مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
صنعت لوازم خانگی
حوزه های تخصصی:
موقعیت برند ازجمله موضوعات مهمی است که طی سال های اخیر مورد تأکید قرارگرفته است. امروزه افزایش رقابت پذیری بین تولید کنندگان، آنها را به ایجاد برند قوی ترغیب کرده است. تمرکز بر موقعیت رقابتی برند در بازار و ایجاد مدلی از آن در ذهن مصرف کننده و تأثیر آن بر برتری قیمتی امری مهم است. پژوهش حاضر بینشی برای مدیران به وجود می آورد که با خلق موقعیتی منحصر به فرد بتوانند نسبت به رقبا برتری قیمتی ایجاد کنند. هدف پژوهش بررسی تأثیر موقعیت برند بر برتری قیمتی، از طریق نقش میانجی ارزش ویژه برند، در میان تولید کنندگان لوازم خانگی است. نمونه مورد مطالعه 400 نفر از مشتریان فروشگاه های لوازم خانگی در اصفهان بودند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بود. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی است. برای بررسی فرضیه ها و تأیید الگوی مفهومی پژوهش از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS22 وAmos23 استفاده شد. نتایج نشان داد که موقعیت برند بر برتری قیمتی، تأثیر مثبت و معنادار دارد. این درحالی است که ارزش ویژه برند در رابطه ذکر شده نقش میانجی ایفا می کند.
طراحی مدل عوامل مؤثر بر رفتار شهروندی مشتری و پیامدهای آن در مشتریان محصولات لوازم خانگی خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
95 - 123
حوزه های تخصصی:
از آن جا که مصرف کنندگان نقطه عطف فعالیت های بازاریابی هستند لذا شناخت رفتار شهروندی (داوطلبانه) آنان از اهمیت برخوردار است. با جهانی شدن بازارها و ورود کالاهای خارجی به کشورچگونگی نگرش مصرف کنندگان به محصولات خارجی می تواند بر این رفتار اثر بگذارد. لذا هدف بررسی عوامل مؤثر بر رفتار شهروندی مشتری و پیامدهای این رفتار در مشتریان محصولات خارجی (با تمرکز بر لوازم خانگی) و طراحی مدل آن با رویکرد آمیخته است. در بخش کیفی، از نظریه داده بنیاد و در بخش کمّی، از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه مورد مطالعه بخش کیفی خبرگان صنعت لوازم خانگی و استادان دانشگاه و در بخش کمی، مصرف کنندگان لوازم خانگی بودند. نمونه گیری بخش کیفی، هدفمند و در بخش کمی به صورت نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس بود.پس از تجزیه وتحلیل کیفی داده های مصاحبه ها، مدل رفتار شهروندی مشتری ارائه شد. یافته های آزمون کمّی مدل پژوهش را تأیید کرد و نشان داد که نوع نگرش مشتریان بر ایجاد رفتار شهروندی مشتری تأثیر معناداری دارد. بین رفتار شهروندی مشتری و پیامدها (خرید، خرید مجدد، سودآوری، قصد خرید و مزیت رقابتی) رابطه معناداری وجود دارد. بین عوامل زمینه ای (عوامل اقتصادی عوامل سیاسی مسائل اجتماعی مسائل فرهنگی و ویژگی های فردی مشتریان) و عوامل مداخله گر (رفتار تولیدکننده و رفتار فروشنده) با رفتار شهروندی مشتری، رابطه معناداری وجود داردیافته ها رابطه معنادار بین راهبردها (نقش حکومت و نقش شرکت ها) را با رفتار شهروندی مشتری تأیید کردند نتایج : ریشه رفتار شهروندی مشتریان محصولات خارجی، در نگرش آنان است که با تأثیر از راهبردها و عوامل مداخله گر،در بستر عوامل زمینه ای شکل می گیرد و منجر به پیامدهای مثبتی می شود.
طراحی الگوی پیاده سازی راهبرد باندلینگ اجتماعی در صنعت لوازم خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
475 - 494
حوزه های تخصصی:
هدف: راهبرد باندلینگ اجتماعی، روش تجاری گسترده ای است برای قیمت گذاری بر مبنای راهبردهای بازاریابی شرکت که به معنای ارائه دو یا چند محصول برای فروش در قالب یک بسته است. در صنایعی که در بازارهای رقابتی فعالی دارند و دایره تولید آن ها مانند لوازم خانگی بسیار متنوع است، راهبرد باندلینگ بسیار کارگشاست. به همین دلیل، پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی باندلینگ اجتماعی در صنعت لوازم خانگی با استفاده از نظریه داده بنیاد اجرا شده است.
روش: این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمّی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده، از نوع مطالعات پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، خبرگانی همچون مدیران شرکت ها، مدیران بازاریابی و اساتید دانشگاهی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی، مصاحبه و در بخش کمّی پرسش نامه بود که برای شناسایی مقوله ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و به منظور اعتباریابی الگو، از پرسش نامه استفاده شد. برای بررسی روایی بخش کیفی، از مدل کرسول به همراه روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار و میان کدگذار و در بخش کمی از روایی اعتبار محتوا و بازآزمون بهره گرفته شد.
یافته ها: روش تحلیل داده ها در بخش کیفی، رویکرد نظریه داده بنیاد با روش استراوس و کوربین بود که با نرم افزار Atlas.ti و با بهره گیری از روش کدگذاری تدوین شد و در بخش کمی، روش تحلیل بر مبنای آزمون هم بستگی کندال بود.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش شامل ارائه مدلی مشتمل بر شرایط علی، زمینه ای و مداخله گر، به همراه معرفی پدیده محوری و ارائه راهبرد های باندلینگ اجتماعی و شناسایی پیامدهای آن است. در این پژوهش، مدل باندلینگ اجتماعی بر اساس سه محور فروش، قیمت گذاری و ارتباط با مشتری ارائه شد.
طراحی مدل تقویت برندهای ایرانی با تأکید بر رویکرد نوآوری باز در صنعت لوازم خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختن یک برند جدید به تنهایی کفایت نمی کند و اینکه چگونه باید آن را نگه داشت و با چه تدابیری می توان همواره آن را تقویت کرد نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل تقویت برندهای ایرانی با تأکید بر رویکرد نوآوری باز در صنعت لوازم خانگی است. پژوهش حاضر ازحیث هدفْ کاربردی و ازنظر شیوه اجرا از نوع پژوهش های آمیخته (کیفی کمّی) است. ابزار جمع آوری داده در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمّی پرسشنامه است که روایی و پایایی آنها مطلوب ارزیابی شد. به منظور جمع آوری داده ها، پس از بررسی پیشینه پژوهش، پروتکل مصاحبه نیمه ساختاریافته تدوین شد و در ادامه، مشارکت کنندگان از میان کارشناسان و خبرگان علمی و اجرایی فعال در صنعت لوازم خانگی با روش نمونه گیری هدفمند «گلوله برفی» انتخاب شدند. همچنین، نمونه آماری پژوهش در بخش کمّی را 386 نفر از مشتریان لوازم خانگی در شهر تهران تشکیل می دهند. برای تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی، از راهبرد مفهوم سازی بنیادی با کمک نرم افزار MAXQDAو در بخش کمّی از تحلیل عاملی (FA) استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که عوامل مبتنی بر تمرکز بر طرف عرضه و تقاضا باعث تقویت برند لوازم خانگی ایرانی می شود. این پژوهش همچنین، راهبردهای ذهنی، ارتباطی و انطباقی را معرفی می کند که خود تحت تأثیر شرایط مداخله گر (عوامل انسانی و سازمانی) و زمینه ای (فاکتورهای کلان و خرد) قرار می گیرند. پیامدهای اجرای راهبردها نیز شامل پیامدهای مرتبط با مشتریان و جامعه و مرتبط با سازمان است. تحلیل داده های بخش کمّی پس از اعمال روش داده بنیاد به ارائه مدل براساس روش تحلیل عاملی منجر شد.
ارائه مدل راهبردی پیاده سازی لجستیک معکوس در صنعت لوازم خانگی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت سبز دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 18
حوزه های تخصصی:
صنعت لوازم خانگی یکی از مهم ترین صنایع داخلی کشور است که گستره وسیعی از بنگاه ها و کارخانه های داخلی را به شکل مستقیم و غیرمستقیم در برمی گیرد. فعالیت های لجستیک معکوس (RL) شامل استفاده مجدد، بازیابی یا دفع مواد و محصولات استفاده شده است. هدف این پژوهش، ارائه مدل راهبردی اجرای لجستیک معکوس در صنعت لوازم خانگی است. پژوهش حاضر ازنظر هدف، اکتشافی و ازنظر نوع استفاده، پژوهشی کاربردی است و در آن از استراتژی پژوهش کیفی و روش تحلیل مضمون استفاده شده است. جامعه آماری را کلیه خبرگان اجرایی و دانشگاهی حوزه لجستیک معکوس و صنایع لوازم خانگی تشکیل می دهند. برای گردآوری داده های پژوهش از ابزار مصاحبه و اجماع تعداد 11 خبره اجرایی و دانشگاهی بهره گیری شد. این تعداد به روش نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. تحلیل داده ها نشان داد که مدل راهبردی لجستیک معکوس شامل پنج دسته اصلی شامل راهبردهای مدیریتی، راهبردهای توسعه فناوری، راهبردهای فرهنگ سازی، راهبردهای تأمین مالی و قانونی و راهبردهای بازاریابی همکارانه است. بدین معنا که باید در این زمینه با تحقیق و توسعه بیشتر، راهبردهایی تدوین شود، به فرهنگ سازی مردم برای همکاری توجه شده و قوانین بازار رقابتی اصلاح گردد. همچنین در پیاده سازی آن به منابع مالی و فناوری های جدید نیازمندیم. استفاده از لجستیک معکوس (RL) به صنایع مختلف ازجمله لوازم خانگی کمک خواهد کرد که به اهداف بازیابی منابع خود دست یابند و به سمت توسعه پایدار حرکت کنند.
ارائه مدل ساختاری کاهش نفرت از برند در صنعت لوازم خانگی ایران با رویکرد ترکیبی فراترکیب و مدل سازی ساختاری تفسیری
حوزه های تخصصی:
در گذشته، محققان حوزه مدیریت برند بیشتر به جنبه ها و نگرش های مثبت نسبت به برند توجه داشته اند. اما امروزه، تأثیرات منفی مشتریان نسبت به برند و درک منفی از آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، زیرا این موضوع می تواند سودآوری سازمان ها و رضایت مشتریان را افزایش دهد. هدف این پژوهش، ارائه مدلی مفهومی برای کاهش نفرت از برند در میان مشتریان است. در این پژوهش، در ابتدا با توجه به رویکرد فراترکیب، با جستجو در پایگاه اسکوپوس و استفاده از واژگان کلیدی مرتبط با نفرت از برند، 488 مقاله یافت شد. با حذف مقالات نامرتبط و نامطلوب بر اساس چرخه صورت گرفته در نهایت 91 مقاله مرتبط باقی ماند. در این بررسی، 10 عامل مؤثر بر کاهش نفرت از برند شناسایی شد و با نظرات 13 خبره و استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری، مدل مفهومی به منظور کاهش نفرت از برند در صنعت لوازم خانگی ایران طراحی گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که عوامل کیفیت ارتباطات، پاسخگویی به شکایات و خدمات پس از فروش به عنوان عوامل زیر بنایی مدل شناخته می شوند. بهبود این عوامل می تواند ساختار کاهش نفرت از برند را تقویت کند. این یافته ها با پژوهش های قبلی همخوانی دارد و نشان می دهد که توجه به مسائل زیست محیطی و بهبود آن ها تاثیر مثبتی بر مسئولیت اجتماعی برند، بروز بودن محصول و تحویل به موقع دارد. این عوامل می توانند تجربه مشتری را بهبود بخشند و تناسب قیمت و کیفیت را بهتر درک کنند، که در نهایت منجر به تبلیغات دهان به دهان مثبت و کاهش نفرت از برند خواهد شد.این پژوهش به مدیران صنعت لوازم خانگی پیشنهاد می کند تا با تمرکز بر عوامل پایه ای و توجه به مسائل زیست محیطی، در کاهش نفرت از برند موفق تر عمل کنند. یافته های این پژوهش سرنخ های مهمی برای پژوهشگران علاقه مند به این حوزه فراهم می کند تا با شناخت بهتر این عوامل، مدل های مفهومی پویاتری را ارائه دهند.