مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر ضمن اشاره به نظریه خاص اروین پانوفسکی درباره آیکونولوژی و آیکونوگرافی، تابلوی سفیران هانس هولباین را بر اساس این نظریه مورد تحلیل قرار می دهد.
بررسی نگاره معراج پیامبر اثر سلطان محمد بر اساس آراء پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مطالعات فضای مجازی، جهانی شدن و تکنولوژی های نوین ارتباطاتی تکنولوژی های نوین ارتباطاتی
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات گروه های ویژه قدرت رسانه ای
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مطالعات فضای مجازی، جهانی شدن و تکنولوژی های نوین ارتباطاتی مطالعات فضای مجازی وب سایت ها
در هنر نگارگری ایرانی یکی از مضامین اسلامی که بسیار به تصویر کشیده شده است، مساله معراج پیامبر(ص) است. در میان نگاره های مشهور با موضوع معراج پیامبر، نگاره معراج پیامبر منسوب به سلطان محمد، هم چون متنی روایت گر حامل پیام برای مخاطب خود است. تحلیل نگاره معراج پیامبر از دیدگاه پانوفسکی، معنای تصویر را در سه مرحله مورد تحلیل قرار می دهد. این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی بهره برده است تا با ابزار تحلیل نگاره پردازی و نگاره شناسی پانوفسکی، جهت تحلیل نشانه های نگاره معراج پیامبر(ص) استفاده کند و به پرسش پژوهش مبنی بر، چگونگی استفاده از نشانه های تصویری در پردازش و شناخت نگاره پاسخ دهد. در پویه نخست محسوس ترین جلوه های این نگاره مورد بحث قرار می گیرد. در مرحله دوم به بحث معراج پیامبر وارد می شویم و از مایه و مضمون اثر سخن می رود و در مرحله سوم درون مایه نگاره معراج پیامبر که از یک دوره و فرهنگ خاص و شرایط حاکم بر زندگی هنرمند سرچشمه گرفته است، تبیین می شود. یافته ها نشان می دهد که عوامل فرهنگی و سنت های اجتماعی دوران صفوی و عناصر بصری رایج در نگارگری قبل از دوره صفوی در پوشش و احوال شخصیت های نگاره تاثیرگذار بوده است و نگارگر تحت تاثیر فضای معنوی حاکم در دوره صفوی و سفارش دهنده، به خلق اثر دست زده است.
رمزپردازی نگاره معراج پیامبر(ص) در فالنامه تهماسبی به روش آیکونولوژی اروین پانوفسکی
منبع:
پیکره دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۸
36 - 53
حوزه های تخصصی:
نگاره معراج در «فالنامه تهماسبی» در عهد صفوی و با بیانی نمادین، به روایت تصویریِ شیعی از این واقعه می پردازد. این نگاره، با ارائه تصویری متفاوت از معراج، برای اولین بار از آیکون ترکیبی «شیر و خورشید» برای نمایش پیامبر(ص) و امام علی(ع) بهره برده است. «آیکونولوژی» با اتخاذ رویکردی نظام مند، منطقی و چندوجهی، معانی نهفته در آثار هنری را تفسیر می کند. این پژوهش با همین رویکرد به تحلیل سه مرحله ای جلوه های بصری نگاره معراج می پردازد. دو مرحله یِ نخست به توصیف و تحلیل «آیکونوگرافیک» نگاره می پردازد و مرحله یِ سوم به تفسیر آیکونولوژی و شناسایی ارزش های نمادینِ مستتر در آن اختصاص دارد. در بررسیِ نگاره یِ معراجِ فالنامه، این پرسش ها مطرح می شود: در بررسی آیکونولوژی، چه مواردی را به عنوان معنای پنهان و ارزش های نمادین آن می توان مشاهده نمود و آیا با آیکونوگرافی نگاره، می توان به شرایط خلق اثر و جهان بینی رایج دوره صفوی دست یافت؟ هدف پژوهش حاضر، بررسی آیکونولوژیِ عناصر بصری در این نگاره است. فرضیه یِ اصلیِ پژوهش، تاثیرگذاری شرایط دوران صفوی بر بیان نمادین در نگاره هاست. شیوه یِ تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده است. بررسی ها حاکی از این است که در شناختِ لایه هایِ معناییِ پنهان در نگاره، استفاده از راهکارِ آیکونوگرافی بسیار مؤثر است. مطالعه ی آیکونولوژی نشان می دهد که آیکونِ ترکیبی «شیر و خورشید» در گذر زمان تداوم یافته و با تغییر ارزش های نمادین، در جایگاهی جدید به کار گرفته شده است.
مطالعه ی تطبیقی معماری و سینما با رویکرد آموزش معماری به کمک فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۴
157 - 172
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر، به مطالعه ی تطبیقی دو هنر معماری و سینما پرداخته است؛ رویکرد این مطالعه، آموزش معماری و هدف اصلی آن، استفاده از قابلیت های سینما در راستای تحقق این رویکرد می باشد. با توجّه به مطالعات تطبیقی و نیز تئوری های مرتبط با تاویل اثر هنری پانوفسکی، رویکردی آموزش محور به این پژوهش ها داده شده است. آیا سینما، می تواند به عنوان ابزار مناسب در آموزش معماری مورد استفاده قرار گیرد؟ پاسخ به سؤال و بررسی این فرضیه که "سینما به عنوان ابزار آموزشی معماری، مناسب و کارآمد است"، در گرو پاسخ به سؤالات فرعی است: 1. خروجی کار دانشجویان معماری در صورت نمایش یک فیلم، نسبت به دانشجویان دیگر که از این ابزار محروم بوده اند، چه تفاوتی دارد؟ 2. در صورت بهبود کیفیت اسکیس ها به روش پیشنهادی، میزان تأثیر و چگونگی این روش به چه صورت در کار دانشجویان نمود می یابد؟ این مقاله بر مبنای مطالعات استدلالی-منطقی و به روش بررسی میدانی همراه با تحلیل کیفی در راستای رویکرد پدیدارشناسانه ی نمادها است. هدف مقاله ی پیش رو، رسیدن به روشی کارآمد جهت افزایش راندمان آموزش معماری است و یکی از راه حل های مناسب برای رسیدن به این منظور، بهره گیری از پتانسیل های هنر سینما است. طی خروجی های پژوهش بر مبنای تحلیل کیفی داده ها، مشخص گردید که 75% نمرات Aو Bبه گروهی تعلق گردید که از ابزار فیلم برای آموزش بهره گرفته بودند، این در حالی است که تنها 43.75% از گروه دیگر که محروم از این ابزار بودند توانستند نمرات Aو Bرا کسب کنند؛ به طوری که 81.25% اسکیس های گروه الف به لحاظ معنایی و 62.5% آن ها به لحاظ فرمی از فیلم نمایش داده شده به صورت آشکار یا پنهان بهره جسته اند. از بررسی ها و آنالیزهای صورت گرفته می توان چنین نتیجه گرفت که این فرضیه که "سینما به عنوان ابزار آموزشی معماری، مناسب است." صحیح بوده و میزان و چگونگی آن در حوزه ی عینی و ذهنی بررسی گردیده است.
نمودهای تعزیه بر روی نقاشی های دیواری بقعه های گیلان بر اساس دیدگاه پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعزیه، نمایشی برای بزرگداشت رشادت امام حسین (ع) و یارانش در واقعه کربلا و از مهم ترین آیین های مذهبی و کامل ترین گونه نمایش سنتی و مردمی ایران است. تعزیه از نظر لغوی به معنی اظهار همدردی، سوگواری و تسلیت است. شکل رسمی این سوگواری، برای نخستین بار در زمان آل بویه صورت گرفت و در حد فاصل زمانی قرن 11_13 ش عمومیت بیشتری یافت. در استان گیلان، بقعه هایی است که بر دیوار بسیاری از آنها نقاشی هایی بر روی گچ با موضوع شرح مصائب وارده بر امام حسین (ع) و اصحاب ایشان در روز عاشورا و نیز نقوش دیگری چون فرشتگان، معراج پیامبر همراه براق و ... باقی است. تمامی این نقوش با مضامینی که در تعزیه ها مطرح است مشترکند. علاوه بر این تعدادی از مضامین با آنچه در متون تاریخی آمده منطبق نیستند و تنها وجه اشتراک آنها با متون مربوط به تعزیه است. پرسش پژوهش حاضر بدین قرار است: بازتاب مراسم تعزیه در نقاشی های بقعه های منطقه چگونه است؟ عوامل اجتماعی حاکم بر دوره قاجار چه تاثیری در به وجود آمدن این نقوش داشته است؟ هدف از این تحقیق روشن ساختن میزان نمادهای تعزیه در نقاشی های بقعه های گیلان و شرایط اجتماعی حاکم در دوره قاجار است. رویکرد نظری این پژوهش، شمایل نگاری و شمایل شناسی بر اساس دیدگاه پانوفسکی است. با استفاده از این رویکرد، به تفسیر تصاویر موجود بر بقعه های گیلان و ارتباط آنها با یکدیگر می پردازیم. روش تحقیق بر مبنای گردآوری اطلاعات به صورت میدانی (مشاهده بقعه ها) و اسنادی (منابع کتابخانه ای) است.
تحلیل معنای قالیچۀ تصویری بختیاری با روش آیکونولوژی پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
خوانش آثار بصری هنری، به خصوص وقتی اطلاعاتی دربارۀ معنای پنهان آن ها موجود نیست، مسئله ای است که باید به طریقی نظام مند و روش مند در جست وجوی حل آن برآمد. گذر از تصویر به معنا، فرایندی است که همواره و به طور ناخودآگاه در ذهن همۀ مخاطبان آثار هنری با شیوه های کم و بیش متفاوت صورت می گیرد. تعیین نظام مند چنین گذری در زمینۀ خوانش نقادانۀ آثار هنری، به صورت روش های نقد هنری متفاوت خواهد بود. در این پژوهش با کاربست آن روی تصویر یک تخته قالیچۀ بختیاری از منطقۀ هینه گان، که از جمله قالیچه های تصویری برجستۀ ایران است و اطلاعاتی از معنای آن موجود نبود، قابلیتش در رسیدن از تصویر محض به معنا را نشان داد. قالیچه ای که در این پژوهش بررسی شد، دربردارندۀ تصاویری بود که اولا در میان قالیچه های عشایری همتایی از آن مشاهده نشد و در مرتبۀ بعدی، نقوش آن دلالت بر مذهبی بودن مضمون آن داشت، اما ماوقع تصویرشده در قالیچه با هیچ یک از روایات مذهبی هم خوان نبود. پس از مطالعۀ این قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و با شیوۀ پانوفسکی، مشخص شد که سه گروه نقش مایه هایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکی و بهره گیری از کوچکترین جزئیات بصریشان می توانند شبکه ای از معانی پنهان متصل به هم را به وجود بیاورند که نشان دهندۀ آن است که هنرمند طراح یا بافندۀ این قالیچه، به صورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگی پیامبر (ص) که از نظر او اهمیت ویژه ای داشته، از نیاز بنیادین انسان برای رسیدن به تکامل از طریق صعود و نزول مداوم سخن به میان آورده است.
تحلیل نماد پرنده در سکه های دوره ایلخانی از منظر گفتمان مذهب بر اساس الگوی اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
43 - 59
حوزه های تخصصی:
سکه هایی که از ایران در دوره اسلامی بر جای مانده اند، منقوش به نمادهایی هستند که حامل پیام هایی است. یکی از این نقوش، نماد پرنده است. دوره حکومت ایلخان مغول (654-736ه.ق) یکی از ادواری است که نقش پرنده بر سکه های ایرانی افزایش یافته است. از موضوعات نیازمند بررسی بیشتر در شناسایی فلسفه وجودی نقشمایه متعدد پرندگان بر سکه های ایلخانی، مطالعه بنیادهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی ایلخانیان در دوره های مختلف حکومتشان و تأثیر آن به صورت مستقیم بر روی سکه ها ست. پژوهش حاضر با رویکردی متفاوت از شیوه های مرسوم سکه شناسی، تعاملات و رقابت های بین ادیان مختلف رایج در دوران ایلخانی را در قالب نقشمایه های متعدد پرندگان بررسی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. این پژوهش به لحاظ هدف «بنیادی-نظری» و به لحاظ روش از نوع «تحلیل محتوا» و براساس آراء «اروین پانوفسکی» به خوانشی آیکونوگرافیک از نقوش پرندگان سکه های ایلخانی می پردازد. شیوه جمع آوری اطاعات به صورت کتابخانه ای است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در دوران حاکمیت یاسا نقشمایه های پرندگان روی سکه ها همراه با شهادتین ضرب گردیده و در دوران اسلامی، گرایش های مذهبی به صورت قوی تری در قالب شعائر اسلامی، آیات و اسامی خلفای راشدین در کنار نقوش پرندگان منعکس شده است که همه این ها را می توان ناشی از تسامح دینی مغولان، مصلحت اندیشی آنان یا سردرگمی و بی سیاستی آن ها در عرصه مذهب دانست. اهداف پژوهش تحلیل نماد پرنده از منظر آیکونوگرافیک بر اساس الگوی اروین پانوفسکی. بررسی تأثیر مذاهب مختلف دوران ایلخانی بر نقشمایه های پرندگان ضرب شده روی سکه ها. سؤالات پژوهش وجود نماد پرنده بر سکه های دوره ایلخانی تحت تأثیر چه عواملی بود؟ تحولات مذهبی چه تأثیری بر تغییرات نقش مایه پرنده بر سکه های دوره ایلخانی داشت؟
خوانش حجاری نبرد رستم و اشکبوس در عمارت دیوانخانه زندیه شیراز بر اساس نظریه شمایل شناسانه اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حجاری نبرد رستم و اشکبوس در عمارت دیوانخانه زندیه شیراز، دارای ویژگی های هنری و اهمیت فرهنگی اجتماعی است که تاکنون به آن پرداخته نشده است. هدف، شناخت جنبه های مفهومی این اثر در بستر دوره زندیه است و در پی پاسخ به این سؤالات که نبرد رستم و اشکبوس نماد چیست و این اثر چه ارتباطی با بستر اجتماعی دوره زندیه دارد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است و از روش شمایل شناسی اروین پانوفسکی در توصیف، تحلیل و تفسیر این حجاری استفاده شده است. بنابر نتایج این تصویر بخشی از روایت کاموس کشانی در شاهنامه فردوسی است که پیروزی رستم بر اشکبوس را نشان می دهد. در این حجاری شمایل کریم خان و پیروزی او بر حکومت در قالب پیروزی رستم به تصویر درآمده است. معنای درونی این اثر برای بیان شکوه و قدرت سیاسی کریم خان در دوران خود و غلبه بر دشمنان است که از نژاد پادشاهان نبوده و حکومتی مردمی دارد و به دنبال تصویرسازی صحنه های بزم و شکار نیست. انتخاب این نقش جهت حجاری در عمارت دیوانی که محل حضور و دادخواهی مردم (عوام) و دیدار سفیران (خواص) است، نمایش قدرت حکومت مردمی کریم خان در جامعه فرهنگی اجتماعی زندیه است.
خوانش آیکونولوژیک نشانه ی نمادین سیمرغ در منسوجات ساسانی مبتنی بر دیدگاه پانوفسکی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
7 - 21
حوزه های تخصصی:
سیمرغ یکی از نقوش پرتکرار دوره باستان بر آثار و ابنیه مختلف است که دارای بن مایه اساطیری و در رابطه با مفاهیم سیاسی و مذهبی است. در این پژوهش نیز هدف شناخت و بررسی نقش سیاسی و آیینی سیمرغ بر پارچه های ساسانی است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و براساس رویکرد آیکونولوژی است. این پژوهش سعی دارد جهت یافتن محتوا و دلالت معنایی نقش سیمرغ بر پارچه ها با توجه به آرای اروین پانوفسکی به خوانش تصویر و مراتب سه گانه مورد نظر در متن اثر هنری بپردازد. حجم نمونه شامل 5 نمونه موردی از پارچه های در دسترس است که به صورت هدفمند انتخاب شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که نقش سیمرغ از فرهنگ و آئین مردم ایران زمین نشات گرفته و از نقش برجسته ای برخوردار است که در دوره ساسانی این پرنده به صورت موجودی ترکیب شده از اجزای جانوران واقعی همچون سرسگ، گردن و سینه اسب، بال های عقاب، پاهای شیر و دم طاووس تصویرسازی و نماد اتحاد بین قدرت های مادی و مینوی و فر است. درواقع، نقش سیمرغ در لباس شاهنشاه ساسانی، نشان دهنده حمایت خداوند از وی و در نتیجه مشروعیت سیاسی و دینی وی بوده است؛ زیرا سیمرغ به او فر عطا کرده و با بال های گشوده از وی حمایت می کند و قدرت خویش را به وی داده است.
مطالعه ی تطبیقی انذار و تبشیر در نگاره های اسلامی و مسیحی قرن های 13 تا 16م با موضوع سرگذشت حضرت یونس(ع) مبتنی بر آرای پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
121 - 129
حوزه های تخصصی:
انذار و تبشیر ابزارهایی برای راهنمایی انسانهاست که در کتب مقدس به آن اشاره شده است. در هر دوره ای این ابزار به نحوه های مختلف همچون سرگذشت اقوام و پیامبران به کار برده شده است. یکی از این نمونه ها، سرگذشت یونس پیامبر(ع) است که در قرآن و انجیل با قدری اختلاف در روایت، به آن اشاره شده است. در نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع این سرگذشت، بخشی از روایت برجسته شده است. نگاره های اسلامی بیشتر بخش پایانی و نگاره های مسیحی بیشتر بخش ابتدایی آن را به تصویر کشیده اند. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر نگاره های اسلامی و مسیحی، با توجه به مفاهیم انذار و تبشیر و بر مبنای آرای شمایل نگارانه ی پانوفسکی با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی، به دنبال پاسخ گویی به این پرسش ها است: وجوه شباهت و تفاوت نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع حضرت یونس (ع)، در ارتباط با مفهوم انذار و تبشیر چیست؟ دلیل تاکید نگاره های اسلامی و مسیحی بر بخش خاصی از سرگذشت حضرت یونس(ع) چیست؟ از نتایج پژوهش می توان به هم پوشانی خوانش نگاره ها با مراحل سه گانه ی تفسیر اثر هنری پانوفسکی اشاره کرد و همچنین، در نگاره های اسلامی و مسیحی از هر دو مفهوم انذار و تبشیر، اما به گونه ای متفاوت، استفاده شده است.
خوانش آیکونولوژیک «مجنون» در نگاره های دوران صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
59 - 68
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهایی که برای بررسی محتوای متون تصویریِ غالبا غربی سودمند می باشد رویکرد آیکونولوژی (= شمایل شناسی) است. با در نظر گرفتن پاره ای از ویژگی هایِ خاص نگارگری ایرانی، این رویکرد برای مطالعه برخی نگاره های ایرانی نیز مناسب است. از نگاره های مربوط به داستان عاشقانه لیلی و مجنون، اثر منظوم نظامی گنجوی (۱۲۱۱ ۱۱۴۱م./۶۰۸ ۵۳۵ ه.ق)، می توان به عنوان متون تصویری یاد کرد که رویکرد آیکونولوژی برای بررسی آنها، بدون هیچ پیش شرطی، نتیجه بخش است. در این راستا، تمرکز مقاله پیش رو بر خوانش آیکونولوژیک انعکاس تصویری «مجنون» در نگاره هایی از دوران صفویه (۱۷۳۶ ۱۵۰۱م./۱۱۴۸ ۹۰۷ ه.ق) است که وی را پس از ترک قبیله خود به تصویر کشیده اند. هدف از این پژوهش مطالعه بازتاب ارزش های نمادین در نگاره ها و شرح فرهنگی و اجتماعی آنها می باشد، که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، منجر به تولید ویژگی های بصری شخصیت مجنون در نگاره های مورد نظر گردیده است. نتیجه آن که نوع پوشش مجنون در نگاره های مورد نظر نشان از عدم وابستگی او به هرگونه سامانه و یا جایگاه اجتماعی شناخته شده در دوران صفویه دارد. ازاین رو در این مقاله، پس از معرفی اجمالی رویکرد آیکونولوژی، با استفاده از سه لایه درک معنا در این رویکرد به بررسی و مطالعه انعکاس تصویری مجنون در نگاره های دوران صفویه پرداخته می شود.
برساخت اجتماعی سرکوب مخالفان در دوره داریوش اول (خوانشی از نقش برجسته بیستون بر اساس نظریه پانوفسکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
84 - 96
حوزه های تخصصی:
نقش برجسته ی بیستون یکی از قابل توجه ترین حجاری های دوران هخامنشی است؛ یگانگی آن بدین جهت است که به لحاظ جانمایی و موضوع خاص، با سایر نقوش برجسته دوران هخامنشی قابل تمایز است. نقش برجسته بیستون روایت گر سرکوب شورشیان و یاغیانی است که در زمان داریوش، داعیه ی بردیا را داشته اند و داریوش به کمک برخی دست به سرکوب آنان در نقاط مختلفی از گستره ی حاکمیتی هخامنشیان می زند و در این سنگ نگاره به گونه ای متفاوت، شرح این پیروزی ها شده است. هدف از این پژوهش، خوانش نمودهای سرکوب بر نقش برجسته بیستون، برپایه نظریه شمایل شناسی پانوفسکی بوده و برآن است تا با بهره گیری از روش های تحلیلی این رویکرد؛ و بهره گیری از متن کتیبه بیستون، پس زمینه های اجتماعی و سیاسی عصر داریوش را مورد واکاوی قرار دهد. روش این پژوهش بر مبنای ماهیت توصیفی- تحلیلی مبتنی بر نظریه پانوفسکی است. شیوه ی جمعآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل کیفی بوده است. یافته های و نتایج حاصل از پژوهش، گویای آن است که گفتمان حاکم بر این نقش برجسته، گونه ای از خشونت طلبی را نشان می دهد. همچنین حاکی از رویکرد مانیفستی داریوش در طرح ریزی و اجرای نقش برجسته بیستون است. که با تبیین عوامل شکل گیری این نقش برجسته و همچنین تحلیل و تفسیر نقوش انسانی با توجه به زیر متن اجتماعی و سیاسی آن دوره، کارکردی پروپاگاندا گونه را برای آن می توان متصور شد.
مطالعه سه پرده نقاشی بشارت مسیح از مارتینی، داوینچی و روستی با رویکرد آیکونوگرافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم دی ۱۴۰۲ شماره ۱۲۷
21 - 32
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: موضوع بشارت تولد حضرت مسیح (ع) به حضرت مریم (س) توسط جبرئیل، در کنار دیگر روایت ها با موضوعات مذهبی از جمله؛ به صلیب کشیدن مسیح و قیامت، همواره مورد توجه هنرمندان و نقاشان در دوره های گذشته بوده است. در این پژوهش سه اثر در سه دوره زمانی متفاوت با موضوع بشارت تولد حضرت مسیح از سه هنرمند، سیمونه مارتینی، لئوناردو داوینچی و دانته گابریل روستی از منظر آیکونوگرافی، مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد. آیکونوگرافی، نوعی روش تحقیق کیفی و هم چنین شاخه ای از تاریخ هنر است، که بنیان گذار آن اروین پانوفسکی، چهره برجسته مکتب واربورگ است. تلاش بر این است تا به این سؤالات پاسخ داده شود: در نمایش داستان بشارت، هنرمندان برمبنای معیارهای آیکونوگرافی، به تببین کدامین ارزش های نمادین آن پرداخته اند؟ با توجه به روایات کتب مذهبی چرا در سه تابلو بشارت مسیح، اثری از حضور یوسف نیست؟
هدف پژوهش: توصیف ساختار تصاویر و شناسایی نقش مایه ها و روابط میان روایت و تصویر بشارت مسیح، هم چنین بررسی موضوع و مضمون آن، با تکیه بر منابع تاریخی در نهایت تببین ارزش های نمادین آن، هدف این پژوهش است.
روش پژوهش: روش تحقیق در این پژوهش به صورت تاریخی و توصیفی مبتنی بر الگوی چارچوب و رویکرد نظری پانوفسکی است.
نتیجه گیری: با توجه به روایت های متفاوتی که در مورد نحوه و چگونگی خبردادن تولد حضرت مسیح توسط فرشته پروردگار، جبرئیل، صورت گرفته است، قواعد و ارزش های نمادین حاکم بر هر دوره در گذر زمان، موجب قرابت ها و دلالت های معنایی و محتوایی در تجسم این داستان در قالب تابلوی نقاشی شده است که زمینه ساز یافته های این پژوهش است.
حضور سنت لائوکوئونی گوتهولد لسینگ در دو نوشته از رودُلف آرنهایم و اروین پانوفسکی در باب سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
19 - 31
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد در حوزه زیباشناسی هم سنجانه نحوه نگرش دو تن از نظریه پردازان آغازین سینما را به دو طور مشخص در دو نوشته مجزای هر یک به مبحث خاص بودگی رسانه نشان دهد: یکی «لائوکوئون جدید» آرنهایم که فصل پایانی کتابی از او به نام فیلم به عنوان هنر است و دیگری مقاله «سبک و رسانه در تصاویر متحرک» که پانوفسکی نسخه نهایی آن را در دهه پنجاه میلادی پس از چند بار ویرایش منتشر کرد. پرسش مقاله آن است که لائوکوئون گوتهولد لسینگ چه تأثیری بر رویکرد آرنهایم و پانوفسکی به بحث خاص بودگی رسانه داشته است و چگونه هر یک از این دو متفکر با بهره گیری از سنت لائوکوئونی مقایسه هنرها به نتایجی متفاوت از هم رسیده اند. تمرکز آرنهایم بر جنبه های فرمالیستی سینما در مقام یک هنر مدرنیستی منجر بدان می شود که سینمای صامت را شکل غایی هنر سینما بشمارد و برای جوانبی اهمیت قایل شود که از قضا در چشم پانوفسکی چندان اهمیتی نمی یابند. پانوفسکی به دلیل توجهی که به جنبه مردمی هنر سینما دارد به عوض خصایص فرمال بر محتوا و معنا متمرکز می شود و بنابراین به رغم آرنهایم در عین تأکید بر خاص بودگی سینما حضور صدا در سینما را مغتنم می شمرد و می کوشد جنبه هایی دیگر از سینما را برجسته سازد. دستاورد نهایی این پژوهش نشان دادن ثمرات متفاوت دو تفکر نظری با دغدغه ای واحد درباره سینماست. هر دو متفکر ضمن آنکه در چارچوب تفکر لسینگی به مقایسه سینما و تئاتر رو می نهند، به نتایجی مغایر با هم می رسند. رویکرد این پژوهش زیباشناسی هم سنجانه است و در چارچوب هستی شناسیِ حاکم بر نظریات موسوم به نظریات دوره کلاسیک سینما دنبال می شود.
تاثیر هویت مردانه بر شکل گیری آیکون زن در فیلم نوآرهای دهه ۱۹۴۰ میلادی هالیوود
منبع:
فردوس هنر سال ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۰
92 - 113
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: یکی از رویکردهای علمی در خوانش محتوای آثار هنری تصویری رویکرد آیکونولوژی است. باوجود آن که ازاین رویکرد تا به امروز بیشتر در خوانش آثار هنر تجسمی بهره برده اند، اما استفاده از آن در خوانش آثار سینمایی نیز با رعایت الزامات آن امکان پذیر است. آیکونولوژی شاخه ای از تاریخ هنر است که توجه خود را به محتوای اثر هنری در برابر فرم آن معطوف می کند. آنچه در خوانش آیکونولوژیک مطرح است شناسایی جزء تکرارشونده در اثر هنری، آیکون، و تفسیر دلایل شکل گیری آن بر مبنای شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه شکل دهنده آن آیکون است. با توجه به خصوصیات تکرارشونده ژانر فیلم نوآر و تصویر تثبیت شده آن از زن می توان فیلم های این گونه سینمایی را با استفاده از رویکرد آیکونولوژی موردبررسی قرارداد. در تاریخ هنر سینما ژانر نوآر همواره به عنوان یکی از نقاط اثرگذار این هنر برشمرده شده است. به همین منظور پژوهش حاضر به مطالعه تاثیر هویت مردانه بر شکل گیری آیکون زن در فیلم نوآرهای دهه 1940 میلادی آمریکا می پردازد. به همین جهت در این مقاله ابتدا رویکرد آیکونولوژی مختصراً معرفی می شود و سپس خوانش آیکونولوژیک پنج اثر شاخص فیلم نوآر با تکیه بر شخصیت زن در این فیلم ها صورت می گیرد.هدف: هدف این پژوهش نشان دادن امکان استفاده از رویکرد آیکونولوژی در خوانش آثار سینمایی و بررسی تاثیر هویت مردانه بر شکل گیری شخصیت تکرارشونده از زن در آثار فیلم نوآر شده اند.سؤال مقاله : دلایل شکل گیری شخصیت تکرار شونده زن در فیلم نوآرها چیست؟ هویت مردسالارانه جامعه چه تاثیری بر شکل گیری شخصیت زن در فیلم نوآرها داشته است؟روش تحقیق: در این مقاله از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شده و منابع کتابخانه ای مورد استناد قرار گرفته اند.نتیجه گیری: طبق یافته های این پژوهش آیکون زن در فیلم نوآرهای هالیوود حاصل سنت های بصری و روایی دوره خود از جمله وجود سیستم استودیویی، نقش پذیری زنان در جامعه آمریکا و هویت مردانه حاکم بر آن جامعه است.