مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تحلیل مفهومی
حوزه های تخصصی:
در تعریف سنتی، اخلاق به ملکه نفسانی که منشأ صدور فعل است، تحلیل میگردد. تحلیل جدید اخلاق را، الگوی رفتار ارتباطی مبتنی بر رعایت حقوق طرف ارتباط میداند. این تعاریف از جهاتی شباهت دارند: هر نسبت به اخذ خوبی و بدی در تعریف، لابشرط است. التزام به پایداری اخلاق و اختیاری بودن و ذومراتب شمردن آن، از دیگر مشابهات است. در مواضع اختلاف این تعاریف، تعریف سنتی، اخلاق را به صفات درونی و تعریف جدید به صفات بیرونی میکشاند. تحلیل جدید برخلاف تحلیل سنتی، محمول چندموضعی بودن اخلاق را می نمایاند. در تعریف سنتی، «ملکه» علت صدور فعل اخلاقی است که جامع نگری را برخلاف تعریف جدید از بین میبرد.
در باب چیستی جنبش های نوپدید دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تعریف جدید و کاملی، مبتنی بر تعاریف گذشته از «جنبشهای نوپدید دینی» ارائه می شود. نگارنده هر چه ضرورتهای ارائة چنین تعریفی را در سر میپروراند، درمییابد که هر ضرورتی در دل خود با چالشی بزرگ دست به گریبان است. با این همه، به بررسی و تنظیم تعاریف گذشته میپردازد و مبتنی بر روش «تعریف با تحلیل مضمون» و «تعریف با ارجاع به مصداق» دو تبیین متفاوت از جنبشهای نوپدید دینی را فراهم میآورد. او در آخر نشان میدهد که برای درک چیستی جنبشهای نوپدید دینی تنها دو راه وجود دارد. ارائة تعریف خاص و موردی ناظر به پارهای از جنبشهای معنوی، که میتواند گروه نمونه را به خوبی تبیین و روشن سازد لکن فاقد جامعیت بر مصادیق خارجی است و دیگری ارائة تعریف عام و کلی ناظر به قدر متیقنهای فرقهای. این گزینه که چیزی جز ادغام دو روش تحلیل مضمونی و ارجاع به مصداق نیست، در تلاش برای اثبات جامعیت بر مصادیق خارجی قابل تقدیر است و به خوبی میتواند بسیاری از چالشهای ارائة تعریف را به نحو قابل قبولی پاسخ گوید.
معنا و مفهوم فرهنگ عمومی در پرتو مفهوم جهان های ممکن
حوزه های تخصصی:
برای ارائة تعریفی از مفهوم فرهنگ عمومی تلاش های زیادی شده است. با وجود این، هنوز هم بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران با پیچیدگی های زیادی دربارة مفهوم، مصداق و مسائل فرهنگ عمومی روبه رو هستند که دلایلی چند دارد. یکی اینکه در کتاب های جامعه شناسی، انسان شناسی و مطالعات فرهنگی مفهوم فرهنگ از مفاهیم دیگر روشن و متمایز نیست. دیگر اینکه تلقی روشنی از مفهوم «عمومی» وجود ندارد. اگر چند گام به عقب برگردیم و به مسائل فلسفی فرهنگ توجه کنیم، مشکلات دیگری خودنمایی می کنند. یکی از این مشکلات بی توجهی به ویژگی های فلسفی و منطقی مفاهیم است. امروزه مفاهیم اساسی متعددی در ادبیات مباحث جامعه شناسی و فرهنگ شناسی به کار می رود که هم تعریف و ارائة تلقی روشنی از آن و هم حوزه های کارکرد و تعیین مصادیق آن عرصة مناقشات نظری فراوانی شده است. ضروری است با نگاهی فارغ از عرصة مناقشات علمی جامعه شناسان، فرهنگ شناسان و مردم شناسان مفهوم فرهنگ و فرهنگ عمومی را واکاوی کرد. این مقاله تلاشی فلسفی است برای نشان دادن این امر که اگر نگاهی فلسفی تر و اندیشه ای عمیق تر دربارة مفهوم فرهنگ و به تبع آن فرهنگ عمومی وجود داشت شاید برخی از گره های کور این کلاف پیچیده باز شده بود.
روش فلسفی ابن سینا، الگویی برای تحول در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف ما در این مقاله این است که با ارائه یک الگوی تاریخی اولاً نشان دهیم تحول در علوم انسانی به گونه ای که با ارزش های اسلامی سازگار باشد، امکان پذیر است؛ ثانیاً نشان دهیم برای نیل به چنین هدفی چه روشی باید اتخاذ شود و چه مراحلی باید طی شود. یکی از الگوهایی که می توان در تحول علوم انسانی از آن استفاده کرد، روش ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان و به طور خاص فلسفه ارسطویی است. ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان ضمن پرهیز از هر گونه برخورد حذفی، طی چند مرحله و به صورت کاملاً روشمند، مباحث فلسفه یونان را چنان متحول ساخت که تا حدود زیادی به مبانی تفکر توحیدی اسلام نزدیک شد. روش او دارای سه گام عمده است: فهم دقیق؛ نقد مبنایی؛ تحول ساختاری. وی این گام ها را به صورتی کاملاً روشمند پیش برد. اضلاع روش وی در هر گام عبارت است از: تحلیل معنایی، توجه به وجوه مختلف موضوع و تحلیل و ترکیب. این روش ابن سینا را به اعتبار نتیجه آن می توان تحول ساختاری نامید.
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیه ها در دستگاه های اصل موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109).
در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
تبیین ماهیت دوران کودکی در هندسه نظریه اسلامی عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین ماهیت دوران کودکی از منظر رویکرد اسلامی عمل می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل مفهومی، از نوع مفهوم پردازی بهره گرفته شد. بنابراین، مبانی انسان شناختی نظریه اسلامی عمل با نظر به مختصات دوران کودکی تحلیل و بازتعریف شدند. در رابطه با ماهیت دوران کودکی از منظر رویکرد اسلامی عمل، در یک نگاه کلی می توان گفت که دوران کودکی، دوران گذار به عاملیت است. در این زمینه می توان به ویژگی های دوران کودکی از منظر رویکرد اسلامی عمل اشاره کرد. این ویژگی ها که در قالب مبانی انسان شناختی قابل طرح می باشند، از تحلیل مبانی انسان شناختی به دست آمده اند. «حضور ناب تر میل فطری در کودک»، «درهم تنیدگی امیال و اراده کودک» و «وجود توان اندیشه ورزی در کودک» برخی از گزاره های واقع نگر انسان شناختی معطوف به دوران کودکی از منظر رویکرد اسلامی عمل محسوب می شوند.
بازپژوهشی اصطلاح حدیث موضوع با تأکید برتحلیل مفهومی و فرایندی حدیث «من کذب»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش برای تعریف دقیق اصطلاح «حدیث موضوع» و فهم درست آن، در ارزیابی و اعتبارسنجی دقیق از روایات تأثیر مستقیم دارد، درک عمومی از حدیث موضوع به معنای برساخته شده و به دروغ به پیامبر 2 (و معصومین g ) نسبت داده شده است؛ اما اضافه نمودن قید غیرعمدی در تعریف حدیث موضوع، با تعلیل شأن و جایگاه حدیث، بی شک به گاهِ شناسایی و اعتبارسنجی روایات، بر وسعت دایره احادیثی که موضوع دانسته می شود، می افزاید و همان گونه که حدیثِ موضوع آسیبی جدی بر پیکره روایات است، جعل انگاری نیز آسیبی دیگر است. این پژوهش با آسیب شناسی تعریف حدیثِ موضوع و با هدف ارائه تصویری روشن از آن سامان یافته است. ازآن رو که تعریف حدیث موضوع مبتنی بر روایت «من کذب» است، پس از نقد و بررسی اجمالی نظر برخی محققان درباره حدیثِ موضوع، روایت مذکور با رویکرد تحلیل مفهومی و فرایندی(رویکرد جامعه شناختی) مبتنی بر قرآن مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه تحلیل و بررسی، از یک سو تصویری روشن از حدیث موضوع ارائه می دهد و از سوی دیگر در حوزه شناسایی انواع احادیث جعلی و نیز اقسام جاعلان سودمند است. با این تحلیل که مبتنی بر قرآن است می توان رفتار مخالفان و دروغ پردازان بعد از پیامبر را که عموماً در اردوگاه منافقان قرار می گیرند، پیش بینی نمود.
شفاف سازی مفهوم «شایستگی» در مدیریت منابع انسانی با رویکرد تحلیل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبهم بودن معنای شایستگی که یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت منابع انسانی به شمار می رود به عنوان یک مسئله چالش بر انگیز، توسط بسیاری از صاحب نظران این عرصه مطرح شده است. این مقاله سعی دارد ضمن پرداختن به این مسئله، از ابهام موجود در این مفهوم کاسته و در جهت شفاف سازی آن گام بردارد. بدین منظور رویکرد تحلیل مفهومی ، ارائه شده توسط سودابی (2010)، مبنای پژوهش قرار گرفت. بر اساس این رویکرد، با انجام چهار عملیات بر روی یک مفهوم، می توان آن را شفاف ساخت؛ 1. ارائه تعریفی مناسب از مفهوم، 2. تحلیل حدود زمانی، مکانی و ارزشی مفهوم، 3. بررسی رابطه مفهوم مورد نظر با مفاهیم نزدیک به آن و تمییز مرز آن مفهوم با مفاهیم دیگر و در نهایت، 4. تحلیل و نمایش انسجام منطقی آن مفهوم و نحوه به کارگیری آن در چارچوب های نظری مرتبط. با مبنا قرار دادن این روش تحلیل مفهومی، در این مقاله نخست تلاش های صورت گرفته برای شفاف سازی مفهوم شایستگی مورد بررسی و سپس این مفهوم از منظر هر یک از ارکان چهارگانه شفافیت مفهومی مورد تحلیل قرار گرفت و در انتها مدلی مفهومی بر اساس تحلیل های صورت گرفته ارائه شد.
پژوهشی در باب پارادوکس تحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
1 - 16
حوزه های تخصصی:
یکی از ابزارهای مهم فیلسوفان تحلیلی در استدلالات فلسفی، «تحلیل مفهومی» (Conceptual analysis)است. در فرایند این تحلیل، اجزا یا مقومات مفهومی (Conceptual constituents) یک مفهوم استخراج شده و بر اساس آن ها مفهوم اولیه را تعریف می نماییم. در باب تحلیل مفهومی، پارادوکسی به نام «پارادوکس تحلیل» (Paradox of analysis) مطرح گردیده که مدعای اصلی آن این است که یک تحلیل مفهومی اگر صادق است آنگاه نمی تواند آگاهی بخش (informative) هم باشد به این معنا که چیزی بر دانسته های پیشین ما نمی افزاید. واضح است که در صورت صحت این مدعا تمرکز بر تحلیل مفهومی در مباحث و استدلالات فلسفی کاری لغو خواهد بود. به منظور تشریح این پارادوکس از «استدلال سؤال باز» جرج ادوارد مور (1903) برای نشان دادن عدم امکان مفهوم خوب ارایه کرده استفاده خواهیم کرد، استدلال خواهیم کرد که استدلال سؤال باز مور، مستلزم پارادوکس تحلیل است. پس از تشریح پارادوکس تحلیل استدلال خواهیم نمود که مدعای این پارادوکس غیر قابل قبول است، یعنی تحلیل های مفهومی صادق می توانند آگاهی بخش باشند. در انتها مبتنی بر استدلالی که علیه پارادوکس تحلیل ارایه خواهیم داد به تفسیر و بررسی راه حل مشهور چرچ (1946) برای توضیح اطلاع بخشی تحلیل مفهومی خواهیم پرداخت. استدلال ما علاوه بر اینکه نشان می دهد تحلیل مفهومی در استدلالات فلسفی کار زایدی نیست، نشان می دهد استدلالاتی در فلسفه مانند استدلال سؤال باز مور که مبتنی بر پارادوکس تحلیل می باشند غیر قابل قبول هستند.
تعریف عام و خاص زیبایی، ناظر بر حقیقت هستی شناختی آن مبتنی بر آرای صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال هجدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
123-144
حوزه های تخصصی:
در مقاله پیش رو این مسئله به بحث گذاشته شده که چگونه می توان تعریف واحدی از زیبایی ارائه کرد که اتصاف وجودات امکانی و وجود واجب تعالی بدان منعی نداشته باشد؟ نویسندگان تلاش کرده اند با ایده گرفتن از روش «تحلیل مفهومی» شیخ اشراق و با استناد بر آرای هستی شناختی صدرالمتألهین، تعریفی عام از زیبایی ارائه کند؛ به نحوی که هم وجود واجب و هم موجودات امکانی را دربر گیرد. زیبایی مبتنی بر تشکیک خاصی وجود عبارت است از: «تحقق نحوه وجودِ کمالی در صورت»، و بر پایه وحدت شخصی وجود عبارت است از «نحوه تجلی یا ظهور کمالات وجود مطلق در صورت». با اضافه کردن قیوداتی به تعریف یادشده، می توان تعاریف اختصاصی از زیبایی نیز ارائه کرد. نویسندگان جهت دستیابی به تعاریف عام و خاص یادشده با انکار مستدل حیثیت ماهوی برای زیبایی، حیثیت وجودی را برای آن ثابت دانسته است و در ادامه به تحلیل و استخراج مفاهیم فلسفی پرداخته اند که بیانگر نسبت وجود و زیبایی هستند.
تحلیل مفهومی «قرب» حقیقی و مجازی در قرآن کریم با تأکید بر دیدگاه مفسران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقرب انسان به پروردگار، به عنوان قرار نهایی و نقطه کمالی او محسوب گشته و دغدغه بندگان باورمند بودهاست. اگر چه به تصریح قرآن، برخی در انتخاب اله و شیوه تقرب به او دچار خطا گشتهاند، اما اصالت مسئله قرب، همواره برقرار است.آنچه مدنظر پژوهش حاضر می باشد،بررسی حقیقت یا مجاز بودن قرب، در آرای مفسران قرآنی و به روش توصیفی- تحلیلی است. قرب با معانی مادی و اعتباری در قرآن کاربرد یافته است.در حالی که دسته قلیل دوم، با نگاه حقیقت انگارانه، مساله قرب را تبیین نموده اند. از مبانی حقیقت انگاران در اثبات دیدگاه خود، ماوراءالطبیعه سازی مفاهیم با کاربردهای مادی در قرآن است که در مورد قرب نیز به وقوع پیوسته است.آنان معتقدند در تفصیل فاصله بین دو پدیده که یک طرف یا دو طرف آن زمان مند و مکان مند نباشد، کاربرد معنای مادی و فیزیکی قرب به عنوان پوسته مفهوم و اصل رابطه همبستگی میان انسان و خداوند، به عنوان هسته آن می باشد. هرگاه در قرآن، معنای موسعی از استعاره یا مجاز درنظر گرفته شود که در مقابلِ حقیقت گویی باشد، می توان گفت که قرآن مفهوم سازی تازه ای از این واژگان ارائه داده است. بنابراین، حقیقت انگاری مفهوم قرب، هیچ تقابلی با اصل تنزیه خداوند نداشته و می توان برای آن وجودی مستقل قائل گردید
تحلیل مفهوم مسئولیت اجتماعی با رویکرد اسلامی (با تأکید بر دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئولیت پذیری اجتماعی، پایه اخلاق اجتماعی است و از عناصر اساسی فرهنگ بومی ما، سرمایه اصلی جریان انقلاب اسلامی و از مفاهیم مهم برنامه توسعه پایدار جهانی و به معنای تعهد درونی و اخلاقی در مقابل جامعه و دیگران است. در این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی و قیاسی به بررسی مفهوم مسئولیت اجتماعی از نگاه اسلامی و ابعاد و ویژگی های آن پرداخته شده و به پرسش های اساسی درباره ماهیت و خاستگاه مسئولیت اجتماعی، گونه شناسی و نحوه اعتبار این مفهوم، نحوه صدق بر مصادیق، ارکان و ساخت مفهومی و نهایتاً ارتباط آن با مفاهیم نزدیک، پاسخ داده شده است. چنانکه از تحلیل این مفهوم با استفاده از امکانات فلسفه و معارف اسلامی و با تکیه بر آرای یکی از متفکران برجسته معاصر در این حوزه به دست می آید، مفهوم مسئولیت اجتماعی در رویکرد اسلامی، نه صرفاً یک قرارداد اجتماعی و حقوقی، بلکه مفهومی اخلاقی مبتنی بر حقایق و مبادی توحیدی و از سنخ معقولات ثانی فلسفی است که با در نظر گرفتن رابطه سبب و مسببی بین افعال اختیاری انسان و اهداف صحیح جامعه انسانی، با معیار فطرت و شریعت، انتزاع شده است و در امتداد مسئولیت انسان در برابر خدا و خویشتن، دامنه وسیعی در همه حوزه های زندگی اجتماعی با اولویت های خاص خود دارد و حد نصاب آن به عنوان یک ارزش اخلاقی، قصد رضای الهی است. همچنین این مفهوم، مفهومی جامع است که رابطه آن با حقوق اجتماعی رابطه تضایف، و نیکوکاری وجه ایجابی آن است.
معناسازی: تحلیل مفهومی و کاربست ها در مدیریت منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
509 - 529
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش معرفی و مشخص کردن چیستی معناسازی و کاربردهای این مفهوم در مدیریت منابع انسانی است. به کارگیری آن برای تحلیل موضوعات مدیریت و به ویژه مدیریت منابع انسانی، دانش موجود به این موضوعات را به نحو چشمگیری افزایش می دهد و بر اثربخشی اقدامات منابع انسانی می افزاید. روش: تحلیل مفهومی، رویکرد اصلی این پژوهش است. در این رابطه، روش شناسی تحلیل مفهومی سودابی مبنای کار قرار گرفته است. در این مدل با انجام چهار عمل روی مفاهیم، می توان چیستی آنها را مشخص و معنای آنها را شفاف کرد. این چهار عمل عبارت اند از: تعریف، مقایسه با مفاهیم مشابه، مشخص ساختن حدود مفهوم و نمایش انسجام منطقی مفهوم مدنظر. یافته ها : شفاف سازی چیستی معناسازی؛ مقایسه و برشمردن تفاوت های آن با مفاهیم مشابه همچون معنادهی؛ تفسیر و کنش؛ مشخص ساختن حدود مکانی، زمانی و ارزشی این مفهوم و نشان دادن انسجام منطقی معناسازی با به کار بستن آن در نظریه نیروی سیستم های منابع انسانی یافته های اصلی این پژوهش است. نتیجه گیری : چشم انداز معناسازی، بنیان مفهومی مناسبی برای اجرای پژوهش های نوآورانه در موضوعات منابع انسانی همچون پروژه های تغییر منابع انسانی، کارمندیابی و انتخاب، جامعه پذیری کارکنان، شایستگی معناسازی و شایستگی معنادهی است. فهم موجود از این موضوعات از طریق به کارگیری چشم انداز معناسازی بهبود پیدا خواهد کرد.
واکاوی تصویرسازی ملاصدرا از اخلاق برپایه رویکرد سنجش گرایانه فلسفی در پرتو آراء اندیشمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا تعریفی از اخلاق ارائه کرده است که براساس طبقه بندی این جستار، تعریف به صفات درونی و ملکه انگاری اخلاق است، اما ملکه نزد وی که بنابر حرکت جوهری قائل به صورت باطنی متمایز در هر مرتبه است، متمایز از ملکه ی پارادایم مشائی است. این مقاله با گذار از تحلیل تعریف وی، در پرتو گفتگوی اثربخش میان صدرا و اندیشمندان، مقایسه تطبیقی و تحلیل مبانی فلسفی او، به بازسازی و به-روزرسازی تلقی صدرا از اخلاق پرداخته است. همچنین بازنمایی انگاره صدرایی براساس عوامل و مبادی رفتار اخلاقی که در سایر علوم اهمیت دارد، از وجوه نوآورانه این جستار است: اخلاق، نوعی بروز و ظهور مرتبه وجودی فرد است، در پاسخ به مواجهات او با موقعیت ها، مسائل، تعارض ها و یا آن چه متضمن یک نیت، تصمیم گیری یا انجام فعلی اختیاری است، در بستری از آنچه در استدلال خویش یا جامعه، خوب و بد شناخته می شود که فرد در ارائه این پاسخ از تمامی ظرفیت های درونی و درونی شده وجودی خود (شناخت و ابزارهای معرفت، نیروهای سرشتی، انگیزش و عاطفه، نیروهای بدنی و ...) و البته با اولویت مبادی فکری، بهره می جوید و این پاسخ به اشکال مختلفی چون رفتار بیرونی و یا نوعی گفتگوی با خود (تفکر، تصمیم و استدلال اخلاقی، نیِّات) و دیگران (با انواع زبان) نمود می یابد.
درنگی در روش فلسفی ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
روش های علمی، ابزار هایی برای حل مسائل هر علم هستند. در دوران جدید و معاصر به تدریج مباحث مستقل، درباره چند و چون این روش ها رواج یافته، به تدوین متدولوژی (روش شناسی) علوم دامن زد. هر چند بحث از روش فلسفه در دوران گذشته نیز مطرح بود، امروزه این بحث در شاخه نوپیدایی به نام فرافلسفه دنبال می شود. نوشتار پیش رو در پی برداشتن گامی اولیه به منظور شناسایی مختصات روش فلسفی ابن سینا است. ابن سینا بحث مستقل و مستوفایی درباره روش فلسفه مطرح نکرده است؛ از این رو برای شناسایی روش فلسفی او باید از فرافلسفه ضمنی اش بهره برد و با مرور بر آثارش روش هایی را که وی در عمل به کاربسته است، شناسایی کرد.در این مقاله پس از بحثی مقدماتی درباره روش علوم و روش شناسی فلسفی، بحث های ابن سینا در مورد روش فلسفه را مرور می کنم. در مرحله بعد با نگاهی بر روش های کمابیش رایج در فلسفه تحلیلی، چهار روش استدلال قیاسی، تحلیل مفهومی، تحلیل منطقی و آزمون ذهنی به عنوان الگو و چارچوب بحث، انتخاب شده و نمونه هایی از به کارگیری این روش ها در فلسفه ابن سینا ارائه می گردد. بازشناسی روش فلسفی ابن سینا در این چارچوب نشان می دهد فلسفه وی به لحاظ روشی شباهت زیادی به فلسفه تحلیلی معاصر دارد.
تحلیل روان شناختی رشد قرآنی و نشانه های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد از مسائل اساسی و واژگان پرکاربردِ دانش هایی چون روان شناسی و علوم تربیتی است. در دانش روان شناسی، رشد به ابعاد جسمی، جنسی، عقلی، اقتصادی، اخلاقی، عاطفی، اعتقادی و... تقسیم می شود؛ در آموزه های قرآنی نیز رشد در معانی یادشده به کار رفته است. هدف این پژوهش، تحلیل روان شناختی رشد عاطفی در قرآن با تأکید بر آیه 7 سوره حجرات و بررسی نسبت آن با رشد عاطفی در دانشِ روان شناسی است. رشد عاطفی−قرآنی، تحول و تعالی عواطف انسانی در پرتوی تربیت قرآنی است که با دوست داشتنِ خوبی ها و میل به انجام آنها و نفرت از بدی ها بروز می کند. باریابی به مقام رشد عاطفی، هدف نزول قرآن (جن، 2) و تربیت قرآنی، فرایند دستیابی به رشد عاطفی است. از رشد عاطفی می توان به رشد قرآنی، متعالی، معنوی، اخلاقی نیز تعبیر کرد. شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و گستره آن، قرآن و داده های روان شناختی درباره دو مفهوم رشد و عاطفه است؛ روشِ پژوهش، تحلیلِ مفهومی به سه گونه تحلیلِ سیاقی، تحلیلِ مفاهیم متضاد و تحلیلِ شبکه معنایی است.
تحلیل مفهومی «ساز موسیقایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود اهمیتی که مسئله تعریف ساز موسیقایی در حوزه موسیقی شناسی برای دیگر مسائل نظری و عملی موسیقی دارد، تعاریف موجود و معیار، مثل هورن باستل (1933)، بیِلاویسکی (1979) و لیسلاف-متسن (1985)، دست کم از حیث منطقی بعضی از الزامات تعریف، مثل تعیین طبقه وجودشناختی موضوع (یا معرَف) و مانع بودن، را برآورده نمی کنند. مقاله حاضر، به این مسئله که ساز موسیقایی چیست می پردازد، با هدف ارائه تعریفی از این مفهوم که همه الزامات منطقی تعریف را برآورده کند. بدین منظور در این مقاله روش کیفیِ تحلیل منطقی یا مفهومی اتخاذ شده است، که از روش های اصلی علوم قیاسی و مهم ترین روش در تعریف مفاهیم علمی است. این مقاله از طریق سلسله ای از تحلیل ها اقدام به تعیین هر یک از معرِف های منطقی ساز می کند. در تحلیل اول مشخص می کند که ساز از حیث وجودشناسی به طبقه مصنوع فنی و به عبارت دقیق تر سیستم فنی تعلق دارد. در تحلیل دوم و سوم، هر یک از فصل ممیزهای ساز مشخص می گردد که عبارت اند از دو دسته ویژگی کارکردی و ناظر به طرح (یا ساختاری) ساز. این دو تحلیل به طور دقیقی، به ترتیب، بر اساس نظریه ICE و نظریه مدل سازی کارکردی صورت می گیرد و در آخر به یک فرمول بندی منطقی از تعریف ساز منتج می شود.
تحلیل مفهوم «مدرک» از منظر سنت دکومانتاسیون و نئودکومانتاسیون(مقاله علمی وزارت علوم)
جنبش دکومانتاسیون به رهبری پل اتله و هنری لافونتن در اواخر قرن نوزدهم در اروپا شکل گرفت و هدف اولیه آن ایجاد سازوکارهای فراملی در حوزه سازماندهی اطلاعات و دانش بود تا از طریق آن بتوان همه انواع مدارک را گردآوری، سازماندهی، و دسترس پذیر نمود. یکی از ویژگی های این رویداد تاریخی، پرداختن بیش از پیش نظری به مفهوم مدرک به عنوان یک مفهوم گفتمانی در حوزه اطلاعات بود. این رویکرد در سال های اخیر تحت عنوان نئودکومانتاسیون، دوباره در حال احیاء شدن است. هدف از این پژوهش، واکاوی ابعاد مفهومی «مدرک» از منظر ادبیات دکومانتاسیون و به طور ویژه نئودکومانتاسیون است. در حیطه بررسی ادبیات دکومانتاسیون بر نظریات پل اتله و سوزان برید، و در حوزه بررسی ادبیات نئودکومانتاسیون بر نظریات لوند، باکلند، ارواین-اسمیت، و یورلند، تاکید شده است. پژوهش از حیث هدف، بنیادی و از حیث روش انجام و گردآوری داده ها از نوع تحلیل مفهومی است. همچنین در این تحقیق، تحلیل مفهومی با هدف «تفسیر مفهوم» و به دست دادن فهمِ حتی الامکان دقیق تری از مفهوم مورد بررسی به کار گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان داد که پژوهش های مروری پیشین در موضوع مورد بررسی، دو رویکرد کلی در زمینه مفهوم سازی مدرک را شناسایی کرده اند که عبارتند از «رویکرد مدرک به منزله شیء (با الهام از پوزیتیویسم و تاکید بر مولفه عینیت)» و «رویکرد مدرک به منزله میانجی» (با الهام از سنت هرمنوتیکی). پژوهش حاضر سه رویکرد دیگر را نیز شناسایی و به این تقسیم بندی افزوده است که عبارتند از: «رویکرد یکپارچه» (با تاکید فراگیر بر جنبه های فیزیکی، ذهنی، و اجتماعی مدرک)، «رویکرد مدرک به منزله عامل» (با تاکید بر مفهوم عاملیت)، و «رویکرد درون رشت ه ای یورلند» (با تاکید بر مفهوم بافت، ارجاع به سنت دکومانتاسیون، و پارادایم کتاب شناختی). همچنین پژوهشگران، افزودن بُعد جدیدی را بر آن چه در رویکرد یکپارچه گرا مد نظر است، پیشنهاد داده اند. به نظر پژوهشگران، با توجه به اهمیت مولفه «قدرت» و «گفتمان» در رابطه با دانش، اطلاعات، و مدرک، افزودن «بُعدِ مناسبات قدرت» به رویکرد یکپارچه گرای لوند می تواند به فهم همه جانبه مدرک از ابعاد گوناگون فنی، اجتماعی، فکری-محتوایی، و نیز گفتمانی، کمک کند.
تحلیلی از مفهوم عام واژه «اسلام» در قرآن کریم؛ رهیافتی به سیمای انسان والا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
128 - 152
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل مفهوم عام واژه «اسلام» در قرآن کریم با استفاده از الگوی تحلیل و تفسیر مفهومی است. در این راستا، با استفاده از ترادف و تقابل واژه ها، بافت و سیاق آیات، ارتباط آیات با یکدیگر و کشف شبکه معنایی حاکم در تمامی آیات شامل ریشه (س-ل-م)، مفهوم «اسلام» تحلیل شده است. معناشناسی ساختاری «اسلام»، با معانی «سلامتی و تسلیم شدن» گره خورده است. مفهوم شناسی «اسلام» در قرآن کریم از طریق مفهوم موافق، برابر با «توحید و تسلیم شدن در برابر خدای یگانه» بوده و ارتباط عمیقی با واژه «تعقل» دارد. مفاهیمی چون «کفر»، «شرک»، «جُرم»، «قَسط» و «بَغی» در تقابل مفهومی با واژه «اسلام» قرار گرفته اند. با بررسی بافت و سیاق آیات «اسلام»، ذو مراتب بودن مفهوم «اسلام» اثبات می گردد. و نهایتاً شبکه معنایی پدیدار گشته از واژه «اسلام»، درحقیقت ترسیم کننده سیمای انسان والا در قرآن کریم می باشد. «اسلام» در قرآن کریم تنها دین برگزیده، مقبول و مرضی نزد خداوند است و سعادت بشر در گرو تسلیم در برابر چنین دینی معرفی شده است. از این رو شناخت این دین انسان ساز، از طریق منبع اصلی آن، یعنی قرآن کریم، از اهمیت والایی برخوردار می باشد.
اعتبارسنجی و تحلیل مفهومی قاعده «الممتنع شرعا کالممتنع عقلا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و مبانی حقوق اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
423 - 445
حوزه های تخصصی:
قواعد فقهی از ابزارهای مهم حل وضعیت آن دسته از مسائل فقهی به حساب می آیند که دلیل (نص) خاصی از قرآن و سنت در مورد آن ها وجود نداشته، مکلفان می توانند با استناد به آن قواعد، وظیفه شرعی خود را نسبت به آن مسائل و مسائل مشابه، تشخیص دهند. شهید ثانی نخستین فقیه شیعه است که قاعده فقهی «الممتنع شرعاً کالممتنع عقلاً» را به کار برده است. این قاعده از آن جهت که منشاء قرآنی وروایی ندارد، قاعده ای اصطیادی است که با وجود خوانش های مختلف در منابع فقهی و کاربست های فراوان آن، فقها به ابعاد معناشناختی، اعتبارسنجی و تبیین قلمرو آن کمتر پرداخته و فقط به ذکر آن در شمار قواعد غیرمشهور، بسنده کرده اند. در این مقاله که با روش توصیفی و تحلیلی و به استناد منابع کتابخانه ای کلامی، فقهی و اصول فقهی مذاهب اسلامی تدوین شده است بر آن هستیم، ضمن تحلیل محتوایی و توضیح تمایز مفهومی این قاعده، همچنین مرور کاربست های آن در منابع فقه مذاهب اسلامی، مبانی اعتبار آن را واکاوی و نقد کنیم.پژوهش حاضر نشان می دهد بازگشت قاعده «الممتنع شرعاً کالممتنع عقلاً» به قاعده کلامی «قبح تکلیف بمالایطاق» است و این قاعده در خوانش مشهور خود، مبتنی بر همسویی ممتنع عقلی و ممتنع شرعی در محال بودن تعلق امر آمر یا در عدم قدرت مکلف به انجام آن می باشد و نمود آن، در مسئله «اجتماع امر و نهی» دیده می شود.