فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۰۱ تا ۲٬۹۲۰ مورد از کل ۵۵٬۹۱۳ مورد.
منبع:
دیریت نوآوری سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
137 - 168
حوزههای تخصصی:
مشکلات کمبود زمین شهری و توجه به رویکردهای زیست محیطی از جمله مباحث انرژی و کاهش سطح دست خورده زمین طبیعی، از دلایل اهمیت صنعت بلند مرتبه سازی است. این پژوهش که در سال 1402 با مدل موریسون انجام شد از نظر روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی و دارای رویکرد آمیخته (کیفی- کمی) است. در بخش کیفی از روش های گروه های کانونی و مصاحبه ی عمیق و در بخش کمی از روش تحقیق توصیفی پیمایشی و ابزار پرسشنامه استفاده شد. جامعه آماری کیفی شامل خبرگان، مدیران صنعت و کارآفرینان صنعت بلندمرتبه سازی بود که در مرحله کیفی، 12 نفر و در مرحله کمی، 57 نفر انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که کسب و کارها و فعالیت های: ارائه ی آموزش های تخصصی برای تربیت نیروهای در 4 سطح: «تکنسین و کارگر»، «کارشناسی مدیریت پروژه و ساخت»، «مدیریت بهره برداری و ساختمان» و «نیروهای رده تخصصی مهندسی» به اضافه «شناسایی و معرفی سیستم های مدیریت هوشمند ساختمان BMS»، «توسعه ی کسب و کارهای از طریق تحقیق و توسعه» و «معرفی تجهیزات، فن آوری های اختصاصی و نوین صنعت بلندمرتبه سازی» به عنوان فرصت های کارآفرینانه در صنعت بلندمرتبه سازی شهر تهران شناسایی شدند. بدیهی است با توجه به محدود بودن امکانات، می توان با تمرکز بر این محورهای تدقیق شده، به جای توسعه بدون برنامه، به صورت موثرتر صنعت بلند مرتبه سازی را توسعه داد و فرصت های کارآفرینی در این زمینه به وجود آورد.
چه عواملی کاربران را به کامنت گذاری در شبکه های تجارت اجتماعی ترغیب می کند: شواهدی از کاربران اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
400 - 421
حوزههای تخصصی:
هدف: در حال حاضر، بسیاری از افراد در شبکه های اجتماعی، مانند اینستاگرام، بر اساس انگیزه ای فعالیت می کنند. افراد در این شبکه برای اظهارنظر از روش های مختلفی از جمله استوری، اشتراک متن و تصویر، کامنت گذاری و غیره استفاده می کنند. هدف از این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی انگیزه های کامنت گذاری این افراد است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه گردآوری و تحلیل اطلاعات، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه استفاده کنندگان از شبکه اجتماعی اینستاگرام، در بازه زمانی مهر ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ بود. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران ۳۸۴ نفر به دست آمد که درنهایت ۴۰۰ نفر به آن پاسخ دادند. برای گردآوری داده ها، از ابزار پرسش نامه استفاده شد. برای رتبه بندی انگیزه ها، از آزمون فریدمن و نرم افزارهای اس پی اس اس و آموس استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که همه انگیزه های کامنت گذاری مطلوب بودند و مهم ترین متغیر، متغیر دستیابی به حالت های عاطفی مثبت (41/9) است. متغیر تخلیه استرس ها و فشار روانی (46/8) رتبه دوم و به همین ترتیب، متغیر اطلاع رسانی به دیگران (95/7) رتبه سوم، متغیر اشتراک گذاری لذت از یک محصول (79/7) رتبه چهارم، متغیر پیشگام شدن در تبلیغات دهان به دهان (51/7) رتبه پنجم، متغیر ترویج یک عقیده یا تفکر خاص (77/6) رتبه ششم و در نهایت، متغیر تلاش برای مشهور شدن (59/5) رتبه آخر را دارد.
نتیجه گیری: بسیاری از افراد در دنیای واقعی با استرس های روزانه و فشارهای روانی درگیرند. این افراد برای تخلیه این احساسات خود، ممکن است به کامنت گذاری اقدام کنند. بلاگرها یا سلبریتی های مجازی که تمایزهای منحصربه فردی دارند، ممکن است هدف این افراد باشند تا این با کامنت های خود، فشار روانی وارده را تخلیه کنند. شناسایی این انگیزه و پاسخ گویی درست به آن، می تواند این حس را در کاربران کنترل کند و کاربردی باشد.
طراحی الگوی مدیریت آثار و پیامدهای تنوع نیروی انسانی بر سرمایه اجتماعی نیروی کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
211 - 240
حوزههای تخصصی:
تنوع نیروی کار در فعالیت های مدیریت از اهمیت بالایی برخوردار می باشد و مدیران نیاز به آموزش هایی به منظور مدیریت اثربخش تنوع و ارائه استراتژی های مؤثر برای مدیریت اینگونه تفاوت ها دارند؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی آثار و پیامدهای تنوع بر سرمایه اجتماعی در اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان سیستان و بلوچستان انجام شد. روش پژوهش برحسب هدف کاربردی و برحسب نوع داده ها آمیخته (کیفی – کمی) با رویکرد اکتشافی است؛ بدین ترتیب که با استفاده از روش فراترکیب تعداد 187 مقاله در حوزه تنوع و سرمایه اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و شاخص های پژوهش شناسایی شد. جامعه آماری در بخش کیفی پژوهش شامل 22 نفر از خبرگان دانشگاهی و حرفه ای آشنا با موضوع بود که به روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی انتخاب و ابعاد، مولفه ها و شاخص های احصا شده در قالب پرسش نامه دلفی در اختیار خبرگان قرار داده شده که پس از انجام چهار دور دلفی اجماع میان خبرگان حاصل شد و سپس با استفاده از روش فراترکیب با رویکرد سندلوسکی و بارسو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در راستای اعتباریابی مدل پژوهش، پرسشنامه پژوهش طراحی و در بین 122 نفر از اعضای نمونه شامل مدیران و کارشناسان اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان سیستان و بلوچستان توزیع گردید. بعد از انجام مرحله کیفی و تجمیع داده های پژوهش، به منظور اعتبارسنجی داده های بدست آمده، داده ها در قالب پرسشنامه یکپارچه شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی فرضیه ها تبیین شده از نرم افزار لیزرل و spss و روش های آماری مناسب استفاده گردیده است. در نهایت بر اساس یافته های پژوهش، عواملی مانند پردازش و تفسیر اطلاعات، ادراک اجتماعی و فردی، تعامل و همکاری، خلاقیت و نوآوری، تصمیم گیری مشارکتی، هم افزایی و همپوشانی فرهنگی، رضایت شغلی، اعتماد، انسجام اجتماعی، ارتباطات، آموزش های شغلی، رشد و پیشرفت، عدم تعارض و تبعیض، بهره وری سازمانی، تعهد سازمانی، ارزیابی عملکرد، شبکه سازی و نابرابری اجتماعی، قدرت و موقعیت رهبری، استخدام و جذب کارکنان مستعد در سه بعد سرمایه اجتماعی (ساختاری، رابطه ای، شناختی) به عنوان مهمترین آثار و پیامدهای مدیریت تنوع شناسایی شده است. با توجه به اینکه مقدار آماره t برای همه روابط بالاتر از 96/1 است تمامی روابط بین همه شاخص های تنوع و ابعاد سرمایه اجتماعی در سطح اطمینان 95 درصد معنی دار و مورد تایید هستند.
طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
238 - 261
حوزههای تخصصی:
هدف: برندسازی فرایند ایجاد آگاهی قوی از یک محصول یا خدمات در بازار، از طریق لوگو، طرح، نماد یا شعار و استفاده از آن ها برای تبلیغات است. برندسازی به ارتباط مؤثر بین شرکت و مشتریان آن کمک می کند و بر ذهن مشتری تأثیر مثبت و اساسی می گذارد. فقدان الگوی مشخص در رابطه با برندینگ، یکی از دلایل کمبود توجه مدیران شرکت های لبنیاتی به فعالیت های برندسازی است. در دو دهه اخیر با تغییر الگوی مصرف، تعداد شرکت های فعال در صنعت لبنیات، به شکل چشمگیری افزایش یافته و باعث شده است که بین این شرکت ها رقابت شدیدی ایجاد شود. در چنین وضعیتی، داشتن یک استراتژی برندسازی، می تواند به عنوان عامل مهمی در افزایش قدرت رقابت پذیری شرکت های لبنی عمل کند. با افزایش رقابت در بازار لبنی کشور، امروزه، نیاز به برندسازی برای حفظ جایگاه رقابتی در این صنعت، بیش از هر زمان دیگری احساس می شود و به همین دلیل، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران اجرا شده است.روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات توسعه ای بنیادی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها، روش پژوهش کیفی محسوب می شود و از لحاظ زمانی به شکل مقطعی اجرا شده است. در این پژوهش مدل پارادایمی، به کمک مدل کرسول و پلانوکلارک در روش تحقیق نظریه برخاسته از داده ها و بر اساس داده های جمع آوری شده از مصاحبه های عمیق در صنایع لبنی ایران ارائه شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، ۱۲ نفر از مدیران شرکت های لبنی، اعم از خبرگان و متخصصان صنعت لبنیات بود. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل داده های کیفی و ارائه مدل پارادایمی، از رویکرد تئوری داده بنیاد و نرم افزار مکس کیودا نسخه ۱۰ استفاده شد.یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی، شش دسته از عوامل در قالب شرایط علی، عوامل زمینه ای، استراتژی ها، پدیده محوری، عوامل مداخله گر و پیامدها شناسایی شد. در رابطه با شرایط زمینه ای، محیط کلان و فضای رقابتی، به عنوان مقوله اصلی شناسایی شد. در دسته شرایط علی پنج مقوله اصلی قرار گرفت که عبارت اند از: آمیخته بازاریابی، پارادایم های ذهنی مدیران، مسئولیت اجتماعی، بهینه کاوی و فرهنگ سازمانی. در رابطه با مدیریت استراتژیک برند به عنوان پدیده محوری پژوهش، شاخص های شخصیت برند، فرهنگ برند، ممیزی برند، مشارکت برند، عملکرد برند و ساخت برند شناسایی شد. مدیریت ارتباط با مشتری، ارزش ویژه برند و انتخاب بازار هدف، به عنوان مقوله اصلی راهبردها و اقدامات انتخاب شد. مزیت رقابتی پایدار و مشارکت کارکنان به عنوان مهم ترین عوامل مداخله گر بودند و در نهایت، عملکرد بازاریابی (وفاداری به برند، رضایت مشتری، افزایش سهم بازار و افزایش تعداد مشتریان) و عملکرد مالی (سودآوری و افزایش فروش) به عنوان مقوله های اصلی پیامدها شناسایی شدند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، مشخص می شود که اگر برندسازی در شرکت های لبنی با استفاده از الگویی جامع انجام شود، می توان به بهبود عملکرد بازاری و مالی دست یافت.
شکست هم آفرینی ارزش؛ هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
318 - 348
حوزههای تخصصی:
هدف: با افزایش بهره گیری مشتریان از پلتفرم های رسانه های اجتماعی به منظور خرید محصولات و خدمات برندها، اهمیت تعاملات شرکت ها با مشتریان برای ارتقای ارزش برندها افزایش یافته است؛ از این رو مدیران برند تعاملات خود با مشتریان را از همکاری مبتنی بر معامله، به همکاری مبتنی بر رابطه تغییر داده اند؛ زیرا آنان دریافته اند که همان طور که مشتریان می توانند به هم آفرینی ارزش برند، هنگام طراحی، تولید و بازاریابی بپردازند، از طرف دیگر قادرند در صورت از بین رفتن منافع و کاهش سطح رفاه خود، به تخریب ارزش برندها نیز اقدام کنند. از این رو، ضروری است که با شناخت محرک های پیشران در هم تخریبی ارزش برند، از بروز این پدیده جلوگیری شود. بنابر اهمیت این موضوع، هدف مطالعه حاضر، شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی است.
روش: پژوهش پیش رو از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ صبغه پژوهش، از نوع کیفی کمّی است. در این مطالعه، از روش مرور نظام مند ادبیات علمی بهره گرفته شده است تا از بررسی دقیق تمام جوانب پدیده مدنظر اطمینان حاصل شود. نتایج واکاوی در پایگاه های اطلاعاتی مختلف نشان می دهد که از میان ۴۳ مطالعه یافت شده، تنها ۲۶ سند بیشترین ارتباط را با هدف پژوهش داشتند و به همین دلیل، برای تحلیل انتخاب شدند. در گام بعدی، به منظور تعیین روابط ساختاری بین مقوله های به دست آمده و مشخص کردن سلسله مراتبِ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن ها بر یکدیگر، از روش دیمتل مدل سازی ساختاری تفسیری بهره گرفته شده است.
یافته ها: یافته های حاصل از مرور سیستماتیک نشان می دهد که ۱۱۳ کد اولیه، به عنوان مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار، شناسایی و در قالب ۲۹ مفهوم و ۸ مقوله اصلی دسته بندی شدند. مقوله های اصلی عبارت اند از: تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند؛ ناتوانی در تغییر؛ استثمار مصرف کننده؛ شکست خدمات برند؛ مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف؛ تعاملات منفی؛ یکپارچه سازی ناموفق منابع؛ نزدیک بینی هم آفرینی ارزش برند. نتایج تکنیک دیمتل ISM نیز حاکی از آن است که «مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف» به عنوان تأثیرگذارترین متغیر، «تعاملات منفی» به عنوان تأثیرپذیرترین متغیر و «تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند» نیز به عنوان مرتبط ترین متغیر در میان سایر متغیرها، شناخته شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هم تخریبی ارزش برند توسط مشارکت منفی مشتریان و شرکت ها، به طور متقابل و هم زمان رخ می دهد؛ به گونه ای که اگر طی جریان شکل گیری ارزش، یکی از طرفین، از به اشتراک گذاری منابع خودداری یا سوء استفاده کند، احتمال بروز تنفر، طرد و در نهایت تخریب برند را افزایش می دهد. بنابراین مدیران می بایست آگاه باشند که تصمیم گیری های اشتباه در زمینه تبیین استراتژی های برند، می تواند چه تبعات مخربی در پی داشته باشد و از طرف دیگر، نقش مشارکتی مشتریان در هم تخریبی ارزش برند را فراموش نکنند و همواره پاسخ مناسبی به انتظارهای نامعقول و رفتارهای خودخواهانه برخی مشتریان، در استفاده از خدمات برند داشته باشند. این مطالعه توانسته است با شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در بروز پدیده هم تخریبی ارزش برند، شرکت ها را از وقوع این پدیده مخرب آگاه سازد.
نقش اعتماد و تعهد بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار با میانجی گری انعطاف پذیری عرضه (مورد مطالعه: صنعت پتروشیمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر اعتماد و تعهد بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار شرکت های فعال در صنعت پتروشیمی ایران، با در نظر گرفتن نقش میانجی انعطاف پذیری عرضه است. اب زار گردآوری داده ها پرسش نامه استاندارد است و جامعه آماری، مدیران ارشد زنجیره تأمین پتروشیمی کشورند که تعداد نمون ه ب ا اس تفاده از فرمول کوکران 119 نف ر تعی ین ش د. پرسش نامه ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده توزیع و در نهایت از 108 پرسش نامه برای تحلیل استفاده شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی، روش آن توصیفی و از نوع پیمایشی است و نتایج به روش حداقل مربعات جزئی استخراج شده است. یافته ها نشان می دهد اعتماد و تعهد و انعطاف پذیری عرضه بر عملکرد زنجیره تأمین پایدار، تأثیر مثبت دارند. مطابق با نتایج، زمانی که اعضا به تأمین کنندگان خود اعتماد دارند و دارای راهکارهایی برای حل مشکلات و تطبیق با تغییرات اند (انعطاف پذیری عرضه)، تعهد به ارائه یک عملکرد پایدار بهبود می یابد. با تشریح رابطه بین اعتماد و تعهد با انعطاف پذیری عرضه و تأثیر آن بر عملکرد زنجیره تأمین، این پژوهش به فهم بهتری از طراحی و مدیریت زنجیره تأمین پایدار در صنعت پتروشیمی کمک می کند.
تاثیر آمادگی هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۸ (جلد ۱)
107 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف ؛ امروزه، بحث ویژگی های مدیریت مناسب و تأثیرات شگرف آن بر عملکرد نوآوری سازمان در شرکت های دولتی و خصوصی، به وضوح مشاهده می شود و اخیراً سبک های جدیدی از مدیریت مطرح شده است که می تواند در اجرای راهبردها و تعقیب اهداف سازمان بسیار مؤثر واقع شود؛ این تحقیق به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج تأثیر می گذارند. طراحی/روش/رویکرد؛ این مدل با تجزیه و تحلیل پاسخ های نظرسنجی جمع آوری شده از 169 مدیران و کارکنان شرکت صنعت طلاکوب خلج با نرم افزار SPSS23 و Smart PLS3 مورد آزمایش قرار گرفته است. یافته ها؛ یافته های تحقیق نشان می دهدکه شناخت کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تأثیر مستقیم مثبتی ندارد،شناخت کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری ندارد،شناخت کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،توانایی کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،توانایی کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری ندارد،توانایی کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،بینش کارکنان بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،بینش کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری دارد،بینش کارکنان بر اخلاق تاثیر مثبت و معناداری دارد،اخلاق کارکنان برنوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری دارد،اخلاق کارکنان بر تهدیدات درک شده تاثیر مثبت و معناداری دارد،تهدیدات درک شده بر نوآوری هوش مصنوعی تاثیر مثبت و معناداری ندارد،نوآوری هوش مصنوعی بر رضایت شغلی تاثیر مثبت و معناداری دارد،تهدیدات درک شده بر رضایت شغلی تاثیر مثبت و معناداری دارد .بحث و نتیجه گیری؛ نتایج تحقیق حاکی از آنست که آمادگی هوش مصنوعی بر رضایت شغلی با میانجی گری نوآوری هوش مصنوعی و تهدیدات درک شده در شرکت صنعت طلاکوب خلج تاثیر دارد.
طراحی مدل پیشران های اثرگذار بر بلوغ مدیریت دانش در سازمان ورزش شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
219 - 240
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی مدل پیشران های اثرگذار بر بلوغ مدیریت دانش در سازمان ورزش شهرداری تهران می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، کیفی و از نظر ماهیت تحلیلی و اکتشافی می باشد. جامعه آماری شامل 19 نفر از خبرگان و اعضای هیأت علمی دانشگاه ها و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند می باشند. گرد آوری داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته از اعضای جامعه آماری صورت گرفت. در تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش فراترکیب و از نرم افزار MICMAC استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که 32 شاخص کلیدی و 9 بخش از طریق ماتریس 9×9 مبتنی بر اثرات متقاطع شناسایی شد همچنین نتایج نشان داد؛ پیشران های پشتیبانی و زیرساخت سازمانی، عوامل مدیریتی و محتوا نقش مهمی در بهبود روابط سیستم دارند که هم تأثیرگذار و هم تأثیرپذیر هستند. پیشران های همراستایی استراتژیک مدیریت دانش و محیط مدیریت دانش کمترین تأثیرپذیری و بیشترین تأثیرگذاری را داشتند که با توجه به شرایط مدیریت دانش در سازمان ورزش شهرداری تهران توجه به این شاخص ها ضروری است. همچنین پیشران های فرآیندها و جریان مدیریت دانش، زیرساخت فناوری اطلاعات و کارکنان بیشتر تأثیرپذیر و کمتر تأثیرگذار هستند. پیشران ارزیابی فاقد نقش کلیدی و مهم در شکل گیری سازمان فضایی بلوغ مدیریت دانش در سازمان ورزش شهرداری تهران هستند. باتوجه به پیشران های شناسایی شده نیاز است تا دست اندرکاران سازمان ورزش شهرداری تهران با تأکید بر این عوامل سبب بلوغ مدیریت دانش در این سازمان گردند.
بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری و انگیزشی بر خودکارآمدی دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی با نقش میانجی اهداف پیشرفت و اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
304 - 325
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر راهبردهای یادگیری و انگیزشی بر خودکارآمدی دانشجویان رشته تربیت بدنی وعلوم ورزشی با نقش میانجی اهداف پیشرفت واشتیاق تحصیلی می باشد. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی-همبستگی با رویکرد تحلیل مسیر می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان رشته تربیت بندی و علوم ورزشی دانشگاه عراق به تعداد 250 نفر می باشد، که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 150 نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ی پژوهش، از پنج پرسشنامه استاندارد راهبردهای یادگیری و انگیزشی از پینتریچ و دی گروت (1990)، اهداف پیشرفت تحصیلی از میدلتون و میدگلی (1998)، اشتیاق تحصیلی از فردریکز و همکاران (2004) و خودکارآمدی تحصیلی از موریس (2001) استفاده شد، روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به تأیید متخصصان رسید و از طریق تحلیل عاملی مورد تأیید قرار گرفت. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در یک بررسی مقدماتی برای پرسشنامه راهبردهای یادگیری 88/0، راهبردهای انگیزشی 91/0، اهداف پیشرفت تحصیلی 87/0، اشتیاق تحصیلی 91/0 و خودکارآمدی تحصیلی 86/0 مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده با استفاده از تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم افزارهای آماری SPSS و Lisrel صورت گرفت. نتایج نشان داد که تأثیر راهبردهای یادگیری، انگیزشی، اهداف پیشرفت تحصیلی و اشتیاق تحصیلی بر خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان مثبت و معنی دار بود، همچنین مشخص شد که نقش میانجی اهداف پیشرفت تحصیلی و اشتیاق تحصیلی در تأثیر راهبردهای یادگیری و انگیزشی بر خودکارآمدی تحصیلی مثبت و معنی دار می باشد.
فرصت ها و موانع همکاری های راهبردی ایران و افغانستان در بُعد بازرگانی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی فرصت ها و موانع همکاری راهبردی میان دو کشور ایران و افغانستان در بُعد بازرگانی صورت گرفته است. این پژوهش تحقیقی آمیخته اکتشافی از نوع کیفی-کمی می باشد. در بخش کیفی جامعه آماری شامل ۱۲ نفر از خبرگانی همچون اساتیددانشگاهی، مدیران و کارشناسان اتاق بازرگانی دو کشور، در بخش کمّی شامل ۱4۰ نفر از اعضای اتاق مشترک بازرگانی ایران و افغانستان است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی پرسشنامه می باشد. برای تجزیه تحلیل داده ها در بخش کیفی مفاهیم اکتشافی حاصل از این مصاحبه ها بر اساس ماهیت و مفاهیم مرتبط، ۱۱۶ کدباز می باشد که بعد از به اشباع رسیدن اطلاعات گردآوری شده توسط محقق فرایند مصاحبه پایان یافت. در ادامه جهت انجام مقوله بندی محوری و اصلی از نرم افزار 2018 MAXQDA استفاده شد که درنهایت ۱۱۶ کدباز، 3۶ کد محوری و ۱7 کد انتخابی حاصل شد و در دسته بندی های عوامل علی، مداخله گر، پیامدها، راهبردها، زمینه قرار داده شدند. پس از شناسایی کدها، جهت بررسی روایی کدهای کیفی به دست آمده، از CVI و CVR استفاده شد. پس از استخراج کدها و مقوله بندی مربوط به آن ها، مفاهیم احصاء شده در شش عنصر ( شرایط علّی، پدیده محوری، راهبردها، پیامدها، شرایط مداخله ای و شرایط زمینه ای) تقسیم بندی شدند.
ارائه مدلی به منظور تعیین نقطه تعادل استراتژیهای قیمت گذاری و قیمت پذیری در بازار انحصار چند جانبه با رویکرد نظریه بازیها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
انحصارطلبی چندجانبه یکی از ساختار های رایج کسب وکار بازار است و در واقع حالت میانی بین رقابت محض و انحصار محض است. بررسی و مطالعه رفتارهای استراتژیک در بازارهای انحصاری در اقتصاد مدرن توجه بسیاری از پژوهشگران را جلب نموده است. هدف از این پژوهش استفاده از مدل نظریه بازی ها برای تحلیل و بررسی استراتژی های قیمت پذیری و قیمت گذاری در بازارهای انحصاری چند جانبه استفاده خواهد کرد. به طوری که در آن شرکت ها قادر به انتخاب رفتار قیمت پذیری از طریق آزمون و خطا و پیروی از الگوی سوددهی قبلی خود و یا استراتژی قیمت گذاری از طریق تحلیل ساختار، عناصر بازار و رفتار رقبای تجاری خود هستند. در پژوهش حاضر از نظریه بازی ها و ترکیبی از ابزارهای تحلیلی با مفاهیم تعادل آینده نگر و نرم افزار مطلب جهت حل و تحلیل معادلات نظریه بازی ها برای بررسی رفتار شرکت ها در بازار انحصار چند جانبه استفاده شده است. پژوهش اخیر متعلق به ادبیات اقتصادی در حال گسترش است که با انحصارات رفتاری سروکار دارد و به جای در نظر گرفتن یک نقطه تعادل در فضای استراتژی به عنوان یک نتیجه معین از تعامل شرکت ها، جنبه های یادگیری و رفتار تطبیقی و پویایی شرکت ها را هم در شرایط واقعی در نظر می گیرد.
طراحی و آزمون مدل موفقّیت آموزش الکترونیکی در صنعت آموزش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
147 - 177
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش طراحی و آزمون مدل موفقیت آموزش الکترونیکی در صنعت آموزش است. این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی نظریه داده بنیاد و رویکرد کمّی مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. صاحب نظران، اساتید دانشگاه رشته مدیریت، مدیران مؤسسات آموزش الکترونیکی و افراد خبره جامعه آماری را تشکیل دادند و تعداد 8 نفر از این افراد به عنوان نمونه آماری در بخش کیفی و تعداد 70 نفر از این افراد در بخش کمّی انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه و در بخش کمّی از پرسشنامه استفاده شده است. برای انجام تحلیل های مذکور از نرم افزار MAXQDA نسخه 2020 در بخش کیفی و نرم افزار مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Smart PLS نسخه 4 در بخش کمّی استفاده شد. یافته های کیفی نشان داد شرایط علّی الگوی موفقیت آموزش الکترونیکی از 33 کد اولیه و 6 مقوله فرعی؛ شرایط زمینه ای شامل 24 کد اولیه و 5 مقوله فرعی؛ شرایط مداخله گر از 36 کد اولیه و 8 مقوله فرعی تشکیل شده است. راهبردهای الگوی موفقیت آموزش الکترونیکی از مقوله های فرعی توسعه جغرافیایی کسب و کار، نقش برنامه ریزی در آموزش الکترونیکی، لزوم بهره گیری از دستاورد های روز، بکارگیری آموزش الکترونیکی در کاهش هزینه ها، عوامل فرهنگی و آموزش الکترونیکی، الزامات آموزش الکترونیکی، استراتژی کسب و کار، طراحی بستر اصولی آموزش الکترونیکی، الزامات موفقیت آموزش الکترونیکی، توانایی کسب وکارهای الکترونیکی می شود. همچنین، یافته ها نشان داد پیامدهای الگوی موفقیت آموزش الکترونیکی شامل مزایای آموزش الکترونیکی، تعامل در محیط های یادگیری الکترونیکی، نقش آموزش الکترونیکی در کسب و کارهای آموزشی، جامعه و آموزش الکترونیکی، پتانسیل آموزش الکترونیکی، آموزش الکترونیکی و کسب و کار و توصیه برای آموزش الکترونیکی می شود. یافته های کمّی نیز نشان داد مدل پژوهش به خوبی برازش شده است.
بسترها و الزامات الگوی آموزش ضمن خدمت مبتنی بر موک: رویکرد نوین در آموزش منابع انسانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف فراترکیب مؤلفه های الگوی آموزش ضمن خدمت مبتنی بر موک انجام پذیرفت. به این منظور از رویکرد پژوهش کیفی و روش فراترکیب استفاده شد. قلمرو پژوهش کلیه مقالاتی هستند (140 مقاله) که در دهه اخیر در مورد مؤلفه های آموزش ضمن خدمت مبتنی بر موک و مفاهیم مرتبط در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 22 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد موردمطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه وتحلیل داده ها، بسترها و الزامات الگوی آموزش ضمن خدمت مبتنی بر موک در چهار کد منتخب و 12 محور، فرهنگ یادگیری مبتنی بر وب (فناورانه) (سواد رسانه ای، تعاملات شبکه ای، اخلاق فناورانه)، طراحی آموزشی مبتنی بر موک (مشتمل بر نیازسنجی، تعریف رویکردهای آموزشی (دسترسی) موک، محتوا و منابع)، مدیریت مبتنی بر وب فرانید ضمن خدمت (مشتمل بر مدیریت سامانه های یادگیری، نظارت و ارزیابی، بسترسازی مدیریت دانش )؛ پشتیبانی و به روزآوری (پشتیبانی نرم افزاری، پشتیبانی سخت افزاری) مورد سازمان دهی قرار گرفت. لذا با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد می شود در طراحی برنامه های آموزش ضمن خدمت مبتنی بر موک به ابعاد مذکور توجه ویژه صورت گیرد.
مطالعه تطبیقی نظام تامین اجتماعی و ارائه الگوی تحول آفرین رفاه مبتنی بر شواهد و تجربیات(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
نابع انسانی تحول آفرین سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱
116 - 136
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:. مطالعه تطبیقی نظام های تامین اجتماعی در کشورهای مختلف می تواند فرصتی برای شناسایی نقاط قوت و ضعف این نظام ها و ارائه الگوهای تحول آفرین مبتنی بر شواهد و تجربیات فراهم کند. هدف این پژوهش، مطالعه تطبیقی نظام تامین اجتماعی و ارائه الگوی رفاه مبتنی بر شواهد و تجربیات می باشد. روش بررسی: روش این پژوهش، تحلیل محتوا می باشد و مطالعه عمیق در مورد شباهت ها و تفاوت های موجود میان نظام تامین اجتماعی ایران با کشورهای منتخب در زمینه های مختلف انجام شد، بصورتی که 6 کشور به عنوان نمونه آماری مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد در کشورهای مورد مطالعه در شاخه بیمه ای، شاخه بیمه اجتماعی مبتنی بر اشتغال است، رابطه کارگری و کارفرمایی در آن وجود دارد، و متکی به دریافت حق بیمه از بیمه شده، کارفرما و بعضاً کمک های دولتی است. در بخش غیر بیمه ای، برای افراد کم توان مالی، دولت مسئولیت تامین اجتماعی را بر عهده دارد و حرکت در جهت پوشش کامل افراد از محل درآمد ملی است. همچنین، کشورها از افراد با سطح درآمد کمتر از حد معینی حمایت می کنند و حرکت از بیمه های اجتماعی به سوی رفاه اجتماعی می باشد. نتیجه گیری: نظام تامین اجتماعی ایران بایستی برنامه ریزی مناسب در جهت مولفه های اقتصادی، بهداشت و درمان، امداد و نجات، هماهنگی سازمانی، حمایتی و توانبخشی و اجرایی کردن سیاست ها داشته باشد.
طراحی مدل پیشایندهای مؤثر بر مدیریت سرمایه انسانی در ارتقای نظام اداری (مورد مطالعه: دانشگاه های استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۰
165 - 199
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف طراحی مدل پیشایندهای مؤثر بر مدیریت سرمایه انسانی به منظور ارتقای نظام اداری در دانشگاه های استان سیستان و بلوچستان انجام گرفته است؛ روش پژوهش به صورت آمیخته اکتشافی است که در بخش کیفی از روش داده بنیاد و در بخش کمی به صورت توصیفی پیمایشی مبتنی بر روش مدل سازی معادلات ساختاری می باشد. جامعه آماری تحقیق، شامل مدیران، معاونان،کارکنان و استادان آشنا به موضوع در دانشگاه های استان سیستان و بلوچستان می باشد که در بخش کیفی، 14 نفر به صورت هدفمند و در بخش کمی، تعداد 384 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته براساس نتایج بخش کیفی تحقیق بود. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی براساس روش داده بنیاد و در قالب کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی بود و در بخش کمی از مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SmartPLS-4 استفاده شد. براساس یافته های تحقیق در بخش کیفی در مجموع تعداد 81 کد باز، 17 کد محوری در قالب 6 کد انتخابی شرایط علّی، شرایط مداخله گر، شرایط زمینه ای، پدیده محوری (مدیریت سرمایه انسانی در نظام اداری)، راهبردها و پیامدها شناسایی شدند و در بخش کمی نیز اثر پیشایندها بر مدیریت سرمایه انسانی در نظام اداری مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از تأثیر مثبت شرایط علّی، زمینه ای و مداخله گر به ترتیب با ضرایب مسیر 426/0، 308/0 و 343/0 بر مدیریت سرمایه انسانی در ارتقای نظام اداری بود. همچنین تأثیر مثبت مدیریت سرمایه انسانی در نظام اداری بر راهبردها با ضریب 310/0 و تأثیر مثبت راهبردها بر پیامدهای مدیریت سرمایه انسانی در نظام اداری با ضریب 612/0 مورد تأیید قرار گرفت.
عوامل مؤثر بر ایمنی فضاهای عمومی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳
243 - 274
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: فضاهای عمومی شهری بخشی از محیط انسان ساخت هستند که دارای ساختاری پیچیده، تحرک و جمعیت بالا می باشند، و به دلایل مختلف در معرض خطر و ناامنی هستند. هدف این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر ایمنی فضاهای عمومی شهری بود.روش: روش تحقیق حاضر توصیفی تحلیلی از نوع کاربردی بود. جامعه آماری تحقیق شامل استفاده کنندگان از فضاهای عمومی شهر تبریز بود. حجم نمونه براساس فرمول کوکران از نوع جامعه نامحدود است که 300 نفر به دست آمد. روش نمونه گیری هدفمند بوده است. برای پایایی سؤالات از روش آلفای کرونباخ و برای روایی از روایی صوری و روایی سازه ای استفاده شد. برای اندازه گیری پرسش نامه از مقیاس پنج گزینه ای لیکرت استفاده شد. در تحلیل داده ها از تکنیک معادلات ساختاری با روش تحلیل عاملی مرتبه دوم و نرم افزار Spss و Amos استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان می دهد که محیط شهری، رفتار آگاهانه، ترافیک جاده ای، نظارت اجتماعی و تجهیزات ساحتمانی به طور معناداری بر فضاهای عمومی (از زیاد به کم) تأثیر می گذارند. به طور خاص، صرف نظر از مدل یا وضعیت واقعی، باید به آگاهی از آتش سوزی و آگاهی از پیشگیری بیماری های واگیردار و مسری به صورت تجربی توجه شود تا خطرات احتمالی در فضاهای عمومی شهر تبریز تقلیل یابد و مردم با آرامش و آسودگی خاطر برای رفع نیازهای روزمره خود از نظر استفاده از فضاهای عمومی شهر تبریز وارد فضاهای عمومی شوند.نتیجه گیری: این پژوهش میزان اثرگذاری عوامل ایمنی در فضاهای عمومی شهر تبریز را تعیین کرده و معیارهای مؤثر در مدیریت ایمنی را معرفی کرد. این پژوهش می تواند برای تنظیم طرح کلی مدیریت ایمنی فضای عمومی شهر، ایده های عملی را نیز به مدیران محلی ارائه کند.
تحلیل کاربرد و پذیرش ارز دیجیتال در بازارهای مالی ایران (با تمرکز بر بازار بورس)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، ارزهای دیجیتال به عنوان یکی از پدیده های نوظهور در بازارهای مالی، تحولات قابل توجهی را در نحوه انجام معاملات و سرمایه گذاری ها ایجاد کرده اند. این مقاله به بررسی کاربرد و پذیرش ارز دیجیتال در بازارهای مالی ایران با تمرکز بر بازار بورس ایران می پردازد. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی تأثیر عوامل مختلف از جمله آگاهی، نگرش، ریسک ها و مزایای ادراک شده بر تمایل به استفاده از ارزهای دیجیتال در بازار بورس است.برای جمع آوری داده ها، از روش پرسشنامه ای استفاده شد و اطلاعات از میان سرمایه گذاران و فعالان بازار بورس ایران گردآوری گردید. تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و تحلیلی، از جمله آزمون همبستگی و رگرسیون چندمتغیره، انجام شد. نتایج نشان می دهد که آگاهی و نگرش مثبت نسبت به ارزهای دیجیتال تأثیر قابل توجهی بر پذیرش این ارزها دارند، در حالی که نگرانی ها از ریسک های امنیتی و نوسانات قیمت می تواند مانعی در پذیرش آن ها ایجاد کند.این مقاله با ارائه مدل مفهومی و تحلیل آماری، تلاش می کند تا دیدگاهی جامع نسبت به کاربرد و پذیرش ارزهای دیجیتال در بازار بورس ایران ارائه دهد و پیشنهادهایی برای سیاست گذاران و فعالان بازار ارائه می کند.
طراحی مدل حکمرانی عملیاتی برای شهر هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت دولتی ایران دوره ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
175 - 206
حوزههای تخصصی:
نهادهای حکمرانی از دیرباز حقوق و وظایف خود را دنبال کرده اند و در سال های اخیر، با توجه به اهمیت استقرار شهر هوشمند، تعریف و تفکیک این وظایف به یکی از دغدغه های اصلی خط مشی گذاران شهری تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل حکمرانی عملیاتی برای شهر هوشمند تهران انجام شده است. در این راستا، موضوعات مرتبط با فرایندهای حکمرانی و ابعاد شهر هوشمند در سطح جهانی بررسی شده و با بهره گیری از روش تحلیل مضمون، تحلیل های لازم انجام گرفته است. این مطالعه کیفی با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 16 تن از خبرگان دانشگاهی و اجرایی در حوزه مدیریت شهری صورت پذیرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تحقق برنامه های شهر هوشمند در کلان شهر تهران نیازمند همکاری میان دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. همچنین، 27 راهبرد کلیدی در یک ماتریس سه درسه در سه سطح سیستم، سازمان و فرد ذیل وظایف هر سه بخش حکمرانی شناسایی شده است. علاوه بر این، سازوکارها و ابزارهای لازم برای موفقیت هوشمندسازی مشخص و در نهایت مدل حکمرانی عملیاتی طراحی شده است. اجرای این مدل و تفکیک وظایف سه نهاد حکمرانی می تواند به کاهش چندپارگی مدیریت شهری در تهران کمک شایانی کند.
شناسایی عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم و پیامدهای حاصل در شرکت های صادراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم در شرکت های صادراتی انجام پذیرفت. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری داده-ها از نوع اکتشافی است که دارای فلسفه پژوهشی قیاسی استقرایی می باشد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان و صاحب نظران در حوزه مطالعه هستند که متشکل از اساتید دانشگاه دررشته بازاریابی و مدیریت به همراه مدیران تحقیق و توسعه و بازاریابی شرکت های صادراتی فعال در حوزه پوشاک و صنعت مد هستند که بااستفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس اصل اشباع نظری، 25 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است. در این پژوهش برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمی از روش نقشه شناختی فازی بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم در شرکت های صادراتی می باشد. براساس یافته های پژوهش، از میان عوامل موثر بر ایجاد نوآوری نرم، نوآوری نمادشناسانه و سمبل شناختی به عنوان مهمترین عامل و از میان پیامدهای شناسایی شده، پدیدایی موضع رقابت پذیر برای بازار به عنوان مهمترین پیامد شکل گیری نوآوری نرم شناسایی شده است.
ارائه الگوی مدیریت پورتفوی در صندوق های سرمایه گذاری بر مبنای متغیرهای مالی رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت پورتفوی در صندوق های سرمایه گذاری برمبنای متغیرهای مالی رفتاری می باشد. روش این پژوهش برحسب هدف، کاربردی و توصیفی- پیمایشی بود. مشارکت کنندگان در این پژوهش شامل خبرگانی که دارای مدرک دکتری مدیریت مالی یا حسابداری و اساتید دانشگاهی بودند. روش جمع اوری داده ها بوسیله پرسشنامه محقق ساخته و با استفاده از مدلسازی ساختاری و تفسیری تجزیه و تحلیل گردید. نتایج نشان داد در سطح اول تأثیر پذیر ترین مولفه ها شامل: کنترل ترس جاماندگی از سود، نرمالسازی رفتارهای محافظه کارانه و کنترل رفتارهای پشیمان گریزی بودند. در سطح دوم مولفه های تاثیر گذار بر سطح اول یعنی توجه به رفتارهای خودکنترلی، داشتن استراتژی مدون سرمایه گذاری، توجه به اصول حسابداری ذهنی بودند و در سطح سوم نیز مؤلفه های تاثیر گذار بر سطح دوم که شامل خوش بینی و بدبینی رفتاری، توجه به رفتارهای ریسک گریز و ریسک پذیر وکنترل رفتارهای توده وار است و در سطح چهارم تاثیر گذارترین مؤلفه وجود دارد که شامل اثرتمایلی می باشد. در مدل میک مک نیز اکثر متغیرها در قسمت متغیرهای پیوندی قرار گرفت که از نیروی نفوذ قوی و همچنین نیروی وابستگی قدرتمندی برخوردارند.