مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
شکاف دیجیتال
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر ضمن معرفی نظریه ها و دیدگاه های مربوط به شکل گیری و پیشبرد جامعه اطلاعاتی و شرایط جدیدی که اطلاعاتی شدن در عرصه جهانی پدید آورده است، ویژگی های جامعه اطلاعاتی و جوامع معرفتی مطرح و با یکدیگر مقایسه شده است. مطالعه ادبیات موجود، نشان می دهد که انقلاب اطلاعات دو چالش مهم را مطرح کرده است؛ یکی پر کردن شکاف دیجیتال و دیگری ضمانت آینده آزادی بیان. همچنین برای درک بهتر روند جهانی ارتباطات به بررسی سیاست های جهانی ارتباطات در دوره معاصر پرداخته شده و اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی در ژنو و تونس به طور اجمال مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین با معرفی دو شاخص جهانی «آمادگی الکترونیک» و «فرصت دیجیتال»، به بررسی و مقایسه جایگاه کشورها در جهان و وضعیت شکاف دیجیتال پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد هر چند که ایران در سال 2008 در رتبه هفدهم کشورهای دارای بیشترین کاربران اینترنت قرارگرفته ولی از نظر رتبه آمادگی الکترونیک، روند صعودی نداشته است.
پرکردن شکاف دیجیتال: تاملی بر نقش کتابداران و اطلاع رسانان در هزاره سوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر مبتنی بر دیدگاه نویسنده بوده و به برخی ابعاد شکاف دیجیتال که با خدمات و مسئولیت کتابخانهها و کتابداران در ارتباطند میپردازد و تأکید میکند بخش اطلاعات که در آن کتابداران و اطلاع رسانان، ایفاگر نقشهای قابل توجهی در راستای تحقق جامعه دموکراتیک و پویا هستند، میتواند به پر کردن یا دست کم، کاهش شکاف دیجیتال و شکاف اطلاعاتی موجود کمک کند. در این میان، برای پشتیبانی از ایده اصلی مقاله، از متون مرتبط موجود استفاده شده و در پایان، به مهارتهای مورد نیاز کتابداران و نیز، برخی راهکارهای دوگانه خطاب به حرفهمندان بخش اطلاعات و سیاستگذاران، اشاره شده است
تحلیل فضایی و اولویت بندی شهرستان های آذربایجان غربی به منظور توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات و کاهش شکاف دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر فناوری اطلاعات و ارتباطات با غلبه بر محدودیت های زمانی و مکانی، به عنوان محور و کلید توسعه پایدار و مهم ترین معیار توسعه یافتگی، سیمای جهان و الگوهای زندگی را دست خوش تغییر کرده و در واقع هم علت و هم معلول توسعه به شمار می رود. شناخت و بهره گیری صحیح از فرصت های جدیدی که این پارادایم حاکم بر توسعه، به عنوان نیرومندترین ابزار توانمندسازی و برابر سازی در زمینه توسعه پایدار، جهت پیشبرد اهداف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... برای شکل بخشیدن به عصر آینده ارایه می دهد مستلزم آگاهی و همراهی با این موج انقلابی است چرا که اندکی غفلت فرصت ها را به دیگران خواهد سپرد. در این میان رفع شکاف دیجیتال میان مناطق و اطمینان از دسترسی عمومی و یکسان واحدهای جغرافیایی جهت توسعه یکپارچه و همگون آن ها در درازمدت و ایجاد عدالت فضایی و جغرافیایی، باید به عنوان یکی از مهم ترین اولویت های برنامه ریزی در زمینه توسعه ICT قرار گیرد. بدین منظور، در این پژوهش با استفاده از مدل TOPSIS و آزمون های آماری، توسعه یافتگی شهرستان های آذربایجان غربی از نظر شاخص های فناوری ارتباطات و اطلاعات در سال 1387 مورد سنجش، رتبه بندی و سطح بندی قرار گرفتند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در مجموع شهرستان های آذربایجان غربی از نظر شاخص های ICT با سطح توسعه یافتگی فاصله دارند و از نظر توسعه یافتگی ICT میان آن ها عدم تعادل و ناهمگونی و به عبارت دیگر «شکاف دیجیتال» وجود دارد؛ تا جایی که شهرستان ارومیه به عنوان رتبه اول از نظر توسعه یافتگی ICT نسبت به شهرستان چالدران به عنوان رتبه آخر، دو و نیم برابر توسعه یافته تر است. همچنین، توسعه یافتگی شهرستان های آذربایجان غربی از نظر ICT، با میزان جمعیت و به خصوص جمعیت شهری آن ها ارتباط مستقیم بالایی دارد. به منظور حذف و یا کاهش شکاف دیجیتال و ایجاد تعادل در زمینه توسعه در درازمدت، شهرستان های آذربایجان غربی جهت توسعه ICT اولویت بندی شده اند و پیشنهاداتی جهت بهبود وضعیت موجود فناوری اطلاعات و ارتباطات در استان ارایه شده است.
رویکردهای متعارض درباره تکوین حوزه عمومی در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیدایش اینترنت به عنوان یک تکنولوژی نوین ارتباطی، مباحث مهم و متفاوتی را در خصوص نسبت این تکنولوژی با حوزه عمومی به همراه داشته است. در این مقاله سعی شد بر مبنای حوزه عمومی مورد نظر هابرماس، با طرح چهار سؤال اساسی در خصوص امکان یا امتناع شکل گیری حوزه عمومی در فضای مجازی با روش مرور سیستماتیک به مطالعه دیدگاه های مطرح شده در این زمینه پرداخته شود. براساس این مطالعه، در مجموع سه دیدگاه امکان، امتناع و مشروط بودن شکل گیری حوزه عمومی مجازی را می توان از هم متمایز کرد. برآیند این سه دیدگاه این است که با وجود برخی ظرفیت های فضای مجازی برای شکل گیری حوزه عمومی، همچنان چالش های مهمی از جمله شکاف دیجیتال، قطبی بودن و چندپاره گی در فضای مجازی، ناشناس بودن، و در نهایت سست شدن پیوندهای اجتماعی واقعی وجود دارد. همچنین مطالعه دقیق تر نسبت فضای مجازی با حوزه عمومی نیازمند اجتناب از جبرگرایی تکنولوژیک و در نظر گرفتن زمینه نهادی و اجتماعی و مطالعه مقایسه ای در زمینه های اجتماعی و نهادی مختلف است.
ارزیابی و شناخت میزان توسعه یافتگی شهرستان های استان اصفهان از نظر شاخص فناوری اطّلاعات و ارتباطات
حوزه های تخصصی:
فناوری اطّلاعات و ارتباطات به عنوان یک «فناوری جدید» به سرعت توسعه یافته و با غلبه بر محدودیت های زمانی و مکانی، به عنوان محور و کلید توسعه از آن یاد می شود. این فناوری به دلیل عمومیت با سایر فناوری ها تفاوت اساسی دارد. آنچه ممکن است سبب ناکارآمدی این فناوری شود، مقوﻟﺔ توزیع نابرابر آن در سطح مناطق است که پژوهشگران از آن تحت عنوان «شکاف دیجیتال» یاد می کنند. پژوهش حاضر با هدف «ارزیابی و شناخت میزان توسعه یافتگی شهرستان های استان اصفهان از نظر شاخص فنآوری اطّلاعات و ارتباطات» است. نوع تحقیق، کاربردی- توسعه ای و روش بررسی آن، توصیفی- تحلیلی است که برای رتبه بندی، سطح بندی و میزان اختلاف میان شهرستان ها از الگوریتم تاپسیس و ضریب پراکندگی پیرسون استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در مجموع شهرستان های استان اصفهان از نظر شاخص های فناوری اطّلاعات و ارتباطات با سطح توسعه یافتگی فاصله دارند؛ تا جایی که شهرستان اصفهان (به عنوان رتبه اول) از نظر توسعه یافتگی ICT نسبت به شهرستان چادگان (به عنوان رتبه آخر) سه برابر توسعه یافته تر است؛ بدین معنی که توسعه یافتگی شهرستان ها در بخش ICT با میزان جمعیت آنها ارتباط مستقیم داشته و شهرستان های با جمعیت بیشتر از توسعه یافتگی بیشتری در زمینه فناوری اطّلاعات و ارتباطات برخوردار هستند. اهمیت متغیّرهای مستقل در تعیین میزان نابرابری شهرستان های استان اصفهان نشان می دهد که میزان شهرنشینی، دارای بیشترین تأثیر، و شاخص کالبدی دارای کمترین تأثیر در تعیین نابرابری شهرستان های استان اصفهان بوده اند که در خاتمه، راهکارهایی برای کاهش شکاف دیجیتال بین شهرها ارائه شده است که نیازمند توجّه جدّی مدیران و برنامه ریزان شهری و منطقه ای است.
خوراکی های تبلیغ شده در تلویزیون از منظر ارزش غذایی و تأثیرگذاری بر چاقی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، شناخت ویژگی های کمّی تبلیغات مواد غذایی تلویزیون، جاذبه های تبلیغی و مضامین مورد استفاده در این تبلیغات است که موجب ترغیب مخاطبان، بویژه کودکان و نوجوانان به خرید و مصرف این محصولات می شود. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیل محتوای کمّی و تماتیک 308 پیام بازرگانی پخش شده بین ساعت های 4 بعدازظهر تا 11 شب (شبکه های 1، 2، 3 و 5) که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده مورد بررسی قرار گرفته اند تا انواع مواد خوراکی تبلیغ شده و متغیرهایی که موجب تغییر در رفتار تغذیه ای کودکان و نوجوانان می شوند ، شناسایی شوند. بر اساس نتایج به دست آمده،6درصد از آگهی های تبلیغی به مواد لبنی،2/4درصد به مواد نشاسته ای و 7/10درصد به مواد خوراکی فاقد ارزش تغذیه ای سالم مربوط بودند. تحلیل تماتیک نمونه های مطالعه شده نشان می دهد که مضامین نهفته در پیام های بازرگانی مربوط به خوراکی های فاقد ارزش غذایی عبارت از رقابت برای خوردن و رواج تک خوری ، اغراق در انرژی زا بودن محصول و تغییر حالت های احساسی هستند.
ابعاد فقر اطلاعاتی از منظر جهانی شدن در بستر رفتار اطلاعاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر سنجیدن میزان فقر اطلاعاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند در چهار شاخص آن (اضافه بار اطلاعاتی، خلأ اطلاعاتی، نابرابری اطلاعاتی و شکاف دیجیتال) و همچنین نقش جهانی شدن در فقر اطلاعاتی از نظر آنان می باشد. روش : این پژوهش پیمایشی-کاربردی است که جامعه آماری آن را دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند مشغول به تحصیل در نیمسال دوم سال ۹۳-۱۳۹۲ تشکیل می دادند. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه ای غیر نسبتی انجام گرفت که بر این اساس تعداد نمونه ۱۲۰ نفر انتخاب شد. برای اجرای این پژوهش از دو پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: میزان فقر اطلاعاتی دانشجویان به طورکلی بالاتر از حد متوسط بود؛ اما میزان فقر اطلاعاتی در شاخص های مختلف فقر اطلاعاتی متفاوت بود. بیش ترین میزان فقر اطلاعاتی در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی مربوط به شاخص نابرابری اطلاعاتی بود و بعد از آن شکاف دیجیتال و خلأ اطلاعاتی قرار داشتند و میزان اضافه بار اطلاعاتی کمتر از حد متوسط بود. در بحث مربوط به نقش جهانی شدن در تغییر میزان فقر اطلاعاتی از نظر دانشجویان مشخص شد جهانی شدن نقشی در کاهش و یا افزایش دو شاخص اضافه بار اطلاعاتی و نابرابری اطلاعاتی نداشت؛ اما باعث کاهش دو شاخص خلأ اطلاعاتی و شکاف دیجیتال می شود.
تحلیل فضایی و اولویت بندی استان های ایران به منظور برنامه ریزی و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT)[1] به عنوان پارادایم جدید حاکم بر توسعه، با اثرگذاری بر نحوه تفکر و عمل و تغییر الگوهای کار و زندگی، محوریت تمامی جنبه های تحول و پیشرفت قرار گرفته و در واقع هم علت توسعه و هم نشان توسعه یافتگی محسوب می شود. با توجه به رشد روزافزون منفعت های اتخاذ این فناوری جهت پیشبرد اهداف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نیل به توسعه پایدار، تدوین و تبعیت از استراتژی ها و رویکردهای مناسب جهت به کار گیری ICT در کشور ما نیز یک الزام است. در این میان با توجه به نقش بنیادی فناوری اطلاعات و ارتباطات در دست یابی به توس عه پایدار و با علم ب ه این که ش کاف دیجیتال میان مناطق، عدالت ف ضایی و جغرافیایی را تحت الشعاع قرار داده و توسعه نامتعادل مناطق کشور را دامن می زند؛ لذا هر طرح و برنامه ای در زمینه توسعه ICT، باید بر اساس مطالعه و شناخت وضع موجود فناوری اطلاعات و ارتباطات در مناطق و در جهت حذف و یا کاهش شکاف دیجیتال صورت گیرد. در این پژوهش با بهره گیری از 40 شاخص و استفاده از نرم افزارها و مدل های کمی نظیر GIS، SPSS، TOPSIS، ضریب پراکندگی، تکنیک وزن دهی رتبه ای، روش بی مقیاس کردن خطی، همبستگی پیرسون و ... به مطالعه توسعه یافتگی استان های کشور از لحاظ شاخص های ICT پرداخته و آن ها را از این منظر رتبه بندی و سطح بندی کرده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استان های کشور از نظر شاخص های فناوری اطلاعات و ارتباطات وضعیت مطلوبی ندارند و استان تهران به عنوان رتبه اول از این منظر در سطح نیمه توسعه یافته قرار دارد. میان استان های کشور از لحاظ توسعه یافتگی فناوری اطلاعات و ارتباطات، تا حدودی عدم تعادل و ناهمگونی یا به عبارتی دیگر شکاف دیجیتال وجود دارد؛ به طوری که استان دارای رتبه اول (تهران) نسبت به استان دارای رتبه آخر (خراسان شمالی) بیش از دو و نیم برابر و در مجموع استان های سطح اول نسبت به استان های سطح پنجم نزدیک به دو برابر توسعه یافته تر است. همچنین توسعه یافتگی ICT با میزان جمعیت و به خصوص درصد شهرنشینی رابطه مستقیم داشته؛ بدین معنی که، در مجموع بیش تر امکانات و استفاده از ICT در استان هایی متمرکز است که جمعیت و درصد شهرنشینی بیش تری دارند. در نهایت به منظور حذف و یا کاهش شکاف دیجیتال و ایجاد تعادل در زمینه توسعه در درازمدت، استان های کشور جهت توسعه ICT اولویت بندی شده اند [1]- Information and Communication Technology
تحلیل عوامل مؤثر بر توسعه پایدار شهری با تأکید بر شکاف دیجیتال، به روش میک مک فازی (مطالعه موردی: تبریز 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین تحولات دوره کنونی، انقلاب اطلاعاتی و دیجیتالی، فناوری ارتباطات، مجازی سازی و... است. فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان پدیده ای جامع و فراگیر، بر طیف کامل فعالیت های بشری (کاربردهای شخصی تا فعالیت های اقتصادی و سیاسی، و توسعه) تأثیر زیادی دارد. با توجه به اینکه شهر تبریز به عنوان پایتخت گردشگری جهان اسلام (2018) انتخاب شده است، باید تأثیرات به کارگیری این فناوری ها در آینده در این شهر مطالعه شود. پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی و علی-پیمایشی است و هدف آن، تحلیل عوامل تأثیرگذار شکاف دیجیتال بر توسعه پایدار شهر تبریز است. در این پژوهش، تمامی عوامل مرتبط با منع شکاف دیجیتال در توسعه با دیدی سامانمند بررسی شده اند. بدین منظور، متغیرهای شکاف دیجیتال و توسعه پایدار شهری در نرم افزار FL MicMac با استفاده از دیدگاه های کارشناسان تحلیل شد و عوامل تأثیرگذار مشخص شدند. نتایج نشان می دهد تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم متغیر میزان باسوادی از دیگر متغیرها بیشتر است. متغیرهای مداخلات مدیریتی، دانش زبان، محل جغرافیایی و... نیز بیشترین تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را دارند. تغییرات گوناگون هریک از این متغیرها پیامدهایی برای کل سیستم خواهد داشت. در این میان، تقویت اقتصادی اقشار کم درآمد در کنار مدیریت کارآمد و سرمایه گذاری های آموزشی و زیرساختی، از مهم ترین موارد کاهش شکاف دیجیتال و حرکت به سوی توسعه پایدار شهری محسوب می شود.
سواد دیجیتال: راهکاری برای پوشش شکاف دیجیتال و پرورش شهروند دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
ورود به عصر فناوری و سیطره اینترنت، از مصادیق فناوری اطلاعات و ارتباطات در دهه های اخیر، زندگی انسان عصر جدید را تحت تأثیر قرار داده است؛ اما بی شک تمامی نقاط جهان به یک میزان از امکانات فناورانه و دیجیتالی بهره مند نشده اند و این باعث ایجاد شکافی عمیق میان کشورهای برخوردار و محروم می شود؛ شکافی که با وجود سرمایه گذاری های عظیم و تلاش دولت ها برای رفع آن، همچنان گریبان گیر برخی مناطق جهان است. سواد دیجیتال یکی از روشهای رفع این شکاف، و حاوی مهارت هایی است که به شهروندان دیجیتال، در نقش افرادی که باید با رفتارهای امنیتی، قانونی و اخلاقی در استفاده از فناوری های دیجیتال آشنا باشند، کمک می کند تا بتوانند به خوبی دانش خود را با عصر اطلاعات تطبیق دهند و از کمترین امکانات و تجهیزات فیزیکی به بیشترین بهره داری دست یابند. هدف از این پژوهش، بررسی وضعیت شکاف دیجیتال در عصر حاضر و ارائه راهکارهایی برای کاهش این شکاف در میان شهروندان دیجیتال است؛ بنابراین ضمن تشریح مفاهیم سواد دیجیتال و شکاف دیجیتال، علل ایجاد شکاف دیجیتال بررسی می شود و درنهایت، راهکارهایی، ازجمله تنظیم برنامه های آموزشی، فرهنگ سازی و استفاده از تجارب کشورهای پیشگام برای برطرف سازی این شکاف ارائه می شود.
تحلیلی بر مفهوم توسعه شهری دانش بنیان با تأکید بر عامل شکاف دیجیتال در کلانشهرهای ایران (مورد: تبریز 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۷۵
157 - 170
حوزه های تخصصی:
مفهوم توسعه شهری دانش بنیان در برنامه ریزی شهری، به عنوان پارادایمی در حال تکوین مطرح است و از آن به عنوان یکی از مهم ترین نظریه های توسعه شهری قرن 21 یاد می شود. در این راستا، شهرها جهت ایجاد رقابت و توانمند سازی خود و افزایش کیفیت زندگی شهروندان نیازمند قرار گرفتن در این مسیر از توسعه هستند. در راه نیل به این هدف، چالش هایی می تواند مانع از تحقق چنین مفهومی در شهر شود. یکی از این مسائل که از آن به عنوان یکی از چالش های اساسی توسعه شهری دانش بنیان یاد می شود، عامل شکاف دیجیتال است. شکاف دیجیتال به نابرابری در سطوح دسترسی به امکانات و تسهیلات تکنولوژی اطلاعاتی و ارتباطی اطلاق می شود. در این رابطه، هدف پژوهشگران، تحلیل و بررسی عوامل تأثیرگذار عامل شکاف دیجیتال در توسعه دانش بنیان در شهر تبریز به صورت ایجاد معادله ساختاری متشکل از یک سیستم از متغیرهای شکاف دیجیتال و توسعه شهری دانش بنیان است. روش به کار گرفته شده، در این پژوهش توصیفی، تحلیلی، علی و رویکرد حاکم بر آن پیمایشی است. در این راستا، متغیرهای شکاف دیجیتال و توسعه شهری دانش بنیان در نرم افزار MiCMac با استفاده از نظرات کارشناسان تحلیل گردید و عوامل تأثیرگذار در توسعه شهر دانشی مشخص گردید. بر اساس نتایج بدست آمده در این پژوهش، متغیرهایی نظیر مداخلات مدیریتی، دسترسی باند پهن، کیفیت زندگی، تأثیر دولت، دولت الکترونیک، رهبری کارا و ... از عوامل کلیدی در جهت چیرگی بر شکاف دیجیتال و همچنین تحقیق شهر دانش بنیان محسوب می شوند.
نقش عوامل جمعیت شناختی در استفاده دانش آموزان متوسطه از فناوری اطلاعات و ارتباطات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۱
93 - 128
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تعیین نقش عوامل جمعیت شناختی در استفاده از فناوری با روش علی-مقایسه ای و مشارکت 300 دانش آموز متوسطه اول شهرستان سنندج انجام شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های جایگاه اجتماعی-اقتصادی و آشنایی با فناوری استفاده شد. نتایج نشان داد که بین دانش آموزان دختر و پسر در متغیرهای اولین سن استفاده، مدت زمان استفاده از اینترنت در روزهای تحصیلی هفته و مدت زمان استفاده آموزشی از ابزارهای دیجیتال و در میان پایه های تحصیلی در اولین سن استفاده و مدت زمان استفاده آموزشی از ابزارهای دیجیتال تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین، بین دانش آموزان مدارس خاص و عادی در متغیرهای اولین سن استفاده و مدت زمان استفاده از اینترنت در روزهای تحصیلی هفته خارج از مدرسه و بین طبقات اجتماعی-اقتصادی در متغیرهای اولین سن استفاده، مدت زمان استفاده از اینترنت در روزهای تحصیلی هفته خارج از مدرسه، مدت زمان استفاده آموزشی و عمومی از ابزارهای دیجیتال در مدرسه و خارج مدرسه تفاوت معناداری مشاهده شد.
مؤلفه های نظریه سیاستی آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با فضای مجازی از نگاه خبرگان مدیریتی و اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد و گسترش فضای مجازی و همه گیری بهره مندی از آن به خصوص در میان کودکان و نوجوانان، سبب ایجاد دغدغه بسیار جدی برای خانواده ها و متولیان امر آموزش و تربیت در کشور از حیث چگونگی مواجهه با آن شده است. استفاده گسترده کودکان و نوجوانان از فضای مجازی و عدم نظارت و تنظیم گیری کافی از سوی نهادهای متولی امر تربیت، به دلیل تأثیرگذاری شگرف آن بر فرآیندهای تربیتی و تغییر کنش های رفتاری آنان، به مرور سبب ایجاد گسست ها و بحران های اجتماعی و شکاف های میان نسلی عمیق میان والدین و فرزندان خواهد شد و به تدریج جایگاه مدرسه به عنوان مهمترین رکن تعلیم و تربیت رسمی و عمومی را متزلزل خواهد کرد. پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی درصدد فهم وضعیت موجود نظریه سیاستی وزارت آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با فضای مجازی و به دست آوردن مؤلفه های وضعیت مطلوب آن، از طریق مصاحبه عمیق با مدیران و خبرگان و تحلیل داده های به دست آمده از طریق روش داده بنیاد بوده است. نگاه مبتنی بر تصدی گری در وزارت آموزش وپرورش، عدم تعامل صحیح با بخش خصوصی و بازار، ضعف بدنه مدیریتی و ستادی آموزش وپرورش، مؤلفه های نظری موجود را تشکیل داده اند. مؤلفه های مطلوب نظریه سیاستی نیز، ایفای نقش تنظیم گری و راهبری و نظارت محتوایی توسط آموزش وپرورش در کنار تعریف نقش صحیح برای بخش خصوصی جهت تولید محتوای سالم، مفید و ایمن، و ضرورت توجه به اولویت ایجاد سرویس و تولید محتوای بومی در زیرساخت شبکه ملی را شامل می شود.
شناسایی و تحلیل عوامل تأثیرگذار شکاف دیجیتال در توسعه پایدار تبریز 2018(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
1 - 16
حوزه های تخصصی:
تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به عنوان پدیده ای جامع و فراگیر در طیف کامل فعالیت های بشری از کاربردهای شخصی گرفته تا فعالیت های اقتصادی و سیاسی و در نهایت امر توسعه بسیار تأثیرگذار است. با این حال، چنین تأثیرگذاری در صورت انتشار نامتوازن تکنولوژی های نوین اطلاعاتی و ارتباطی در بین افراد جامعه، به صورت سازنده و در راستای توسعه عمل نمی کند، که چنین توسعه نامتوازنی، باعث ایجاد شکاف دیجیتال در جامعه می شود. در این راستا، هدف تحقیق حاضر شناسایی مؤلفه های کلیدی تأثیرگذار شکاف دیجیتال بر توسعه پایدار شهر تبریز است. روش به کار گرفته شده در این پژوهش توصیفی، تحلیلی، علی و رویکرد حاکم بر آن پیمایشی است. این مقاله در صدد آن است که با دیدی سیستماتیک و ساختاری تمامی عوامل دخیل در مانع شدن شکاف دیجیتال در توسعه را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و عوامل تأثیرگذار در این فرآیند را شناسایی کند. در این راستا، متغیرهای شکاف دیجیتال و توسعه پایدار در نرم افزار MiCMac با استفاده از نظرات 30 متخصص و کارشناس تحلیل گردید و عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر مشخص گردید. بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش، متغیر امکانات محلی بیشترین تأثیرگذاری و کمترین تأثیرپذیری را در بین دیگر متغیرها داراست و متغیرهای مهارت های اطلاعاتی و دخالت های مدیریتی در رده های بعدی قرار می گیرند. متغیر مهارت های اطلاعاتی در کنار متغیرهای وضعیت اقتصادی و محل جغرافیایی بیشترین تأثیرگذاری و همچنین بیشترین تأثیرپذیری را در بین دیگر شاخص ها دارا بودند. متغیرهایی که کمترین تأثیرگذاری و بیشترین تأثیرپذیری را در بین دیگر متغیرها دارا بودند شامل ارتباطات اجتماعی، دانش زبان و ... می شوند. در نهایت متغیرهای جنسیت و نوجوانان به عنوان متغیر مستقل شناسایی شدند که دارای کمترین تأثیرگذاری و کمترین تأثیرپذیری هستند. بر این اساس، سیاست گذاری توانمندسازی همه اقشار جامعه از لحاظ فراگیری مهارت های استفاده از تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی به عنوان مهم ترین پیشنهاد تحقیق حاضر شناسایی گردید.
الگوی تحلیل مسیر سواد رسانه ای سلامت و ارتباط آن با مصرف رسانه های اجتماعی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال هشتم بهار ۱۴۰۱شماره ۲۹
74 - 41
حوزه های تخصصی:
استفاده بهینه از فناوری های نوین ارتباطی در عین حالی که نیازمند سواد رسانه ایست، ممکن است با بهبود این مهارت ها همراه باشد. برای بررسی این موضوع، هدف از این پژوهش، دستیابی به الگویی برای پیش بینی وضعیت سواد رسانه ای درحوزه سلامت با توجه به نقش و سهم استفاده کاربران از رسانه های اجتماعی است. منظور از سواد رسانه ای سلامت، درک افراد از توانایی شان در دسترسی، تحلیل، خلق و انتقال پیام های ارتباطی در حوزه سلامت از طریق رسانه هاست. روش تحقیق، پیمایش و جامعه آماری، شهروندان بزرگسال تهرانی هستند که از اینترنت استفاده می کنند. نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای و زمان اجرای پیمایش، اردیبهشت ماه سال 1398 بوده است. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته است که روایی (صوری و سازه) و پایایی (ضریب آلفای کرونباخ 837/0) آن مناسب ارزیابی شده است. بر اساس الگوی تحلیل مسیر، از میان متغیرهای بررسی شده، «رضامندی از کاربرد رسانه های اجتماعی در حوزه سلامت» بیشترین سهم را در پیش بینی تغییرات سواد رسانه ای سلامت کاربران اینترنت در تهران دارد و بعد از آن به ترتیب «میزان استفاده از رسانه های اجتماعی»، «سال های تحصیل»، «پذیرش رسانه های اجتماعی در حوزه سلامت» و «سن» قرار دارند. می توان نتیجه گرفت با افزایش ضریب نفوذ اینترنت، شکاف دیجیتال بیش از دسترسی و میزان استفاده اعضای جامعه از فناوری های نوین، در زمینه نحوه بهره گیری آنان از این رسانه ها معنا پیدا می کند. در بین متغیرهای زمینه ای، «جنس» نقشی در تبیین سواد رسانه ای در حوزه سلامت نداشته است اما «تحصیلات» و «سن» به شکاف دیجیتال در بین گروه های اجتماعی دامن می زنند.
تأملی بر اصول و الزامات سیستم رای گیری الکترونیکی امن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رای گیری الکترونیکی به معنای افزایش و تقویت بیشتر فرآیندهای دموکراتیک در اطلاعات جوامع مدرن تلقی می شود. رای گیری الکترونیکی ابتدا باید با چارچوب قانونی و نظارتی موجود مطابقت داشته باشد. علاوه بر این، رای گیری الکترونیکی باید از نظر فنی به گونه ای پیاده سازی شود که الزام و مقررات به حد نصاب رسیدن حضور کاربران را مشخص کند. در نتیجه، هدف این مقاله دوگانه است. در وهله نخست ، برای شناسایی مجموعه الزامات عمومی قانون اساسی است که بایستی هنگام طراحی سیستم رأی گیری الکترونیکی برای انتخابات عمومی در نظر گرفته شوند. این مجموعه الزامات منجر به طراحی قابل قبول اصول خاص یک قانون برای سیستم رای گیری الکترونیکی خواهد شد. در مرحله دوم، با شناسایی فرآیند یکپارچه سازی منطقی، الزامات سیستم رای گیری الکترونیکی مشخص می شود. این الزامات ناشی از طراحی اصولی است که پیش از این شناسایی شده اند. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سئوال است که آیا طرح رای گیری الکترونیکی می تواند الزامات قانونی را همان طور که در جوامع اطلاعاتی مدرن وضع شده است، برآورده کند؟ بعلاوه اینکه چه تفاوت هایی بین انواع مختلف الزامات سیستم رای گیری الکترونیکی می توان قائل شد؟ نتایج این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اسناد کتابخانه ای نشان میدهدکه در حال حاضر قابلیت رای گیری الکترونیکی باید تنها به عنوان وسیله ای مکمل برای فرآیندهای سنتی انتخابات در نظر گرفته شود. دلیل عمده این پدیده به شکاف دیجیتال، بی اعتمادی ذاتی به روش رای گیری الکترونیکی و همچنین ناکافی بودن ابزارهای فناوری موجود برای برآوردن برخی الزامات باز می گردد. هدف از انجام این تحقیق بررسی اصول و الزامات سیستم های رای گیری الکترونیکی با نگاهی به الزامات امنیتی و غیر امنیتی کاربران و همچنین کاربردی می باشد .
تبیین اثرات مزایای دولت الکترونیک بر قصد استفاده مداوم از خدمات دولت الکترونیک، با نقش میانجی اعتماد شهروندان، فرهنگ ملی و شکاف دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
131 - 160
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تبیین اثرات مزایای دولت الکترونیک به منظور استفاده مداوم از خدمات دولت الکترونیک در میان شهروندان شهر تهران صورت پذیرفته است تا با بررسی این تأثیر و عوامل میانجی دخیل در آن، به افزایش استفاده از مزایای دولت الکترونیک کمک شود. پژوهش حاضر از حیث فلسفی از پارادایم پوزیتیویست تبعیت می کند و بر اساس معیار هدف در گروه پژوهش های کاربردی- توسعه ای است و بر اساس معیار ماهیت داده ها از نوع پژوهش کمی است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه استاندارد است. اعتبار ابزار پژوهش بر اساس آزمون آلفای کرونباخ برای پرسش نامه مزایای دولت الکترونیک (75/0)، قصد استفاده مداوم از خدمات دولت الکترونیک (73/0)، اعتماد شهروندان (71/0)، فرهنگ ملی (77/0)، شکاف دیجیتال (79/0) به تأیید رسیده است، جامعه آماری پژوهش شامل شهروندان شهر تهران است. حجم نمونه در این پژوهش با استفاده از نرم افزار نمونه گیری سمپل پاول برابر با 294 نفر است. ابزار تجزیه وتحلیل داده های پژوهش نرم افزار آماری SPSS و AMOS است. به منظور تعیین وجود یا عدم وجود تأثیر بین متغیرها و برآورد و تعمیم نتایج به دست آمده از حجم نمونه به جامعه آماری از مدل رگرسیونی ساده با متغیر پنهان، مدل میانجی و مدل مسیر جهت ارزیابی فرضیه های پژوهش و مدل مفهومی پژوهش استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که مزایای دولت الکترونیک بر قصد استفاده مداوم از خدمات دولت الکترونیک تأثیرگذار است و اعتماد شهروندان، فرهنگ ملی و شکاف دیجیتال دارای نقش میانجی جزئی در تأثیر مزایای دولت الکترونیک بر قصد استفاده مداوم از خدمات دولت الکترونیک هستند.
سالمندان و حق بر سواد دیجیتال از منظر «توصیه های سازمان ملل متحد در عصر وابستگی دیجیتال»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق فناوری های نوین دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
133 - 153
حوزه های تخصصی:
تعداد سالمندان در جهان روبه افزایش است. هم زمان دنیا شاهد توسعه روزافزون فنّاوری دیجیتال است، فرایندی که باعث شده فعالان حوزه حقوق بشر نگرانی های مختلفی را درخصوص وجود سوگیری و پیش داوری های متعصبانه درباره قابلیت های سالمندان و درنتیجه بی توجهی به نیازهای آن ها در بهره مندشدن از سواد دیجیتال مطرح کنند. همچنین در چهارچوب نظام بین المللی حقوق بشر، به صراحت از حق بر سواد دیجیتال صحبت نشده است. در همین راستا، دبیر کل سازمان ملل متحد پیشنهاد کرد که مقرراتی برای تعیین تعهدات دولت ها در حوزه دیجیتال تهیه شود. این پیشنهاد به طرح توصیه های سازمان ملل متحد در عصر وابستگی دیجیتال منجر شد که از تعهدات بین المللی دولت ها در راستای کنترل و نظارت بر آثار فنّاوری دیجیتال صحبت می کند. موضوع اصلی پژوهش حاضر، بررسی میزان توجه مقررات توصیه نامه به حق سالمندان در کسب سواد دیجیتال و همچنین کاهش شکاف دیجیتال در جوامع است. این مطالعه به روش تحلیلی توصیفی با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که به دلیل فقدان صراحت در اشاره به حق سالمندان بر داشتن سواد دیجیتال، به عنوان یک حق مستقل بشری، و همچنین تأکید بر لزوم دسترسی عموم به خدمات دیجیتال بدون توجه به شرایط متفاوت اقتصادی و اجتماعی کشورها و البته ارائه پیشنهاد در راستای به اشتراک گذاری کالاهای دیجیتال، بدون توجه به حق مالکیت فکری پدیدآورندگان این نوع کالاها، توصیه نامه درصورت تصویب با این وضعیت به هیچ وجه در اجرای رسالت خود در تأمین و اجرای حق بر سواد دیجیتال و کاهش شکاف دیجیتال موفق نخواهد بود.
نسبت سواد بصری و شکاف دیجیتال در میدان اجتماعی بر اساس نظریه پیر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سواد بصری VL یا سواد بصری دیجیتال DVL، به واسطه تصویری شدن فناوری های نوین در عصر دیجیتال، به جزء جدایی ناپذیری از مجموعه مهارت های ضروری برای کاربران تبدیل شده و محدوده کاربران از متخصصان تا عموم مردم از نسل های گذشته و کودکانی که با این فناوری ها رشد می یابند نیز گسترده شده است. این تغییرات به واسطه مجموعه مهارت هایی که به آن سرمایه دیجیتال گفته می شود در میدان های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به وقوع پیوسته است. در تمامی میدان ها سرمایه دیجیتال به سان پلی برای کسب سایر سرمایه ها عمل می کند. بر اساس تلقی بوردیو از عادت واره و میدان، تغییر در یکی از آنها ضرورتا به تغییر دیگری می انجامد. بنابراین برای سازگاری، عادت واره عاملان در میدان که کاربران فناوری های دیجیتال محسوب می شوند باید هم راستا و مرتبط با تغییرات میدان باشد. از این رو این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، بر پایه نظریه میدان پیر بوردیو، به تبیین رابطه بین مهارت سوادبصری به عنوان عادت واره ای برای سازگاری عاملان در میدان و شکاف دیجیتال در سه سطح، به عنوان مانعی برای کسب سرمایه دیجیتالی می پردازد. گردآوری داده ها به شیوه اسنادی- کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل داده ها نیز به شیوه استقرایی انجام شده است. در نهایت چنین نتیجه گیری می شود که بنابر دیالکتیکی که بین عادت واره و سرمایه در میدان وجود دارد، سوادبصری در حکم عادت واره در کسب سرمایه دیجیتالی و بازتولید سایر سرمایه ها به عاملان در میدان کمک خواهد کرد. این امر عاملی در جهت کاهش شکاف دیجیتالی در بستر اجتماعی خواهد بود. از طرفی چون مهارت سواد بصری بیشتر از طریق تکرار در تجربه دیدن به دست می آید با افزایش شکاف دیجیتالی در سطح یک و دو بین عاملان، احتمال بروز نابرابری های اجتماعی و عدم دسترسی به سرمایه ها نیز افزایش پیدا خواهد کرد.