مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
یونان باستان
حوزه های تخصصی:
کلاسیسم به لحاظ لغوی از واژه کلاسیس در لاتین می باشد که به معنی طبقه، گروه و زیر مجموعه است. این کلمه تقریبا معادل کانونس(Canoes) می باشد که علمای شاغل در کتابخانه اسکندریه در معنای انواع ادبی، یا گروههای نویسندگان، شامل خطیبان، نمایشنامه نویسان، غزل سرایان و امثال آنان به کار می برده اند.کلاسیسم اصطلاحا مفهوم متضاد رومانتیسم می باشد و وقتی از آن صحبت می کنیم منظور همان مکاتب، قواعد، روشها، زمینه ها، قراردادها و حس هایی که توسط نویسندگان کلاسیک پدید آمده و در نویسندگان بعد نیز تاثیر بخشیده است چنانکه تاثیر یونان را در کلاسیک های رومی ملاحظه می کینم و نئوکلاسیسم باز گشت برای معیارها و آداب نویسندگی است و علیرغم تفاوتهایی در محتوای آثار- در مقام مقایسه با یونان باستان و روم باستان - غالبا به همان اصول کلی کلاسیسم معطوف است.کلاسیسم مکتبی است که طولانی ترین تسلط را برفضای ادبیات جهان داشته است و این تسلط حدود 23قرن ( از پنجم ق. م تا قرن هیجدهم) دوام داشته است. با نظر به این اهمیت آن، در این مقام سعی شده است که با ارائه تعریفی لغوی و اصطلاحی واژه کلاسیسم، تاریخچه آن ذکر شود و وادوار سلطه این مکتب به تفکیک ذکر شده، اصول این مکتب و تغییر و تحولاتی که در فرایند این سلطه بر آن صورت پذیرفته است و نیز علل گرایش مجدد غرب به این مکتب در دوره رنسانس بررسی شود.
تاریخچه یی از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین
در مقاله های نوشته شده درباره «فن تصحیح» در اروپا ، نخستین تلاش ها در این زمینه ، مربوط به بونان باستان دانسته شده است . دستور پسیستراتوس ، حکمران و پایه گذار سیادت آتن ، مبنی بر فراهم آوردن یک نسخه رسمی از متن حماسه های همر ، و اقدام لایکرگوس ، از سیاستمداران و ناطقان زبردست آتن ، در قراردادن نسخه ای استاندارد از آثار دراماتیست های یونان باستان در آرشیو آتنی ، از نخستین تلاش هایی است که به منظور جلوگیری از فساد بیشتر متنی ، در یونان باستان صورت گرفته است ...
ریشه های نظام نوری شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قلمرو فلسفه و حکمت اسلامی، دیدگاه ها و مکتب هایی شکل گرفتند تا زمینه را برای شکوفایی آن فراهم کنند. با توجه به منابع محدود و پیچیده، بزرگانی نظیر کندی، فارابی و دیگران گام های مقدماتی را در سیر فلسفه اسلامی برداشتند تا اینکه ابن سینا مشرب فلسفی مشّا را تدوین کرد. دومین مکتب تأثیرگذار در جهت کمال فلسفه اسلامی به واسطه شهاب الدین سهروردی در قرن ششم هجری قمری و با نام «حکمت اشراق» پایه گذاری میشود. ویژگی مهم و آشکار این مکتب، هماهنگی میان آموزه های غرب و شرق است. وی با مطالعه عمیق تعالیم قرآن شریف، روایات اسلامی، فلسفه مشّا، فلسفه یونان باستان، فلسفه ایران باستان، عرفان اسلامی و غیر اینها، به نوآوری پرداخته و فلسفه خود را بنیاد نهاد.
هدف پژوهش، کاوش در مکاتب و آموزه هایی است که شیخ اشراق نظام فلسفی خود را بر پایه آنها شکل داد. حاصل این پژوهش این است که شیخ اشراق با کنجکاوی در میان مکاتب گوناگون، آموزه هایی اشراقی را یافت و توانست مکتب فلسفی هماهنگ و در عین حال متفاوت با آنچه در فلسفه مشّایی وجود داشت، بنا کرده و گامی تأثیرگذار در جهت شکوفایی فلسفه اسلامی بردارد.
روش تاریخ نگاری و تاریخ نویسی هرودوت
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی شیوه تاریخ نگاری، تاریخ نگری و تاریخ نویسی هرودوت، تاریخ نگار یونان باستان می پردازد. در این مقاله، کوشش شده تا پس از نگاهی کوتاه به زندگی هرودوت و ویژگی های کتابش تواریخ، که کهن ترین کتاب تاریخی ست که به روزگار ما رسیده است، به شیوه های تاریخ نویسی و تاریخ نگری وی پرداخته شود. هدف هرودوت از نگارش کتابش – آن گونه که خود می گوید– ثبت و گزارش جنگ های ایران و یونان در دوره خشایارشا بوده است. روش تاریخ نگاری هرودوت، روش روایی بوده است؛ درنتیجه اغلب فقط یکی از روایت هایی که شنیده بود را ذکر کرده است. از نظر مذهبی نیز هرودوت تحت تأثیر خدایان و الهه های یونانی قرار داشت و به مشیت الهی بر جریان زندگی بشر عقیده داشت.
مسئله مهم این است که آیا کتاب تواریخ از محیط زندگی، اندیشه سیاسی و گرایش مذهبی هرودوت تأثیر گرفته است؟ با فرض مثبت بودن پاسخ این پرسش، این عوامل تا چه اندازه بر تاریخ نگری، شیوه تاریخ نگاری و تاریخ نویسی هرودوت اثرگذار بوده اند؟
درآمدی بر گونه شناسی و تعریف تعالی در برخی از مکتب های بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعالی چیست؟ موضوع این مقاله، تییین این پرسش و تلاش برای کشف پاسخی از این میان است. بر این مبنا ابتدا واژه شناسی لغوی و سپس مفهوم شناسی اصطلاحی تعالی، دنبال می شود. فرایند و روش این مطالعه ی مفهومی، شامل: تعمق در موضوع تعالی، منبع تعالی، ضرورت تعالی، ابعاد تعالی و روش های توسعه ی تعالی است تا سرانجام به تعریف مستفاد تعالی دست یابد. تعالی، موقعیتی است پویا که عوامل موجود در آن به شکل خوب، استثنایی و مطلق وجود دارد و در یک انسان تعالی طلب که خود را در فرایند رشد و تعالی قرار داده است، به تدریج شکل می گیرد، نهادینه می شود و ظهور می کند. در این صورت، آن انسان، به عنوان اسوه و الگوی تعالی انسان های دیگر تجلی پیدا می کند. چنین انسان هایی در جامعه، به عنوان رهبران متعالی، در سازمان های عمومی به عنوان مدیران متعالی و در سازمان های نظامی به عنوان «فرماندهان متعالی» ظاهر می شوند و پرچم تحول دیگر انسان ها را به سوی آن موقعیت استثنایی و مطلق که «تعالی» نام دارد به پیش می رانند و افراد و پیروان را برای تعالی فرا می خوانند. در ادامه مقاله ابعاد تعالی تحلیل و تبیین شده است.
مقایسه اثرات تاریخی قلمروهای فرهنگی هلال خصیب و یونان باستان در چارچوب نظریه سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مورد مطالعه در جغرافیای فرهنگی بررسی و مطالعه قلمروهای تاریخی ظهور نمادها و فرایندهای عینی و ذهنی فرهنگ در چارچوب رهیافت های روش شناسی از جمله مکتب سازه انگاری می باشد. منظور از سازه انگاری شکل گیری هویت و انتظارات از کارکردهای یک جامعه متشکل انسانی و ایجاد یک چارچوب معین برای شناخت دیگران می باشد. این فهم و انتظارات در نتیجه تعامل متقابل آفریده شده و بر حسب آن قلمرو فرهنگی ساخته می شود. از این جهت تعیین قلمروهای تاریخی - فضایی فرایندهای فرهنگی و تبیین علل جغرافیایی ظهور آن از مبنایی ترین اصول مطالعه و شناخت در علوم جغرافیایی می باشد. بدیهی است از حیث تاریخی ظهور فرهنگ دارای خاستگاه های جغرافیایی مشخص با خصوصیات متمایز می باشد که از مهمترین قلمروهای جغرافیایی ظهور فرهنگ ، حوزه جغرافیای فرهنگی هلال خصیب و یونان باستان می باشد. در این پژوهش کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری ویژگیهای این دو قلمروی تاریخی - فرهنگی در چارچوب نظریه سازه انگاری ، تبیین و مقایسه گردد و اثرات تاریخی آنها در فرایندهای فضایی مکانی- فضایی حوزه های تحت نفوذ آنها تشریح گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دو قلمروی یونان و هلال خصیب اثرات کارکردی متفاوت و حتی متضادی را در مناطق تحت نفوذ خود ایجاد نموده اند و همچنان تعارضات مکانی - فضایی ناشی از این تفاوت تاریخی در جریان می باشد.
تحلیل گفتمانی رابطه نظریه سیاسی و کنش سیاسی در یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای رایج نظریه سیاسی را متهم به نادیده گرفتن واقعیت سیاسی، فاقد پروبلماتیک واقعی و بیشتر مشمول حیثیتی انتزاعی و متافیزیکی تفسیر می کنند. پژوهش حاضر مقابل این دیدگاه است و تلاش دارد نظریه سیاسی را درگیر و مشغول واقعیت سیاسی تفسیر کند. بدین منظور این پژوهش در نظر دارد درکی گفتمانی از نظریه سیاسی یونان باستان و رابطه آن با کنش سیاسی -به عنوان معیار و ملاک واقعیت سیاسی- ارائه دهد. نویسندگان بدین منظور ابتدا به تبارشناسی شرایط ظهور نظریه سیاسی در یونان باستان می پردازند. سپس با گزینش مفهوم پولیس به عنوان دال مرکزی نظریه سیاسی یونان باستان به تشریح چرایی مرکزیت و محوریت این مفهوم پرداخته می شود. در قسمت بعد تلاش می شود که رابطه گفتمانی پولیس با عناصر بنیادین نظریه سیاسی یونان باستان آشکار شود. در آخرین بحث به کیفیت و چگونگی رابطه نظریه سیاسی و کنش سیاسی در یونان باستان اشاره می شود. این پژوهش در فرآیند اثبات مدعای خود از مفروضات نظریه تحلیل گفتمان بهره می برد.
بنیادهای امر سیاسی در یونان باستان و نقش پولیس (دولتشهر)در شکل گیری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امر سیاسی تنها یک مفهوم نیست، بلکه اشاره ای هستی شناختی به ماهیت و چیستی روابط و فرآیندهای سیاسی در یک جامعه دارد. به طوری که با درکِ ماهیت و چیستی امر سیاسی در یک اجتماع سیاسی می توان به بنیادها و منطق سیاسی حاکم بر آن پی برد. در این میان پرداختن به امر سیاسی در اجتماع های سیاسی یونان باستان علاوه بر این که موجب درک ما از کیفیت و ساختار سیاست در یونان باستان می شود، می تواند بنیاد های تفکر سیاسی در یونان باستان را نیز آشکار سازد. در واقع امر سیاسی محصول تلاقی ساخت سیاسی یک جامعه با تفکر سیاسی حاکم بر آن می باشد. در همین راستا نگارندگان ابتدا به عنوان تمهیداتی نظری به آراء اندیشمندانی همچون کارل اشمیت، ژاک لاکان و شانتال موف در باب امر سیاسی می پردازند. سپس به ساخت و روابط سیاسی حاکم بر یونان باستان اشاره می شود؛ در اینجا پولیس به عنوان متعین ساخت سیاسی یونان باستان به مثابه یک گفتمان تشخیص داده می شود که امر سیاسی برساخته آن می باشد. در واقع رویکرد پژوهش حاضر به امر سیاسی گفتمانی می باشد و به امر سیاسی در بستر گفتمان اندیشیده می شود. بعد از نشان دادن پولیس به مثابه یک گفتمان که امر سیاسی را بر می سازد، به برآمد آن که ظهور امر سیاسی در یونان باستان است، پرداخته می شود.
نگاهی به چگونگی استحاله مفهوم «خدا -انسان» از اسطوره های غربی یونان تا انسان محوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
161 - 182
حوزه های تخصصی:
در اندیشه یونان باستان انسان و خدایان با یکدیگر نسب مشترک، آمیختگی و امتزاج دارند. قرابت میان انسان و خدا در اساطیر سبب شده است در سیر تحولات اندیشه نیز انسان یونانی با سهولت بیشتر، نسبت به سایر فرهنگ ها، جایگزین خدایان شود. این تساهل فرهنگی یونانیان با گذشت زمان خلع کننده قدرت فرجامین خدایان و تسلط مطلق آن در اندیشه پردازی ها شد. سپس با انسانی شدن عقل الاهی بستر ظهور فلسفه مهیا شد و نگرش اسطوره ای پیشین زمینه ای برای نخستین کانون های فلسفی فراهم آورد. نوشتار حاضر ضمن بازنمایی ریشه های انسان محوری در عصر اساطیر و با طرح بنیادهای فکری فلاسفه بزرگی چون تالس، سقراط، افلاطون، ارسطو و سوفسطاییان در باب انسان به چگونگی تداوم و تحول آن مفاهیم در دوران فلسفه می پردازد. نهایتاً طبق یافته های پژوهش روشن می شود که قابلیت تسرّی قدرت خدایان به انسان در اساطیر یونانی، راه را برای ظهور انسان محوری در عصر تجدد هموار کرده است.
همانندی خویشکاری المپ نشینان یونان و آفریدگان اهورا مزدا در سه هزار سال نخستین آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره واکنشی است از ناتوانی های انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف های او. عناصر و شخصیت های اسطوره ریشه در واقعیت هایی دارند که در طی زمان تغییر و تحول می یابند و همان گونه که فرهنگ ها با هم آمیخته می شوند؛ اسطوره ها نیز با هم می آمیزند و اسطوره های جدید می سازند و گاهی اسطوره ها در سرزمین های مختلف با نام های متفاوت و خویشکاری یکسان ظهور می یابند. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی تطبیقی است بر پایه داده های کتابخانه ای، که با هدف اثبات وجود همانندی در خویشکاری اساطیر ایران و یونان و نیز بیان علت آن نگاشته شده است. در این پژوهش، با توجه به یافته های به دست آمده از خویشکاری اسطوره های دو سرزمین یونان و ایران، تطبیق آن ها با یکدیگر و اثبات وجود تشابه در وظایف آن ها؛ فرضیه یکسانی تفکر نوع بشر در هزاره های آغازین بررسی می شود و در بخش نتیجه گیری بیان می گردد که از آنجا که اسطوره حاصل تفکر بشر و برگرفته از سرشت آدمی است؛ بدیهی است که تشابهاتی میان اسطوره های سرزمین های مختلف دیده شود، هر چند که نام و توصیف مردم این سرزمین ها از یک پدیده فرازمینی، متفاوت از هم باشد و نیز تفاوت های موجود میان اسطوره ها را می توان متأثر از شرایط اجتماعی هر سرزمین در زمان خلق آن اسطوره دانست.
مبانی نظری اومانیسم و ریشه های آن در یونان باستان
منبع:
پژوهش های سیاسی سال پنجم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱۲
86 - 106
حوزه های تخصصی:
اومانیسم از مفاهیم اساسی و بنیادینی است که با پایان قرون وسطا، قوام بخش و تنظیم کننده روابط سیاسی و اجتماعی غرب گردید و دورانی را که به مدرنیته مشهور است، سامان بخشید. از آنجایی که ریشه بسیاری از اندیشه های عصر مدرن به دوران یونان باستان می رسد، مقاله حاضر بر آن است که تا ضمن تبیین مبانی انسان شناختی، هستی شناختی، معرفت شناختی و ارزش شناختی اومانیسم، این پرسش را پاسخ دهد که آیا می توان ریشه های اومانیسمِ جدید را به یونان باستان بازگرداند؟ و در صورت امکان، اومانیسم یونانی چگونه و با چه کیفیتی قابل مشاهده می باشد؟ نتایج حاصله از تحقیق نشان می دهد اندیشه در یونان باستان عاری از مضامین اومانیستی نبوده است؛ تقریباً از زمان سوفسطاییان بود که انسان معیار همه چیز معرفی شد و سپس در فلاسفه سه گانه (سقراط، افلاطون و ارسطو) اومانیسمی متفاوت از اومانیسم سوفسطائیان را شاهدیم که بیشتر بر پرورش روح تاکید دارد. روش مقاله حاضر توصیفی،تحلیلی است و گردآوری اطلاعات در آن به روش کتابخانه ای می باشد.
زن و جایگاه او در اندیشه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
1724 - 1735
حوزه های تخصصی:
زنان هماره نیمی از جامعه را تشکیل داده اند و بخشی از ساختار جامعه بوده اند. این نیمه از جامعه انسانی در طول تاریخ دیدگاه های گوناگونی بیان شده است؛ برخی زن را همسنگ مرد دانسته و برخی دیگر او را فروتر از مرد دانسته اند. هدف این تحقیق بررسی جایگاه و نقش زن در اندیشه افلاطون؛ فیلسوف بزرگ یونانی است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی متون افلاطون درباره زن، جایگاه واقعی زن ازنظر افلاطون را بررسی کند. برای انجام چنین پژوهشی از گزارش های تاریخ فلسفه ای صرف نظر شده است و نوشته های افلاطون را پدیدارشناسانه بازخوانی کرده است. در نگاه نخست و بر اساس چندین بند از رساله های وی چنین می نماید که او به برابری زن و مرد معتقد است و برخلاف روزگار خود که زنان موجوداتی پست تلقی می شده اند وی به تعالی آنان اندیشیده است ولی با بررسی و تحلیل نوشته های او به ویژه رساله جمهوری و مهمانی می توان نتیجه گرفت که نگاه زن گرایی افلاطون برداشتی نادرست است و وی در بنیاد اندیشمندی زن ستیز است.
بررسی و نقد کتاب فلسفه یونان باستان: از پیش سقراطیان تا فیلسوفان دوران یونانی مأبی(مقاله علمی وزارت علوم)
فلسفه ی یونان باستان کتابی است نگاشته شده برای دانشجویان فلسفه در آمریکا در دوره ی کارشناسی. تلاش نویسنده در این کتاب نسبتاً مختصر آن است که نشان دهد فلسفه ی یونان باستان عبارت از تاریخ آرای پراکنده و متشتت فیلسوفان گوناگون نیست و می توان خط یا خط های فکری انسجام بخشی را پیدا کرد که در کل این دوران امتداد پیدا می کند. بر اساس این خط های فکری می توان روایتی یکپارچه از کل فلسفه ی این دوره را به دست داد. نویسنده به طور خاص این خط فکری را در تلاش فیلسوفان این دوران برای رسیدن به شناخت حقیقی و زندگی خوب و سعادتمند دنبال می کند که از سقراط می گذرد و در افلاطون و ارسطو ادامه پیدا می کند. مقاله ی کنونی پس از معرفی اثر و گزارشی مختصر از محتوای استدلالی آن، در نهایت به نقد و بررسی این کتاب بر اساس اهداف و رویکردهای مؤلفش می پردازد و جایگاه آن را در درس های مربوط به فلسفه ی یونان باستان روشن می سازد.
تأملی بر سیر تحول در مفهوم وجایگاه عقل در دوره ی یونان باستان و قرون وسطی و دلالت های آن برای تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
25 - 44
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی بر آن دارد تا به سیر تحول مفهوم و جایگاه عقل در یونان باستان و قرون وسطی پرداخته و تغییرات و تفاوت های به وجود آمده در مفهوم عقل به عنوان اساسی ترین عنصر شناخت بشری را مورد بررسی قرار داده سپس به ارزیابی دلالت های تربیتی ناشی از این تغییرات و تحولات بپردازد. با توجه به گستردگی مباحث تاریخی عموماً و بحث تغییرات در مفهوم و جایگاه عقل خصوصاً، انتخاب یک متفکر از هر دوره (افلاطون از دوره ی یونان باستان و توماس آکویناس از دوره ی میانه) ضروری می نماید. این پژوهش درصدد آن است که علاوه بر تبیین جایگاه ارزشی عقل در هر دوره به میزان تأثیرگذاری نوع نگاه خاص هر دوره به عنصر شناختی عقل در مقوله ی تربیت (به طور کلی) برسد به عبارت دیگر در پی یافتن پاسخ به این سؤال است که آیا اصولاً می توان ارتباطی میان جایگاه عقل به عنوان عنصر شناخت با تربیت قائل شد یا خیر؟ و این هدف با تکیه بر آن دسته از نظرات تربیتی افلاطون و توماس آکویناس که به شکلی روشن یا تلویحی مبتنی بر نگاه معرفت شناسانه ی ایشان به عنصر عقل است دنبال می شود.
نیچه و یونان باستان: فیلسوف- هنرمند به مثابه بنیادگذار فرهنگِ والا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
59 - 82
حوزه های تخصصی:
در اندیشه نیچه فرهنگ، فلسفه و هنر یونان باستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. او علی رغمِ نگاه به شدت نقادانه و رادیکالی که به کل سنت فرهنگی غرب دارد، همواره فرهنگ یونان باستان را به مثابه والاترین فرهنگ بشری می ستاید. این ستایش پیامد مهم ترین دغدغه نیچه است: «درمانِ بحرانِ فرهنگِ مدرن با آفرینشِ فرهنگی والا». ایده بنیادین نیچه از فرهنگ، همان ایده گوته ایِ چندگانگیِ هماهنگ یا به تعبیر دیگر، وحدت در کثرت است. او تأکید می کند که در هر عصری، یک عامل وحدت بخشِ بنیادین می تواند بنیاد گذار یک فرهنگ سالم باشد؛ در نگاه او معلم دینی (قدیس)، فیلسوف و هنرمند نامزدهایِ اصلیِ بنیادگذاری فرهنگ والا هستند. در این نوشته می کوشیم نشان دهیم که نیچه در نخستین تلاش نظری اش برای سنجش فرهنگ و آفرینش فرهنگ والا چشم اندازی هنری زیباشناختی برمی گزیند (تز)، اما این چشم انداز خواسته او را برآورده نمی کند و او می کوشد تا با تغییر چشم انداز، این بار از چشم اندازی فلسفی به فرهنگ بنگرد (آنتی تز). از تقابل و در عین حال همدستیِ این دو چشم انداز، سنتزی حاصل می شود: پیوند فلسفه و هنر برای آفرینش فرهنگی والا. تجسم این سنتز «فیلسوف هنرمند» است؛ کسی که «دانایی» و «آفرینندگی» را باهم دارد: «فیلسوف آینده»؛ آفریننده ارزش های نو! کوشیده ایم نشان دهیم که این سنتز به چیز سومی جدا از تز و آنتی تز که در آن تضاد و تعارضِ این دو ازمیان رفته است نمی انجامد، بلکه این سنتز درواقع همان تقابل و همدستی همزمانِ دو امر متعارض و متضاد است. این پی رنگ را می توان در برخی دیگر از ایده های نیچه نیز مشاهده کرد.
بازاندیشی در سیر تحول مفهوم «بربر» در یونان عصر عتیق (از نبرد ترویا تا جنگ های یونانی-پارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران سال ۳۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۶ (پیاپی ۱۴۶)
119 - 142
حوزه های تخصصی:
در متون بازمانده از عصر کلاسیک یونان (حدود 507-323پ.م) به واژه ای پُربسامد -به ویژه برای اشاره به پارسیان هخامنشی- برمی خوریم که امروز هم در ادبیات سیاسی جهان کاربرد دارد: «بربر» یا براساس تلفظ تاریخی آن، «بَربَرُس» ( βάρβαρος ). این واژه که نخستین بار در سرود دوم از «ایلیاد» هومر به صورت βαρβαρόφωνος (= بربر-زبان/ بربر-آوا) برای اشاره به کاریاییان به کار رفته است، تنها دلالت بر «ناهم سانیِ زبانی» داشت و «بیگانه» معنا می داد. طی سده هفتم تا ششم پیش از میلاد، استعمال این واژه فزونی یافت و از آن نه تنها برای «دیگری سازی»[1] زبانی، بلکه برای اشاره به «تمایزاتِ فرهنگی» و «ارزش گذاری نظام اجتماعی اغیار» استفاده شد. در پژوهش پیش رو، نگارندگان بر آن بوده اند تا با تدقیق در ایلیاد هومر و پاره نوشته های یونانی بازمانده از سده ششم پیش از میلاد (عصر عتیق: حدود 800-507پ.م)، دلالت های معنایی واژه بربر را -به مثابه مفهومی غیریّت ساز- وا پژوهیده، نقاط عطف تحول آن را برجسته سازند. یافته های پژوهش حاضر که با تکیه بر منابع کتابخانه ای و با بهره گیری از روش تبیین عقلانی فراهم آمده، نشان می دهد که واژه بربر از همان سپیده دمان یادکردش در چکامه هومر، با دلالت های (تلویحاً یا صراحتاً) منفی عجین بوده است. همچنین با اصلاحات سولون در آتن و رشد فزاینده «به بردگی گیری» غیریونانیان در جهان یونانی سده ششم پیش از میلاد، رفته رفته مرز میان دو مفهوم «بربر» و «برده» برداشته شد و تحقیر «بردگان بربر» به شکل گیری ایده «برتری یونانی بر غیریونانی» انجامید. [1]. Othering
خوانش هایدگر از مفهوم «تخنه» در فلسفه یونان باستان و نسبت آن با مفهوم «هنرهای صناعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
113 - 128
حوزه های تخصصی:
هنر و تکنولوژی ازجمله انبوه مقولاتی هستند که مارتین هایدگر به آنها پرداخته است. هنرهای صناعی دو وجه دارند: وجه هنری و وجه صنعتی که به تکنولوژی مربوط است. از طرفی، آنچه امروز به عنوان هنر و رشته های هنری شناخته می شود نزد یونانیان باستان جزئی از یک مفهومی کلی تر با عنوان «تخنه» (techne) تلقی می شد. از سویی دیگر تکنولوژی نیز هم به لحاظ ریشه لغوی و هم به لحاظ جایگاه مفهومی آن ریشه در تخنه یونانیان دارد. بنابراین هایدگر در تحلیل هر دو مفهوم مورد بحث (هنر و تکنولوژی)، از جایگاه مفهوم تخنه نزد متفکران پیشافلسفی یونان باستان بهره برده و نتایج کلی او در این دو حوزه با استعانت از همین خوانش او بوده است. در این مقاله روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و همچنین نقدهای او به تاریخ فلسفه و متافیزیک به ویژه در تحلیل مفهوم تخنه راهگشا بوده و مواضعش در باب هنر و تکنولوژی با تکیه بر مفهوم تخنه در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مقاله پرسش هایی که مورد پژوهش قرار می گیرند از این قرارند: 1. خوانش هایدگر از مفهوم تخنه در نزد متفکران یونان باستان چیست؟ 2. نسبت بین هنر و تکنولوژی با تخنه در دوران پیشافلسفی یونان باستان و نیز دوران معاصر چگونه است؟ هدف انجام این پژوهش تبیین جایگاه نگاه نقادانه به تاریخ فلسفه، خصوصاً در حوزه هنر و تکنولوژی معاصر است.
آبشخورهای تعلیمی قابوس نامه در آراء حکمای یونان باستان بر اساس نظریّه بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
7 - 44
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های علمی بررسی تعاملات ادبی و فرهنگی ملل، بررسی میزان و نحوه حضور بینامتنی عناصر زبانی، فرهنگی و اندیشگانی آن ها در متون ادبی یکدیگر است. مطالعه بینامتنی متون ادبی ایران و یونان باستان می تواند میزان و نحوه دادوستد ادبی، فکری و فرهنگی آن ها را به خوبی نشان دهد. از مهم ترین جلوه های مراودات فرهنگی ایران و یونان، تجلّی آراء تربیتی، اخلاقی و اجتماعی حکمای یونان باستان در قابوس نامه است. این مقاله به روش توصیفی-تطبیقی تعاملات بینامتنی قابوس نامه را با استناد به شواهد متعدد و متنوّع، بر اساس نظریّه ژرار ژنت تحلیل کرده، به این نتایج دست یافته است که کثرتِ موضوعات اخلاقی و اجتماعی مأخوذ از حکمای یونان باستان در قابوس نامه، گویای اهمیّت اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی حکمای یونان باستان و توجّه ادبای ایران به این سرزمین به عنوان یکی از خاستگاه های مهم دموکراسی جهان است. توجّه بارز عنصرالمعالی به حکمت افلاطون ناشی از تفکّر آرمان شهری وی در تألیف قابوس نامه تحت تأثیر آموزه های یونان باستان و معارف تمدّن های گوناگون بشر است. بسامد بالای بینامتنیّت ضمنی، به ویژه ترجمه هنری و تلمیح، متناسب با حیثیت ادبی والای قابوس نامه و فراوانی بینامتنیّت صریح، به ویژه نقل قول و ارسال المثل، نشان امانت داری، اندوخته فراوان حکمی و حافظه قوی عنصرالمعالی و استناد آشکار وی به حکمای یونان برای اقناع و ترغیب مخاطب است.