مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
غزلیات عطار
حوزه های تخصصی:
ویلیام جیمز تجربه های عرفانی را دارای چهار ویژگی می داند: توصیف ناپذیری، کیفیت معرفتی، زودگذری و حالت انفعالی و معتقد است آثاری که مبتنی بر تجربه های عرفانی هستند کمابیش این ویژگی ها در آنها مشاهده می شود. در این پژوهش، آن دسته از غزلیات عطار که حاکی از تجربه عرفانی بودند، استخراج و با توجه به این چهار ویژگی دسته بندی و تحلیل شدند.نگارندگان به اقتضای شعرهای عرفانی عطار، تقسیم بندی های دیگری، از جمله تصورات ناهمگون از مشهود و گم شدن صاحب مکاشفه نیز یافته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که نشانه هایی از چهار ویژگی مدعای جیمز و تقسیم بندی های نگارندگان، در شعر عطار دیده می شود؛ امر قدسی که راویِ تجربة عرفانی در مکاشفه با آن مواجه می شود، قابل وصف نیست؛ هرکس او را به گونه ای درک می کند؛ صاحب مکاشفه در جریان کشف و شهود و حتی پس از آن، خود را گم می کند؛ صاحب مکاشفه پس از مواجهه با امر قدسی مدعی می شود خود را بیش از پیش می شناسد؛ گاه مدعی می شود که به ادراک و معرفتی از جهان پیرامون دست یافته است؛ گزارش هایی که از این معرفت ارائه شده است، مانند ارتباط جزء با کل و اینکه جزء حاوی تمام کل است، با موضوعات مطرح در هولوگرافی شباهت های بسیاری دارد. صاحب مکاشفه به شیوه های مختلف از زودگذری مواجهه با امر قدسی نالان است. عارف در رویارویی با امر قدسی منفعل است و گاه بی چون و چرا خود را در برابر آن وامی نهد.
کارکرد تضاد و تقابل در زیبایی شناسی تصاویر غزلیات عطار، بر اساس آراء جرجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالقاهر جرجانی از دانشمندان بلاغت و نحویون بنام سده پنجم است که بیشتر با نظریه «نظم» و «معنای معنا» شناخته می شود. دو کتاب ارزشمند او، «اسرارالبلاغه» و «دلایل الاعجاز»، در تبیین و ریشه یابی مباحث زیبایی شناسی سخن است. گرچه او در بیان سازه های مؤثر در زیبایی، بیشتر به تشبیه، تمثیل، استعاره و مجاز می پردازد، روشی که برای تحلیل ارزش زیبایی شناختی پی می گیرد و عواملی که در زیبایی صور خیال ذکرشده بیان می کند، می تواند راهی برای پژوهش درباره دیگر آرایه های سخن باشد. در این پژوهش بر پایه روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه نظریات جرجانی، به تحلیل کارکرد تضاد و تقابل در زیبایی شناسی غزلیات عطار پرداخته می شود. این جستار روشن خواهد ساخت که آنچه از دید جرجانی سبب ساز زیبایی است، در نمودهای گوناگون ظهور عنصر تضاد و تقابل در تصویر ادبی (همچون تضاد و طباق، انواع پارادوکس و...) وجود دارد و بر اساس این، تضاد از سازه های توان بخش ادبیت متن به شمار می رود.
نقد، بررسی و تحلیل تقابل حیرت و یقین در غزلیات عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای عرفان، مملو از تقابل هاست؛ این عناصر متقابل که برگرفته از ویژگیِ کلِ هستی و جلوه های متفاوت آن و نیز حالات و تجربیات روحانی شدید و متفاوت عرفا در شرایط روحی مختلف می باشد، زبان عرفان را برای بیان این حالت متناقض، به سوی تقابل سوق داده است. حیرت و یقین، از جمله تقابل های عرفانی و یکی از مراحل سیر و سلوک عارفانه است که در آثار شعرا و عرفا به گونه های مختلف تجلّی یافته است. عطار نیز به عنوان شاعری عارف، با کوله باری سرشار از تجارب عرفانی این دو موضوع مهم را به گونه ای صریح و روشن در آثارش منعکس کرده است. این مقاله کوشیده است تقابل حیرت و یقین را در انواع غزلیات عطار به تصویر بکشد. حاصل جستجو این است که نزد عطار، حیرت و یقین دارای حرکتی دایره وار است که در سیر از یقین به حیرت، یقین حاصل شده برای عارف، در نهایت او را به حیرت می کشاند. زیرا، آخرین مرتبه یقین الهی، اعتراف به حیرت در برابر آن هستی مطلق و بی بدیل می باشد. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش تحلیلی و توصیفی پردازش شده است.
«محو در محو و فنا اندر فنا» نقد شبکه مؤلفه های «محو و فنا و نیستی» در غزلیات عطار از دیدگاه زبان شناسی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با مطالعه غزلیات عطار، فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... بررسی شده است. موضوع فنا در غزل عطار دارای دایره واژگانی متعدد و ساخت های زبانی در سطح های واج، واژه، گروه و جمله و فرم است؛ به حدی که اندیشه اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست؛ این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری را در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبان شناسی بررسی نشده است. در این پژوهش به روش اسنادی کتابخانه ای و براساس دیدگاه های زبان شناسی ساختارگرا، این موضوع برجسته غزل عطار بررسی، دسته بندی و تحلیل شده است. عطار در محور هم نشینی و تداعی واژگانی، نمادها و تلمیحات و تعبیر های بسیاری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده است؛ شناخت این موارد از منظر زبان شناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش افزون بر تقابل ها و تضادها، تداعی معنایی و واژگانی، هم معنایی، باهم آیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در بر گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی و آوای «ف» نیز غافل نبوده است و از آن برای القای فنا بهره برده است. همچنین بسیار به اسطوره های فنا و مرگ مشتاقیِ دینی و عرفانی مانند حضرت یحیی (ع) ، امام حسین (ع) ،ادریس و حسین منصور در زمینه همین شبکه مفهومی اشاره کرده است. اندیشه فنا چنان در فکر عطار نفوذ داشته که زبان غزلش سرشار از عناصر متعدد زبانی در این باره است و فرم و ساختار شبکه ای غزل، در بیشتر غزلیات، مرهون نظام مندی همین تمهیدات ساختارساز است.
«محو در محو و فنا اندر فنا» نقد شبکه مؤلفه های «محو و فنا و نیستی» در غزلیات عطار از دیدگاه زبان شناسی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با مطالعه غزلیات عطار، فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... بررسی شده است. موضوع فنا در غزل عطار دارای دایره واژگانی متعدد و ساخت های زبانی در سطح های واج، واژه، گروه و جمله و فرم است؛ به حدی که اندیشه اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست؛ این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری را در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبان شناسی بررسی نشده است. در این پژوهش به روش اسنادی کتابخانه ای و براساس دیدگاه های زبان شناسی ساختارگرا، این موضوع برجسته غزل عطار بررسی، دسته بندی و تحلیل شده است. عطار در محور هم نشینی و تداعی واژگانی، نمادها و تلمیحات و تعبیر های بسیاری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده است؛ شناخت این موارد از منظر زبان شناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش افزون بر تقابل ها و تضادها، تداعی معنایی و واژگانی، هم معنایی، باهم آیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در بر گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی و آوای «ف» نیز غافل نبوده است و از آن برای القای فنا بهره برده است. همچنین بسیار به اسطوره های فنا و مرگ مشتاقیِ دینی و عرفانی مانند حضرت یحیی (ع)، امام حسین (ع)،ادریس و حسین منصور در زمینه همین شبکه مفهومی اشاره کرده است. اندیشه فنا چنان در فکر عطار نفوذ داشته که زبان غزلش سرشار از عناصر متعدد زبانی در این باره است و فرم و ساختار شبکه ای غزل، در بیشتر غزلیات، مرهون نظام مندی همین تمهیدات ساختارساز است.
بررسی مضامین مشترک عرفانی و گنوسی در غزلیات عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
95 - 117
حوزه های تخصصی:
گنوسیسم بنیاد معرفت شناختی دارد و به همین سبب با عرفان و تصوف مشابهت یافته است. درباره این مشابهت و نزدیکی دو رویکرد عمده وجود دارد که یکی مؤید نفوذ اندیشه های گنوسی در عرفان، به ویژه در سده ششم هجری، ولی دیگری منکر چنین امری است. به هر روی، مضامین و بن مایه های مشترک در افکار گنوسی و عرفان وجود دارد که بررسی آن ها در تأیید یا رد نظریه تأثیر و تأثر راهگشاست. عطار نیشابوری از شاعران عارف مسلکی است که در سده ششم می زیسته و احتمال تأثیرپذیری از آرای گنوسی درباره او مطرح است. بنابراین، بررسی مضامین و بن مایه های مشترک گنوسی و عرفانی در آثار او ضروری به نظر می رسد. نماد و نمود این مضامین در غزلیات عطار قابل ملاحظه و بررسی است. تضاد روح و جسم، هبوط روح و اسارت آن در ماده، غلبه خواب بر روح و فراموشی اصل خویش، سرگشتگی و احساس بیگانی روح در جهان ماده، شنیدن ندای غیبی، و حجابِ راه ازجمله مضامین مشترک در اندیشه های گنوسی و عرفان است. فرجامِ سلوک در عرفان وصال حق است؛ در کیش گنوسی از این وصال به دیدار با خویشتن تعبیر می شود که در غزلیات عطار نیز نمود دارد. در این جستار، با روش تحلیلی توصیفی، این بن مایه های مشترک در 165 غزل برگزیده عطار بررسی شده و هدف پژوهش تبیین احتمال تأثیرپذیری عطار از آرای گنوسی در غزل ها و درنتیجه پیوند آن با دیگرآبشخورهای فکری اوست.
بررسی هنجارگریزی های ساختاری در عناصر زبانی غزلیات عطار نیشابوری؛ براساس نظریه زبان شناختی جفری لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
125 - 146
حوزه های تخصصی:
از اصلی ترین عوامل پیدایش سبک ادبی، هنجارگریزی و بسامد آن در اثر ادبی است که باعث تشخّص و برجستگی زبان اثر ادبی می شود. بهره گیری از شیوه های جدید سبک شناسی برای تجزیه و تحلیل متون ادبی، دریچه ای تازه به شناخت دقیق این متون است. پرداختن به انواع هنجارگریزی یکی از شیوه های جدید بررسیِ سبکیِ متون است که اثر ادبی را در همه لایه های زبانی، ادبی و معنایی واکاوی می کند. در این جستار از دیدگاه زبان شناسی جفری لیچ (1969) در باب هنجارگریزی ساختاری، غزل های عطار نیشابوری بررسی و تحلیل توصیفی- آماری شده است. با تحلیل آماری جنبه های گوناگونِ هنجارگریزی آوایی و واژگانی در دویست غزل نخست دیوان عطار نیشابوری، نتایج مهمی به دست آمد؛ ازجمله بسامد زیاد ترکیبات نوساخته صوفیانه در غزلیات عطار که از برجستگی های سبکی غزل وی به شمار می آید، نشان دهنده این نکته است که عطار شاعری متعهد به ارزش ها و اصول عرفانی است. این پژوهش همچنین نشان می دهد هنجارگریزی های آوایی، به ویژه شگردهایی مانند «حذف و تخفیف در ساختار واژگان» در شعر عطار به ضرورت موسیقی و محدودیت های وزنی، بیش از هر عنصر آوایی به کار رفته است. همچنین عطار بخش زیادی از درون مایه ها و تجربیات عرفانی مدنظر خود را در ترکیباتی نوساخته با رویکردی صوفیانه به کار برده است؛ ترکیباتی که برساخته ذهن و زبان صوفیانه عطار است و پیش از او در هیچ متن صوفیانه اعم از نثر یا شعر به کار نرفته است. از این میان فقط حدود 20درصد از این ترکیبات از شعر عطار فراتر رفته و میراث عطار در شعر شاعران صوفیانه پس از وی شده است و مابقی این ترکیبات نوساخته همچنان در شعر عطار، بی بدیل مانده اند.
مقایسه چند نمونه از شطحیات در غزلیات عطار و سوانح العشاق غزالی
شطح، به عنوان زبان ویژه ی برخی از عرفا، همواره محل توجّه محقّقان حوزه ی عرفان و تصوف بوده است. درباره ی ویژگی و چند و چون شطح مباحث بسیاری طرح، و از دیدگاه زبانشناسی، روانشناسی، فلسفی، ذوقی- هنری و... بدان پرداخته شده است. در پژوهش حاضر شطح در زبان دو عارف نامی ایران یعنی عطار نیشابوری و احمد غزالی و در محدوده ی غزلیات عطار و سوانح العشاق غزالی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و داده ها بر اساس مطالعات کتابخانه ای جمع آوری و تجزیه و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش ناظر براین است که عطار و غزالی دو مورد شطح: فنا و بقا و جمع و تفرقه را در اثر خویش به کار برده و هرکدام تقریباً معنی مشابهی را از آن اراده کرده اند. شطحیات در زبان عطار از نظر صوری و ساختار بیرونی عموماً بر مبنای قرار دادن دو سوی یک پارادوکس در یک مصراع و یا حتّی معطوف کردنشان به هم و یا اضافه کردن یکی به دیگری است؛ حال آنکه در کار غزالی یک شطح در متن بسط پیدا می-کند.