فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
145 - 176
حوزههای تخصصی:
استفاده از اصطلاح «صحو» را می توان بازمانده از سخنان بایزید و جنید دانست. شیخ روزبهان بقلی شیرازی نیز چون بسیاری از مشایخ، به این مبحث پرداخته و هنگام ترسیم مسیر سلوک خویش به جزئیات این مفهوم و تعریف دقیق آن همت گماشته است و در ضمن کلام خویش به گونه ای متفاوت و نو از صحو اشاره دارد.
پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی بر آن است که نخست معنای دقیق اصطلاح «صحو» در نگرش عرفانی روزبهان روشن و سپس در منظومه فکری وی انواع صحو، سبب پدید آمدن هر یک و نتایج حاصل از آن ها مشخص شود. در پایان نیز به گونه ای از صحو اشاره شده که متفاوت، نو و مختص شیخ روزبهان است و پیشتر در تفکر عرفانی هیچ یک از مشایخ مطرح نشده و همتایی ندارد؛ و پژوهشگر آن را «صحو روزبهانی» می نامد.
«صحو روزبهانی» در مقام «عین جمع» رخ می دهد و فرد صاحی در عین هشیاری، مست است و نسبت به مستی خویش هشیار است و بر آن اشراف دارد. روزبهان سبب پدید آمدن نوع سوم از هشیاری را تجربه «توحید محض» و نیز مقام «عین جمع» می داند و نتایج و ثمراتی متفاوت از دیگر انواع صحو برای آن برمی شمرد که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از: اتحاد ظهوری با معشوق ازل، جاری شدن شطحیات بر زبان، متکلم شدن به منطق الطیر و....
تحلیل آموزه های تربیتی در داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه درمجموعه آثار آذریزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل آموزه های تربیتی در داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در مجموعه آثار آذریزدی چکیده باتوجه به وسعت کاربرد داستان های برگرفته از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در قصه گویی برای کودکان و نوجوانان در ایران، هدف پژوهش حاضر تحلیل آموزه های تربیتی این داستان ها در پرمخاطب ترین بازنویسی فارسی آن اثر مهدی آذریزدی بوده است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و براساس ماهیت، آمیخته ی بهم تنیده بود و تحلیل محتوای کیفی و کمی به صورت موازی همگرا برای مجموع 46 قصه از کلیله و دمنه و مرزبان نامه در مجموعه ی هشت جلدی قصه های خوب برای بچه های خوب انجام گرفت. تحلیل محتوای کیفی از نوع تلخیصی قیاسی بوده و مؤلفه ها و زیرمؤلفه های تربیت با مرور ادبیات پژوهش، شناسایی و پس از تأیید 61 مؤلفه از سوی خبرگان، فهرست وارسی برای انطباق محتوا با ساحت های یادشده به کار گرفته شد. روش شناخت مضامین براساس شناخت کلمات و عبارات مترادف یا تکراری، اصطلاحات، عبارات و واژه های کلیدی بود و به مضامین نهان و آشکار متن توجه شد. کدگذاری پس از مطالعه ی مکرر متن صورت پذیرفت و محتوا براساس وجوه مشترک با هر یک از مقولات اولیه و ثانویه تحلیل گردید. یافته ها نشانگر شناسایی 390 آموزه ی تربیتی در مؤلفه های هفت گانه ی تربیت در این داستان ها بود و آزمون «خی دو»، وجود تفاوت بین میزان توجه به آموزه های تربیتی در داستان ها را تأیید کرد. رشد و تقویت عقلانیت و خردورزی، تربیت اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و اقتصادی به ترتیب در مرکز توجه آموزه های تربیتی در محتوا بوده و برای تربیت در این ابعاد پیشنهاد می گردد؛ ولی به دلیل فقدان یا کمبود محتواهایی پیرامون تربیت جنسی و پس از آن تربیت سیاسی، این داستان ها برای تربیت کودکان در این دو بعد توصیه نمی شود.
نگرشی بر پارادوکس و ارتباط آن با تجارت عرفانی در غزلیات مولانا و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
145 - 174
حوزههای تخصصی:
متناقض نما یا پارادوکس به عنوان یک شیوه آشنایی زدایی در اشعار عرفانی جایگاه ویژه ای دارد و شاعران عارف مسلک به ویژه حافظ و مولوی با تأثیرپذیری از عرفان اسلامی در غزلیات خود از صنعت پارادوکس برای انتقال مفاهیم عرفانی به ذهن خوانندگان و شنودگان استفاده نموده اند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی با مقایسه پارادوکس های مولوی و حافظ، ارتباط پارادوکس با تجارب عرفانی در افکار و اندیشه دو شاعر بررسی و وجوه اختلاف و اشتراک در دو اثر مشخص می شود. نتیجه ای که از این تحقیق به دست می آید، آن است که وجوه مشترک در اندیشه های مولوی و حافظ، بسیار به هم نزدیک است؛ زیرا افکار و اندیشه هر دومبتنی بر عرفان عاشقانه است و در پرتو این نگرش، همه دوگانگی ها به وحدت و یگانگی می رسند. همچنین در هر دو اثر، نشانه هایی از چهار ویژگی تجربه عرفانی، توصیف ناپذیری، کیفیت معرفتی، زودگذری و حالت انفعالی دیده می شود و چون صاحب مکاشفه در رویارویی با این تجارب نمی تواند آنچه دیده و شنیده است را به مخاطب معرفی کند، از زبان پارادوکس استفاده می نماید، اما وجوه تفاوت دیدگاه مولوی و حافظ، بیشتر ظاهری است. مولانا بیشتر از پارادوکس ترکیبی و حافظ بیشتر از پارادوکس معنایی استفاده نموده است.
تحلیل گفتمان انتقادی مولانا و سنایی با رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
41 - 58
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی گفتمان ، مفهوم بافت کاربرد زبان را به مثابه کنش اجتماعی زبان تعریف می کند. تحلیل گران انتقادی گفتمان با وارد کردن مفهوم ایدئولوژی به تحلیل گفتمان سعی می کنند نشان دهند که چگونه کارکردهای ایدئولوژیک یک زبان ابزارهایی برای تحلیل گفتمان را در نیل به قدرت مولد ارائه می دهند. یکی از این ابزارهایی که کارآیی لازم را در تحلیل های کلان اجتماعی – فرهنگی ایفا می کنند، نظام های دیالکتیکی هستند. با کمک نظام های دیالکتیکی همچون برجسته سازی در تقابل با حاشیه رانی، روایت در مقابل فراروایت می توان به تحلیل های کلان اجتماعی نهفته در متون ادبی پرداخت. از این رو با انطباق این تحلیل ها با تحلیل های خرد زبانی در کلام عرفانی حماسی می توان به سازوکارهایی رسید که انسان پرسشگر امروزی را به آینده ای روشن هدایت کرد. در راستا با چنین تحلیلی می توان کلام مولانا و سنایی را از اشعار این دو شاعر با رویکردی در تحلیل گفتمان انتقادی در نگاه فرکلاف مورد بحث قرار داده و سازو کارهایی ارائه داد که تحقق نظام های دیالکتیکی در اشعار مولانا و سنایی تابع آنها هستند.
ساختار تراژدی در بررسی تطبیقی سیاوش و هیپولیتوس از اوروپید با تکیه بر آرای فردریش شیلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
249 - 281
حوزههای تخصصی:
محتوای ادبیات تطبیقی شامل مفاهیمی است که در تجربه بشری ارزشمند است؛ این مفهوم از مطالعه تطبیقی متون مختلف که بر عناصر وحدت در تنوع تأکید دارند و از بررسی میان مفاهیم مشترک و منشاء آن پدید آمده است. تراژدی به عنوان یک ژانر نمایشی، شامل چند بخش مقدمه، بحران و گره، گروه کر، شخصیت و پایان بندی است. این ساختار از دیرباز تاکنون به عنوان یک الگوی ارسطویی در یک تراژدی وجود داشت. فردریش شیلر ازجمله فیلسوفان و شاعرانی بود که تراژدی را از منظر ساختار و محتوای درونی بررسی کرد و الگوی ساختاری خود را در مواجهه با الگوی ارسطویی بیان نمود. ازآنجاکه «سیاوش» و «هیپولیتوس» هردو ازنظر وقایع و حوادث برای قهرمان تشابهات فراوانی دارند، لذا پژوهندگان در این مقاله که به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده، با رویکرد ادبیات تطبیقی به مقایسه این دو اثر با تکیه بر آرای شیلر پرداخته است. روش جمع آوری مستندات و منابع در این مقاله به شیوه کتابخانه ای بوده و در پایان به این نتیجه رسیده اندکه هر دو تراژدی سیاوش و هیپولیتوس دارای مؤلفه های اصلی یک تراژدی یعنی مقدمه، کشمکش های متوالی، خطاها از روی غرور و جوانی، عناصر ترحم برانگیز مانند ناکامی در زندگی، تهمت های ناروا، هجرت به سرزمین بیگانه و در پایان مرگ اندوه بار هستند که ازنظر شیلر این نمودار یک تراژدی موفق از آغاز داستان تا پایان برای نویسنده و مخاطب خواهد بود..
تحلیل تطبیقی عناصر گروتسکی در رمان های آخرش می آن سراغم از سیامک گلشیری و شب شکارچی از دیویس گراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
160 - 193
حوزههای تخصصی:
گروتسک، مکتب ادبی است که ناهنجاری های جامعه را به شکلی واقع گرا و در عین حال نامتعارف و افراطی به تصویر می کشد. هر اثر زننده، ددمنشانه و در عین حال کمیک می تواند در زمره آثار گروتسکی به شماربیاید؛ به عبارتی نخستین ویژگی اثر گروتسکی، تشدید سردرگمی و ترس در حالات روحی مخاطب است. ناهنجاری، نامفهومی، مسخ شدگی، طنز و ترس برجسته ترین ویژگی های متن گروتسکی است که می تواند در واقعیت های تلخ و ناخوشایند موجود در جامعه نویسنده ریشه داشته باشد. با تحلیل و بررسی نحوه بازنمایی این ویژگی ها در متون ادبی می توان به شناخت بهتر و دقیق تری از جامعه و حقایق ناهنجار پنهان در آن دست یافت. سیامک گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی، و دیویس گراب، نویسنده و داستان نویس کلاسیک آمریکایی، از جمله نویسندگانی اند که با سبک گروتسکی در آثار خود به بیان چالش ها و ناهنجاری های اجتماعی جامعه خود پرداخته اند. هر دو نویسنده علی رغم زمان و مکان متفاوت، به بازنمایی مولفه های مشترکی چون وحشت، طنز آمیخته به اندوه و هراس، تناقض در شخصیت ها، دشنام گویی، کاربرد صداهای موهوم، ناهنجاری و انزجار پرداخته اند. همچنین گلشیری و گراب از عناصری چون زمان، مکان و صدا در راستای تقویت بار معناییِ گروتسکی آثار خود استفاده کرده اند. بازنمایی مکان هایی با مولفه های [+ترسناکی]، [+تاریکی]، [+خلوت] و غیره در کنار زمان هایی که دارای مولفه های معنایی [+شب] و [+تاریکی] هستند سبب تقویت فضای ناهنجار این دو رمان شده است. نگرش برآمده از تحلیل اثر گلشیری و گراب به مفهوم گروتسک یادآور دیدگاه منفی کایزر است که به بازنمایی تجربه ناخوشایند و هراسناک و عناصر منفی می پردازد.
مقایسه و تحلیل مقام توکل و رضا در دیوان عماد فقیه کرمانی و شوکت بخاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
183 - 214
حوزههای تخصصی:
ادبیات مانند دیگر پدیده های اجتماعی کارکردهایی متفاوت دارد. یکی از شاخه های ادبیات را ادبیات عرفانی دربرمی گیرد. ایران در طول تاریخ از مراکز معنویت و عرفان بوده است که به شکل های متنوعی حضور داشته است. درجهان بینی عمادفقیه کرمانی و شوکت بخاری که هر کدام در دو دوره مختلف ادبی می زیسته اند، اهداف و مفاهیم متفاوتی در به کارگیری مقام توکل و رضا بکار گرفته شده است. هدف از این جستار ادبی، آن است که بینش دو شاعر مورد مطالعه، نسبت به مقام توکل و رضا در دیوان شعری شان، مورد کنکاش، مقایسه و تحلیل قرار گیرد؛ لذا با بررسی اسنادی و کتابخانه ای و روش توصیفی - تحلیلی مشخص شده است. این دو شاعر، در قرن هشتم یعنی دوره آل مظفّر، با اوج سبک عراقی که خردگریزی دنیوی محوریت اصلی دارد و یا در عصر صفویه که ادبیات در بستر سبک هندی است و مضمون بر لفظ پاشنه می چرخاند. عمادفقیه بیشتر به مقام رضا با 38 بسامدتوجه داشته است. در حالیکه شوکت بخاری نسبت به مقام توکل با 11 بسامدشعری بیشترین ارزشگذاری را داشته است. در واقع هر دو شاعر از مقام توکل و رضا در همان مفهوم مضامین عرفانی بهره ها برده اند. در کنار اینکه قرن یازدهم در حال احیای سبک شعری جدیدی بوده است. شوکت بخاری متأثر از عمادفقیه به مضامین عرفانی در همان مفهوم خاص عرفانی توجه نموده است. از این دو مقام به عنوان ابزاری در جهت بیان مسائل سیاسی - اجتماعی حاکم بر جامعه کمتر توجه شده است.
واکاوی تطبیقی ساختار روایی تراژدی داستان سیاوش و هیپولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی نوعی ادب نمایشی از یونان باستان است که به شکل نمایش، بر روی صحنه اجرا می شود. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی از نخستین کسانی بود که در کتاب فن شعر، درباره تراژدی، به طور کامل بحث کرده و به معرّفی و توضیح آن پرداخته است. وی عناصر و اجزایی را برای تدوین تراژدی معرّفی نموده که در کیفیّت، جذابیّت و برتری تراژدی نقش مهمّی را ایفا می نمایند. در ادبیّات فارسی آثاری وجود دارد که بازتابی از تراژدی های یونان باستان و دیدگاه ارسطو در این باره است؛ از جمله شاخص ترین این آثار، شاهنامه فردوسی است با داستان هایی که همسویی و شباهت زیادی به تراژدی های یونان باستان دارد پژوهش حاضر با هدف نشان دادن این شباهت در زمینه تراژدی و با روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه داستان سیاوش از شاهنامه و تراژدی هیپولیت اثر اوریپید، به عنوان مطالعه موردی پرداخته است و این همسویی را نشان داده است.
بررسی تطبیقی سبک نویسندگی محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» و محمود تیمور در داستان «فی القطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
221 - 247
حوزههای تخصصی:
سبک در نویسندگی، به معنای شیوه نوشتن است و آن در واژگان به کاربرده شده، جملات، ساختمان دستوری و لحن نویسنده نمود پیدا میکند. سبک را می توان از جنبه های مختلف معنایی، زبانی و روانشناسی بررسی کرد. دو عامل معنایی و زبانی(شکل) در این دو داستان مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشگران با روش تطبیقی مبتنی بر مکتب آمریکایی به بررسی شباهت ها و تفاوت های سبکی دو نویسنده می پردازند. محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» با قلمی طنزگونه که سرشار از تشبیهات و ضرب المثل های گوناگون است به مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه پرداخته و کوشیده است از این ضرب المثل ها و کنایات در جای جای داستان بهره ببرد. محمود تیمور نیز در داستان «فی القطار» با لحنی جدی به مسائل اجتماعی تاثیرگذار می پردازد و از آن رو که موضوع این داستان «عمومی کردن آموزش» است، ایجاب می کند که لحن داستان جدی، خشک و عاری از طنز باشد. او همچون جمال زاده ضرب المثل ها و کنایات را دست مایه متن خود قرار داده و از آن ها در موقعیت های مختلف داستانی بهره است. هر دو نویسنده زبانی ساده، روان و عامه پسند دارند و همین سادگی در نثر به ماندگاری این دو داستان در اذهان مردم کمک شایانی کرده است و نیز کاربرد تلمیحات و تضمینات دینی، متناسب با سیاق جملات، به چشم می خورد. از دیگر تفاوت های سبکی در داستان دو نویسنده، می توان استعمال کلمات عامیانه توسط جمال زاده و اجتناب تیمور از این نوع کلمات اشاره کرد.
بررسی تطبیقی جلوه های «زبان آشفتگی» در شعر رضا براهنی و ودیع سعاده بر پایه نظریه زبانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان شعر زبان یا مقوله زبانیت که در ادبیات معاصر فارسی به اسم رضا براهنی شناخته می شود، یکی از مهمترین جریان های شعری پست مدرن است که قائل به اهمیت و اولویت بخشیدن به زبان در قیاس با معنا است. این مقوله هرچند از جهت مبانی و سرایش اشعار با اسم براهنی پیوند یافته است، اما اصول و مبانی این نظریه در اشعار پست مدرنیستی دیگر کشورهای جهان قابل ردیابی است. در شعر عربی شاعر نوپرداز و سورئالیستی لبنانی، ودیع سعاده، از این نظر قابل بحث بررسی است. اصول نظری مقوله زبانیت توسط براهنی تبیین شده و مجموعه شعری خطاب به پروانه ها در ذیل همین نظریه توسط شاعر سروده و منتشر شده است. این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی در صدد است با تکیه بر همین نظریه، یعنی نظریه زبانیت براهنی، به مطالعه تطبیقی اشعار رضا براهنی و ودیع سعاده شاعر معاصر لبنانی بپردازد تا همسانی و قابلیت نقد و بررسی اشعار یک شاعر لبنانی با مقوله زبانیت به طور دقیق و نظام مند واکاوی شود. این مقاله کوشیده است میزان توجه دو شاعر به زبان و ویژگی های فرمی و صوری و طرح ها و جلوه های محض زبانی را کشف و آشکار سازد.
بررسی چگونگی حضور و شخصیت پردازی زنان در تراژدی های شاهنامه فردوسی و تراژدی های اوریپید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
31 - 61
حوزههای تخصصی:
بررسی شخصیّت زن در ادبیّات جهان همواره موردنظر پژوهشگران بوده است. نویسندگان و شاعران به فراخور فرهنگ و محیط اجتماعی - سیاسی سرزمین خود، از کارکرد شخصیّت زن در داستان ها بهره برده اند؛ به گونه ای که در داستان های ادبی ملل، حضور و نقش های متفاوت و متنوع از زنان دیده می شود. جستار حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی، فارغ از جنبه های بحث برانگیز نگرش فردوسی نسبت به زنان، مقایسه و تطبیقی از چگونگی شخصیّت پردازی این قشر از افراد جامعه از منظر ساختار داستان پردازی، در چهار تراژدی بخش حماسی شاهنامه و چهار نمایش نامه تراژیک اوریپید، ارائه می دهد تا از این رهگذر میزان تشابه و تفاوت شخصیّت پردازی را در این آثار نشان دهد و بتواند گریزی به چگونگی نگاه مردمان به زنان در دوران پیشین باشد. نتایج از پژوهش نشان داد زنان به سبب نشان داده شدن موجودیّت، شخصیّت اصلی و قهرمان اغلب تراژدی های اوریپید هستند و در تراژدی های فردوسی به فراخور داستان و موقعیّت، نقش پذیرفته اند.
بررسی تطبیقی رمان های الخباء و اختر دختر زیبای قاجاری بر اساس مؤلفه های فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
119 - 142
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی، نوعی پژوهش میان رشته ای است که به مطالعه رابطه ادبیات ملت های مختلف با یکدیگر و بررسی رابطه ادبیات با هنر و علوم انسانی می پردازد. موضوعات گوناگونی در ادبیات تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد که یکی از آن ها جنبش های فکری است. فمینیسم به عنوان یکی از این جنبش های فکری شمار می رود. در این جستار با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی تطبیقی برخی از مؤلفه های فمینیستیی در رمان های الخباء اثر میرال الطحاوی و اختر دختر زیبای قاجاری از الی نجفی فر بر پایه ادبیات تطبیقی مکتب آمریکایی پرداخته می شود. برخی از مؤلفه های فمینیستی رمان های زن محور عبارت است از: تبعیض جنسیتی، ازدواج اجباری، چند همسری، ازدواج در سن پایین، فرمانبرداری بی چون و چرا از همسر، طلاق، جایگاه خرافات در میان زنان، اشتغال زنان در محیط خانه و بیرون از آن، آزار و اذیت زنان، زن در برابر زن، دلتنگی، دخانیات در میان زنان، تلاش برای رسیدن به آزادی، تسلیم سرنوشت بودن و... . برآیند پژوهش نشان می دهد رمان ا لخبا ء و اختر دختر زیبای قاجاری بیشتر بیانگر زندگی کلاسیک سنّتی و دردهای زنان در جامعه مرد سالار و زن ستیز است و یأس و نا امیدی در میان زنان و نگاه زننده به آنان را نیز به تصویر می کشد. هر دو نویسنده، داستان خود را به گونه ای به پایان می رسانند که با آغاز فعالیت زنان برای تساوی حقوق خود با مردان رو به رو می شود.
استعاره مفهومی در قصیده القتلى یسیرون لیلاً سعدی یوسف و سرودِ ابراهیم در آتش احمد شاملو (بر اساس نظریه معناشناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
149 - 171
حوزههای تخصصی:
استعاره، چه به عنوان عنصری تزیینی و خواه به مثابه فرآیندی شناختی، از دیرباز در کانون توجّه پژوهش گران بوده است. بر اساس یافته های زبان شناسی شناختی، انسان به دلیل جسدمند بودن و نیز تجربه هستی به واسطه این جسد، ساخت های مفهومی بنیادینی به نام طرح واره های تصویری را در ذهن خویش می آفریند و می انبارد تا در مواقع اندیشیدن به امور انتزاعی، با انتقال دادن این ساخت های انضمامی به زبان، فرآیند ادراک را تسهیل و تکمیل کند. سعدی یوسف و احمد شاملو، به یاری طرح واره ها، بسیاری از مفاهیم انتزاعی را در اشعار خویش مفهوم سازی کرده اند. این پژوهش بر آن است تا با تکیّه بر روش توصیفی- تحلیلی، ضمن بررسی و تحلیل طرح واره ها در دو قصیده منتخب از این دو شاعر، چگونگی تفکّر و نیز پایه های شناخت آنان از جهان پیرامونشان را تبیین کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مفاهیم انتزاعی همچون مرگ، زندگی، تغییر و جاودانگی در قالب این تصویرها تجسم یافته اند و سه طرح واره حجمی، حرکتی و نیرو توانسته اند در ارتباطی سازمان یافته، اندام وار و منسجم با یکدیگر و در راستای هدفی معیّن منجر به تولید معنا شوند و در نهایت مفهوم انتزاعی جاودانگی و اثرگذاری را در شکل تابلویی تصویری پیش دیدگان مخاطب قرار دهند.
تحلیل داستان حکایت̋ مرد اعرابی و زنش̋ مثنوی براساس نظریّه روانکاوی ژاک لاکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۲
111 - 136
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، داستان "مرد اعرابی و زنش" از مثنوی معنوی مولوی با بهره گیری از مفاهیم بنیادین نظریه روانکاوانه ژاک لاکان مورد تحلیل عمیق قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش، تبیین ساختار روانی شخصیت های داستان و تحلیل پیچیدگی های روابط بین فردی آن ها بر اساس مفاهیم کلیدی لاکان همچون ساحت خیالی، مرحله آینه ای، فقدان ساحت نمادین یا نام پدر، ابژه دیگری کوچک و حیث واقع می باشد. با استفاده از ابزار تحلیل گفتمان روانکاوانه، لایه های پنهان و ناخودآگاه داستان آشکار شده و تعابیر و نمادهای مختلف آن مورد تفسیر قرار گرفته است. در این تحلیل، به ویژه بر نقش زبان در شکل گیری هویت و روابط بین فردی در ساختار شخصیت تاکید شده است.
تحلیل وجوه همانندی و ناهمانندی اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
323 - 367
حوزههای تخصصی:
بین آثار برجسته ادبی ملت های مختلف شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد. همانندی های ادبی یا ناشی از تأثیر و تأثّر مستقیم است و یا به علّت تجربه های مشابه دو ملت و نیز فطری بودن برخی مفاهیم، در میان شاعرانشان به وجود می آید. وجوه ناهمانندی آثار مشابه بیشتر ناشی از تفاوت های زیستگاه، ادیان، اساطیر و نوع تجربه شاعران است. بین اشعار قیصر امین پور و شاندرو پتوفی شباهت ها و تفاوت های انکار ناپذیری وجود دارد که نمی توان آن ها را ناشی از ارتباط تاریخی ادبیات فارسی و مجار دانست. لذا در این پژوهش با رویکرد نقد تطبیقی و مبتنی بر اصول مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، به تحلیل محتوایی اشعار آن ها پرداخته شد و این نتیجه به دست آمد که هر دو شاعر برای شعر تعهد و التزام قایل هستند و آن را در خدمت بیان مفاهیم انقلابی، آرمان های اجتماعی و وسیله ای جهت دفاع از وطن، آزادی، استقلال، صلح، و شرف انسانی قرار داده اند. هر دو شاعر با نگاه رمانتیسم اجتماعی و با زبانی ساده و در عین حال عمیق و نمادین، شعر را در خدمت روشنگری اجتماعی قرار داده اند و پاره ای از پیام های آن ها چنان روشن و درخشان است که می توان آن ها را در شمار جهانی های ادبیات محسوب نمود. با این حال، دامنه، تنوع و زیبایی شعر قیصر به مراتب بیش از پتوفی است.
بررسی شگردهای طنز سیاسی در آثار طنز رویا صدر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
140 - 169
حوزههای تخصصی:
طنزسیاسی، یکی از گونه های ادبیات انتقادی است که به نوعی همانند سلاحی کاربردی برای روشن فکران جامعه با هدف اصلاح و دگرگونی بیان می شود. این در حالی است که طنز سیاسی هر نوع خشونت و زورگویی را رد می کند. به بیان دیگر، طنز سیاسی توانمندی به نمایش گذاشتن برخی کمبودهای متناسب با سیاست است که به شکلی خنده آور، با هدف سر و سامان دادن به شرایط حاکم در جامعه بیان می شود. اگرچه این شیوه از دیرباز در بسیاری از آثار ادبی نمود یافته، اما بدون شک می توان دوران مشروطه را دوره تکامل یافته طنز سیاسی در تاریخ ادبیات ایران به شمار آورد. ادیبان و شاعران خوش ذوقی در متن تحولات این دوره و عصر حاضر ظهور کردند و زبان گویای هم میهنان خود شدند که از آن جمله می توان به رویا صدر اشاره کرد. صدر، بانوی پژوهشگر و نویسنده ای پرآوازه در وادی طنز است و آثار چشمگیری از خود ارائه کرده است. در میان این آثار «خبرنامه محرمانه، «ه» مثل تفاهم، برداشت آخر، شب های کوش آداسی» و وبلاگ طنزنوشته های رویا صدر «بی بی گل» سرشار از طنز سیاسی است. در این پژوهش که به شیو ه اسنادی گردآوری شده است، پس از تعریف طنز و زیرساخت های آن به تبیین شگردهای این هنر در آثار یاد شده، پرداخته می شود. یافته های پژوهش نشان داد چیرگی و مهارت صدر بر ادبیات همراه با ذوق و طبع روان و خلّاق وی، سبب شده تا از بیشتر شگردهای ادبی همچون: نقیضه پردازی، تضمین، تشبیهات طنزآمیز، استفاده از ترکیبات متناقض نما، بزرگ نمایی، تمثیل، اغراق و ... استفاده کند و همین نکته تنوّع و در پی آن اثرگذاری بسیاری را در آثار او ایجاد کرده است.
بررسی ویژگی های محتوایی مکتب رمانتیسم فردی در سروده های لایق شیرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
97 - 126
حوزههای تخصصی:
مکتب ادبی رمانتیسم، یکی از اولین مکتب های ادبی تأثیرگذار اروپایی بر هنر و ادبیّات معاصر فارسی اس ت. متناسب بودن این مکتب ادبی با روح و روان شاعران و نویسندگان ایرانی، می ل نوگرایی و نوخ واهی و وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران بعد از انقلاب مشروطیت از عوام ل م ؤثر و مهم در گسترش نگرش رمانتیک در ادبیّات فارسی معاصر است. به خاطر گسترش روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شرق و غرب، در پایان قرن نوزدهم میلادی، ابتدا زبان و ادبیّات عرب را تحت تأثیر خود قرار داد و سپس پس از انقلاب مشروطیّت، در قرن بیستم در شاخه ای از ادبیّات فارسی ایران، تاجیکستان و افغانستان، تأثیرات فراوانی از خود برجای گذاشت و اشعاری با ویژگی های سبک رمانتیسم اروپایی به وجود آورد.لایق شیرعلی از شاعران فارسی زبان تاجیکستان در طول دوره شاعری خود به نوعی تحت تأثیر این مکتب قرار گرفت و شعر فارسى تاجیکستان را به رمانتیسم اروپایى در دوره رواج آن نزدیک کرد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر اساس مؤلفه های رمانتیسمی، انواع رمانتیسم فردی را در اشعار این شاعر تاجیکی بررسی نماید. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در سروده های لایق شیرعلی ، مؤلفه های مکتب رمانتیسم فردی به چشم می خورد و لایق با سرایش اشعار میهنی، در ایجاد روحیه میهن دوستی و اتّحاد ملی و آرمان خواهی، به انسانیّت و نوع دوستی توجّه بسیاری داشته و موضوعاتی مانند طبیعت گرایی، درون گرایی و تنهایی، اندوه و حسرت، نوستالژی و امید و ناامیدی را در شعر خود به کاربرده است.
موقعیت مندی و در-نسبت-بودن بررسی محدودیت های شناخت در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش های معرفتی از دیرباز کانون توجه فلسفه غرب بوده است. از یونان باستان تاکنون، فیلسوفان همواره به موضوعاتی همچون مسئله شناخت، چگونگی آن، محدودیت های انواع معرفت و راه های عبور از آنها پرداخته اند. این مباحث نه تنها در فلسفه که در علوم دیگر نیز تأثیرگذار بوده اند؛ به طوری که هر موضع فلسفی درباره این مسائل، طیفی از مواضع متفاوت را در علوم دیگر شکل داده است. مارتین هیدگر در تلاش برای فراروی از دوپارگی ها و نگرش دوقطبی فلسفه غرب، فهم و شناخت را در موقعیت مندی، در-جهان-بودگی و در-نسبت-بودن ساختار وجودی دازاین طرح و تحلیل می کند. تحلیل هستی شناختی هیدگر نشان می دهد که شناخت امری انضمامی و از جنس درگیرشدن سوژه است و در نسبت های مختلف دازاین در پیوند با گذشته، حال و آینده او (پرتاب شدگی، درافتادگی و فراافکنی) متغیر و متفاوت می شود. این پژوهش با تمرکز بر ارتباط شناخت و فهم با موقعیت مندی دازاین به تحلیل و بررسی این مفهوم در اندیشه مولوی به ویژه در فیه مافیه و مثنوی می پردازد. هدف این پژوهش، نمایاندن این موضوع است که چگونه شناخت و خطاهای شناختی در اندیشه مولوی، در-نسبت با شرایط، موقعیت و فهم های پیشین انسان، دستخوش تغییر می شوند. مفاهیمی همچون عادت وارگی، تقلید، قیاس و... که برآمده از پیش دیدها، پیش انگاره ها و پیش دانسته های انسان هستند، به عنوان محدودیت ها و موانع شناخت درست معرفی می شوند.
دلتای سند، دروازه تجارت میان شبه قار هند و خلیج فارس در عهد باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
215 - 232
حوزههای تخصصی:
اقیانوس هند به عنوان دریایی آزاد و شاه راهی تجاری، از دیرباز اهمیت داشته و مورد توجه ایرانیان و سایر ملل باستان بوده است. در دوران ایران باستان، این منطقه به لحاظ ارتباط با خلیج فارس در زمینه دریانوردی و تجارت دریایی نقش بسزایی داشته است. با روی کار آمدن هخامنشیان، اهمیت این مسئله بیشتر شده و تجارت دریایی با اقدامات شاهان این سلسله رونق می یابد. پس از فروپاشی حکومت هخامنشی، با روی کار آمدن سلوکیان، تجارت در این منطقه به دلیل درگیری برای رسیدن به قدرت، دچار افول می شود؛ اما با اضمحلال سلوکیان و تشکیل حکومت اشکانیان و رقابت با رومیان، رونق، مجدداً به این حوزه دریایی بازمی گردد. ساسانیان نیز روش اشکانیان را در این زمینه در پیش می گیرند. در این پژوهش، هدف ما بازشناسی محدوده دلتای سند با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از منابع تاریخی است که از این طریق مشخص می شود که روند تجارت دریایی در اقیانوس هند، به ویژه دلتای سند در دوران باستان به چه صورت بوده است و در چه دورانی تجارت دریایی در این منطقه پیشرفت داشته و یا دچار افول شده است و نیز اینکه علت این پیشرفت یا افول چیست.
استعاره مفهومی در شعر قلندری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
9 - 41
حوزههای تخصصی:
قلندریه یکی از فرقه های مهم در عرفان و تصوف اسلامی است که بسیاری از ابعاد نظری، اجتماعی و سلوکی آن، به دلیل تنوع شکل زندگی قلندران و وجود زمینه های مثبت و منفی و تناقض های آشکار و پنهانی که در این فرقه و اشعارشان وجود دارد، همچنان ناشناخته باقی مانده است. در این پژوهش، به روش اسنادی و با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی، جنبه هایی از مفاهیم انتزاعی و چندپهلوی فرقه قلندریه که در ادب فارسی بازتاب یافته است، بررسی شده است. با تطابق و نگاشتِ حوزه های مبدأ و مقصدِ سه انگاره «قلندر آزاد است»، «قلندر مبارز است» و «قلندریه به مثابه یک نظام اجتماعی و سرّی» این نتایج حاصل شد که قلندران هرچند خود را از بند هر نوع تعلقی آزاد می دانند، عملاً در بند و اسیر آداب و رسومی هستند که خود پایه گذار آن بوده اند. این گروه غالباً با مبارزه فرهنگی و سلبی و گاه مبارزه مسلحانه، در تلاش بوده اند که در جامعه ریازده عصر خود تغییر ایجاد کنند. قلندریه دارای یک نظام فرهنگی پیچیده، تودرتو، باز و دارای قوانین و مراکز تجمع و اهداف و نشانه های خاص خود بوده است. قلندریه که گروهی آن را وجه افراطی ملامتیه دانسته اند، همواره در ادبیات فارسی دارای دو چهره مثبت و منفی بوده است. استعاره مفهومی با ایجاد نگاشت بین مفاهیم انتزاعی با امور مادی و تجربه های ملموس، می تواند ابزاری مناسب برای درک برخی از جنبه های ناشناخته این فرقه به حساب آید.