مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
علم فعلی
حوزه های تخصصی:
مسئله علم خدا به مادیات از غامضترین مسائل فلسفی است که پیچیدگی آن به نحوه وجود متغیر اشیاء مادی باز میگردد. از اینرو چنین علمی باید بگونهیی تبیین گردد که رابطه علمی میان واجب تعالی با مادیات متغیر، منجر به راهیابی هیچگونه تغیر و تکثری در ذات وی نگردد. طرح کلی ملاصدرا در حل مسئله ارتباط علمی میان واجب تعالی و مادیات در مقایسه با ابن سینا از جامعیت ویژهیی برخوردار بوده و نقایص نظرات وی، از جمله حصولی دانستن علم خدا به ماسوی و ناتوانی از اثبات علم ذاتی واجب به غیر را برطرف ساخته است. ابتکار اساسی ملاصدرا در باب علم واجب به مادیات، بهره گیری از قاعده «بسیط الحقیقه» برای اثبات علم ذاتی ثابت حق تعالی است. ملاصدرا از طرفی علم فعلی واجب تعالی به مادیات را همان حضور خارجی مادیات نزد حق تعالی میداند و از آنجائیکه کمال علمی خدا را به علم ذاتی وی ارجاع میدهد، متغیر بودن علم فعلی را موجب اثبات هیچ نقصی برای ذات متعالی وی نمیداند. زیرا از نظر وی علم فعلی که عین فعل است، کمال علمی فعل محسوب میشود نه کمال علمی فاعل. البته صدرالمتألهین در تبیین علم خدا به مادیات عبارات بظاهر متناقض دارد که با بازگرداندن آنها به دو مبنای مختلف، قابل توجیه خواهند بود.
علم امام، تام یا محدود؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم ویژه و الهی امام، از جمله باورهای اساسی شیعه در مسئله امامت به شمار می رود. قلمرو علوم امام از مباحث مهمی است که به سبب پیچیدگی مباحث آن مورد تفسیرهای گوناگون قرار دارد. این نوشتار به روش توصیفی _ تحلیلی به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که علوم ائمه(علیهم السلام) تام است یا محدودیت دارد؟ این بررسی در مهم ترین منابع روایی شیعه انجام شده است که سرچشمه مباحث این موضوع به شمار می آید. بررسی های این نوشتار، به این نتیجه انجامیده است که درباره هر یک از دو دیدگاه تام و محدود بودن علوم ائمه(علیهم السلام) روایاتی قابل توجه و معتبر وجود دارد. به نظر می رسد این روایات قابل جمع هستند. مهم ترین شیوه های جمع این روایات عبارت اند از: عدم علم استقلالی و امکان علم تام غیراستقلالی، علم محدود تفصیلی و علم تام اجمالی، علم محدود فعلی و علم تام شأنی، محدودیت
در بخشی از علوم و تام بودن در بخشی دیگر، محدودیت بنابر برخی شیوه ها و تام بودن بنابر برخی دیگر و تقیه آمیز بودن برخی روایات بیان کننده محدودیت علوم ائمه. از میان این شیوه ها تنها دو شیوه «علم اجمالی تام
و علم تفصیلی محدود» و «علم شأنی تام و علم فعلی محدود»، تحلیلی فراگیر از چگونگی جمع بین روایات این موضوع ارائه می کنند. این دو شیوه مکمل یکدیگرند.
جنبه الهی علم انسان کامل در عرفان و شریعت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان کامل، هم از منظر عرفان و هم از نگاه شریعت، دو جنبه ای است: گاه آنچنان است که بر طارم اعلی نشیند و همه هستی همچون کف دست بر وی آشکار است و گاه هم پشت پای خود را نبیند و حتی از امور جزئی زندگی خود اطلاعی ندارد. این دو جنبه متعارض نمای علم انسان کامل سبب شده که اقوال گوناگونی در این مسئله شکل گیرد که در دو سوی افراط و تفریط جای دارد. عده ای قایل به علم فعلی حضوری نسبت به جمیع امور برای انسان کامل شده اند و، در مقابل، برخی چنین علمی را مردود دانسته و قایل به علم شأنی و ارادی شده اند. این پژوهش، با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی و به دور از افراط و تفریط و با دیدگاهی نو یعنی «فعلیت در عین شأنیت»، کوشیده است نشان دهد که انسان کامل، در عین اینکه به همه امور علم بالفعلِ علی الدوام دارد، گاهی در اثر عدم توجه به بعضی از امور اظهار بی اطلاعی می کند، چون علم به علم ندارد.
بررسی و سنجش نظریه علم الهی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی در آثارش از هر سه قسم علم الهی، به تفصیل بحث کرده است. به باور او، علم خدا به ذات خویش به نحو حضوری است. علم خدا به ممکنات در مقام ذات یا پیش از خلقت، از طریق علم به صور معقول اشیا در ذات خدا و لذا به نحو صوری ارتسامی و از سنخ علم اجمالی است. او به شبهة علم پیشین الهی و اختیار انسان نیز در ذیل این علم، پاسخ داده است. علم خدا به ممکنات در مقام فعل یا پس از خلقت، از طریق علم به اسباب و علل عالیة ممکنات، اشیا و امور جزئیِ ممکن را دربرمی گیرد و به نحو صوری ارتسامی و از سنخ علم اجمالی حاوی تفصیلات است. اما با رسالة فصوص الحکم، اگر از آنِ فارابی دانسته شود، باب دیگری در علم الهی گشوده می شود. نظریة فارابی در علم الهی، در فلاسفة اسلامیِ بعدی، به ویژه ابن سینا تأثیر فراوان نهاده، اما برخی دیگر مانند سهروردی (شیخ اشراق) و عده ای از محققان معاصر، آن را نقد کرده اند. در نوشتار حاضر، اهم این نقدها تبیین و از دید نگارنده، مورد سنجش و ارزیابی قرار خواهند گرفت. در مجموع، نظریة فارابی از دید نگارنده، دارای نقاط قوّت و ضعف مهمی است.
معناشناسی «تابعیت علم از معلوم» و بررسی کارآمدی آن در شبهه «علم پیشین الهی و اختیار انسان»(مقاله علمی وزارت علوم)
طرفداران نظریه اختیار انسان به شبهه معروف «ناسازگاری علم ازلی الهی با اختیار» پاسخ های نقضی و حلی داده اند. یکی از پاسخ های حلی، پاسخ مبتنی بر قاعده «تابعیت علم از معلوم» است. مفاد قاعده مذکور این است که علم تابع معلوم است و نمی تواند تأثیری در وجوب یا امتناع فعل داشته باشد. سریان این قاعده به علم خداوند، مورد انکار عده ای قرار گرفته است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی سامان یافته، بعد از گزارش و تبیین پاسخ یادشده، دیدگاه های مختلف در تمامیت یا عدم تمامیت این راه حل را بررسی کرده و نشان داده است که منشأ مخالفت با راه حل مذکور، انکار ورود قاعده تابعیت علم از معلوم در «علم فعلی» است، که علم پیشین الهی هم از همین سنخ است؛ اما از دو راه می توان از این پاسخ دفاع کرد: متعلق علم پیشین را معلوم خارجی ندانیم یا اینکه عمومیت قاعده تابعیت و عدم تأثیرگذاری علم بر معلوم را مسلم بدانیم و به علم پیشین الهی هم تسرّی دهیم.
راه حل ملاهادی سبزواری و حسن زاده آملی برای معضل فاعل بالعنایه در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
71 - 88
حوزه های تخصصی:
بحث از فاعلیت الهی و نحوه آفرینش موجودات، همواره از مباحث چالش برانگیز بوده و هر متفکری بر اساس نظام فکری خود، نظری در اینباره ارائه داده است. در این میان، ملاصدرا درباره نحوه فاعلیت خداوند در آثار مختلف خود، گاهی قائل به فاعلیت بالعنایه شده است و گاهی قائل به فاعلیت بالتجلی. این دو نظریه بظاهر متناقض، سبب شده تا شارحان آثار وی تلاش کنند مقصود اصلی و نهایی او را برملا سازند. در این مقاله که بروش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، به نظر ملاهادی سبزواری و علامه حسن زاده آملی، در مقام دو شارح مهم مکتب حکمت متعالیه، پرداخته شده و روشن میشود که سبزواری با ارجاع فاعلیت بالتجلی به عنایت بالمعنی الاعم، سعی در ایجاد سازگاری بین این دو نظریه دارد، ولی حسن زاده آملی با تفسیری خاص که از نظر مشائین درباره فاعلیت خداوند ارائه میدهد، فاعلیت بالعنایه را با فاعلیت بالتجلی یکسان میداند. اما بنظر نگارنده، مقوم اصلی فاعل بالعنایه که باعث شده ملاصدرا قائل به آن شود، علم فعلی است؛ بهمین دلیل او با پذیرش فاعل بالعنایه، اموری همچون زیادت علم بر ذات که مشائین در اینباره مطرح کرده اند را پذیرفته است. با این بیان میتوان بین عبارات مختلف صدرالمتألهین درباره نحوه فاعلیت الهی جمع کرد و دیدگاه وی را ناظر به علم فعلی دانست که این علم فعلی در فاعل بالعنایه نیز وجود دارد؛ بهمین دلیل است که وی در فاعلیت خداوند از فاعلیت بالعنایه سخن میگوید و این امر تعارضی با فاعلیت بالتجلی ندارد.