فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
155-181
حوزههای تخصصی:
بررسی و شناخت اسماء و صفات الهی از دیرباز تاکنون مورد توجه متکلمان و مفسران بوده است. در این میان واژه "قریب" نیز از صفات الهی و از واژگان کلیدی قرآن کریم است که از میان 92 بار مشتقات قرب بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. کاربرد خاصی از مجموع این موارد در آیه 17 سوره نساء قرار دارد که نظرات مختلفی از سوی مترجمان و مفسران ذیل آن بیان شده است. با بررسی تفاسیر مختلف و کاوش ارتباط بین این واژه و با محتوای آیه و آیات قبل و بعد از آن بنظر می رسد که این لفظ در جایگاه یک صفت و نه یک قید زمانی است. این برداشت در بافت آیه، نگارنده را برآن داشت تا با روش کاربردشناسی و با تکیه بر منابع تفسیری و از طریق مشخص نمودن مولفه ها و عناصر کارگفتی ارتباط لفظ "قریب" در آیه 17سوره نساء و آیات همجوار آن را بررسی نماید. پس از بررسی های انجام شده بنظر میرسد یکی از صفات الهی براساس لایه های بافتی یعنی بافت درون زبانی و بافت برون زبانی در این آیه از قرآن کریم با توجه به کنشی که مدنظر گوینده بوده است، صفت "قریب" است.
جایگاه اخلاق در الگوی اقتصاد مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
۱۵۸-۱۳۳
حوزههای تخصصی:
دین اسلام بر عزت و استقلال جامعه اسلامی و زندگی شرافتمندانه مسلمانان حساسیت خاصی دارد. استقلال اقتصادی، یکی از وجوه مهم عزت جامعه اسلامی محسوب می گردد. مقام معظم رهبری برای نیل به استقلال اقتصادی در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران با تحریم های ظالمانه اقتصادی مواجه است، ایده اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند. این نوشتار بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی، جایگاه اخلاق در اقتصاد مقاومتی را بررسی کرده و اخلاق مداری الگوی اقتصاد مقاومتی را به عنوان فرضیه پژوهش برگزیده است. برای اثبات فرضیه تحقیق، نحوه ارتباط هفت مورد از مفاهیم اخلاقی (انگیزه جهادی، عدالت، صداقت، صبر، مواسات، مصرف اعتدالی و وجدان کاری) با اقتصاد مقاومتی، ارائه گردیده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اجرای الگوی اقتصاد مقاومتی، مرهون ایجاد و تقویت ساختارهای اقتصادی، اداری، حقوقی و اخلاقی متناسب با آن بوده و ارزش های اخلاقی اسلام نقش بنیادین در تحقق مؤلفه ها و سیاست های اقتصاد مقاومتی دارند.
مصادیق تعارض منافع مدیران در شرکت های تجاری و راهکارها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ ضمیمه شماره ۵
573 - 588
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تحقق تعارض منافع به لحاظ ماهیت آن امری اجتناب ناپذیر است. حقوق شرکت ها با به کارگیری مقررات نظارتی و اهرم های کنترلی هزینه های نمایندگی را کاهش داده است. هم چنین با اعطای حق به سهام داران اقلیت در مواد گوناگون از ایشان حمایت کرده و در نهایت با پیش بینی مقررات امری، همه ذی نفعان را در زیر چتر حمایتی خویش قرار داده است، با وجود این برخی از این مقررات با توجه به شرایط دهه حاضر، کارایی گذشته خود را از دست داده اند. هدف مقاله حضار بررسی مصادیق تعارض منافع مدیران در شرکت های تجاری و راهکارها است.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: تعارض منابع ناشی از اعمال اختیار نمایندگی مدیران در شرکت ها، تعارض منافع ناشی از نیل به حصول حداکثر بازده به عنوان انگیزه اقدام، تعارض منافع ناشی از ساختار مالی شرکت تصاحب کننده از مهم ترین مصادیق تعارض منافع مدیران در شرکت های تجاری است.
نتیجه: لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت ۱۳۴۷ و قانون تجارت ۱۳۱۱ در جهت کارا بودن شرکت و حفظ تعادل و عدم ایجاد تعارض میان ذی نفعان در مواد متعددی راهکارهایی را سنجیده است. عزل و نصب مدیران، منع دریافت وام، منع انجام معامله با شرکت ها، منع رقابت با شرکت، مقررات انگیزشی و حق اقامه دعوی از مهم ترین راهکارها تعارض منافع مدیران در شرکت های تجاری است.
اهدای اعضای کودکان آنانسفالی در فقه شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ ضمیمه شماره ۵
309 - 326
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آنانسفالی یک اختلال شدید مغزی است که به دلیل نقص در کانال عصبی پدید می آید و به دلیل عدم بسته شدن در انتهای کانال عصبی ادامه پیدا می کند. کودکان با این اختلال بدون قسمت جلوی مغز و نیمکره های مغزی می باشند و دچار سطح بالای اختلال شناختی و درکی می باشند. این کودکان معمولا نابینا، کر و دچار عدم سطح هوشیاری هستند و درد را احساس نمی کنند. هدف مقاله حاضر بررسی اهدای اعضا کودکان آنانسفالی در فقه شیعه است.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد در حقیقت کودکان آنانسفالی بدون مغز متولد می شوند و از همان آغاز تولد دچار زندگی نباتی خواهند شد. در فقه شیعه این کودکان تا حدود زیادی قابل مقایسه با افرادی هستند که دچار مرگ مغزی شده اند. در مقایسه بین کودکان آنانسفالی و بیماران دچار مرگ مغزی، باید بیان داشت که در حقیقت این کودکان در اساس مغز ندارند؛ اما بیماران مرگ مغزی شده مغز دارند؛ فقط مرده است. بنابراین به طریق اولی احکام مردگان مغزی بر کودکان آننسفالی بار می شود. با توجه به اینکه فقهای شیعه اجازه برداشت مردگان مغزی را داده اند. بنابراین اجازه برداشت اعضای کودکان آنانسفالی نیز وجود دارد.
نتیجه: نتیجه اینکه با توجه به قاعده اضطرار حتی در مواردی اجازه پدر و مادر در اهدای عضو کودک نیاز نمی باشد.
مهارت های صرفی و نحوی اجتهاد
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
73 - 100
حوزههای تخصصی:
اجتهاد یک فرایند متن محور است بنابراین برای تجزیه، تحلیل، فهم متون دینی و پس از آن کشف حکم الهی، نیاز به ادبیات و بخصوص مهارت های ادبی است؛ به گونه ای که اجتهادپژوه بدون آنها قادر به استخراج احکام شریعت و فرآیند افتاء نخواهد بود. از میان مهارت های ادبی، مهارتهای صرفی و نحوی از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. لذا این مقاله بر آن شد به این سئوال پاسخ دهد که اجتهاد روشمند به چه مهارت های صرفی و نحوی نیاز دارد و چگونه آنها را تحصیل نماید؟ در حقیقت رسالت این مقاله شفاف سازی مهارت ها و بیان روش های هرکدام می باشد. مهارت های صرفی اجتهاد عبارت اند از ریشه یابی، وزن شناسی، صیغه شناسی، معنی یابی و تغییرشناسی. مهارت های نحوی اجتهاد عبارت اند از جمله شناسی، متعلق یابی، جایگاه شناسی، قرینه شناسی، معنایابی، ترجمه نحوی، محذوف یابی، نقش یابی وکلمه شناسی نحوی. در هر مهارت به کلید (روش های عملیاتی سازی مهارت مربوطه) و نمونه های فقهی تفسیری از آن مهارت اشاره شده است. مهارت های مذکور چهارده مهارت از مجموع مهارت های ادبی اجتهاد بشمار می روند. این تحقیق با رویکرد تطبیقی و با روش مسئله محور به هدف حرکت به سمت خودآگاه سازی مسیر اجتهاد و کاربردی سازی قواعد ادبی در فرایند اجتهاد نگاشته شده است.
پیامدهای کلامی تشکیک در وجود: مطالعه موردی توحید ذاتی و توحید صفاتی
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
35 - 52
حوزههای تخصصی:
مهم ترین مسئله ای که در فلسفه اسلامی، به ویژه در حکمت متعالیه، بعد از اصالت وجود موردتوجه قرارگرفته است، مسئله «تشکیک در وجود» است. این مسئله در منطق و عرفان هم سابقه دارد. در راستای لزوم بهره گیری از مسائل فلسفی در مباحث کلامی، پژوهش حاضر بر آن است تا با روش تحلیلِ عقلانی، پیامدهای کلامی تشکیک در وجود را واکاوی کند؛ ازاین رو با پیش فرض قراردادن بحث تشکیک در وجود، توحید ذاتی و صفاتی اثبات می شود. درنهایت، باتوجه به تأثیرگذاری تشکیک وجود در نفی تسلسل و اثبات عله العلل بودن خداوند، وجود محض و واجب بودن خداوند استنتاج می شود.
ترجیح روایات معلّل در مقام تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
315 - 329
حوزههای تخصصی:
تعارض یکی از موضوعات مبتلابه در روند استنباط فقهی است و مبانی مختلف در شیوه حل تعارض میان ادلّه شرعی و ریزموضوعات آن تأثیر بسزایی در اختلاف فتوای مجتهدان دارد. یکی از ریزموضوعات در حوزه علاج تعارض اعتبارسنجی مرجّحات در این حوزه است. رویه قابل توجه در میان فقها ترجیح و مقدّم داشتن روایتی است که مشتمل بر ذکر تعلیل باشد. البته ترجیح روایت معلّل مخالفانی هم میان اندیشمندان فقهی و اصولی دارد. با توجه به اهمیت مسئله تعارض و کاربرد فراوان این نوع ترجیح، این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی بررسی ترجیح روایات معلّل را هدف گذاری کرده است. این پژوهش با پیش فرض جواز گذار به مرجّحات غیرمنصوصه به بررسی اصطلاح، اعتبار، کیفیّت، و شرط ترجیح روایات معلّل پرداخته و سپس با جست وجو در کلمات موافقان و مخالفان این ترجیح ادلّه ایشان را استخراج و بررسی کرده است. موافقان این ترجیح به اقوائیّت ظهور روایت معلّل نسبت به روایت خالی از تعلیل و ظنّ بیشتر به صدور آن استناد کرده اند. در مقابل، مستمسک مخالفان نیز عدم پذیرش اقوائیّت ظهور و فقدان دلیل بر اعتبار چنین ترجیحی است. صرف نظر از اینکه ترجیح اخبار معلّل در مقام تعارض رویه عملی مشهور فقها است، به نظر می رسد این نوع ترجیح با یک شرط قابل پذیرش است و آن اینکه تعلیل بیان شده در خبر عقلایی باشد و تعبّدی نباشد.
A Comparative Study of Max Weber and Werner Sombart’s Method and Theory on Theological Roots of Modern Capitalism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The purpose of this study is to implement a comparative approach to investigate the interplay between religion and the rise of capitalism through the perspectives of Max Weber and Werner Sombart. By contextualizing their positions within the intellectual debates of their time, this study highlights their respective inclinations towards the Austrian School and the German Historical School. Weber's Neo-Kantian influences and Sombart's Hegelian roots further deepen the philosophical and epistemological divide between them. In the next step, the methodology and theories regarding the spirit of modern capitalism, religious motivation, and the future of capitalism are reflected. Weber's work, The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism, posits that Protestant ethics played a crucial role in the development of modern capitalism, emphasizing rationalization and ethical discipline. In contrast, Sombart's works, including Der Moderne Kapitalismus and Jews and Modern Economic Life, argue for a broader array of influences, integrating psychological, social, and cultural factors in shaping capitalist behavior and especially emphasizing the role of Judaism. The research underscores their contrasting views: Weber sees capitalism and Protestant ethics as singular phenomena with an elective affinity, while Sombart views capitalism as the manifestation of a modern capitalist spirit (Geist) influencing psychological incentives and broader social needs.
Comparative Study of the Capacities of Artificial Intelligence in Reconstructing Human Identity and Consciousness from the Perspective of Mulla Sadra's Transcendent Philosophy and John Searle's Philosophy of Mind
منبع:
Theosophia Islamica, Vol ۴,No ۱, Issue ۷, (۲۰۲۴)
95 - 114
حوزههای تخصصی:
This article provides a philosophical analysis of identity within the context of artificial intelligence, from the perspective of Transcendent Philosophy (especially the views of Mulla Sadra) and contemporary philosophy. With the rapid advancements in artificial intelligence as one of the most significant innovations in computer science, issues such as the reconstruction of human identity and its comparison with natural intelligence have come to the fore. The paper examines the philosophical capacities and limitations of this phenomenon, exploring the perspectives of Mulla Sadra and John Searle, and offers a comparative analysis of their views on identity and consciousness in machines and artificial intelligence. According to the views of these two thinkers, artificial intelligence, despite its advancements, cannot achieve human identity, as it lacks essential characteristics such as consciousness, intentionality, and abstraction. Searle argues that artificial systems will never be able to attain genuine consciousness because understanding meaning and consciousness are intrinsic to the human brain and mind, qualities that cannot be attributed to machines. He consistently supports this belief through the Chinese Room experiment and various critiques of artificial systems.
The Soul-Body Relationship in the Views of Plato and Mullā Ṣadrā
منبع:
Theosophia Islamica, Vol ۴,No ۱, Issue ۷, (۲۰۲۴)
128 - 151
حوزههای تخصصی:
The connection between the soul and the body has always been acknowledged by philosophers, as seeing, hearing, remembering, recalling, thinking, experiencing joy and sadness, and enjoying, while being psychological phenomena, are deeply influenced by the body. Without the nervous, glandular, and muscular effects, these psychological events cannot occur. Similarly, psychological states have a significant impact on the body and human organism, a point often highlighted by psychologists and philosophers. This study, using a descriptive-analytical and comparative method, aims to examine Plato's and Mullā Ṣadrā's views on the soul and its relationship with the body. Based on the findings, Plato makes a distinction between the soul and the body, but believes in their reciprocal influence on one another. He identifies the soul with the essence of humanity and views the body as a foreign entity after death. Mullā Ṣadrā, however, sees the relationship between the soul and the body as a union, where each represents a stage in the existence of a single reality called "human." He believes that the soul and the body mutually affect each other, and in its initial emergence, the soul is corporeal, later reaching the state of abstraction through substantial motion. The soul's attachment to the body is intrinsic, and the soul remains a soul only while connected to the body. Overall, this study shows that although Mullā Ṣadrā has been influenced by Plato in some aspects, he also presents his unique perspectives in this area.
تأثیر تکرار یا عدم تکرار قسامه توسط مدعی در قصاص از منظر رهبر معظم انقلاب و قانون مجازات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
13 - 24
حوزههای تخصصی:
سوگند پنجاه نفر هنگام وجود لوث مثبت قتل عمد است. قسامه به خاطر پیشرفت علم و کشف راه های اثباتی مدرن مورد شبهه مخالفان اسلام و برخی حقوقدانان شیعه قرارگرفته است. نظر اجماعی فقهی شیعه در مسأله مذکور اعتبار قسامه را تأیید می کند و قانون مجازات اسلامی نیز در پیروی از فقه شیعه اعتبار قسامه را در قانون مجازات ذکر کرده است. امّا قانون گذار در فرعی از مسأله مذکور نظری را در قانون جدید برگزیده است که موجب توهم عدم اعتبار قسامه شده است. فرع مسأله مذکور این است که اگر اقامه پنجاه سوگند توسط پنجاه نفر از طرف مدعی وجود نداشته باشد؛ دو نظر فقهی مبنی بر جواز و عدم جواز تکرار قسامه مطرح هستند. قانون گذار در قانون جدید، برخلاف قوانین پیشین نظر عدم جواز تکرار قسامه که نظریه غیر مشهور می باشد؛ برگزیده است. مهم ترین فقیه معاصر قائل به نظریه غیر مشهور، رهبر معظم انقلاب اسلامی هستند. مقاله حاضر به خاطر نبودن تحقیق مستقل، درباره مسأله و اهمیت آن درصدد است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به پاسخ دهی سؤالات دوگانه مذکور بپردازد. مقاله حاضر به این نتیجه رسیده که رویکرد قانون گذار به خاطر وجود ادله معتبر بر نظریه غیر مشهور و مخدوش بودن ادله نظریه مشهور دارای اتقان است. همچنین اصل اعتبار قسامه ازنظر فقه و حقوق اسلامی قابل دفاع است.
نوآوری سیاست جنایی براساس دیدگاه فقه در جرائم مستوجب قصاص و دیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
171 - 184
حوزههای تخصصی:
قصاص و دیه از مجازات های مهم است که مباحث مربوط به آن از مسائل مهم در فقه و حقوق کیفری است و به همین دلیل همواره محل بحث و اختلاف نظر بوده است. هدف مقاله حاضر بررسی نوآوری سیاست جنایی، براساس دیدگاه فقه در جرایم مستوجب قصاص و دیه است. این مقاله توصیفی تحلیلی است و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی موضوع مورد اشاره پرداخته است. یافته ها نشان داد مقررات ناظر بر قصاص نفس در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، تغییرات و تحولات مطلوب و اساسی به خود دیده است، مقنن در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 هدف خود را بر حمایت کردن از بزه دیده، تأمین نظم و امنیت عمومی و اجرای هرچه بهتر عدالت گذاشته و برای رسیدن به این اهداف در مواردی با فاصله گرفتن از نظر مشهور فقها، به تطبیق مقررات قانونی با قواعد عقلی و منطقی روی آورده است، قانون گذار در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 با درک درست از امکان سوءاستفاده برخی از مجرمین، قاعده لزوم تراضی قاتل با مقتول، جهت تبدیل قصاص به دیه را که مورد پذیرش اکثریت فقهای امامیه می باشد، کنار گذاشته است و با دادن اختیار تام و یک جانبه به ولی دم در اجرای حق قصاص و یا اخذ دیه هرچند بدون رضایت جانی باشد امکان احقاق هرچه بهتر حقوق بزه دیده را حتی درصورت فوت متهم فراهم نموده است و از طرف دیگر با تحقق بخشیدن به این رویکرد بزه دیده مدارانه به توسعه موارد پرداخت دیه از بیت المال اقدام نموده است.
سه مرتبه «کلی» و «جزئی» بر مبنای سه سیر فلسفی انطباق ماهوی، اشتمال تشکیکی در مراتب وجودی، احاطه وجود حق بر ظهورات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
519 - 541
حوزههای تخصصی:
بحث «کلی» و «جزئی»، موضوعی مهم و فراگیر در گستره ذهن و عین است. دامنه این مبحث از ماهیت تا وجود امتداد می یابد و بنابراین بخشی جدایی ناپذیر و تعیین کننده در هر مکتب فکری است. پرسش اینکه: با تغییر در مبانی فلسفی، «کلی» و «جزئی» چه معنا و سرنوشتی می یابد؟ در اندیشه ماهوی، کلی و جزئی محدود به حیطه مفهومی و ماهوی است. تشخص هر فرد جزئی به ماهیتی است که مندرج در یک مفهوم کلی تر می شود. انواع کلی نیز حاصل اعتبارات گوناگون ماهوی است. اما با تغییر دیدگاه به اصالت و وحدت تشکیکی وجود، نقش کلی و جزئی فراتر از انطباق ماهوی افراد، به اشتمال در مراتب طولی وجود نیز گسترش می یابد. وجود، در عین جزئیت و تشخص ذاتی، به نحو کلی سعی، شامل تمام مراتب وجودی می شود. هر وجود بالاتری حقیقت وجود پایین تر و هر وجود سافلی رقیقه وجود عالی است. نهایتاً در سیر سوم، جزئی در معنای خاص خود حاکی از احاطه حقیقت شخصی وجود بر تجلیات آن و کلی، مبین شمول ظهوری و تشکیکی وجود منبسط بر ظهورات حق است. نتیجه اینکه، کلی یا جزئی، اعتباری است که بسته به تفاوت نظر در هستی شناسی، عارض بر ماهیت، وجود، یا شئون مرتبط با آنها می گردد.
وجوه مختلف مسئله چارچوب و ارتباط آن با پیش زمینه شناختی مان از جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
93 - 119
حوزههای تخصصی:
مسئله چارچوب یکی از مسائل فلسفی است که اولین بار در حوزه هوش مصنوعی تعریف شد. این مسئله، در خاستگاه اولیه خود، وجهی منطقی داشت و شامل این پرسش بود که چگونه ممکن است با استفاده از منطق ریاضی قواعدی بنویسیم که اثرات عملی را توصیف کند آن هم بدون آنکه لازم باشد تعداد زیادی از قواعد دیگر بنویسیم که توصیف کننده اثرات غیر مرتبط آن عمل هستند؟ در سال های بعد فلاسفه ای مثل دنت و فودور، وجوه معرفتی و متافیزیکی ای که این مسئله دارد را بررسی کردند و این مسئله تبدیل به پرسش هایی از نحوه کارکرد ذهن آدمی شد. در این میان برخی فلاسفه مثل دریفوس، بر این باور بودند که پیش فرض های نادرستی که در سنت هوش مصنوعی کلاسیک وجود دارد موجب پیش آمدن چنین مسئله ای شده است. خوانش های مختلف مسئله چارچوب آن هم از وجوه مختلف باعث شد این مسئله، از زوایای مختلف و در زمینه های متفاوت قابل ردگیری باشد. در این مقاله ضمن بررسی وجوه مختلف مسئله چارچوب، نشان خواهیم داد که خوانشی از مسئله چارچوب و پرسشی که این مسئله طرح می کند در ادبیات موضوع چگونگی دسترسی به پیش زمینه شناختی مان در فهم چیزها، قابلیت کاربرد دارد و می توان در پرتو آن دو حوزه متفاوت فلسفی را به یکدیگر مرتبط دانست.
واکاوی سیره فردی و عبادی امام موسی کاظم (ع)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف توصیف و تبیین سیره فردی و عبادی امام موسی کاظم (ع) به روش تحلیلی- اسنادی انجام شد با مراجعه به منابع معتبر و متنوع دینی انجام شد. امام موسی کاظم (ع) درجایگاه یکی از انوار الهی باید همواره مورد توسل و تمسک قرار گیرد و سبک زندگی او به عنوان سبک زندگی خدایی شناخته شده و به کار گرفته شود تا بتوان به هدف آفرینش یعنی، انسان اخلاقی و خدایی، دست یافت. سیره امام موسی کاظم(ع) امتداد سیره نبوی و الگویی الهی برای زندگی فردی و اجتماعی است که با عبادات مستمر، تقوا و اخلاق مداری، سبکی از زندگی خدایی را معرفی می کند. این سیره بر هدایت فردی، اصلاح جامعه و تحقق انسانیت و اخلاق تأثیرگذار بوده و به عنوان استانداردی تربیتی و اخلاقی برای شیعیان مطرح است. پیروی از این سیره در ابعاد عبادی و اخلاقی می تواند انسان های متعهد و جامعه ای اخلاقی تربیت کند.
چیستی و اعتبار گزاره های شخصی از منظر منطق ارسطویی، رواقی و سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
100 - 123
حوزههای تخصصی:
وجود گزاره های شخصی از منظر منطق ارسطویی، رواقی و سینوی انکارناپذیر است؛ ولی سخنان منطق دانان در این سه مکتب منطقی درباره چیستی و اعتبار این گونه گزاره ها متفاوت و گاهی متعارض اند. شباهت میان شخصیه و قضایای طبیعیه و خارجیه و گزاره های اتمی مطرح نمودن تشخّص در ناحیه محمول علاوه بر موضوع و مطرح نمودن آن در شرطیات، سبب ابهام در چیستی شخصیه و ملاک آن شده است؛ چنان که نامعتبردانستن شخصیات و گزاره های اتمی در استدلال ها با تصریح منطق دانان به اعتبار برخی از این گونه گزاره ها در صغری و کبرای قیاس ها و نیز در استقرا و تمثیل ها سبب ابهام در مسئله اعتبار یا عدم اعتبار این گونه گزاره ها شده است. این سخنان متفاوت، ذهن منطق پژوهان را با این سؤالات مواجه می کند که ملاک شخصیه چیست و تمایز آن با گزاره های مشابه مانند اتمی، طبیعیه و خارجیه در چیست؟ آیا تشخّص فقط در ناحیه موضوع است یا در ناحیه محمول هم قابل طرح است؟ آیا تشخّص در شرطیات هم قابل طرح است؟ آیا گزاره های دارای تشخّص، در علوم و در استدلال ها معتبرند یا خیر؟ یافتن پاسخی دقیق برای این سؤال ها و یافتن راهی برای جمع میان سخنان متفاوت منطق دانان، ضرورت پژوهش در این زمینه را آشکار می کند. در این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی ارائه می گردد، پاسخی مبتنی بر مبانی منطق ارسطویی، رواقی و سینوی، برای سؤال های مذکور ارائه می شود و دیدگاه های مختلف مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
نقد و بررسی نظریه فاعل بالعنایه از منظر روایات امام علی علیه السّلام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
124 - 149
حوزههای تخصصی:
فاعلیت واجب تعالی یکی از مسائل مهم فلسفی است که هر مکتب فلسفی حتی کلامی درباره آن دیدگاهی مخصوص به خود دارد. مشّائیان و در رأس آنها ابن سینا، واجب الوجود را فاعل بالعنایه و علم قبل از ایجاد را علم عنایی می دانند و معتقدند این علم، حصولی و به شکل صور مرتسمه و لازمه ذات واجب است که منشأ آفرینش اشیا می باشد. این نظریه علاوه بر اینکه از ناحیه فیلسوفان با ایرادهایی روبه رو شده و آنان معتقدند مشّاء با عرَض خواندن صور مرتسمه، ذات واجب را از کمال علمی خالی می کند که امری محال است؛ همچنین با روایات منقول از امام علی7 مورد نقدهای جدّی قرار می گیرد؛ به گونه ای که با این روایات، نادرست بودن دیدگاه فاعل بالعنایه درباره واجب تعالی قابل اثبات است. بیشتر سخنان حضرت در این باره فاعلیّت واجب را با نحوه علم او پیوند زده و با تبیین آنها، تصوّرات نادرست و شبهات پیرامون فاعلیّت و علم واجب تعالی را برطرف می کنند. نقد بر دیدگاه مشّاء با سه دسته از این روایات استنباط می شود که درمجموع این نظریه را شایسته مقام و مرتبه خداوند نمی دانند: دسته اول روایاتی است که بر خلاف مشّاء، علم حصولی را از واجب تعالی نفی می کنند. دسته دوم سخنانی است که با نفی احتیاجِ خداوند به غیر، هر گونه الگو و مثال برای آفرینش موجودات را منتفی می دانند که از آنها می توان نفی الگو و مثال بودنِ صور مرتسمه برای آفرینش اشیا را استنباط نمود. دسته سوم نیز روایاتی است که می گویند هیچ واسطه ای بین خداوند و معلومات او وجود ندارد که از طریق آنها می توان دیدگاه فاعل بالعنایه را که واسطه بودنِ صور مرتسمه بین خداوند و موجودات را ترسیم می کند، نقد نمود. نقدهای مذکور به روش استظهار و استنباط از روایات حضرت به دست آمده اند و در مرحله تجزیه و تحلیل و مقایسه دیدگاه فاعل بالعنایه با آنها نیز به شیوه تحلیلی- عقلی انجام پذیرفته است.
دراسة مستوى الشخصيّات في رواية «طريق الشمس» لعبدالمجيد زراقط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
268 - 301
حوزههای تخصصی:
ظهرت الروایه العربیه المعاصره متأخّره عن نظیرتها الغربیه، ولکنّها سرعان ما تطوّرت نحو الواقعیه، وأبدعت فی الواقعیه الجدیده والأدب المقاوم خاصّه بعد نکسه 1967م، حرب إسرائیل مع الدول العربیه، وصارت تناهز الروایات العالمیه فی القضایا الاجتماعیه والثقافیه والسیاسیه والمقاومه وغیرها من القضایا الإنسانیه، وأخذت تبیین الواقع المعیش وتأثیر الشخصیات علی مجری الأحداث فی المجتمعات العربیه والتحوّلات المصیریه فی العالم الإسلامی، وما تعانیه الشعوب العربیه من اضطهاد الحکّام داخلیاً، واعتداء الصهاینه خارجیاً، فصار المتلقّی علی علم بأنّ الروائی یکتب أحداثاً قد رآها فی الواقع المعیش، وهذا ما نشاهده فی روایه "طریق الشمس" للکاتب اللبنانی عبدالمجید زراقط من روایات المقاومه، وهی مصداق بارز لهذه التحوّلات الّتی شهدتها المنطقه من ظلم واجتیاح وتهجیر عاناه الشعب الفلسطینی والجنوب اللبنانی فی فتره زمنیه من القرن الماضی، وقد عاش الکاتب شخصیاً عصر الصراعات والنکبات الّتی تعرّض لها الشعبان المضطهدان، وجرّب محنه الاجتیاح الإسرائیلی للبنان الجنوبی الّذی تسبّب بتهجیره من قریته إلی بیروت العاصمه.اتّبعنا فی دراستنا هذه المنهج الوصفی- التحلیلی، بغیه الکشف عن الواقع الاجتماعی فی تقییم مستوى للشخصیات الروائیه المنشوده فی لبنان الجنوبی، وسنری فی النتائج، کیف استطاع الکاتب تقییم مستوی الشخصیات المتعدّده فی روایته، وتوظیف أنواع الشخصیات على اختلاف مستویاتها وما تحمله من رؤىً حول القضایا الاجتماعیه والثقافیه والسیاسیه والدینیه فی بیان أسباب الأحداث الّتی جرت وطرق حلّها، ، وصوّر حجم المآسی الّتی مُنی بها الشعب اللبنانی، جرّاء اعتداءات الجیش الإسرائیلی فی فتره زمنیه من القرن الماضی، ومقاومه الجنوب اللبنانی ضد الاجتیاح، کما أجاد فی وصف الشخصیات وعلاقتها بالأحداث والمکان، ومقارنتها علی مختلف المستویات، وعالج الکاتب فیها قضایا مرتبطه بواقع الحیاه والمجتمع.
بازیابی صور بلاغی در فواصل آیات سورۀ ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: این مقاله با هدف بررسی و شناسایی صور بلاغی به کار رفته در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم و تبیین جایگاه این فواصل در بلاغت قرآن کریم تدوین شده است. فصاحت و بلاغت قرآن کریم، به عنوان یکی از وجوه اعجاز و ابزارهای تأثیرگذاری آن بر مخاطبان، در طول تاریخ موردتوجه بوده است. اگرچه این ویژگی در تمام آیات قرآن جاری است، اما فواصل آیات، به عنوان حسن ختام، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید از زیبایی و جمال منحصربه فردی بهره مند باشد تا محتوای آیه به نحو مؤثری در جان و دل شنونده نفوذ کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات اساسی است که جایگاه فواصل در بلاغت قرآن چگونه است و چه صنایع بلاغی در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم به کار رفته است؟
روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا، با بررسی منابع و متون مرتبط، مفاهیم کلیدی مانند فاصله، بلاغت و صنایع بلاغی تعریف و تبیین شده است. سپس، با مرور ادبیات موضوع، جایگاه فواصل آیات در علوم بلاغی و تفسیری بررسی شده و آنگاه فواصل سورهٔ ابراهیم به عنوان نمونه ای از آیات قرآن تحلیل شده است. صنایع بلاغی به کار رفته در فواصل این سوره بر اساس سه دانش بلاغی (معانی، بیان و بدیع) دسته بندی و تحلیل شده است. منابع تفسیری و بلاغی کلاسیک و معاصر نیز به عنوان مبنای نظری پژوهش استفاده شده است.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که، در فواصل 52 آیهٔ سورهٔ ابراهیم، طیف گسترده ای از صور بلاغی به کار رفته است که هر یک به نحوی به زیبایی و اثرگذاری کلام الهی کمک کرده است. از جمله مهم ترین این صنایع می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ دانش بدیع: تصدیر، توشیح، ایغال و تمکین. دانش معانی: تأکید، تقدیم و تأخیر، امر، التفات، حصر، تمنّی و ترجّی، مدح و ذم. دانش بیان: تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. بر اساس این سه دانش برخی یافته های کلیدی عبارت است از: در صنایع بدیعی: صنعت تصدیر که در آن کلمهٔ فاصله با کلمه ای در ابتدا یا میانهٔ آیه مطابقت دارد، به هماهنگی و انسجام صوتی و معنایی کلام کمک می کند. توشیح در فواصل باعث ارتباط قوی بین ابتدا و انتهای آیات می شود. همچنین، صنعت تمکین که در آن زمینهٔ آیه به گونه ای فراهم می شود که بخش پایانی آن به خوبی با مضمون آیه تناسب داشته باشد، به زیبایی و اثرگذاری کلام می افزاید. در دانش معانی: تأکید و تقدیم و تأخیر از جمله صنایعی هستند که به زیبایی و اثرگذاری کلام کمک می کنند. تأکید با استفاده از ادواتی مانند «إنَّ» و «أنَّ» و «لام تأکید» به تثبیت معنا در ذهن مخاطب کمک می کند، در حالی که تقدیم و تأخیر با تغییر جایگاه کلمات در جمله به زیبایی اسلوب و شیوایی تعبیر می افزاید. در علم بیان، تشبیه و مجاز از جمله صنایعی است که به ملموس سازی مفاهیم انتزاعی و نزدیک تر کردن آنها به ذهن مخاطب کمک می کند. استعاره های به کار رفته در فواصل این سوره، علاوه بر زیبایی های ادبی، باعث انتقال معانی عمیق تری به مخاطب شده است. بدین ترتیب، در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، 11 مورد «تصدیر»، 5 مورد «توشیح»، 7 مورد «ایغال» و در همهٔ آیات سورهٔ «تمکین» مشاهده می شود. همچنین، صنایع بلاغی مربوط به علم معانی شامل تأکید در 22 آیه، تقدیم و تأخیر در 19 آیه، امر در 4 آیه، تمنی و ترّجی در 2 آیه، ذمّ در 2 آیه، حصر در 2 آیه و التفات در 4 آیه است. در نهایت، صنایع مربوط به علم بیان شامل تشبیه در 2 آیه، مجاز و استعاره در 4 آیه و کنایه در 1 آیه شناسایی شده است.
بحث و نتایج: این پژوهش نشان داد که فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، به عنوان بخشی مهم از ساختار بلاغی قرآن کریم، نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری بر مخاطب دارد. استفاده از صنایع بدیع، معانی و بیان در فواصل آیات موجب افزایش زیبایی و رسایی و عمق معنایی این بخش ها می شود و به تثبیت پیام الهی در ذهن و قلب شنوندگان کمک می کند. تنوع ساختار و شکل فواصل نشان از بیان مطلب بر اساس مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن دارد که مهم ترین ویژگی بلاغت است. به طور کلی، نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، از چنان سطح بالایی از فصاحت و بلاغت برخوردار است که هر جزء آن، از جمله فواصل آیات، با بهره گیری از انواع صنایع ادبی و بلاغی، به بهترین شکل ممکن به ایفای نقش هدایتی و تربیتی خود می پردازد. این امر نه تنها بر غنای ادبی و هنری قرآن می افزاید، بلکه به درک عمیق تر و مؤثرتر پیام آن نیز کمک می کند. طرح گسترده و دقیق ابزارهای بلاغی موجب شده است تا کلام الهی به بهترین ویژگی های بلاغی آراسته و ارائه گردد و بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب قرآن بر جای گذارد.
تأثیر نظریه نظم جرجانی بر بلاغت نگاری ابن میثم بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: عبدالقاهر جرجانی نخستین بار نظریه نظم را به شکل کامل مطرح کرد. ابن میثم بحرانی، متکلم و ادیب برجستهٔ بحرینی، با نگارش شرح نهج البلاغه امام علی (ع)، دیدگاه های بلاغی خود را به اختصار در مقدمه این کتاب آورده است. نکته مهم، در این مقدمه، روش نگارش و چگونگی طرح و تقسیم بندی مباحث بلاغی است که تفاوت آن با دیگر آثار بلاغیِ پسین با نگاه نخست آشکار می شود. میان شروح گوناگونی که بر نهج البلاغه امام علی (ع) نوشته شده است، شرح ابن میثم بحرانی اهمیت بلاغی قابل توجهی دارد، به گونه ای که بسیاری از مفسران متأخر نهج البلاغه در تحلیل های خود از آن استفاده کرده اند. ابن میثم در مقدمهٔ شرح نهج البلاغه به مباحث کلامی و عرفانی اکتفا نکرده، بلکه مباحث بلاغی را نیز مطرح کرده است. توجه به روش نگارش و تقسیم بندی مباحث بلاغی، که با بسیاری از آثار بلاغی آن دوره متفاوت است، و اختصاص بخشی از مقدمه به بحث نظریه نظم نشان می دهد که ابن میثم از نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی تأثیر گرفته باشد. وی درک بلاغت را برای فهم کلام امام (ع) ضروری دانسته، زیرا کلام امام را سرشار از فصاحت و تبحر بلاغی یافته است. بخش قابل توجهی از مقدمهٔ تفصیلی ابن میثم به مباحث فصاحت و بلاغت اختصاص دارد که گفتار حاضر به بررسی سبک و ساختار این بخش از مقدمهٔ ابن میثم پرداخته است. علی رغم مطالعات گوناگونی که دربارهٔ تفسیر ابن میثم بر نهج البلاغه انجام شده، هیچ مقاله، پایان نامه یا کتابی به طور خاص دربارهٔ تأثیر نظریه نظم جرجانی در بخش بلاغی مقدمهٔ این اثر نوشته نشده و بیشتر پژوهش ها بر جنبه های کلامی، فقهی، فلسفی، منطقی، تاریخی و لغوی آن متمرکز بوده است. برای مثال، پایان نامه ای در مقطع کارشناسی ارشد در ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰م با عنوان «المسائل البلاغیه بین ابن میثم البحرانی و ابن سنان الخفاجی» از سوی عبدالمنعم السید الشحات رزق در دانشگاه الأزهر دفاع شد. این پایان نامه به مقایسه شیوه و سبک این دو اندیشمند پرداخته، همچنین به بررسی و مقایسه مسائل بلاغی شامل معانی، بیان، بدیع، اقسام آنها و نظم و حقیقت آن میان ابن میثم و الخفاجی و تشابه و اختلاف میان آرائشان پرداخته است. این کاوش در پی تحلیل چهارچوب بلاغی ابن میثم و تأثیر نظریات جرجانی بر وی است.روش شناسی: پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-توصیفی به موضوع تحقیق پرداخته و گردآوری اطلاعات با ابزار کتابخانه ای (یادداشت برداری) انجام شده است.یافته ها: جرجانی نظم را به هم پیوستگی کلمات با یکدیگر تعریف می کند. در اصل، بدون در نظر گرفتن روابط نحوی کلمات با واژه های مجاور، میان کلمات هیچ برتری ذاتی وجود ندارد. به عبارت دیگر، نظم چیزی نیست جز قصد معانی نحوی و احکام آن در کلام. از نظر وی، الفاظ جدا از موسیقی و آهنگی که دارد، ارزش یکسان دارد و تا در ترکیبی قرار نگیرد نمی توان ارزش و برتری آنها را مشخص کرد. همچنین، معانی نیز بر یکدیگر رجحانی ندارد و در واقع ترتیب الفاظ است که سبب ایجاد سخن های گوناگون می شود. ابن میثم بحرانی در تبیین پیوند عمیق جملات به اشکال مختلف بدیع و نظم اشاره می کند و آنها را از اصیل ترین روش های ساختاربندی کلام می داند. وی حقیقت نظم را عمل بر مقتضای علم نحو دانسته و آن را ارتباط و پیوند واضح میان الفاظ و معانی تعریف می کند. بر این اساس، کلمات باید در جمله با کلمات قبل و بعد از خود متناسب بوده و با توجه به معنای مدنظر قرار گیرد و تابع قوانین و اصول نحوی باشد. ابن میثم نظم را به بیست و یک نوع متمایز طبقه بندی می کند که عبارت اند از: مطابقه، مقابله، مزاوجت، اعتراض، التفات، اقتباس، تلمیح، ارسال المثلین، لفّ و نشر، تعدید، تنسیق الصفات، ایهام، مراعات النظیر، مدح موجه، محتمل الضدین (احتمال دو ضد)، تجاهل العارف، سؤال و جواب، حذف، تعجب، اغراق در صفت و حسن تعلیل.بحث و نتایج: ابن میثم و عبدالقاهر جرجانی هر دو بر تأثیر متقابل لفظ و معنا تأکید کرده و اظهار داشته اند که سرچشمه معنا ذهن است. علاوه بر این، موقعیت هر کلمه با معانی کلمات قبل و بعد در یک جمله مرتبط است. آنها همچنین قضاوت زیبایی شناختی را با ذوق تعیین می کنند که آن نیز با معانی ای مرتبط است که از ذهن نشئت می گیر.. با توجه به این نتایج، روشن است که بلاغت ابن میثم، به ویژه در باب حقیقت نظم و ساختار و ترکیب جملات، تحت تأثیر عبدالقاهر جرجانی قرار داشته است. با این حال، او به شیوهٔ فخرالدین رازی نیز در طبقه بندی نظم توجه کرده که خود او تحت تأثیر نظریهٔ جرجانی بوده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که ابن میثم نیز، مانند زمخشری و فخر رازی، از نظریهٔ نظم جرجانی در دیدگاه های بلاغی خود بهرهٔ بسیاری برده است. او جلوه های این نظریه را در درخشش فصاحت و بلاغت کلام امام علی (ع) به نمایش گذاشته است.