فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۸۱ تا ۷۰۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تعامل و اشتراک فرهنگی میان دو کشور ایران و هند، در دوران صفوی و گورکانی بیشترین نمود را پیدا می کند و این ارتباط گسترده، سبب ایجاد بیشترین میزان تأثیرپذیری دو کشور از یکدیگر، خصوصاً در زمینه ی موسیقی و نگارگری می شود. در این پژوهش تلاش شده است تا به خوانش و بررسی سازهای زه صدا در نگاره های هر دو دوران پرداخته شود. در واقع هدف از نگارش این مقاله، به دست آوردن اطلاعات کلی درخصوص سازهای زهی در نگاره های هر دو دوران و مشخص شدن شباهت ها و تفاوت های کلی آنها با یکدیگر است. در زمینه ی موسیقی، همانند نگارگری، دو فرهنگ صفوی و گورکانی بسیار متأثر از یکدیگر بوده اند و جدا از اشتراکات فراوانی که با یکدیگر داشته اند، تفاوت های بارزی نیز در میان موسیقی آنان به چشم می خورد. با مقایسه ی سازهای تصویر شده در نگاره ها مشخص می گردد که برخی از آنها در هر دو دوره مشترک هستند و تفاوت هایی در موارد جزیی مانند نوع مضراب و در موارد کلی مانند ساختار فیزیکی ساز، در میان آنها مشاهده می شود. همچنین تعدادی از سازها مخصوص به یکی از دوره ها است و سازی مشابه با آنها از نظر ساختاری در دوره ی دیگر وجود ندارد. روش تحقیق در پژوهش حاضر بر اساس هدف، بنیادی و از نظر روش و ماهیت تاریخی، توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است.
تحولات ساختاری و تبیین دغدغه های اجتماعی ایران در نگارگری دهه های 80 و 90 شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگری به عنوان بخشی از سنت تصویرگری ایران، همواره بیانگر ویژگی های فرهنگی، ارزش های اجتماعی و دغدغه های دوران خود بوده است. به همین منظور در این پژوهش محقق بر آن است تا با واکاوی مؤلفه های نگارگری در دوران حاضر از نظر ساختاری به تحلیل ویژگی بیانگری این هنر توسط نگارگران فعّال و استادان صاحبنام بپردازد. شیوه ی گردآوری داده ها در این پژوهشِ بنیادی(تجربی و نظری)، براساس مطالعه اسنادی، مرورِ منابع معتبر تاریخی و متکّی بریافته های میدانی به روش مصاحبه ی عمیق با تعدادی از سرآمدان این هنر طی د هه های1380و1390 هجری شمسی بوده است. ماهیت توصیفی- تحلیلی این پژوهش، پاسخگویی به این پرسش اساسی را در پی داشت که؛ مهم ترین وجه تمایز نگاره های معاصر(دهه های80 و90) نسبت به نمونه های مکاتب قدیم به لحاظ ساختار اجرایی چیست؟ و همچنین، رسالت نگارگران معاصر، در بیان دغدغه و ویژگی های فرهنگی- اجتماعی زمانه ی خود، چگونه در آثار آنان نمود یافته است؟ درنهایت، مهم ترین نتایج این پژوهش نشان داد که تفاوت چشمگیری در شخصیت پردازی، ساخت وساز بیشتر و رنگ آمیزیِ متنوع تر نسبت به گذشته را بیان داشته و تنوع در مضمون آثارِ نگارگرانِ دوره ی معاصر، نشان از نوعی تلفیق میان نگاه فرا واقع گرایانه با شیوه ی طبیعت گرایانه دارد. این در حالی است که برخی از نگارگران جوان و مستعد در دوران معاصر، موفّقیت چشمگیری به لحاظ انعکاس رویدادها و اتفاقات روز اجتماعی در این قاب تصویری از خود نشان داده و به نظر می رسد نگارگری معاصر ارتباط بیشتری را با مخاطب عام ایجاد کرده است.
نقش اشیل در شکل گیری و ارتقاء طراحی صحنه تئاتر یونان باستان: از یک نمایشنامه نویس تا یک صحنه پرداز حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرصه پژوهش تئاتر یونان، کمتر تحقیقی درباره چگونگی طراحی صحنه این آثار انجام شده است. با بررسی نمایشنامه های یونانی، مکان های اجرا، منابع موجود و کشفیات جدید باستان شناسی، می توان به نتایج مهمی در این زمینه دست یافت؛ نتایجی که چهره برخی از بزرگان تئاتر یونان را متحول می سازد. اگرچه بسیاری از محققان تئاتر، اشیل را تنها به عنوان یک تراژدی نویس می شناسند؛ اما او نوآوری های متعددی در اجرای نمایش های خود نیز داشته است. با بررسی نوآوری ها و دستور صحنه های نمایشنامه های اشیل، به یک پرسش بنیادین می رسیم. آیا نمی توان از او به عنوان یکی از نخستین طراحان صحنه تئاتر یاد کرد؟ در جایی که دستور صحنه های اشیل از پیچیدگی های صحنه پردازی های او پرده برمی دارند. این نوشتار تلاش دارد تا به واسطه پژوهش در نمایشنامه های اشیل و منابع پیرامون وی، به نقش او در ارتقای طراحی صحنه تئاتر پی ببرد. مقاله حاضر کوشش کرده تا ضمن تاکید بر اهمیت اشیل در عرصه نمایشنامه نویسی، چهره جدیدی از وی به نمایش بگذارد. چهره ای که نشان می دهد اشیل علاوه بر نگارش نمایشنامه، طراح صحنه چیره دستی نیز بوده و با این عرصه آشنایی کامل داشته است. در این پژوهش بنیادی با استفاده از منابع کتابخانه ای از روش تحلیلی و تاریخی استفاده شده است.
مطالعه د گرد یسی بیان تخیل د ر پرد ه خوانی براساس آراء ژیلبر د وران (مطالعه مورد ی: تصویر بهشت و جهنم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقاشی قهوه خانه ای به عنوان یکی از مهم ترین شاخه های نقاشی عامیانه ایران، ارتباط تنگاتنگی با هنر عامیانه نقالی و پرد ه خوانی د ارد ، د رونمایه مفهومی هرد وی این هنرها پیرامون مساله خیر و شر و همچنین روایت و به تصویرکشید ن بهشت و جهنم است. این پژوهش با هد ف شناخت نحوه ارتباط مفهومی میان ساختار روایت پرد ه خوان و نقاشی قهوه خانه ای به بیان تطبیقی د گرد یسی تخیل د ر د و حوزه نقاشی و نمایش می پرد ازد . د ر این راستا ضمن تحلیل عناصر تصویری یکی از آثار نقاشی قهوه خانه ای و استناد به روایت های پرد ه خوانان معروف، از آراء ژیلبر د وران د ر ارتباط با منظومه روزانه و شبانه استفاد ه شد ه تا به مساله اصلی مقاله یعنی چگونگی د گرد یسی تخیل مابین نقاشی و کنش نمایشی د ر پرد ه خوانی پرد اخته شود . طبق نظر د وران علاوه برنتایج منجر به تصویر که تخیل را شکل می د هند ، فرآیند تخیل از لحظه د ریافت ابژه تا زمان شکل گیری د ر ذهن آغاز می شود ، محاکاتی شد ن روایت پرد ه توسط نیروی نمایشگر به مد د کنش انسانی آن را از محد ود ه ناخود آگاه منظومه روزانه تخیل به منظومه شبانه که خود آگاه است می رساند . نتیجه حاصل مشاهد ه پویایی تخیل د ر نزد مخاطب به واسطه اجرا، د گرد یسی منظومه ها از روزانه به شبانه د ر سه نوع روایت و د رنهایت مشاهد ه تأثیرگذارتر بود ن منظومه شبانه نسبت به روزانه د ر پرد ه خوانی بود .
استحاله مفهوم سوبژکتیو «بازی» در هنرهای تعاملی با تکیه بر آراء گادامر (پیکره مطالعاتی: چیدمان تعاملی Onde-Pixel به اجرا درآمده در پاویلیون یونی کردیت میلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
13 - 22
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ حیات فلسفی هنر، برخی از فیلسوفان نظیر کانت ، شیلر و ویتگنشتاین از تمثیل «بازی» در تبیین دیدگاه های فلسفی و زیباشناسانه خود استفاده کرده اند؛ اما بیشتر این اندیشمندان بر جنبه سوبژکتیو و ناظر به سوژه تأکید دارند. دراین میان، گادامر کوشید تا جنبه مشارکت و درگیری دو طرفه در تجربه هنری در یک کل را، با بهره گیری از مفهوم «بازی» نشان دهد و از سوی دیگر منظر سوبژکتیو و شناخت شناسی مدرن را، در سپهر هنر بزداید. گادامر برای ملموس ساختن ویژگی های هستی-شناختی بازی نزد مخاطبان، شاخصه های یاد شده را در بستر هنرهای نمایشی مطرح کرده است. پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی گسترش مفهوم بازی در هنرهای تعاملی، که در آن رابطه مخاطب و اثر، وارد مرز جدیدی از مشارکت می شود، شکل گرفته است. این تحقیق با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای درصدد است تا نظرات هرمنوتیکی گادامر درباره وجه «بازی مند» اثر هنری را بر بستر هنرهای تعاملی بگستراند؛ از این رو مفاهیم یاد شده را در چیدمان تعاملی Onde Pixel در نمایشگاه سال 2016 میلان، بررسی کرده و به این نتیجه دست یافت، آن چه از مفاهیم بازی در اثر هنری در آرای گادامر مشهود است، در بستر مفهومی هنر تعاملی نیز قابل تعمیم است.
مطالعه تطبیقی «بُرنُس» جامه ی دوره اسلامی با پوشاک مشابه قبل از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
17 - 26
حوزههای تخصصی:
پوشاک علاوه بر نقش حفاظت، مرجع بازنمود مفاهیمی از جمله طبقات اجتماعی مردم بوده است؛ به ویژه، انواع سرپوش ها نقش بیشتری ایفا کرده اند و به همین دلیل از نظر مطالعات جامعه شناختی بسیار حائز اهمیت اند. «بُرنُس» نوعی سرپوش متداول در دوره اسلامی است که شبیه ردای راهبان مسیحی و همچنین انواع سرپوش در ایران باستان بوده که در این مقاله مورد مداقه قرار می گیرد و با روش تطبیقی در پی تأثیر و تأثر طبقات اجتماعی مورد استفاده آن خواهد بود. برای نیل به این هدف، از نظریه ویدنگرن بهره گرفته شد که معتقد است: استفاده از این سرپوش نه تنها در اروپا بلکه در جغرافیای ایران با کارکردهای چندگانه و بعضاً متضاد معمول بوده است. یافته های پژوهش از سه نوع بُرنُس با فرم کلاه، سرپوش مقنعه مانند و ردای بارانی در دوره اسلامی یاد می کند که همچون نمونه های قرون وسطی در اروپا، ایران باستان و میان رودان با وجوه عالمانه، تحقیر و تمسخر، وجه عاقل مجنون نما، وجه جنگاورانه، وجه شیطانی و اهریمنی قابل شناسایی و مقایسه است. از نظر طبقه اجتماعی نیز تقریباً همه طبقات از شاه گرفته تا خدمتگزار، سرباز، دلقک، زن و مرد، کودک و پیر، عالم و نادان از بُرنُس استفاده می کرده اند.
تأکید بر یگانگی هویت محمد سیاهقلم و غیاث الدین نقاش با بررسی تطبیقی نگاره «جاودانه ها لیوهایچان و لی تیه گوآی» سیاهقلم و آثار چینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
105 - 114
حوزههای تخصصی:
یکی از نگاره های منصوب به سیاهقلم دو کاهن چینی را با کیفیتی کاریکاتوری به تصویرکشیده است. نمونه های چینی مشابه از تصویر این کاهنان در عصر سفر غیاث الدین به چین، در پایتخت وجود داشته است. جمع بندی های یعقوب آژند در خصوص یگانگی هویت این دو نقاش ایرانی و شباهت واضح نگاره مذکور و نقاشی های چینی موجود در پایتخت این فرض را پیش می نهد، که این نگاره در بازدید غیاث الدین از کارگاه یا گنجینه دربار مینگ از روی آثار نقاشان چینی نظیر یان هویی و شنگ شی به تصویر کشیده شده است. ازاین رو پژوهش حاضر به روش تاریخی با بررسی داده های مرتبط با نگاره مذکور سیاهقلم و نمونه های چینی و تطبیق آنها به لحاظ ساختار، موضوع، زمان و مکان اجرای آنها به این سوالات پاسخ می دهد که اساساً موضوع نگاره مزبور چیست؟ الگوی نگارگر در تصویرگری این اثر چه بوده است؟ این نگاره در کدام منطقه از چین و در چه مقطعی بازنمایی شده است؟ پاسخ به این سوالات هدف پژوهش را که تأکید بر یگانگی هویت محمد سیاهقلم و غیاث الدین نقاش است، تأمین می کند. نتایج بررسی نشان می دهد که این نگاره یک نسخه کپی و یا یک اثر با ترکیب بندی جدید از نگارگر ایرانی با الهام از آثار مشابه چینی در دربار سلسله مینگ می باشد.
نقش رجوع به معیارها در ایده پردازی حُسن محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
57 - 64
حوزههای تخصصی:
مشاهده و ادراک حسن که همان مشاهده غایتها و جلوه های کمال در بستر هر موضوع است، از جمله توانمندی های لازم در سیر ایده پردازی های هنرمندی است که با دیدگاه اسلامی اقدام به هنرآفرینی می کند. پیش از این «تفکر غایت نگر» به عنوان عامل مهم در رسیدن به این توانمندی معرفی شده است؛ اما اندیشیدن تدابیر لازم و طراحی راهکارهایی جهت ساماندهی تفکر هنرمند برای رسیدن به ایده پردازی حسن محور، بدون آگاهی از چگونگی غایت نگر شدن تفکر امکانپذیر نیست. با نظر به مبانی معرفت شناسی اسلامی، عقل کلی نیروی تشخیص حسن از سوء است لذا پژوهش حاضر که از نوع تحقیق بنیادی است با هدف تکمیل بسترهای علمی لازم در حسن محور شدن ایده پردازی هنرمند بر مولفه تعقل متمرکز شده و با بهره مندی از مبانی قرآنی و همچنین آراء علامه طباطبایی با روشهای توصیفی-تحلیلی و استدلالی نحوه سازو کار آن را در غایت نگر و حسن بین شدن تفکر هنرمند مورد پژوهش قرار می دهد. بررسی ها نشان می دهد اساسا حسن محور شدن ایده-های هنرمند مستلزم همراهی تفکر با تعقل است. تعقل هنرمند به معنای رجوع او به معیارهای حق و ارزیابی گزاره ها بر مبنای این معیارهاست و هر گونه تدبیری برای ارتقاء ایده هنرمند به سمت حسن محور شدن ناظر به اصلاح معیارها خواهد بود که حداقل در سه مرحله باید مورد توجه باشد.
قرابت های سبک شناختی و ساختاریِ پرتره های سلطنتی و عامیانه در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
25 - 36
حوزههای تخصصی:
نقاشی قاجار دارای مضامین گوناگون و بدیعی است که بهترین نمود آن در مکتب «پیکرنگاری درباری» جای دارد. این پرتره های درباری، در یک تقسیم بندی کلی، مشتمل بر سه حالت ایستاده، نشسته و سواره اند. در این بین، تک چهره های نشسته به لحاظ ساختار فیزیکی و طرز ایستایی دارای مشخصاتی هستند که بعدتر در حوزه ی شمایل نگاری یا پیکرنگاری عامیانه جلوه گر می شوند. اما بازنمایی این چهره نگاره های سلطنتی در حیطه ی غیردرباری با پرسش هایی همراه است؛ از جمله اینکه قرابت های سبک شناختی و ساختاریِ پرتره های سلطنتی در تطبیق با نمونه های عامیانه ی قاجاری چیست؟ و دیگر آنکه نحوه ی نمایش وضع بدن و پیکربندی ها، به خصوص در حالت نشسته، تابع چه معیارهایی است؟ نتایج پژوهش حاضر که به روش تطبیقی و توصیفی- تحلیلی انجام گرفته مبیّن آن است که پیکرنگاری درباری و چهره پردازی عامیانه، با محوریت شاکله ی انسانی و توسّل به خیالی سازی و آرمان گرایی، در واقع نشان از استمرار یک سبک با دو موضوع متفاوت دارند. به طوری که پیکرهای ترسیم شده شخصیت پردازی شده و سوژه حضور خود را بر فضای کار تحمیل می کنند. در پرتره های عامیانه، طرز نشستن ها (عموماً دوزانو) با ویژگی هایی چون تشخّص، تفرّد و تمایز سوژه مشخص گشته و مؤلفه هایی چون بازوان ستبر، سینه ی فراخ و کمر باریک از ترکیب پیکرها حذف می شود و بدین وسیله وجهه ی شاهانه ی آثار تقلیل می یابد.
رویکرد هارمونیک مرتضی حنانه با نگاهی بر قطعه «بزرگداشت فردوسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی گمان رویکرد هارمونیک مرتضی حنانه در استفاده از مدهای موسیقی دستگاهی و پدیدآوردن زبانی نو درخور تامل است. هدف این پژوهش بررسی رویکرد هارمونیک حنانه در اثر "بزرگداشت فردوسی" بوده و فرض بر آن است که هارمونی اثر یا به تعبیر آهنگساز هارمونی زوج، برگرفته از موسیقی دستگاهی ایران باشد. این نوشته در ابتدا به روش توصیفی تحلیلی به مدهای مورد استفاده و رابطه ی آن با رویکرد هارمونیک می پردازد. رویکرد هارمونیک حنانه نوعی پلی مدالیته در جهت تقویت فواصل ساختاری و شاخص دستگاه است که آهنگساز ریشه آن را در اهمیت فواصل چهارم درست در موسیقی ایران می داند. برای نمونه در این اثر با بکارگیری همزمان شور می و دشتی متعلق به آن (دشتی سی)، نتهای می و سی اساس بیشتر آکوردهای قطعه را تشکیل می دهند و آهنگساز نتهایی به عنوان متبدلات به این فاصله می افزاید. گزینش فاصله متغیر مذکور (متبدل) به گونه ای است که تاثیر مد مورد نظر را و نیز تاثیر میکروتن را بصورت همزمان تداعی کند. برای مثال، آکورد مورد استفاده در ابتدای قطعه متشکل از می-سی (ثوابت) و فا است که همزمانی می و فا تداعی کننده فا سری است. پس از بررسی نمونه ها می توان نتیجه گرفت در رویکرد حنانه، هارمونی ها، غالبا غیرتیرس و مبتنی بر مدهای ایرانی است و در پلی مدالیته در درون یک دستگاه ریشه دارد.
تجسم مفهوم بدن های رام فوکو در عروسک (با بررسی موردی اپرای عروسکی نخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم علوم اجتماعی روشی برای تفسیر و تاویل آثار هنری هستند. این آثار در پرتو خوانش پذیری با این مفاهیم ژرفا می یابند و با جامعه معاصر می شوند. مفهوم بدن های رام فوکو برخاسته ازنظریه ی دانش- قدرت که به روش های انضباطی برای بهبود و افزایش کیفیت و کمیت کار می پردازد، انسان را به بدن رام فرومی کاهد و این جایی است که عروسک می تواند تجسم شکلی آن باشد که به تدریج از مرحله ی ساخت تا جان بخشی بدنی مطیع تحت فرمان و رام برای اجرای نمایش می شود. عروسک نخی که به لحاظ شکلی یکی از پیچیده ترین گونه های عروسک و به لحاظ معنایی یکی از نمادین ترین آن هاست و انسان نمایانه ترین جلوه اش در اپرای عروسکی نخی است، تجسم مشخصی از بدن رام هست. انضباط حاکم بر تولید یک اپرای عروسکی نخی، مراحلی مشابه انصباط فوکو در سربازخانه و کارگاه می سازد و عروسک نخی را به مثابه بدن رام معرفی می سازد. این تجسم شکلی برای این شیوه ی اجرایی دلالت هایی معنایی می سازد که هنرمند عروسکی با به کار گیری آن ها می تواند خوانشی عروسکی بر اساس متون مرتبط از این مفهوم بسازد و به اثری منسجم هم سو با معنای بالقوه ی آن دست یابد
موسیقی و شیخ صفی الدین اردبیلی در دوران ایلخانی در کتاب صفوه الصفا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی در پیشینه حیات عرفانی حکومت صفوی، به صفی الدین اردبیلی در دوران ایلخانی برمی گردد. در این پیشینه موسیقی به عنوان یک عامل مهم نقش بسیار ارزنده ای ایفاء کرده است. یکی از آثار مهم و غنی در این ارتباط، کتاب صفوه الصفا اثر ابن بزاز اردبیلی است که نویسنده به مناقب شیخ صفی الدین پرداخته است. هدف از این تحقیق درک عمیق تر پیشینه موسیقایی حیات عرفانی دوران صفوی است. روش تحقیق کیفی بر اساس تحلیل محتوا با مقایسه دیگر منابع است؛ مبحث سماع به سه نوع عام، خاص و اخص تقسیم می شده، هر سه نوع در عمل در خانقاه شیخ صفی رواج داشته، ولیکن با نوع عام آن رفتاری احتیاط آمیز می شده است. «گفته» در قوّالی به معنای نوعی ضربی خوانی به عنوان یک واژه تخصصی در قوّالیِ غزلیات عطار و مولوی مفهوم معناداری داشته است. با توجه به کاربرد اوزان عروضی مختلف، احتمالاً سماع ها در ادوار ایقاعی مختلف اجرا می شده اند. با توجه به طولانی بودن زمان سماع ها که احتمالاً ملودی های این غزل ها جنبه ی تکرارپذیری داشته، می توان حدس زد که تا حدی بداهه در اجرای آنها نقش داشته است. قوّالان را می توان به سه مرتبه اجتماعی درباری، خانقاهی و مردمی تقسیم کرد. قوّالان خانقاهی ظاهراً در نواختن نی و گویندگی نقش ایفاء می کردند.
نقش آواتار در تجربه بازیکن در بازی های ویدئویی ژانر بازی: مهاجم اول شخص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
101 - 108
حوزههای تخصصی:
امروزه بازیکنان بازی های ویدئویی درحالیکه در اتاق نشیمن خود حضور دارند، ماشین پیشرفته ای را در مناظر برفی هدایت می کنند یا در قالب یک مهاجم به سیر و اکتشاف در جهان بازی می پردازند. آنچه این بازیکنان تجربه می کنند بیانگر شیوه ای متفاوت از هنر و سرگرمی و تجربه زیبا شناختی در جهان معاصر است. بازیکنان این بازی ها برای حضور در جهان بازی از یک بدن مجازی استفاده می کنند که آواتار نامیده می شود. پرسش اصلی در این مقاله چنین است که آواتار ها در تجربه بازیکن در بازی های ویدئویی چگونه عمل می کنند. بنابراین هدف این پژوهش تبیین و تحلیل نقش آواتارها در بازی های ویدئویی است. دراین مقاله از روش کیفی توصیفی-تحلیلی و رویکرد پدیدار شناسی استفاده شده است.گونه بازی مورد استفاده بازی ویدئویی مهاجم اول شخص می باشد. در بازی های ویدئویی مفهوم جدیدی به نام بدن بازی مطرح می شود که در ارتباط با آواتار بازیکن در جهان بازی است. بازیکنان بازی های ویدئویی به واسطه آواتار ها و بدن بازی ساکن جهان مجازی می شوند و در آن به کنش، ادراک و تعامل می پردازند. در بازی ویدئویی اول شخص، با هم راستایی سه دیدگاه متمایز، بازیکن تجربه واقعگرایانه از پرسپکتیو بازی و حضور در جهان بازی را تجربه می کند.
کاربرد دانش تریز جهت تبیین جایگاه طراحی خلاقانه در سرامیک های کاربردی معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
99 - 110
حوزههای تخصصی:
امروزه به دلیل تغییرات گسترده ای که در سبک زندگی مردم ایجاد شده ، شاهد دگرگونی های زیادی در درک زیبایی شناسانه از مصنوعات و کارکرد آنها هستیم که نیازمند شکلی خلاقانه در طراحی و تولید محصولات هنرهای کاربردی، خصوصاً سرامیک های کاربردی که دارای حضوری پررنگ در خانه و آشپزخانه مردم است می باشد. در این مقاله با بهره گیری از روش تریز ، به تبیین شاخصه های طراحی خلاقانه و کارکردهای آن در سرامیک های کاربردی معاصر ایران پرداخته شده است. برای این منظور 25 نمونه سرامیک کاربردی از میان 5 کارگاه تولید نیمه ماشینی سرامیک انتخاب و بر اساس زمینه های چهارگانه: مولفه های فنی، عناصر بصری، مواد اولیه و اهداف کاربردی، جهت تعیین تناقضات حل شده در روش تریز تحلیل شد. این پژوهش از جنبه هدف زیر مجموعه پژوهش های کاربردی و از جنبه ماهیت جزو تحقیقات توصیفی تحلیلی قرار دارد. نتایج، وجود 4 شاخصه اصلی و 7 شاخصه فرعی که منجر به بهبود 14 خصیصه شده اند را نشان می دهد. نام گذاری این شاخصه ها بر اساس پارامترهای 39گانه آلتشولر صورت گرفته است. جداول حل تناقضات نمونه ها، جدول تعیین سطوح خلاقیت و نمودار پراکندگی راه حل های مبتکرانه در هر زمینه، جایگاه طراحی خلاقانه را روشن تر ساخته و نهایتاً بر اساس یافته های فوق، فضاهای بکر طراحی خلاقانه در سرامیک های کاربردی معاصر ایران شناسایی شده است.
خوانشی نشانه شناختی از یک رویای شاهانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
47 - 56
حوزههای تخصصی:
در بین نقاشی های دربار گورکانیان در هند، تعداد زیادی نگاره های تک برگی از چهره پادشاه، خاندان سلطنتی، درباریان و پادشاهان و سفرای دیگر کشورها، برجای مانده است. در مقاله پیش رو نگاره ای با عنوان«رویای جهانگیر» از نقاشی های دوران جهانگیر شاه گورکانی، انتخاب شده است. این نگاره که ملاقات خیالی شاه عباس اول و جهانگیر را به تصویر کشیده است پیام های متضادی از تمایل به دوستی و در همین حال میل به غلبه و برتری جویی را به مخاطب منتقل می کند. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که: نقاشِ تصویر به دنبال پاسخگویی به کدام تمایلات جهانگیر شاه، به عنوان سفارش دهنده اثر بوده است؛ در این راستا با استفاده از روش نشانه شناسی اجتماعی تصویر به تحلیل محتوایی تصویر و خوانش دلالت های ضمنی این متن پرداخته شده است. در نهایت توانستیم به دلالت های ضمنی و آنچه که متن از بیان مستقیم آن اجتناب کرده، دست پیدا کنیم. بر اساس نتایجی که از تحلیل این نگاره به دست آمد می توان گفت دست کم پس از ماجرای قندهار، دلیل ادعای دوستی و برادری جهانگیر با شاه عباس نیاز به یک متحد قدرتمند در منطقه و عدم توان مقابله با او بوده و نه خواستی حقیقی.
شمایل شناسی نقش انسان بالدار در نقاشی های بقعه شاهزاده ابراهیم کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بقعه شاهزاده ابراهیم کاشان به عنوان یکی از بناهای مذهبی دوره قاجار، دارای نقاشی های دیواری درخور توجه ای است که تصویر چندین انسان بالدار را همچون نگهبانانی بر بالای سر شخصیت های مذهبی نشان داده است. مهم ترین سوال این پژوهش شناخت مفهوم انسان بالدار در این بنا و چرایی وجود آن ها با اندامی نیمه برهنه بر بالای سر شخصیت های مذهبی بوده که روش پانوفسکی به لحاظ دقت مرحله به مرحله از توصیف تا تفسیر، به عنوان چارچوب نظری، انتخاب شده است. در نتیجه طی کردن این مسیر به روش فوق، نگارنده به این نتیجه رسید که با توجه به التقاطی بودن فرهنگ قاجار، ردپای گرایش عمومی به مذهب، غرب گرایی و باستان گرایی در نقاشی های این بنا، مشاهده می شود. مفهوم فرشته نگهبان که در فرهنگ شیعی و باور عامه به عنوان مددرسان و حافظ پیامبر و خاندان وی شناخته می شود، بر وفور تصویرگری این نقش در دوره قاجار بی تأثیر نبوده است. شکلی از فرشتگان عریان و فربه نیز، تحت تأثیر نقاشی غربی در هنر ایران رواج یافت که شباهت بسیاری با انسان های بالدار امام زاده ابراهیم دارند. همچنین با توجه به تمایلات باستان گرایانه در هنر قاجار، خاستگاه مفهومی فرشته نگهبان را می توان در هنر پیش از اسلام با مصادیقی چون ایزد سروش، فروهر و الهه نیکه نیز جستجو کرد.
بررسی نظام نشانه ای وانمودگی از نظر بودریار و تطبیق آن بر گستره عکاسی پسامدرن با تاکید بر آثار شری لواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان بودریار فرهنگ پسامدرن را چیزی نمی داند جز سیطره وانموده ها و آفرینش فضای فراواقعی. به تعبیر بودریار تصاویر دیگر واقعیت را نمایندگی نمی کنند، بلکه خود تبدیل به واقعیت می شوند و واقعیت وانموده پدید می آورند؛ امروزه تصاویر واقعی تر از واقعی جلوه می کنند. وی یکی از متفکرانی است که در اندیشه های خود به خوبی این وضعیت دوگانه میان واقعیت و وانموده را مورد پرسش قرار می دهد و سعی در تبیین وضعیت تازه ای دارد؛ وضعیتی که در آن دو مولفه ایماژ (تصویر) و بازی نشانه ها حیات اجتماعی بشر را تحت کنترل دارند. به موازات اندیشه های بودریار، عکاسان پسامدرن سعی دارند وضعیت مذکور را به واسطه آثار خود نمایش دهند. از جمله این هنرمندان شری لواین است که بر سرشت بازتولید پذیری رسانه عکاسی تاکید می کند و بر آن است که همه چیز قبلا دیده شده است. از آنجایی که مفاهیم وانمایی و فراواقعیت به شالوده بیشتر پژوهش ها درخصوص بودریار و امر بصری تبدیل شده است، پژوهش حاضر تلاش دارد که ضمن بررسی چرایی نظر بودریار در مورد بی اعتباری هنر معاصر، آن را با شاخه عکاسی پسامدرن تطبیق دهد و به روش توصیفی و تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که این هنرمندان چگونه از هویت تصویر به مثابه وانموده بهره گرفته اند. دستاوردهای حاصل از تطبیق نمونه حاضر و اندیشه های بودریار نشان داد که لواین با ارائه تصاویر فراواقعی، در پی بازتولید کنایه آمیز وانموده ها برآمده است.
تأثیر سکوت بر دقتِ تشخیص زیروبمی موسیقی دانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانایی ادراک و تشخیص زیروبمی، در فرآیند درک موسیقی اصلی بنیادی است و بسیاری از کاوش ها در پی یافتن عواملی مؤثر جهت بهبودِ دقت این توانایی هستند. تاکنون اثرات متفاوتی از سکوت در بازه های زمانی گوناگون، بر توانایی تشخیص زیر و بمی انسان شناسایی شده است. مطالعه تحلیلی- توصیفی حاضر در پی یافتن تأثیر قرار دادن سکوت در بازه ای خاص، بین محرک های صوتی، بر دقتِ تشخیص زیر و بمی است؛ در این کاوش، تأثیر عوامل مختلف روانی و فیزیکی بر تشخیص زیروبمی تا حد امکان حذف و سپس اثر بخشی دیرندهای گوناگونِ سکوت در بازه 500 تا2000 میلی ثانیه بر دقتِ تشخیص زیر و بمی موسیقی دانان ارزیابی شد. به منظور بررسی تأثیر سکوت بر تشخیص زیر و بمی، مقادیر مختلفی از تضادها (5، 10، 25 و 50 سِنت) استفاده شد. نتایج نشان داد که قرار گرفتن سکوت بین محرک ها با دیرندهای 500، 1000 و 2000 میلی ثانیه، دقتِ توانایی تشخیص تضاد زیر و بمی را، در دامنه بسامدی 25/523 هِرتز و شدت صوتی در حدود 5/72 دسی بِل، در موسیقی دانان بهبود می بخشد (05/0P < ). چنین اثری را می توان از منظر فیزیولوژیک با ساز و کار گوش داخلی در فرآیند شنوایی و از دیدگاه روانشناختی با عملکرد حافظه در فرآیند درک و داوری در مورد اصوات، توضیح داد.
بازنگری بر تناظر میان پرده ی سینما و آینه ی ژاک لکان با توجه به ماهیت تصویر سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشابه دانستن آینه ی ژاک لکان با پرده ی سینما یکی از محوری ترین نگره های نقد روانکاوانه ی فیلم را رقم زد. کاربرد تمثیل آینه برای لکان این بود که او از طریق جدایی عینی میان نوزاد و تصویر او در آینه، انشقاق میان وجود فی نفسه(امر خیالی ناخودآگاه) و وجود برای دیگری(هویت اجتماعی خودآگاه) را تبیین می کرد. اما کاربرد تناظر میان آینه و پرده ی سینما نزد نظریه پردازان این بود که آن ها جدایی ماهیت بیننده(ساحت واقع) از هویت بیرونی(هویت تماشاگر سینمابودن) را دستمایه می ساختند تا نشان دهند که ساختارهای دیگری بزرگ(دستگاه سینمایی) چطور به هویت سوژه ها شکل می دهند یا اینکه سوژه ها چطور در برابر این امر مقاومت می کنند. جستار پیش رو در نظر دارد تا از طریق بازنگری بر فرایند رویت تصویر سینمایی، یکبار دیگر به گسست سوبژکتیو لکانی میان امر درونی و امر بیرونی بپردازد و شیوه هایی را بنماید که از طریق آن ها می توان عدم وجود این گسست را از خود مدل نتیجه گرفت. به این منظور، دربحث از تصویر سینمایی ه دو انگاشت هستی شناسانه اشاره میشود که آن را از تصویر آینه مجزا می سازد. بنابه فرض نورنگاشت بودن تصویر و تابیدن از پرتوافکنی در پشت سر بیننده، هستی مستقلی به تصویر آینه میبخشد که فرایند رویت آن را به شیوه ی متفاوتی از تصویر آینه رقم می زند.
کتیبه های نستعلیق عمارت مسعودیه و بررسی انتساب آن ها به زرین قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
61 - 70
حوزههای تخصصی:
باغ عمارت مسعودیه به دستور مسعود میرزا، ملقب به ظل السلطان در سال ۱۲۹۵ ه.ق . و به سرکاری رضاقلی خان و سایر هنرمندان طراز اول دوران، بنا شده است . کتیبه های این مجموعه که تماماً به خط نستعلیق نگارش شده اند، علاوه بر کیفیت بالای هنری، بازنمودی از تاریخچه بنا و جایگاه بانی آن از طریق محتوای متون است. هدف از این پژوهش، بررسی نقش کتیبه ها به عنوان عناصر تزیینی، محل نصب کتیبه ها، شیوه نگارش خطوط نستعلیق به ویژه کتیبه نادر نگاشته شده توسط عبدالحسین زرین قلم و نیز مضمون متون و اشعار کتیبه ها به عنوان نمودی از تاریخچه کمتر دیده شده این عمارت است. در این پژوهش با راهبرد تفسیری–تاریخی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای و بررسی های میدانی و با رویکردی کیفی، ابتدا به بررسی میدانی از طریق عکاسی و مستندنگاری کتیبه های عمارت مسعودیه پرداخته شد و بر مبنای مدارک تصویری و نوشتاری کتابخانه ای، به خوانش متون کتیبه ها و شناخت کتیبه نگاران این آثار و مقایسه تطبیقی با دیگر آثار این هنرمندان پرداخته شد. با توجه به نوع خط، ترکیب بندی و تاریخ نگارش خطوط، پرسش کلیدی این پژوهش در کنار مرور کتیبه های ارزشمند این بنا، بررسی انتساب دیگر کتیبه های بدون رقم این مجموعه به عبدالحسین زرین قلم یا دیگر هنرمندان بزرگ این دوره همچون میرزاغلامرضا بوده است. نتیجه پژوهش حاکی از احتمال انتساب سایر کتیبه های بدون رقم عمارت مسعودیه به زرین قلم است.