مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
معقولات
حوزه های تخصصی:
تجرد نفس از مباحث مهم فلسفه اسلامی است که در کلام اسلامی کمتر بدان پرداخته شده است. فیلسوفان مدافع این نظریه و جمهور متکلمان مخالف آنند. در مکتب مشاء ادله ای بر تجرد نفس طرح شده که در آثار دو متکلم برجسته منتفقد این مکتب غزالی و رازی نیز منعکس شده است. این دو اندیشمند در این مساله در برخی از آثار خود موضع فیلسوفان را برگرفته و در برخی دیگر به موضع متکلمان نزدیک شده اند اما ادله مورد نظر به لحاظ قوت و ضعف وضع یکسانی ندارند. پاره ای از آنها از جمله استدلال مبتنی بر بساطت ادراکات بسیار قوی و پاره ای خدشه پیرند. گذشته از این انتقادات غزالی و رازی نیز بر این ادله خالی از اشکال نیست. ضمن اشاره اجمالی به آرای غزالی و رازی ادله آنان در رد و اثبات تجرد نفس نقد و بررسی می شود.
تقریر بنیان گرایی معرفتی با استفاده از مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه و معرفت شناسی اسلامی، علم حضوری پایه و اساس همة معرفت هاست. در یک تقسیم بندی کلی، علم به حضوری و حصولی تقسیم می شود. به سبب یکی بودن وجود علمی و عینی معلوم در علم حضوری، خطا در آن راه ندارد. علم حصولی نیز با اینکه وجود علمی و عینی در آن یکی نیست، اما می توان نشان داد بخش عمده ای از علوم حصولی بازگشت به علم حضوری دارند. بازگشت علوم نظری به بدیهی، و بازگشت همة تصورات و تصدیقاتِ بدیهی به علم حضوری باعث می شود علم حضوری را خاستگاه همة دانش ها بدانیم. کلی بودن علوم حصولی با شخصی بودن خاستگاه آنها (علم حضوری) سازگار است؛ زیرا حکایتگری از مصادیق متعدد، ذاتی علم بوده و از مرتبة بالای کمال علم ناشی می شود. علاوه بر آن، درستیِ کلی بودن حکایتگریِ علم حصولی به صورت حضوری قابل درک است. به این ترتیب، کاخ معرفت جزمی در اندیشة فلاسفه و معرفت شناسان اسلامی ساخته می شود. این شیوه از بازسازی کاخ معرفت، بنیان گرایی معرفت شناختی نامیده می شود که پایة اصلی آن در حکمت متعالیه، علم حضوری است.
معناشناسی بهجت از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان یکی از آثار وجود مطرح میشود و همانند سایر مؤلفه های وجودی نمیتوان تعریف ماهوی از آن ارائه نمود. به همین منظور، در این نوشتار تلاش شده با ارزیابی بهجت در یک شبکه معنایی متشکل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقیقتری از معنای وجودی و مصادیق آنها دست یابیم. در اینباره میتوان گفت که مرتبه وجودی بهجت، برتر از لذت است و از نظر مصداقی، نسبت عموم و خصوص من وجه دارند. از سوی دیگر سعادت، رسیدن به وجود استقلالی مجرد یا همان، وجود استعلایی است و بهجت، آگاهی نفس به تحقق چنین مرتبه متعالی یی میباشد. پس بهجت و سعادت، معلول دستیابی به بالاترین مراتب وجود هستند و از نظر مصداقی، نسبت عموم و خصوص مطلق میان آنها برقرار است. عشق و بهجت نیز هر دو، معلول تحقق کمال نفس هستند و از نظر معنایی و مصداقی، نسبت تساوی میان آنها برقرار است. بنابرین میتوان گفت در نظام وجودشناسانه ملاصدرا مؤلفه های بهجت، لذت، عشق و سعادت بسیار در هم تنیده و مرتبط با یکدیگر هستند، بنحوی که تحقق هر یک از آنها زمینه ساز دستیابی نفس به سایر آثار و خیرات وجود خواهد شد. در این میان بهجت بعنوان شاخص اصلی این منافع وجودی، نقشی عمیق و غیرقابل انکار دارد. پس از روشن شدن اشتراکات و تمایزات آنها، به شناسایی مؤلفه های اثباتی و ثبوتی بهجت پرداخته و براساس آن به این نتیجه رسیده ایم که میتوان بهجت را مشاهده بالاترین کمالات وجودی نفس دانست که از طریق رسیدن به درجه» وجود استقلالی مجرد و هیئت استعلایی محقق میشود. دستیابی به چنین مرتبه یی برای نفس بواسطه» معرفت خداوند بعنوان علت هستی بخش انسان و شناخت خود، امکانپذیر است که موجبات دریافت بهجت عظیمی را برای نفس فراهم میکنند. توجه به درجه» وجودی نفس در این مرتبه و دستاوردهای بی بدیل آنها یعنی معرفت به خدا و شناخت خود، جایگاه و تأثیر بهجت نزد نفس را بخوبی روشن میسازد.
مولفه های پدیدارشناختی معرفت شناسی ابن سینا (با اتکاء به مبانی پدیدار شناختی هوسرل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
7 - 26
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به مبحث معرفت شناسی در فلسفه مشاء با نظر به مبانی و اصول پدیدارشناسانه هوسرل پرداخته شده است .دومساله محوری در اندیشه هوسرل وجود دارد یکی مساله تعالی و دیگری انطباق است. مساله ای که برای فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا از دیر باز مطرح بوده است، اتکاء به شهود حسی، علم حضوری و نظریه تجرید برای حل این دو معضل بوده است. تحلیل ادراکات حسی و فعالیت ذهنی به منظور دریافت پدیدار با واسطه گری معنا ، به عنوان متعلَّق شناخت با رویکردی التفاتی در نسبت اتحادی میان عاقل و معقول و متناظر با نوئما و نوئسیس ، معرفت شناسی ابن سینا را در ساحت پدیدارشناسی ای قرار می دهد که مولفه های آن را به عنوان مکتبی نو علاوه بر تائید بسیاری از امور ، در مواردی نیز دارای نقش بنیانی معرفی می کند و مقصود هوسرل به عنوان پایه گذار این مکتب ( و یا روش ) در دریافت پدیدار صِرف با صَرف نظر از وجود خارجی ،در علم حضوری مورد نظر ابن سینا برآورده می کند. هدف این پژوهش یافتن ظرفیتهای پدیدار شناختی فلسفه ابن سینا و بنیاد های برخی از جریان های فلسفه مدرن از جمله پدیدار شناسی هوسرل در اندیشه اوست. این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به بیان و نقد اندیشه های هوسرل و ابن سینا پرداخته است.
تکامل خودبنیادانه عقل در تفکر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل در تفکّر فارابی بنیادی است که شالوده ی فلسفه را بنا می نهد؛ به گونه ای که می توان همه ی عرصه های تفکّر او را بسطِ قلمروهای عقل نام داد. اما پرسش این است که نقش خود عقلْ در تکامل اش چیست؟ آیا عقل سراپا متّکی به اعطای عقل فعّال است، یا به فعّالیت خود عقل نیز اتّکا دارد؟ با توجه به این پرسش هدف مقاله ی حاضر بازسازیِ تکاملِ خودبنیادانه ی عقل در تفکّر فارابی است. مقاله می خواهد به این پرسش ها از خلال بررسی، توصیف و تحلیل مناسبات افکار فارابی در آثار مختلف او پاسخ دهد. نتیجه ی کوشش حاضر این است که عقل در مسیر تکامل اش از عقل بالقوه تا عقل بالفعل و عقل مستفاد بیشتر به فعّالیّت خود متّکی است و بدین جهت به خودآیینی و در نهایت به هم رتبه شدن با عقل فعّال می رسد؛ زیرا در پی کوشش عقل است که اعطا صورت می گیرد. به یک معنا، عقل در خروج از بالقوه گی به فعلیّت همواره وهله های تجدّد خود را رقم می زند و این تجدّد با کشف معقولات اشیا و درونی شدن آن برای عقل رقم می خورد.
بازنمایی اهم اصول شناختی در شناخت شناسی حکیم سهروردی و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
223 - 243
حوزه های تخصصی:
در مقایسه روشی بین کار این دو حکیم ممکن است گفته شود که از اهم مباحث معرفت شناختی اشراقی، تأکید بیشتر بر بحث از علم حضوری و روش اشراقی اوست. وی علم حضوری را علمی خطاناپذیر و حقیقی می شمارد، اما علم حصولی را تصور ذهنی محض می داند که بهره ای از حقایق اشیا ندارد؛ بلکه آن چه دارد فقط، صورت و مثالی از شئ در ذهن به همراه واقع نمائی از خارج است، البته در بحث صدق و کذب، موافق «تئوری مطابقت» و در بحث ارزش معرفت، «مبناگرا» است. بر خلاف شیخ اشراق، علامه با روش عقلی محض معتقد است که أولاً؛ منشأ همه علوم و ادراکات حتی بدیهیات، حس و صور حسی است و انتزاع بدیهیات از تصورات حسی بلا مانع است؛ هم چنین وی تشکیل معقولات بدیهی را به فعالیت دیگر ذهن که انتزاع و اعتبار معقولات ثانیه فلسفی است، نسبت می دهد، ثانیاً؛ علم حصولی یک اعتبار عقلی به دست آمده از یک معلوم حضوری است که عقل به ناچار به آن تن داده است و آن معلوم حضوری یک موجود مثالی و عقلی است که با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر می آید و این پایه ی است برای ورود علامه به بحث علم حضوری. علامه نیز همانند سهروردی معتقد به «تئوری مطابقت» و «مبناگروی» است. روش بحث این نوشتار به روش عقلی و به شکل تحلیلی- توصیفی و در قالب تحقیق کتابخانه ای ارائه شده است
سنجش نقش عقل فعال در تعقل و بررسی ادله آن در دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
118 - 137
حوزه های تخصصی:
مفسران ارسطو در تبیین مسئله تعقل و تعیین چیستی عقل فعال، راه های گوناگونی پیموده اند؛ برخی آن را همان فعلیت نفس انسان، برخی دیگر آن را جوهر مجردی با فعلیت تام و برخی دیگر آن را همان خداوند دانسته اند. ابن سینا قایل است عقل فعال آخرین عقل در سلسله طولی عقول است که علاوه بر نقش وجودشناختی، دارای اثر معرفتی نیز بوده و مفیض صور معقوله بر نفس است. او دلایلی برای نیازمندی نفس به عقل فعال در تعقل ذکر می کند که به نظر می رسد هر کدام قابل بررسی و نقد هستند؛ اما مهم ترین آنها که بر مبنایی ارسطویی یعنی مبحث قوه و فعل بنا شده، نیاز به عامل خارجی در خروج از قوه به فعل است که در دیدگاه او این عامل خارجی، جوهری مجرد و جامع صور عقلیه است. به اعتقاد او اگرچه این جوهر عقلی، آخرین عقل در سلسله طولی عقول است، به سبب ربط طولی این عقول می توان فعل تعقل یا افاضه معقولات را منسوب به کل سلسله عقول و حتی خداوند دانست
بررسی نظریه معرفت و شهود فوق هستی نزد فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۵۳
265 - 283
حوزه های تخصصی:
آنچه ورای وجود و برتر از آن و مقدّم بر همه چیز است و در فراسوی همه هستی- اعم از حقیقی، واسطه و ظاهری- است قابل شناخت حصولی و شناسایی برهانی توسط ذهن آدمی نیست، به این معنا که ذهن و عقل آدمی هرگز نخواهد توانست به حقیقت و کنه ذات مطلق و بسیط و فوق مالایتناهی ذات واحد نخستین که فوق هستی است پی ببرد، به عبارت دیگر ذات فوق هستی با علم حصولی و براهین عقلی و قیاسات منطقی معلوم ذهن و عقل آدمی نخواهد شد، زیرا چیزی که برتر از وجود و در فراسوی هستی و مقدم بر همه چیز و فوق مالایتناهی است بالضّروره برتر از شناخت و در فراسوی شناسایی قرار دارد، یعنی از ذهن و شناخت حصولی و معرفت برهانی می گریزد. فقط هستی و وجود است که می تواند موضوع و متعلَّق شناسایی و معرفت آدمی قرار گیرد و ذات واحد نخستین به دلیل آن که فراسوی هستی و برتر از وجود است مبرّا از معرفت اکتسابی و منزّه از شناسایی حصولی است. پس شناخت و شناسایی در قلمرو ذات شیء مرکّب یعنی هستی اعم از واحد کثر یعنی عقل کلّی، واحد و کثیر یعنی روح کلّی و کثیر محض یعنی محسوسات است نه در ذاتی که بسیط محض بل بسیط الحقیقه و فوق مالایتناهی است.
تقسیم بندی معقولات از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
79 - 102
حوزه های تخصصی:
پس از اینکه تقسیم بندی معقولات به معقولات اولی، معقولات ثانیه ی فلسفی و ثانیه منطقی، از سوی میرداماد ارائه شد و از سوی ملاصدرا مورد تأیید و تحکیم قرار گرفت، دیدگاه نهایی در تقسیم بندی معقولات تا امروز قلمداد شده است اما در مورد فیلسوفان پیش از میرداماد همچون ابن سینا اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر آن اند که ابن سینا قائل به تقسیم بندی سه گانه معقولات است به این صورت که معقول ثانی نزد او مساوی با معقولات ثانیه منطقی است اما معقولات ثانیه فلسفی را بااینکه می شناخته اصطلاح جداگانه ای برای آن ها قرار نداده است. در مقابل، دیدگاهی دیگر می گوید که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه است و به نظر او، معقولات اول تنها مفاهیم ماهوی نیستند بلکه مفاهیم فلسفی را نیز از معقولات اول می داند و معقولات ثانیه ازنظر او همان معقولات ثانیه منطقی است. این پژوهش بر آن است که ابن سینا قائل به تقسیم بندی دوگانه معقولات است نه تقسیم بندی سه گانه که گروهی گمان کرده اند اما نه تقسیم دوگانه ای که در دیدگاه دوم گمان شده است بلکه به این صورت که او در یک تقسیم ابتدایی، معقولات را به دو قسم اولی و ثانیه تقسیم می کند سپس برخی از معقولات ثانیه از جهت امری که عارض آن ها می شود یعنی از جهت ایصال به مطلوب در منطق بحث می شوند وگرنه به نظر وی بحث از اثبات و نحوه وجود آن ها در فلسفه اولی است ازاین رو بالذات معقول ثانی فلسفی(در اصطلاح مشهور) هستند و بالعرض، معقول ثانی منطقی بنابراین نه تنها معقول ثانی ازنظر ابن سینا مساوی با معقولات ثانیه منطقی نیست بلکه اعم از آن هاست و مفاهیم فلسفی.