فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
5 - 24
حوزههای تخصصی:
دیدگاه قدم نفس گاه بر مبنای عکس نقیض قاعدۀ «کل حادث مسبوق بقوة و مادة» تبیین شده و گاه بر مبنای آن بر وحدتِ نفوس استدلال شده است.اصل این قاعده مورد اشکالاتی در فلسفه اسلامی قرار گرفته و زمینه ای برای معرفی بدن به عنوان وجه ترجیح حدوث روحانی نفس و ماده کثرت نفوس نزد ابن سینا بوده است.وی با اشاره به ویژگی های نفسانی نشان می دهد که جز با ارجاع به کثرتِ نفوس که خود مقدمه لازم برای اثبات حدوث نفس است قابل تبیین نیستند.امکانِ دفاع از مدعیات سینوی بر مبنای بنیان های فلسفی وی ناممکن و نیازمند تجدید نظرند. حکمت صدرایی در پی بازسازی مدعیات سینوی برمی آید. پژوهش حاضر تلاش می کند تا ضمن بیان دلایل وحدت یا کثرتِ نفوس بر مبنای قاعده عقلی مورد اشاره، اشکالات وارد بر دلایل قاعده و پاسخ های طرح شده بیان شود و راهی نو در حل چالش های سینوی در مسئلۀ حدوث نفس پیموده شود.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
تأملی دوباره در «حکایت ذاتی» و «حکایت شأنی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
71 - 102
حوزههای تخصصی:
بسیاری از فلاسفه بر این باورند که در علم حصولی، حکایت مفهوم یا صورت ذهنی از محکی خود، ذاتیِ صورت ذهنی است؛ به این معنا که اولا خاصیت حکایت گری را نمی توان از مفهوم یا صورت ذهنی جدا کرد و ثانیا هر مفهومی صرفا با یک محکی خاص ارتباط دارد، و به اصطلاح، هر چیزی را نشان نمی دهد. اما برخی بر این باورند که نظریه «حکایت ذاتی» صحیح نیست و نظریة درست در زمینة حکایت گری علوم حصولی، دیدگاه مرحوم علامه مصباح یزدی (ره) است که با عنوان «حکایت شأنی» شناخته می شود. در این نوشتار، با بررسی دو دیدگاه مزبور نشان داده ایم که اولا اشکالاتی که نسبت به «حکایت ذاتی» مطرح شده-اند، صحیح نیستند، ثانیا نظریة «حکایت شأنی» - دست کم بر اساس برخی خوانش های ارائه شده – نه قابل دفاع است و نه با مبانی دیگر علامه مصباح یزدی (ره) سازگار است.
"Death Must Have Become Terrifying": The Social Conditions of Anxiety
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
105 - 128
حوزههای تخصصی:
While Hegel would agree with existentialist philosophers that anxiety testifies to an existential condition, applying to any human being as such, he believes that the experience of anxiety is shaped by social and cultural institutions and changes over history. The paper offers a reconstruction of Hegel’s account of the social conditions of anxiety. While my focus is the modern period, I use Hegel’s comments on death in previous epochs—and especially in ancient Greece—to bring out the peculiarity of modernity. In the first half of the paper, I discuss the nature and conditions of anxiety. In the second half, I trace Hegel’s critique of a common way to avoid—of flee from—anxiety in modernity, which results in social isolation, boredom, and emptiness. As long as the modern individual is only an economic actor in civil society, she is prone to anxiety. To confront her finitude, Hegel argues, she must endorse her political affiliation, namely, be an active and sacrificing citizen of the state.
Some Parallels between Phenomenology and Pragmatism. Intentionality, Attention and Precategorial Dimension in Husserl and Royce
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
204 - 216
حوزههای تخصصی:
My aim in this paper is to show how Josiah Royce’s philosophy contains many themes that will be at the core of Husserl’s philosophical investigations. This paper is divided in two sections. The first one outlines the start point of these two philosophers, contextualizing their background and showing how they share a common purpose: put the experience at the center of their thought. For this reason, I want to analyze how they treat the concept of attention in relation to that of intentionality to argue that their philosophies are strictly anchored to the givenness of the experience. In the second one I deal with the rising of the precategorial dimension (prior to any objectivation), as a possibility of experience itself, making a parallel between the Husserlian concept of Lebenswelt and that Roycean of World of Appreciation. Through this distinction they both criticize the scientific, naturalistic and objectivistic Weltanschaung, showing how its method is founded in an intuitive and non-thematic relation with the world experience that comes ontologically before the scientific description.
بسط منطق زالتا بر اشیای معمولی انتزاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
85 - 117
حوزههای تخصصی:
در تقسیم بندی اشیا مطابق نظریه شیء نوماینونگی زالتا، اشیا یا معمولی هستند و یا انتزاعی. طبق این رویکرد، اشیای معمولی ویژگی ها را نمونه گیری می کنند و اشیای انتزاعی، ویژگی ها را کدگذاری می کنند. با این همه، به نظر می رسد که اشیایی نظیر اشیای اساطیری، ناقض این تقسیم بندی هستند. طبق دریافت های اسطوره شناسانه، هویات اساطیری وجود واقعی دارند و در تحقق بخش های متمایز داستانی و عینی قابل تحقق هستند. توضیح این امر با منطق زالتا ممکن نیست. با این همه، می توان با افزودن طبقه اشیای معمولی انتزاعی که از سویی، ویژگی ها را نمونه می گیرند و از دیگرسو، ویژگی هایشان ذاتی آنها هستند و بنابراین، به شکل ضروری واجد این ویژگی ها هستند، توضیح داد که چگونه اشیای داستانی می توانند تحقق بخش هویات اساطیری باشند. همچنین اعمال تمایز نحوه وجود شی عینی معمولی و شی انتزاعی معمولی بر منطق زالتا توضیح می دهد که چگونه شیئی عینی می تواند تحقق بخش هویات اساطیری باشد. به این ترتیب، این منطق بسط یافته با تغییرات مربوطه در نحو و سمانتیک منطق زالتا، قادر به توضیح دریافت های اسطوره شناسانه است.
نقدی بر مقاله «پارادوکس امتناع تناقض: گزارش و گشایش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
145 - 160
حوزههای تخصصی:
در مقاله ای با عنوان «پارادوکس امتناع تناقض: گزارش و گشایش»، مهدی عظیمی کلامی از ملاصدرا در پاسخ به پارادوکس امتناع تناقض ذکر می کند و بیان می کند که ملاصدرا با فرض اینکه «اجتماع نقیضان» موضوع و «ممتنع» محمول است، اجتماع نقیضان موجود را به حمل اولی و اجتماع نقیضانِ ممتنع را به حمل شایع اخذ کرده و به این نحو پارادوکس را پاسخ می دهد. عظیمی پارادوکس را زاییده ی فهم نادرست ساختار آن می داند و ساختار ~(A&~A) □ را برای «اجتماع نقیضان ممتنع است» پیشنهاد می کند که در آن دیگر نیازی به موضوع نیست تا پارادوکس پیش آید. اما اولاً او بدون هیچ دلیلی ساختار موضوع-محمولی را برای «اجتماع نقیضان ممتنع است» نفی می کند؛ ثانیاً ساختار پیشنهادی را نیز فیلسوفان مسلمان در کنار ساختار قبلی برای اصل امتناع تناقض متذکر می شوند ولی در ظاهر پارادوکسی بر آن وارد نیست تا راه حلّ طلب کند؛ ثالثاً با نگاهی دقیقتر پارادوکس بر ساختار پیشنهادی نیز وارد است؛ و رابعاً ~(A&~A) □ ترجمه کاملی از اصل امتناع تناقض نیست.
حصار پیش داوری ها و چالش ذهنیت گرایی در هرمنوتیک فلسفی گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
185 - 213
حوزههای تخصصی:
گادامر، هستی انسان را هستی افکنده شده در تاریخ و سنت میداند که دارای نحوهی دید خاص و پیش داوری است. پیشداوریها ریشه در موقعیت مفسر دارند و در فهم دخیل هستند. به همین دلیل، منتقدینی مانند بتّی (Betti) و هرش (Hirsch)او را متهم به ذهنیتگرایی میکنند. اما گادامر مدعی است که در دام ذهنیت گرایی نمیافتد؛ زیرا بر مبنای مفهومِ پیش دریافتی از تمامیت معتقد است که مفسر همواره پیشداوریهای خود را در مواجه با حقیقت متن مورد ارزیابی و اصلاح قرار میدهد و آنها را بر متن تحمیل نمیکند، ولی خود مفهوم پیشدریافتی از تمامیت در اندیشهی گادامر به سنتگرایی میانجامد بدین معنا که فهم متاثر از تاریخ و سنت است و مفسر دخالتی در آن ندارد. گادامر با استفاده از مفهوم کاربرد که طبق آن، مفسر معنای متن را با موقعیت هرمنوتیکی خودش ربط میدهد از سنتگرایی فاصله میگیرد. اما مفهوم کاربرد دوباره به ذهنیتگرایی میانجامد. به نظر میرسد گادامر در دوری باطل میان ذهنیتگرایی و سنتگرایی گرفتار میشود. در این پژوهش، ضمن توضیح دورِ میان ذهنیتگرایی و سنتگرایی با تمرکز بر ساختار دیالوگی فهم و ابتنای آن بر الگوی سوژه-سوژه نه سوژه-اوبژهی دکارتی نشان خواهیم داد که گادامر از این دور فراتر میرود و فهم هرمنوتیکی، فهمی ذهنی نیست.
بررسی انتقادی دیدگاه جان کاتینگهام پیرامون تجربه دینی و کارکرد آن در تشکیل باور دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
71 - 95
حوزههای تخصصی:
جان کاتینگهام، به دو نوع تجربه دینی توجه دارد: تجربه دینی عام و تجربه دینی خاص. ازنظر او تجارب عمومی، نیازی به آموزش خاص و پیچیده، تحقیقات علمی یا نظریه پردازی فلسفی ندارد، بلکه اقدامی ساده برای پذیرش یک هدیه است. البته، چنین تجاربی برخلاف مشاهدات روزمره در دسترس همگان نیست و تحقق آن نیازمند شرایط خاصی است. وی درباره تجارب دینی خاص نیز معتقد است در مواجهه با قسمت هایی از کتاب مقدس که مشتمل بر گزارش چنین تجاربی هستند، نه باید رویکردی طبیعت گرایانه یا اسطوره زدایانه داشت و نه رویکردی ظاهرگرایانه؛ بلکه باید به گونه ای این فقرات را تفسیر نمود که هم محتوای شگفت انگیز آن حفظ شود و هم این محتوا تقابلی با علم مدرن نداشته باشد. اثر پیش با استفاده از مبانی فلسفه اسلامی، مروری انتقادی بر هر دو قسمت دیدگاه وی دارد. حاصل این نقدها آنکه با توجه به شخصی بودن قرائن حاصل از تجارب دینی، تضمین معرفتی این تجارب به وسیله شیوه عقلی و وحیانی حاصل می شود و بر این اساس، این تجارب را نمی توان راهی مستقل در کنار راه عقلی و وحیانی دانست. همچنین مشاهده تجارب دینی خاص، مشاهده حسی نبوده و در ظرف خیال و واهمه بشری رخ می دهد بدون آنکه متعلق این تجارب، از ویژگی نفس الامری خود تبدل یافته باشند.
براهین اثبات وجود ماده اولی نزد ابن سینا؛ یک بررسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
393 - 524
حوزههای تخصصی:
ابن سینا، دو برهان «فصل و وصل» و «قوه و فعل» را بر اثبات وجود ماده اولی اقامه کرده است، در این مقاله نشان دادیم، بر هر دو برهان اشکالاتی وارد است. ادعای برهان فصل و وصل آن است که تغییر فصل و وصل ممکن نیست، مگر اینکه مؤلفه هیولا که حامل فصل و وصل است، موجود باشد، این مؤلفه، جزء مشترک و تأمین کننده عامل اینهمانی در طول دگرگونی و تغییر است، در این مقاله در طی استدلالی نشان دادیم، این برهان از عهده ادعایش یعنی اثبات وجود هیولا و نیز حل مسئله تغییر فصل و وصل بر نمی آید. دیگر برهان اثبات ماده اولی، برهان قوه و فعل است، در این مقاله نشان دادیم، بر اساس برهان قوه و فعل نیز امکان اثبات ماده اولی مشائین وجود ندارد. ادعای برهان آن است که از اثبات ویژگی بالقوه بودن، به اثبات وجود جوهر ماده اولی می رسد، این اثبات خود گامی است در جهت رسیدن به نظریه مختار ابن سینا در باب حقیقت اشیاء مادی که «ماده- صورت گرایی» نامیده می شود، اما؛ الف) اتصاف ویژگی بالقوگی را می توان در چارچوب نظریه رقیب ماده–صورت گرایی، یعنی نظریه «بسته ای» نیز تبیین کرد، بدون اینکه به سراغ ماده–صورت گرایی رفت، هرچند، برهان قوه و فعل، حتی در چارچوب این نظریه نیز دچار مشکل است. همچنین نشان دادیم، برهان قوه و فعل، حتی در چارچوب دیگر نظریه رقیب یعنی نظریه «زیرنهاد» نیز کارآمد نخواهد بود. حاصل آنکه نشان دادیم، هر دو برهان نمی توانند ماده اولی مد نظر ابن سینا را اثبات کنند.
بررسی تاریخ مندی حقوق زن در الهیات تفهمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
111 - 137
حوزههای تخصصی:
الهیات تفهمی ، پروژه نظری مجتهد شبستری است که با مبنای هرمنوتیک فلسفی سعی در ارائه روشی نو در قرائت متون دینی دارد. تاریخمندی به عنوان ضلع زمینه هرمنوتیک فلسفی گادامر، مهمترین رکن الهیات تفهمی در مواجهه با متون دینی است. حقوق اسلامی و از جمله حقوق زن یکی از مهمترین موضوعاتی است که تحت تأثیر رویکرد تفسیری، لوازم متفاوتی خواهد داشت. حقوق زن در اسلام عبارت دیگر برخی ابواب فقهی در مورد زن است. ابتنای حقوق بر فقه و شریعت اسلامی لوازم خاصی را در حوزه هرمنوتیک و تفسیر متن خواهد داشت. الهیات تفهمی ، فارغ از این اقتضائات، صرفاً لوازم تاریخمندی انسان و فهم را در حقوق زنان پی می گیرد.عدم انسجام مبنایی ، علاوه بر ابتلا به نسبیت گرایی دو مشکل مهم مبنایی در الهیات تفهمی است که به نسخه وی در حقوق زنان نیز تسری یافته است. این در حالیست که مبانی کلامی و انسان شناختی متفاوتی که شریعت اسلامی مبتنی بر آنست مسیر متفاوتی را درمسائل حقوقی از جمله حقوق زن پیش می نهد. این امر عدم ابتنا و ناهماهنگی رویکرد الهیات تفهمی در این مسأله را با مبانی اسلامی گوشزد می کند.
مهم ترین مختصات معرفت شناختی فضای سایبر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۵
5 - 39
حوزههای تخصصی:
فضای سایبر -که از آن مسامحتاً با عنوان فضای مجازی یاد می شود- عرصه و زیست جهانِ نوینی است که در پی بروز انقلاب های علمی چند دهه اخیر و پیشرفت بشر در علوم رایانه و فناوری اطلاعات، به دست انسان مدرن گشوده شده است. به موازات انفتاح و بسطِ فزاینده این ساحت جدید، فراهم شدن امکان تعامل فرامکانی و فرازمانی افراد با یکدیگر و با اشیاء و نیز بروز تغییر هستی شناسانه (تغییر در نحوه وجودِ) اطلاعات، یعنی گسست اطلاعات از ماده (کاغذ) و شبیه سازی آن در ماده "بیت" (دیجیتالی شدن اطلاعات)، در عرصه معرفت شناسی بشر و درک او از چیزها نیز دگرگونی شگرفی پدید آمد؛ به گونه ای که می توان، نشستن اطلاعات به جای معرفت؛ تغییر در روش طبقه بندی اطلاعات؛ مرور صفحه نمایش به جای خواندن مطلب؛ تحول در معیار صدق باورها؛ تحول در الگوی توجیه باورها؛ فقدان ملاک تمییز میان حقیقت و مجاز؛ گسترش معرفتِ اجتماع محور؛ و تحول در مسئولیت معرفتی را در زمره مهم ترین مختصات معرفت شناختی فضای سایبر -چونان یکی از اصلی ترین منابع معرفت بشر کنونی- دانست. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-عقلی، درصدد تبیین مختصات معرفت شناختی فضای سایبر بوده و اهم تطورات معرفت شناختی این عرصه را به تصویر کشیده است
نیچه و یونان باستان: فیلسوف- هنرمند به مثابه بنیادگذار فرهنگِ والا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
59 - 82
حوزههای تخصصی:
در اندیشه نیچه فرهنگ، فلسفه و هنر یونان باستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. او علی رغمِ نگاه به شدت نقادانه و رادیکالی که به کل سنت فرهنگی غرب دارد، همواره فرهنگ یونان باستان را به مثابه والاترین فرهنگ بشری می ستاید. این ستایش پیامد مهم ترین دغدغه نیچه است: «درمانِ بحرانِ فرهنگِ مدرن با آفرینشِ فرهنگی والا». ایده بنیادین نیچه از فرهنگ، همان ایده گوته ایِ چندگانگیِ هماهنگ یا به تعبیر دیگر، وحدت در کثرت است. او تأکید می کند که در هر عصری، یک عامل وحدت بخشِ بنیادین می تواند بنیاد گذار یک فرهنگ سالم باشد؛ در نگاه او معلم دینی (قدیس)، فیلسوف و هنرمند نامزدهایِ اصلیِ بنیادگذاری فرهنگ والا هستند. در این نوشته می کوشیم نشان دهیم که نیچه در نخستین تلاش نظری اش برای سنجش فرهنگ و آفرینش فرهنگ والا چشم اندازی هنری زیباشناختی برمی گزیند (تز)، اما این چشم انداز خواسته او را برآورده نمی کند و او می کوشد تا با تغییر چشم انداز، این بار از چشم اندازی فلسفی به فرهنگ بنگرد (آنتی تز). از تقابل و در عین حال همدستیِ این دو چشم انداز، سنتزی حاصل می شود: پیوند فلسفه و هنر برای آفرینش فرهنگی والا. تجسم این سنتز «فیلسوف هنرمند» است؛ کسی که «دانایی» و «آفرینندگی» را باهم دارد: «فیلسوف آینده»؛ آفریننده ارزش های نو! کوشیده ایم نشان دهیم که این سنتز به چیز سومی جدا از تز و آنتی تز که در آن تضاد و تعارضِ این دو ازمیان رفته است نمی انجامد، بلکه این سنتز درواقع همان تقابل و همدستی همزمانِ دو امر متعارض و متضاد است. این پی رنگ را می توان در برخی دیگر از ایده های نیچه نیز مشاهده کرد.
ارسطو، نظریه علل یا نظریه تبیین های چهارگانه؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
187 - 210
حوزههای تخصصی:
کاربرد نابه جای «علت» در ترجمه آیتیون و انتقال محتوای مفهومی و متافیزیکی علت فاعلی به سایر علل به ویژه علت غایی، سبب تفاسیر و فهم نادرست از این مفهوم بوده است. اگر نسبت میان علت و تبیین در نظر گرفته نشود، خلط میان معنای علت در فلسفه جدید و آیتیا رخ می دهد که ناشی ازلحاظ نکردن تفاوت «نظر به واقع» و ذهن یا تمایز مقام ثبوت و اثبات است. در این مقاله به چرایی و چگونگی احصاء علل ارسطویی و سویه های وجود شناختی و معرفت شناختی نسبت علت و تبیین از دیدگاه او پرداخته می شود. دلیل طبقه بندی چهارگانه ارسطو از علل و فهم نسبت علّی را باید بر اساس مقوله تغییر و حرکت یا نسبت میان سازنده و مصنوع جست. می توان نقش تغییر و حرکت را به عنوان بنیاد تحلیل طبیعی علیت بر اساس آموزه های به خصوص فیزیک و متافیزیک نگریست به موازات نظریه علیت ارسطو در تحلیلات ثانی بر مبنای مفاهیم حد وسط قیاس برهانی و حمل کلی ذاتی علّی. می توان علت را نوعی تبیین یا به اصطلاح قسمی تبیین موسوم به تبیین علّی دانست به نحوی که تبیین و آیتیا اعمّ از علت است.
تحلیل و بررسی دیدگاه ریچارد سوئینبرن در باب «وحی گزاره ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در کتاب وحی از استعاره تا تمثیل به بحث از «وحی گزاره ای» می پردازد. از نظر وی وحی گزاره ای در صورتی قابل تصدیق است که (1) مشتمل بر گزاره های صادقی در خصوص حقایق مهم دینی باشد، (2) همراه با ارائۀ معجزه باشد، (3) نهادی مانند کلیسا را به مثابه متولّیِ تفسیرِ وحی بنا نهاده باشد، و (4) تفاسیر این نهاد از مفاد وحی کاذب یا نامحتمل نباشد. سوئینبرن معتقد است که وحی مسیحی به بهترین نحو هر چهار معیار را تأمین می کند و لذا تنها وحی اصیل در میان ادیان است. زیرا اولاً، رستاخیزْ معجزۀ عظیم عیسی است؛ ثانیاً عیسی با تعیین 12 رسول برای بسط تعالیم خویش، کلیسا را بنا نهاده است؛ ثالثاً اگر ما تمایز میان محتوای فراتاریخی و صورت تاریخیِ وحی و ژانرهای مختلف کتاب مقدس را در نظر داشته باشیم، محتوای وحی مسیحی و تفاسیر کلیسا از این وحی مشتمل بر هیچ مدعای کاذبی نیستند. در نقد دیدگاه سوئینبرن بیان می کنیم که اولاً، به گفتۀ مکلین، سوئینبرن فاقد نگرش تاریخی-هرمنوتیکی است. او علی رغم ادعای موضع فراتاریخی، از موضع مسیحیت به تعیین معیارهای وحی اصیل می پردازد و با دلایل دوری به اثبات حقانیت وحی مسیحی دست می یازد و در نهایت تلاش می کند گفتمان هژمونیک مسیحیت را بر تمام ادیان دیگر تحمیل نماید. ثانیاً تمسّک به تمایز گزاره و مدعا، یا صورت و محتوا، یک روش محافظه کارانه برای ابطال ناپذیر کردن کتاب مقدس است که در خصوص سایر متون اساطیری نیز مورد تمسّک واقع شده است. ثالثاً تصدیق گواهیِ ناقلانِ معجزاتِ عیسی معقول نیست و سوئینبرن پاسخ مقنعی به انتقادات هیوم بر نقل معجزات ارائه نمی کند.
بازخوانی نظریۀ شخصیت ملاصدرا از منظر نظریۀ شخصیت صفاتی آلپورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
21 - 44
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی در شاخۀ نوپای روانشناسی، ذیل عنوان «نظریه های شخصیت» توانسته است در عرصۀ مطالعات رفتاری و ارتباط متقابل افراد کارآمد باشد. ضرورت تبیین و تحلیل ماهیت حقیقی انسان در حوزۀ «بود» - برخلاف نظریه های شخصیت روانشناختی که عموماً به شناسایی ماهیت انسان در حوزۀ «نمود» می پردازند- موجب شد این مقاله بر اساس آراء انسان شناسانۀ صدرا و با نگاهی به نظریۀ صفات آلپورت که خود یکی از پیشتازان رویکرد صفات است، با روش توصیفی- تحلیلی سامان یابد. رویکرد فردنگرانۀ مبتنی بر صفات، شاخصۀ اصلی نظریۀ شخصیت آلپورت و ملاصدرا ست؛ بنیاد شخصیت در هر دو نظریه بر عمیق ترین ویژگی های فرد نهاده شده است که این ویژگی ها در نگاه آلپورت به صفات بنیادی، مرکزی و پیرامونی- بدون بیان چرایی پیدایش آنها و رشد شخصیت بر اساس این صفات- تقسیم می شوند؛ حال آن که در تحلیلِ متون فلسفیِ ملاصدرا، کیفیت پیدایشِ این صفات و چراییِ تأثیر آنها در ساختار شخصیت و به تبع آن رفتار آدمی تبیین شده است. «خود» یا نفس نیز برخلاف مفهوم انتزاعیِ آن در نگرش آلپورت، در نظام صدرایی امری حقیقی و وجودی است. به طوریکه پویایی و وحدت شخصیت آلپورتی به واسطۀ قاعدۀ «اتحاد عالم و معلوم» و «حرکت جوهری ارادی» قابل تبیین و توجیه عقلانی است.
ردّ چشم اندازگرایی نویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
634 - 655
حوزههای تخصصی:
بنا به چشم اندازگرایی نویی، اعیان پایه ای تجربه ادراکی ویژگی های چشم اندازی منظره، در تمایز با ویژگی های واقعی آن، هستند. این مفهوم از چشم اندازگرایی قرابتی با آموزه های نظریّه داده حسّی دارد. این قرابت، نتیجه پذیرش ایده اصلی نظریّه داده حسّی توسّط نویی است: ویژگی های چشم اندازی به لحاظ ادراکی پایه ای هستند. با این حال نویی با اصلاح بنیادین این ویژگی های چشم اندازی تلاش کرده است تا از نظریّه خود برابر مشکلات متعدّد نظریّه داده حسّی حفاظت کند. ویژگی های چشم اندازی نویی عینی هستند نه ذهنی. نشان داده می شود که این اصلاح کارا نیست. استنتاج «آنچه ما می بینیم چشم اندازی از یک منظره است» از «ما آن منظره را از یک چشم انداز خاص می بینم» ضرورتاً صادق نیست. هم چنین این چشم اندازگرایی با پدیدارشناسی متعارف تجربه ادراکی ناسازگار است. در تجربه ادراکی متداول ویژگی های چشم اندازی دیده نمی شوند؛ بلکه آنها در نهایت با تمرکز و تمرین تشخیص داده می شوند. در نهایت این که شواهد تجربی نیز چشم اندازگرایی نویی را رد می کنند.
تحلیل و واکاوی جایگاه بعد عملی وجود انسان در دیدگاه فارابی و علامه محمدتقی جعفری تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
751 - 765
حوزههای تخصصی:
بعد عملی وجود انسان مرتبط با اعمال و افعال وی است؛ اعمال و افعالی که شکل دهندۀ شخصیت وی هستند و با هدایت حکمت عملی می توانند به عملی حکیمانه مبدل شوند و سبب سعادت انسان گردند. یافته های تحقیق که مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای صورت گرفته نشان می دهد که فارابی توجه خاصی به بعد عملی وجود انسان در دیدگاه خویش در حوزۀ مدینۀ فاضله داشته است؛ به طوری که عمل اهالی مدینه در کنار معرفت از جمله مؤلفه هایی است که سبب فاضله شدن مدینه می شوند و در صورتی که اهالی مدینه معرفت داشته باشند؛ اما در عمل آن ها ضعف وجود داشته باشد، چنین مدینه ای فاضله نخواهد بود و به تعبیر خود فارابی، مدینۀ فاسقه است؛ یعنی مدینه ای که اهالی آن به خداوند و نیکی ها اعتقاد و شناخت دارند؛ اما در عمل پایبند به شناخت خویش نیستند. همین طور بررسی آثار علامه محمدتقی جعفری نشان می دهد که ایشان عمل را مؤلفۀ اصلی بعد از آگاهی و معرفت برای رسیدن به حیات معقول مطرح می کند و حتی معتقد است معقول بودن حیات معقول صرفا به وسیله عقل نظری نیست بلکه شامل عقل نظری وعقل عملی تواما است. بررسی دیدگاه دو متفکر نشان می دهد که هر دو به عمل حکیمانه به عنوان مؤلفۀ اصلی توجه دارند و به نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی اذعان می کنند.
Beyond the Bodily View and Psychological View of Human Beings: Human Beings are Rational Animals(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
317 - 329
حوزههای تخصصی:
We are... So, to reframe the inquiry: who are we on a metaphysical level? Which aspects of ourselves are the most universally representative of who we are? How do we fare in the face of the passage of time? For decades, philosophers have debated the concept of diachronic personal identity, which focuses on the question of what keeps us alive. An intricate debate has developed between those who hold the body view (animalism) and those who hold the psychological view (memory) on the question of who we are. The two groups will eventually become so firmly set in their views that they will be unable to compromise. Hylomorphic animalism, or the view that humans are rational animals, living bodies made of prime matter and a rational soul, is an alternative answer to this divisive question that I propose in this study, following in the footsteps of Aristotle and Aquinas. We only survive if matter and rational souls do.
بررسی اشتراک لفظی متشبح وجود از دیدگاه علیقلی بن قرچغای خان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
87 - 106
حوزههای تخصصی:
اشتراکِ لفظی و معنوی وجود در فلسفه متأخر اسلامی (از زمان میرداماد تا عصر حاضر) همواره یکی از بحث برانگیزترین مسائل فلسفی بوده است. عده ای همچون ملاصدرا و شاگردانش به اشتراک معنوی وجود و عده ای همچون تبریزی و برخی از شاگردانش به اشتراک لفظی وجود قائل شدند. در این میان یکی از فیلسوفان گمنام عصر صفوی یعنی علیقلی بن قرچغای خان که از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است، دیدگاه سومی را در این باره با عنوان اشتراک لفظی مُتَشَبَّح مطرح کرده است. وی کوشیده است با توجه رابطه مدرَک و مدرِک و علم الهی این نظر را به اثبات برساند. مسئله اصلی در این مقاله توصیف و تحلیل نظریه اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به عنوان قول سوم در بحث اشتراک لفظی و معنوی وجود است که البته از جنبه های انتقادی خالی نخواهد بود. هدف از این مقاله، بحث درباره این نظریه ابداعی و شناساندن آن به جامعه دانشگاهی و اندیشمندان است. روش مقاله، توصیفی تحلیلی خواهد بود. نتیجه اجمالی که نویسندگان در مقاله به آن دست یافته اند این است که هر دو استدلال قرچغای خان برای اثبات اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به دلیل ابهام، نقص استدلال، پیش فرض های نادرست، تقریر غیرروش مند به هدف خود دست نمی یابند و نظریه تا حد قابل توجهی مبهم و غیرموجه است.