مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
برهان حدوث
حوزه های تخصصی:
این تحقیق بررسی تطبیقی را پرتوی در فهم اندیشه های دو دانشمند مؤثر در تاریخ علم کلام و علم تفسیر اخذ می کند. زمخشری در الکشاف و فخر رازی در التفسیر الکبیر، به رغم وابستگی به دو نظام فکری مختلف، معرفت خدا را استدلالی دانسته و علاوه بر آن دلایلی «قرآن بنیان» در اثبات وجود باری ارائه داده اند. هر دو مفسر برهانهای فطرت، حدوث در اجسام و حدوث در صفات را به کار بسته اند، ولی رازی علاوه بر اینها از براهین فلسفی چون وجوب و امکان، امکان ذوات و اعراض و نیز برهانی مرکب از امکان و حدوث ذوات و اعراض بهره می گیرد. البته این اختلاف با توجه به مبانی روش شناختی دو مفسر قابل تبیین است، زیرا زمخشری متکلمی است که نسبت به روشهای فلسفی، بی مهری می ورزد و آن را بیهوده می انگارد. از این رو، روی آورد وی صرفاً کلامی است اما رازی متکلمی متأثر از فلسفه و متمایل به آن است، در نتیجه افزون بر اقامة براهین کلامی، براهین فلسفی نیز ارائه داده و بدین ترتیب گرایش به تکثر دلایل اثبات وجود خدا، در التفسیر الکبیر ملاحظه می گردد.
مطالعه تطبیقی شروح نهج البلاغه در برهان فسخ عزایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گزارش تجربه گونه امیرمؤمنان علی(ع) از شناخت خدا به سست شدن عزیمت ها وگشوده شدن بسته ها راهی نو در خداشناسی است. مواجهه شارحان نهج البلاغه با این روایت، مسأله تحقیق حاضر است. بررسی تطبیقی شروح نهج البلاغه مواضع اختلافی و اشتراکی آنان در فهم کلام امام علی(ع) را توصیف و تبیین میکند. آنان با سه رهیافت درون دینی، فلسفی و کلامی به تقریر و تحلیل شناخت خداوند به فسخ عزایم پرداخته اند. تفسیر روایت به شناخت از طریق معرفت نفس، حاصل رهیافت درون دینی است که بر اساس آن، تجربه حضور تدبیر الهی در خویشتن به دست میآید.این رهیافت مبتنی بر برخی از آیات قرآن وروایات معصومین (ع) است که عده ای از شارحان بدان استناد جسته اند. رهیافت فلسفی مفاد روایت را به برهان وجوب و امکان تحویل میدهد و رویکرد کلامی، آن را به برهان حدوث برمیگرداند. شارحان نهج البلاغه در بیان مدلول طریق فسخ عزایم نیز اختلاف دارند. اثبات صانع، اثبات تدبیرالهی، قدرت الهی و یکتایی خداوند، نتیجه این طریق دانسته شده است.
خوانش ملاصدرا از برهان حدوث متکلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان حدوث متکلمان در اثبات وجود خدا مبتنی بر حدوث عالم (ماسوی الله) و درنتیجه وابستگی آن به مبدئی قدیم است. بدین گونه که مناط نیاز معلول به علت را حدوث آن قرار می دهند. اما حکما مناط نیاز به علت را امکان ماهوی و ملاصدرا آن را امکان فقری می دانند. در اندیشه صدرایی بر برهان حدوث، دو اشکال اساسی وارد است؛ اشکال اول، مبنایی است و بر دخالت دادن حدوث به عنوان مناط نیاز به علت وارد شده و اشکال دوم بر بنای استدلال اینکه حدوث عالم در سطح عوارض و اوصاف بیرونی آن است و متکلمین از سرایت آن به جوهر عالم ناتوان اند. ملاصدرا می کوشد به واسطه حرکت جوهری به نوعی حدوث را متوجه جوهر عالم بداند و برهان را تصحیح کند. این تکاپو گرچه قالب برهان حدوث را حفظ می کند؛ ولی محتوای آن را تغییر کلی می دهد و بیشتر به سمت برهان حرکت نزدیک می کند.
اهمیت عقل و استدلال های عقلی برای اثبات وجود خدا از منظر زمخشری در تفسیر کشاف
منبع:
تفسیرپژوهی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰
115 - 91
حوزه های تخصصی:
جارالله زمخشری معتزلی از مفسران و متکلمان تأثیر گذار در قرن ششم هجری بوده است. و با نگارش تفسیر کشاف بسیاری از آیات الهی را تبیین و روشن نموده است. معرفی اندیشه های کلامی و تفسیری این اندیشمند بزرگ می تواند قدمی در راه آشنایی با فرهنگ و معارف اسلامی تلقی گردد. با بررسی دیدگاه های این مفسر،معلوم گردید با رویکرد عقلی مباحث خداشناسی را مورد تحقیق قرار داده است. زمخشری عقل را در دستیابی به اثبات وجود خدا و صفات او مستقل و معارف وحیانی را صرفاً تنبیهی می داند.وی نظر واستدلال در مسائل اعتقادی راضروری می داند وبااستناد به آیات قرآن هرگونه تقلید کورکورانه در باورهای دینی رامردوداعلام نموده است. وی با استفاده از آیات قرآن مجید براهینی چون فطرت، امکان و وجوب، حدوث و نظم را برای اثبات وجود خداوند بکار گرفته است.واز این طرق وجود خدارا اثبات نموده است دراین نوشتار اندیشه های ایشان در این مباحث تبیین می گردد.
تحلیل و ارزیابی اشکالات معاصر غربی بر ادله کریگ در صغرای برهان حدوث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
135 - 159
حوزه های تخصصی:
برهان حدوث یکی از براهین اثبات وجود هستی بخش است که بیشتر مورد استفاده اهل کلام بوده و در غرب به برهان جهان شناسی موسوم است. اهل کلام عموماً به خاطر اعتقاد به حدوث عالم حامی این برهان و حکما عمدتاً منکر برهان حدوث اند، زیرا که منکر صغرایش، یعنی حدوث عالم اند و عالم را قدیم می دانند. پرچمدار حمایت از این برهان و حدوث عالم در فلسفه معاصر غربی ویلیام کریگ است که برای آن دلایل فلسفی و طبیعی مطرح کرده و استدلالات نوینی را آورده است و در مقابل، منکرینی دارد که عمده ترین اشکالات در اندیشه ماتسون، دیور، اسمیت و راسل مطرح شده و دلایل منکرین دیگر به استدلالات اندیشمندان مذکور برمی گردد. بنابراین، در نقد اندیشه کریگ به دیدگاه این دانشمندان پرداخته شده است و اشکالات، ناظر به بحث های تسلسل در علل، مکتب تحصلی (پوزیتویسم) و حدوث و قدم عالم است. این پژوهش با روش تحلیلی انتقادی به بررسی مهم ترین اشکالات وارده بر صغرای برهان حدوث از سوی فیلسوفان غربی نشان داده است که ادله آنان برای اثبات مدعایشان کافی نیست. هرچند به نظر می رسد استدلالات کریگ برای حدوث عالم نیز یقینی نیست و بیشتر از فرضیه های غیرقطعی استفاده کرده است، اما توجه به مجموعه دلایل او و نیز بهره گیری از ادله مختلفی همچون استدلال های اندیشمندان اسلامی می تواند به صورت انباشتی، نظریه حدوث را نسبت به انگاره های رقیب، موجه کند.
آرای علامه طباطبایی در اثبات خدای تعالی از طریق برهان إنّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
57 - 78
حوزه های تخصصی:
استدلال های تجربی مبتنی بر برهان إنّ از جمله استدلال های مورد تمسک علامه طباطبایی در اثبات وجود خداست که قابلیت کاربردداشتن آنها برای عموم مردم که توان درک استدلال های عقلی را ندارند یا به علت غرق شدن در مسائل مادی و تجربیات، رجوع به فطرت خدادادی برایشان سخت شده است، از مزایای این براهین نزد او به شمار می آید. مقاله حاضر با پرداختن به این دسته استدلال های علامه که شامل سه قسم برهان نظم، حدوث و حرکت می شود، مسئله وجود خدا را به نحو تجربی از منظر وی شناسایی کرده است.
مقایسه ای میان براهین جهان شناختی غزالی و ویلیام کریگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۷
97-121
حوزه های تخصصی:
براهین جهان شناختی براهینی هستند که در آنها با تأمل در جهان آفرینش و با تکیه بر نیاز موجودات متحرک و ممکن، به یک موجود کامل استناد می شود. یکی از اقسام این دسته از براهین، برهان جهان شناختی کلام است که در میان متکلمان اسلامی به برهان حدوث معروف است و در آن از طریق حدوث زمانی عالم به اثبات وجود خالق پرداخته می شود. این برهان از براهین سنتی است که به رغم نقدهایی که به آن شده، در روزگار ما بازسازی شده است. مقاله حاضر تقریر سنتی این برهان را توسط غزالی با تقریر بازسازی شده آن توسط کریگ مقایسه می کند و در مقام بیان تفاوت این دو تقریر نشان می دهد که غزالی با این برهان در صدد اثبات وجود خداست در حالی که کریگ معتقد است یافته های علمی احتمال وجود خدا را تقویت می کنند.
بررسی تطبیقی برهان حدوث در اثبات وجود خدا از دیدگاه نظّام و کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
344 - 325
نظّام معتزلی و کندی فیلسوف به عنوان یک مسلمان در مناظرات اعتقادی و آثار علمی خویش از برهان حدوث استفاده کرده اند. تاریخچه این برهان به یونان باستان بر می گردد و تا عصر نظّام و کندی دچار تغییرات اساسی شده به طوری که برحسب مقدمات خود، تقریرات مختلفی یافته و هر کدام از اندیشمندان مذاهب مختلف کلامی براساس دیدگاهی که در خصوص عالم و نحوه حدوث آن دارند به تقریر متفاوتی از آن پرداخته اند. این برهان از دلایل مهم اثبات وجود خدا نزد متکلمان است و استفاده کندی از این برهان دلیل بر معتزلی بودن وی نیست. این برهان براساس تقریر نظّام دارای دو جنبه سلبی و اثباتی و در نزد کندی دارای سه تقریر مختلف است. مسئله اساسی در تحقیق حاضر این است که این دو رویکرد، در عین تفاوت چه شباهتی با هم دارند؟ آیا کندی از نظّام تاثیر پذیرفته و معتزلی مذهب است؟ یا هر دو از منبع و اثر مشترکی تاثیر پذیرفته اند؟ جنبه سلبی برهان حدوث نظّام با یکی از سه تقریر برهان حدوث کندی مشابهت دارد اما جنبه اثباتی برهان وی با تقریرات کندی تفاوت اساسی دارد. در تحقیق حاضر در صدد هستیم تا با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی و با تکیه بر شباهت ها و تفاوت های براهین حدوث نظّام و کندی به بررسی مآخذ آن و نحوه تأثیر پذیری آن دو از یکدیگر بپردازیم.
علیّت و حدوث نزد ماتریدی و تاثیر آن بر نظریه حدوث ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
363 - 345
علیت چونان قاعده کلی در اثباتِ باری در برهان حدوث، نقش مرکزی در دستگاهِ کلامِ ماتریدی دارد. ابومنصور ماتریدی معتقد است در برهان حدوث مقدمه صغروی که «عالمِ اعیان حادث است» از سه راه حس و عقل و نقل درک می شود و مقدمه کبروی که «هر حادث نیازمند محدث است» مفاد قاعده علیت و نزد عقل بدیهی است. پس از این برهان اثبات موضوعِ علم کلام - یعنی ذاتِ باری- مطرح می شود. در این مقاله با بررسی شیوه اقامه برهانِ حدوث نزد ماتریدی ، مفهوم و مفاد و فروعات قاعده علیت را معین می کنیم و به بررسیِ این پرسش می پردازیم که "حدوث" به مثابه ملاکِ نیازمندی معلول به علت در اینجا دقیقاً به چه معنی است؟ نشان می دهیم این مفهوم برخلاف سایر متکلمان، نزد ماتریدی نه صرفاً به معنی حدوثِ زمانی بلکه اولاً و بالذات به معنای "فقر و تناهیِ وجودی" است و این اندیشه در کلام ماتریدی می تواند به مثابه نوعی بستر تاریخی و الهیاتی برای ظهور "نظریه حدوث ذاتی" نزد فیلسوفانی مانند ابن سینا لحاظ شود.