فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
156 - 173
حوزههای تخصصی:
برخی از بناهای شاخص معماری دوره قاجار دور از پایتخت و در مراکز قدرت محلی توسط فئودال ها و خوانین ساخته شد. این اقدام به هنرورزی های محلی و قومی که عمدتا در متن هنر و صنایع مفرشی خلاصه می شدند و ماندگاری بالایی نداشته و بر اثر فرسودگی خیلی زود از بین می رفتند، این فرصت را میداد تا در الگوی هنر و تزئینات معماری رسمی و مسلط این دوران تلفیق شده و ضمن ماندگاری بیشتر، تحول و صیرورت یابند. این الگوی التقاطی، به علت بهره گیری از فرهنگ تصویری قومی و محلی، خود بعدا به مأخذی برای استفاده ی هنرمندان هنرهای صناعی محلی و حتی سایر هنرمندان هویت خواه محلی در عصر معاصر تبدیل شد. در این روند «داد و گرفت» و استحاله شدن، جلوه ای شایان توجه از فرهنگ تصویری قومی- محلی ایرانی در تلفیق با هنر رسمی قاجار که با الگوهای فرنگی نیز ادغام یافته بود، بازتولید شد. بررسی اینگونه بناهای مجلل مستقر در مرکز حکومتهای محلی اقوام اصیل ایرانی (ترک و لر و کرد و بختیاری و...) در دوره ی قاجار، با رویکرد تحلیل نحوه تلفیق فرهنگ تصویری رسمی و ملی با فرهنگ تصویری محلی حائز اهمیت است. «کاخ قلعه ی شلمزار» در استان چهارمحال و بختیاری از جمله ی این نمونه-هاست. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و با شیوه گردآوری داده های میدانی و کتابخانه ای، سعی دارد به این پرسش که روند این تلفیق و دگرگونی چگونه و به چه نحوی صورت پذیرفته و ترکیب الگوهای محلی-قومی با الگوی قجری چگونه همپوشانی یافته اند، بپردازد. چیستی و چگونگی طرح و نقش و تزئینات زیبای این بنا که تلفیقی درخشان از نمونه های محلی- قومی بختیاری با الگوهای قجری هستند، نیز در این تحقیق از اهمیت محوری برخوردار است که بدان پرداخته خواهد شد. همچنین با رویکردی که مطرح می شود آن را به عنوان مؤلفه ای در جهت نو شونده گی و استحاله یابی هنرها و فرهنگ تصویری محلی- قومی ایرانیان با الگوهای مسلط رسمی و ملی از جمله قاجار که عمدتا ایرانی هم نبودند، نشان داده و تبیین کنیم. یافته های این تحقیق نشان می دهد که حکومت قاجار نه از روی رواداری، بلکه از روی اجبار به امتیاز دادن به قدرتهای محلی و خوانین ایلات و عشایر، باعث توسعه ی معماری و هنر در مناطقی بیرون از مرکز و پایتخت حکومت شد. در همان حال، موجب استحاله ی ظرفیتهای هنری محلی در هنر رسمی و مرکزی به محوریت معماری و تزئینات گردید. این فرصت، بازتولید و امتزاج با الگوهای رسمی که خود با رهآوردهای فرنگ نیز التقاط یافته بود را برای هنر و فرهنگ تصویری اقوام ایرانی فراهم ساخت. فرصتی که هنر و فرهنگ ایرانی همیشه آنرا مغتنم شمرده و ضمن اخذ از مهاجمین، در فرهنگ و هنر خویش با حفظ صبغه ایرانی آنرا استحاله داده بود.
واکاوی بوطیقایی ظرفیت های نمایشی عقل سرخ سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
21 - 34
حوزههای تخصصی:
رساله ی عقل سرخ شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی ملقب به «شیخ شهید»، فیلسوف نامدار قرن ششم ه.ق و بنیان گذار مکتب حکمی اشراق چه از منظر قالب و ساختار و منطق روایی و چه از منظر ارسطویی حاوی عناصر قابل تأمل دراماتیک و ویژگی های نمایشی محرز است. ارزش مفاهیم، محت وا و معن ای مستتر در این اثر می تواند به واسطه ی حکمتی که در آن ازسوی شیخ اشراق گنجانده شده است، دست مایه ی اجراگران و نویسندگان حوزه ی نمایش و تئاتر گردد. این رساله با ظرفیت های نمایشی خود سفری سِیروسلوک وار را ترسیم می کند که فرد را از پی فردیت خویش و در راستای شناخت هستی، به سوی حقیقتی متعالی رهنمون می کند که روزگاری ظلمت بر آن پرده افکنده و به شکل پنهان از چشم او دور بوده است. وجود عناصری همچون طرح و ستیز، شخصیت، گفت وگو، زمان و مکان نمایشی ، بحران و آشفتگی و فاجعه و غیره که از منظر ارسطو اساس متن دراماتیک قلمداد می شوند، با علم به جهان بینی شرقی نهفته در عقل سرخ می توانند مورد ارزیابی قرار گیرند. مقاله ی پیش رو با رویکردی تطبیقی و با اتکاء به روش تحقیق توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، به تبیین جنبه های نمایشی رساله ی عقل سرخ البته مبتنی بر آراء ارسطو در فن شعر می پردازد و این حکایت کهن ادبی را مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد تا از طریق مطالعه توصیفی و تطبیقی آن ظرفیت های نمایشی آن را -که گاه صرفاً در چهارچوب حکایتی کهن مورد مداقه قرار گرفته است- مورد تحلیل و واکاوی قرار دهد و بدین طریق اثر مطروحه را با ورود به قلمرو درام، به مخاطبان توأمان ادبیات کهن و ادبیات دراماتیک ارائه نماید.
نگاهی تطبیقی به انگاره عهد عتیق و قرآن کریم از پنداره «پسرخدا بودن عُزیر» و انعکاس آن بر نگاره های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
718 - 736
حوزههای تخصصی:
در متون بنیادی دین یهود مانند عهد عتیق و تلمود کم ترین اشاره ای به مفهوم «ابن الله» بودن عزیر نشده است. با این وجود، قرآن یک بار به روشنی (توبه/30) و بار دیگر نیز به صورت تلویحی (بقره/۲۵۹) در چگونگی مرگ عُزیر از وی، نام برده است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، به تطبیق جایگاه عزیر در متون مقدس یهود و اسلام می پردازد. با بررسی و تدبر در متون معتبر یهود هیچ اثری از مفهوم پسرخدا بودن عزیر به دست نیامد. حال آنکه در منابع مهم تفسیری اسلامی میان مفسران مشهور، درباره این انگاره، نه تنها وحدت رویه و نظر دیده نمی شود، بلکه با برداشت های متفاوتی از این نسبت روبه رو هستیم. چنانکه آلوسی و فخررازی آن را نسبتی حقیقی دانسته، اما بحرانی و طباطبایی آن را نسبتی مجازی و تشریفی می پندارند. در این میان، مفسرانی نیز هستند که آن را باور عده ای معدود یا فرقه ای منقرض شده از یهود پنداشته اند و یا اساساً درباره این نسبت توضیح روشنی نداده اند. این پژوهش می کوشد نشان دهد که دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند، می تواند درست و قابل پذیرش باشد. اهداف پژوهش:بررسی مفهوم «ابن الله» بودن در متون بنیادی دین یهود.بررسی دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند.سؤالات پژوهش:مفهوم «ابن الله» بودن در متون بنیادی دین یهود چیست؟دیدگاه مفسرانی که مفهوم ابن الله بودن را صفتی تکریمی و تعظیمی برای عزیر در نظر گرفته اند چیست؟
بازشناسی و تبیین ساختار طراحی Z محور در خانه های تاریخی ایران (نمونه موردی: خانه های قاجار تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
763 - 783
حوزههای تخصصی:
معماری همواره به عنوان ظرف زندگی انسان مطرح است و کیفیت و غنای آن می تواند عمده مشکلات روحی- روانی انسان معاصر را برطرف کند. به نظر می رسد فضاهای امروزی، برخلاف پیشرفت روزافزون ساختار و تکنولوژی، بیشتر در وادی پراگماتیسم قدم برمی دارند، و آنچه در این پوزیتویسم گرایی فراموش می شود، روح و کیفیت فضاست. ظهور پدیدارشناسی و مکتب های مشابه در تلاش برای مقابله با این وضعیت می باشند. آنچه ما در این پژوهش به دنبال آن هستیم، تحلیل یکی از مؤلفه های مکتب پدیدارشناسی به نام پارالاکس در خانه های تاریخی دوره قاجار می باشد. تحلیل و شناخت پارالاکس، تعریف و تعبیری به نام «طراحی Z محور» از خود به ما داد. به عبارتی، جاری سازی پارالاکس در فضا، توجه به تغییر مختصات جغرافیایی سوژه و دادن زاویه دریافت های متفاوت از فضا، به وی می باشد. در نهایت، از تحلیل پارالاکسی خانه های تاریخی، جاری بودن این مؤلفه در فضاهای مسکونی دوره مذکور و دریافت زاویه دیدهای متنوع و متفاوت از فضا توسط ساکن یا مخاطب آن، حاصل گردید. واریانس این تغییر سطوح و حرکات در محور مورب و عمودی گاهی به 4.3 متر نیز می رسد. در نتیجه این حرکت و پویایی اُبژه، حواس پنجگانه نیز در پروسه ادراک فعال تر می شوند که از نتایج به دست آمده توالی زیر در اهمیت حواس در ادراک مشخص گردید: اولویت اول؛ حس بینایی، دوم؛ حس شنوایی، سوم؛ حس لامسه و چهارم؛ حس بویایی و چشایی. اهداف پژوهش: تحلیل یکی از مؤلفه های مکتب پدیدارشناسی به نام پارالاکس در خانه های تاریخی دوره قاجار.تجزیه وتحلیل طراحی z محور در خانه های قاجاری.سؤالات پژوهش:پارادیم حرکتی Z محور در خانه های تاریخی تبریز چگونه است؟آیا حواس پنجگانه بیشتر از مؤلفه درک فضایی و شناخت فضایی، توجه بازدید کنندگان را دربر می گیرد؟
تحلیل و بررسی الگوهای مسکن؛ مطالعه موردی: شهر خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۸۱
۵۸-۴۵
حوزههای تخصصی:
مسکن پدیده ای متأثر از اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و محیط است. این عوامل بر کالبد تأثیر گذاشته و الگوهای متفاوت مسکن را به وجود آورده است. اما امروزه به دلیل افزایش شهرنشینی، نیازهای متفاوت افراد کمتر موردتوجه قرار گرفته که این امر سبب بدمسکنی و بی مسکنی شده است. داشتن الگوهای مسکن همساز با نیاز کاربران باعث می شود مساکن باکیفیت تر به وجود آیند و از ادامه مساکن بی برنامه و نابسامان که سبب از بین رفتن سرمایه می شوند جلوگیری شود. با توجه به شناخت ارزش ها ی موجود در الگوها و به کارگیری آن در ساخت وسازهای جدید می توان دسته بندی جامعی از الگوهای مسکن داشت. بنابراین هدف موردنظر در این پژوهش تحلیل الگوهای مسکن در محلات مختلف شهر خرم آباد بر اساس شاخص های مؤثر بر شکل گیری الگوهای مسکن بوده است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و نوع پژوهش از نوع کاربردی است. شیوه ها ی گردآوری اطلاعات به صورت مشاهدات میدانی و کتابخانه ای است. همچنین در این پژوهش به منظور تعیین الگوهای مسکن در شهر خرم آباد از بین شاخص های استخراج شده، از تحلیل خودهمبستگی فضایی (موران) استفاده شده است. از این ابزار برای بررسی توزیع فضایی عوارض استفاده می شود. الگو یی که هم زمان ویژگی های مکانی و خصوصیت توصیفی آن را بررسی می کند و مواردی که آماره موران آن ها یک یا نزدیک به مثبت یک است دارای همبستگی فضایی و به صورت خوشه ای هستند که شامل: عوامل نابرابری، عوامل اقلیم، شیب، آسایش اقلیمی، شکل شبکه معابر، سلسله مراتب معابر، سطح اشغال، قیمت زمین، درآمد خانوار، تراکم ساختمانی و هزینه مسکن در الگوهای متفاوت مسکن در شهر خرم آباد مؤثر هستند و کمتر متأثر از شاخص ها ی قومیت و خویشاوندی، نوع خانوار، سبک زندگی و ارزش های حاکم بر جامعه، دانه بندی، همگونی شغلی است. بنا بر بررسی های انجام شده، الگوهای مسکن در خرم آباد متأثر از 4 بعد اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی است که می توان در جهت دستیابی به الگوی مناسب برای برنامه ریزی مسکن از آن بهره برد.
تحلیل عوامل موثر بر ارتقاء کیفیت محیط مجتمع های مسکونی (مطالعه موردی: مجموعه وحدت بتن شهر صدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
21 - 36
حوزههای تخصصی:
کیفیت محیط های مسکونی ماهیتی چند بعدی دارد. هدف این مقاله شناخت عوامل تأثیرگذار بر ارتقاء کیفیت محیط و ایجاد الگویی جهت سنجش کیفیت در مجتمع های مسکونی برای شکل گیری مطلوب محیط های مسکونی است. برای رسیدن به این هدف، پرسش اساسی این است که چه عواملی بر ارتقاء کیفیت محیط مسکونی تأثیرگذار است؛ و چگونه این عوامل سنجش کیفیت فضا را در گونه هایی از مسکن میسر می سازد؟ برای پاسخ به پرسش ها عوامل 1)مشخصات فردی ساکنان، 2)قابلیت فضاهای بینابینی و 3)کیفیت طراحی معماری در نظر گرفته شد. به منظور ارزیابی عوامل از آزمون های t، همبستگی و تحلیل عاملی استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که مدت سکونت، سطح تحصیلات، سن و نوع تملیک (در بخش مشخصات فردی)، قابلیت های فضاهای بینابینی و کیفیت طراحی معماری در کیفیت بخشی به محیط موثر هستند. نتایج حاصل از سنجش نشان داد که بیشترین میزان نارضایتی ساکنان از محیط مسکونی و مهم ترین شاخص جهت ارتفاء کیفیت بنا مربوط به دسترسی پذیری در سطح مجتمع مسکونی می باشد.
مطالعه ساختاری فرش های منقوش در نگاره محاوره دانشوران و نگاره جشن در دربار برای اعلام عروسی حضرت یوسف (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
35 - 53
حوزههای تخصصی:
شناسایی اصول ساختاری حاکم بر فرش های ادوار مختلف ازجمله بایستگی های شناختی هر دوره ای است که پژوهشگران را همواره به سوی کاربردی کردن هرچه بیشتر مطالعات فرش و یافتن معناها از پی ساختارها و تحلیل های متکی بر بینامتن ها و فرا متن ها سوق می دهد؛ در این میان، با منقوش شدن فرش بر نگاره های دوره تیموری و سده نخست صفوی، در بیرون، نشانه ای از توانایی فراوان هنرمندان ایران در نقش پردازی و در درون، شوری به زبان نگاره ها بیان می شود و این فرش های پرنقش و نگار، همراه زندگی مردم آن عصر بازنمایی شده اند. ازاین رو، این پژوهش کیفی به صورت موردی، دو نمونه از نگاره های دوره تیموری و سده نخست صفوی را به صورت هدفمند برمی گزیند تا باهدف مطالعه ساختار فرش های منقوش در آن ها، با روش توصیفی- تحلیلی، به این پرسش اصلی پاسخ داده باشد که رابطه میان دو نظام بینانشانه ای نگاره ها و فرش های نگارین بر آن چیست؛ از این حیث، پژوهش پیش رو داده های خود را به صورت اسنادی گردآوری کرده و در دو سطح توصیف و تحلیل به مطالعه ساختاری پیکره های مطالعاتی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که خلق نظام های تصویری و کلامی در نگاره های مطالعاتی صرفاً یک بازنمایی روایی یا تاریخی نیست و نگاره ها از متنی صریح و تک لایه ای خارج و به یک متن ضمنی و چندلایه ایِ مرتبط با یکدیگر، مبدل گشته اند و نظام های بینانشانه ای حاضر در این متون تجسمی، خود نیز با نظام های بینانشانه ای دیگر روابط بینامتنی ضمنی برقرار می کنند.
ارزیابی ایمنی لرزه ای بناهای بنایی تاریخی ایران کاربرد در دوره قرن 19 و اوایل قرن 20(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر تبریز بر روی یک گسل تکتونیکی بزرگ و فعال واقع شده است که متعلق به سیستم پیچیده ای است و گسل آناتولی شمالی در ترکیه را به گسل البرز در ایران متصل می کند. امروزه بیش از 600 ساختمان تاریخی در تبریز شناسایی شده است که نیاز به تحلیل لرزه ای و حفاظت دارند. با توجه به عدم وجود دستورالعمل های مربوط به بناهای تاریخی، ارزیابی ایمنی لرزه ای این بناها به تأخیر افتاده است؛ بنابراین هدف اصلی این مطالعه ارزیابی ایمنی لرزه ای ساختمان های تاریخی با استفاده از دستورالعمل های ایتالیایی است و نشان می دهد که این رویکرد اساس یک ارزیابی درست بر اساس روش های علمی و محاسباتی را تأیید می کند. شش بنای تاریخی مربوط به دوره قاجار، به عنوان نمونه موردی انتخاب شدند. آسیب پذیری لرزه ای ساختمان های مذکور با استفاده از دو سطح ارزیابی مختلف معرفی شده در دستورالعمل های ایتالیایی در مورد میراث فرهنگی، شامل محاسبات دستی که با استفاده از روش های مکانیکی انجام می شوند و تحلیل عددی بناها که با استفاده از نرم افزار انجام می شوند، مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر این، کارایی و دقت روش مکانیکی ارائه شده در سطح یک در ارزیابی ایمنی لرزه ای در مقایسه با نتایج تحلیل عددی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان دهنده آسیب پذیری لرزه ای ساختمان های مورد بررسی به عنوان نمونه های انتخاب شده از میان خانه های تاریخی تبریز است. همچنین نتایج نشان می دهد که روش های ارزیابی به کار گرفته شده جایگزین یکدیگر نیستند؛ بلکه متعلق به دو سطح مختلف ارزیابی و قابل مقایسه هستند و سطح اول رویکرد محافظه کارانه ای را در نظر می گیرد.
حضور سنت لائوکوئونی گوتهولد لسینگ در دو نوشته از رودُلف آرنهایم و اروین پانوفسکی در باب سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
19 - 31
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد در حوزه زیباشناسی هم سنجانه نحوه نگرش دو تن از نظریه پردازان آغازین سینما را به دو طور مشخص در دو نوشته مجزای هر یک به مبحث خاص بودگی رسانه نشان دهد: یکی «لائوکوئون جدید» آرنهایم که فصل پایانی کتابی از او به نام فیلم به عنوان هنر است و دیگری مقاله «سبک و رسانه در تصاویر متحرک» که پانوفسکی نسخه نهایی آن را در دهه پنجاه میلادی پس از چند بار ویرایش منتشر کرد. پرسش مقاله آن است که لائوکوئون گوتهولد لسینگ چه تأثیری بر رویکرد آرنهایم و پانوفسکی به بحث خاص بودگی رسانه داشته است و چگونه هر یک از این دو متفکر با بهره گیری از سنت لائوکوئونی مقایسه هنرها به نتایجی متفاوت از هم رسیده اند. تمرکز آرنهایم بر جنبه های فرمالیستی سینما در مقام یک هنر مدرنیستی منجر بدان می شود که سینمای صامت را شکل غایی هنر سینما بشمارد و برای جوانبی اهمیت قایل شود که از قضا در چشم پانوفسکی چندان اهمیتی نمی یابند. پانوفسکی به دلیل توجهی که به جنبه مردمی هنر سینما دارد به عوض خصایص فرمال بر محتوا و معنا متمرکز می شود و بنابراین به رغم آرنهایم در عین تأکید بر خاص بودگی سینما حضور صدا در سینما را مغتنم می شمرد و می کوشد جنبه هایی دیگر از سینما را برجسته سازد. دستاورد نهایی این پژوهش نشان دادن ثمرات متفاوت دو تفکر نظری با دغدغه ای واحد درباره سینماست. هر دو متفکر ضمن آنکه در چارچوب تفکر لسینگی به مقایسه سینما و تئاتر رو می نهند، به نتایجی مغایر با هم می رسند. رویکرد این پژوهش زیباشناسی هم سنجانه است و در چارچوب هستی شناسیِ حاکم بر نظریات موسوم به نظریات دوره کلاسیک سینما دنبال می شود.
بررسی مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر با استفاده از روش تحلیل محتوا در تطبیق با اهمیت برندسازی در ترویج هنر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
265 - 283
حوزههای تخصصی:
جایگاه یابی برندهای فعال در صنایع مرتبط با هنر به واسطه نقش مؤثر آن در خلق تصویری متمایز از رقبا در ذهن مخاطبی که در دنیای امروز با بحران انتخاب مواجه است، دارای اهمیت به سزایی است. علی رغم تحقیقات متعدد در مورد جایگاه یابی، نیاز به تحقیقی جامع، که بتواند مؤلفه های جایگاه یابی را به درستی به تصویر کشیده و راهنمای عملی مناسبی برای هنرمندان ارائه دهد، خصوصاً باتوجه به اهمیت برندسازی در ترویج هنر اسلامی احساس می گردد. بر این اساس، هدف از تحقیق حاضر شناسایی مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر است. پژوهش حاضر مبتنی بر پارادایم تفسیری بوده که با جهت گیری اکتشافی و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی به جمع آوری دادها با استفاده از مرور سیستماتیک مقالات معتبر علمی پرداخته و کدگذاری در سه سطح باز، محوری و انتخابی انجام شده است. یافته ها سنگ بنای جایگاه یابی را بر ۳۲ شاخص در قالب ۹ مقوله کلی و سه بُعد منابع و دارایی ها، قابلیت ها و منافع جایگاه یابی استوار می سازد که مسیر فعالان عرصه هنر برای شناساندن محصول/خدمت خود و یا برند شخصی هنرمند و کسب جایگاهی متمایز در ذهن مخاطبان در رقابت با سایر رقبا را خصوصاً در حوزه ترویج هنر اسلامی روشن می سازد.اهداف پژوهش:شناسایی مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر.دسته بندی مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر.سؤالات پژوهش:مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر کدامند؟مؤلفه های جایگاه یابی برند در هنر چه دسته بندی هایی دارد؟
تحلیل عناصر دراماتیک زندگی شهید احمد کاظمی به منظور اقتباس برای فیلم نامه تلویزیونی با مطالعه موردی داستان نردبانی برای چیدن نارنج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰
51 - 61
حوزههای تخصصی:
داستان های دفاع مقدس به عنوان یک منبع غنی از فداکاری ها و رشادت های رزمندگان ایرانی در جنگ تحمیلی شناخته می شوند، اما کمبود آثار اقتباسی باکیفیت در سینمای ایران، به ویژه در حوزه تلویزیونی، یک مسئله قابل توجه است. این پژوهش به بررسی دلایل این کمبود و لزوم توسعه یک الگوی مشخص برای اقتباس از داستان های دفاع مقدس می پردازد. هدف اصلی پژوهش تحلیل عناصر دراماتیک زندگی شهید احمد کاظمی است، زیرا زندگی او پر از فراز و نشیب های قابل توجهی است که می تواند به نگارش یک فیلم نامه تلویزیونی جذاب و مؤثر کمک کند. در این راستا، پژوهش به شناسایی ویژگی های کلیدی زندگی شهید کاظمی می پردازد که شامل ایثارگری، شجاعت، و نقاط عطف تاریخی است. این ویژگی ها می توانند به ایجاد داستانی جذاب کمک کنند که مخاطب را درگیر و پیام های ارزشمند ایثار و شهادت را منتقل کند. همچنین، داستان نردبانی برای چیدن نارنج به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است، زیرا عناصر دراماتیک آن، شامل کشمکش ها و چالش های انسانی، با زندگی شهید کاظمی همخوانی دارد. این پژوهش در تلاش است یک الگوی منسجم و عملی برای اقتباس از زندگی شهید کاظمی ارائه دهد که می تواند به تولید آثار هنری باکیفیت بالا منجر شود. نتایج این پژوهش نه تنها به پژوهشگران و هنرمندان کمک می کند بلکه می تواند راهگشای انتقال ارزش های ایثار و شهادت به نسل های آینده باشد.
فهمِ عناصر غریب وش در متن اثر هنری؛ نمونه موردی: عنصر «صندلی» در عکس های درباریِ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاستگاه نوآوری و بدعت در خلق اثر هنری، بهره بردن از عوامل ناشناخته و به وجودآوردنِ مفهومی بدیع است که تا آن زمان در بسترِ سنتی که اثر در آن پدیدار شده، «دیده» و «اندیشیده» شده نباشد. با ظهور مدرنیته در قرن هجدهم، عنصر اگزوتیک در هنر غرب، و نیز غریب وش در هنر غیرِ غربی، به تبعِ آشناییِ اولیه ی شرقیان و بومیانِ محلی با هنر مدرن، در برساختِ آثار هنری به مثابه خاستگاهی در جهتِ ظهورِ بدعت و خلاقیت، بسیار شرکت نمود. در فرایند رخدادِ فهمِ اثر هنری توسطِ مخاطب، طبق اصولِ فلسفه ی هستی شناختیِ فهم در هرمنوتیک مدرن، حضور دو عنصرِ آشنایی و بیگانگی، و به بیانِ هرمنوتیکی، «الفت و بیگانگی» در بستر سنت است که وقوعِ فرایند فهم را میسر می سازد. تدقیقِ در این دو مؤلفه ضروری است: الفت، که در آشناییِ پیشینیِ مخاطب با عناصر مقوم در بسترِ سنت حاضر است، و مؤلفه ی بیگانگی، که به دلیل عدم آشناییِ اولیه ی او و فاصله ی زمانی و تاریخی که با عناصر دارد، به وجود می آید؛ این بیگانگی، در بستر سنت هضم شده و به صورتِ عنصری غریب در متنِ اثر نمایان می گردد. چگونه اما می توان فرایند بدعت و نوآوری را در خلق اثر هنری به بهره گیری از عناصر اگزوتیک و غریب نسبت داد؟ از روش تحلیل هرمنوتیکی بهره می بریم تا جایگاه عنصر «الفت و بیگانگی» را در فرایند فهم روشن کنیم. نمونه ی پژوهشی عکس های اولیه دورانِ قاجار است که در آن نمونه های فراوانی از استفاده ی عناصر، ژست گیری ها و مفاهیمِ جدید و غریب قابل مشاهده است. نتیجه آن که در فرایند مواجهه ی مخاطب با اثر، هنرمند، هنرمند با بهره گیری از برخی الگوهای برخاسته از سنتِ تاریخیِ خود، مفهومِ غریب وش گونگی در متن را به عنوان عنصری بیگانه و ناآشنا در سنت، بدل به خلاقیت یا نوآوری می کند.
لطفا ترمز این تئاتر را بکشید!
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰
118 - 124
حوزههای تخصصی:
مطالعه تطبیقی قلمروهای رفتاری مدارس تاریخی و معاصر اصفهان با استفاده از نظریه نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
۱۱۰-۹۱
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف از پژوهش حاضر تجزیه و تحلیل پیکره بندی و سازمان دهی فضایی در پلان مدارس تاریخی معماری اسلامی و ایرانی و مقایسه آن با مدارس جدید در شاخص های همپیوندی، عمق (نفوذ فضایی)، ارتباط و دسترسی است. روش ها: روش پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی با راهبرد استدلال منطقی است که در آن روش تحقیق شبیه سازی با کمک نرم افزار دپس مپ به کار گرفته شده است. به همین منظور مدارس چهارباغ، صدر بازار و صدر خواجو به عنوان بناهای تاریخی آموزشی با چینش و یکپارچگی زیاد و پیکره بندی یکسان و مدارس سعدی و ستاره صبح با سازمان دهی خطی به عنوان بناهای معاصر آموزشی انتخاب گردیده است. یافته ها: در مدارس چهارباغ، صدر خواجو و صدر بازار، بیشترین نفوذ فضایی را دارند. عامل تفاوت در این مدارس نزدیک به یک می باشد که نشان از یکپارچگی فضایی زیاد و پیکره بندی یکسان دارد.همچنین می توان به ارتباط فضای باز و آموزشی اشاره کرد. حیاط، بیشترین دسترسی را دارد و قلب ارتباطی پیکره بندی است. بعد از آن ایوان ها و حجره ها از کمترین میزان دسترسی برخوردارند. در مدارس معاصر همپیوندی کمتر از مدارس سنتی است.بیشترین نفوذ فضایی در این مدارس؛ در ترکیب فضاهای ورودی، راهرو و کلاس دیده می شود. نتیجه گیری: تحلیل سیر تاریخی مدارس از گذشته تا حال نشان دهنده تغییر عامل تفاوت و فاصله گرفتن از عدد یک می باشد که بیانگر تغییر در سازمان دهی، کاهش یکپارچگی فضایی و پیکره بندی غیریکسان می شود.
ارزشیابی در الگوی فرایندی و دائمی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
23 - 31
حوزههای تخصصی:
مؤلفه های مختلفی در کیفیت الگوهای آموزش هنر نقش دارند. در این پژوهش از روش کیفی، از نوع پدیدارشناسی استفاده شده است. شرکت کنندگان در این پژوهش ده نفر از اساتید باسابقه مدیرگروهی، تدریس یا مشارکت در طرح های بازنگری بودند که به صورت؛ نمونه گیری هد فمند از نوع موارد استثنائی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام و با روش کدگذاری موضوعی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. از مجموعه یافته های این پژوهش، پس از حذف کدهای مشترک، 210 کد مفهومی استخراج شد که بیانگر تجارب اساتید در شناسایی مراحل تدوین مدل ارزشیابی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان بود. در زمینه ارزشیابی الگوی فرایندی و دائمی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان چهار مؤلفه اصلی و دوازده زیرمؤلفه دسته بندی شدند. یافته ها نشان داد که این پژوهش به ارزشیابی و نظارت بازنگری برنامه درسی آموزش هنر براساس بازخورد به فرایند بازنگری (بازخورد از روند بازنگری، ارزیابی پاسخگویی، تشخیص، بازنگری جزیی و حذف انحرافات)، ارزشیابی فرایندی بازنگری بومی (ارتقا روش های بازنگری، پایش مبتنی بر آگاهی از نقاط ضعف و قوت برنامه، بازبینی مداوم فرایند بازنگری، ارزیابی و مداخله در فرایند کسب شایستگی ها)، ارزشیابی برونداد بازنگری بومی (ارزیابی مداوم دانشجویان فارغ التحصیل، پایش شایستگی های حرفه ای معلمی، پایش ویژگی های معلم شایسته) و استمرار در ارزشیابی هر 3 تا 4 سال می پردازد. اهداف پژوهش: بررسی تجارب اساتید از ارزشیابی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان.تبیین مؤلفه های مؤثر در ارزشیابی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان سؤالات پژوهش: تجارب اساتید از ارزشیابی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان چگونه است؟مؤلفه های موثر در ارزشیابی بازنگری برنامه درسی آموزش هنر دانشگاه فرهنگیان کدام است؟
تحلیل فرهنگی نقش «گل سرخ» در پوشش ستوران نگاره های عصر زندیه محفوظ در موزه بروکلین
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
49 - 60
حوزههای تخصصی:
رو کپلی و زین پوش با توجه به اهمیت چهارپایان از بافته های پررونق در ادوار گوناگون بوده است. تاریخ فرش بیشتر به زیراندازها پرداخته و سایر بافته ها کمتر مورد توجه بوده است. اسب به عنوان مرکب در نگاره های بسیاری دیده می شود و اسب پوش و اسامی مرتبط دیگری چون جُل، زین پوش، رو کپلی، رو اسبی و غاشیه بر روی جانور دیده می شود. متناسب با تحول نقش و طرح آثار هنری در عصر زندیه، پوشش ستوران نیز متحول شده است. سبک شناسی رو کپلی به عنوان یکی از جامگان پرکاربرد ستوران در نقاشی های مکتب شیراز عصر زندیه، از اهداف مقاله است. به نظر می رسد «گل سرخ» به مثابه نشانی معنادار بر پوشش فاخر ستوران عصر زندیه نقش بسته است. نقش «گل سرخ» چگونه به مثابه نشانی درباری، بر پوشش ستوران عصر زندیه جای گرفته است؟ آثار نقاشی محفوظ در موزه بروکلین نمایانگر نقش «گل سرخ» یا به عبارتی دیگر طرح «گل فرنگ» در عصر زندیه است. لایه های صریح و ضمنی نقش «گل سرخ» بر بستر پوشش ستوران عصر زندیه چگونه تحلیل می شود؟ معیار اطلاق صفت «فاخر» مضامین آثار است؛ آبتنی شیرین و نظاره خسروپرویز، رفتن شیرین به بیستون برای دیدن فرهاد، بهرام گور و آزاده، دادخواهی پیرزن نزد سلطان سنجر و شاهزادگان و رجال عصر زندیه. نقش «گل سرخ» یا «گل فرنگ» در رو کپلی های 6 نمونه مطالعاتی موجود در موزه بروکلین دیده می شود. پژوهش از انواع کیفی بوده و روشی توصیفی تحلیلی بر بستری تاریخی دارد. اطلاعات گردآوری شده، محصول مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات اسناد تصویری در تارنمای برخط موزه بروکلین است. دستاورد تحقیق آن که «گل سرخ» یا به اصطلاح مرسوم پژوهشگران حوزه بافته ها؛ «گل فرنگ» اصلی ترین نقش در میان پوشش فاخر ستوران عصر زندیه بوده است. به عبارتی دیگر نقش «گل سرخ» به مثابه نشانی تشریفاتی بر پوشش ستوران قرار گرفته و ارتباط معناداری با مضامین نگاره ها دارد. بنابراین در دوره زندیه، نقش گل سرخ(گل فرنگ) بر جامگان اسبان درباری بافته می شده است. نتیجه دیگر آنکه گل فرنگ نقشی وارداتی در میان نقوش بافته های ایرانی نبوده؛ بلکه همان گل سرخ است که متأثر از طراحی اروپایی تغییر نام یافته است.
بررسی الگوواره های قضاوت ذهنی معماران در تأمین حرکت پیاده ساکنین مجموعه های مسکونی؛ نمونه موردی: منطقه 22 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و دسته بندی دیدگاه های متخصصین به منظور تأمین حرکت پیاده در مجموعه های مسکونی در منطقه 22 تهران انجام گرفته است. از آنجایی که پژوهشی در رابطه با بررسی تجربی دیدگاه های متخصصین به منظور حرکت پیاده ساکنین در مجموعه های مسکونی در منطقه 22 تهران صورت نگرفته است، تحقیق از نوع اکتشافی و جدید است. بر حسب هدف بنیادی، به لحاظ ماهیت پژوهش اکتشافی و از حیث گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی است. از روش تحقیق دلفی برای شناسایی دیدگاه های متخصصین و از روش تحلیل عامل کیو برای طبقه بندی دیدگاه های متخصصین استفاده شده است. در پیمایش دلفی، متخصصین به شیوه هدفمند و غیر احتمالی انتخاب گردید که حجم نمونه از طریق اشباع نظری در دستیابی به عوامل به دست آمده است. پرسشنامه ای براساس مقیاس لیکرت طرح شده در میان 20 نفر از متخصصین مربوطه توزیع گردید. داده های بدست آمده از پرسشنامه تحلیل عامل به روش کیو صورت گرفته است. براساس نتایج به دست آمده، تا میزان 70.77% از عوامل مؤثر در حرکت پیاده ساکنین در مجموعه های مسکونی در منطقه 22 تهران براساس مصاحبه با متخصصین با قطعیت شناسایی شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که متخصصین بر اساس دیدگاه های فکری شان به هفت گروه یا عامل تقسیم می شوند که شش عامل آن دارای متغیرها و مفاهیم مشترک بوده است. این شش عامل بر اساس متغیرهای تشکیل دهنده شان، نام گذاری شده اند. که شامل پاسخدهی، قلمروگرایی، پویایی، نشاط، نفوذپذیری و خوانش پذیری در تبیین قضاوت متخصصین به منظور تشخیص وجود حرکت پیاده در فضاهای مسکونی مشاهده شده اند. براساس میزان بزرگی واریانس به ترتیب عامل های مؤثر عبارتند از: پاسخدهی 56/15%، قلمروگرایی 15.07%، پویایی 13.61%، نشاط بخشی 9.59%، خوانش پذیری 9.45% و نفوذپذیری 7.52% می باشد. براساس این نتیجه گیری، در حرکت پیاده ساکنین مجموعه های مسکونی توجه جدی به این شش عامل مؤثر خواهد بود.
مطالعه ی انتقادی نمایشنامه ی پرده خانه اثر بهرام بیضایی از منظر بازتوزیع محسوسات با تکیه بر آرای ژاک رانسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
85 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل مطرح شده درباره ی هنر، میزان انطباق و نزدیکی آن به مقولات جهان واقعی است. افلاطون هنر را تقبیح می کرد. در نظر او هنر تقلیدی صرف از عناصر جهان مادی بود و به همین خاطر مخاطب را از حقیقت دور می کرد. در مقابل این نظر، ارسطو هنر را تقلیدی خودآیین و پرداخت شده می دانست و عقیده داشت هنر می تواند محمل ساختاری از معنا باشد و بر ادراک و احساسات مخاطبانش تأثیر بگذارد. رانسیر این دو شیوه ی تفکر راجع به هنر را، که به ترتیب رژیم اخلاقی و رژیم بازنمایانه می نامد، نقد می کند. در نظر او این دو رژیم قائل به وضع و تثبیت نوعی نظام سلسله مراتبی در عرصه ی اجتماعی اند که با تعیین کارکرد و جایگاه برای افراد، تداوم نظم را در جامعه دنبال می کند. او این فرایند را نظام توزیع محسوسات می نامد. طبق نظریه ی رانسیر، دسترسی به قلمروی معنا و انتقال پیام از طریق اثر هنری امکان پذیر نیست؛ و اثربخشی هنر تنها از طریق نوعی انقلاب حسی و بازتوزیع محسوسات میسر است که در رژیم استتیک اتفاق می افتد. پژوهش پیش رو به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به داده های کتابخانه ای، نمایشنامه ی پرده خانه اثر بهرام بیضایی را به عنوان نمونه ی اثری که در چهارچوب رژیم استتیک قرار نمی گیرد، مورد بررسی قرار می دهد. این نمایشنامه با استفاده از منطق اجماع، جهان نمایشنامه را به دو گروه مجزا و متضاد تقسیم کرده است که می توان آن ها را متناظر با دوگانه های سلطه گر/ تحت سلطه و خوب/ بد دانست. اعضای هر گروه با هم یکدست اند و به شکلی هرمی تحت تأثیر و سیطره ی یک جزء استعلایی قرار دارند. این نمایشنامه بر مبنای طرحی منسجم کنش واحدی را پیش می برد و درنهایت به فرجام معینی می رسد که نمایشنامه نویس از طریق آن می خواهد آگاهی خاصی را به مخاطبان خود انتقال دهد. از همین رو می توان آن را پیرو رژیم بازنمایانه دانست.
هستی شناسی سینمای مستندنمایی؛ ارائه رویکرد تازه در تحلیل سینمای مستندنما بر اساس نظریات آلن بدیو: بررسی موردی چهار فیلم شاخص در سینمای جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده با مطالعه نظریات معاصر و بررسی و جمع بندی آن، رویکردهای نو در سینمای معاصر بررسی و تحلیل شود. نظر به مطالعات پیشین که در این زمینه صورت گرفته، در این مقاله سعی شده تا علاوه بر توصیف این نظریات، زمینه های شکل گیری آن، و تمایز آن با رویکردهای اصلی فلسفه معاصر، راه برای ارائه یک رویکرد تحلیل فیلم هستی شناسانه باز شود و در نهایت چهار فیلم مستندنمایی بر این اساس با رویکردی توصیفی-تحلیلی بررسی شود. ابتدا با بررسی ریشه های نظری آلن بدیو در میان نظریات اصلی فلسفه معاصر، خاستگاه ها و تمایزات آن ها، سعی می شود یک صورت بندی کلی از فلسفه بدیو بر مبنای مفاهیم کلی هستی شناسی، ارائه شود؛ سپس مفاهیم و تقابل های اساسی در نظریه آلن بدیو و چگونگی تولید حقیقت، بررسی شده و قابلیت آن برای ارائه یک رویکرد نظری تحلیل فیلم در حوزه سینما بررسی می شود. در انتها نیز با بررسی موردی چهار فیلم شاخص در حوزه مستندنمایی، به عنوان یک عرصه نو در سینمای عصر حاضر، به وسیله ی این رویکرد تحلیلی، یک تحلیل کلی از سینمای مستندنما ارائه می گردد. نتایج نشان می دهد که الگوی به دست آمده از نظریات بدیو می تواند در تحلیل سینمای مستندنمایی به کار گرفته شود و برای توصیف و تحلیل عناصر ساختاری فیلم ها مؤثر واقع شود.
تبیین الگوهای ادراک حسی مؤثر بر حس تعلق به مکان در طراحی مدارس استثنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محیط آموزشی، بعد از محیط خانه و خانواده، بیشترین سطح ارتباط با کودکان را به تعامل می گذارد. تاثیر کیفیت فضای آموزشی در تحقق حس تعلق به مکان که فرد را به مکان پیوند داده و هویت افراد و مکان را شکل می دهد این امر در محیط های آموزشی که دانش آموزان خصوصیات حسی، رفتاری و نیازهای ویژه دارند از اهمیت ویژه ای برخوردار است .در این راستا پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخص های ادراک حسی بر حس تعلق همچنین تأثیر هر کدام از شاخص ها، اولویت بندی شاخص های تاثیرگذار بر حس تعلق دانش آموزان انجام پذیرفت. نسبت به هدف تعیین شده یکی از مهمترین سوالاتی که پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به آن است را چنین می توان بیان نمود؛ چگونه می توان عناصر شکل دهنده متأثر از الگوهای ادراک حسی در مدارس استثنایی را در قالب استانداردهای طراحی این مدارس به عنوان یک مدل فراگیر تدوین نمود؟ تحقیق حاضر، به روش کمی و کیفی می باشد، داده های کیفی با استفاده از مشاهدات مستقیم، مطالعه اسنادی و مصاحبه با متخصصین، گردآوری شد، سپس داده های کمی در بستری پیمایشی به روش تهیه پرسشنامه طبق طیف لیکرت تنظیم و با روش مدل یابی معادلات ساختاری(SEM) روابط بین متغییرها و میزان تأثیر آنها در مدارس مورد مطالعه توسط نرم افزار Spss و Amos تحلیل شد. نمونه گیری نیز با روش خوشه ای دو مرحله ای انجام و سپس از یک نمونه ی تصادفی استفاده شد. یافته های این تحقیق نشان داد که بین عوامل ادراک حسی، حواس بینایی نسبت به سایر حواس از اهمیت بیشتری برای این دانش آموزان برخوردار می باشند. همچنین در بین عوامل حس مکان وجود تعاملات اجتماعی در ایجاد حس تعلق به مکان و رضایتمندی مؤثر می باشند. در نتیجه الگوهایی در قالب استانداردهای طراحی در جهت بازآفرینی شاخص های ادراک حسی و تقویت روابط و تعاملات اجتماعی دانش آموزان که به عنوان عاملی مهم برای حس تعلق آنان به مدرسه تلقی می شود ارائه گردید تا راهنمای طراحان باشد.