات، نو تاریخ گرایی، روابط مربوط به قدرت را به عنوان مهم ترین زمینه هر متن قلمداد می کند و به متن ادبی به عنوان فضایی برای نمایش روابط مربوط به قدرت و تعامل گفتمان های مختلف می نگرد. از این منظر نقد ادبی جدید افقی جدید فراروی متون سیاسی قرار می دهد به نحوی که برای تحلیل قدرت سیاسی می توان از ابزارهای نقد ادبی همچون استعاره، مجاز، کنایه، آیرونی و همچنین شگردها و تمهیدات روایی سود جست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان