مقالات
حوزه های تخصصی:
نقش عقاب دو سر که نام آن با پارچه های مشهور آل بویه پیوند خورده، نقشی کم تکرار، منحصربفرد و رمزآمیز در هنر ادوار مختلف ایران است که زوایای کاوش نشده ی بسیار دارد. این نقش پیش از آن که بر روی منسوجات این دوران خودنمایی کند، بر روی بشقابی فلزی متعلق به دوران ساسانی نیز دیده می شود؛ موضوعی که برای اولین بار توسط پژوهش حاضر لحاظ شده است. با توجه به تأثیرپذیری های فراوان خاندان بویه از ساسانیان در حیطه های مختلفی نظیر سیاست و فرهنگ و نیز برگرفتگی های متعدد این خاندان از هنر ساسانی، این پژوهش نقش مذکور در دوران ساسانی را پیش متن همین نقش در دوران آل بویه معرفی می کند. هدف تحقیق پیش رو بررسی روابط بین دو متن و آشکار کردن انواع گونه شناسی بیش متنی است. جستار حاضر می کوشد به این سوالات پاسخ روشنی بدهد: ارتباط این نقش در دوران آل بویه با پیش متن خود چگونه تبیین می شود؟ در فرآیند اقتباس این نقش از دوران ساسانی توسط آل بویه چه تغییراتی رخ داده است؟ این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته است و از نظریه ی ترامتنیت ژرار ژنت سود می جوید. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که با تلفیق نظام های نوشتاری و تصویری، رابطه ی بیش متنی از نوع تراگونگی و جایگشت است و این تراگونگی به شیوه ی گسترش، یعنی همزمانی توسعه ی مضمونی و افزایش سبکی، صورت پذیرفته است. جایگشت مورد نظر توسط هنرمند دوران آل بویه نشان از تلاش برای هم آمیزی و موافق کردن اعتقادات اسلامی و میراث فرهنگی دوران باستان دارد.
مطالعه تطبیقی نقوش تزئینی گنبد های مساجد قبه الصخره بیت المقدس و شیخ لطف الله اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله اولین بناهای ساخته شده توسط مسلمانان، بنای قبه الصخره در فلسطین است که در قرن اول هجری ساخته شده و دارای تزیینات زیادی است. مسجد شیخ لطف الله نیز از جمله مساجد زیبا و شناخته شده ایران و جهان اسلام است که در قرن یازدهم در اصفهان بنا شده است. این دو بنا دارای تزیینات زیبا و منحصر به فردی در زیر گنبد خود هستند که در نگاه اول بیننده را به خود جلب می کند و در همان نگاه اول می توان نقاط اشتراکی را بین آن ها تشخیص داد. هدف از انجام این پژوهش، شناخت نقوش زیر گنبد این دو بنا و تطبیق آن ها با یکدیگر است و در همین راستا به این سؤالات پرداخته شده است: 1- در زیر گنبد مساجد قبه الصخره و مسجد شیخ لطف الله اصفهان، از چه تزییناتی استفاده شده است؟ 2- وجوه اشتراک و افتراق نقوش تزئینی در زیر گنبدهای مساجد قبه الصخره و شیخ لطف الله اصفهان در چیست؟ هم چنین در این پژوهش اطلاعات کتابخانه ای و داده های اسنادی و نمونه های پژوهش که شامل دو گنبد مساجد قبه الصخره و شیخ لطف الله اصفهان است، با روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتابج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که در تزیینات زیر گنبد هر دو بنا، اشاره به اصل توحید، از مهم ترین اهداف طراح بوده است و همچنین استفاده از نماد طاووس در هر دو بنا، نکته ای قابل توجه است و حتی می توان گفت که تزیینات زیر گنبد مسجد شیخ لطف الله، تحت تأثیر قبه الصخره به وجود آمده است و نقاط مشترک زیادی را می توان در این تزیینات یافت.
مطالعه ساختاری فرش های منقوش در نگاره محاوره دانشوران و نگاره جشن در دربار برای اعلام عروسی حضرت یوسف (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناسایی اصول ساختاری حاکم بر فرش های ادوار مختلف ازجمله بایستگی های شناختی هر دوره ای است که پژوهشگران را همواره به سوی کاربردی کردن هرچه بیشتر مطالعات فرش و یافتن معناها از پی ساختارها و تحلیل های متکی بر بینامتن ها و فرا متن ها سوق می دهد؛ در این میان، با منقوش شدن فرش بر نگاره های دوره تیموری و سده نخست صفوی، در بیرون، نشانه ای از توانایی فراوان هنرمندان ایران در نقش پردازی و در درون، شوری به زبان نگاره ها بیان می شود و این فرش های پرنقش و نگار، همراه زندگی مردم آن عصر بازنمایی شده اند. ازاین رو، این پژوهش کیفی به صورت موردی، دو نمونه از نگاره های دوره تیموری و سده نخست صفوی را به صورت هدفمند برمی گزیند تا باهدف مطالعه ساختار فرش های منقوش در آن ها، با روش توصیفی- تحلیلی، به این پرسش اصلی پاسخ داده باشد که رابطه میان دو نظام بینانشانه ای نگاره ها و فرش های نگارین بر آن چیست؛ از این حیث، پژوهش پیش رو داده های خود را به صورت اسنادی گردآوری کرده و در دو سطح توصیف و تحلیل به مطالعه ساختاری پیکره های مطالعاتی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که خلق نظام های تصویری و کلامی در نگاره های مطالعاتی صرفاً یک بازنمایی روایی یا تاریخی نیست و نگاره ها از متنی صریح و تک لایه ای خارج و به یک متن ضمنی و چندلایه ایِ مرتبط با یکدیگر، مبدل گشته اند و نظام های بینانشانه ای حاضر در این متون تجسمی، خود نیز با نظام های بینانشانه ای دیگر روابط بینامتنی ضمنی برقرار می کنند.
مطالعه و تحلیل تزیینات معماری مسکونی دوره قاجار و پهلوی شهرستان بوکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوکان به لحاظ تاریخی و فرهنگی از شهرهای کردستان مُکریان واقع در حوزه جنوب دریاچه ارومیه است. این شهر در دوره قاجاریه به علت فعالیت های عمرانی خانواده سردار عزیزخان وزیر جنگ ایران در عصر ناصرالدین شاه اهمیت در خور توجهی یافت. در این دوره شاهد قدرت گیری تعدادی از ایلات هم چون گورک ها، دهبُکری ها، فیض الله بیگی ها و مُکری ها در بوکان هستیم. در حال حاضر بیشترین آثار تاریخی باقی مانده از دوره قاجار و پهلوی شهرستان بوکان را عمارت های اربابی تشکیل می دهد که توسط خوانین و رؤسای منطقه بوکان بنا نهاده شده اند که در نگاه نخست نشانه نظام ارباب رعیتی و فاصله طبقاتی در جامعه ای آن دوران بوکان است. در بسیاری از این ابنیه ها تزیینات متنوعی از آجرکاری، گچ بری، حجاری، آیینه-کاری و چوبی به کار رفته اند. از این رو هدف نوشتار حاضر پرداختن به ویژگی ها و انواع تزیینات به کار رفته در عمارت های اربابی ادوار مذکور در این شهر است. در نیل به این هدف پاسخ به پرسش هایی در خصوص سبک های هنری و الگوهای مؤثر بر فرم یابی این تزیینات ضرورت می یابد. از آن جا که تاکنون در ارتباط با تزیینات و سبک معماری عمارت های اربابی بوکان پژوهش جامع و منسجمی صورت نگرفته است، لذا مطالعه این عمارت ها می تواند درک وسیع تری از تلاش هنرمندان این منطقه در ایجاد سکونتگاه های مطبوع به دست دهد. در نتیجه پژوهش حاضر مشخص گردید که با روی کار آمدن سیستم ارباب رعیتی شاهد احداث عمارت های اربابی در اکثر روستاهای شهرستان بوکان هستیم. به علاوه تزیینات عمارت های مذکور به تأثیر از اقلیم کوهستانی منطقه و الگوهای معماری دیگر نواحی کُردنشین ایران بنا نهاده شده اند.
تحلیل رقم نویسی پرتره یک درویش واقع در موزه توپقاپی سرای بر اساس تحلیل آثار منتخب کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از نگاره های منتسب به بهزاد، بدون توجه به اسلوب و ساختار هنری وی، آثاری به اشتباه به این هنرمند نسبت داده شده است؛ به همین دلیل روش کار در فضا سازی، فیگور و تزیینات در آثار این هنرمند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بررسی آن ها اسلوب نگارگر را مشخص می کند و یکی از فاکتورهای مهم در جهت شناسایی تابلوهای نقاشی است؛ از این رو هدف اصلی این پژوهش، بررسی شیوه های ترسیم تزیینات، فیگور و ملحقات آن و همچنین مقایسه پرتره های انسانی در آثار منتخب کمال الدین بهزاد، با هدف شناسایی تابلو نقاشی پرتره «یک درویش»، اثر نسبت داده شده به بهزاد است. این پژوهش به روش کیفی و به صورت توصیفی تحلیلی و تاریخی انجام پذیرفته و روش گردآوری اطلاعات برپایه مطالعات کتابخانه ای استوار شده است. فرضیه اصلی پژوهش بدین صورت طرح می شود: با بررسی و تحلیل نمونه کارهای منتخب بهزاد، نگاره پرتره «یک درویش» اثر بهزاد نیست. نتایج بررسی نشان می دهد، تزیینات فیگور و اشیای وابسته (لباس، کلاه، عمامه و غیره)، در هر دوره می تواند نشانه های مشخصی برای شناخت آثار بهزاد باشد. با بررسی الگوهای تصویری و تزیینی و ارائه مستندات تحلیلی در جداول ارائه شده، پی برده می شود که پرتره یک درویش واقع در موزه توپقاپی سرای استانبول، می تواند اثری از هنرمند دیگری باشد که به بهزاد نسبت داده شده است. این اثر از اسلوب به کاررفته در آثار بهزاد بهره نبرده است و دارای مشخصه های بارز آن نیست. این اثر بر طبق نشانه های موجود، احتمالاً متعلق به نقاشی عثمانی بوده است. نقاشان عثمانی تلاش می کردند تا از نقاشان ایرانی نیز تأثیر بگیرند که تقابل نقاشی ایرانی با نقاشی غربی را در آثار این هنرمندان می توان مشاهده کرد. درنهایت با بررسی الگوهای تصویری و تزیینی نگاره ها، می توان به شناخت بهتری در آثار بهزاد رسید.
آسیب شناسی هنر فیروزه تراشی در شهر مشهد با رویکرد آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر فیروزه تراشی یکی از هنرهای سنتی است که از گذشته های دور در شهر جهانی سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی رواج داشته است. فیروزه یکی از مهم ترین گوهرهای شناخته شده در شهر گوهرسنگ هاست. با توجه به اهمیت اقتصادی و فرهنگی هنر فیروزه تراشی و ساخت زیورآلات فیروزه، که می تواند سهم بسزای در زمینه اشتغال زایی و درآمدزایی و در ادامه صادرات داشته باشد؛ پژوهشی در زمینه آسیب شناسی هنر فیروزه تراشی ملاحظه نشده است. در این پژوهش با هدف مطالعه و بررسی وضعیت موجود و شناسایی آسیب های وارده بر هنر فیروزه تراشی، همچنین تحلیل داده ها در دوره معاصر به راهکارهای برای رفع آسیب ها در بخش های مختلف اشاره می شود. در پاسخ به سوال اصلی پژوهش که شناسایی آسیب های وارد شده بر هنر فیروزه تراشی در شهر مشهد و یافتن راهکارهای در جهت رفع آسیب ها می باشد؛ نمودارها و جداولی طرح شده است. روش تحقیق در این پژوهش کیفی توصیفی- تحلیلی از نوع تحلیل محتوا است. با اتکا به اسناد آرشیوی میراث فرهنگی و اداره فنی و حرفه ای و با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و تحقیق میدانی (مشاهده، مصاحبه) و نوع طیف پاسخگویان جامعه، با روش هدفمند از افراد هنرمند و صاحب نظر انتخاب شده است. با استفاده از نظریه پردازی داده ها با نرم افزار MAX-QDA به بررسی آسیب ها و ارائه راهکارها پرداخته شد. نتایج حاکی از آن است که آسیب ها در بخش های پیش تولید (استخراج سنگ خام فیروزه)، تولید (کارگاه های فیروزه تراشی، ابزارها و مشکلات هنرمندان)، کیفیت تراش فیروزه همچنین نقاط ضعف سنگ فیروزه و آموزش هنر فیروزه تراشی، جدی است. در ارتباط با رفع آسیب ها، راهکارها از زبان اساتید فن بطور مختصر شامل: بهترین روش استخراج در معدن فیروزه، توزیع مناسب و عادلانه سنگ خام فیروزه، حذف واسطه ها و دلال ها، انسجام کارگاه ها، ساخت دستگاهای تراش پیشرفته و حمایت دولت از هنر و هنرمند، می باشد که در جداول و نمودار ها درج شده است.
تحلیل و بررسی عناصر خیر و شر در نگاره های حمزه نامه با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه حمزه نامه برگرفته از داستان های دوره اسلامی هند در پرتو هنر دوره گورکانی در زمان پادشاهی اکبرشاه به منصه ظهور رسیده است، و به کوشش نگارگران ایرانی و هندی در قالب یک اثر با شاخصه های هنر هند-ایرانی به اجرا در آمده است. نگاره های این مجموعه توسط دو هنرمند ایرانی که در دوره صفوی پرورش یافته اند، با نام های میرسیدعلی و خواجه عبدالصمد، تصویرگری و نظارت شده اند. نگارگر با به تصویر کشیدن این اثر ادبی- هنری، دایره دلالت های معنایی را گسترش داده و لایه های معنایی تازه ای بر آن افزوده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مفاهیم نمادهای خیر و شر و عناصر تصویری مرتبط با رمزگان اسطوره ای است و در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که: چه لایه های معنایی در عناصر خیر و شر نگاره هایی اسلامی وجود دارند و جایگاه آنها در عناصر تصویری حمزه نامه چیست؟ روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده است و نگاره های حمزه نامه را طبق مراحل سه گانه ی آیکونولوژی که توسط اروین پانوفسکی ارائه شده است مورد خوانش و بررسی قرار می دهد تا از این طریق لایه های معنایی عناصر خیر و شر را آشکار سازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مضامین نگارگری ایران در سنت نگارگری هند نفوذ کرده و با کارکرد حماسه و اسطوره تغذیه می شود. لایه های معنایی پنهان در نگاره ها نمایانگر مفهوم خیر و شر است که همگی پیرو رمزهای اسطوره ای بوده اند.
گونه شناسی مضامین نقوش انسانی کاشی های دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گونه شناسی مضامین نقوش انسانی کاشی های دوره صفویهکاشی کاری از روش های موثر در تزیین آثار وابسته به معماری است. در دوره صفوی با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت و با توجه به لزوم ساخت بنا های متنوع با کارکرد های گوناگون، استفاده از هنر کاشی کاری به اوج شکوفایی رسید و هنرمندان به خلق آثاری زیبا با نقوش گیاهی، جانوری، هندسی، کتیبه ای و به ویژه نقوش انسانی دست زدند. در حالی که در دوره های پیشین، کم تر از نقوش انسانی روی کاشی ها بهره گرفته می شد؛ در دوره صفوی، مشخصاً این محدودیت ازمیان رفت. علی رغم کمیت بالای نقوش انسانی نقششده بر کاشیهای این دوره، پژوهش متمرکز، جامع و مستقلی برروی آنان صورتنگرفتهاست. بر همیناساس در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی و گونه شناسی موضوعی کاشی های با نقش انسانی دوره صفوی به این سوالات پاسخ داده شود که: نقوش انسانی بیشتر بر روی کاشی های کدام گروه از بناهای صفوی استفاده شده است؟ و این نقوش بیشتر چه مضامینی داشته و در چه گروه هایی قابل طبقه بندی هستند؟ هدف اصلی این پژوهش شناسایی، گردآوری و معرفی کاشی های با نقش انسانی دوره صفویه و گونه شناسی عمده مضامین بهکاررفته در آنها جهت تنویر مطالعات حوزه هنر و معماری در دوره صفویه است. اطلاعات این پژوهش با شناسایی و گرداوری 82 قاب کاشی با نقوش انسانی با استفاده از روش یافته اندوزی کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است و روش پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کاشی های با نقش انسانی در دوره صفویه بیشتر در بنا های غیر مذهبی همچون کاخ ها، کوشک ها و حمام ها و به صورت نادر تنها بر بنا های مذهبی مرتبط به آیین مسیحیت(کلیسا ها) به کاررفته اند. مضامین به کاررفته نیز از نظر موضوعی در 5 گروه گلگشت، تک چهره نگاری، شکار و گریز، مذهبی- مسیحی و متفرقه قابل طبقه بندی هستند. بیشترین کمیت با 37 قاب کاشی متعلق به مضامین مربوط به گل گشت و کمترین تعداد با 9 عدد قاب کاشی مربوط به دو گروه شکار و گریز، و مذهبی – مسیحی می باشد.
کاخ قلعه شلمزار (در استان چهارمحال و بختیاری)، نمونه ی شاخص ترکیب الگوی معماری قجری با تزئینات و فرهنگ تصویری قومی- محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از بناهای شاخص معماری دوره قاجار دور از پایتخت و در مراکز قدرت محلی توسط فئودال ها و خوانین ساخته شد. این اقدام به هنرورزی های محلی و قومی که عمدتا در متن هنر و صنایع مفرشی خلاصه می شدند و ماندگاری بالایی نداشته و بر اثر فرسودگی خیلی زود از بین می رفتند، این فرصت را میداد تا در الگوی هنر و تزئینات معماری رسمی و مسلط این دوران تلفیق شده و ضمن ماندگاری بیشتر، تحول و صیرورت یابند. این الگوی التقاطی، به علت بهره گیری از فرهنگ تصویری قومی و محلی، خود بعدا به مأخذی برای استفاده ی هنرمندان هنرهای صناعی محلی و حتی سایر هنرمندان هویت خواه محلی در عصر معاصر تبدیل شد. در این روند «داد و گرفت» و استحاله شدن، جلوه ای شایان توجه از فرهنگ تصویری قومی- محلی ایرانی در تلفیق با هنر رسمی قاجار که با الگوهای فرنگی نیز ادغام یافته بود، بازتولید شد. بررسی اینگونه بناهای مجلل مستقر در مرکز حکومتهای محلی اقوام اصیل ایرانی (ترک و لر و کرد و بختیاری و...) در دوره ی قاجار، با رویکرد تحلیل نحوه تلفیق فرهنگ تصویری رسمی و ملی با فرهنگ تصویری محلی حائز اهمیت است. «کاخ قلعه ی شلمزار» در استان چهارمحال و بختیاری از جمله ی این نمونه-هاست. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی و با شیوه گردآوری داده های میدانی و کتابخانه ای، سعی دارد به این پرسش که روند این تلفیق و دگرگونی چگونه و به چه نحوی صورت پذیرفته و ترکیب الگوهای محلی-قومی با الگوی قجری چگونه همپوشانی یافته اند، بپردازد. چیستی و چگونگی طرح و نقش و تزئینات زیبای این بنا که تلفیقی درخشان از نمونه های محلی- قومی بختیاری با الگوهای قجری هستند، نیز در این تحقیق از اهمیت محوری برخوردار است که بدان پرداخته خواهد شد. همچنین با رویکردی که مطرح می شود آن را به عنوان مؤلفه ای در جهت نو شونده گی و استحاله یابی هنرها و فرهنگ تصویری محلی- قومی ایرانیان با الگوهای مسلط رسمی و ملی از جمله قاجار که عمدتا ایرانی هم نبودند، نشان داده و تبیین کنیم. یافته های این تحقیق نشان می دهد که حکومت قاجار نه از روی رواداری، بلکه از روی اجبار به امتیاز دادن به قدرتهای محلی و خوانین ایلات و عشایر، باعث توسعه ی معماری و هنر در مناطقی بیرون از مرکز و پایتخت حکومت شد. در همان حال، موجب استحاله ی ظرفیتهای هنری محلی در هنر رسمی و مرکزی به محوریت معماری و تزئینات گردید. این فرصت، بازتولید و امتزاج با الگوهای رسمی که خود با رهآوردهای فرنگ نیز التقاط یافته بود را برای هنر و فرهنگ تصویری اقوام ایرانی فراهم ساخت. فرصتی که هنر و فرهنگ ایرانی همیشه آنرا مغتنم شمرده و ضمن اخذ از مهاجمین، در فرهنگ و هنر خویش با حفظ صبغه ایرانی آنرا استحاله داده بود.
مؤلفه های گفتگومندی باختینی در زیورآلات معاصر هندوستان با نقش مایه جانوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان شکل گیری جوامع متمدن بشری، زیورآلات را که نه تنها نشانگر تمایل بشر اولیه به زینت دادن خود، بلکه به عنوان یکی از کهن ترین عناصر فرهنگی هر تمدنی به شمار آورده اند. در این بین، شبه قاره هند به عنوان کشوری مملو از سنگ های گرانبها، از گذشته تاکنون مرکز ارتباطات تجاری زیورآلات بوده که همواره ریشه در باورها و مناسبات فرهنگی جامعه متکثر هند داشته است. درواقع، آنها با قدمتی بیش از 5000 سال به عنوان بخشی از یک تمدن کهن، فراتر از تزیین بدن به شمار آمده اند که با اشکال و نقش مایه هایی، در حکم رسانه ای از سنت، هویت تاریخی، فرهنگ غنی و تغییراتی که در ادوار مختلف تمدن هند ایجاد شده، صحبت می کنند. لذا در این پژوهش برآنیم تا با استناد به رویکرد گفتگومندی باختین به عنوان روشی برای مطالعه زیورآلات به مثابه اثر هنری بپردازیم که گفتگومندی چگونه در تولید زیورآلات معاصر هند بروز پیدا کرده است؟ هدف، ارائه روشی برای درک جهان متن، تصویری منسجم از ارتباطات فرهنگی در محتوای آثار و پی بردن به فرآیند شکل گیری زیورآلات معاصر با نقش مایه جانوری بوده است. زیرا به عقیده باختین، گفتگومندی؛ یک روش خاصِ نگریستن به جهان بوده که می تواند برای خوانش آثار، به بافتار و متونی که از فرهنگِ دیگری سرچشمه گرفته اند، بپردازد. یعنی توجه به عناصر درون متنی و نیز ارتباط میان عناصر متن با خارج از آن. یافته ها، به روش توصیفی-تحلیل محتوا انجام گرفته اند که بیان می کنند، آنچه در تألیف زیورآلات به هنرمند هندی تعلق داشته فقط ماده اولیه در شکل گیری آنها بوده؛ لیکن وی هرگز در خلق آثارش مستقل نبوده است. بلکه برای عینیت یافتن صورت و تکمیل محتوای زیورآلات، به گفتگو با فرهنگِ «دیگری» پرداخته که در دوره معاصر به عنوان بن مایه هایی یادآور برای مخاطب یا مخاطبان آتی، در شکل زیورآلات با نقش مایه جانوری تجسم یافته اند. درواقع، زیورآلات معاصر هند هنگامی که با زمینه مرتبط شدند، توانستند موجودیت بیابند. یعنی، گفتگو با فرهنگِ «دیگری» و مهم تر از همه فرهنگ هندو- اسلامی در کنار سایر فرهنگ ها این امکان را برای هنرمند ایجاد نمود که، او، فرهنگ هند را به خاطر آورد زیرا وی از منظر خویشتن، قادر نبوده در ظرف زمان تاریخی و مکان اجتماعی به آفرینش اثر خود ادامه دهد. و همچنین، برای مخاطب نیز تداعی شود به گونه ای که، حتی اگر مخاطب، نام هنرمند آنها را ندانسته لیکن در نهایت، به عنوان زیورآلات هندوستان شناخته می شود.
پژوهش تحلیلی کاشی های زرین فام ستاره ای شکل بنای امام زاده یحیی ورامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرامگاه امام زاده یحیی ورامین یکی از بنا های شاخص و معتبر دوره ایلخانی است. سابقاً در این بنا تزئینات گسترده ای به صورت گچ بری و کاشی کاری زرین فام وجود داشته که امروزه فقط گچ بری های آن باقی مانده است؛ اما کاشی های زرین فام آن از اواخر دوره قاجاریه به بعد، از پیکره بنا جدا شده و بتدریج وارد موزه ها یا مجموعه های مختلف خارجی شده اند. در این بنا سه گروه مختلف کاشی کاری زرین فام وجود داشته که شامل کاشی های محراب، سنگ قبر و کاشی های ستاره ای هستند. در ارتباط با کاشی های محراب و سنگ قبر اطلاعات زیادی در منابع مختلف منتشر شده اما هیچ مطالعه جامعی در مورد کاشی های ستاره ای شکل صورت نگرفته است. نظر به اینکه این کاشی ها در برخی موزه ها هم چون ارمیتاژ، از فراوانی زیادی برخوردار بوده، لازم بود که در پژوهش مستقلی به آنها پرداخته شود. در ارتباط با این کاشی ها دو پرسش مهم وجود دارد: اول اینکه شاخصه های مهم ظاهری و تزئینی این کاشی ها چیست؟ دوم اینکه سازنده یا سازندگان احتمالی این کاشی ها چه کسی یا کسانی بوده اند؟ بر همین اساس هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی و تحلیل ویژگی های ظاهری و تزئینی این کاشی ها است که با روش توصیفی – تحلیلی صورت پذیرفت. برای انجام پژوهش حاضر علاوه بر مطالعه منابع کتابخانه ای، از تصاویر و اطلاعات موجود در آرشیو موزه های مختلف خارجی نیز استفاده شده است. در نتیجه این پژوهش چنین مشخص شد که کاشی های ستاره ای شکل امام زاده یحیی را می توان از جنبه هایی هم چون ابعاد، تنوع رنگ ، نقوش و مضامین کتیبه ها، نسبت به سایر نمونه های مشابه در دیگر بنا ها، بسیار شاخص و منحصر به فرد دانست. این کاشی های طی یک بازه زمانی پنج ماهه و احتمالاً توسط علی بن محمد بن ابی طاهر در شهر کاشان ساخته شده و سپس برای اولین مرحله پوشش بنای امام زاده یحیی با کاشی زرین فام، مورد استفاده قرار گرفته اند.
نقوش و مضامین تزیینی سنگ قبرهای برخوار در دوره های صفوی تا قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنگ قبور دوره اسلامی از جمله یادگارهای ارزشمندی است که نه تنها از منظر پژوهش های هنرشناسانه و شناخت سیر تحول خطوط و کتیبه ها اسلامی و هنر سنگ تراشی، در بردارنده اطلاعات قابل توجهی است؛ بلکه در زمینه های گوناگون فرهنگی، تاریخی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و ادبی نیز، اطلاعات ارزشمندی را فرا روی پژوهش گران قرار داده است. از این رو در پژوهش پیشِ رو، سنگ قبرهای دوره اسلامی منطقه برخوار اصفهان به منظور پاسخ به سوالات ذیل، به شیوه توصیفی-تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته است؛ 1- نقش مایه های تزیینی سنگ قبرهای برخوار در دوره های صفوی تا قاجار شامل چه مواردی بوده است؟ 2-این نقوش در بردارنده کدام نمادها، مضامین فرهنگی، اجتماعی و مذهبی و اصول و معیارهای هنری بوده است؟ بر اساس نتایج حاصله، نقوش گیاهی(ترنج، اسلیمی، سرو، خرما، نیلوفر، گل چند پر بته جقه)، حیوانی(شیر، آهو، اردک، کبوتر، بلبل، طاووس، قوش)، اشیاء(مهر، تسبیح، شانه، انگشتر، آینه، قیچی، قفل، گلاب پاش، عصا)، هندسی(دایره، انواع قاب بندهای مربع، مستطیل، دایره، بیضی، دالبردار، ذوزنقه ای)، خورشید و تشت آب از جمله نقوش مورد استفاد در سنگ قبور برخوار بوده است. برخی از نقوش جنبه اطلاع رسانی داشته و از حالات معنوی، باورهای مذهبی، خصایل اخلاقی، جنسیت و جایگاه اجتماعی متوفی خبر می داده است. برخی جنبه نمادین داشته و نشان هایی از باغ بهشت، مرگ و نیستی و حیات مجدد، زمان بی انتها و جاودانه، وحدانیت خالق و مخلوق، مانایی روح و طلب خیر و برکت بر متوفی بوده و برخی جنبه تزیینی صرف داشته است. ظرافت هنری و نظام ترکیب بندی نقوش بر حسب مواردی همچون نوع نقش مایه، گونه ریختی، جنس، ابعاد، سطوح سنگ، دوره زمانی، نحوه ترکیب با دیگر نقوش، وجود یا عدم وجود و تعداد قاب بندها، شیوه های متفاوتی را نشان می دهد.