فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۰۱ تا ۱٬۰۲۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
131 - 158
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسئله جامعه شیعی در عصر غیبت، وجود الگو و راهبردی برای زیستن در جامعه بود این که آیا امامان شیعه برای زیست شیعیان در جامعه با سایر مذاهب و نحله های اسلامی استراتژی خاصی ارائه کردند یا خیر؟ از این رو مقاله حاضر برای تبیین الگوهای زیستی ارائه شده توسط امامان معصوم؟ع؟، براساس چارچوب(swot)قوت _ ضعف و فرصت _ تهدید، استراتژی سیاسی _ فرهنگی صادقین؟عهم؟ در عبور از بحران های پیش روی جامعه شیعی در مواجهه با سایر جریان ها و نحله های فکری را مورد بررسی قرار داده است. در ابتدا با استفاده از روش سوات، محیط سیاسی داخلی و خارجی عصر صادقین؟عهم؟ ذکر شده است. محیط داخلی جامعه شیعی از لحاظ قوت(S) مانند: تشکیل مکتب علمی، گسترش جغرافیای تشیع و وضعیت فرهنگی جامعه شیعی و ضعف(W) مانند: ضعف اقتصادی شیعیان، وضعیت خفقان سیاسی _ اجتماعی حاکم بر شیعیان، انشعاب و پیدایش فرقه های شیعی و قیام زید و فرزندش یحیی، سپس محیط خارجی جامعه شیعیان از لحاظ فرصت(O) مانند: درگیری امویان و عباسیان، تأسیس حکومت عباسیان و رفع ممنوعیت حدیث و تهدید(t) مانند: جریان های فکری سیاسی عصر صادقین، رواج احادیث ساختگی و مجعول و عملکردهای حکومت های وقت می باشد؛ در نهایت با تلفیق الگوی ضعف _ تهدید(wt)، استراتژی فرهنگی: استقامت، مدارا و صبر و براساس الگوی قوت _ تهدید(st) و استراتژی سیاسی: بنیان گذاری و گسترش سازمان وکالت و تبری برای زیست و عبور شیعیان از بحران های پیش رو در جامعه، برای عصر غیبت ارائه شده است.
بررسی دیدگاه ملاصدرا نسبت به نظر غزالی در معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دیدگاه ها در باب معاد جسمانی نظریه غزالی است که به مثلیت بدن اخروی و دنیوی معتقد است. در مقابل ملاصدرا بر حسب مقدماتی به تبیین معاد جسمانی پرداخته و نتیجه می گیرد که نفس و بدن بعین هما محشور خواهند شد. ملاصدرا اشکالات و نقدهایی بر نظریه غزالی وارد می کند و اشکال اصلی را در محذور عقلی آن و تلازم آن با تناسخ می داند. در این نوشتار به بررسی نقدهای ملاصدرا بر غزالی در مسأله معاد جسمانی پرداخته و شباهت ها و تفاوت هایی که بین نظریه این دو اندیشمند وجود دارد را به روش تحلیل عقلی و از رهگذر بررسی مناقشه ملاصدرا بر غزالی بیان داشته ایم. در این راستا شباهت هایی در باب بقای نفوس بعد از مرگ و مقام تجرد عقلی نفس به چشم می خورد، هرچند در نگرش به ماهیت نفس انسان و نسبت نفس با بدن، از یکدیگر متمایز و متفاوت هستند. لذا در کیفیت بدن اخروی تعبیر به مثلیت یا عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی نمودند. ولی این اختلاف در تعبیر بوده و در حقیقت مراد این دو اندیشمند یک چیز است و آن این که این همانی بین شخص محشور در آخرت با دنیا برقرار باشد.
مختصات روش شناسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
95 - 115
حوزههای تخصصی:
فهم حکمت متعالیه و تحقیق در آن به عنوان دستگاهی نظام مند در فلسفۀ اسلامی و تبیین نوع پژوهش انجام شده در عرصه های مختلف آن، نیازمند توجه به مبانی و نوع روش شناسی حاکم در آن است تا مطالب مختلفی که در آن عرضه شده به خوبی فهم شود. متن دینی و حقایق شهودی در حکمت متعالیه حضور پر رنگی دارند. در جهت دفع و رفع شبهات و تبیین این حضور در ضمن بیان روش شناسی حکمت متعالیه، ظرفیت ها و بالندگی این فلسفه در جهت تحقیقات فلسفی اسلامی آشکار می شود. حکمت متعالیه، رابطۀ منسجم فلسفه با دین و عرفان را تشریح می کند که تبیین فلسفی روش شناسی آن می تواند به عنوان الگویی کلان در جهت بسط و تعمیق تحقیقات علوم دینی مرتبط، مورد توجه قرار گیرد. از این رو در ضمن تبیین روش شناسی حکمت متعالیه، به چیستی و مبانی روش خاص این حکمت؛ یعنی روش اشراقی-بحثی پرداخته شده که در آن، میان شهود و عقل جمع شده است. همچنین به تبیین روش عام این حکمت؛ یعنی ماهیت و مبانی بهره گیری ملاصدرا از متون دینی و عرفان نظری در حکمت متعالیه پرداخته شده است و در آخر به برخی از ثمرات بکارگیری این روش تحقیقی در فلسفه، اشاره شده است.
بررسی تطبیقی آراء ابن عربی و هگل در باب وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
5 - 29
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود که ریشه ای عرفانی دارد، در آراء عارفان و فیلسوفان زیادی مطرح شده است.ابن عربی و هگل نیز با رویکردهای متفاوتی،این موضوع را محور مباحث خود قرار داده اند. وحدت وجود ابن عربی، وحدت مفهومی وجود نیست، بلکه منظور وحدت وجود خارجی اشیا است که عرفا از طریق شهود به حقیقت آن دست یافته اند. ابن عربی با طرح عرفان نظری، سعی درعقلانی ساختن شهودات عارفان دارد. بنابر این نظریه، وجود حقیقی بیش از یکی نیست و آن وجود خداوند است و غیر خدا هرچه موجود به نظرمی آید، صرفا تعینات و اعتبارات و تجلیات همان وجود واحد است. هگل نیز با دغدغه ی ارتباط متناهی و نامتناهی ،سیستم فلسفی اش را طرح ریزی می کند. درنظام فلسفی اواز طریق همین امر متناهی است که می توان از تحقق وواقعیت یافتن مطلق و نامتناهی، به نحو انضمامی، سخن به میان آورد و در سیری دیالکتیکی، به وحدت امر واقع وامر معقول رسید. در این مقاله ابتدا نظرات هر یک ازاین دو اندیشمند درباره وحدت وجود، در دوبخش مجزا بررسی می شود و سپس در بخش سوم ، مقایسه تطبیقی میان آراء آنها صورت می گیرد.
تحلیل انتقادی نظریه وجود ذهنی از دیدگاه میرقوام الدین رازی تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
113 - 130
حوزههای تخصصی:
نظریه وجود ذهنی به صورت جدی از زمان فخررازی در فلسفه و کلام اسلامی مطرح بوده است. در این میان برخی از فیلسوفان به اثبات این نظریه و برخی دیگر به انکار آن پرداخته اند. از جمله فیلسوفانی که به انکار نظریه وجود ذهنی پرداخته میر قوام الدین رازی تهرانی را می توان نام برد. این فیلسوف در انکار وجود ذهنی از استادش ملارجبعلی تبریزی متأثر است و همانگونه که تبریزی نظریه وجود ذهنی را با نفس، علم و ادراک پیوند می دهد، میرقوام الدین نیز همانند استاد به این محورها توجه دارد. مسئله اصلی در این نوشتار ادله انکار وجود ذهنی نزد میر قوام الدین رازی تهرانی و چگونگی پیوند آن با مسئله ادراک و علم است. البته این بررسی از جنبه های انتقادی و تحلیلی خالی نخواهد بود. روش بحث در این مقاله روش توصیفی تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است. نتیجه اجمالی که مقاله به آن دست یافته این است که میر قوام الدین رازی با انکار وجود ذهنی نمی تواند پاسخی درخور برای گزاره های حقیقیه داشته باشد و نظریه میر قوام الدین رازی درباره وجود ذهنی را باید در پرتو سخنان ارسطو تفسیر کرد، هرچند که وی در ارائه نظریه ای منقح در باره التفات نفس به غیر به مثابه راهی برای ادراک اشیا ناموفق است.
بررسی و نقد نظریه تجدد امثال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
273 - 292
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحول در میان موجودات امری آشکار است که هر کسی با مشاهده جهان پیرامون خویش به عیان درمی یابد و ازآ نجاکه این تحولات، حکمی از احکام مرتبه ای از موجودات است، تفسیر آن به عهده علوم کلی نظیر فلسفه و عرفان است. اگرچه اصل مطلب یعنی تغییر موجودات روشن است، اما در تبیین نحوه این تغییرات نظریات متفاوتی ارائه شده است. نظریه تجدد امثال به معنای اعدام و ایجاد آن به آنِ ماسوی اللّه، یکی از این نظریات است که عرفا مطرح کرده اند. قائلین به این نظریه، علاوه بر ادعای شهود این امر، با استناد به برخی آیات قرآن نظیر «کلّ یوم هو فی شأن»، «بل هم فی لبس من خلق جدید» و یا با استناد به برخی قواعد عرفانی نظیر «عدم تکرار تجلیات الهی» درصدد اثبات این نظریه اند. ازآنجاکه تمام عالم از نظر عرفا تجلیات و تعینات حقیقت واحد وجود است، این تجلی در هر آن معدوم شده و در آنِ بعد با تجلی دیگری ظاهر می گردد. در این پژوهش که با روش انتقادی تحلیلی انجام گردیده، نشان داده شده است که این نظریه با اشکالات جدی نظیر از بین رفتن وحدت شخصی متجدد، عدم تمایز میان موجود مجرد و مادی و زوال وحدت فردی در معاد روبه روست.
راه حل ملاهادی سبزواری و حسن زاده آملی برای معضل فاعل بالعنایه در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
71 - 88
حوزههای تخصصی:
بحث از فاعلیت الهی و نحوه آفرینش موجودات، همواره از مباحث چالش برانگیز بوده و هر متفکری بر اساس نظام فکری خود، نظری در اینباره ارائه داده است. در این میان، ملاصدرا درباره نحوه فاعلیت خداوند در آثار مختلف خود، گاهی قائل به فاعلیت بالعنایه شده است و گاهی قائل به فاعلیت بالتجلی. این دو نظریه بظاهر متناقض، سبب شده تا شارحان آثار وی تلاش کنند مقصود اصلی و نهایی او را برملا سازند. در این مقاله که بروش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، به نظر ملاهادی سبزواری و علامه حسن زاده آملی، در مقام دو شارح مهم مکتب حکمت متعالیه، پرداخته شده و روشن میشود که سبزواری با ارجاع فاعلیت بالتجلی به عنایت بالمعنی الاعم، سعی در ایجاد سازگاری بین این دو نظریه دارد، ولی حسن زاده آملی با تفسیری خاص که از نظر مشائین درباره فاعلیت خداوند ارائه میدهد، فاعلیت بالعنایه را با فاعلیت بالتجلی یکسان میداند. اما بنظر نگارنده، مقوم اصلی فاعل بالعنایه که باعث شده ملاصدرا قائل به آن شود، علم فعلی است؛ بهمین دلیل او با پذیرش فاعل بالعنایه، اموری همچون زیادت علم بر ذات که مشائین در اینباره مطرح کرده اند را پذیرفته است. با این بیان میتوان بین عبارات مختلف صدرالمتألهین درباره نحوه فاعلیت الهی جمع کرد و دیدگاه وی را ناظر به علم فعلی دانست که این علم فعلی در فاعل بالعنایه نیز وجود دارد؛ بهمین دلیل است که وی در فاعلیت خداوند از فاعلیت بالعنایه سخن میگوید و این امر تعارضی با فاعلیت بالتجلی ندارد.
بررسی رابطه حکمت عملی با حکمت نظری در اندیشه ارسطو
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
7 - 26
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم و کلیدی در مباحث اخلاق و فلسفه اخلاق، حکمت عملی است. دانستن چیستی این مفهوم ازنظر ارسطو به این جهت اهمیت دارد که وی از طرفی میراث دار اسلاف بزرگی همچون سقراط و افلاطون است و از طرف دیگر، کتب و آثارش پس از ترجمه و مطالعه توسط اندیشمندان اسلامی مانند کندی و فارابی، مبدأ و محور علم اخلاق، اخلاق فلسفی و اخلاق اسلامی قرار گرفته است. بدین سان در این نوشتار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، چیستی حکمت عملی، از طریق مقایسه آن با سایر فضایل عقلی در نظر ارسطو مشخص شده است. نتیجه تحقیق اینکه عقل شهودی، که متکفل بدیهیات است، در کنار شناخت علمی که توانایی بر اقامه برهان است، حکمت نظری با موضوع عالی ترین موجودات را تشکیل می دهد و حکمت نظری نیز با مبادی خود، از مبادی توانایی عملی (تخنه یا فن) و حکمت عملی (فرونسیس) به شمار می رود. حکمت عملی یا فرونسیس از عقل نظری وام می گیرد و به عقل عملی وام می دهد و به تعبیر دیگر، معلول عقل نظری و علت (اعدادی) عقل عملی برای عمل اخلاقی است.
شانس اخلاقی در اصول فقه متأخر امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شانس اخلاقی یکی از مسائل جذاب و تأثیرگذار در فلسفه اخلاق معاصر است. سؤال اصلی این بحث را می توان چنین تقریر کرد: آیا امور خارج از اختیار و کنترل فاعلِ اخلاقی در جایگاه اخلاقی او یا میزانِ شایستگیِ او برای ستایش یا سرزنشِ اخلاقی تأثیرگذار است؟ «اصل کنترل» پاسخ منفی به این سؤال می دهد، و «شانس اخلاقی» پاسخ مثبت. در نخستین مواجهه با سنت اصولی پس از شیخ انصاری به نظر می رسد در این رابطه مواضع دوگانه ای وجود دارد. نویسندگان تلاش کرده اند با بررسیِ تحلیلیِ این سنت اصولی، دیدگاه های مطرح در این سنت فکری را شناسایی، بازخوانی و تبیین کنند. تأکید اصولیان بر این که فعل غیراختیاری از دایره تکلیف خارج است، دست کم در ظاهر امر، تأیید اصل کنترل است؛ اما خواهیم دید که اصلِ کنترلِ مستخرج از اصول فقه، با اصل کنترل مطرح در فلسفه اخلاق معاصر متفاوت است. از سوی دیگر، دیدگاه برخی از اصولیان در مباحث تجرّی و اجتهاد و تفسیر برخی از آن ها از پاره ای از روایات، مؤید پذیرش شانس اخلاقی است. مقایسه مجموعه دیدگاه های رایج در اصول فقه متأخرِ امامیه ما را به این نتیجه می رساند که موضع بسیاری از آنها پذیرش شانس اخلاقی همراه با خوانشی خاص و سازگار از اصل کنترل است.
تبیین کثرتهای عرضی در عوالم طولی وجود بر مبنای حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
81 - 102
حوزههای تخصصی:
بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفل السافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطه علّی معلولی با هم ندارند، مثل یک سنگ و یک درخت، این پرسش مهم را در تاریخ اندیشه بعد از صدرالمتألهین پیش آورد که چگونه میتوان بین این دو حقیقت، جمع نمود. پاسخ به این پرسش، در چهارصد سال گذشته، اختلافهایی مبنایی بین شارحان آثار ملاصدرا پدید آورده است. ما در این پژوهش نشان میدهیم که پذیرش نظام طولی و تشکیکی وجود، منافاتی با پذیرش کثرتهای عرضی ندارد و آنچه در تشکیک وجود صدرایی پذیرفته شده، یک نظام تفاضلی بین هم ه موج ودات است، ن ه صرف اً یک نظام علّ ی معلول ی. کلی د اصل ی فه م ماجرای کثرتهای عرضی در اندیشه صدرایی را باید در ماجرای ارباب انواع و ملحقات آن یافت. صدرالمتألهین در ارائه نظام فیض خود، تأثیر فراوانی از اندیشه سهروردی پذیرفته و از نح وه ص دور ارب اب ان واع، در مجاله ای مختلف، دفاع کرده است. ارباب انواع همان عقول عرضی هستند که پذیرش آنها، مساوی است با حل ماجرای کثرتهای عرضی در همه عوالم طولی وجود.
جلوه های مهر و محبت امام زمان (عج) در اندیشه قرآنی امام خامنه ای
منبع:
موعودپژوهی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
43 - 64
حوزههای تخصصی:
یکی از زوایای ناشناخته امام زمان (عج) مهر و محبت ایشان به مردم به ویژه شیعیان است. متأسفانه از گذشته دور چنین بوده است که امام زمان (عج) را تنها با شمشیر و خون ریزی و قهر و انتقام بیشتر معرفی کرده و چهره ای خشن از آن حضرت نشان داده اند. یکی از ریشه های این مشکل روایاتی هستند که به ظاهر درباره اجرای قوانین خدا و فرهنگ عدالت بر قهر و خشن و سخت گیری آن حضرت دلالت می کنند. درمقابل این روایات، مفهوم آیات صریح قرآن و بسیاری از روایات بر مظهر و تجلی رحمت خدا بودن امام دلالت دارند. نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی با تأکید بر اندیشه قرآنی امام خامنه ای جلوه رحمت امام زمان (عج) بررسی می شود. نتایج نشان می دهد روایاتی که دلالت بر قهر حضرت و جدال دارند ازنظر سندی و محتوایی خدشه دار هستند. قهر حضرت فقط برای کافران و ظالمان است و برای شیعیان خود مهربان تر از پدر هستند.
نقش عقل فعال در شایستگی نبی برای ریاست و رهبری جامعه سیاسی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
173 - 198
حوزههای تخصصی:
مبحث ضرورت وجود نبی در رهبری مدینه و نسبت نبوت با سیاست در فلسفه اسلامی از دیرباز، موردتوجه فراوان بوده است. ابن سینا نیز دراین باره اتصال نبی به عقل فعال به عنوان موجودی مجرد و مستقل از نفس، و برقراری رابطه میان نبی با سیاست در تئوریزه کردن زعامت و رهبری اتباع مدینه را مطرح کرده است؛ ازاین رو، تبیین چگونگی اتصال نبی به عقل فعال، و پیوند نبوت و سیاست براساس منابع دینی و حکمت سینوی از دستاوردهای بوعلی در فلسفه سیاسی است؛ بدین ترتیب، در پژوهش حاضر، درصدد پاسخ گویی به این پرسش بوده ایم که شیخ الرئیس بر چه اساس، بر رابطه نبوت و سیاست صحه گذاشته و طبق کدام مبنای نظری، نبی را شایسته زعامت و رهبری مدینه دانسته است. در این تحقیق، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلیِ موردی، بر یک مورد واحد و مشخص در آرای سیاسی ابن سینا متمرکز شده و با بهره گیری از رویکرد تفسیری- تفهمی ازنوع هرمنوتیک روش شناسانه ویلهلم دیلتای نتیجه گرفته ایم شرط اتصال نبی به عقل فعال به عنوان حلقه واسط عالم محسوس با عالم معقول، راهبریِ سیاسی و دینی وی درخصوص اتباع مدینه را نیز توجیه می کند و بدین صورت، نبی به واسطه داشتن سه ویژگی قوه عقلیه قوی، قوه متخیله و قوه متصرفه به مثابه منشأ صدور اعجاز، لازمه رهبری مدینه به سوی سعادت دنیوی و رستگاری اخروی به شمار می آید. ریاست فاضله نبی با اتصال قوه متخیله و نفس ناطقه نبی، یعنی اتصال عقل مستفاد به عقل فعال و همچنین تجلی پدیده وحی، به حد اعلای سعادت می رسد و دیگران را نیز به سمت این سعادت هدایت می کند. بوعلی قوه عقلیه نبی را مستعد دریافت پرتو نورانی عقل فعال دانسته است که به مرتبه عقل قدسی دست می یابد؛ ازاین رو، این اتصال موجب می شود مردم فقدان آن را در خود ببینند و از قوانین شریعتِ ابلاغ شده ازجانب نبی پیروی کنند؛ بنابراین، حصول اتباع به سعادت حقیقی، لزوم رهبری نبی را به دلیل اتصال به عقل فعال و دریافت وحی ازمنظر ابن سینا اثبات می کند.
قاعده وجود (قاعده فرعیت/استلزام) و نتیجه شدن منطقی درباب دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
29 - 57
حوزههای تخصصی:
قاعده فرعیت/استلزام در سنت فلسفه اسلامی دست کم به دو شکل فهم شده است: ثبوت ب برای الف فرع/مستلزم ثبوت الف است؛ صدق حکم ایجابی الف ب است، صدق حکم الف موجود است را نتیجه می دهد. ابن سینا این قاعده را در شکل دوم آن و در مباحث منطق (کتاب العباره) بحث کرده است. این شکل دوم را قاعده وجود می نامم. دلایلی اقامه خواهم کرد که قاعده وجود ازنظر ابن سینا یک استنتاج منطقی نیست، بلکه یک استلزام متافیزیکی است. برای این منظور تعریفی از نتیجه شدن منطقی از نگاه ابن سینا در چهارچوب امروزین منطق تنظیم می کنم و نشان می دهم طبق این تعریف، قاعده وجود یک استنتاج منطقی نیست. پس ازآن، نشان می دهم که اگر تفسیر من از ابن سینا صحیح باشد، آنگاه صورت بندی های طیف وسیعی از معاصران از گزاره های محصوره نزد ابن سینا نادرست هستند. نیز نشان می دهم که این تفسیر از ابن سینا چگونه می تواند قواعد مرسومی را که او در منطق به روشنی پذیرفته است (به خصوص قاعده عکس نقیض موافق) معتبر تلقی کند. تنها معضل قاعده عکس نقیض موافق است. با استناد به برخی متن های ابن سینا استدلال می کنم که او قائل به عدم یکنواختی تحلیل گزاره هاست. براین اساس، قاعده عکس نقیض موافق نیز بدون اشکال پذیرفته خواهد شد.
بررسی مدل های ارتباطی اخلاق و عرفان از منظر وین رایت و ارزیابی آن از دیدگاه عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وین رایت مناسبات اخلاق و عرفان را در دو گونه احتمالی در نظر می گیرد: (1) اضمحلال اخلاق در بستر عرفان، (2) تقویت اخلاق توسط عرفان. او برای هر یک از این دو گونه، دلایلی را ذکر و تحلیل کرده و سپس دیدگاه خود را بیان کرده و در نهایت به این نتیجه دست یافته که اخلاق و عرفان از یکدیگر منفک اند. به زعم او، این انفکاک نه باعث تقویت آن ها توسط یکدیگر می شود و نه موجب اضمحلال آن ها. این نوشتار، با نقد استدلال های وین رایت و برشماری و توضیح مدل های پنجگانه مناسبات اخلاق و عرفان بر اساس دیدگاه عرفان اسلامی، به این نتیجه می رسد که بر خلاف دیدگاه او، ارتباط اخلاق و عرفان در دو گونه یادشده خلاصه نمی شود و فروکاستن این ارتباط به آن دو گونه، ظرفیت های بسیارِ دخیل در بحث را مغفول می نهد. با این بررسی ها نشان داده می شود که استدلال های اصلی برای اثبات ناکارآمدی عرفان در شکل دهی به نوعی اخلاق، موجه نیست، بلکه استدلال های عارفان در این راستا که عرفان، هم در مرحله فرااخلاق و هم در مرحله هنجاری، موجب تقرر اخلاق می شود، کافی به نظر می رسد. در پایان، با توجه به آنچه گفته می شود خواهیم دید که باید به این دیدگاه ملتزم شویم که نگرش عرفانی برای زیستی کاملاً اخلاقی (در مراحل نهایی اخلاق) ضروری است.
بازخوانی قاعده لطف در ضرورت تعیین امام از سوی خدای متعال(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۸
213 - 232
حوزههای تخصصی:
قاعده لطف در علم کلام برای اثبات ضرورت امامت مورد استفاده قرار می گیرد که بر اساس آن، نصب امام از سوی خداوند برای هدایت بشریّت مصداق لطف خواهد بود و از آنجا که لطف بر خداوند ضروری و واجب است، نصب و تعیین امام بر خداوند واجب خواهد بود. صحت استدلال به این قاعده مشروط به آن است که نصب و تعیین امام از سوی خداوند، لطفی جایگزین ناپذیر و انحصاری باشد تا ضرورت آن بر خداوند متعال اثبات شود؛ اما تقریرهای موجود در کتاب های رایج کلام، توان لازم را برای اثبات این مطلب به عنوان صغرای قاعده لطف ندارند. در این پژوهش، دو تقریر جدید از قاعده لطف ارائه می شود تا اشکال مطرح در صغرای این قاعده بر طرف شود. در تقریر اول روایات متواتر معصومین مبنی بر منحصربه فرد و جایگزین ناپذیر بودن مقام امام معصوم به این قاعده ضمیمه می شود که البته در این صورت، قاعده لطف اگرچه از اشکال دور مصون می ماند اما قاعده ای درون مذهبی به شمار خواهد آمد که در رتبه بعد از اثبات امامت معصومین قرار می گیرد، نه در عرض ادله اثبات امامت. تقریر دوم، علم حضوری انسان به استعدادهای عظیم خود و ضرورت وجود امامی الهی را برای تعلیم روش زیستن در زندگی نامتناهی، دلیلی بر جایگزین ناپذیر بودن مقام امامت و ضرورت این لطف مطرح می کند. تقریر دوم افزون بر این که در کنار ادله اثبات امامت قرار می گیرد، بُعد عقلی بودن این استدلال و عدم انضمام دلیل نقلی را حفظ می کند.
واقع گرایی نزد علامه طباطبایی مبتنی بر ایده معرفت شاکله مند (با تأکید بر نقش بدن در معرفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
161 - 181
حوزههای تخصصی:
اعتبار دانش های بشری تابع اعتبار اصل شناخت بشر است و از این رو، دفاع از واقع نمایی معرفت بشری مهمترین مسئله معرفت شناسی محسوب می شود. مشهورترین نظریه در تبیین اعتبار معرفت بشری، واقع گرایی خام است که بر اساس آن ذهن در فرایند شناخت مانند آینه صرفاً منفعل است. این تصویر، امروزه به چالش کشیده شده است و در مقابل آن نظریات دیگری شکل گرفته است مبتنی بر سهم داشتن ذهن در فرایند شناخت، که در مجموع می توان آنها را معرفت شناسی های شاکله مند نامید. چالش پیش روی این نظریه ها حفظ رئالیسم در عین عبور از واقع گرایی خام است. علامه طباطبائی ضمن ارائه تبیین خاص خود از شاکله مند بودن ادراک، هم از زوایه تحلیل علم حصولی و هم از منظر ادراکات اعتباری، همچنان بر رئالیسم نیز پای می فشرد. مدل ایشان در جمع بین رئالیسم و شاکله مندی بر تبیین یکنواخت نبودن ارتباط سطوح معرفت آدمی با واقع مبتنی است که در آن همه معرفت های آدمی باواسطه یا بی واسطه به واقعیت گره می خورد.
بررسی و نقد نفس الامر از نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ابتکارات فلسفی علامه طباطبائی تبیین جدید ایشان از بحث نفس الامر است. ایشان با رد نظریه عقل فعالِ محقق طوسی و نفس الشیء محقق لاهیجی و حکیم سبزواری و همین طور با رد انحصار نفس الامر در قضایای عدمی قائل می شوند که نفس الامر همان ثبوت اعمی است که نفس در دو مرتبه و با دو توسعه به صورت اضطراری آن را اعتبار می کند و این اعتبار از سنخ اعتبار عقلی است. این ثبوت اعم، مرادف با وجود اعم بوده و شامل وجود های خارجی و ذهنی و اعتباری است و مطابَق تمام قضایای صادق در این ثبوت اعم محقق هستند و ملاک صدق و کذب تمام قضایای ماهوی و غیرماهوی تطابق با همین ثبوت اعم است. در این مقاله برآنیم علاوه بر ارائه تبیینی صحیح و روشن از نظر علامه طباطبائی و رد نظریه عقل فعال و نفس الشیء، تفاوت نظر علامه و مشهور وضوح بیشتری بیابد؛ چراکه علامه طباطبائی برخلاف مشهور، با تأمل در اصالت وجود، مطابَق حقیقی و خارجی داشتن قضایای ماهوی و قضایی را که متشکل از معقولات ثانی هستند انکار می کند و نفس الامر را منحصر در قضایای عدمی و حقیقیه نمی کند. نظر علامه طباطبائی در عین استواری، اولاً از جامعیت کافی برخوردار نیست و شامل اعتبارات عقلایی و وهمی نمی شود و ثانیاً چگونگی تطابق در این نظریه از وضوح کافی برخوردار نیست. براساس نظریه مختار، نفس الامر همان وجود به معنای اعم است که شامل وجود حقیقی، وجود ذهنی، وجود اعتباری عقلی و عقلایی و وهمی می شود.
راه کارهای محمد عماره برای اسلامی سازی علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۳۰۵
19-30
حوزههای تخصصی:
مسئله اسلامی سازی علوم از مسائل مهمی است که همواره نظریات گوناگونی درباره آن مطرح بوده است. اصلی ترین سؤال در این حوزه این است که آیا برای اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی راهی وجود دارد؛ یا چیزی به نام علوم اسلامی امکان تحقق ندارد؟ محمد عماره اندیشمند اسلام گرای نومعتزلی از کسانی است که در این زمینه به تفصیل به بحث و پژوهش پرداخته است و برای اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی راهکار ارائه کرده است. از منظر عماره راهکار اصلی اسلامی سازی علوم، توجه هم زمان به کتاب تشریع و کتاب تکوین به عنوان دو منبع معرفت است. در این مقاله با روش گردآوری و تحلیل داده ها، تلاش شده تبیینی از نظریه وی ارائه گردد. ابتدا مقصود عماره از معرفت و اسلامی سازی آن بیان می شود و سپس راهکار وی برای اسلامی سازی در حیطه علوم طبیعی و انسانی ارائه شده و در پایان به ادله او برای تبیین اسلامی سازی پرداخته خواهد شد.
بررسی انتقادی دیدگاه حسن حنفی در مورد عالم قبر و برزخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۳۰۵
85-97
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در اعتقادات اسلامی، بحث معاد بوده و مسئله عالم قبر و برزخ نیز جزء چالش برانگیزترین مباحث معاد است. در میان جریان نومعتزله، حسن حنفی جایگاه ویژه ای دارد. ایشان عالم قبر را فاقد حقیقت عینی دانسته و آن را زاییده ذهن بشر می داند. وی عذاب قبر را یک تصور عامیانه می داند که انسان آنچه را که در محسوسات می بیند، به عالم قبر که از دید پنهان است، نسبت می دهد. به اعتقاد وی باور به عالم قبر در اسلام، برگرفته از ادیان گذشته ازجمله یهودیت و مسیحیت و اقوام گذشته، نظیر مصریان است. همچنین ایشان به مباحث مطرح شده در مورد عالم قبر و برزخ مانند نحوه و هدف از پرسش و پاسخ، چگونگی پاداش و جزا در عالم قبر و برزخ، اشکالات متعددی وارد می کند و ادله عقلی و نقلی در این زمینه را به چالش می کشد. البته مدعیات حسن حنفی در باب عالم قبر و برزخ مبتنی بر مبانی فکری غلطی است که اتخاذ کرده است و در این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی، به آنها پاسخ داده شده است.
Constructive Comparative Philosophy of Religion: Translations of Christianity and Islam and a Case Study of Ibn Tufayl and Ralph Cudworth(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
We point out how some Christian-Muslim comparative philosophies of religion may be enhanced with certain translations or interpretations of Christianity: a modalist view of the trinity and a high Christology. While perhaps of only limited significance, we argue in more detail that a comparison of two leading philosophers, one Islamic, the other Christian, can bring to light a shared philosophy of innate ideas or nativism, grounding moral and theological views of goodness and the divine