مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سفال
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های دستیابی به فرهنگ و دانش بشری، مطالعهی هنر تمدن های گوناگون است. در شناخت تمدن ایران نیز، شوش از اهمیت والایی برخوردار است و سفالینه های منقوش آن، بر تارک موزه های جهان میدرخشند. این مقاله سعی دارد به شیوهی توصیفی- تحلیلی و تاریخی، علل توجه جهانیان به این سفالینه ها، به ویژه جام شوش را بررسی کند. اولین موردی که احساس لذت را در بیننده ایجاد میکند، زیبایی ظاهری است که از طریق: چشم نوازی نقوش و هماهنگی آنها با یکدیگر و با شکل ظرف، وجود تناسبات منطقی، تقسیم بندیهای دقیق، رعایت سواد و بیاض و طراحی منحصر به فرد، ایجاد میشود. این مساله با محاسبهی اندازه های اشیاء و به دست آوردن تناسبات، پیگیری و ملاحظه شد که اعداد به دست آمده به عدد طلایی نزدیک هستند. عامل دیگر، داشتن بار معنایی هر نقش است که به عنوان نمادی خاص بهکار رفته و ضمن ارتباط با دیگر نقوش، در پی دستیابی به هدفی خاص با تکیه بر باورها، اعتقادات و تمایلات انسان پیشین میباشد. دلایل مطرح شده برای برتری شاهکار سفالین جهان، با بررسی تطبیقی این نمونه، با سفالینه های تمدن های هم عصر با تمدن ایران و سفالینه های مناطق هم دوره با منطقهی شوش به اثبات میرسد و نبوغ ایرانیان را در خلق آثار هنری و بیان رمزگونهی خواسته هایشان به نمایش میگذارد.
فرهنگ تدفین در لرستان (نیمه اول هزاره اول ق . م )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاوشهای باستان شناسی که از سال 1965 به این طرف در پشت کوه لرستان انجام یافته است ، موجودیت قبرستان هایی را از دوره قدیم عصر مفرغ تا عصر آهن III روشن نموده و از میان دوران های فوق ، فرهنگ عصر آهن III بهتر از دوران های دیگر شناخته شده و این کاوش ها ، مطالعه بیش از 600 گور را ، به ویژه از دوره عصر آهن III فراهم نموده است . به همین لحاظ در این پژوهش ، برای روشن شدن گورستان ها ، ساختار گورها و اشیاء تدفینی ، در خلال نیمه اول هزاره اول ق . م. به ویژه در منطقه پشت کوه لرستان ، کنکاش صورت گرفته و ویژگیهای گورستان ها ، ساختار معماری گورها ، اشیاء تدفینی و سنت های به خاک سپاری مردگان روشن گردیده است . بر اساس این پژوهش ، چنین روشن می شود که سنت ها ، عرف و عادت و به ویژه فرهنگ تدفین ، در عصر آهن ، روی هم رفته تداوم سنت های تدفین عصر مفرغ بوده است. مقاله حاضر شامل سه بخش می باشد . در بخش اول به توصیف قبور و اشیائ تدفینی داخل قبرستانهای بردبال ، ورکبود و چم ژی مومه پرداخته شده و در بخش دوم نگاه اجمالی به معماری و ساختار گورها در نیمه اول هزاره اول ق.م. گردیده و در پایان نگاهی هر چند به اجمال ، وضعیت و چگونگی تدفین مردگان در منطقه لرستان در هزاره اول مورد بررسی قرار گرفته است.
تحلیل ساختارى نقوش سفال نوسنگی شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براى مطالعه، مقایسه و طبقه بندى سفال شاخصه هاى متعددى وجود دارد از جمله جنس، رنگ، خمیره، شکل، نقش و غیره. در مطالعه و مقایسه سفال باید تمام شاخصه ها در نظر گرفته شود. ولى چون در یک تحقیق وپژوهش باستان شناسى پرداختن به تمام جنبه ها کار را مشکل و سخت مى نماید. مى توان برخى از شاخصه ها را بطور جداگانه مطالعه نمود و با در نظر گرفتن دیگر داده ها به تحلیل و تجزیه پرداخت. این عمل و روش منجر به دقت و کاهش درصد خطا مى شود. در نهایت مى توان به این پرسش پاسخ داد که آیا نتیجه مقایسه نقوش به این شیوه با نتیجه مقایسه دیگر شاخصه هاى سفال یکسان است یا خیر؟ براى نگارش این مقاله ابتدا نقوش سفال دوره نوسنگى شمال غرب ایران از روى منابع و گزارشات منتشر شده جمع آورى گردید. که شامل تپه هاى دالما، اهرنجان و حاجى فیروز است. سپس کلیه نقوش تفکیک و طبقه بندى گردید. در نهایت با توجه به اطلاعات به دست آمده و با مطالعه و مقایسه این نقوش جداول و نمودارهاى متعددى تهیه شده است. ونتایج استخراج شده بیان شده است. یکى دیگر از اهداف این مقاله فراهم آوردن زمینه مناسب و پیشنهاد شیوه اى براى مقایسه نقوش سفال است.
تاثیر سفالگرى چین بر ایران در دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روزگار صفویه بویژه از دوره شاه عباس که عصر شکوفایى آن حکومت مى باشد، به علت گسترش روابط فنى، هنرى و تجارى ایران با چین و قرار گرفتن ایران در مسیر جاده ابریشم، هنر ایران از هنر چین تأثیر پذیرفت. مظاهر این تأثیر پذیرى را مى توان در آثار سفالین بویژه چینى هاى آبى و سفید و سلادن ها، کاشیکاریها، نگارگریها، بافته ها وقالیها و نیز هنر کتاب آرایى و تجلید بخصوص تشعیرهاى آن دوره به روشنى ملاحظه کرد. البته این تأثیرپذیرى ها نه تنها جنبه تقلیدى صرف نداشته است، بلکه در موارد بسیارى توأم با برخى ابتکارات هنرمندان ایرانى بوده و ضمن تلفیق با طرح ها و نقش هاى ایرانى، با سلیقه ایرانى تطابق یافته و ارائه شده است. افزون بر آن، فرهنگ و هنر ایران نیز بر فرهنگ و هنر چین تأثیراتى برجاى نهاده است. ضمنأ برخى از تأثیرپذیرى هاى هنر ایران از هنر چین، اگاهانه و در جهت نیل به اهداف مشخص بویژه در زمینه هاى تجارى و اقتصادى بوده است، به طورى که بعضى از سفالگران و چینى سازان ایرانى هشیارانه و براى جلب بازار و مشتریان بیشتر به هنگام ساخت و پرداخت سفالینه ها، بر پشت آنها نقش هایى مشابه حروف چینى رسم مى کردند.
مطالعه و تحلیل سفالینه های مکشوفه از کاوشهای باستان شناختی سالهای 1381 تا 1384 محوطه تاریخی جرجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر تاریخی جرجان در چهار کیلومتری غرب شهرستان گنبدکاووس دراستان گلستان واقع شده است.این شهر یکی از شهرهای مهم قرون اولیه اسلامی است که طبق نوشته جغرافی نویسان چون اصطخری و ابن حوقل با شهرهای معروفی مانند ری و نیشابور قابل مقایسه بوده است.این محوطه مهم قرون اولیه اسلامی از سال 1350ه ش تا سال1357ه ش مورد کاوش قرار گرفته است.در این مقاله،مجموعه سفالینه های مکشوفه با روش تحلیل کیفی و توجه به دو متغیر عمده در سفالگری (شکل و تزئین)مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.سپس نتایج بدست آمده با سفالگری دوره های قبل مقایسه شده است تا بتوان تغییرات در سفالگری بین دوره های مختلف فرهنگی را در تسلسل لایه نگاری این محوطه به اثبات رساند.افزون بر این،نتایج این مطالعه با محوطه های همزمان با روش تعمیم نتایج ،مورد بررسی قرار گرفته است.نتایج این مطالعه می تواند بعضی از ابهامات تاریخ گذاری این محوطه را روشن نماید.
تجلی تخیل مقدس در نقشمایه های سفال و سرامیک اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نقوش سفال و سرامیک دوران اسلامی تداعی اشکال آشنایی است که ریشه در اساطیر باستانی و ادبیات ایران دارد و به کارگیری دوباره آنها و بعد از دوران باستان زنده کردن خاطره های ظاهرا فراموش شده ای است که در ناخودآگاه جمعی این ملت جای دارد....
بررسی زیباشناسی سفالینه های کاشان دوره ایلخانی بر اساس آرای آن شبرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فن و هنر سفالگری کاشان سابقه دیرینه دارد. در طی این سابقه طولانی ویژگیهای مشخصی را در آن می توان مشاهده نمود که از جهات مختلف شایسته تحقیق و مطالعه است. این فن و هنر در دوره های مختلف تحول و تکامل یافته است. این تحول و تکامل در دوره اسلامی بسیار چشمگیر بوده و در مقایسه با دوره های قبل دارای اهمیت بسیاری می باشد. از جمله دوره هایی که سفال کاشان دارای درخشش و اهمیت بوده دوره ایلخانی مغول می باشد. تولید ظروف لعابی در کنار ترکیب بندی عناصر چینی و اسلامی و حل شدن آن در عناصر ایرانی، هنر این دوران را دارای ویژگی خاصی کرده است.
در این مقاله با توجه به پژوهش کتابخانه ای و اسنادی به بررسی زیبایی شناسی آثار سفالی دوره ایلخانی کاشان بر اساس آرای آن شبرد با تاکید بر برجستگی های هنری همچون بازنمود، فرانمود و فرم پرداخته شده است.
حفظ و مرمت آثار سفالی
حوزه های تخصصی:
سفال یکی از شاخص های مهم پیشرفت تمدن های گذشته بشری محسوب می شود که ساختاری غیر فلزی و غیر آلی داشته، سخت و غیرقابل احتراق بوده و اکسید نمی شود. آثار سفالی بسته به ساختار آن ها، شرایط نگهداری، طرز استفاده و مکانی که از آن به دست آمده اند دچار آسیب هایی شده اند که میزان این آسیب ها با توجه به عوامل به وجود آورنده آن ها متفاوت می باشد. در نتیجه این آسیب ها این آثار نیاز به حفظ و مرمت دارند. مواد گوناگونی جهت حفظ و مرمت آثار سفالی به کار برده می شود، اما بایستی این نکته را در نظر داشت که در جریان هرگونه عملیات حفاظتی و مرمتی، مواد مورد استفاده و روش های مرمتی در چهارچوب اصول و مبانی نظری مرمت باشند.
نوآورى هاى دوره نوسنگى در آناتولى
حوزه های تخصصی:
نوسنگى به عنوان مرحله اى از زندگى بشر که زمینه استقرار و تولید غذا را فراهم آورد نقش اساسى را در توسعه جامعه انسانى بازى مى کند.
آناتولى به عنوان سرزمینى که به لحاظ شرایط زیست محیطى شرایط مساعدى براى ورود به دوره نوسنگى داشته است در ارتباط با پیشرفت ها و نوآورى هاى این دوره نیز حائز اهمیت است. شرایط اقلیمى و زیست محیطى منحصر به فرد آناتولى، موجب توسعه و پیشرفت در زمینه هاى مختلف شده است. استفاده بهینه از سنگ به عنوان فراوان ترین داده خام در این منطقه، یکى از مهمترین مشخصه هاى هنر و معمارى نوسنگى آناتولى محسوب مى شود. به کارگیرى سنگ در پى بناها حاکى دانش و آگاهى معماران این دوره دارد.
ایجاد نقوش برجسته و طبیعت گرایانه از انسان، حیوانات و جانوران علاوه بر این که حاکى از توانایى حجاران و هنرمندان این دوره دارد بیانگر اهمیت مذهبى این آثار و تأثیر مذهب در خلق این قبیل آثار هنرى است. نمود دیگر این آثار را در نقاشى هاى دیوارى و پیکرک هاى بدست آمده از محوطه هاى این دوره در آناتولى مى توان دید. استفاده از رنگ هاى متنوع در این نقاشى ها حاکى از بهره گیرى بهینه از امکانات بالقوه طبیعى در منطقه آناتولى در دوره نوسنگى است. تدفین به عنوان جنبه دیگرى از نوآورى هاى دوره نوسنگى در آناتولى جالب توجه است. تنوع شیوه هاى تدفینى در محوطه هاى نوسنگى این منطقه خود مى تواند ناشى از جنبه فردى داشتن مذهب و تنوع آن در این دوره در آناتولى باشد. وجود آثار تدفینى تزیینى و آیینى به همراه فرد متوفى علاوه بر این که بیانگر ذوق هنرى و توانایى سازندگان آن است، نشان از نوعى اعتقاد به زندگى دوباره نیز دارد. در این پژوهش سعى خواهد شد به این جنبه هاى نوآورى نوسنگى در آناتولى با شرح بیشترى پرداخته شود.
برهم کنش های فرهنگی زرنکه با ساتراپی های شرقی امپراتوری هخامنشی با استناد به صنعت سفالگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر دهانه ی غلامان سیستان، یکی از محوّطههای شناخته شده و کلیدی در بخش شرقی امپراتوری هخامنشی به شمار میرود. نمایندگان ساتراپ زرنکه (سیستان) بر پلکانهای شرقی آپادانای تخت جمشید در حال آوردن هدایایی مانند گاو و سپرهای بلند نقش گردیدهاند. علاوه بر این، نمایندگان سایر ساتراپیهای شرقی مانند هندیان، آراخوزیه و گنداریان نیز در حال حمل هدایای خود به بارگاه شاهی هستند. هم اکنون شرقیترین ایالات این امپراتوری ایرانی در خارج از مرزهای کنونی آن و در کشورهای افغانستان، پاکستان و هند واقع شده است. متون کتیبهها و نقش برجستههای هخامنشی، آشکارا بیانگر اهمّیّت ایالتهای شرقی امپراتوری از جمله ساتراپهای هنیدوش، آراخوزیایی و گنداریان است. تکرار اسامی آنها پس از مراکز حکومتی در فهرستهای ایالتی، همچنین عمل جسورانه مسلح بودن آنها در برخی نقوش و اخذ مالیات سنگین از ایالات شرقی جملگی بیانگر اهمّیّت سیاسی این بخش از امپراتوری است.
کاوشهای صورت گرفته در سیستان، پاکستان و افغانستان بسیاری از زوایای گنگ و مبهم تاریخی این ایالات را نمایان ساخت و نشان داد که ساتراپیهای مذکور علاوه بر ارتباطات فرهنگی نزدیک با یکدیگر، در بسیاری از زمینههای تمدّنی و سیاسی بر هم کنشهای فراوانی داشتهاند؛ به گونهای که با مشاهدهی آثار همدوره در محوّطههای باستانی این ساتراپیها، میتوان یگانگی فرهنگی را آشکارا در بین آن ها مشاهده نمود. برای این منظور، محوّطههای باستانی بَلَمبَت، اکرا و چارسَدا در پاکستان که لایههای هخامنشی دارند، با محوّطهی نادعلی (سرخ داغ) در افغانستان و محوّطهی هخامنشی دهانه ی غلامان در سیستان مورد مطالعه قرا گرفتند وسفالینههای آن ها با یکدیگر از نظر تکنیک و ویژگیهای فنّی و شکلی، هدف مقایسه های گونهشناختی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعات نشان داد که سیستان در دوره ی هخامنشی بیش از نواحی داخلی ایران، با مناطق شرقی ارتباط و پیوند داشته است.
سفالگری در مند گناباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفالگری در گناباد که حداقل پیشینه ای سه هزارساله دارد، با مراکز هم عصر خود از شیوه ای یکسان پیروی می کرد. سفال مند با مصالح و تزئینات متفاوت، به عنوان پدیده ای نوظهور از اواخر قرن یازدهم هجری در مند رایج شد. این سفال که با سفال میبد یزد و شهررضای اصفهان شباهت زیادی دارد، درطول زمان از محیط نیز تأثیر پذیرفته است. سفال مند به دلیل داشتن نقش مایه های سنتی و رنگ های گرم و شاد، همواره جذاب و در مجامع هنری مطرح است. هدف مقالة حاضر، بررسی سفالگری در مند گناباد است. در این پژوهش، مواد اولیه و تکنیک سفالگری مند، چگونگی رنگ و لعاب کاری سفال های مند و نقوش به کاررفته در آن ها را بررسی می کنیم.
این مقاله ازنوع توصیفی است و اطلاعات آن را با روش میدانی (عکس، گزارش و مصاحبه) و کتابخانه ای (یادداشت نویسی و گردآوری اطلاعات از منابع) جمع آوری کردیم. همچنین، از پژوهش های باستان شناسی، اطلاعات تاریخی، جمع بندی ها، نتیجه گیری ها و تحلیل های به دست آمده استفاده کردیم. بخش های اصلی مقاله شامل طرز تهیة مواد سفال، نقوش و لعاب است. مهم ترین ویژگی سفال مند عناصر تزئینی برگرفته از طبیعت است که در چهار گروه انسانی، حیوانی، گیاهی و هندسی جای می گیرند و نشان دهندة آیین ها و باورهای کهن ایرانی در خاستگاه آن نگاره ها هستند.
بررسی سنت سفال منقوش گودین III در درّه هُلیلان بر اساس یافته های مکشوفه از کزآباد A(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف مطالعه، بررسی و معرفی سنت سفال منقوش گودین III در درّه هُلیلان بر اساس یافته های سفالی مکشوفه در جریان مطالعات باستان شناسی محوطه کزآباد A به نگارش درآمده است. این محوطه، بزرگترین محوطه تاریخی درّه هُلیلان از توابع شهرستان چرداول است که در شمال استان ایلام قرار دارد. در این تحقیق، نگارنده علاوه بر مطالعه و بررسی نتایج پژوهش های پیشین، به بررسی باستان شناسی محوطه کزآباد A نیز پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تپه کزآباد A در برگیرنده نهشت های باستانی همه مراحل پیاپی و متوالی دوره گودین III است. یافته های مکشوفه نیز حاکی از آن است که در دوره مفرغ، سنّت سفال منقوش گودین III در درّه هُلیلان رواج داشته است. اندازه محوطه کزآباد A، موقعیت مکان گزینی آن و توالی نهشت های باستانی آن نشان می دهد که این محوطه احتمالاً مرکز محلی مهمی در طول دوره مفرغ در زاگرس مرکزی بوده است. یافته های باستان شناسی، درّه هلیلان را به گروه درّه های بخش شمالی حوزه توزیع سنّت سفال منقوش یکرنگ گودین III مانند ماهیدشت و کنگاور پیوند می دهد.
بررسی لعابینه سفال های دوره سلجوقی (از سده پنجم تا هفتم هجری قمری)
در زمان سلجوق یان در ت مام ه نره ا، صنایع و علوم جهش چشمگیری پدید آمد. انواع متنوعى از سفالینه ها کمى پس از روى کار آمدن سلجوقیان در ایران ظاهر شد. مراکز عمده سفال در ایران، شهر رى و کاشان بود. ویژگى این سفالینه ها استفاده از خمیر سفید بود. در این دوره تمام روشه ای ف نی شناخته شده به کار برده می شد. علاوه بر تکنیک های ساخت بدنه، روش های متنوع و جدید لعاب سازی نیز رواج یافت. لعاب هایی چون: قلیایی، نقاشی زیر لعابی و رو لعابی، مینایی، زراندود و زرین فام. چ نین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان، استاد سفال ساز را در امر ساخت سفال یاری می کردند. کوشش مستمر سفال سازان ایرانی برای اینکه ب توان ند با چ ینی ه ا و لع اب های ساخت کشور چین برابری ک ن ند موجب بوجود آمدن دو شیوه جدید در ایران گ ردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوه ی و دیگری کشف مجدد لع اب قلیایی بود، که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. در اواسط قرن ششم لعاب کارى رنگى بوجود آمد که معمولاً به رنگ فیروزه اى یا آبى تیره بود. سفالینه هاى زرین فام نیز در خلال قرن ششم رواج یافت. نمونه هاى نخستین آن، ریشه در مصر و بین النهرین داشت و در ایران از پیشرفت و تحول کافى برخوردار شد.
برخورد سفالگران تبریز در تاثیرات سفال چین در دوره صفوی
حوزه های تخصصی:
علیرغم سابقه تاثیرگذاری سفالگران چین بر ایران،این تاثیرگذاری طی دوره صفوی،بخصوص در زمینه سفال آبی و سفید در تبریز نمود ویژه ای داشته است و بررسی و مقایسه تفاوت و شباهت های تاثیرپذیری هنرمندان تبریز از طرح و نقش هنر چین و نوع برخورد سفالگران تبریز می تواند نقش مهمی در شناخت تغییر و تحولات نقوش سفالینه ها داشته باشد. در مقاله پیش رو با مطالعه و مقایسه تعدادی از سفالینه های تبریز و چین، تاثیرات طرح و نقش سفالینه های چین بر تبریز و نوع برخورد سفالگران تبریز از این تاثیرات بررسی می شود. روش این تحقیق توصیفی، تحلیلی بوده و اطلاعات آن با انجام مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. حاصل این پژوهش مقایسه جامع و کامل از طرح و نقش سفالینه های تبریز و چین است که نشان می دهد هنرمندان تبریز اگرچه در ابتدا برخی از مایه های تزیینی را از چینی ها اقتباس کردند ولی در استمرار این تاثیرپذیری ها ما شاهد افزایش نقشمایه هایی با ترکیب و تلفیق عناصر اسلامی و چینی هستیم، تا جایی که می توان گفت سفالگران تبریز توانستند این تاثیرات را رنگ و بویی ایرانی بخشند.
بررسی لعابینه سفال های دوره سلجوقی (از سده پنجم تا هفتم هجری قمری)
در زمان سلجوق یان در ت مام ه نره ا، صنایع و ع لوم جه ش چشمگ یری پ دید آمد. انواع متنوعى از سفالینه ها کمى پس از روى کار آمدن سلجوقیان در ایران ظاهر شد. مراکز عمده سفال در ایران، شهر رى و کاشان بود. ویژگى این سفالینه ها استفاده از خمیر سفید بود. در این دوره تمام روشه ای ف نی شناخته شده به کار برده می شد. علاوه بر تکنیک های ساخت بدنه، روش های متنوع و جدید لعاب سازی نیز رواج یافت. لعاب هایی چون: قلیایی، نقاشی زیر لعابی و رو لعابی، مینایی، زراندود و زرین فام. چ نین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان، استاد سفال ساز را در امر ساخت سفال یاری می کردند. کوشش مستمر سفال سازان ایرانی برای اینکه ب توان ند با چ ینی ه ا و لع اب های ساخت کشور چین برابری ک ن ند موجب بوجود آمدن دو شیوه جدید در ایران گ ردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوه ی و دیگری کشف مجدد لع اب قلیایی بود، که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. در اواسط قرن ششم لعاب کارى رنگى بوجود آمد که معمولاً به رنگ فیروزه اى یا آبى تیره بود. سفالینه هاى زرین فام نیز در خلال قرن ششم رواج یافت. نمونه هاى نخستین آن، ریشه در مصر و بین النهرین داشت و در ایران از پیشرفت و تحول کافى برخوردار شد.
زَواره وَر، مرکزی از دوره شهرنشینی (آغازنگارش) دشت ورامین: بررسی شاخصه های سفالی
حوزه های تخصصی:
دشت ورامین بر سر راه خراسان بزرگ و نقطه تلاقی بین شرق و غرب ایران در شمال مرکز فلات ایران قرار دارد. این دشت به واسطه قرار گرفتن در جنوب کوه های البرز و ته نشین شدن خاک آبرفتی رودخانه هایی که از البرز به سوی کویر مرکزی جاری هستند، حاصل خیز بوده و محل تجمع جوامع انسانی است که شواهد آن از پارینه سنگی میانه تاکنون به دست آمده است. این دشت با متوسط بارندگی کم، به خاطر ورود آب های جاری در گذشته که در حال حاضر با احداث دو سد بر سر راه رودخانه های ورامین، مقدار اندکی از این آب رودخانه ها به ورامین می رسد کشاورزی و دامپروری پررونقی داشته که هنوز هم نشانه های آن قابل مشاهده است. محوطه زواره ور نیز از جمله استقرارگاه هایی است که در حاشیه رودخانه ای که به احتمال زیاد دائمی بوده قرار داشته که در حال حاضر اثری از آن قابل مشاهده نیست. این محوطه از معدود استقرارگاه هایی است که سفال آغازنگارش از آن در دشت ورامین به دست آمده است و محوطه کلیدی در شرق دشت ری و شمال قم محسوب می شود. هدف از این پژوهش معرفی و توصیف کلی این محوطه و شناسایی و گونه شناسی شواهد سفالی این محوطه و مطالعه تطبیقی آن در افق فرهنگی شوش II، بانش و آغازایلامی است. پرسش هایی که در این پژوهش مطرح می شود به طورکلی درباره تغییرات سفالی این محوطه است و این که چه تعاملاتی با استقرارگاه های نزدیک به خود داشته است؟ اساس تحلیل ها بیشتر متکی بر اطلاعات و یافته های درونی و داده های میدانی است و نتایج آن نیز شامل گونه شناسی کامل سفال آغازنگارش این محوطه و مستند کردن مرکز استقراری دیگری از دوره شهرنشینی (آغازنگارش) براساس شواهد سفال این دوره است.
تحلیل وضعیت تپه بتکی الشتر در عصرمفرغ (مبتنی بر یافته های سفالی حاصل از گمانه زنی به منظور تعیین حریم و بررسی سطحی)
حوزه های تخصصی:
تپه بتکی یکی از شناخته شده ترین محوطه های باستانی شهرستان الشتر است و این به سبب بررسی هایی بوده که از حدود 80 سال پیش تاکنون در این محوطه باستانی صورت گرفته است. بررسی های اولیه در این تپه باستانی نشان دهنده وجود ادوار فرهنگی از دوران پیش از تاریخ، تاریخی و اسلامی است. در این ارتباط و درجهت حفاظت از تپه باستانی بتکی، نگارنده ازسوی میراث فرهنگی استان لرستان در مردادماه 1397 ش. مأموریت بررسی و گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و حریم این تپه را یافت. بررسی سطحی و گمانه زنی در این تپه از 7 تا 20 مردادماه ادامه یافت. در این مدت تپه به دقت موردبررسی قرار گرفت و 17 گمانه 5/1 در 5/1 متر در جهات مختلف تپه ایجاد شد. در طی بررسی سطحی محوطه، هدف، ثبت دقیق یافته های فرهنگی نواحی مختلف تپه بود. برای این منظور، تپه به 5 ناحیه شمال، غرب، جنوب، شرق و مرکز تقسیم و هر ناحیه به دقت بررسی شد. هدف از این کار، تفکیک نواحی مختلف تپه جهت ثبت یافته های فرهنگی و تشخیص تراکم مواد فرهنگی ادوار مختلف در هر ناحیه از تپه بتکی بود. بنابراین بررسی وجود دوره مفرغ در تپه بتکی و همچنین بررسی تپه ب منظور تحلیل پراکنش مواد فرهنگی مربوط به این دوره در نواحی مختلف آن، از مهم ترین اهداف این پژوهش است. در این تحقیق، 22 نمونه سفال عصرمفرغ گردآوری شده از بررسی سطحی و کاوش تعیین عرصه و حریم تپه بتکی مورد مطالعه و گونه شناسی قرار گرفته است. این تعداد سفال از میان 330 نمونه سفال به دست آمده از گمانه زنی و بررسی سطحی تپه انتخاب شده اند؛ یعنی تنها 22 نمونه سفال مربوط به دوره مفرغ بوده است. بنابراین باوجود وسعت نسبتاً زیاد تپه بتکی و غنای فرهنگی آن در ادوار بعد، در دوره مفرغ چندان قابل توجه نیست.
مطالعه و شناخت نقوش جاندار بر روی سفالینه های نیشابور (در قرن سوم و چهارم ه .ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش مایه ها در هنر سفالگری حامل مفاهیم و مضامینی است، که تجلی گر جهان بینی جوامع بشری به شمار می آیند؛ نقوشی که بر سفال نقش می بندد، بیانگر میراثی است که در آن بستر به وجود آمده اند. تحقیق پیش رو، به بررسی و تحلیل نقوش جاندار برروی سفالینه های نیشابور در دوره سامانیان می پردازد؛ که جزو زیباترین و اسرارآمیزترین نقوش سفالینه های اسلامی محسوب می شوند. اهداف این پژوهش عبارتند از: شناخت مفاهیم و مضامین آن ها و مشخص کردن عواملی که در نقش کردن نقوش جاندار برروی سفالینه های دوران مزبور دخیل بوده اند. لازم به ذکر است که تاکنون در رابطه با این نقش مایه ها در هنر سفالگری اسلامی، نظریه های گوناگون مطرح شده است؛ اما اغلب آن ها مصادیق مستدل و مستندی را در این زمینه ارائه نکرده اند. بدیهی است که اطلاعات مستخرج از نمونه های به کار رفته در سفالگری نیشابور در دوران سامانی، می تواند تا حدود زیادی راهگشای بسیاری از ابهامات موجود در این زمینه و شناخت هرچه بیش تر نقوش جاندار بر روی این سفالینه ها باشد. از همین رو می کوشیم، ابعاد مختلف مفهومی و محتوایی و نمادین نقش مایه های مزبور را به صورت مستند، با روش پژوهشی توصیفی – تحلیلی، و تکیه بر روش کتابخانه ای مورد بحث و تحلیل قرار دهیم. بنابر مهم ترین یافته های تحقیق، عامل واحدی را نمی توان به عنوان تنها عامل نقش کردن نقوش جاندار بر سفالینه های نیشابور ذکر کرد؛ بلکه مجموعه ای از عوامل و منابع شناخته و ناشناخته در نقش کردن آن ها دخیل بوده اند که از مهم ترین منابع شناخته شده آن ها، رواج و رونق ادبیات و فرهنگ ایران زمین در دوره سامانی، علاقه خاندان پادشاهی سامانی به فرهنگ و هنر و اساطیر ایران باستان و ابداعات هنرمندان طراح سفال از محیط و طبیعت اطراف خود می باشد. گردآوری اطلاعات نیز، از طریق کتابخانه ای، منابع مکتوب، تصویری و الکترونیکی صورت گرفته است.
تجلی عدد چهار در نقوش سفالینه های پیش از تاریخ در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
52 - 71
حوزه های تخصصی:
میان اقوام و فرهنگ ها، برخی اعداد اهمیت ویژه ای دارند و به نظر می رسد که عدد چهار در فرهنگ و هنر ایران به ویژه هنر سفالگری، از اولویتی خاص برخوردار است. سفالگران با منقوش کردن سفالینه ها، از آن ها به عنوان جایگاهی برای بیان افکار، عواطف و تجسم باورهای خود بهره می گرفته اند. با بررسی سفالینه های پیش از تاریخ در ایران، به نقوشی برمی خوریم که بر پایه تقسیمات چهارگانه تصویر شده اند. پژوهش حاضر به این سؤال اصلی می پردازد که این نقوش چه مفاهیمی را برای مردمان آن زمان داشته است؟ و نگاهی پیرامون مفاهیم، نمادها و کاربرد عدد چهار و علت حضور این عدد در سفالینه های پیش از تاریخ در ایران دارد و در تلاش است که تلقی انسان نخستین را از این عدد در چگونگی پیدایش برخی نقوش ذکر کند. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات آن به شیوه اسنادی انجام شده است. از نتایج این پژوهش برمی آید که نمود عدد چهار در بستر سفالینه ها، با فکر و اندیشه ای پایدار و عمیق گره خورده است که با ماهیت سفال _که به دلیل نقش عناصر چهارگانه در ساخت آن، بالقوه «چهار» را در ساختارش داراست_ بی ارتباط نیست. هم چنین با توجه به شناخت انسان از چهارگانه های موجود در طبیعت و اهمیت آن ها در زندگی وی، و نیز به سبب دامنه محدود حس عددی انسان و این که چهار احتمالاً برای بشر نخستین نماد آخرین حد شمارش بوده است، می توان مفاهیمی چون طلب برکت و حاصلخیزی برای گیاهان، باروری و بقای حیوانات، غلبه انسان ها بر نیروهای شر و جز این ها را به این نقوش نسبت داد. همچنین نتایج این تحقیق حاکی از آن است که این عدد در قالب ها و شکل های متفاوتی نمود یافته است که در 5 گروهِ نقوش خطی، هندسی، گیاهی، حیوانی و انسانی قابل دسته بندی هستند که می توان با احتیاط ادعا کرد که بیش ترین تجلی عدد چهار در سفالینه های پیش از تاریخ در ایران در قالب نقوش هندسی و کم ترین نمود آن در نقوش انسانی بوده است.
شواهدی از عناصر تزئینی سفال های عصر مفرغ قدیم یانیق تپه
حوزه های تخصصی:
شروع بررسی و کاوش های باستان شناسی در شمال غرب ایران از 1948 م. به بعد، نشانه هایی از تحولات فرهنگی که در روند جابه جایی جمعیتی به وجود آمده بودند را مشخص می کرد. مهاجرانی که بر اثر تغییرات زیست محیطی یا افزایش جمعیت و کمبود منابع زیستی در اواخر هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل ازمیلاد در گستره وسیعی از شرق باستان از شمال شرق آناتولی تا جنوب لوانت استقرار پیدا کردند. این دوره فرهنگی در ادبیات باستان شناسی، دوره ماوراء قفقاز قدیم یا فرهنگ کوراارس نامیده شده است. شاخصه این فرهنگ در بُعد سفالگری، ساخت و تولید گونه ای از سفال سیاه رنگ صیقلی، داغ دار منقوش با معماری مدور و راست گوشه است. هدف اصلی از ارائه این پژوهش، دستیابی به چگونگی ارتباط شکلی و نوع نقوش سفال های این محوطه است که در پی سامان دهی مخازن موزه ملی در سال 1383 ه .ش. شناسایی، ثبت و مطالعه گردید. پرسش محوری این پژوهش را می توان این گونه مطرح کرد که سفالگران مهاجر، تجارب هنری خاستگاه اولیه خود را تا چه حد توانستند بر سبک هنری این سفال ها نشان دهند؟ داده های این پژوهش براساس مطالعات موزه ای و منابع کتابخانه ای، جمع آوری و موردمطالعه تطبیقی قرار گرفت. شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات از گونه کیفی بوده و ازنظر ماهیت پژوهشی در دسته پژوهش های تاریخی-فرهنگی قرار می گیرد. تفکیک آماری سفال ها نشان داد که بیشترین نقش ها مربوط به تلفیق الگوهای هندسی چون نوارهای تزئینی و ساده با نقش جانوران و پرندگان بوده که اهمیت این جانوران در بافت زیست محیطی منطقه را در روند اقتصاد معیشتی با تمرکز بردامداری و شکار نشان می دهد. مقایسه این نقش ها با دیگر حوزه های فرهنگی در گستره جغرافیایی عصرمفرغ قدیم در محدوده جغرافیایی شمال غرب، غرب و مرکز فلات ایران تا مناطقی از آناتولی و ماوراء قفقاز بیانگر برخی نقوش تأثیرپذیر از مبدأ و نقوشی دیگر برروی این سفال ها بومی و محلی بوده است.