مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
زبان نمادین
حوزه های تخصصی:
پل تیلیش (1965-1886) متکیم مسیحی آلمانی-آمریکایی است که زبان دین را نمادین می داند. به این معنا که حوزه دین سرشار از نمادهای دینی است. این نماد ها دارای ویژگی هایی هستند که آنها را برای بیان آموزه ها و مقاصد دینی توانمند می سازد. از جمله ویژگی های نمادها بازنمایی است که همچون نشانه ها به امری ورای خود اشاره می نمایند. اما نمادها (بر خلاف نشانه ها که اموری قراردادی و اختیاری هستند) اموری هستند که از ناخودآگاه جمعی انسان ناشی شده اند واز قدرت و معنای متعالی امر نمادین بهره مند هستند.نمادهای دینی در قالب های مختلف، مانند اشیا و اشخاص و رویدادهای طبیعی ظهور می کنند وتنها قابلیت آنها برای موقعیت دینی است که به آنها معنای نمادین می بخشد. بنابراین نماد دینی باید در معنای متناهی نفی گردد تا معنای اصیل آن در اشاره به امر متعالی اثبات گردد.
امکان سخن گفتن از خدا از دیدگاه ویلیام آلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۵
حوزه های تخصصی:
ویلیام آلستون اعتقاد دارد: پرسش اصلی بحث «سخن گفتن از خدا» این است که «آیا ما میتوانیم از طریق زبان طبیعی به طور حقیقی، معنادار و صادق دربارة خداوند و اوصاف و افعال او سخن بگوییم».
آنچه سبب دشواری این شیوة خاص سخن گفتن شده است، از یکسو به محدودیتهای زبان طبیعی و قالبها و مدلهای آن و از سوی دیگر، به نحوة وجود منحصر به فرد خداوند و تعالی و به کلی دیگر بودن او مربوط میشود.
زبان عادی و رایج ما متناسب با همین عالم امکانی و جسمانی و محدود است. مفاهیم رایج در این زبان در خور این عالم و متناسب با آن هستند. چگونه میتوان از طریق همین مفاهیم و مدلها دربارة امری متعالی سخن گفت که با این عالم و حوادث رایج در آن هیچ شباهتی ندارد؟
مفاهیم امکانی، جسمانی و محدود چگونه میتوانند از موجود و واجبالوجود به بسیط، مجرد، نامتناهی حکایت کنند؟ آلستون در پاسخ به این پرسش معتقد است: ما میتوانیم با استفادة از همین زبان عادی و مفاهیم رایج در آن، زبان دیگری بسازیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
او معتقد است که برای رسیدن به این مطلوب باید ویژگیهای امکانی، جسمانی و زمانی و مکانی این مفاهیم را کنار نهاده، هستة اصلی معنا را که امری مشترک بین خدا و انسان است، به خدا نسبت دهیم از دیدگاه آلستون، ما ممکن است بتوانیم مفاهیمی از قبیل عشق، علم و قدرت را پالایش کنیم؛ یعنی آنها را از تمام ویژگیهای مخلوقانهای که متناسب با زمانمندی، جسمانیت و غیره است، بپراییم و هستهای از معنا را باقی نگه داریم که قابل اطلاق بر خداوند باشد. چنین واژههای پیراستهای را میتوان به نحو حقیقی بر خداوند اطلاق کرد و با استفادة از آنها میتوان گزارههای صادقی دربارة خدا سامان داد.
آلستون در راه رسیدن به این مطلوب، به نظریة «کارکردگرایی» متوسل میشود. در نظر وی، کلید اصلی داشتن زبان حقیقی مشترک میان خالق و مخلوقات در این نکته نهفته است که ما بتوانیم مفهوم واحد و مشترکی را از اوصاف خدا و انسان بهدست آوریم. او مدعی است که به رغم تفاوت آشکاری که میان خدا و انسان وجود دارد میتوان به این مفاهیم مشترک دست یافت و خاستگاه انتزاع این مفاهیم مشترک کارکرد و عمل مشترک این اوصاف، در خدا و انسان است. واقعیت علم خدا و علم انسان فی حد ذاته مفهوم مشترکی با هم ندارند و ما میتوانیم با توجه به کارکرد مشترک و واحد علم در خدا و انسان، به مفهوم کارکردی واحد و مشترکی دست یابیم که هم قابل اطلاق بر خداوند و هم قابل اطلاق بر انسان باشد.
اسطوره در شعر حمید مصدق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود اساطیر در شعر شاعران ایرانی، با توجه به تاریخ و فرهنگ کهن این سرزمین، تازگی ندارد. زبان نمادینِ شعر شاعران معاصر، کارایی اساطیر در غنی کردن این زبان، آشنایی شاعران با شعر و اساطیر ملل دیگر، و کارکردهای اجتماعی و سیاسی شعر سبب شد تا اساطیر به وفور در اشعار شاعران معاصر به کار رود.
حمید مصدق نیز با توجه به شرایط روز جامعه و زبان نمادین سروده هایش هرچند رویکردی گسترده به اساطیر دارد، اما این رویکرد در همه موارد عمیق نیست و گاه فقط نام ها و نمادهای اساطیری در سطح زبانی شعر وی به کار رفته اند.
اساطیر حماسی، اسطورة عشق، و اساطیر سایر ملل در شعر او ماهیت رمزی یافته اند و اساطیر عرفانی سطحی به کار رفته اند. در هریک از اسطوره های مورد بحث، با توجه به شاهد مثال، نشان داده شده است که این اساطیر در شعر وی با چه رمز یا رمزهایی به کار رفته اند و چقدر با نماد اولیه خود مطابقت دارند. با بررسی در اشعار مصدق می توان دریافت در اشعار وی، که غالباً عاشقانه و وطنی اند، اساطیر حماسی و قومی و اسطوره عشق سهم بیش تری دارند.
تبیین و نقد نظریه نمادین پل تیلیش در زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پل تیلیش (1886 - 1965) متکلم مسیحی آلمانی است که زبان دین را نمادین می داند. به این معنا که حوزه دین سرشار از نمادهای دینی استو نماد دینی را نمادی می داند که بیانگر دلبستگی واپسین باشد. از دیدگاه تیلیش، تمام گزاره های دینی نمادین هستند مگر یک گزاره که «خدا خودِ هستی است» و هر چیز دیگری غیر از این گزاره درباره او بگوییم، نمادین است. تیلیش معتقد است خدا یک وجود در میان سایر وجودات نیست، بلکه خدا خودِ وجود است و نمی توان او را در کنار سایر موجودات، موجود دیگری شمرد، چرا که لازمة موجود بودن خدا در میان سایر موجودات، محدودیت و متناهی بودن اوست. نگارندگان در این مقاله، ضمن تبیین این نظریه آن را نقد می کنند و نتیجه می گیرند که شاید بتوان گفت بیان نمادین در دین و به تبع آن در قرآن وجود دارد، اما نه اینکه کل زبان دین، نمادین باشد. چرا که علاوه بر اشکال های وارد شده بر نظریه تیلیش و نقض نظریه های خودش در عمل، هدف ارسال رُسل و انزال کُتب، هدایت همگانی مردم است و این صورت نمی گیرد مگر اینکه عموم مردم توان فهم سخن خداوند را داشته باشند. از این رو حکمت حدوث دین اقتضا می کند زبان هدایت، زبان فراگیر، آشکار و فهم شدنی برای عموم باشد.
معناشناسی اوصاف الهی از نگاه ابن سینا در پاسخ به مسأله زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های دیرین در علم کلام و فلسفه ، چگونگی فهم و تحلیل معانی اوصافی است که بین خدا و انسان مشترک است؛ آیا این اوصاف با معانی انسانی و متعارف به خداوند حمل می شوند یا این که واجد معنای دیگری هستند؟ این پرسش که ابتدا ناظر به اوصاف الهی بود. بعدها گسترش یافت و همه ی گزاره های دین را در برگرفت و به این ترتیب نظرات مختلفی در مورد زبان دین پدید آمد. این نظرات تحت دو دیدگاه کلی تقسیم می شوند: 1- دیدگاه معناداری زبان دین؛ 2- دیدگاه بی معنا بودن زبان دین. در مقابلِ کسانی که برای گزاره های دینی معنای حقیقی قائل هستند، عدَه ای زبان دین را نمادین و سمبلیک می دانند و عده ای نیز معنای کارکردی برای آن در نظر می گیرند، و عده ای نیز به کلی گزاره های دینی را فاقد هرگونه معنایی می دانند .
در این مقاله دیدگاه های مختلف فیلسوفان دین غربی مورد ارزیابی وتحلیل قرار می گیرد و در پایان نگرش ابن سینا در این موضوع ارائه می گردد . البته در فلسفه اسلامی این مسأله تحت عنوان «شناخت صفات خدا» مطرح می شود. و در این ارتباط سه نظریه: 1- تعطیل، 2- تشبیه، 3- تشبیه در عین تنزیه، معرفی می گردد که به نظر می رسد نظریه سوم مورد تأیید فیلسوفان اسلامی به خصوص ابن سینا است
علامه طباطبایی و زبان نمادین و انشایی در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین می باشد. این دانش به دلیل اهمیت بحث معنا و نقش کلیدی گزاره های کلامی در توجیه و صدق گزاره های دینی، به بحث از توصیف و توجیه گزاره های کلامی می پردازد. پرداختن به صدق و کذب گزاره های کلامی و سپس معناداری یا بی معنایی و در دهه های اخیر، معرفت بخشی یا غیر معرفت بخشی آنها (شناختاری یا غیر شناختاری) از مسائل این علم بوده است. در این بین، رهیافت های زبان دینی، به دو گروه عمده شناختاری (ناظر به واقع و توصیفگر واقعیتها) و غیر شناختاری تقسیم می شوند. رهیافت های زبانی چون نمادین دانستن متون دینی، رمزی، اسطوره ای، استعاره ای یا کنایه ای دانستن آن از قسم غیر شناختاری می باشند. علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر برجسته جهان تشیع، ساختار زبان قرآن را بر مبنای عرف عام دانسته، که البته با عرف عام تفاوت هایی نیز دارد و از آنجا که در زبان عرف عقلا از رمز، استعاره، کنایه و نماد برای تفهیم بهتر و سریعتر مطلب استفاده می شود، خداوند نیز در قرآن در مواردی این صناعات ادبی را جهت تقریب ذهن از محسوس به معقول به کار برده است؛ اما کل زبان قرآن را (اخبار، انشاء، نماد، رمز و کنایه و ...) شناختاری، ناظر به واقع و معنادار می داند. وی به هیچ عنوان، کاربرد زبان اسطوره را در هیچ کجای قرآن نپذیرفته و آن را با حق و حقیقت بودن قرآن و هدف آن در تناقض می داند.
زبان دین یکی از مباحث مهم در فلسفه دین می باشد. این دانش به دلیل اهمیت بحث معنا و نقش کلیدی گزاره های کلامی در توجیه و صدق گزاره های دینی، به بحث از توصیف و توجیه گزاره های کلامی می پردازد. پرداختن به صدق و کذب گزاره های کلامی و سپس معناداری یا بی معنایی و در دهه های اخیر، معرفت بخشی یا غیر معرفت بخشی آنها (شناختاری یا غیر شناختاری) از مسائل این علم بوده است. در این بین، رهیافت های زبان دینی، به دو گروه عمده شناختاری (ناظر به واقع و توصیفگر واقعیتها) و غیر شناختاری تقسیم می شوند. رهیافت های زبانی چون نمادین دانستن متون دینی، رمزی، اسطوره ای، استعاره ای یا کنایه ای دانستن آن از قسم غیر شناختاری می باشند. علامه طباطبایی فیلسوف و مفسر برجسته جهان تشیع، ساختار زبان قرآن را بر مبنای عرف عام دانسته، که البته با عرف عام تفاوت هایی نیز دارد و از آنجا که در زبان عرف عقلا از رمز، استعاره، کنایه و نماد برای تفهیم بهتر و سریعتر مطلب استفاده می شود، خداوند نیز در قرآن در مواردی این صناعات ادبی را جهت تقریب ذهن از محسوس به معقول به کار برده است؛ اما کل زبان قرآن را (اخبار، انشاء، نماد، رمز و کنایه و ...) شناختاری، ناظر به واقع و معنادار می داند. وی به هیچ عنوان، کاربرد زبان اسطوره را در هیچ کجای قرآن نپذیرفته و آن را با حق و حقیقت بودن قرآن و هدف آن در تناقض می داند.
زبان دینی از منظر استیس، با تأکید بر مبانی معرفت شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استیس در جایگاه یک فیلسوف انگلیسی تحلیل زبانی، دین را همسان با عرفان دانسته و گوهر آن را تجربه عرفانی می داند. وی تجربه عرفانی و به تبع آن، گزاره های دینی را در قالب زبان بشری و عقل مفهوم ساز، غیرقابل بیان و توصیف ناپذیر می داند. استیس هستی را دارای دو ساحت طولی زمانی و لازمانی می داند که هر مرتبه دارای زبان خاص خویش است. عالم زمانی را قلمروی عقل مفهوم ساز متناهی می داند اما دین را متعلق به مرتبه لازمانی دانسته که صرفا با شهود قابل ادراک می باشد. از منظر استیس، زبان دینی، نمادین است. قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نمی باشند، بلکه کارکرد آنها، برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربه دینی است. در این نوشتار نخست با ایضاح مفاهیم کلیدی، مقصود استیس از دین، عقل و عرفان را بیان کرده ایم. سپس تحلیل استیس از مسأله نمادین بودن زبان دینی با تأکید بر کارکرد اصلی اش که انگیزش تجربه و احساسات دینی در دینداران است را تقریر نموده ایم. در پایان، مبانی معرفت شناختی نظریه وی، بررسی شده است.
گفتگوی خداوند با جهنّم؛ واقعیت یا تمثیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق گزارش قرآن کریم، بعد از صدور محکومیت مجرمان در قیامت، از جهنّم پرسیده می شود که آیا باز هم برای سکونت کفار و بیگانگان مکانی باقی است؟ دوزخ پاسخ می دهد: آیا مجرمی باقی مانده است؟ در این باره سه تفسیر ارائه شده است: برخی از مفسران این آیه شریفه را نوعی تمثیل و بیان زبان حال دانسته اند که خداوند به لسان تکوین از جهنم می پرسد و دوزخ هم به زبان حال پاسخ می گوید. جمع دیگری بر این باورند که آخرت سرای حیات و زندگی واقعی است و جهنم هم از حیات و شعوری برخوردار بوده و سخن از پاسخ است. در کنار این دیدگاه ها، اندکی از مفسران در این باره به حذف مضاف قائل اند و می گویند: خطاب خداوند به موکّلان جهنم است و خداوند می خواهد که از آنان اقرار بگیرد.
این نوشتار پس از بیان مستندات و دلایل هر یک از این دیدگاه ها و بررسی آن ها، به این نتیجه دست یافته است که باید دیدگاه دوم را ترجیح داد و به کارکردهای نظریه اوّل هم پایبند بود زیرا آیه با ایراد این پرسش و پاسخ می خواهد به این امر اشاره کند که قهر و عذاب خداوند از اینکه همه مجرمان را احاطه کند، قاصر نیست و با حقیقی دانستن مفاد آیه هم می شود آنچه را که مدعیان تمثیلی بودن آیه در پی آن هستند، تأمین شود. از این رو تا زمانی که دلیلی متقن و قابل قبول برای روی گرداندن و انصراف از ظاهر آیه به دست نیاید، نباید از آن رویگردان بود.
فنون و روش های بیان معانی و مفاهیم در رقص های کلاسیک هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رقاصان رقص های کلاسیک هندی نیز مانند دیگر رقاصان دنیا از بدن و حرکات آن به عنوان ابزار پیام رسان استفاده می-کنند، حرکات هر یک از اعضای بدن در هر رقصی مبین حالات و عواطف و منظور رقاص است. اما ازآنجاکه رقص های کلاسیک هندی برآمده از آئین پرستش خدایان هندو می باشند، و به منظور نیایش آن ها اجرا می شوند(مطابق دستورات دینی، که رقص را از واجبات پرستش خوانده اند)، هر یک از حرکاتی که توسط رقاص صورت می گیرد، دارای معنی خاصی می باشد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی و شناسایی ابزار بیان ازجمله حرکات بدن، شیوه گریم، لباس، زیورآلات و آرایه صحنه به عنوان مدیا و ابزار بیان این هنر باستانی است؛ همچنین پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال زیر است: آیا حرکات در رقص های آئینی هندی نمادین هستند؟ معانی این حرکات چیست؟ و موارد استفاده آن ها کجاست؟ روش تحقیق در این پژوهش ازنظر ماهیت توصیفی بوده و روش و ابزار گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی و میدانی صورت گرفته است. بنا بر نتیجه مقاله، رقاصان با فرم دهی به اندام خود تلاش می کنند بازنمایی ای از فرم های طبیعت را به اجرا بگذارند، اما به دلیل محدودیت های استخوان بندی بدن انسان، از شیوه ای نمادین برای نمایش مصادیق طبیعت، احساسات، و دیگر مسائل انتزاعی بهره می برند. بنابراین هرکدام از حرکات دارای فهرستی از معانی نمادین می باشند، که درعین حال که به فهم داستان رقص کمک می کنند، رقاص هیچ گاه برای نمایش یک موضوعِ خاص، با کمبود حرکت مواجه نمی شوند
انگاره شناسی قرآن و نقش آن در تبیین جامعیت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال هشتم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۸
65 - 84
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به نقش انگاره های زبان شناختی قرآن در تکوین رهیافت های سه گانه فراحداکثری، حداقلی و حداکثری جامعیت قرآن پرداخته است. در این پژوهش، روشن می شود که چگونه انتخاب هر یک از آرائی که در این عرصه است، ساختاری متفاوت از موضوع جامعیت قرآن می آفریند. در ارزیابی هایی که میان انگاره های مختلف زبان شناختی همچون زبان رمزی، عرفی، ترکیبی و فطری انجام پذیرفت، سرانجام این نتیجه به دست آمد که رهیافت حداکثری با وجود اختلاف نظر در ارائه انگاره ای واحد از زبان قرآن ، نگرشی واقع بینانه و پذیرفتنی از زبان قرآن به دست داده است. اما آنچه می تواند شکل کامل تری از این انگاره بیافریند، آن است که بنای جامعیت قرآن جز بر پایه نظریه ای که تلفیقی از زبان فطری و زبان ترکیبی باشد، استوار نخواهد آمد. زبان فطری فرازمانی بودن جامعیت قرآن را تأمین می نماید و زبان ترکیبی، همگانی بودن آن را محقق می سازد.
تحلیل دیدگاه توماس آکوئیناس درباره «سعادت» با استفاده از نظریه «زبان نمادین» تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر پل تیلیش، «زبان نمادین» تنها ابزار مناسب برای بیان، تحلیل و بررسی موضوعات دینی است که از توانایی و محدوده الفاظ متعارف دنیوی و نیز زبان مفهومی فلسفه فراتر است. هدف پژوهش حاضر نشان دادن امکان تحلیل مسائلی همچون «فیض الهی»، «فضایل القایی» و «رؤیت مسرت بخش» در الهیات فلسفی توماس آکوئیناس با رویکرد «زبان نمادین» است. نظریه «زبان نمادین»، به سبب داشتن ویژگی های متناقض نما و قطبی، فهم سعادت اخروی، فیض الهی و فضایل القایی را در بستر خود فراهم می آورد. همچنین این موضوعات را نمادهایی می داند که به منزله پاسخ هایی مناسب برای مسائل اساسی و وجودی انسان هستند. بر این اساس، می توان گفت که فیض الهی پاسخی به موضوع «گناه ذاتی» و نقایص طبیعت بشری است. فضایل القایی پاسخی به کافی نبودن فضایل اکتسابی در جهت رسیدن به سعادت فوق طبیعی است. رؤیت مسرّت بخش پاسخی به میل آدمی برای شناخت کُنه و مبدأ هستی است. نیز سعادت حقیقی در بهشت، پاسخی به تمایل طبیعی [و امید] انسان به جاودانگی همراه با آرامش و بهجت است.
بررسی نظریه «علم الهی» در اندیشه شیخ اشراق و پل تیلیخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۴
67 - 84
حوزه های تخصصی:
دیدگاه سهروردی و تیلیخ در باب علم الهی را می توان از جهاتی مورد تطبیق قرار داد. در این تطبیق، دو وجه قرابت و دو وجه تمایز به دست می آید. وجه قرابت ها از این قرارند: نخست، هر دو قائل به معنایی واحد از ذات الهی هستند. دوم، هر دو به ضرورت علم به ذات اعتقاد داشته و خداوند را فی ذاته عالم می دانند. این علم نیز اعم از علم به خود و علم به اشیاست. وجوه تمایز نیز به این شرح است: نخست، رویکرد و مبنای آن دو نسبت به خداوند و نسبت علم الهی به اشیا متفاوت است؛ با این توضیح که در اندیشه تیلیخ، صرف الوجودی مستلزم عدم موجودیت خداوند است و اینکه بر این اساس، نسبت علم به خدا را باید نمادین دانسته و معنای جدیدی از آن به دست داد؛ اما در اندیشه سهروردی، خداوند دارای کمالات عینی بوده و موجود است؛ ضمن آنکه خداوند به منزله علهالعلل، علم حقیقی به تمام اشیا دارد. دوم، علم به کثرات در اندیشه تیلیخ به معنای آگاهی از گذشته، حال و آینده آن ها نیست؛ اما از نگاه سهروردی، خداوند به مبادی اشیا عالم بوده و بر مبنای اضافه اشراقیه، به علم حضوری از گذشته، حال و آینده اشیا آگاه است.
تحلیل و بررسی نقد اجتماعی در مصیبت نامه ی عطار بر مبنای روش شناسی اسکینر
حوزه های تخصصی:
یکی از درخشان ترین وجوه عرفان اسلامی– ایرانی، همزیستی و همدردی با توده ی مردم است. عارفان برجسته ی ایران زمین، سعادت خود را در گرو سلامت ابنای بشر می دانسته ، آمال و آرزوهای خود را برای نیل به آرمان شهر مورد نظرشان در قالب نقدهای مستقیم و غیر مستقیم بیان می کرده اند. یکی از این عرفای بزرگ، عطار نیشابوری است که در نقد سیاسی و اجتماعی، چهره ای ممتاز دارد. مثنوی های او پر از نقدهای تمثیلی تند و بی پروا نسبت به حکام و دیگر اقشار جامعه است. واکاوی و گونه شناسی نقدهای عطار و کشف نیت این عارف بزرگ از پرداختن به نقد، هدف این مقاله است. فرض این مقاله آن است که: زمانه ای که عطار در آن می زیسته است، روزگاری بس آشفته و بی سامان بوده و عطار در نگارش مصیبت نامه از خلال حکایات گوناگون و جذاب، با زبان تمثیل و نماد، نیت نقد قدرت حکام ، آزمندان و دنیا دوستان، متعصبین مذهبی و ریاکاران را در سر داشته است. برای آزمون فرض حاضر از روش پژوهش هرمنوتیک اسکینر بهره گرفته شده است.
جایگاه تمثیل و نماد در داستان های قرآنی؛ بررسی و نقد نظریه راهیابی خیال در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه های رایج در قرآن پژوهی معاصر، بحث از وجود تمثیل و نماد در قرآن و قصه های قرآنی است. برخی از نظریه پردازان با ذکر ادله ای چون سبک ادبی مشترک میان داستان های قرآنی با داستان های بشری و بهره بردن از نماد با روش های خاص بیانی در آن، مواردی که مقصود الهی با پرسش و پاسخ و حکایت آمده، قائل به حضور نماد و تمثیل در قرآن و داستان های آن شده اند. در مقابل، عده ای دیگر با ذکر مواردی چون نا سازگاری تخیل و صحنه سازی در داستان های قرآن کریم به دلیل حقانیت و صدق آن، انگار ه حضور نماد و تمثیل در قصه های قرآن را به چالش کشیده اند. به نظر می رسد توجه به ادله و قرائن مخالفان نماد و تمثیل در قرآن، با توجه به پیامد های آن، از استواری بیشتری برخوردار است که در این مقاله در قالب نظر یه موافقان نماد و برخورد ناقدان، دربار ه آن ها بحث شده است. در مجموع، این نتیجه به دست آمده است که داستان هایی از قرآن که احتمال تمثیلی بودن آن هاست، به معنای تخیلی شمردن آن یا عدم واقع نمایی نیست. یکی از تعبیرات قرآنی که در برخی از صحنه های داستان تبلور یافته است و می تواند راه حل مناسبی برای داستان های تمثیلی باشد "تمثّل" است. حقایق ماوراء طبیعی جلو ه دیگری از واقعیت های هستی است که در قرآن کریم با تمثّل برای مخاطب ترسیم شده است.
رمزگرایی و نماداندیشی در زبان دینی از دیدگاه ابن عربی و پل تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۹
29 - 53
حوزه های تخصصی:
عالمان الهیات مسیحی و اسلامی در طول هزاران سال تلاش کرده اند در برابر جریان های فکری و دینی، تبیینی قابل دفاع از آموزه ها و گزاره های دینی ارائه کنند. این پژوهش با بهره مندی از مقایسه دو سنت مسیحی و اسلامی در تحلیل زبان دینی و با بهره مندی از معنای صحیح روش نماداندیشانه پل تیلیش و رمز گرایانه ابن عربی، در صدد است سهم بسزایی در شناخت واقعیت دین و زبان دینی ایفا کند و پاسخی متناسب به این مسئله دهد که آیا در پرتو هر یک از این دو چارچوب فکری، دیگری را می توان بهتر فهمید و با برقراری مقایسه میان دو چارچوب فکری و نظام معرفتی، الگوی جامع و کلان دیگری ارائه کرد؟ در این زمینه با مفهوم کاوی معنای اصیل و حقیقی نماد، رمز و تأویل به ضرورت نمادگرایی و رمز گرایی در زبان دین دست یافته و مرز و محدوده اصیل و حقیقی تأویل در آنها را به روشنی مشخص ساخت. ظرفیت تنسیق و صورت بندی نوین از عرفان ابن عربی و مواجهه عرفان ابن عربی با پرسش های نوینی از سوی مکتب فکری الهیاتی فلسفی پل تیلیش ، تمهیدی است از برای فحص از دستیابی به پاسخ ابن عربی در این زمینه معرفتی است؛ با دلالت پژوهی و علت کاوی به کار رفتن نمادها و رمزها در زبان دینی، مواجهه متن پژوهانه بهتری با متون مقدس صورت یافته و از پیدایش شبهات پیرامون آنها حذر شود. برای پاسخ به این مسئله، روش پژوهش، مقایسه متوازن مبتنی بر تحلیل منطقی مفاهیم است.
نقد آرای تفسیری درباره نظریه تمثیل در آیه میثاق
حوزه های تخصصی:
آیه 172 سوره اعراف از پیمان و میثاقی که خداوند از فرزندان آدم در موطن ویژه ای گرفته، حکایت دارد.این نوشتار با بررسی نظریه تمثیل در این آیه و بیان دلائل این نظریه به این نتیجه دست یافته است که حمل آیه بر بیان واقعیت دست کم با ظاهر پنج فقره از آیه شریفه، مخالفت دارد؛ امّا تمثیل انگاری آن با این برداشت که آیه مربوط به فطرت انسان است، به مراتب از دیگر نظرات استوارتر خواهد بود زیرا دلالت ظاهری آیه بگونه ای نیست که عدول از آن جایز نباشد، بلکه در صورت وجود دلیل یا قرینه ای برخلاف، باید از ظاهر متن دست کشید و به مفاد آن دلیل و قرینه ملتزم شد؛ اگر آیات دیگر قرآن را در کنار آیه میثاق و آیه فطرت قرار داده و طبق روش تفسیر قرآن به قرآن، همگی را یک جا مورد مطالعه قرار دهیم، درستی احتمال یاد شده آشکارتر خواهد شد؛مفاد مجموع این آیات، آن است که آفرینش انسان بگونه ای است که با اندکی تأمل در نظام آفرینش و هستی خویش، بر وجود خداوند اذعان می کند
زبان نمادین در اشعار عارفانه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
235 - 256
حوزه های تخصصی:
شعر کلاسیک فارسی مشحون از ایماژها و تصاویر عاشقانه، عارفانه و ادبی است که هر خواننده مشتاقی را سر ذوق می آورد. این شعر، پر است از مضامین و بن مایه های شهودی و عارفانه. در میان شاعران کلاسیک فارسی، سنایی از جمله آغازکنندگان شعر عارفانه است. سنایی با شعر زاهدانه خویش، توانست صورت های شهودی و سیر و سلوک عارفانه سالک راه حق را به زیبایی تصویر کند. در واقع سنایی اولین شاعر ایرانی پس از اسلام به شمار می رود که حقایق عرفانی و معانی و نمادین تصوف را در ادبیات مطرح کرد. سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر پژوهندگان او را پایه گذار شعر عرفانی و رمزی می دانند. کاری که او آغاز کرد، با عطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید. درون مایه عرفانی و غزل سرایی عارفانه و عاشقانه، تنها نوآوری این شاعر بزرگ در ادب پارسی نیست. او در بیشتر قالب های شعر پیش از خود بازنگری می کند و حال و هوایی تازه در کالبد آنان می دمد. سنایی با وارد کردن درون مایه های عرفانی، نمادین و استعاری، جان و روح تازه ای به کالبد بی جان قصیده دمید. سنایی به جز درون مایه های عرفانی و اندرزهای اخلاقی؛ نوعی نقد اجتماعی را نیز وارد قصیده کرد. با این تفاسیر، رویکرد زبان شناختی به مفاهیم عرفانی و رمزی شعر سنایی، اهمیتی دو چندان پیدا می کند. از این رو ما در این مقاله سعی داریم ضمن تعریف زبان و کارکردهای آن و نیز تعریف زبان نمادین، علاوه بر واکاوی و نحوه استفاده سنایی از آرایه های زبانی در دو مجموعه به نام «حدیقه الحقیقه» و «سیر العباد الی المعاد»، وجوه نمادین اشعار او را بازنمایی کنیم.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
تأثیر معماری بر جامعه از منظر اخوان الصفا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به معماری در اندیشه اخوان الصفا متوقف به شناخت جایگاه علم هندسه و اعداد در نظام فکری ایشان است. اخوان الصفا معتقدند علم هندسه و اعداد قبل از تمامی دانش ها و بر تمامی دانش ها تقدم رتبی دارد. نوع مواجهه ایشان با هندسه و معماری به گونه ای است که هویت بخشی از لوازم اندیشه ایشان محسوب می شود؛ ازاین جهت در نقطه مقابل معماری مدرن قرار می گیرد که با تکیه به مبانی فلسفه پوزیتیویستی، خالق آثاری است که بی هویتی در آن مشهود است. ابتناء اندیشه اخوان الصفا بر مبانی ژرف تفکر اسلامی سبب شده که نوعی هندسه متعالی و اسلامی طرح کنند که کارکرد القای مفاهیم ناب عرفانی مانند فنای کثرات در وحدت را به نمایش بگذارد و به صورت زبانی از جنس نماد، منتقل کننده مفاهیم عالی اسلامی باشد. اخوان الصفا معتقدند "مثلث" و "نقطه" کارکرد نمایش "کثرات حول محور وحدت" را دارند و شکل "لانه زنبوری" از جمله مصادیقی است که در القای هویت دینی می تواند ابزار خوبی باشد. نوع نگاه اخوان الصفا به اعداد، کیفی است نه کمی؛ بنابراین با نظام فکری عرفان اسلامی نیز مطابقت دارد. در پژوهش پیش رو ابتدا ملاک های معماری اسلامی مورد بررسی قرار می گیرد و سپس به کاوش در اندیشه اخوان پرداخته خواهد شد و نسبت سنجی میان اندیشه اخوان و معماری اسلامی صورت می گیرد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، آثار اخوان الصفا مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به سؤالات پژوهش پاسخ داده خواهد شد.