فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در فلسفه های تعلیم و تربیتِ مبتنی بر معرفت دینی، دو مفهوم مهم و بنیادین خدا و گناه به مثابه ی دو عنصر انگیزشی و بازدارنده بالاترین کارکرد تربیتی را در این نظام ها دارند.. اگرچه از نظر نیچه خدا و هر مفهوم دیگر در ارتباط با او برساخته اندیشه های بیمارگونه انسان های حقیر و به منظور تخدیر و تحمیق نوع بشر است، اما او با نفی ارزشگذاری های پیش از خود ارزش هایی را بنیاد نهاد که بر اساس آن اراده به قدرت گرانیگاه آن است. ابرانسان نیچه نه به مثابه محصول که بر قامت یک فرهنگ، صدر و ساقه تعلیم و تربیتی است که نه بر بنیاد رام سازی که بر اصولی چون ایثار، انضباط و فرمان دهی استوار است. در فرهنگ پیشنهادی نیچه، خدا سرچشمه قدرت و سرشاری است و قرب به او، نفی من ضعیف و یافتن خود در منی برتر است. در پژوهش پیش رو نخست با روش تحلیل مفهومی، معنای گناه و خدا ابتدا در تفکر مسیحیت و سپس در منظومه فکری نیچه بررسی شده است و در گام بعدی با توجه به چرخش فکری که نیچه در معنای این دو واژه دارد با استفاده از روش استنتاج، هدف غایی خلق ارزش های جدید، اصل تبدیل اراده معطوف به بقا به اراده معطوف به قدرت و همچنین توصیه های عملی فرمان دهی درونی و توجه به همه ابعاد زندگی استخراج شد. شماره ی مقاله: ۱۹
آرای علامه طباطبایی در اثبات خدای تعالی از طریق برهان إنّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
57 - 78
حوزههای تخصصی:
استدلال های تجربی مبتنی بر برهان إنّ از جمله استدلال های مورد تمسک علامه طباطبایی در اثبات وجود خداست که قابلیت کاربردداشتن آنها برای عموم مردم که توان درک استدلال های عقلی را ندارند یا به علت غرق شدن در مسائل مادی و تجربیات، رجوع به فطرت خدادادی برایشان سخت شده است، از مزایای این براهین نزد او به شمار می آید. مقاله حاضر با پرداختن به این دسته استدلال های علامه که شامل سه قسم برهان نظم، حدوث و حرکت می شود، مسئله وجود خدا را به نحو تجربی از منظر وی شناسایی کرده است.
بررسی و تحلیل دیدگاه ابن سینا در مورد اولین عضو متکون (عضو رئیسی) در بدن انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
79 - 102
حوزههای تخصصی:
مسئله اولین عضو متکون در بدن انسان از دیرباز مورد توجه اندیشمندان به خصوص در دو حوزه فلسفه و پزشکی بوده است. فلاسفه از این منظر به این امر پرداخته اند که این بحث را مقدمه ای برای حل مشکل دیرینه رابطه نفس و بدن می دانستند. ورود پزشکان نیز به این بحث بیشتر به دلیل درک بهتر از سیر تکوینی ساختار بدن انسان است. ابن سینا به عنوان یک فیلسوف و پزشک حاذق از معدود چهره هایی است که با نگاهی جامع در آثار خود از هر دو منظر به این بحث پرداخته است. در تاریخ تفکر پیش از ابن سینا با سه دیدگاه متفاوت در مورد اولین عضو متکون در بدن انسان مواجه می شویم که به ترتیب قلب، مغز و کبد را اولین عضو متکون در بدن تلقی نموده اند. ابن سینا ضمن رد دو دیدگاه اخیر، نهایتا دیدگاه اول را پذیرفته و قلب را اولین عضو متکون در بدن معرفی می کند و از این رهگذر قلب را جایگاه روح بخاری می داند که خود این روح بخاری از نظر وی بستر قوای نفس است که نفس به وسیله این قوا با تمام اعضا و اندام بدن مرتبط می شود. وی برای اثبات مدعای خود هم از شواهد تجربی مبتنی بر طب قدیم و هم از دلایل عقلی بهره می برد. تاریخ دریافت: 20/10/1400 تاریخ تأیید: 02/12/1400
تحلیل فلسفی-تفسیری نقش توبه اخروی در نجات از خلود عذاب دوزخیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
55 - 76
حوزههای تخصصی:
دقت در آیات و روایات نشان می دهد که گرچه در مقاطعی از عوالم بعد از مرگ، راه توبه اجمالا بسته می شود؛ اما در سایر مراحل آخرت، این باب رحمت خداوند همچنان باز است؛ و انسانهای گرفتار عذاب می توانند توبه حقیقی کنند؛ بلکه خداوند با رحمت واسعه اش تمهیداتی را در عوالم بعد از مرگ فراهم می کند تا انسانهای مجرمی که در دنیا مؤمن نگشته اند آگاهانه و مختارانه توبه کرده و مؤمن شوند و از این طریق، حتی از خلود عذاب جهنم رهایی یابند؛ از جمله آیاتی که بر جواز یا وقوع توبه در نشآت بعد از مرگ دلالت دارند آیات 85 تا87 سوره مریم و نیز آیات 22 تا 24 سوره فرقان است؛ و از جمله آیاتی که بر انقطاع عذاب و رفع خلود عذاب دلالت دارند آیاتی است که دلالت دارند کیفر اعمال ناشایست مجرمان در قیامت، عینا همان گناه عملی یا اعتقادی آنها است که در دنیا انجام شده است؛ چون لازمه یگانگی گناه و کیفر این است که با توبه و اعراض از این گناه عملی یا اعتقادی، عذاب نیز که عین گناه است برداشته می شود. .
کاربست معرفت شهودی در براهین اصالت وجود صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
57 - 73
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله نحوه کاربست معرفت شهودی در اصالت وجود نزد ملاصدراست. یکی از منابع مهم ملاصدرا در بنیان حکمت متعالیه، معرفت شهودی است. او از این سنخ معرفت نه به عنوان یک عارف، بلکه به مثابه یک فیلسوف بهره گرفته و در صدد برهانی کردن این معارف عرفانی است. مسئله اصالت وجود زیربنای بسیاری از نوآوری های ملاصدرا در فلسفه است و می توان رد پای معرفت شهودی را به وضوح در آن مشاهده نمود. صدرالمتألهین باور به اصالت وجود را مرهون نیل به کنه معنای هستی می داند و این امری است که جز با شهود ممکن نیست. او در اثبات اعتباریت ماهیت و همچنین برخی استدلال های اصالت وجود به سخنان عارفان سلف توجه دارد. مسائل متفرع بر اصالت وجود همچون ارتباط وجود و ماهیت، تقدم بالحقیقه وجود بر ماهیت، امکان فقری و وجود رابط از جمله مباحث دیگری است که متأثر از معرفت شهودی است. مسئله این مقاله آن است که معرفت شهودی چه تأثیری بر قول ملاصدرا به اصالت وجود و متفرعات اصالت وجود داشته است. ضمناً در این مقاله مراد از معرفت شهودی، اعم از معرفتی است که خود شخص از شهود بدان نایل شده است یا دیگران شهود کرده اند و ایشان با واسطه بدان نایل شده است.
خداوند به عنوان «پدر آسمان» یا «روح آسمان» کندوکاوی بر تحلیل ماکس وبر از شکل گیری تصویر خداوند در تمدن چین و فلسطین باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسطین باستان و چین باستان دو منطقه ای بودند که در آنها دو دین به لحاظ تاریخی مؤثر، ظهور یافتند: در یکی آیین یهودیت و در دیگری آیین کنفوسیوس. در این دو آیین، دو تصویر از خدا و دو الگوی رابطه انسان با خدا وجود دارد که به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر مسیرهای متفاوت تاریخی دو تمدن فلسطین باستان و چین عمل کردند: در چین تصور از خداوند به صورت «روح آسمان» و در یهودیت باستان به صورت «پدر آسمان» ظهور یافت. ماکس وبر که مطالعات تطبیقی گسترده ای درباره ادیان جهانی داشته، هر چند از «استقلال نسبی» ایده های مذهبی سخن می گوید اما شکل گیری این دو تصویر از خدا را بی تأثیر از ساختارهای اقتصادی و سیاسی این دو تمدن نمی داند. در این نوشتار قصد داریم تحلیل وی از زمینه های سیاسی و تاریخی این دو تمدن و نقش این عوامل در شکل گیری دو تصویر از خداوند و شکل گیری دو نوع پیامبری در این دو تمدن را ارائه نماییم. در این میان، نقش پیامبران بنی اسرائیل و آموزه های آنها در ایجاد تصویری شخصی از خداوند به عنوان «پدر آسمان» و نقش ادیبان و آیین کنفوسیوس در چین در ایجاد تصویری غیرشخصی از خداوند به عنوان «روح آسمان» را در کانون توجه قرار می دهیم.
بررسی انتقادی نظریه صدرالمتألهین در باب نحوه وجود مجموع با تأکید بر نظام مفاهیم در فلسفه وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموع به عنوان مفهومی منتزع از آحاد، از عناصر اساسی برخی مسائل فلسفی است که کیفیت التفات به آن و اعتقاد به نحوه وجودش، در گرو مسائل مهمی ازجمله چگونگی رویکرد به نظام مفاهیم، تفکیک و ویژگی های آن است. در نوشتار حاضر از مجرای تبیین نظام مفاهیم نزد صدرالمتألهین، یعنی تفطن به مختصات معقولات ثانی فلسفی، دیدگاه اساسی وی در باب نحوه وجود مجموع ارائه می گردد و نظریه کل نگری در حکمت متعالیه با محوریت نظام مفاهیم امکان سنجی می شود. نظریه صدرا در باب نحوه وجود مجموع، از اشکالاتش بر براهین اثبات واجب و وجود اعداد نزد ابن سینا و سهروردی، قابل استنباط است. به اعتقاد صدرالمتألهین مجموع، فاقد وجود حقیقی است و درواقع چیزی جز آحاد موجود نیست؛ اما به نظر می رسد این دیدگاه با مداقه ای در محکمات فلسفی صدرا و جایگاه نظام معقولات ثانی فلسفی نزد وی، با تناقضی آشکار روبه روست. به اعتقاد نگارندگان پژوهش حاضر می تواند به عنوان نخستین گام، ابواب غایت انگارانه این نظریه را در فلسفه صدرا (به ویژه اخلاق فردی و اجتماعی آن) فتح کند.
تأملی در نسبت میان مرجعیت عقل و معرفت شناسی اشراقی در ایمان گروی بشر عصر حاضر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر که قوای ادراکی-ذهنی و تعقل برترین ویژگی انسان شمرده می شود و شواهد تجربی توانسته اند ربط نفس و ذهن و به تبعِ آن تجربه های معنوی و مغز را در مقوله عقل عملی روشن سازند، مرجعیت عقل و تأثیر تکامل تدریجی مغز در گرایش به ایمان مورد توجه فلسفه تکامل گرای طبیعی قرار گرفته است. اگر ایمان باورهایی را شامل می شود که شأن و جایگاه معرفتی دارند، بی شک پسندیده تر است که از پشتوانه عقلانی برخوردار باشد، زیرا داده هایی که قوای شناختیِ ویژه برای شواهدِ تجربیِ پایه ای به ارمغان می آورند مقبولیت ایمان مبتنی بر عقل را برای پیروان مکتب های فلسفیِ شاهدگرایی برآورده می سازند. از سوی دیگر در مطالعات انفسی پیرامون مسئله ایمان، معرفت اشراقی و جنبه های شهودی مرتبه ای عالی تر را به خود اختصاص می دهند. ایمان و عقل مکمل یکدیگر، ضروریِ تعالی و دو حقیقت هم افزا هستند و آنجا که عقل امور مربوط به دغدغه نهایی را حل نشده رها کرده ایمان نقش خود را در اداره حیات انسان ها ایفا کرده است. فعالیت های متعارف عقل با تنگناهای حاکم بر عقل و نیز خودمحوری آن تحدید می شود. هرچند مرتبه ایمان بالاتر از عقل است، اما کارکرد قوای مغزی-ذهنی و به دنبال آن نیروهای عقلانی در بهبود وضعیت انسان عصر حاضر که برای استمرار حیات فردی و اجتماعی خود نیاز جدی به ایمان گروی و تجربه های معنوی دارد انکارناپذیر است. به نظر لازم و ضروری است که در آموزش های رسمی آن دسته از رهیافت هایی که به تقویت توأمان ابعاد معرفت شناختی، عقلانی و ایمانی بشر می انجامند گنجانده شوند.
مسأله «من» در نگاه گلن استراوسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
186 - 213
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در فلسفه ذهن بحث از «من» است که فلاسفه با تعابیر مختلف خود، هویت شخصی، نفس و روح از آن یاد کرده اند. نظریات متفاوت فلاسفه درباره هستی و حتی چیستیِ این مفهومِ به نظر ساده و بدیهی، آن را به یک مسئله فلسفی تبدیل نموده است. استراوسن فیلسوفی فیزیکالیست است که با تعبیر«خود» به این مسئله پرداخته است. وی از یک سو قائل به وجود «من تجربی» است؛ اما از سوی دیگر، ویژگی هایی چون استمرار، شخصیت و عاملیت را منکر شده است. درحالی که به نظر می رسد این مؤلفه ها، ویژگی هایی اساسی برای معنای «من» می باشند. نوشتار حاضر با روش تحلیلی-انتقادی سعی می کند از بستر تحلیل مؤلفه های مفهوم «من» مورد نظر استراوسن، به این سؤال بپردازد که وی چگونه با عدم پذیرش این سه ویژگی، وجود «من» را باورکرده است. در این راستا، ابتدا دیدگاه استراوسن درباره ماهیت و وجود «من» تحلیل شده و پس از ارزیابی دیدگاه او این نتیجه حاصل می شود، که حذف این سه ویژگی ناشی از نقاط ضعفی چون اتخاذ مبنای فیزیکالیستی، رویکرد تجربه گرایی و روش پدیدارشناسانه و نگاه ذهنی صر ف به «من»، نیز خلط دو مقام ثبوت و اثبات و ضعف در تبیین ویژگی وحدت درطول زمان است.
قلب و ادراک زیبایی از دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
315 - 340
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی به ویژه در حکمت صدرایی، برای انسان سه نحوه وجود مطابق عوالم ماده، خیال و عقل در نظر گرفته می شود. انسان در هر یک از این انحاء وجودی، ادراکات و افعال خاص خود را دارد اما برخی ادراکات و افعال نیز به قلب نسبت داده شده است. در بیان عرفا و حکمای اسلامی سه دیدگاه مختلف درباره قلب و نسبت آن با عقل دیده می شود. در بررسی حاضر که بنابر خوانش علامه طباطبائی از حکمت متعالیه صدرایی صورت گرفته است، قلب استعاره ای مجازی از نفس یا همان حقیقت انسان معرفی می شود که بر هر سه ساحت وجود انسان استوار است. از نگاه علامه طباطبائی، ادراک زیبایی نوعی معرفت حضوری است و با قلب ارتباط مستقیم دارد و متعاقباً در آن تأثیر می گذارد. از این رو نقش مهمی برای زیبایی و زینت در زندگی انسان در نظر می گیرند و آن را برای حیات اجتماعی انسان ضروری می دانند. ایشان توجه انسان به زیبایی را مطابق قوا و احتیاجات او و در نتیجه الهام الاهی می دانند به طوری که نگاه زیباشناسانه در استکمال مراتب وجودی انسان تأثیر بسیاری دارد و هنر و ادبیات را از مهم ترین ادراکات اعتباری هر جامعه می شمارند.
جایگاه نظر کانت در میان نظریه های ناظر بر روابط دین و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
562 - 582
حوزههای تخصصی:
چنانکه می دانیم، کانت یکی از مهمترین نظریه ها را درباره نسبت میان دین و اخلاق ارائه کرده است. توضیح و تحلیل موضع کانت در خصوص نسبت میان اخلاق و دین و تعیین جایگاه آن با معرفی مهمترین آراء مطرح در این خصوص آغاز می شود تا از این رهگذر موقف و موضع کانت کشف و تعیین گردد. تعیین و تشخیص موضع کانت به سبب تمایزی که میان دین وحیانی و تاریخی و دین طبق تلقّی و تفسیر خود می گذارد، در بدو نظر دشوار می نماید. نهایتاً معلوم می شود که رابطه اخلاق کانتی با دین وحیانی رابطه ای غیر تاریخی است؛ دوگانگی میانشان حاکم است و منشأ واحدی ندارند؛ ولی با تفسیر عقلانیِ دین وحیانی سازگاری میان آن ها امکان پذیر است. ولی اگر اخلاق کانتی با دین عقل عملی سنجیده شود، رابطه آن دو غیر تاریخی بوده و میان آن ها دوگانگی برقرار است؛ از حیث منشأ مستقل از هم بوده و دین عقل عملی وابسته به اخلاق خواهد بود. در اثر منتشره پس از مرگ خدا همان عقل عملی است و کمال اخلاقی و سعادت حقیقی که ظهور کامل عقل عملی در عالم پدیدار است در جامعه مشترک المنافع اخلاقی تحقق می یابد.
نفس در مابعدالطبیعه مذموم و ممدوح در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از سه رکن تشکیل دهنده تمامی مابعدالطبیعه های کلاسیک، نظریه نفس است. کانت در کنار نفس، جهان و خدا را نیز به عنوان دیگر ارکان مابعدالطبیعه استعلایی معرفی کرده و نسبت سازوار آن ها با یکدیگر را به مثابه رئوس «علم فلسفه» در نقد سوم تبیین کرده است. به عقیده وی برای نیل به چنین مطلوبی، لازم است هر یک از این سه رکن در چارچوب فلسفه نقدی مورد تحلیل قرار گیرند تا بدین طریق گره های تاریخی مابعدالطبیعه سنتی باز شود و فلسفه بتواند همچون دانش های متقنی چون ریاضیات و فیزیک حرکت رو به پیشرفت داشته باشد. وی در بخش دیالکتیک استعلایی نقد عقل محض ، ذیل قیاسی حملی دعاوی متعاطیان مابعدالطبیعه به خصوص صورتبندی هایی که دکارت در آثار خود ارائه کرده را در چهار مغالطه معروف بررسی کرده و چرایی عقیم بودن آن ها را نشان داده است. این نوشتار درصدد است علاوه بر تقریر رویکرد متعاطیان سنتی مابعدالطبیعه در خلال دو بحث جدی کانت در باب نفس- یکی به عنوان شرط شناخت و دیگری به عنوان بخشی از مابعدالطبیعه سنتی و مغالطات مضمر در آن- نشان دهد چگونه نفس به عنوان یکی از ارکان «علم فلسفه» و نظام کامل فلسفی در فلسفه نقادی کانت صورتبندی شده و برای این صورتبندی چگونه باید از نفس شناسی دکارتی رد شد.
نگرش فیزیک دانان درباره ی واقع نمایی نظریه های علمی، و پیدایش واقع گرایی ساختاری در فلسفه علم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
121 - 153
حوزههای تخصصی:
واقع گرایی ساختاری از دیدگاه های تاثیرگذار در فلسفه ی علم معاصر است که در میان بسیاری از فیلسوفان علم واقع گرا مورد اقبال واقع شده است. این دیدگاه به شکلی سامان یافته از سوی جان ورال معرفی شده و دیگران آن را گسترش داده اند. هدف از این پژوهش بررسی نسبت میان شکل گیری دیدگاه واقع گرایی ساختاری و دیدگاه های پراکنده ی فیزیک دانان درباره واقع نمایی نظریه های علمی است و به این پرسش می پردازد که چگونه ساختارگرایی جان ورال بر زمینه ای از دیدگاه های فیزیک دانان درباره ی واقعیت فیزیکی و واقع نمایی نظریه های علمی شکل گرفته است؟ پس از بررسی دیدگاه جان ورال و نیز آرای شماری از فیزیک دانان برجسته در باب واقع نما بودن نظریه های علمی و شرح دو رویکرد مهم در تقابل میان آن ها، نشان داده شد که ورال از خلال رویکرد ساختارگرایانه ی هانری پوانکاره که به شکل روشن تری سامان یافته بود، به نظریه ی واقع گرایی ساختاری اش دست یافته،و نخستین کسی بود که جوهره ی اندیشه ی پوانکاره را دریافته و سپس آن را به شکلی فنی تر و فلسفی تر پرورش داده است. همچنین می توان نتیجه گرفت که برخلاف دیدگاه معمول، که در بسیاری موارد پنداشته می شود نظریه های فلسفی از مناقشات میان فیلسوفان سر برمی آورند، در این مورد می توان به روشنی دید که نظریه ی واقع گرایی ساختاری جان ورال ریشه در مناقشات فلسفی میان فیزیک دانان دارد.
تحلیل و رد استدلال های تسلسلی و عدم امکان شناخت در گفت وشنود پارمنیدس افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
227 - 259
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بخش نخست گفت وشنود پارمنیدس موردبررسی قرار می گیرد. این گفت وشنود دو چالش عمده را پیش روی نظریه صورت ها قرار می دهد که عبارت اند از: «استدلالات تسلسلی» یا «استدلال انسان سوم» و «عدم امکان شناخت.» ابتدا می کوشیم تا شرح دقیقی از بخش نخست این گفت وشنود به دست دهیم و در ادامه با تحلیل استدلالات پارمنیدس، نشان می دهیم که استدلال های وی برفرض های «خوداسنادی»، «یکی بالاتر از بسیاری» «اصل ناهمانندی» و «اصل یکتایی» استوار است. سپس روشن می کنیم که پارمنیدس در به کاربستن فرض ناهمانندی موجه نیست و نمی تواند استدلال تسلسلی خود را اقامه کند. پس ازآن به مسئله جدایی صورت ها از اشیاء این جهانی و در پی آن «عدم امکان شناخت» می پردازیم و با تحلیل استدلال وی نشان می دهیم که پارمنیدس در حکم به عدم امکان شناخت، مرتکب دست کم دو خطای منطقی شده است و از صرف اینکه صورت ها از جهان ما جدا هستند، نمی توانسته نتیجه بگیرد که ما از صورتِ دانش بهره نمی بریم.
نظریات سه گانه اگوستینوس درباره میل و لذت بر اساس کتاب اعترافات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
251 - 267
حوزههای تخصصی:
اگوستینوس معتقد است بیشتر لذات و امیال انسان (جز عشق به خدا) بد و شرهستند. او در سه مرحله علت این شر بودن را توضیح می دهد. در مرحله اول، غفلت و اشتباه معرفتی انسان را علت این انحراف می داند. در مرحله دوم تحت تاثیر پولس رسول، گناه نخستین آدم و هبوط انسان به زمین را علت شر بودن امیال و لذات معرفی می کند و در مرحله سوم نیز، طمع ذاتی انسان را که حتی پیش از هبوط نیز در او وجود داشته، علت شر بودن لذات و امیال می داند. به نظر می رسد اگوستینوس این سه مرحله را در طول هم بیان کرده است؛ به این معنی که طمع ذاتی انسان (که در وجود هر انسانی از بدو آفرینشش نهفته است) باعث هبوط او به زمین شد و همین هبوط نیز باعث تکثر لذات شر و بد و سپس خطای معرفتی در پیدا کردن میل، جهت و لذت واقعی گردید. در نتیجه، وجود نوعی طمع در ذات انسان که به معنی فراروی از حد خود است، علت اصلی و اولیه انحراف در لذت و میل است و دو امر دیگر بعد از این عامل و به سبب آن، پدیدار می شوند. در نتیجه به این مسئله می پردازیم که از نظر اگوستینوس، در طبیعت انسان (حتی قبل از گناه اصلی) دو میل وجود دارد: الف) میل به سعادت و اطاعت از خدا ب) طمع. اولی خوب و دوم شر است و این دو نوعی ناهماهنگی در ذات انسان به وجود می آورد.
ناهم سنجگی تامس کوهن و نسبی انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
58 - 78
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه تامس کوهن (1922-1996)، فیلسوف و مورخ علم شهیر آمریکایی، «ناهم سنجگی» (incommensurability) است. به طورکلی، ناهم سنجگی به دو دسته روش شناختی (methodologic) و معناشناختی (semantic) تقسیم می شود. ناهم سنجگی روش شناختی ناظر به تغییر معیارهای (Standard Variance) ارزیابی و توجیه نظریه، از نظریه ای به نظریه دیگر است و ناهم سنجگی معناشناختی ناظر به تغییر معناشناختی (Semantic Variance) اصطلاحات به کاررفته در نظریه از نظریه ای به نظریه دیگر است. این انگاره کوهن منبع الهام تازه ای برای آموزه های نسبی انگارانه در فلسفه درباره صدق و معرفت بوده است. تمرکز این مقاله بر ارتباط های ممکن میان ناهم سنجگی و آموزه های نسبی انگارانه برحسب رابطه استلزام منطقی است. ازاین رو، پرسش اساسی آن است که آیا اِمکان برقراری ارتباطی منطقی میان این انگاره و نسبی انگاری وجود دارد یا خیر. در بخش آخر، انواع ارتباط های منطقی میان ناهم سنجگی معناشناختی و روش شناختی با نسبی انگاری صدق و معرفت برحسب شرایط لازم و کافی با استفاده از استلزام منطقی ارائه می شود. سپس تلاش می شود هرکدام از گزاره های حاصل شده تحلیل و بررسی شود.
بررسی تطبیقی هستی شناسی خلأ از منظر صدرالمتألهین و فیزیک جدید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
149 - 174
حوزههای تخصصی:
موضوع خلأ به تبع مکان از مباحثی است که از دیرباز تا کنون ذهن فلاسفه قدیم و مشرب های فکری- فلسفی دانشمندان اسلامی و فیزیک دانان را به خود مشغول کرده و دیدگاه های متفاوت و گاهی متناقض در تبیین هستی شناسی خلأ پدید آمده است. چنان که نتایج بررسی تطبیقی بین فیزیک جدید از طرفی و مشرب های مختلف فلسفی نشان دادند که در فیزیک کلاسیک خلأ ممکن است و فیزیک دانان در پی رسیدن به خلأ کامل می باشند؛ ولی در دیدگاه کوانتومی در همه جا افت و خیزهای کوانتومی ناشی از میدان وجود داشته و جهان ملأ است که با دیدگاه صدرایی همسوست. البته باید دقت شود که میان مفهوم ملأ در فیزیک کوانتوم با مفهوم آن نزد ملاصدرا تفاوت وجود دارد. چون در زمان ملاصدرا موضوع افت و خیزها و میدان های کوانتومی اصلاً مطرح نبوده است؛ لذا ضرورت دارد هستی شناسی خلأ در نحله های گوناگون به صورت تطبیقی صورت پذیرد و در گام نخست، در این پژوهش از دو منظر صدرایی و فیزیک جدید، این هستی شناسی مورد بررسی واقع می گردد و بررسی تطبیقی سایر نحله ها با فیزیک جدید و کلاسیک را به پژوهش های آینده می سپارد. پژوهش حاضر اطلاعات را به صورت کتابخانه ای جمع آوری و به صورت توصیفی-تحلیلی بررسی می نماید.
بررسی فیزیکی شعورمندی و اختیار در پدیده های کوانتومی از منظر حکمت سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
143 - 172
حوزههای تخصصی:
بنیانی ترین اصول کوانتوم را می توان در اصل عدم قطعیت و تأثیر ناظر در رفتار ذرات کوانتومی مطرح نمود که اولی با اختیار و دومی با شعورمندی ذرات در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارد. اگر تفسیر خلق اندازه گیری در ذرات کوانتومی را به این دو اصل بیفزاییم، ادعای دخالت امور ماورایی در ایجاد ذرات به واسطه اختیار و آگاهی نیزگزاف نمی نماید؛ چراکه مبنای ابن سینا در اختیار و آگاهی از طریق افاضه «عقل فعال» است؛ یعنی هر گاه چیزی اختیار شود، ذرات کوانتومی یا ذراتی که بیشترین قرابت را با امور مجرد دارند، در مغز ایجاد می شود و آگاهی جریان می یابد. سؤال این است که چگونه می توان مدل اختیار و آگاهی در فیزیک را بر فلسفه اسلامی بنیان نهاد؟ هدف این مقاله بررسی فیزیکی فلسفه ابن سینا در روابط میان اختیار و آگاهی و مقایسه آن با فلسفه فیزیک موجود است. این پژوهش اطلاعات را به صورت کتابخانه ای جمع آوری و به صورت توصیفی تحلیلی بررسی می نماید. این تحقیق در پایان به این نتیجه می رسد که مدل ابن سینا از مدل های موجود در فیزیک، برتری چشمگیری دارد. به علاوه اینکه این مدل از نظرگاه دین نیز قابلیت ارتقاءدارد.
نظریه ای درباره مشاهده ناپذیرها بر اساس دیدگاه های علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۹
95 - 125
حوزههای تخصصی:
درباره چیستی مشاهده ناپذیرها مناقشه ای پردامنه بین واقع گرایان و ناواقع گرایان علمی در گرفته است. این مقاله گفت وگویی را میان فلسفه علم و فلسفه اسلامی می گشاید و بر اساس دیدگاه هایی فلسفی از علامه طباطبایی (1281-1360) درباره مشاهده ناپذیرها نظریه پردازی می کند. این دیدگاه ها شامل «اصالت وجود»، «علم حصولی و خطاپذیری آن» و «اعتباریات»اند. مقاله حاضر مفاهیم توصیف گر مشاهده ناپذیرها را تحلیل و چنین استدلال می کند که آنها نه مفاهیم ماهوی اند، نه مفاهیم منطقی/ فلسفی و نه از اعتباریات عملی اند؛ با این حال مشاهده ناپذیرها از جنبه ای به ماهیت و از جنبه ای دیگر به اعتباریات عملی شباهت دارند؛ همچنین استدلال می شود هویت مشاهده ناپذیر وجودی دارد و توصیف های نظری درباره آن می توانند واقع نما باشند. در عین حال اعتبارهایی در ساختن مدل های نظری درباره مشاهده ناپذیرها استخدام می شوند و به این دلیل معرفت علمی خطاپذیرست. درمجموع نظریه ای که در این مقاله توسعه می یابد از وجهی واقع گرایانه است و از وجهی بر عناصر اعتباری در ساخت علم تأکید دارد.
مقایسه روایت قربانی کردنِ فرزند به دست ابراهیم در عرفانِ ابن عربی و نگرش اگزیستانسیالیستی کیرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
113 - 133
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تمرکز بر اندیشه های حکمی – عرفانیِ ابن عربی، عارف بلندآوازه مسلمان، و سورن کیرکگور، فیلسوف و متأله دانمارکی، که از او در مقام بانیِ اگزیستانسیالیسم یاد می شود، مقایسه ابتلای ابراهیم به قربانیِ فرزند در روایت مسیحی و اسلامی را محور پژوهش خویش قرار داده است. ابن عربی در فَصِّ اسحاقیِ فصوص الحکم و کیرکگور در کتاب ترس و لرز دست به تأویل و تفسیر آزمون ابراهیم زده اند. پرسش اصلی تحقیق، مبانی و مبادیِ مؤثّر بر اندیشه ابن عربی و کیرکگور در تأویلِ روایت مذکور است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهند وجه افتراقِ دیدگاه ابن عربی و کیرکگور در نوع نگاهی است که هر یک به انسان و جایگاه او در نظام آفرینش دارند. اختلاف دیدگاهی که بر بنیاد آن، ابراهیم شهسوار ایمان و مؤمنِ به لطفِ محال در دیدگاه کیرکگور و مردود در تأویل صورتِ اسحاق به گوسفند به روایت ابن عربی است. در دیدگاه کیرکگور، انسان، فردِ تنها و مسئول در پیشگاه خداوند و در عرفان ابن عربی، رؤیای ابراهیم در ذبحِ فرزند، از یک طرف مدخلی برای ورود به عرصه مباحث رؤیا و خیال و از طرف دیگر دست آویزی برای شرح و بسط مباحث وحدت وجودی و جایگاه انسان کامل در عالَم است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی و با اتکاء به داده هایی که از طریق منابع کتابخانه ای گرد آمده اند، ابتدا به مقایسه جایگاه انسان در نظام فکری ابن عربی و کیرکگور پرداخته و سپس آراء آن دو در باب روایتِ قربانیِ اسحاق را مورد مطالعه قرار می دهد.