فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۰٬۷۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ازآنجاکه شناسایی پدیده و توصیف فرایند و شرایط برند الکترونیک شبکه های اجتماعی هدف پژوهش بوده، لذا نظریه داده بنیاد، از میان روش های کیفی انتخاب گردید. همچنین از میان طرح های مختلفی که برای نظریه داده بنیاد از سوی صاحب نظران ارائه گردیده، از طرح سیستماتیک(اشتراوس و کوربین) استفاده شده است. در تحقیق حاضر نیز با استفاده از تکنیک های تحلیلی(استراوس و کوربین) مفاهیم به عنوان واحد تحلیل در سطوح متن کل مصاحبه، پاراگراف، عبارت و جملات موردتوجه قرار گرفتند و با تفکیک متن مصاحبه به عناصر دارای پیام در داخل خطوط یا پاراگراف ها تلاش شد تا کدهای باز استخراج شوند.در طرح نظام مند اشتراوس و کوربین از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده می گردد که نتایج این تحقیق نیز در قالب آن ها تشریح می گردد:در کدگذاری باز محقق به 147 مفهوم دست یافت که با طبقه بندی آن ها 32 مقوله به دست آمد که عبارت اند از:اندازه شرکت در شبکه های اجتماعی، کیفیت ارائه و توسعه خدمات، آگاهی از برند، نگرش، کیفیت وب سایت یا اپلیکیشن، ایجاد ارزش برند، شهرت شرکت فروشنده پوشاک، منفعت ادراک شده، محل فروش آفلاین شرکت، بازاریابی و فرصت طلبی، برند، مسئولیت اجتماعی، هنجارهای اجتماعی فرهنگی، ریسک ادراک شده، شرایط اجتماعی، پشتیبانی، توصیه افراد مشهور، توصیه دیگران، شخصیت برند، تدوین استراتژی، اینفلوئنسر مارکتینگ، کیفیت اطلاعات ارائه شده درباره پوشاک، جایگاه یابی برند دراینستاگرام، ارتیاط با مشتری، فناوری اطلاعات، امنیت معامله، عملکرد برند، توصیه به دیگران، خرید مجدد، وفاداری، توجه به نقاط قوت و ضعف.
تأثیر مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی بر عملکرد بازاریابی با تحلیل نقش میانجی نوآوری محصول و تاکید بر دانش مشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی بر عملکرد بازاریابی با تحلیل نقش میانجی نوآوری محصول و تاکید بر دانش مشتری است. روش تحقیق از نظر هدف، کاربردی و بر اساس شیوه گردآوری داده ها، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق، مدیران و سرپرستان ستاد مرکزی، شعب و نمایندگی های بیمه دانا در شهر مشهد بوده که با توجه به جدول مورگان، 165 نمونه به روش تصادفی ساده انتخاب شد. داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد جمع آوری شد و سپس با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار Smart pls 3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که متغیر مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی بر توسعه نوآوری محصول تأثیر مثبت و معنادار داشته و متغیر توسعه نوآوری محصول بر عملکرد بازاریابی نیز تأثیر مثبت و معنادار داشته است. همچنین، دانش مشتری بر عملکرد بازاریابی و توسعه نوآوری محصول تأثیر مثبت و معناداری نشان داد و مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی و دانش مشتری از طریق توسعه نوآوری محصول بر عملکرد بازاریابی تاثیرمثبت و معناداری داشته است.
راهکارهای بهبود تأثیرگذاری دروس عملی- مهارتی بر شایستگی های کارآفرینانه (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
55 - 70
حوزههای تخصصی:
یکی از اصلی ترین اهداف دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور، تربیت دانش آموختگان کارآفرین و خلاق است. آموزش ها و دروس عملی می توانند فرصت مناسبی برای ترکیب دانش نظری با دانش تجربی، مهارت افزایی و مجهز ساختن دانش آموختگان به شایستگی های کارآفرینانه باشند. لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی راهکارهای بهبود تأثیرگذاری دروس عملی- مهارتی در ایجاد و ارتقای شایستگی های کارآفرینانه دانشجویان دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری به انجام رسید. رویکرد کلی پژوهش، کیفی و از نظر هدف نیز کاربردی است. به منظور انجام پژوهش، تیمی 40 نفری از اساتید دانشگاه و دانشجویان به صورت هدفمند و با تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند و پس از انجام مصاحبه های نیمه ساختارمند، داده های به دست آمده با تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. اعتبارسنجی یافته های به دست آمده از طریق بازبینی توسط مشارکت کنندگان و تکنیک سه سویه سازی بررسی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مجموع سه گروه مهم از راهکارها (قبل از اجرای دروس، حین اجرای دروس و پس از اجرای دروس عملی- مهارتی) موجب بهبود تأثیرگذاری این دروس در ایجاد و ارتقای شایستگی های کارآفرینانه دانشجویان شده است. در مجموع، عناصر مختلف سیستم آموزشی قبل از برگزاری دروس عملی- مهارتی، حین برگزاری و پس از آن در مرحله نظارت و ارزشیابی می توانند زمینه های تقویت شایستگی های کارآفرینانه دانشجویان را فراهم کنند، به شرط آن که این عناصر در راستای کارآفرینی، برنامه ریزی و سازماندهی شوند.
ژئومارکتینگ، تعالی عنصر مکان از عناصر آمیخته بازاریابی، مطالعه موردی: برنامه توسعه فروشگاهی حوزه پوشاک شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی دقیقتر قابلیت های توسعه عنصر مکان بر بستر راهبرد ژئومارکتینگ در ارتباط با هریک از عناصر آمیخته بازاریابی (قیمت و محصول و ترویج) است که با ارائه تعریفی نوین از این سرفصل به همراه تبیین اصولی، مراحل پیاده سازی یک پروژه استاندارد ژئومارکتینگ با استناد به داده های واقعی شهر تهران در نحوه هدایت و راهبری سیاست گذاری های یک کسب وکار آمده است. در این مقاله با جمع آوری اطلاعات و فراوری آنها در 6 مولفه کسب وکاری نسبت به استخراج پتانسیل های مغفول در توسعه شعبات یک برند پوشاک با پیاده سازی تحلیل های تصمیم گیری چندمعیاره و میانگین وزنی حاصل جمع آوری حاصل نظر 11 خبره حوزه پوشاک بر بستر نرم افزار ArcGIS اقدام شد. در انتها با سه محدوده بلوار ارتش، آبشناسان و میدان شهدا بعنوان محدوده های پرپتانسیل با پیاده مشخص گردید و به تفسیر گذاشته شد.
طراحی الگوی مدیریت استعداد در شرکت مادر تخصصی نیروی برق حرارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی الگوی مدیریت استعداد در شرکت مادرتخصصی نیروی برق حرارتی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، توسعه ای - کاربردی و از حیث شیوه اجرا، آمیخته (کیفی-کمی) و از نظر روش گردآوری داده ها بخش کیفی از نوع اکتشافی- استقرایی و در بخش کمی توصیفی – تحلیلی می باشد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی، شامل 15 نفر از خبرگان دانشگاهی و صنعتی، ابعاد مدیریت استعداد در قالب ساختار، رفتار و زمینه هستند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و به صورت گلوله برفی، برای مصاحبه انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمی، شامل 237 نفر از کارکنان شرکت های تابعه برق حرارتی می باشند که با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ساخته محقق و برگرفته از بخش کیفی استفاده شد. در بخش کیفی از رویکرد قیاسی و تحلیل محتوا، با استفاده از مطالعات پیشین، مقولات نهایی شناسایی شد و در بخش کمی به منظور تجزیه وتحلیل از نرم افزار SPSS و برای معادلات ساختاری از AMOS استفاده شد. نتایج نشان داد ابعاد ساختاری مدیریت استعداد شامل شش بعد ساختار سازمانی، نظام جذب، نظام آموزش، نظام جبران خدمات، نظام مدیریت و ارزیابی عملکرد و استراتژی سازمان می شود. ابعاد رفتاری شامل سه بعد فرهنگ سازمانی، سبک رهبری و تامین نیازهای سطح بالا و ابعاد زمینه ای شامل جو و محیط سازمان و محیط بیرونی می شود. نتایج در بخش کمی نشان داد که مدل دارای برازش مناسب می باشد.
نقش هوش مصنوعی در فعالیت های بازاریابی
حوزههای تخصصی:
شواهد داستان گونه نشان می دهند که تکنولوژی های هوش مصنوعی (AI) نقش موثری در بازاریابی دیجیتال دارند و محبوبیت آنها در بازاریابی کسب کار به کسب وکار (بنگاه به بنگاه) (B2B) به سرعت در حال افزایش است؛ اما تحقیقات تجربی زیادی در مورد بازاریابی B2B مبتنی بر هوش مصنوعی به ویژه جنبه های اجتماعی تکنیکی استفاده از آن انجام نشده است. این مطالعه از نظریه فعالیت (AT) به عنوان یک لنز نظری استفاده می کند تا بازاریابی B2B مبتنی بر هوش مصنوعی را به عنوان یک سیستم فعالیت جمعی بررسی کند و همچنین تضادها در طول پذیرش و پیاده سازی هوش مصنوعی در بازاریابی سنتی B2B را نشان دهد. نظریه فعالیت متناسب با چارچوب این مطالعه است، زیرا نشان می دهد که چگونه تضادها به عنوان محرک تغییر عمل می کنند و به جای اینکه تنش ها را تهدیدی برای حذف زودهنگام انتخاب و اجرای هوش مصنوعی در بازاریابی B2B بدانند، تغییرات تحول گرا را بوجود می آورد. بر اساس هجده مصاحبه با کارشناسان صنعت و دانشگاه، این مطالعه تضادهایی را مشخص می کند که محققان و متخصصان بازاریابی باید با آنها مقابله کنند. نشان می دهیم که مواجهه با این تضادها از نظر فرهنگی یا سیاسی چالش برانگیز است و حتی زمانی که حل شود، می تواند پیامدهای مطلوب ونامطلوب داشته باشد.
روندهای آینده NFT در پیشبرد صنایع دستی، هنر و برند
حوزههای تخصصی:
توکن غیر قابل تعویض (NFT) یک مفهوم نسبتاً جدید و موضوعی داغ در توسعه این حوزه می باشد. آثار هنری تولید شده در قالب NFT آن را به بازاری پردرآمد تبدیل کرده است، به طوری که علاقه زیادی به کاربرد NFT در بازی ها، متاورس و اقتصاد مالی وجود دارد. بنابراین، این مقاله پژوهشی، روند توسعه بازار NFT را در زمینه متاورس و چشم انداز آتی آن را بررسی می کند، به ویژه برای تجزیه و تحلیل دقیق تر چندین زمینه مهم، به عنوان مثال صنعت هنر و برندسازی را در نظر می گیرد. بر اساس مطالعات موردی و تجزیه و تحلیل داده ها، قیمت بالای NFT به عوامل مختلفی نسبت داده می شود، برای جذب مخاطبان گسترده رویکرد بازاریابی شرکت ها عمدتاً خلاقانه شده است. NFT توانایی رشد در کل بخش فرهنگی را دارد، اما به دلیل فقدان آثار هنری NFT و احتمال سوداگری بیش از حد، حفظ رونق طولانی مدت چالش برانگیز است. به طور کلی، این مقاله ارزش و پتانسیل NFT را با استفاده از تحقیقات فعلی و آمار دقیق، به ویژه در زمینه های برندسازی و هنر بررسی می کند. این نتایج مسیرهای تحقیقاتی بیشتر در مورد چشم انداز بازار NFT را آشکار می کند.
مدل بندی خسارت های معوق در مثلث های تأخیر وابسته با در نظر گرفتن وابستگی تقویمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بیمه دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴
283 - 298
حوزههای تخصصی:
پیشینه و ا هداف: ذخیره خسارت که برای سودآوری و پرداخت بدهی بیمه گر حیاتی است، پیش بینی مبلغی است که بیمه گر باید برای خسارت های آینده بپردازد. در سال های اخیر، بسیاری از پژوهشگران وابستگی های بین چند مثلث تأخیر را برای تعیین ذخایر زیان در نظر گرفته اند. هدف اصلی این مقاله پیش بینی خسارت های معوق در مثلث های تأخیر وابسته با استفاده از مدل های تصادفی است که در آن ها وابستگی بین مثلث ها و وابستگی بین خسارت های معوق پرداختی در یک سال تقویمی در هر مثلث تأخیر در نظر گرفته می شود. روش شناسی: استفاده از وابستگی بین خسارت های معوق متناظر در مثلث های تأخیر مربوط به چند رشته بیمه ای ممکن است در افزایش دقت پیش بینی خسارت های معوق تأثیرگذار باشد. همچنین، در یک مثلث تأخیر مربوط به یک رشته بیمه ای، علاوه بر عوامل سال وقوع خسارت و تعداد سال های تأخیر پرداخت خسارت معوق، سال تقویمی پرداخت خسارت هم می تواند در میزان پرداخت خسارت برای سال های وقوع خسارت متفاوت تأثیرگذار باشد. بنابراین در نظر گرفتن وابستگی تقویمی بین خسارت هایی که در یک سال تقویمی پرداخت می شوند، می تواند دقت پیش بینی در مثلث های تأخیر را بهبود بخشد. بنابراین، در مدل بندی توأم خسارت های معوق چند مثلث تأخیر، دو نوع وابستگی بین مثلثی و درون مثلثی وجود دارد. در این مقاله، از دو روش برای مدل بندی این دو نوع وابستگی استفاده می شود. در روش نخست، با در نظر گرفتن توزیع چندمتغیره برای خسارت های معوق در سلول های متناظر مثلث های تأخیر، وابستگی بین مثلث ها مدل بندی می شود. در این روش، وابستگی تقویمی بین خسارت های معوق در هر مثلث تأخیر با استفاده از اضافه کردن عامل اثر سال تقویمی در مدل میانگین توزیع خسارت های معوق در نظر گرفته می شود. در روش دوم، یک توزیع چندمتغیره برای خسارت های معوق پرداختی سال های تقویمی متناظر مثلث های تأخیر در نظر گرفته می شود که در این صورت هر دو نوع وابستگی با استفاده از توزیع چندمتغیره مدل بندی می شود. برای برآورد پارامترهای مدل، در هر دو روش، از رهیافت بیزی و روش نمونه گیری مونت– کارلوی همیلتونی استفاده می شود. یافته ها: در این مقاله، داده های خسارت های معوق در دو رشته بیمه بدنه و بیمه شخص ثالث اتومبیل یک شرکت بیمه ایرانی در بازه سال های 1392 تا 1395 که به صورت فصلی ثبت شده است، استفاده می شود. با استفاده از توزیع آمیخته– مقیاس چندمتغیره با توزیع های حاشیه ای نرمال و وابستگی مفصلی، دو روش مدل بندی وابستگی تقویمی مقایسه می شوند. برای این منظور، از معیار میانگین قدرمطلق خطای درصدی برای اندازه گیری دقت پیش بینی دو روش استفاده می شود. برای داده های مورد استفاده، مشاهده می شود که میانگین قدرمطلق خطای درصدی استفاده از توزیع چندمتغیره برای مدل بندی وابستگی تقویمی کمتر است از زمانی که از عامل اثر سال تقویمی در مدل میانگین توزیع خسارت های معوق استفاده شود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده با استفاده از داده های یک شرکت بیمه ایرانی، نتیجه می گیریم که مدل بندی وابستگی تقویمی بین خسارت های معوق در مثلث های تأخیر با استفاده از توزیع چندمتغیره به پیش بینی دقیق تر ذخایر مربوط به خسارت های معوق نسبت به استفاده از عامل اثر سال تقویمی در مدل میانگین توزیع خسارت های معوق منجر می شود.
شناسایی و رتبه بندی پیشایندهای توسعه بازاریابی دیجیتال مبتنی بر فناوری بلاک چین(مورد مطالعه: صنعت هوانوردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فناوری بلاک چین یکی از امیدوارکننده ترین فناوری های قرن حاضر است که پتانسیل ایجاد تغییرات اساسی در مدل های کسب وکار در طیف گسترده ای از صنایع را دارد. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی پیشایندهای توسعه بازاریابی دیجیتال مبتنی بر فناوری بلاک چین از دیدگاه متخصصین بازاریابی در صنعت هوانوردی است.این پژوهش از نظر جهت گیری کاربردی و از منظرفلسفی اثبات گرایانه است که با استفاده از روش آمیخته کیو انجام شده است. در این مطالعه نخست با مرور ادبیات و مصاحبه نیمه ساختاریافته پیشایندهای توسعه بازاریابی دیجیتال مبتنی برفناوری بلاک چین استخراج و با کمک خبرگان، عوامل نهایی مشخص گردید؛ سپس این عوامل در قالب کارت های کیو در اختیار 22 نفر از متخصصین و خبرگان بازاریابی در صنعت هوانوردی که به صورت هدفمند انتخاب شدند قرار گرفته و در نهایت دیدگاه آنان با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل گردید.مشارکت کنندگان در این پژوهش دارای 6 دیدگاه مختلف بوده و الگوهای ذهنی آنان براساس متغیرهای بازار، عوامل داخلی، محتوایی، فناورانه، عوامل انسانی و محیطی دسته بندی شده است.نتایج این پژوهش بینش مفیدی را به مدیران و تصمیم گیران در صنعت هوانوردی داده تا با شناخت این عوامل بتوانند بازاریابی دیجیتال را در شرکت های هواپیمایی تقویت نموده و آن را توسعه دهند.
تحلیل گفتمان بازاریابی جوامع دور از وطن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
49 - 71
حوزههای تخصصی:
هدف: جوامع دور از وطن گروهی با تعلق خاطر به کشور خاستگاه و آشنا با فرهنگ کشور میزبان است. تعلق خاطر این گروه به کشور خاستگاه از اهرم های در دسترس برندهای کشور خاستگاه برای نفوذ به گوشه بازار جوامع دور از وطن است. ارتباطات این گروه در کشورهای میزبان نیز از اهرم های در دسترس برندهای کشور خاستگاه برای توسعه در بازار بین الملل است. این امر دلیل عدم توافق در تعریف حوزه بازاریابی جوامع دور از وطن است. هدف پژوهش حاضر تحلیل گفتمان بازاریابی جوامع دور از وطن است.روش شناسی: انتخاب روش شناختی پژوهش از نوع کیفی و راهبرد پژوهش از نوع تحلیل گفتمان است. راه کار گردآوری داده های پژوهش جست وجو در پایگاه های علمی با استفاده کلیدواژه های منتخب است. روش نمونه گیری قضاوتی و حجم نمونه برابر 24 مقاله علمی است. راه کار تحلیل داده های پژوهش نیز مدل تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در سطح های توصیف، تفسیر و تبیین است.یافته ها: حداقل 2 گفتمان در بازاریابی جوامع دور از وطن قابل تمایز است. گفتمان بازاریابی گوشه ای جوامع دور از وطن متمرکز بر نفوذ در گوشه بازار جوامع دور از وطن و گفتمان راهبرد بازاریابی جوامع دور از وطن بیشتر متمرکز بر توسعه در بازار بین الملل با اهرم جوامع دور از وطن است.نتیجه گیری: گفتمان راهبرد بازاریابی جوامع دور از وطن دارای همراستایی بیشتری با گفتمان بازاریابی جهانی است. ظهور این گفتمان ایجادکننده انتظار پیروی بیشتر چهارچوب های زبانی در حال استفاده بازاریابی جوامع دور از وطن از گفتمان بازاریابی جهانی است.
ارائه مدل برندسازی محصولات فناورانه در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۵
91 - 132
حوزههای تخصصی:
امروزه فضای رقابتی شدیدی بین سازمان ها حاکم است و پویایی فناوری و پیچیدگی های محیطی نیز باعث شده است تا سازمان ها برای بقاء در این محیط رقابتی به فکر تمایز و ایجاد ویژگی هایی برای محصولات خود باشند تا بتوانند از رقبا پیشی گرفته و بدنبال راه هایی برای کسب سود هرچه بیشتر باشند، یکی از مواردی که در این راستا مورد استفاده قرار می گیرد، بحث برندسازی است. لذا پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل برندسازی محصولات فناورانه در شرکت های دانش بنیان انجام پذیرفت. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و از نظر هدف کاربردی است. جامعه آماری پژوهش متشکل از خبرگان حوزه برندسازی و مدیران بازاریابی شرکت های دانش بنیان هستند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات جهت شناسایی مقوله ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و بدون ساختار است. برای بررسی روایی، از مدل کرسول به همراه روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار و میان کدگذار بهره گرفته شد. در این پژوهش جهت ارائه مدل تحقیق از رویکرد نظریه داده بنیاد با روش استراوس و کوربین استفاده شده است، که با نرم افزار Atlas.ti و با بهره گیری از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تدوین شده است. نتایج پژوهش شامل ارائه مدلی مشتمل بر شرایط علی، زمینه ای و مداخله گر به همراه معرفی پدیده محوری و ارائه راهبرد های برندسازی محصولات فناورانه و شناسایی پیامدهای آن است. در این پژوهش مدل برندسازی محصولات فناورانه بر اساس سه محور معماری برند، جایگاه برند و اعتماد به برند ارائه شده است.
ارائه مدل بازاریابی گردشگری سلامت با استفاده از رویکرد ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری سلامت از زمان یونان و روم باستان وجود داشته و سپس به بسیاری از کشور های اروپایی و نقاط دیگر دنیا توسعه یافته است. از زمان باستان، افراد زیادی به منظور فراغت روحی و درمان به مجاورت رودخانه و آب های معدنی می رفتند. آب های گرم از قدیم الایام با آرامش و تجدیدقوای جسمی و روحی انسان همراه بوده است. استفاده کنندگان ازاین گونه آب ها، قرن هاست که در آب های گرم آب تنی می کنند و از آب چشمه های معدنی می نوشند.با توجه به موارد اشاره شده پژوهش حاضر باهدف ارائه مدلی مفهومی برای تبیین مدل بازاریابی گردشگری سلامت با استفاده از رویکرد ترکیبی بوده است.جامعه آماری این تحقیق در بخش کیفی شامل مدیران و مجریان مراکز درمانی و هم چنین گردشگران سلامت که تجربه استفاده از این مراکز را داشته و در بخش کمی بیماران مراکز درمانی گردشگری بوده انتخاب شده است .،حجم نمونه در بخش کیفی 18 نفر و در بخش کمی 384نفر بوده و محقق برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از کدگذاری سه گانه و در بخش کمی از نرم افزار پی ال اس استفاده کرده و در نهایت الگوی پارادایمی خود شامل شش مولفه رضایت از برند مرکز سلامت ،بازاریابی گردشگری سلامت، شهرت مرکزگردشگری سلامت ، اعتماد به برند مرکز درمانی در جذب گردشگر سلامت مهم ارائه کرده است.یافته های حاصل از تحقیق نشان داد که تمام عوامل شناسایی شده در بخش کیفی بر الگوی محقق موثر است.
ارائه مدل اکوسیستم نوسازی استراتژیک با تأکید بر پایداری شرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
248 - 272
حوزههای تخصصی:
هدف: نوسازی استراتژیکِ منجر به پایداری شرکتی، فرایندی دشوار، پیوسته و چالش برانگیز در کسب وکار است. پایداری شرکتی، در برقراری تعادل میان اهداف اجتماعی، اقتصادی و محیطی و همچنین، ارتقای موقعیت رقابتی با استفاده از فرصت ها نقش مهمی دارد؛ از این رو بسیاری از کسب وکارها، به دنبال نوسازی فرایندها و اقدام های خود در راستای پایداری شرکتی هستند. پژوهش حاضر نیز با هدف ارائه مدل اکوسیستم نوسازی استراتژیک با تأکید بر پایداری شرکتی اجرا شده است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف توسعه ای است، از لحاظ روش رویکرد کیفی دارد و بر اساس رویکرد فراترکیب اجرا شده است. مطالعات و پژوهش های انجام شده در حوزه پایداری شرکتی و نوسازی استراتژیک، جامعه پژوهش را تشکیل می دهند که در بازه 2000 تا 2021، در نشریه های معتبر علمی جست وجو شدند. در نهایت 46 مقاله از بین 397 مقاله برای نمونه انتخاب شد. پس از تحلیل محتوای آن ها، مقوله ها و مفهوم ها استخراج شدند و اولویت آن ها با استفاده از روش آنتروپی شانون تعیین شد. یافته ها: بر مبنای یافته های پژوهش، 55 مفهوم در قالب 8 مقوله شناسایی شد که در سه دسته عوامل درون سازمانی، برون سازمانی و محیطی قرار گرفتند. مقوله های مدیریت و رهبری مشارکتی، ذی نفعان داخلی و خارجی، شرایط و مقررات محیطی، عدم قطعیت محیطی، شبکه سازی و برقراری ارتباطات استراتژیک، فرهنگ سازمانی هدفمند، سازمان و مدیریت ساختار سازمانی و قابلیت های پویا، به ترتیب بیشترین ضریب اهمیت را داشتند. نتیجه گیری: نوسازی استراتژیک با توجه به ماهیت کارآفرینانه خود، بر سیاست های رشد پایدار اقتصادی تأثیر می گذارد و افزایش مسئولیت پذیری شرکت ها را به همراه می آورد. از سوی دیگر، دیدگاه اکوسیستمی در این پژوهش نشان داد که میان بازیگران اکوسیستم نوسازی استراتژیک، روابط به هم پیوسته ای وجود دارد و شرکت باید در تمام اقدام های خود، این بازیگران را به صورت یکپارچه و در کنار هم مدنظر قرار دهد تا به پایداری شرکتی دست یابد.
سنجش آزمایشی تأثیر قیمت و برچسب سبز بر قصد خرید محصول غذایی سبز در گروه های مختلف جمعیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
305 - 333
حوزههای تخصصی:
هدف: نگرانی های زیست محیطی مصرف کنندگان در محصولات غذایی، تقاضا برای محصولات سبز را افزایش داده است و بازاریابی این محصولات، نیازمند توجه به مسئله قیمت گذاری، بر اساس واکنش مصرف کنندگان است. هدف اصلی این پژوهش، سنجش اثر تفاوت سطح قیمت و برچسب سبز، بر قصد خرید محصول در گروه های مختلف جمعیتی است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، تجربی است. برای اجرای آزمایش، ابتدا وبسایتی آزمایشی طراحی شد و یک محصول غذایی (همبرگر) در دو حالت سبز/ معمولی و در دو سطح قیمت گران و ارزان نمایش داده شد. نمونه های آماری که از طریق شبکه های اجتماعی در دسترس بودند، از این خرده فروشی ها بازدید و لینک پرسش نامه را در صفحه وبسایت دریافت کردند. این افراد قصد خرید محصول انتخابی خود را بر اساس پرسش نامه اعلام کردند. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق تحلیل آنوای یک سویه و عاملی انجام شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که تفاوت در سطح قیمت با در نظر داشتن اثر متقابل ویژگی سبز، باعث تفاوت در قصد خرید محصولات سبز می شود. تفاوت های مشاهده شده در قصد خرید، در گروه های زنان و مردان یکسان است؛ اما تفاوت در سطح قیمت با در نظر گرفتن آثار متقابل ویژگی سبز/ غیرسبز، بر قصد خرید محصول بین افراد با سطح تحصیلات و سطح درآمد مختلف، متفاوت است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، صاحبان کسب وکار و بازاریابان، باید هنگام قیمت گذاری دقت لازم را به عمل آورند و سطوح مناسب قیمت را متناسب با نوع محصولات سبز، تعیین کنند تا به افزایش احتمال قصد خرید در آنان منجر شود. سنجش هم زمان اثر قیمت و برچسب سبز بر قصد خرید محصول با روش تجربی و در گروه های مختلف جمعیتی، از نوآوری این پژوهش است که در مطالعات قبل به آن پرداخته نشده است.
شناسایی و تبیین مصادیق سبزشویی در صنعت هتلداری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
35 - 64
حوزههای تخصصی:
امرزه صنایع تولیدی و خدماتی در تلاش هستند تا در حوزه فعالیت خود جهت گیری سبز را در دستور کار داشته باشند. با این حال مفهوم سبزشویی نقطه مقابل جهت گیری سبز بوده و پژوهش پیش رو در نظر دارد تا مؤلفه های تشکیل دهنده این مفهوم را در صنعت هتلداری مورد بررسی قرار داده و راهکارهای مقابله با آن ارائه شود.تحقیق پیش رو رویکرد توسعه ای دارد و از تحلیل تم به منظور تحلیل داده ها استفاده شده است. خبرگان این پژوهش را تعداد 15 نفر از متخصصین امور هتلداری و بهداشت و سلامت تشکیل می دهند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. همچنین ابزار گردآوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته است. تحلیل داده ها نشان می دهد که سبزشویی در صنعت هتلداری شامل سبزشویی محیطی، سبزشویی اجتماعی، سبزشویی واژگانی، سبزشویی قانونی و سبزشویی غذایی است که باید ابزارهای دیجیتال و فرهنگ سازی عمومی با آن مقابله کرد.
مدل بازاریابی داده محور در گردشگری هوشمند؛ رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
169 - 206
حوزههای تخصصی:
در عصر دگرگونی دیجیتال، کلان داده در تغییر سفرهای جهانی و ایجاد چالش ها و فرصت ها برای شرکت های تاسیس شده در صنعت گردشگری، نقش حیاتی ایفا کرده است. این مطالعه به دنبال پرکردن شکاف دانش پیوند روابط بین کلان داده و استراتژی بازاریابی در زمینه های مختلف پژوهشی در ادبیات گردشگری و مهمان نوازی(هتلداری) است. در این پژوهش به منظور تبیین مدلی جامع و با استفاده از رویکرد فراترکیب 47 مقاله با بهره گیری از متدلوژی کسپ بررسی و پیامدها، چالش ها، پیشایندها(پیش نیازها) و ابعاد بازاریابی داده محور در صنعت گردشگری شناسایی و اولویت بندی شدند. پس از تجزیه و تحلیل مقالات، پیامدهای کاربرد کلان داده، در 7 مقوله اصلی(7p) شامل: 1-فرایند2-مردم/مشتری3-محصول/خدمت4-شواهد فیزیکی5-ترفیع/پیشبرد6-توزیع/مکان7-قیمت طبقه بندی و اولویت بندی شدند. همچنین چالش ها، در 4 مقوله و پیشایندها و ابعاد هر کدام در 3 مقوله شناسایی و اولویت بندی شدند و در نهایت بر اساس جداول فراترکیب مدلی استخراج شد.
Developing the Role of Intermediaries in the Creative Tourism Value Chain Case Study: A Cultural Travel to the West Europe(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Tourist development today, coupled with advancements in information and communication technology, has rendered the traditional tourism value chain inefficient. Certain segments of the chain lack functionality or exhibit very weak functionality, failing to create added value. Among these segments are distribution channels (intermediaries), often comprising tour guides and travel agencies. Today's tourists, within the paradigm of creative tourism, seek more than mere leisure; they aim to discover the unknown and gain unique experiences through interaction with the destination and local people. In this study, conducted using qualitative and ethnographic methods, involving deep interviews and participatory observation by the researcher during a trip to Western Europe organized by the MANZAR Society in 2015, a creative and research-oriented journey was undertaken. The author endeavors to identify the role of intermediaries (tour leaders) in this journey as a theoretical framework within a dynamic and creative unified system. This framework suggests that the role of tour leaders has evolved from its traditional state to encompass a system involving activities before, during, and after the journey. The details of each activity were identified and elucidated in this study. It is worth noting that this framework was validated through a two-stage Delphi method involving experts.
Intergenerational Mobility VS Heritage Tourism in Hawraman(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The current study aims and issues to investigate and interpret the relationship between cultural heritage tourism and intergenerational social mobility in the Hawraman region of Iran. Due to the conditions and requirements of the research, a mixed-method design has been selected to conduct the study. In the first phase of the research, a survey on the impact of heritage tourism on intergenerational mobility in the Hawraman region was conducted among 354 local community members. Using SPSS software, the data from this section were analyzed. Then, a grounded theory approach was employed to fulfill the aims of the research's second phase. Here, the required data was obtained from 17 "in-depth and free interviews" with native participants whose businesses were related to heritage tourism. The findings in the first part of the research show a significant correlation between heritage tourism as the independent variable and social mobility as the dependent variable. In the second part, 33 sub-categories and 12 major categories related to the impact of heritage tourism on social mobility were identified. The results indicate that heritage tourism has transformed the local economy in a way that has led to the social mobility of the current generation. This study has some useful implications both for policymakers and researchers to have a better image of heritage tourism establishments, their requirements, and impacts in the Hawraman region of Kurdistan province of Iran.
ارائه مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
554 - 576
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ترسیم مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند و با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری اجرا شد. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمّی است. پارادایم آن استقرایی، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش اکتشافی متوالی است.
روش: جامعه آماری پژوهش، استادان مدیریت بازاریابی دانشگاه های کشور بودند که بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر از آن ها برای مصاحبه و کسب داده های لازم برای پژوهش انتخاب شد. در بخش کیفی، برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپا کوهن به تأیید رسید. داده های به دست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار اطلس تی کدگذاری، دسته بندی و تجزیه وتحلیل شدند و بدین ترتیب، مؤلفه های سبزشویی برند شناسایی شد. در بخش کمّی از پرسش نامه مقایسه زوجی و رویکرد ساختاری تفسیری، برای جمع آوری داده ها استفاده شد که روایی و پایایی آن از طریق روایی محتوایی و بازآزمایی به تأیید رسید و با استفاده از روش ساختاری تفسیری، مدل سبزشویی برند ترسیم شد.
یافته ها: از آنجا که پژوهش حاضر از نوع اکتشافی متوالی است، پس از مصاحبه با خبرگان و تحلیل آن ها، مؤلفه های سبزشویی شناسایی شد. در ادامه، این مؤلفه ها در قالب پرسش نامه خبره که برای رویکرد ساختاری تفسیری به کار می رود، در میان اعضای نمونه توزیع شد و خبرگان با پاسخ به آن، ارتباط میان شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند را مشخص کردند و در نهایت، مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند خلق شد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که شرکت ها به منظور دستیابی به منابع مالی (سودآوری)، برای متقاعدکردن ذی نفعان خود، از رویکرد سبزشویی برند بهره می برند. این شرکت ها با هدف جلب توجه ذی نفعان مختلف و همچنین، رسیدن به منافع بالقوه ناشی از عملکرد مالی و کسب شهرت در میان عموم، خود را به عنوان شرکت های سبز معرفی می کنند، در صورتی که در عمل، مسائل زیست محیطی را رعایت نمی کنند. در واقع، شرکت ها تلاش می کنند که با استفاده از سبزشویی و نمایش اَعمال نمادین با ذی نفعان روابط قابل اعتمادی برقرار کنند تا با کسب شهرت، به هدف اصلی خود که همان به دست آوردن سود بیشتر است، نائل شوند. به نوعی کسب سود، مهم ترین آرمان و هدف آن هاست و برای دستیابی به آن، اَعمال فریب کارانه را به راحتی انجام می دهند. شایان ذکر است که در نهایت، به کمک رویکرد ساختاری تفسیری، شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند، در قالب یک مدل پنج سطحی ترسیم شد. نتایج نشان داد که شست وشوی برند در درازمدت، در نهایت به عملکرد ضعیف و کاهش ارزش شرکت منجر خواهد شد.
تبیین مولفه های روان شناختی توکل کارآفرینانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالی که بسیاری از پژوهشگران غیرمسلمان تلاش می کنند ویژگی های شخصیتی کارآفرینان را با مراجعه به واژگان موجود در کتب مقدس خود تبیین نمایند، عنایت به واژه قرآنی توکل از منظر معناشناختی برای تبیین مولفه های توکل کارآفرینانه از جمله مباحثی است که کمتر توسط پژوهشگران مسلمان بدان توجه شده است. توکل کارآفرینانه یکی از زمینه های پژوهشی بسیار ضروری در حوزه کسب و کار است که شناسایی ابعاد گوناگون آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، پژوهش حاضر درصدد است با التفات به واژه توکل و استناد به معانی آیات قرآن پیرامون آن، ویژگی های روان شناختی توکل کارآفرینانه را تبیین نماید. روش انجام این پژوهش، معنا شناسی و جامعه مورد مطالعه، کل قرآن کریم و تفاسیر درباره آیات توکل است. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، واژه توکل با حفظ معنای لغوی و اصطلاحی، توانایی برقراری ارتباط معنایی با چهار مولفه روان شناختی کارآفرینانه یعنی «تحمل ابهام کارآفرینانه»، «توفیق طلبی کارآفرینانه»، «خلاقیت و نوآوری کارآفرینانه» و «ریسک پذیری کارآفرینانه» دارد. نوآوری این پژوهش را می توان تلاش برای گفتمان بومی سازی و اسلامی سازی دانش حوزه کارآفرینی در زمینه تبیین ارزش های اسلامی و ترویج هنجارهای دینی در کسب و کار تلقی نمود.