مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
کلیله ودمنه
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها با زبانی پیچیده و رازآمیز با انسان سخن می گویند و مفاهیمی عمیق و رازناک را با زبان خاص خود، نماد، بیان می کنند. نمادها علاوه بر بیان مفاهیمی ژرف که کشف آن ها به شناخت بیش تر بشر از خود مدد می رساند، اغلب نشان دهنده ی تضادها و پیوندها در دنیای اساطیری، افسانه ها، قصه ها و حماسه ها هستند. در برخی از اسطوره ها، تضاد و تقابل خیر و شر، روشنی و تاریکی، زمین و آسمان، باران و خشکی، خورشید و ماه و... به گونه ای نمادین، مانند جنگ خدایان و اهریمنان، زاغ و بوم، مار و پرنده، قهرمان و اژدها و... نمایان می شود. تقابل روشنی و تاریکی نمونه ای از این تضادهاست که از اصول بنیادین فرهنگ ایران باستان نیز به شمار می رود.در باب «بوف و زاغ» کلیله و دمنه نیز خویشکاری بوف و زاغ را می توان بر اساس تقابل روز و شب بررسی کرد. با توجه به داد و ستدهای فراوان فرهنگی ایران و هند به ویژه در حوزه ی اساطیر، در این پژوهش با رویکرد اسطوره ای و روش تطبیقی، تفاوت ها و شباهت های عناصر متن بوف و زاغ در اساطیر ایران و هند جست وجو، بررسی و تحلیل شده است. در این باب، بوف می تواند نماد شب، تاریکی و ماه، و زاغ نماد روز، روشنایی و خورشید باشد و حکایت پیروزی زاغان بر بومان، غلبه ی مهرپرستی را بر ماه پرستی، نشان دهد.
بررسی تصویر پردازی در حکایتی از کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی به شکلی انکارناپذیر، با حکایت های اخلاقی گره خورده است. در این میان، برخی پدیدآورندگان آثار منثور برای رهایی از قید گرایش های شعری، به ابداع روش های بیانی و هنری خلاقه ای روی آورده اند که ساخت بیان آن ها را نه تنها در برابر شعر که در برابر سایر آثار مشابه، متمایز می سازد. کتاب کلیله و دمنه ی انشای نصرالله منشی، نمونه ای بارز از این گونه هنرورزی ها به شمار می رود. در این کتاب، افزون بر بهره مندی از تمام جذابیت های نثر فنی و مصنوع فارسی، جلوه ای ابتکاری از هنر روایت پردازی نیز به کار گرفته شده که آن را در نوع خود، یگانه ساخته است. چنان که در برخی داستان های این کتاب، با بهرهمندی از صنعت تصویرگری (Imagery)، فضاسازی و ضرباهنگ قصه به گونه ای پرداخته می شود که با شخصیت و منش قهرمان و یا سایر اشخاص درگیر در داستان، هماهنگ است. نوشتار حاضر بر آن است که با تحلیل و بررسی داستان «کبک نجیر و خرگوش و گربه ی روزه دار» (باب هشتم، بوف و زاغ) و مقایسه ی آن با سایر گزارش های این داستان، این جلوه گری ویژه ی روایت پردازی را در کلیله و دمنه انشای نصرالله منشی بازنمایی کند.
بررسی تطبیقی ویژگی های زنان در «دکامرون» با «سندبادنامه» و «کلیله ودمنه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن و ویژگی های او از دیرباز یکی از موضوعات مورد توجه ادبا و شعرا بوده است و گویندگان و نویسندگان بسیاری با در نظر گرفتن جنبه های متفاوت وجودی زن در این باره مطالب مختلفی بیان کرده اند؛ اما دلایل مختلف از جمله غلبه نگاه مردسالاری موجب گردیده که نقش مثبت و کارآمد آنان کمتر مورد توجه قرار بگیرد؛ خصوصاً در ادب کهن، تصاویری کمتر واقعی از زنان ارائه شود؛ تا آنجا که حتی آثاری که با محوریت زنان تصنیف شده نیز نقش مثبت و حضور فعالی برای آنان تصویر نشود و نکته قابل توجه، اینکه ویژگی های کلی زن و نگاه به او در کلیت و با تفاوت زمانی در سرزمین های مختلف تا حدی مشابه بوده است و این تشابه را در آثار ادبی می توان ملاحظه نمود. در این مقاله ویژگی های زن در دکامرون با اوصاف او در سندبادنامه و کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفته و چنین دریافت شد که در این آثار، با اندک تفاوت هایی، زنان عموماً موجوداتی مکّار، بی وفا، فرصت طلب و ... تصویر شده اند که – گاه به وساطت دلاّلگان- خواهان ارتباط با فردی غیر همسر خویش می گردند. در میان برخی داستان های دو زبان، شباهت های مضمونی و گاه ساختاری مشاهده می شود
نگاهی به وجه اساطیری - آئینی شیر و گاو در دو نسخه از کلیله و دمنه (دوره ایلخانی و تیموری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساطیر در ایران باستان همیشه یادآور معانی گوناگون بوده اندو در این میان، برخی از این اسطوره ها هم چون شیر و گاودر باور ایرانیان، از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و مردم ایران زمین از آن ها به نیکی یادکرده اند.هدف از نگارش این مقاله،توجه به جایگاه ویژه این اساطیردر مصورسازی نسخ خطی کلیله ودمنه و تأثیر آن هابر هنر نگارگری است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی است که اساطیر شیر و گاو در ایران باستان چه تأثیری بر نگاره های شیر و گاو در نسخه های کلیله ودمنه داشته اند؟ روش تحقیق این مقاله، توصیفی - تحلیلی و جمع آوری منابع و مدارک آن کتابخانه ای است. یافته ها و نتایج تحقیق نشانگر این است که اساطیر از دوره های باستان نقش بسزایی در خلق آثار هنری داشته و هنرمندان در دوره های اسلامی در بسیاری از هنرها و خصوصاً هنر شاخص نگارگری ایرانی از آن ها بهره جسته اند.به طوری که می توان وجوه اساطیری –آئینی نگاره های شیر وگاو را درنسخه های کلیله ودمنه به وضوح مشاهده نمود و به تعمیم، تعبیر و رمزگشایی معانی آن پرداخت.
بررسی زمان در حکایت های کلیله ودمنه بر اساس نظریه زمان در روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روایت شناسی ساختارگرا برای هر روایتی دو نوع زمان مطرح است: زمان متن، زمان داستان. ترتیب، دیرش و بسامد در حیطه «زمان متن»، زمان تقویمی و زمان حسی و عاطفی در گسترة «زمان داستان» از مباحث اصلی زمان در دانش روایت شناسی است. اگرچه نظریه پردازی دربارة شگردها و روش های زمان در روایت های تاریخی و ادبی بحثی تازه بوده و به قرن بیستم باز می گردد اما شیوة روایتگری داستان در داستان کلیله ودمنه، زمینة مناسبی برای طرح مؤلفه های اصلی زمان در این اثر فراهم آورده است. مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که به شیوة توصیفی-استقرایی و بر اساس نظریه «زمان در روایت» به بررسی زمان در حکایت های اصلی و فرعی کلیله ودمنهپرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که حکایت های کلیله ودمنه همخوانی معناداری با ویژگی های «زمان متن» دارد. چنانکه در «دیرش» به ترتیب مکث توصیفی، صحنة نمایش، خلاصه و حذف، بسامد بیشتری دارد؛ در «ترتیب» فراوانی کاربرد پس نگاه بیشتر از پیش نگاه است و در بحث «بسامد»، به بسامد بازگو، بیشتر از بسامد مکرر توجه شده است. این دستاوردها نشان می دهد کتاب کلیله ودمنه با وجود داشتن نثری فنی، دارای شیوه ای اعتدالی در روایت حکایت هاست و هرگز اطنابش بیشتر از ایجاز و اعتدالش نیست.
روایتگری خشم و ترس در حکایت هایی از کلیله و دمنه و گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت پردازی شیوه ای کامل در خلق متون ادبی به ویژه آثار تعلیمی است. کلیله ودمنهو گلستاندر جایگاه دو اثر شاخص ادبیات تعلیمی از همین شیوه برای بیان مفاهیم بهره جسته اند. پژوهش حاضر به بررسی روایتگری ترس و خشم در حکایت هایی از این دو اثر پرداخته است که کنشگران انسانی دارند. در مقاله حاضر شیوه تجلی ترس و خشم و نحوه روایت پردازی با بررسی زبان روایت، شیوه کنش و بیان کنشگرانی که دو هیجان را نشان می دهند و نیز انگیزه ها و نتایج حاصل از دو کنش بررسی شده است. تفاوت هایی در زبان روایت، طبقه اجتماعی و جنسیت کنشگران و کنش پذیران و... در دو اثر مشاهده می شود که حاصل تفاوت دیدگاه دو نویسنده، هدف تألیف و خاستگاه متفاوت داستان هاست.
طنز در افسانه های عامیانه حیوانات (بررسی تطبیقی طنز در حکایات کلیله ودمنه و افسانه های ازوپ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده کلیله ودمنه در ادبیات فارسی و افسانه های ازوپ در یونان باستان، دو نمونه از آثار کهن ادبیات جهان، در حیطه «افسانه های تمثیلی حیوانات» یا «فابل» هستند. در مقاله حاضر، کاربرد «طنز» به عنوان یکی از انواع سخن غیرجد و نیز یکی از ابعاد هنری این دو اثر، مورد توجه قرار گرفته است. از این رو حکایت های تمثیلی این دو کتاب، از حیث شگردهای گوناگون ایجاد طنز نظیر: پیام اخلاقی- انتقادی، طنزکلامی، طنز موقعیت، مضامین خاص، شخصیت پردازی و... بررسی و با یکدیگر مقایسه شد و مشخص شد که طنز به کار رفته در افسانه های ازوپ بیشتر منحصر در به رخ کشیدن تناقض های اخلاقی و اجتماعی موجود در جامعه، با بهره گیری از کنایه و تعریض در طنزکلامی و طنزموقعیت است؛ البته کوتاهی طول افسانه ها و کاربرد صنعت ایجاز و اختصار به رسایی و خنده انگیزی این نوع طنز کمک شایانی کرده است. در کلیله ودمنه نیز تناقض های اخلاقی و اجتماعی با بیان طنزآمیز مورد توجه بوده است و قوت طنز حکایات آن برخاسته از مضامین متفاوت وتابو و شخصیت پردازی ها و طنز موقعیت در کنار طنز کلامی است. با این تفاوت که در کلیله ودمنه با انشای نصرالله منشی، کاربرد شیوه حکایت در حکایت به همراه توصیفات و تشبیهات و آن دسته از آرایش های ادبی که ویژه نگارش نثر فنی است، سبب طولانی شدن حکایت گردیده و از تأثیر طنز در آن کاسته است.
بررسی داستان شیر و گاو از کلیله ودمنه بر اساس نمود نحوی نظریه روایت شناسی تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
67 - 76
حوزه های تخصصی:
«روایت شناسی» یکی از مفاهیم مربوط به تحلیل ادبی است که ریشه در ساختارگرایی دارد. در پژوهش های روایت شناسانه خواننده با شخصیت های داستان و اندیشه های آنان همسو می شود و با قواعد مشخص به نقد این آثار می پردازد. «تودروف» در جایگاه یکی از روایت شناسان ساختارگرا، داستان را از سه منظر نمود کلامی، نحوی و معنایی مطالعه می کند. نگارنده در این پژوهش نیز قصد دارد بر اساس نظریات وی، سطح نحوی روایت را در داستان شیر و گاو کلیله و دمنه بررسی کند. بنابر نتایج این تحقیق، داستان با پی رفت ها، اپیزودها و عناصری که نمود نحوی روایت را نشان می دهد، طرح را پیش می برد. در حکایت مورد نظر، چهار پی رفت به همراه گزاره های آن، خواننده را با دنیایی از حکایات و داستان های درونه ای روبه رو می کند. آنچه موجب تفاوت این داستان با داستان های روایی دیگر می شود، نخست وجود برائت استهلال و چگونگی کاربرد آن در متون ادبی فارسی است که نویسنده آن را برای آشنایی خواننده با مضامین داستان به کار گرفته است؛ دوم داستان های درونه ای است که با آنچه در نظریه تودوروف مطرح است تفاوت دارد. نویسنده از چندین داستان درونه ای که در خود داستان های درونه ای دیگری را جای داده است استفاده کرده و قدرت خود را در داستان پردازی نشان داده است؛ او همچنین روایت داستان را به گونه ای پرداخته است که با نظریه روایت شناسی تودوروف متفاوت است.
خواننده نهفته؛ معیاری برای انتخاب متن در بازنویسی (بررسی خواننده نهفته در کلیله ودمنه براساس نظریه ایدن چمبرز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان آثار کهن ادب فارسی، کلیله ودمنه یکی از متن هایی است که توجه بسیاری از بازنویسان را برانگیخته و حکایت های فراوانی از آن بازنویسی شده است. برای یافتن دلیل این توجه و پی بردن به اینکه آیا این اثر برای کودکان مناسب است، می توان از نظریه خواننده نهفته بهره برد. شناسایی خواننده نهفته در متنی کهن، یکی از معیارهای بررسی ظرفیت بازنویسی آن متن است و بازنویسان را برای انتخاب متن مناسب کودکان یاری می کند. در این مقاله،خواننده نهفته در کلیله ودمنه با استفاده از دیدگاه چمبرز شناسایی و تحلیل شده است. نگاهی فراگیر به موضوع خواننده نهفته با تکیه بر چگونگی ارتباط عناصر چهارگانه نشان می دهد سه عنصر سبک و زاویه دید و طرفداری در کلیله ودمنه، برجسته تر و در مقایسه با شکاف های گویا کامل تر است. پیرنگ ساده و خطی با توالی زمانی، جنبه های فانتزی گونه و شیوه ترکیبی روایت از ویژگی های سبکی مناسب این اثر برای بازنویسی است. نقش تعیین کننده گفت وگو با کاستن از غلبه صدای راوی، زاویه دید را برای خواننده کودک مناسب می کند. طرفداری از کودک در کلیله ودمنه با تکیه بر سهمی که در فرایند خوانش به او تعلق می یابد، با وجود شخصیت های حیوانی و شکاف های گویا و پایان خوش صورت می گیرد. شکاف های گویا و جاهای خالی نیز به گونه ای است که مخاطب امروزی هم با آن وارد تعامل می شود. در یک باهم نگری، هدف نگارش این متن این نبوده است که کودکان آن را بخوانند؛ اما توانمندی هایی در آن است که گویی مخاطبان پنهان آن دوگانه است: از یک سو بزرگ سالان در جایگاه مخاطبان اصلی و ازسوی دیگر کودکان در جایگاه مخاطبانی پنهان تر. با شناسایی ظرفیت های این متن برای کودکان، بهتر می توان به نویسندگان برای بازنویسی آن کمک کرد. میزان و چگونگی حضور عناصر چهارگانه خواننده نهفته در کلیله ودمنه به یک اندازه نیست و در مقایسه با داستان های معاصر کودک متفاوت است؛ اما نشانه هایی از توجه نویسنده به ذوق و درک و نیازهای مخاطب کم سال نیز در آن وجود دارد.
بررسی مقایسه ای آراء خواجه نصیر و نصرالله منشی درباره تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
67 - 94
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که همواره اذهان ملل جهان را به خود مشغول داشته، تعلیم و تربیت و ضرورت وجودی آن است؛ به گونه ای که همه ملت ها سعی دارند مطابق با امکانات و شرایط اجتماعی و فرهنگی خویش، نظام تربیتی کامل و بی نقصی را بنا نهاده و نسل های آینده را بر اساس آن به شکلی آرمانی تربیت کنند. ایرانیان نیز از این امر مستثنی نبوده و وجود کتب متعدد تعلیمی گواه این ادعاست. ما در این پژوهش از میان کتب متعدد تعلیمی، دو کتاب اخلاق ناصری و کلیله ودمنه بهرامشاهی را برگزیده و به روشی کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی به بررسی وجوه تربیت اخلاقی مطرح در آن ها پرداخته ایم. نتایج بررسی نشان می دهد که از میان این دو صاحب نظر، خواجه طوس نگاهی گسترده تر و عمیق تر به اصول تربیتی داشته و با مطرح ساختن هر جنبه از اصول تربیتی به شرح مفصل و بسط آن پرداخته، درحالی که نصرالله منشی چون اغلب در پی به نمایش گذاشتن مهارت خود در نویسندگی است و تعلیم و تربیت در درجه دوم اولویت های او قرار دارد. ازاین رو در هر موردی اغلب به بیان کلی و ذکر حدیث و سخنی قصار اکتفا کرده و از تشریح بیشتر مسئله امتناع کرده است.
ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی باب هفتم کلیله ودمنه برای بازنویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه از متون ارزشمند گذشته است و هر کوششی برای نشان دادن ظرفیت های نهفته در آن می تواند نسل امروز را هرچه بیشتر با ارزش های گوناگون این متن آشنا کند. از امتیازهای ارزنده ی کلیله ودمنه می توان به ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی این متن برای بازنویسی اشاره کرد. در این مقاله که برآمده از پژوهشی گسترده است، ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی باب هفتم کلیله ودمنه، بر پایه ی الگوی ماریا نیکولایوا در روایت مندی و شگردهایی که خسرونژاد و مرادپور برای تمرکززدایی یافته اند، بازشناسی و بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد باب هفتم کلیله ودمنه درصورتی که با توجه و تکیه به ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه و تقویت آن ها بازنویسی شود، داستانی جذاب و خواندنی برای کودکان خواهد بود، به ویژه اگر با انتخاب زبانی ساده اما پویا و روان بازنویسی گردد که در آن شخصیت ها هر یک با لحنی ویژه و مناسب خود سخن بگویند. از ویژگی های روایی شایسته ی توجه در بازنویسی این متن موارد زیر را می توان برشمرد: پیرنگ ساده، گره افکنی و تعلیق، شخصیت پردازی توجه برانگیز و گفت وگوهایی که ضمن ایجاد تعلیق و کشش، آموزه هایی ارزشمند را غیرمستقیم به کودک انتقال می دهند و... . همچنین وجود نه شگرد تمرکززداینده، شایستگی این داستان را برای بازنویسی بیشتر نمایان می کند: پایان خوش و آگاهی خواننده از آن در آغاز، اغراق در تمرکزگرایی شخصیت ها، مداخله و تغییر چندباره ی راوی، خودنمایی یا خودفاش سازی داستان، سپیدنویسی، غافلگیری مخاطب با چاره اندیشی شخصیت ها، مناظره که هم بازتاب تمرکززدایی شخصیت ها و هم موجب تمرکززدایی خواننده است، ساختار قصه درقصه و جابه جایی قهرمان.
دراسه البنیه القصصیه فی کلیله ودمنه (باب الأسد وابن آوى نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
تُعدّ کلیله ودمنه من أجمل المؤلفات فی الحکمه ورمزیه السیاسه، إذ یکون الحیوان فیها قناعاً ساتراًورمزاً یشفّ عن المرموز إلیه، وهوأحرى بالقبول والسّماع، وأقدر على إخفاء مقاصد الکاتب وغایاته . ومن أبواب هذا الکتاب باب الأسد وابن آوى الناسک الذی یمثّل الرّجوع إلى الصّداقه بعد الخصام. نسعى من خلال هذه المقاله للإجابه على الأسئله التالیه حول هذا الباب من الکتاب: هل یمتلک هذا الباب من کلیله ودمنه عناصر البنیه القصصیه؟(الحبکه والشخصیات والأحداث والحوار) وما هی العلاقه بین هذه العناصر؟ هل هناک ترابط وتماسک بین أجزاء القصه؟ للإجابه على هذه الأسئله قمنا بدراسه عناصر القصه فی باب الأسد وابن الناسک وفقاً لمبادئ البنیویه التی تقوم على أنّ النص الأدبی هو علاقات العناصر الداخلیه فی إطارها ودخولها فی نظام یحفظ لها استقرارها ویضمن لها حرکتها وتفاعلاتها داخل النظام ذاته. وحاولنا أن نحلّل موقع هذه العناصر التی تتشکل منها البنیه والعلاقات التی تقیمها حرکه هذه العناصر تحلیلاً دقیقاً لنکتشف طبیعه هذه البنیه. وأخیراً وصلنا إلى أنّ هذا الباب من کلیله ودمنه یمتلک عناصر القصّه الفنیه فی إطار بنیه متماسکه ومتلاحمه.
مقایسه اسامی خاص باب «بومان و زاغان» در پنچاتنترا، کلیله ودمنه، داستان های بیدپای، انوارسهیلی و عیاردانش
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
53 - 68
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه از جمله متون تعلیمی است که از زمان ترجمه شدن آن به زبان فارسی مورد توجّه بسیاری از پژوهشگران و محقّقان قرار گرفته است. ترجمه ها و تحریر هایی که در طول زمان های متفاوت و به زبان های مختلف بر روی آن صورت گرفته است، باعث شده که مترجمان آن ها بر حسب ذوق و سلیقه خود تصرف هایی در آن به وجود آورند؛ بنابراین چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار تفاوت هایی باهم پیدا کرده اند. یکی از وجوه این تفاوت ها، اسامی خاص به کار رفته در حکایت های این کتاب است. در این پژوهش اسامی خاص به کار رفته در باب «بومان و زاغان» در کتاب های پنچاتنترا، کلیله ودمنه، داستان های بیدپای، انوارسهیلی و عیاردانش بررسی شده است. در این میان کتاب پنچاتنترا که منشأ اصلی هندی کتاب های دیگر به شمار می رود، مبنا قرار گرفته، اسامی خاص به کار رفته در دیگر کتاب ها با آن مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان از آن دارد که در این کتاب ها هفده مورد اسم خاص به کار رفته است که بیش ترین کاربرد آن در کتاب پنچاتنترا و بیش ترین تغییرات مربوط به کتاب های انوارسهیلی و عیاردانش است.
مقایسه دو ترجمه فارسی نصرالله منشی و محمد بخاری از کلیله ودمنه عربی ابن مُقَفَّع با تکیه بر نظریه ترجمه یوجین نایدا (موردکاوی: باب زاهد و راسو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب کلیله ودمنه را برزویه طبیب به پهلوی و دو سده بعد ابن مُقَفَّع به عربی برگرداند. بعدها در سده ششم هجری به دلیل از بین رفتن اصل پهلوی، همین ترجمه عربی اساس کار ترجمه مترجمانی چون نصرالله منشی و محمد بن عبدالله بخاری قرار گرفت. این مقاله درصدد است که با تکیه بر شیوه وصفی- تحلیلی و براساس نظریه یوجین نایدا در زمینه ترجمه، شباهت ها و تفاوت های دو ترجمه مذکور را با تکیه بر باب «زاهد و راسو» بررسی و میزان انطباق این ترجمه ها را با نظریه مذکور واکاوی کند. نتایج این پژوهش نشان می دهد هر دو مترجم با فاصله گرفتن از ترجمه لفظ به لفظ که در آن زمان بسیار معمول بوده با تکیه بر مهارت سخنوری و ایجاد برخی تعدیلات، خواننده را غرق گفتمان داستان کرده اند؛ اما نصرالله منشی دغدغه بیشتری در زمینه ایجاد تأثیر و انتقال پیام اصلی متن به مخاطب داشته است. بنابراین، تعدیلات بیشتری در ترجمه ایجاد کرده و در این راه آیات قرآنی، احادیث، اشعار و امثال عربی را به متن ترجمه خود افزوده و به خصوصیات ترجمه پویا در نظریه نایدا نزدیک تر شده است. این در حالی است که بخاری که بنا بر دستور شاه -مخاطب ترجمه وی- مأمور پایبند ماندن به متن اصلی بوده با باقی ماندن در حصار جزئیات و چارچوب داستان ها به ویژگی های ترجمه صوری نایدا متمایل است؛ او نیز گاه به خاطر تفاوت های بینازبانی و بینافرهنگی، تغییرات اندکی در متن ترجمه ایجاد می کند که بسامد و میزان این تغییرات در مقایسه با ترجمه منشی بسیار اندک است.
زدودن غبار از نور دیدگان (بررسی شگردهای تمرکززدایی در کلیله ودمنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه از متون ارزشمند گذشته است و هر کوششی برای نشان دادن ظرفیت های نهفته ی آن می تواند نسل امروز را با ارزش های گوناگون این متن آشنا کند. در این پژوهش، به کلیله ودمنه از چشم اندازی تازه نگریسته می شود تا بخشی از ظرفیت های بازنویسی آن بازنموده شود. باتوجه به اینکه تمرکززدایی سازه ای مهم در تبیین هدف و روش ادبیات کودک است و بازنویسی سهم بسزایی در آفرینش و گسترش ادبیات کودک دارد، هدف این پژوهش، بازشناسی شگردهای تمرکززدایی در کلیله ودمنه و ارائه ی پیشنهادهایی برای استفاده از ظرفیت تمرکززدایانه ی این اثر در بازنویسی است. یافته های این پژوهش کیفی که با روش تحلیل محتوا به دست آمد، نشان می دهداز بیست ویک شگرد تمرکززدایی که تاکنون در افسانه ها یافت شده است، یازده شگرد در کلیله ودمنه نیز وجود دارد که عبارت اند از: خودنمایی یا خودفاش سازی، مداخله ی راوی، قصه به قصه، جابه جایی قهرمان، مناظره، غافل گیری، اغراق، سپیدنویسی، دگردیسی، وارونه سازی و صحنه های هم زمان. کارکرد بعضی از آن ها در این اثر نیز مانند کارکردشان در افسانه ها است و کارکرد بعضی، متفاوت است. شش شگرد تازه نیز در کلیله ودمنه یافت شد که می توان آن ها را به شگردهای تمرکززدایی پیشین افزود: آگاهی از پایان، آشنایی زدایی درون متنی، تغییر راوی (اگر با تغییر زاویه ی دید همراه باشد)، شخصیت پردازی آمیغی، قصه به قصه و شعر و آیه و حدیث در نثر. بازنویسی داستان ها و حکایت های کلیله ودمنه در ساختاری داستان در داستان که از اصلی ترین ویژگی های این اثر است، می تواند شگردهای پرتکرار تمرکززدایی متن اصلی را در آثار بازنوشته حفظ کند.بازنویسان می توانند شگردهای دیگر را نیز با ذوق و ابتکار در اثر خود به کار گیرند.
بررسی تحلیلی انتقادی مقالات کلیله پژوهی (۱۳۰۰– ۱۳۹۴ ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۷
239 - 266
حوزه های تخصصی:
چکیده تهیه کتابشناسی های تحلیلی انتقادی در سال های اخیر مورد اقبال پژوهشگران قرارگرفته است. ازآنجاکه این دسته از پژوهش ها با نمایاندن وجوه کمّی و کیفی تحقیقات صورت گرفته در زمینه ای خاص راهگشای محققان آتی است، توجه بدان ها بایسته به نظر می رسد. این امر درباره آثاری که از جایگاهی ممتاز برخوردارند اهمیتی دوچندان دارد.ازجمله آثار شاخص ادب فارسی، کلیله ودمنه است. اثری که روایت های مختلف آن، سال ها مطمح نظر ادب دوستان و پژوهشگران بوده و از دیدگاه های مختلف مورد ارزیابی قرارگرفته است. رویکرد به این اثر در ادوار مختلف به لحاظ کمّی و کیفی متفاوت بوده است. این پژوهش به تحلیل زمانی و موضوعی مقاله هایی پرداخته است که در فاصله زمانی ۱۳۰۰ -۱۳۹۴ شمسی در پیوند با کلیله ودمنه بهرام شاهی به زبان فارسی نگاشته و یا ترجمه شده است.نمایاندن میزان اقبال به کلیله ودمنه در دهه های گوناگون، همچنین موضوعات پرتکرار و مغفول مانده در عرصه کلیله پژوهی از دستاوردهای این پژوهش است. همچنین بررسی ها نشانگر آن است که میان کمّیت و کیفیت پژوهش ها تناسبی وجود ندارد و این مسئله ای است که هم تحلیل زمانی و هم تحلیل موضوعی آن را تصدیق می کند.
مطالعه ترجمه کلیله ودمنه بهرام شاهی بر اساس نظریّه نظام چندگانه اون زهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زبان و ترجمه سال پنجاه و پنجم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
189 - 223
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه بهرام شاهی، با واسطه یک زبان میانجی به فارسی ترجمه شده است، بااین حال تطابق جنبه های تعلیمی و دینی آن با فرهنگ ایران در قرن ششم قابل توجّه و معنی دار است. این نکته زمینه ای برای بررسی این اثر بر اساس نظریّه «نظام چندگانه اون زهر» و «روش گیدئون توری» به دست می دهد. طبق این روش در گام نخست پاره ای از بن مایه های مشترک متن با فرهنگ مقصد استخراج و ریشه یابی شده، در گام دوم نقشه نگاری بخشی از متن مقصد روی معادل آن در زبان مبدأ صورت گرفته و در گام سوم استراتژی های به کاررفته در ترجمه طبقه بندی شده است. یافته های پژوهش در گام نخست نشان می دهد بن مایه های حکایت های کلیله ودمنه (چه در بُعد جهانی، چه با سرچشمه ایرانی یا هندی) در بین ادیان آسیایی و اقوام شرقی مشترک اند و از ارزش های دینی و اخلاقی به شمار می روند. در گام دوم نقشه نگاری حکایت «مرغ باران و وکیل دریا» روی حکایت مشابه آن در پنچاتنترا به مطالعه تطبیقی «سیمرغ» و «گرودا» انجامید و خاستگاه مشترک این دو پرنده اسطوره ای را نشان داد. در گام سوم استراتژی های ترجمه شامل حذف، تغییر و جایگزینی و افزایش تبیین و نشان داده شد مترجم چگونه با استفاده از این شیوه ها بین فرهنگ مبدأ (متن اصلی) و فرهنگ مقصد تعادل به وجود آورده است. این پژوهش نشان می دهد آنچه در ترجمه نصرالله منشی نقش محوری و مرکزی دارد، فرهنگ مقصد است و مترجم با تمرکز بر آن، عناصر فرهنگی را انتقال داده و در این میان با افزایش عناصر ایدئولوژیک به متن، آن را به گفتمان غالب نزدیک تر کرده است.
نقد و بررسی «کلیله و دمنه» به تصحیح آیت اللّه حسن حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۱۰)
125-146
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه به ترجمه ابوالمعالی نصراللّه بن محمّد منشی از آثار ارزشمند و ماندگار نثر فارسی قرن ششم است که تاکنون بارها در ایران و خارج از آن، تصحیح و به زیور طبع آراسته شده است که بی گمان چاپ منقّح مجتبی مینوی در سال 1343 در تهران بهترینِ آنهاست. از تصحیحات و شروح دیگر این کتاب که علاقه مندان و پژوهشگران در خوانشِ متن کلیله ودمنه از مراجعه به آن بی نیاز نیستند، تصحیح و تعلیقات آیت اللّه حسن حسن زاده آملی است که در سال 1399 چاپ ششم آن را انتشارات بوستان کتاب روانه بازار نموده است. اگرچه آیت اللّه حسن حسن زاده آملی این اثر را از روی چند نسخه خطّی و مقابله با کلیله ودمنه های عربی فراهم آورده و همچنین بدخوانی، تحریفات و نواقص دیگر کلیله ودمنه های چاپی را یادآوری نموده، نگارنده در تصحیح، تحقیق و تعلیقات آیت اللّه حسن حسن زاده آملی از کلیله ودمنه اشکالات و لغزش هایی یافته است که با مقایسه چاپ مینوی و قریب و نیز چند نسخه خطّی دیگر در این جستار به نقد و ارزیابی برخی از آنها می پردازد.
مقایسه تصاویر طلوع و غروب در کلیله و دمنه و مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
73 - 87
حوزه های تخصصی:
نثر مصنوع و فنّی، نثری است که بر آرایش های کلام و زیبایی های سخن استوار است. نویسندگان نثر مصنوع، به توصیف و تصویر طبیعت و الگوبرداری از صحنه ها و اشیای طبیعی توجّه بسیاری نشان می دهند. در میان توصیفات متنوع و رنگارنگ از طبیعت، توصیف منظره دمیدن صبح و فرارسیدن شب درخششی خاص دارد. مسأله اصلی این پژوهش، آگاهی از نحوه تصویرپردازی و کیفیّت استفاده نویسندگان متون کلیله ودمنه و مرزبان نامه از تصاویر طلوع و غروب است. یافته های این پژوهش توصیفی- تحلیلی نشان می دهند که در هر دو اثر، فراوانی تصاویر طلوع بیشتر از غروب است که این امر نشان دهنده توجّه روانی نویسندگان به نور و روشنایی و گریز آنها از ظلمت و تاریکی است. تصاویر برونگرا، حسی و ملموس هستند. فراوانی تصاویر طلوع و غروب در مرزبان نامه، بیشتر از کلیله ودمنه است. نصرالله منشی به عنصر زمان توجّه داشته، امّا کمتر آن را به تصویر کشیده است. همچنین در مرزبان نامه بین تصاویر و محتوای داستان تناسب وجود دارد، امّا در کلیله ودمنه این گونه نیست.
تحلیل محتوایی حکایتِ «گازُر و خر او» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
105 - 131
حوزه های تخصصی:
اعمالِ قواعدی خاص در اسلوب، زبان و لحن روایت های گوناگون، یک حکایت را در بافتارِ متن نظم می بخشد. حکایت «گازُر و خر او» برگرفته از کلیله ودمنه، در مثنوی به گونه ای دیگر بازآفرینی می شود و مولانا آن را در روایتی متمایز به کار می برد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه دو روایت مختلف از حکایت مزبور با توجه به زمینه متن، بررسی تطور و بسط مفاهیم آن در حین گذار از شکلی ادبی به متنی عرفانی، تحلیل محتوایی، تبیین مضامین این حکایت و چگونگی آن در قالب روایتی ویژه در مثنوی است. این پژوهش با استفاده از تحلیل محتوا و معیارهای نقد و نظریه، به تشریح دلایلی می پردازد که مقاصد مولانا را در بازرواییِ حکایت کلیله ودمنه تفسیر می کند. در اشاره به دستاوردهای پژوهش حاضر می توان گفت مولانا با توسل به نوعی شگرد سخن پردازی، افکار و اعمال شخصیت های اصلیِ حکایت را نماینده دو گروه می خواند تا اغراض قصه خود را در تبیین توبه صحیح تشریح نماید و روابط آن را با اصطلاحات وابسته ای همچون کسب، توکل، تقلید و تحقیق در روایتی نو بسنجد. مولانا در این تأویلِ نوین با استفاده از قابلیت های زبانِ عرفان و خرده حکایاتی دیگر برای تشریح مبانیِ موضوع و دلالت های گسترده آن، بر فهم اسرارِ باطنی از طریق نماد ها تأکید می کند و در اشاره به ماجرای شخصیت ها و تحلیل گفتمان آن ها، درون مایه را برای درک معانیِ ضمنی در بطن حکایتی تازه می گسترد.