مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
خود و دیگری
حوزههای تخصصی:
هر تمدن یا فرهنگی در گذرگاه تاریخی خویش خواسته یا ناخواسته نوع نگاه خاص و متمایزی به «غیر» و «دیگری» دارد. این مقاله بر آن است تا دوره های تاریخی شناخت «دیگری» در غرب و شرق را بررسی و دوره بندی نماید.
کوشش شده است که بر خلاف تقسیم بندی های رایج، از نگاه های صرفا سیاسی فاصله گرفته و بیشتر از منظر فرهنگی و تمدنی واکاوی شود. هم چنین تقسیم بندی ها نه صرفا بر حوادث تاریخی بلکه بر وجود «ویژگی های مشترک» در شناخت «دیگری» در بستر تاریخی شرق و غرب استوار گردد. بر این اساس روابط شرق و غرب به چهار دوره کلان تقسیم شده است.
در نسبت غرب با شرق می توان چهار دوره: عصر باستان، عصر ایمان، دوران قدرت دانش بنیان و عصر پسااستعماری را نام برد و در نسبت شرق -با تاکید بر ایران- با غرب می توان چهار دوره: عصر باستان، عصر ایمان، دوران آشفتگی و تحیر و دوره نگاه واکنشی و انفعالی را ذکر کرد..
عروس مهاجر تثبیت هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان از طریق فرایند دیگری سازی در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، داستان خسرو و شیرین نظامی با استفاده از فرضیه های مطالعات پسااستعماری و نشانه شناسیِ فرهنگی ارزیابی می شود. حضور شیرین در جایگاه یک مهاجر زن در سرزمین مدائن و خواستة دوگانة فرهنگ میزبان از او برای همانند ی با این فرهنگ، رعایت تفاوت با آن از یک سو، و تعصب و تأکید شیرین برای حفظ و اجرای رمزگان های فرهنگی سرزمین «خود» از سوی دیگر، وضعیت شیرین را دچار چالش های فراوان کرده بود. در این مقاله سازوکار فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان، برای به حاشیه راندن شیرین، و فرایند «دیگری سازی» به مثابه راهکار مقاومتی شیرین برای حفظ هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان بررسی می شود و نقش جنسیت در موفقیت این فرایند نشان داده می شود.
پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان تلاش می کند شیرین را در جایگاه یک «دیگری» خطرناک، که قصد بر هم زدن نظم تثبیت شده فرهنگ غالب را دارد، به حاشیه براند. بنابراین، وضعیت شیرین در سرزمین میزبان، زمینه را برای شکل گیری فرایند دیگری سازی از سوی او در ارتباط با افراد سرزمین میزبان، به مثابه اقدامی مقاومتی و ضد هژمونیک، برای تثبیت هویت فرهنگی «خود» فراهم کرد.
دیگری های شیرین در این منظومه در دو دسته بزرگِ «دیگری های دور» و «دیگری های نزدیک» قرار می گیرند. جالب این که «دیگری های جنسیتی» شیرین در سرزمین میزبان، یعنی مردان، در زیر مجموعه «دیگری های نزدیک»، و «خودی های جنسیتی» او، یعنی زنان، در زیرمجموعه «دیگری های دور» جای می گیرند و شیرین در برابر دو گروه راهکارهای متفاوتی در پیش می گیرد.
منظومه خسرو و شیرین با این خوانش می تواند منعکس کنندهء صدای به حاشیه رانده شده ای باشد که در مقابل صدا و فرهنگ غالب کشور میزبان به دنبال خود می گردد؛ صدایی که در کشمکش عشق و هویت، با سربلندی، هویت فرهنگی خود را از زیرِ دست و پای فرهنگ مرکز بیرون می کشد و به آن اعتلا و شکوه می بخشد.
بررسی تطبیقی نگاه به اسرائیل درگفتمان سیاست خارجی ایران (مطالعه موردی گفتمان غرب گرای پهلوی دوم و گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(ره))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل سال ها به یکی از دغدغه های محققان سیاست خارجی و روابط بین الملل تبدیل شده است. بیشتر آثاری که روند شکل گیری و تحولات این دشمنی را بررسی کرده اند، از چشم انداز نظریه های خردگرا(اثبات گرا) در روابط بین الملل به موضوع پرداخته اند. این درحالی است که دشمنی این دو واحد سیاسی در طی سه دهه گذشته از روند به نسبت پایداری برخوردار بوده است و محاسبات خردگرا قادر به ارائه یک تحلیل ثابت از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نیستند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه علل یا عواملی اسرائیل را مبدل به یک دشمن پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ساخته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مطرح می شود این است که نگاه به اسرائیل در سیاست خارجی ج.ا.ایران را باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مورد ملاحظه قرار دارد، از این رو پیش از آنکه این تضاد در قالب رقابت های راهبردی طرفین قابل تبیین و تفسیر باشد، تلقی از اسرائیل در گفتمان سیاست خارجی غرب گرای پهلوی دوم به مثابه «خودی» است که نقش مهمی در برساخته شدن اسرائیل به عنوان «دیگری» یا غیر در گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) داشته است. در راستای تبیین این فرضیه تلاش می شود از نظریه گفتمان لاکلائو و موفه و به ویژه مفهوم دیگری(Otherness) در این نظریه استفاده شود. از آنجایی که نظریه گفتمان لاکلائو و موفه فاقد ابزاری برای تحلیل متن می باشد، از روش تحلیل متن فرکلاف در دو گفتمان رقیب استفاده شده است. نتایجی که از این بررسی حاصل شد به این وجه است، از آنجایی که ظهور، تکامل و بسط گفتمان ها در سایه سنگین دیگری یا غیر صورت می گیرد و این دیگری، عملکردی دوسویه داشته و از یک سو مانع عینیت و تثبیت هویت شده و از سوی دیگر، سازنده هویت و عامل انسجام گفتمانی است، اسرائیل به مثابه دیگری (غیر) نقش یک بیرون سازنده(Constitutive Outside) را در هویت بخشی به گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) در تقابل با دگر پهلویستی خود ایفا نموده است
جهاد و تکفیر در جهان اسلام؛گذر از فقه الخلافه به فقه المصلحه
حوزههای تخصصی:
خشونت مقدس در دنیای معاصر اسلامی و زمینه تحول در صورت بندی آن، موضوع این مقاله است. نکته مهم این پژوهش، نشان دادن فرایند تصریح بر جهاد و گذر از آن و روی آوری به اندیشه تکفیر، تا نفی تکفیر است. به دیگر سخن، در مواجهه با جهان معاصر تا آنجا که اندیشه این متفکران ناظر به تقابل با دنیای مدرن و مشرک غربی است و خود را در وضعیتی متصور می کند که امکان هماوردی برایش ممکن است، جهاد را ترغیب می کند؛ اما گویی متناسب با زمان و پذیرش برتری این دیگری نسبت به مسلمانان از سوی این دسته از اندیشمندان، بویژه در عرصه نظامی به جای اندیشه جهاد، اندیشه خشونت مقدس از طریق پرداختن به دشمن داخلی (منافق، مفسد، مرتد، سکولار و ...) جایگزین شده است و با آگاهی از اینکه دنیای غرب از همین اقدام نیز دستمایه می سازد و به مقابله با کیان مسلمانان می پردازد، این روش نیز به کناری نهاده شده است و همزیستی دستمایه حضور و نمایش «خود» در جهان معاصر شده است. این موضوع به شیوه تحلیل فلسفی و با بررسی دو رویه خشونت مقدس، یعنی جهاد و تکفیر در آرای تنی چند از متفکران معاصر جنبش اخوان المسلمین پی گرفته شده است.
واکاوی نحوه شکل گیری مفهوم «خود و دیگری» در انیمیشن بن تن، با تکیه بر روش فنی (جان فیسک) و پنج سطحی (رولان بارت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انیمیشن بن تن ازجمله سریال های موفقی است که برای کودکان تولید می شود. این سریال که میزان فروش بالای آن نشان از تفوق آن نزد مخاطبان دارد، روایت پسربچه امریکایی سفیدپوستی است که در یک سفر خانوادگی، به طور اتفاقی یک ساعت مچی پیدا می کند که به استفاده کنندگان خود، امکان تبدیل شدن به 10 موجود بیگانه را می دهد. فیلم ها و محصولات رسانه ای حاوی دلالت های نشانه ای، فرهنگی و اجتماعی جامعه تولیدکننده هستند، ازاین رو، می توانند دستمایه پژوهش هایی واقع شوند که نگرشی انتقادی نسبت به چنین متونی دارند. در میان پژوهش هایی که به این قبیل رویکردها می پردازند، به نقد پسااستعماری می توان اشاره کرد. نظریه و نقد پسااستعماری که مبتنی بر پیمایش متون قصدمند است، در پی عناصر دوگانه متنی است که قادر به تولید محورهای غیریت ساز هستند. ادوارد سعید بر آن است که مخاطبان حین برخورد با این محورها، نسبت به انتخاب یکی از دو وجه آن، از خود واکنش نشان می دهند. پژوهش حاضر با تکیه بر این چارچوب فکری، بر اساس روش واکاوی و تحلیل عمیق رمزگان های درون متنی و با بهره گیری از روش فیسک و بارت، به جستجوی محورهای غیریت ساز می پردازد و به نحوه ایجاد فرایندهای تولید خود و دیگری التفات نشان می دهد.
تحلیلی استعاره ای از ساخت ایران در روزنامه های مهم ایالات متحده (2013-2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
773 - 790
حوزههای تخصصی:
ایران از راه های مختلف به ویژه از طریق متون رسانه ای، به عنوان "دیگری دشمن"در ایالات متحده برساخته شده که این امر از نظر برداشت از ایران در سطوح و عرصه های مختلف و نوع برخورد با آن واجد مدلولات و تبعات مهمی بوده است. سؤالی که این مقاله درصدد پرداختن به آن است، چگونگی ساخت ایران بر مبنای استعاره سازی است (انتقال جنبه هایی از یک قلمرو به قلمرو دیگر به نحوی که از قلمرو دوم به گونه ای سخن گفته می شود که گویی قلمرو مبدأ است). استدلال اصلی مقاله این است که کاربرد انواع خاصی از استعاره های درباره ایران از یک سو، و پیوندیابی های گفتمانی صورت گرفته از سوی دیگر، به ساخت ایران به عنوان یک "دشمن" در رسانه های ایالات متحده منجر شده است. در این مقاله با تکیه بر شاخه خاص از نظریه و روش تحلیل گفتمان، یعنی تحلیل استعاره ای، نقش محوری استعاره ها در برساختن ایران به عنوان "دیگری دشمن"در گفتمان مطبوعاتی ایالات متحده با تکیه بر متون خبری سه روزنامه مهم این کشور (نیویورک تایمز، واشینگتن پست و وال استریت ژورنال) در یک دوره حدوداً دوازده ساله (از یازده سپتامبر 2001 تا سال 2013) بررسی شده و شواهد و داده هایی برای نشان دادن چگونگی استفاده از استعاره های مفهومی اصلی برای ایجاد و خلق روایتی از ایران به عنوان دشمن و نیز چگونگی تداخل گفتمانی و شباهت میان ساخت معنایی در هر سه روزنامه ارائه شده است.
تفکر اجتماعی خوارج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
122 - 143
حوزههای تخصصی:
خوارج اندیشه ای خودخواسته و منسجم درباره جامعه نداشته اند، ولی برخی از باورهای دینی و اخلاقی آنها آثار عمیقی بر صورت بندی رفتار ایشان در عرصه های اجتماعی داشته است. رویکرد اجتماعی خوارج را می توان هم در خاستگاه فرهنگی و شخصیتی و پیوندشان با طبقه قاریان، و زمینه های بدوی و عربیِ آنها جست وجو کرد، و هم می توان آن را در اصول عقیدتی و قواعد رفتاری و اخلاقی خوارج مانند اصل «خودبینیِ دینی وگسست میان "من" و "دیگری" در جامعه مسلمین»، اصل «عدم تبعیض ایمان (کلی و نه کل بودن ایمان)»، اصل «سادگی و صراحت»، اصل «گریز از دنیا»، و اصل «تعمیم گناه از فردی به فرد دیگر» پی گرفت.
تقابل و تعامل با دیگری در شاهنامه فردوسی از منظر نشانه شناسی فرهنگی (از گیومرت تا فریدون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله موضوع تقابل و تعامل فرهنگی را از منظر نشانه شناسی فرهنگی، در بخش اساطیری، مورد بررسی قرار می دهد. در ابتدا مفاهیمی هم چون «خود و دیگری»، «طرد و جذب»، «آرامش و آشوب» و «سپهر فرهنگی» که از مفاهیم بنیادین نشانه شناسی فرهنگی به شمار می آیند، به کوتاهی توضیح داده می شود. سپس با تکیه بر متن، مصادیق این مفاهیم، تحلیل و تشریح می گردد. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و برمبنای نظریه های نشانه شناسی فرهنگی است و نتایج نشان می دهد که بنابر متن فردوسی، فرهنگ ایرانی بنابه دلایل گوناگون، فرهنگی پذیرا بوده و در شرایط مختلف با دیگران نه فقط تقابل بل که تعامل هم داشته و از قدرت جذب و ترکیب قابل توجهی برخوردار بوده است، اما همواره به ثبات و تکرار چرخه وار بر مبنای «سپهر فرهنگی» نهادینه شده در آن، روی خوش نشان داده و از تغییر بنیادین روی گردان بوده است. کلیدواژه ها: خود و دیگری، تعامل و تقابل، مرکز و حاشیه، جذب و طرد، شاهنامه فردوسی.
منطق فهم دوگانه انگاری ها در سنت سیاسی کلاسیک ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به منطق فهم اندرکنش سنت سیاسی کلاسک ایران با دوانگاریها پرداخته است. پرسش این که چه الگویی از مواجهه ابعاد رسمی و غیر رسمی قدرت در رویارویی با مفاهیم زوجی، در دوره ی زمانی فوق را می توان صورتبندی نمود؟فرضیه آنکه منطق مواجهه با مفاهیم زوجی از الگوی عام،کلی و از پیش تعیین شده پیروی ننموده و تابعی از بسامد نسبت مفاهیم «خود و دیگری» می باشد. برای آزمون فرضیه، داده های تاریخی دوران کلاسیک شامل دوره ی ایران باستان، قرون نخستین و میانه اسلامی بر اساس رویکرد اسملسر انتخاب گردیده ومبتنی بر روش جامعه شناسی تاریخی- تفسیری ( راهبرد کاربست مفاهیم برای تفّهم علم الاجتماع تاریخی) با بکارگیری نسبت مفاهیم «خود و دیگری» در اندیشه مارتین بوبر به بحث گزارده شده است. یافته های پژوهش با ابتنای بر روابط «من - تو» و «من – آن» در مناسبات«خود و دیگری » منتج به الگوهای چند گانه گردیده و قابل مصورسازی است. واژگان کلیدی : ایران، کلاسیک ، دوگانه انگاری، منطق فهم ، خود و دیگری.
بازنمایی هویت و غیریت در نخستین سخنرانی رؤسای جمهور پس از انتخابات: مطالعه موردی انتخابات ایران، آمریکا، فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یک تحلیل زبان شناختی، سطح های گوناگون از جمله واژه، جمله، ساختار متنی، ترکیبات، اصطلاحات و موارد مشابه در اندرکنش با یک دیگر بن مایه ها، اصول اولیه و بافتار یک اندیشه و ایدئولوژی را می سازند. ایدئولوژی ها و هویت های برساخته آن ها در پشت واژه ها و واحدهای گوناگون زبانی پنهان هستند و باید از آن ها رمزگشایی شود. این رمزگشایی در فراگرد توصیف، تحلیل و تبیین متن ها به انجام می رسد. در واقع، ایدئولوژی به هر اندیشه و رهیافتی این امکان را می دهد تا مرزهای هویتی و دگرسازانه خود را نسبت به رقبای خویش ترسیم نماید. این جستار در پی پاسخ به پرسش «در نخستین سخنرانی پس از انتخابات رؤسای جمهور جمهوری اسلامی ایران، امریکا و فرانسه مرزهای هویتی تولید و بازتولید اقتدار به چه صورتی بازنمایی می شود؟» تحلیلی در سطوح خرد و کلان را در پیش می گیرد. نگارندگان به منظور پاسخ به این پرسش بر این فرض هستند که «کاندیداهای پیروز در انتخابات ریاست جمهوری ایران، فرانسه و امریکا ابتنای سامانه نشانه شناختی خویش را بر روی مفصل بندی هویت ایجابی حداکثری و تنظیم دایره غیریت حداقلی (شمول بیشنه و برون رانی کمینه) استوار نموده اند». در این نوشتار، نخست، روابط سازه های زبانی پیکره مورد بررسی با استفاده از تحلیل دلالت صریح و ضمنی و حضور و غیاب واکاوی می شود. سپس مؤلفه های خود و دیگری، غیریت سازی، چگونگی برجسته سازی و حاشیه رانی و منطق تفاوت و زنجیره هم ارزی هرکدام از گفتمان های مورد بررسی تبیین می گردد. تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر آن است که زنجیره هم ارزی و هویت ساز روحانی آشکارا تبیین می شود و حاشیه رانیِ دگرهایِ منفی این گفتمان به صورتی ضمنی انجام می گیرد. دگرهای گفتمانی ترامپ و مکرون نیز به صورت ضمنی بیان می شود، اما زنجیره هم ارزی دال بر گفتمان های هم سوی آن ها ترسیم آشکاری ندارد.
از طرد تا حذف شدن سیاوش از منظر نشانه شناسی فرهنگی در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی مفهومی است که در پی گزینش عناصر فرهنگی به عنوان نخستین موضوعات مورد بررسی از سوی نشانه شناسان ایجاد شد. این دانش با بهره جستن از عناصر فرهنگی، فهم و درک بهتری از فرهنگ خود و دیگری ارائه می دهد. شاهنامه فردوسی از جمله متونی است که به واسطه برخورد با اقوام مختلف در زمره متون چند فرهنگی است. از این رو تلاش می شود، در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی از طرد تا حذف شدن سیاوش در شاهنامه از منظر نشانه شناسی فرهنگی و تبیین جایگاه او از نظر خود و دیگری بررسی گردد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چرا سیاوش در نزد خاندان خود نیز دیگری انگاشته می شود. و نیز هدف این پژوهش گسترش دامنه مطالعات نشانه شناسی فرهنگی و فراهم کردن ابزارهای تحلیلی و نظریه بنیاد در تحلیل متن است. نتایج تحقیق نشان می دهد که سیاوش نه تنها از دیدگاه تورانیان «دیگری» انگاشته شده؛ بلکه در درون کشور خود نیز از دیده نزدیک ترین کس به او (پدرش) فردی مساله ساز است و باید از مرکز حکومت دور گردد. و به نوعی او خودی دیگری محسوب می شود
نقد تصور فردگرایانه از زمان مندی نزد برگسون و هایدگر از منظر زمان مندی اخلاقی در اندیشه لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
217-231
حوزههای تخصصی:
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونی ست؛ زمان همان "استمرار"ی ست که حالات آگاهی فرد را در بر می گیرد و بر گوناگونی آنها صحّه می گذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو می کند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" می بیند. به زعم هایدگر، نگاه دازاین به آینده و مرگ خود مهم ترین الِمان های "زمانمندی" او هستند. اما مسئله اینجاست که تأکید این دو فیلسوف بر فردی بودن سرچشمه ی زمان رابطه ی بین زمان اصیل و حضور "دیگری" را با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر، بنا بر ادعای برگسون و هایدگر، اصالت زمان تنها در انزوای "خود" میسّر است و آنچه در مجاورت "دیگری" به دست می آید همان زمان بیرونی، عینی، و همگانی ست. بدین ترتیب، آیا باید پذیرفت که درک واقعیت زمان و اخلاق دو مفهوم گردنیامدنی هستند؟ پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را در آراء لویناس جستجو می کند. لویناس نیز درک فلسفه ی اخلاق خود را مشروط به درک واقعیت زمان می داند. از سوی دیگر، به رغم شباهت های موجود، آنچه به زعم لویناس زمان واقعی ست تنها در مخالفت بنیادین با برگسون و هایدگر معنا می یابد. از دیدگاه او، زمانمندی در انزوا میسّر نیست و زمان در ارتباط با دیگری زاده می شود. مطالعه ی حاضر بر آن است تا با پرداختن به اساسی ترین تفاوت های موجود بین درک لویناس از زمان و تعاریف برگسون و هایدگر، و با روشن ترکردن پیچیدگی های ارتباط بین زمان و "دیگری" در تفکر لویناس، نشان دهد که چگونه نوآوری لویناس و مخالفت او با دو فیلسوف پیش از خود، به رابطه ی بین زمانمندی و اخلاق معنایی جدید بخشیده است.
ارتباطات میان فرهنگی به مثابه جریانی از تعدیل شخصیت و هویت های انسانی-اجتماعی (تحلیلی بر فیلم سینمایی هفت سال در تبت از منظر ارتباطات میان فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصور مواجهه با دیگری، اغلب تصوری غریب است. ما هر اندازه هم که کنجکاو و مایل به کشف جهان های دیگر بوده و از تمنای چنین کشفی بر سر ذوق باشیم، اما نمی توانیم بر تمامی اضطراب ها، تردیدها و گاه حتی ترس های خویش فائق آئیم. این ترس ها در سطحی کلان، البته ممکن است به زودی ما را در لاک دفاعی یا حتی حالت تهاجمی قرار دهد و هیچ کم نیستند شواهدی در درازای تاریخ که مؤید چنین حالت هایی است. با این همه، با فرضِ ناگزیر ارتباطات میان فرهنگی در روزگار کنونی، می توان این ارتباطات را چونان جریانی از تعدیل شخصیت و هویت های انسانی-اجتماعی به شمار آورده و از این رو، بر گسترش آن در یک چارچوبِ فراگیر پای فشرد. بنابراین، مقاله حاضر مبتنی بر چنین نگاهی و بر اساس نوعی روش شناسی تفسیری، به دنبال فهم چگونگی این امر بوده است. در این راستا، با بهره گیری از فیلم سینمایی «هفت سال در تبت» که بر پایه داستانی واقعی ساخته شده است، نشان داده ایم که ارتباطات میان فرهنگی جدای از امکان شکوفایی هویت های چندوجهی، زمینه تعدیل خود شخص در نسبت با خودش و نیز، تعدیل نگاه او به دیگران را فراهم می سازد. این امر مراتب گوناگونی داشته و در صورت های مختلفی تجلی می یابد که در این مقاله به آن پرداخته خواهد شد.
«هم شناسی فرهنگی» به مثابه الگوی ارتباطات میان فرهنگی در قرآن؛ رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه «میان فرهنگی» پاسخی به بحران «خودمحوری» در جهان معاصر است که در قالب «غرب گرایی»، «نژادپرستی» و «تکفیر» پدیدار شده است. سؤال اصلی این پژوهش آن است که تفکر اسلامی چه مسیری را در مواجهه با «دیگری» پیشنهاد می کند که به دیگرستیزی یا دیگرپرستی نمی انجامد. در این مقاله، الگوی قرآنی ارتباطات میان فرهنگی با طرح سؤالات پنج گانه (چرایی، کیستی، کجایی، چیستی و چگونگی)، با روش «قرآن به قرآن» و در خلال رویکردی تطبیقی، «استنطاق» شده است. برای مطالعه تطبیقی، اندیشه های میان فرهنگی اندیشمندانی همچون مید و گادیکانست در حوزه معرفتیِ انگلیسی؛ اشتروس و کاربو در حوزه معرفتیِ فرانسوی؛ و اندیشه های هابرماس و ویمر در حوزه معرفتی آلمانی تحت عنوان «تطابق»، «تعاون» و «تحاور» (همسازی، همکاری، هم گویی) بررسی شده است. در مقابل، الگوی مفهومی ارتباطات میان فرهنگی در قرآن با بررسی آیات مرتبط با مضمون «تفاوت» و «اختلاف» در میان انسان ها و با محوریت آیه 13 سوره حجرات بیان شده است. ساختار این آیه رابطه «تفاوت» و «تقوا» را با سازوکار «تعارف» به معنای «هم شناسی» و «تبادل معروف» تبیین می کند. دکترین ارتباطات میان فرهنگی در اسلام تعارف را جایگزین تفاخر، تحقیر و تکفیر می کند و این تعارف بر آیات 17و 18 زمر بر «استماع» و گشودگی در برابر دیگری در عین «اجتناب» از طاغوت استوار است. در ادامه، مؤلفه ها و فرایند این الگوی قدسی تحت عنوان «هم شناسی فرهنگی» مورد تحلیل قرار گرفته و تمایز آن با سه الگوی دیگر روشن شده است.
بررسی و تحلیل سرگذشت بهرام چوبین، در بستر تاریخ و شاهنامه براساس ناهم گونیِ رفتاریِ «خود و دیگری»، ازمنظرِ نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی یکی از مهم ترین رویکردهای علم نشانه شناسی است. یوری لوتمان از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبِ سپهرِ نشانه ای مشخصی تعریف می کند. برپایه این الگو، نویسندگان این مقاله در بخش نخست، با توجه به آگاهی های تاریخی و روایت شاهنامه ، تحلیل رابطه بهرام چوبین را با هرمز و خسروپرویز مدّنظر قرار می دهند؛ سپس انواع رابطه های این افراد را از منظر «خود/ دیگری» و «مرکز/ حاشیه» با تکیه بر نشانه شناسی فرهنگی بررسی می کنند. در بخش دوم نیز با تبیین نقشِ هژمونیک برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی در دیگری سازی از بهرام چوبین، به نتیجه مفروض دست می یابند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به سپهرِ نشانه ای روزگار ساسانیان و روایت شاهنامه از عملکرد بهرام چوبین و هرمز، بهرام به علت پیروزی اش در جنگ با ساوه شاه و به سبب پاسداری از ایران و فاداری اش به هرمز در مقامِ «خودی/ مرکزی» شناسایی شده است؛ هرمز نیز به علت سابقه رفتارِ ناپسندش با اشراف و بهرام، از مقام «خودی/ مرکزی» خارج شده و در مقام «دیگری/ حاشیه» قرار گرفته است؛ اما از زمانی که بهرام چوبین عزم تسخیر پادشاهی را جزم می کند، این روند برعکس می شود؛ زیرا خواسته ای مغایر با سپهرِ نشانه ای دستگاه مرکزی و مغایر با توده مردم و خویشاوندانش داشته است و این امر بهرام را از مقامِ «دیگریِ آرمانی» به «دیگری/ حاشیه» تنزل می دهد؛ ضمنِ اینکه هم زمان با قیام بهرام چوبین علیه دستگاهِ مرکزی، نقشِ برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی نیز در تثبیت نقشِ بهرام چوبین در مقامِ دیگریِ نافرهنگی بسیار مؤثر بوده است. روش پژوهش در این مقاله، ضمن استناد به تاریخ و شاهنامه و مستندات کتابخانه ای، مبتنی بر توصیف و تحلیل رابطه ها و حادثه های مربوط به شخصیت های یادشده در بالا بوده است.
نشانه شناسی حافظه فرهنگی «هزار و یک شب» و «هزار و یک روز»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
66 - 79
حوزههای تخصصی:
«هزار و یک شب» و «هزار و یک روز» از رسته ادبیات عامیانه فارسی و بخش معنادار حافظه تاریخی فرهنگ مردم ایران اند. این دو اثر که در بستر زبان فارسی و سپهر نشانگانی فرهنگ خودی (ایرانی) برای ایجاد هنجار و نظم سیستم فرهنگی ایجاد شده بودند در فرایند ترجمه موجب شگفتی فرهنگ دیگری شدند و در گذر زمان بر ادبیات جهان تأثیر بسزایی گذاشتند. این دو اثر با همسانی نشانه ها، چینش نشانه ای و دلالت معنایی در سپهر نشانگانی و متون همریخت قصه های ایرانی این پرسش را تولید می کنند که مناسبات این دو اثر در حافظه متن ادبیات جهان چگونه است؟ از این رو این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی بر پایه نظریه نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان، مطالعه ارتباط دوسویه و نقش مند میان نظام های نشانه ای متفاوت، با بررسی ترجمه ها و متون تأثیرگرفته از این دو اثر در حافظه فرهنگی ادبیات جهان نتیجه می گیرد: نشانه های فرهنگی این دو کتاب بازنمونی از ستیز، مدارا و گفتگوی انسان ایرانی با طبیعت، جامعه و با فرهنگ های مجاور است. ترجمه این قصه ها گفتمان فرهنگ ایرانی با فرهنگ های دیگری بود. شروع این گفتمان با تکرار و تسلسل تولید ترجمه همراه بود، سپس با تأثیرگذاری بر شیوه تولید متن های جدید بر پایه الگوی قصه های ایرانی، خودکارشدگی و بازتاب آن در فرهنگ های دیگری موجب تحول آن فرهنگ ها شد.
بازشناسی رابطه «خود» و «دیگری» در اندیشه جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیدایش ساختار تئوریک جهان بینی و تفکر انسان مدرن را باید مرز قائل شدن میان پندار و حقیقت دانست. در مقابل این بازشناسی ما با وجه دیگری از تفکر نیز مواجهیم؛ پیشامدرن یا به تعبیر کاسیرر اسطوره ای؛ تفکری که لایه های ذهنی آن کاملا حسی است و آگاهی در آن امری مطلق است که از «خود» یا گذشته ای اصیل منتقل شده است. اهمیت بازشناسی این ذهنیت آنجاست که با همه تلاش ها برای مدرنیته، آنچه همچنان –اگر نگوییم تمام ذهن- بخشی از ذهن روشنفکران ایرانی را -چه دینی و چه غیردینی- احاطه کرده، همین ذهنیت غیرمنطقی و پیشاسیستماتیک اسطوره ای است. نکته اینجاست که در این بازشناسی ذهنیت اسطوره ای در تفکرات اثرگذار روشنفکری ایرانی، به الگوی بازگشت به خویشتنی برمی خوریم که «خودی» اسطوره ای را مدنظر دارد. جایگاه این ذهنیت را در تقابل «خود» و «دیگری» باختینی و تا حدودی هایدگری و تأثیر آن بر جوامع جهان سوم یا به عبارتی شرق می توان دید. با نگاهی گذرا به روشنفکران ایرانی شاهدیم همه در تلاش برای بازشناسی هویتی «خود» در مقابل «دیگری» بوده اند؛ به طوری که تاریخ اندیشه ایران را از قاجاریه به این سو، باید حول محور مفهوم «خود» بازنویسی کرد. تلاش نوشتار حاضر شناخت و بیان رابطه ذهنیت اسطوره ای حاکم بر اندیشه جلال آل احمد با مفهوم «خود» مدنظر اوست و در پی آن است نشان دهد ذهنیت اسطوره ای آل احمد در تعریف «خود» در مقابل «دیگری»، نوعی مواجهه اگونیسمی است؛ یعنی غرب / «دیگری»، تعارض عمیقی با «خود» دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت و البته نمی توان از بین برد.
بازاندیشی مفاهیم فرادست و فرودست در مجموعه ی ماجراهای تن تن اثر هرژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 244
حوزههای تخصصی:
به رغم انتقاداتی که نسبت به آثار هرژه، نویسنده ی ماجراهای تن تن، دال بر سوگیری های نژادی و قومی مطرح است، این آثار محبوبیت خود را حفظ کرده اند، حتی نزد گروه هایی که موضوع مستقیم یا غیرمستقیم این سوگیری ها بوده اند. نحوه ی مواجهه ی این خوانندگان با ماجراهای تن تن در چارچوبی قرار می گیرد که در نظریه ی پسااستعماری ذیل عنوان رابطه ی فرودست و فرادست تعریف می شود. در این پژوهش الگوهای مختلفی را بررسی می کنیم که هرژه برای تعریف هویت برای گروه های فرودست به کار می گیرد. بر همین مبنا با تغییراتی در مفاهیم فرادست و فرودست، نشان می دهیم که برخلاف انتظار فرادستان، گروه های فرودست تنها مصرف کنندگان محصولات فرهنگی قدرت مداران نیستند و با استفاده از ابزارهایی که خود ایشان تولید کرده اند بر گروه های سلطه تأثیر می گذارند و موجب تغییراتی در گفتمان و جهان بینی ایشان می شوند.
تحلیل بینامتنی دیگربودگی در روایت ملکوتِ صادقی و «میان حفره های خالی» اسماعیلی براساس نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
در مطالعات میان رشته ای، گفت وگوی میان موضوعات فلسفی با متون ادبی، از اهمیت بالایی برخوردار است. به همین منظور بررسی نظام اندیشگانی باختین در حوزه انسان شناسی فلسفی و نظریه «دیگربودگی» و تفسیر متون ادبی با این دیدگاه از موضوعات مهمی است که بر لزوم اجتناب از نظام دوقطبی و امتناع شناخت انسان از «خود» بدون تعامل با «دیگری» تأکید دارد. از سویی ادبیات و به ویژه رمان به واسطه بازنمایی جهان انسانی در متن، بستر مناسبی برای فهم این گفت وگو در فرهنگ ها و جوامع است. این پژوهش سعی دارد در تحلیلی بینامتنی، میان دو روایت ملکوت اثر بهرام صادقی و «میان حفره های خالی» از پیمان اسماعیلی، به بررسی نهاد «خود» و «دیگری» بپردازد و روابط آنان را در داستان بررسی کند. نتایج حاصل از این پژوهش خواهد گفت که این دو قطب، در هر دو داستان، علاوه بر آنکه روند صیرورت و تحول را در پیش دارد، در روایت ملکوت تا حدودی سیال است. علاوه بر آن، این نهاد در روایت ملکوت جنبه فردی و انتزاعی دارد؛ اما در داستان «میان حفره های خالی» بیشتر جنبه قومی و فرهنگی به خود می گیرد. از جهتی، بررسی ها حاکی از حضور قطبی بینابین در روایت ها است که از سویی به هر دو قطب نزدیک می شود و در عین حال، قطب مخالف را تقویت می کند.
تحلیل گفتمان روش های زبانی ادبی در مرزبندی میان خود و دیگری در «دمی علی کفی» اثر سمیح القاسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش و روش های عناصر زبانی در نمایش هویت خودی و مرزبندی خود با دیگری در شعر سمیح القاسم در کتاب «دمی علی کفی» پرداخته است. «دمی علی کفی»، مجموعه ای از اشعار پایداری سمیح است که او در آن تلاش کرده است از طریق شعر، به دفاع از وطن و هموطنان خود بپردازد؛ وطنی که خاک آن میراث اجدادی یک ملت است و به سبب سستی یا خیانت سردمداران وقت به اشغال بیگانگان درآمده است. شاعر در این اثر، شعر را سلاحی می بیند که باید با آن به دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم پرداخت. پژوهش پیش رو درصدد است با بررسی روش های ادبی و زبانی بکارگرفته شده در شعر، نحوه مرزبندی میان خود و دیگری در این اثر را تحلیل و بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که عناصر ادبی و زبانی از چه طریق در مرزبندی طرف خودی با بیگانه نقش ایفا کرده اند؟ و به این نتیجه می رسد که روش هایی چون تکرار و چرخش ضمیر، نقش اساسی در معرفی هویت فلسطینی و ایجاد مرز میان خود و دیگری داشته است.