مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه تربیت حرفه ای و مهارت آموزی و توجه به هدایت تحصیلی دانش آموزان به سمت تربیت حرفه ای در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است. پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش از نوع توصیفی است که در آن از روش آمیخته غالب استفاده شده است. در بخش کیفی پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و تحلیل کمی برای تأیید و اعتباربخشی نتایج بخش کیفی، با استفاده از روش های آمار توصیفی انجام گرفته است؛ داده هایی کمی به وسیله نرم افزار آماری SPSS25بر اساس تعداد دفعات تکرار و فراوانی واحدهای شمارش تحلیل شد. جامعه آماری، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش (1390) بود و کل جامعه به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. نتایج نشان دهنده آن است که سند در تعاریف ساحت های تعلیم و تربیت، شایستگی های پایه و بیانیه مأموریت ها، به تربیت حرفه ای و مهارت آموزی به صورت مناسبی توجه داشته است؛ ولی برخلاف طرح موضوع در تعاریف سند، به تربیت حرفه ای و مهارت آموزی در گزاره های ارزشی بیانیه ارزش های سند (5 گزاره از 30 گزاره)، ویژگی های مدرسه در افق 1404 (2 ویژگی از 17 ویژگی)، مؤلفه های تربیت دانش آموزان در اهداف کلان سند (4 مؤلفه از 45 مؤلفه تربیت)، هدف های عملیاتی (4 هدف از 23 هدف) و راهکارهای عملیاتی (سهم 6 درصد، 8 راهکار از 131 راهکار) به صورت مناسب توجه نشده است.
تأثیر راهبرد خود نظارتی توجه بر توانایی انتقال جایگاه اعداد و صحت محاسبات ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر راهبرد خود نظارتی توجه بر توانایی انتقال جایگاه اعداد و صحت محاسبات ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی انجام شد. روش پژوهش، از نظر هدف کاربردی و از منظر گردآوری یافته ها کمی از نوع آزمایشی با طرح تک آزمودنی (از نوع چند خط پایه با آزمودنی های مختلف) بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه سوم ابتدایی با مشکلات یادگیری ریاضی محصل در سال تحصیلی 1398-1397 بودند. در تحقیق حاضر از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است و از بین جامعه هدف، 2 دانش آموز پسر و 2 دانش آموز دختر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش عبارت اند از: آزمون هوش وکسلر (1974)، آزمون تشخیصی ریاضی کی مت (1986) و آزمون شاخص اختلال نارسایی توجه جردن (1992) و در همین راستا، نتایج از طریق روش تحلیل دیداری و با استفاده از شاخص های گرایش مرکزی و شاخص اندازه اثر تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد: الف) آموزش راهبرد خود نظارتی توجه، بر توانایی انتقال جایگاه اعداد دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی بر توانایی انتقال تأثیر مثبت داشته است. ب) آموزش راهبرد خود نظارتی توجه، بر صحت محاسبات ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی تأثیر مثبت داشته و سبب افزایش تحقق پیامدهای یادگیری درس ریاضی شده است. نتایج تحقیق حاضر می تواند به معلمان و متخصصان حوزه یادشده کمک کند تا بتوانند با آموزش راهبرد خود نظارتی توجه، توانایی انتقال جایگاه اعداد و صحت محاسبات ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی بهبود بخشند.
اثربخشی آموزش ادراک دیداری بر کاهش اختلالات یادگیری درس ریاضی دوره ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ادراک دیداری بر کاهش اختلالات یادگیری درس ریاضی دوره ابتدایی انجام شد. روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی در پایه های سوم و چهارم ابتدایی مدارس شهرستان بروجن بود که با استفاده از آزمون هوش ریون و اجرای آزمون تشخیصی نارسایی حساب ایران کی مت 30 نفر از دانش آموزان مبتلا به اختلال در ریاضیات تشخیص داده شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (در هر گروه 8 دانش آموز پایه چهارم و 7 دانش آموز پایه سوم در مجموع، 15 نفر) گمارده شده بود. ابزارهای پژوهش در این تحقیق از آزمون ریاضی کی مت اسماعیلی و هومن (1381)، آزمون هوش ریون (1962)، آزمون فهرست وارسی تشخیص DSM-IV-TR استفاده شد و بسته آموزش پروتکل آموزش ادراک دیداری در 10 جلسه 45 دقیقه ای (دوبار در هفته) به اعضای گروه آزمایش آموزش داده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد. هماهنگی حرکتی چشم بر کاهش اختلالات یادگیری با ضریب اتا برابر با 259/0 ، شکل و زمینه بر کاهش اختلالات یادگیری با ضریب اتا برابر با 213/0، ثبات شکل بر کاهش اختلالات یادگیری با ضریب اتا برابر با 279/0، روابط فضایی بر کاهش اختلالات یادگیری با ضریب اتا برابر با 233/0 تأثیرگذار بودند؛ ولی وضعیت در فضا بر کاهش اختلالات یادگیری با ضریب اتا برابر با 016/0 تأثیر معنادار نداشت. نتایج نشان داد آموزش ادراک دیداری بر کاهش اختلالات یادگیری درس ریاضی دوره ابتدایی تأثیر دارد.
اثربخشی بازی پازل (دستی و الکترونیکی) بر حافظه فعال دیداری، تجسم فضایی و چرخش ذهنی در دانش آموزان مقطع ابتدایی
حوزه های تخصصی:
حافظه فعال دیداری، تجسم فضایی و چرخش ذهنی از عوامل تأثیرگذار در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی به شمار می آیند. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی بازی پازل (دستی و الکترونیکی) بر حافظه فعال دیداری، تجسم فضایی و چرخش ذهنی در دانش آموزان مقطع ابتدایی انجام شد. پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پایه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 98-1397 بود که 50 نفر از دانش آموزان به صورت تصادفی چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 25 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارت اند از آزمون حافظه کاری کورنولدی، آزمون هوش وکسلر نسخه چهارم (خرده آزمون طراحی با مکعب ها و آزمون چرخش ذهنی محقق ساخته برای کودکان. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری بررسی شد. یافته ها نشان داد بازی پازل (دستی و الکترونیکی) بر حافظه فعال دیداری در دانش آموزان ابتدایی تأثیر معناداری داشت (02/0>P)، و بر تجسم فضایی تأثیر معناداری نداشت (07/0>P) و بر چرخش ذهنی نیز تأثیر معناداری داشت (03/0>P). در نتیجه، می توان برای تقویت حافظه فعال دیداری و چرخش ذهنی دانش آموزان مقطع ابتدایی از بازی پازل استفاده کرد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر موک بر بهزیستی روان شناختی و مهارت های مطالعه دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر موک بر بهزیستی روان شناختی و مهارت های مطالعه دانش آموزان است. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه گواه و آزمایش است. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان آق قلا بود. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای از بین مدارس دوره دوم مقطع ابتدایی شهرستان آق قلا، به صورت تصادفی یک مدرسه انتخاب شد. سپس، از بین پایه های تحصیلی به صورت هدفمند پایه ششم انتخاب شد و از بین دانش آموزان پایه ششم به طور همسان تعداد 40 دانش آموز به عنوان نمونه پژو هشی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های بهزیستی روان شناختی ریف-نسخه کوتاه ریف و کیس (1989) و راهبردهای مطالعه و یادگیری وین اشتاین (2002) بود که روایی پرسشنامه ها توسط متخصصان حوزه تعلیم و تربیت و روانشناسی پس از اعمال تغییرات جزئی تأیید نهایی شد و پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب، 72/0 و 74/0 به دست آمد. یافته های پژوهش نشان داد آموزش مبتنی بر موک تأثیر مثبت و معناداری بر بهزیستی روان شناختی و مهارت های مطالعه دانش آموزان دارد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت روش آموزش مبتنی بر موک نسبت به روش آموزش معمول تأثیر بیشتری بر بهزیستی روان شناختی و مهارت های مطالعه دانش آموزان دارد. بنابراین، می توان از این روش در کنار سایر روش ها برای بهبود بهزیستی روان شناختی و مهارت های مطالعه دانش آموزان استفاده کرد.
تأثیر روش ایده جویی اسکمپر بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش روش ایده جویی اسکمپر (روشی برای افزایش خلاقیت) بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان پسر کلاس چهارم ابتدایی شهر یزد صورت گرفت. روش تحقیق نیمه آزمایشی است و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل همه دانش آموزان پسر کلاس چهارم ابتدایی شهر یزد با تعداد 6173 نفر بود که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بوده اند. نمونه حاضر 58 نفر از دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی یزد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه با تعداد برابر قرار گرفتند. قبل از انجام طرح آزمایشی، هر دو گروه آزمون خلاقیت تصویری تورنس فرم الف (TTCT) و پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس (AMT) را انجام دادند و نتایج نشان داد قبل از شروع مداخله، خلاقیت و انگیزه پیشرفت دانش آموزان در دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری ندارد. هر دو گروه به پیش آزمون ها پاسخ دادند و سپس گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش روش ایده جویی اسکمپر قرار گرفت. در نهایت، هر دو گروه مجدداً به آزمون ها پاسخ دادند (پس آزمون). داده ها با استفاده از پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس (1977) جمع آوری شد و با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن بود که تفاوت معناداری در پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در میانگین انگیزه پیشرفت و مؤلفه های آن (پشتکار، اعتماد به نفس، سخت کوشی و انعطاف پذیری) وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد آموزش روش اسکمپر بر انگیزه پیشرفت و مؤلفه های آن در دانش آموزان مؤثر است.
مقایسه اثربخشی آموزش فنون توجه آگاهی و فنون شناختی-رفتاری بر علائم اضطراب امتحان دانش آموزان دختر
حوزه های تخصصی:
اضطراب امتحان یکی از پدیده های رایج است که بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر منفی دارد. در سال های اخیر روش های گوناگونی برای درمان آن مورد استفاده قرار گرفته است که پژوهش حاضر، با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فنون توجه آگاهی و شناختی- رفتاری بر علائم اضطراب امتحان دانش آموزان دختر انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دهم شهرستان ازنا در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 45 دانش آموزی که نمره بالاتر از 50 از آزمون اضطراب امتحان اسپیلبرگر (1980) کسب کرده بودند، برای نمونه پژوهشی انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در سه گروه، آموزش فنون توجه آگاهی، فنون شناختی -رفتاری و گروه گواه جایگزین شدند. به یکی از گروه های آزمایشی فنون توجه آگاهی، گروه دیگر آزمایشی فنون شناختی- رفتاری در طی 10 جلسه آموزش داده شد و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند. داده ها قبل از و بعد از مداخله ها با استفاده از پرسشنامه اضطراب امتحان اسپیلبرگر (1980) جمع آوری شد. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری و آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که آموزش فنون توجه آگاهی و فنون شناختی -رفتاری تأثیر معناداری بر کاهش اضطراب امتحان و مؤلفه های آن در دانش آموزان دختر دارد (001/0>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که میزان تأثیر فنون توجه آگاهی بر اضطراب امتحان و مؤلفه نگرانی بیشتر از فنون شناختی-رفتاری بود (001/0 > P) و بر مؤلفه هیجان پذیری تفاوت معناداری بین دو روش وجود نداشت (05/0<P). بر اساس یافته ها می توان گفت هر دو مداخله در کاهش علائم اضطراب امتحان دانش آموزان دختر اثربخش هستند و فنون توجه آگاهی می تواند جایگزین مناسبی برای فنون شناختی-رفتاری در درمان اضطراب امتحان باشد.
مقایسه خودکارآمدی، انگیزه پیشرفت و رفتار سازشی در بین دانش آموزان کلاس های چند پایه و عادی در مدارس ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه خودکارآمدی، انگیزه پیشرفت و رفتار سازشی دانش آموزان کلاس های چند پایه با دانش آموزان کلاس های تک پایه دوره ابتدایی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان کلاس های پنجم و ششم ابتدایی دبستان های دخترانه و پسرانه روستایی شهرستان بویین زهرا در سال تحصیلی 99-1398 بود. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای 118 دانش آموز از کلاس های چند پایه و 202 دانش آموز از کلاس های تک پایه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه های خودکارآمدی شرر و همکاران (1982)، انگیزه پیشرفت هرمنس (1970) و مقیاس رفتار سازشی لیمبرت (1974) استفاده شد. داده های گردآوری شده به کمک شاخص های آمار توصیفی (شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چندمتغیره) تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد اگرچه خودکارآمدی دانش آموزان کلاس های تک پایه بیشتر از دانش آموزان کلاس های چند پایه است، لیکن این تفاوت معنادار نیست. هم چنین، دانش آموزان کلاس های تک پایه دارای انگیزه پیشرفت بالاتری می باشند و دانش آموزان کلاس های چندپایه از رفتار سازشی بالاتری برخوردارند. بنابراین، توجه به ویژگی های کلاس های مذکور می تواند در پیشرفت همه جانبه دانش آموزان مؤثر باشد.
طراحی چارچوب برنامه درسی آموزش میان فرهنگی برای دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی چارچوب برنامه درسی آموزش میان فرهنگی برای دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان انجام شد. این پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام شد. میدان پژوهش متخصصان برنامه درسی، متخصصان علوم اجتماعی بودند که با حضور 18 مشارکت کننده به روش هدفمند و با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. داده های لازم با روش کدگذاری تجزیه و تحلیل شدند. برای اعتباربخشی چارچوب از گروه های کانونی با بهره گیری از نظرات خبرگان بهره برداری شده است. تحلیل عمیق مصاحبه ها به شناسایی و دسته بندی ویژگی های عناصر برنامه درسی آموزش میان فرهنگی منتج شد. مضامین ناظر بر اهداف برنامه درسی آموزش میان فرهنگی در سه بعد اساسی (شناختی، عاطفی/ نگرشی و مهارتی) تأکید دارد. در بخش محتوای آموزشی مواردی از جمله ترویج احترام به ارزش ها و تفاوت ها، تأکید بر حفظ و انتقال میراث فرهنگی، ضررت تأکید بر پرهیز از نژادپرستی، انطباق با هویت تاریخی محلی اقوام مختلف، توجه به انسجام ملی و قومی، توجه به تکثرفرهنگی، توجه به آموزش زبان های بومی و محلی، توجه به پرورش خودآگاهی فرهنگی، ترویج عدالت و برابری، توجه به ادیان مختلف آسمانی، پذیرش تفاوت ها. در بخش روش های یاددهی یادگیری، ایفای نقش، روش نمایشی، روش پروژه، روش تدریس همیاری، روش تدریس گردش علمی، روش تکیه سازی، روش بارش مغز، روش حل مسئله، روش محاکم قضائی و در نهایت، عنصر ارزشیابی در قالب آزمون عملکردی، ارزشیابی مشاهده ای، ارزشیابی شفاهی، آزمون مداد کاغذی، تکالیف مهارت محور،خودسنجی، و همسال سنجی شناسایی شدند.
رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر صورت گرفت. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و از حیث روش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل دانش آموزان دختر متوسطه دوم مدارس دولتی شهر بهشهر بود که از بر اساس جدول گرجسی و مورگان ، 320 نفر از دانش آموزان بر اساس روش طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های راهبردهای آموزشی برزآبادی فراهانی ، راهبردهای انضباطی عظیم پور ، مصرآبادی و یارمحمدزاده ، تعلل ورزی تحصیلی و باورهای معرفت شناختی توسط شومر به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی و روش معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین مؤلفه های راهبردهای آموزشی (راهبرد محوریت دانش آموز ، راهبرد آموزش مبتنی برگروه ، راهبرد ایجاد تمرکز و انگیزه ، راهبرد تدارک محیط بهینه ، راهبرد تدریس مستقیم ، راهبرد کنترل فرایند آموزش) با باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین این راهبردها با تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه رابطه منفی معنادار وجود دارد. بین مؤلفه های راهبردهای انضباطی (راهبرد مستقیم ، راهبرد پیشگیری مبتنی بر قانون گذاری ، راهبرد انسانی (غیر مستقیم) ، راهبرد واکنش سریع ، راهبرد مبتنی بر رابطه و شناخت ، راهبرد غیر کلامی ، راهبرد نمونه و مدل سازی و راهبرد ارجاع) و باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین این مؤلفه ها با تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه رابطه منفی معنادار وجود دارد. همچنین ، دیگر یافته های پژوهش نیز نشان داد باورهای معرفت شناختی در رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه نقش میانجی معناداری دارد.
ارزیابی تمرینات ادراکی حرکتی (پاریاد) و نوروفیدبک بر رابطه والد کودک و عملکرد اجرایی و هماهنگی دیداری حرکتی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به مقایسه اثربخشی تمرینات ادراکی حرکتی (پاریاد) و نروفیدبک بر رابطه والد کودک و عملکرد اجرایی و هماهنگی دیداری حرکتی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری انجام شد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش کل دانش آموزان پسر به تعداد 51 دارای اختلال یادگیری که در سال1400-1399 به کلینیک درمانی موفقیت در تهران مراجعه کرده بودند. براساس فرمول کوکران 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب شد. برای بررسی فرضیه ها از تحلیل کوواریانس و واریانس با اندازه گیری مکرر با آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. براساس یافته ها، بیشترین تأثیر تمرینات دیداری حرکتی پاریاد بر بهبود رابطه والد کودک دانش آموزان دارای اختلال یادگیری است. با توجه به آماره F برای مؤلفه های صمیمیت (54/14) در سطح 03/0 ، نارسایی های رشدی (88/12) در سطح 01/0 ، بیشترین معناداری را دارد. مقایسه میانگین ها نشان داد تمرینات ادراکی حرکتی (پاریاد) با میانگین های 65/23 و 27/44 بیشترین تأثیر را بر هماهنگی دیداری حرکتی و رابطه والد کودک در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری داشته است و نوروفیدبک با میانگین (80/22) بیشترین تأثیر را بر کارکردهای اجرایی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری دارد. تمرین نوروفیدبک بیشترین تأثیر را در کارکردهای اجرایی بر مؤلفه حافظه کاری (98/22) در سطح 02/0 ، کنترل هیجانی (33/20) در سطح 01/0 ، و برنامه ریزی/سازماندهی (33/20) در سطح 01/0 داشته است. همچنین، اختلال خواندن و ناتوانی یادگیری (48/16) در سطح 02/0 ، نارسایی های رشدی (37/13) و آسیب مغزی (54/18) در سطح 01/0 معنادار است . بین گروه ها در این مؤلفه ها تفاوت معناداری وجود دارد. با توجه به یافته ها، تمرینات دیداری حرکتی پاریاد موجب بهبود هماهنگی دیداری حرکتی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری می شود.
ارزیابی کارآمدی یک برنامه ارزشیابی تکوینی سه بخشی برای ارتقای عملکرد ریاضی دانش آموزان دبیرستانی
حوزه های تخصصی:
ارتقای عملکرد ریاضی دانش آموزان همواره یکی از دغدغه های مهم در تحقیقات آموزش ریاضی بوده است ولی اکثر تحقیقات تنها به ابعاد نظری مسأله پرداخته اند؛ و در عمل، کمتر به آن توجه شده است. پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که کارآمدی یک برنامه ارزشیابی تکوینی سه بخشی مشخص را برای ارتقای عملکرد ریاضی دانش آموزان به طور عملی بررسی کند. این برنامه از سه عنصر محوری (هدف گزینی، آموزش هدف نگر و بازخورد آموزشی عاجل) تشکیل شده است. طرح پژوهشی این مطالعه از نوع نیمه تجربی است، بدین منظور دو گروه از معلمان و دانش آموزان به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش شامل 25 معلم ریاضی و 382 دانش آموز و گروه کنترل هم از 25 معلم ریاضی و 404 دانش آموز تشکیل شده بود. نتایج نشان داد ارزشیابی تکوینی (مستمر) با فراوانی بالا (4 بار در هفته) و ارائه بازخورد آموزشی عاجل و فوری تأثیر چشمگیر و مثبتی بر عملکرد دانش آموزان در گروه آزمایش داشتند، به طوری که بر اساس نتایج آماری، ارزشیابی تکوینی که به دفعات زیاد برگزار شود تا 80 درصد باعث پیشرفت دانش آموزان می شود. همچنین، نتایج نشان داد سنوات خدمت معلمان تفاوت معناداری در ارتقای عملکرد دانش آموزان نداشت.
شناسایی و اولویت بندی نیاز های آموزشی نو آموزان پیش دبستانی عشایر: پژوهش ترکیبی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی نیازهای آموزشی اولویت دار نوآ موزان پیش دبستانی عشایر استان چهارمحال و بختیاری به کمک روش آمیخته اکتشافی از نوع مدل تدوین ابزار انجام گرفت. در بخش کیفی 12 نفر از متخصصان و کارشناسان دارای تجربه تدریس در حوزه عشایری با نمونه گیری هدفمند به عنوان مشارکت کنندگان بالقوه انتخاب شدند و با مصاحبه، داده های کیفی اولیه حاصل شد. از معیار همسوسازی داده ها برای سنجش اعتبار اولیه داده ها استفاده شد. هم چنین با روش تحلیل مضمون چارچوب اولیه الگو نیاز های آموزشی پیش دبستانی عشایر شکل گرفت. در بخش دوم در قالب روش تحقیق توصیفی- پیمایشی کمی از طریق پرسشنامه برآمده از بخش کیفی نظرات 150 نفر از آموزگاران و مربیان پیش دبستانی عشایر استان که به روش نمونه گیری هدفمند از نوع معیار انتخاب شده بودند و به کمک فرمول فریدمن 58 نیاز آموزشی به دست آمده در سه حیطه شناختی، مهارتی و نگرشی اولویت بندی شدند. نتایج نشان داد بالاترین نیاز آموزشی در حیطه شناختی مربوط به (آموزش حروف الفبا در حد تشخیص کلمات هم آغاز و هم پایان)، آموزش محیط زیست و آموزش خلاقیت؛ در حیطه مهارتی مربوط به آموزش زبان رسمی (گفتاری)، آموزش بهداشت فردی و عمومی و آموزش ارتباط با خانواده و مهارت های زندگی؛ در حیطه نگرشی مربوط به آموزش استقلال فردی و حق انتخاب، آموزش گرایش به نظم و انضباط و آموزش عزت نفس می باشند.
شناسایی عوامل شکل دهنده نهادینه سازی فعالیت های فوق برنامه ورزشی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان به روش آمیخته
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی عوامل شکل دهنده نهادینه سازی فعالیت های فوق برنامه ورزشی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان به روش آمیخته بود. در بخش کیفی از روش نظریه داده بنیاد رهیافت اشتراوس و کوربین و در بخش کمی از تحلیل عاملی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی صاحب نظران بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند و بر مبنای اشباع نظری با 11 نفر از آن ها مصاحبه شد؛ همچنین، جامعه آماری در بخش کمی دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان بودند که براساس تعداد پارامترهای شناسایی شده در بخش کیفی تحقیق به صورت تصادفی ساده 535 نفر از آن ها انتخاب شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از سه فرایند همپوش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، و در بخش کمی از روش تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج کیفی در ارتباط با نهادینه سازی فعالیت های فوق برنامه ورزشی، 107 مفهوم و 25 مقوله فرعی را نشان داد که در شرایط علّی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها دسته بندی شدند. هم چنین، بر مبنای یافته های کمی 90 مفهوم و 22 مقوله فرعی تأیید شد. با استناد به این نتایج می توان گفت که حرکت در جهت بررسی قابلیت های نهادینه سازی مستلزم درک یک مدل مفهومی از کلیه عوامل مؤثر و مطرح در آن است.
بررسی ویژگی های روانسنجی نسخه ایرانی مقیاس استرس اجتماعی معلم در ارتباط با دانش آموز
حوزه های تخصصی:
نظارت بر استرس معلمان با ابزارهای معتبر می تواند به منظور افزایش بهداشت روانی و اتخاذ سیاست ها و تصمیم های مناسب در رابطه با این افراد بسیار مفید باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی و اعتبار یک مقیاس خاص برای معلمان برای ارزیابی استرس وارد شده به آن ها از طریق دانش آموزان انجام شد. در مطالعه همبستگی حاضر 520 معلم در مقاطع تحصیلی مختلف به پرسشنامه استرس اجتماعی معلم در ارتباط با دانش آموز تادی و همکاران (2017) و پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ (1981) پاسخ دادند. به منظور بررسی اعتبار از نوع همسانی درونی مؤلفه های درونی پرسشنامه از آلفای کرونباخ و برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. همچنین، برای اطمینان از روایی همگرای پرسشنامه، همبستگی آن با نمره حاصل از پرسشنامه فرسودگی تحصیلی ماسلاچ (1981) بررسی شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد همه سوال ها به طور معناداری چهار عامل زیربنایی پرسشنامه استرس اجتماعی معلم در ارتباط با دانش آموز شامل پرخاشگری کلامی، ایرادگیری، واکنش نامناسب و رفتارهای ناپسند را اندازه می گیرند. در مجموع، نتایج این مطالعه نشان داد پرسشنامه استرس اجماعی معلم در ارتباط با دانش آموز تادی و همکاران (2017) در نسخه ایرانی از روایی و اعتبار قابل قبولی برخوردار است.
بررسی ساختار نتایج یادگیری قابل مشاهده از مبحث فیزیک شناوری به کمک یک آزمون با استفاده از نظریه SOLO
حوزه های تخصصی:
فرایند آموزش مراحل مختلفی دارد که یکی از مهم ترین این مراحل، ارزیابی برنامه های آموزشی است. یکی از مدل های ارزشیابی نوین که می توان به عنوان یک ابزار کیفی در ارزیابی سطح یادگیری دانش آموزان به کار برد، مدل ارزشیابی سولو است. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار نتایج یادگیری قابل مشاهده فراگیران در درس فیزیک، به کمک حل یک آزمون و ارزیابی پاسخ های آن ها به کمک مدل سولو است. روش این تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهرستان فردیس هستند که از میان آن ها 251 نفر ازدانش آموزان پایه دهم، یازدهم و دوازدهم به طور نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای، انتخاب شده اند. نتایج نشان می دهد که به طور میانگین 82 درصد دانش آموزان پایه دهم، 65 درصد از دانش آموزان پایه یازدهم و 86 درصد از دانش آموزان پایه دوازدهم مدارس نظری شهرستان فردیس، در سطح تک ساختاری قرار دارند و تقریباً هیچ یک به سطوح بالای سولو یعنی سطوح رابطه ای و انتزاع تعمیم یافته دست نیافتند.
بررسی تأثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی کارکنان با رویکرد رقابتی در دانشگاه های استان مازندران
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی کارکنان با رویکرد رقابتی دانشگاه های استان مازندران انجام شده است. پژوهش حاضر، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری اطلاعات آمیخته اکتشافی متوالی از نوع تدوین ابزار است. جامعه آماری این تحقیق شامل تمامی استادان هیئت علمی شاغل در استان مازندران تشکیل می دهد که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای بر حسب فرمول کوکران تعداد 300 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، بر اساس پرسشنامه محقق ساخته بوده است. به منظور روایی صوری پرسشنامه از نظرات خبرگان و صاحب نظران استفاده شده است و نیز پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شدو عدد 90 /0 به دست آمد که بیان کننده پایایی بالا و مورد قبول است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS23 و بسته نرم افزاری Lisrel8.8 و با روش تحلیل مسیر تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی با رویکرد رقابتی تأثیر دارد. همچنین، مدل های ارائه شده از برازش مناسب برخوردار بودند.
شیوع استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و آسیب شناسی آن در دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان استان مازندران
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و آسیب شناسی آن در دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان استان مازندران است. تحقیق از نوع کاربردی- توسعه ای است. از روش پژوهش پیمایشی استفاده شد . جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان استان مازندران است که در سال 1398در این دانشگاه مشغول به تحصیل بودند، تعداد افراد جامعه 2430 نفر است، با استفاده از فرمول کوکران تعداد نمونه محاسبه شده 332 نفر در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری طبقه ای است و برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. به منظور تلخیص متغیرهای مربوط به سودمندی و آسیب های شبکه های اجتماعی مجازی از SWOT و تحلیل عاملی اکتشافی به روش واریماکس و ضریب KMO و آماره Bartlet استفاده شد. نتایج نشان داد که 5/73 درصد دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان روزانه 2 تا 8 ساعت از شبکه های مجازی استفاده می کنند و همچنین، چهار اپلیکیشن واتساپ، تلگرام، اینستاگرام و شمیم بیشترین کاربرد را دارد. همچنین، کاربردهای آموزشی و نقاط قوت و نقاط ضعف و فرصت ها و تهدیدهای فضای مجازی شناسایی شد. نتایج نشان داد شبکه های اجتماعی، باوجود داشتن نقاط قوت و فرصت های فراوان در زمینه های گوناگون، در صورت عدم مدیریت صحیح ممکن است تهدیداتی در زمینه سلامت جسمانی- روانی، فرهنگی- اجتماعی و سیاسی برای دانشجومعلمان داشته باشند.
مقایسه اثربخشی حرفه ای دانش آموختگان دوره کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان با مهارت آموزان ماده 28
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی عملکرد معلمان دانش آموخته کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان با معلمان جذب شده از طریق آزمون استخدامی طرح ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان از دیدگاه مدیران و دانش آموزان با استفاده از روش تحقیق توصیفی-پیمایشی بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 320 معلم زن و مرد در پنج استان کشور بود که این استان ها به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته بر اساس پنج مؤلفه دانش حرفه ای، جنبه های آموزشی، جنبه های شخصی، مدیریت کلاس و تعامل و همکاری استفاده شد. روایی پرسشنامه از طریق صاحب نظران و اساتید و همچنین، پایایی آن از طریق انجام آزمون آلفای کرونباخ انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS و روش های آمار استنباطی مانند آزمون تی و تحلیل واریانس استفاده شد. یافته نشان داد؛ معلمان فارغ التحصیل کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان از دیدگاه مدیران و دانش آموزان، در چهار مؤلفه دانش حرفه ای؛ مدیریت کلاس؛ تعامل و همکاری و جنبه های آموزشی وضعیت عملکردی مطلوب تر و بهتری داشتند. اما در خصوص مؤلفه جنبه های شخصی آزمون های آماری وضعیت بهتری را برای معلمان فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان نسبت به معلمان جذب شده از طریق طرح ماده 28 تأیید نمی کند. نتایج این پژوهش می تواند در زمینه جذب و تربیت معلمان استفاده شود.
تحلیل مدل عوامل اثرگذار بر توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق، تحلیل مدل عوامل اثرگذار بر توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی بود. روش تحقیق، توصیفی-پیمایشی و به لحاظ هدف کاربردی بود. داده های تحقیق به صورت میدانی و به شیوه آمیخته (کیفی و کمی) جمع آوری شد. نمونه کیفی، شامل 18 نفر از خبرگان که به روش غیر تصادفی هدفمند انتخاب و در بخش کمی، کلیه مدیران و کارشناسان تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش و ادارات کل تابعه بودند که بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با فرمول کوکران، تعداد 400 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته شامل 29 عامل مؤثر بر توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی بود که روایی محتوایی آن توسط 10 تن از اساتید مدیریت ورزشی دانشگاه که بر تربیت بدنی مدارس اشراف داشتند و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد (85/0=α). برای تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی عوامل از نرم افزارهای SPSS وAmos برای اولویت بندی عوامل شناسایی شده از تکنیک AHP استفاده شد. یافته ها نشان داد که 29 عامل به ترتیب، در قالب 8 محور بهینه سازی منابع انسانی، برنامه آموزشی، برنامه های جاری آموزش و پرورش، اقدامات انگیزشی، سیاست گذاری کلان دولت، حمایت مالی، قوانین و مقررات و پشتیبانی از برنامه های توسعه منابع انسانی، بر توسعه حرفه ای دبیران تربیت بدنی اثرگذار است. توجه و تمرکز بر جذب و توسعه حرفه ای مدرسان، کیفیت بخشی به محتوای آموزشی و ایجاد انگیزه در دبیران تربیت بدنی، توسعه حرفه ای دبیران را تسهیل خواهد کرد.
نقش آمیخته های بازاریابی سبز و تصویر ذهنی در قصد بازگشت مجدد دانش آموزان به المپیادهای ورزشی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آمیخته های بازاریابی سبز و تصویر ذهنی در قصد بازگشت مجدد دانش آموزان به المپیادهای ورزشی بود. روش پژوهش همبستگی با رویکرد مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل مدیران، دبیران تربیت بدنی و دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران بودند که تعداد 331 از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای_تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از 3 پرسشنامه آمیخته بازاریابی سبز رعنایی کردشولی و اله یاری بوزنجانی (1390)، تصویر ذهنی بو و همکاران (2009) و قصد بازگشت مجدد محمدی بارزیلی (1395) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها توسط متخصصان تأیید و پایایی آن ها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 806/0، 856/0 و 800/0 به دست آمد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. بر اساس نتایج مشخص شد که آمیخته بازاریابی سبز و تصویر ذهنی بر قصد بازگشت مجدد دانش آموزان به المپیادهای ورزشی و آمیخته بازاریابی سبز بر تصویر ذهنی دانش آموزان اثر مثبت معناداری داشتند. نتایج این پژوهش بر لزوم ارتقای کیفیت المپیاد با حرکت به سمت خدمات سبز ورزشی، تبلیغات سبز، رشته های ورزشی دوست دار محیط زیست، ایجاد نگرش های زیست محیطی، تصویر ذهنی و فضای محیطی مناسب در جهت مشارکت حداکثری دانش آموزان در المپیادهای ورزشی تأکید دارد.
مطالعه تطبیقی برنامه درسی آموزش کار و فناوری در نظام آموزش ابتدایی ایران، فنلاند و سنگاپور
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر بررسی تطبیقی برنامه درسی آموزش کار و فناوری در نظام آموزش ابتدایی ایران، فنلاند و سنگاپور است. روش پژوهش حاضر کیفی با استفاده از روش تطبیقی و مبتنی بر تجزیه و تحلیل مقایسه ای است. حوزه پژوهش شامل اطلاعات علمی، اسناد و مدارک پیرامون آموزش کار و فناوری در نظام آموزش ابتدایی کشورهای جهان است. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار استفاده شد. که با توجه به توفیقات دو کشور فنلاند و سنگاپور در زمینه آموزش کار و فناوری، این دو کشور به عنوان نمونه انتخاب شدند و با ایران مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفتند. نحوه جمع آوری اطلاعات اسنادی و به روش فیش برداری است. به منظور تحلیل اطلاعات از روش چهارمرحله ای جورج بردی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد از نظر جایگاه، منطق و چرایی، محتوا و مواد آموزشی همسو هستند. از نظر روش تدریس، نقش مربی و دانش آموز شباهت دارند. از نظر تنوع و گستره برنامه درسی کار و فناوری، ارتباط تحصیل با کار و زندگی، هدف و توجه به پرورش مهارت ها، تنوع در محتوای آموزشی و آزادی عمل دانش آموز در فعالیت های کلاسی متفاوتند.
میزان توجه به رفتارهای ارتقادهنده سلامت در محتوای کتاب های درسی ابتدایی و نقش این رفتارها در پیش بینی نمره شایستگی های عمومی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تحلیل میزان توجه به رفتارهای ارتقادهنده سلامت در محتوای کتاب های درسی ششم ابتدایی و نقش این رفتارها در پیش بینی نمره شایستگی های عمومی دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش حاضر ترکیبی از روش تحلیل محتوای کمی و روش توصیفی از نوع همبستگی است. برای نمونه آماری ابتدا کتاب های تعلیمات اجتماعی، علوم و هدیه های ششم با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و تجزیه و تحلیل شدند. سپس، 212 دانش آموز دختر و پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان بوکان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب، و به پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت (HPLP-II) پاسخ دادند و نمره نیمسال اول تحصیلی 98-99 دانش آموزان به عنوان نمره شایستگی های عمومی در نظر گرفته شد. نتایج تحلیل محتوا نشان داد توزیع فراوانی مؤلفه های ارتقادهنده سلامت و ضریب اهمیت آن ها در کتاب های درسی ششم ابتدایی غیر نرمال است؛ به طوری که مؤلفه های رشد معنوی و مسئولیت پذیری در برابر سلامت دارای کمترین ضریب اهمیت و مؤلفه های فعالیت جسمانی و تغذیه دارای کمترین میزان فراوانی در کتاب های درسی ششم می باشند. همچنین، نتایج رگرسیون همزمان نشان داد که رفتارهای ارتقادهنده سلامت تا 66% توان پیش بینی نمره شایستگی های عمومی دانش آموزان را دارا می باشند.
تحلیل و ارزیابی تعدادی از کتاب های درسی دوره ابتدایی از نظر میزان توجه به آموزش مهارت های زندگی با تأکید بر مهارت های ارتباطی و مقابله ای سازگارانه
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف، تحلیل محتوای کتاب های آموزش قرآن، ریاضی، هدیه های آسمانی، مطالعات اجتماعی، تفکر و پژوهش و کار و فناوری دورهابتدایی سال تحصیلی 99-1398، بر اساس مهارت های ارتباطی و مقابله ای سازگارانه، با روش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا انجام شد. ابزار اندازه گیری، چک لیست محقق ساخته بوده که روایی آن با استفاده از نظر صاحب نظران و پایایی با روش اسکات (۵/۸۹) و تکنیک تکرارپذیری، بررسی و تأیید شد. چارچوب مفهومی در قالب 4 مؤلفه و 20 شاخص طراحی شد. داده های حاصل از تحلیل محتوا با استفاده از مراحل سه گانه آنتروپی شانون تحلیل شد. در کلیه صفحات کتاب های بررسی شده 784 بار به موضوع مهارت های زندگی پرداخته شده که از این تعداد، بیشترین توجه (36 درصد) مربوط به مهارت «برقراری روابط بین فردی سازگارانه» و کمترین توجه (5/17 درصد) مربوط به مهارت «مقابله با استرس ها» است. سپس، 5/26 درصد به مهارت «برقراری ارتباط مؤثر با دیگران» و 20 درصد به مهارت «مقابله با هیجان ها» توجه شده است. بیشترین ضریب اهمیت مربوط به «برقراری ارتباط مؤثر با دیگران» (1739/0) و کمترین ضریب اهمیت «مقابله با استرس ها» (1465/0) است. مهارت «مقابله با هیجان ها» با ضریب (1577%) در اولویت دوم و «برقراری روابط بین فردی سازگارانه» با ضریب 1495/0 در اولویت سوم قرار دارد. کتاب «آموزش قرآن» در مجموع شش پایه، 208 بار، «ریاضی» 160 مرتبه، «هدیه های آسمانی» 183 بار و «مطالعات اجتماعی» در مجموع چهار پایه، 174 بار به آموزش این مهارت ها پرداخته است. با توجه به یافته ها نتیجه گرفته می شود که در کتاب های اشاره شده، باید توجه بیشتری به مهارت های مقابله با استرس ها و هیجان ها شود.
ارائه مدلی برای نهادینه کردن آینده پژوهی در دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
آینده پژوهی، انعطاف پذیری راهبردی دانشگاه را تقویت و دانشگاه فرهنگیان با آینده پژوهی نظام مند می تواند توانمندی راهبردی خود در عدم غافلگیری در سطوح مختلف را بالا برده، راهگشای آموزش مداوم، مستمر و کارا را برای نظام آموزشی فراهم کند. به همین دلیل، هدف از انجام این پژوهش، شناسایی شاخص های نهادینه کردن آینده پژوهی در دانشگاه فرهنگیان است. این پژوهش از نوع کیفی به سبک تحلیل مضمون (تم) است. مشارکت کنندگان پژوهش را اساتید دانشگاه فرهنگیان (کارشناسی ارشد با حداقل 15 سال سابقه خدمت و دکتری با حداقل 10 سال سابقه خدمت) تشکیل می داد که حجم نمونه پس از اشباع نظری به تعداد 12 نفر و به صورت هدفمند انتخاب شد. گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند و تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش تحلیل مضمون و با استفاده از نرم افزار MAXQDA انجام شد. یافته ها نشان داد شاخص های آینده پژوهی در دانشگاه فرهنگیان شامل؛ عوامل مربوط به منابع انسانی (جذب نیروی انسانی و فراگیران)، عوامل ساختاری (ارتباط با مراکز علمی، تغییر و تحول در ساختار دانشگاه، بودجه و حمایت مالی، تدوین قوانین، ایجاد مرکز آینده پژوهی)، عوامل مدیریتی (نیازسنجی، برنامه ریزی و تدوین اهداف، ترسیم چشم انداز، مدیریت توانمند، حمایت از نوآوری، پژوهش آینده نگر)، عوامل آموزشی (دانش روز، برنامه درسی، آموزش کارکنان و هیئت علمی، تضمین کیفیت)، عوامل اجتماعی (خرد یا تفکر جمعی، ارزش های اجتماعی، مواجهه با چالش) و عوامل مربوط به فناوری (توسعه فناوری و بانک اطلاعاتی) است که توجه به آن می تواند راهگشای دانشگاه و توسعه منطبق با پیشرفت های روز دنیا را در پی داشته باشد.
مکان یابی مدارس با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و مدل تاپسیس (نمونه موردی: منطقه 18 شهر تهران)
حوزه های تخصصی:
مکان گزینی ناصحیح کاربری های شهری خصوصاً کاربری آموزشی، منجر به ناهماهنگی بین نیازها و خدمات ارائه شده از سوی کاربری ها می شود. افزایش تعداد دانش آموزان و محدودیت منابع مالی، نبود برنامه ریزی، کمبود زمین مناسب، استفاده نکردن از برنامه ریزان شهری و سیستم اطلاعات جغرافیایی، باعث شده مکان یابی بهینه در اکثر فضاهای آموزشی اعمال نشود. در تحقیق حاضر منطقه 18 شهر تهران به دلیل پراکنش ناهمگن مدارس آن مطالعه شد. لذا با هدف یافتن محل های مناسب استقرار مدارس در آینده این منطقه با استفاده از مدل تاپسیس در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی مکانیابی انجام شد. به این منظور معیارهای مورد نظر بر اساس نظر کارشناسان و تحقیقات گذشته در چهار گروه سازگار شامل، فاصله از فضای سبز، اماکن ورزشی، مراکز فرهنگی و مناطق مسکونی؛ نیمه سازگار، شامل: فاصله از آتش نشانی و درمانی؛ ناسازگار شامل: فاصله از مراکز صنعتی، گورستان، مراکز تجاری، مراکز اداری، دامداری و مرغداری، حمل ونقل و انباری، و تأسیسات و تجهیزات شهری؛ و شبکه معابر شامل: معابر اصلی و معابر فرعی انتخاب شد. برای اولویت بندی و وزن دادن به معیارها از تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد. بر اساس نتایج فاصله از مراکز صنعتی با ارزش 18/0 مهم ترین و فاصله از مراکز اداری با ارزش 017/0 کم اهمیت ترین لایه انتخاب شد. پس از هم پوشانی محدودیت تمام کاربری ها و شعاع دسترسی مناطق مجاز برای ساخت مدارس از نقشه مکان یابی انتخاب و 5 طبقه مناسب، نسبتاً مناسب، متوسط، نسبتاً نامناسب و نامناسب کلاس بندی شد که کلاس نامناسب با 210255 مترمربع و تنها با 67/6 درصد کمترین و طبقه متوسط با مساحت 1047766 مترمربع و 25/33 درصد بیشترین سهم مساحت را دارد.
مدل داده بنیاد استعدادیابی دانش آموزان مستعد شغل معلمی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل استعدادیابی دانش آموزان مستعد شغل معلمی در مدارس دوره دوم متوسطه با استفاده از روش کیفی داده بنیاد است. نمونه پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند از نوع قضاوتی انتخاب شد، و داده ها با مصاحبه در نفر 19ام به اشباع نظری رسید. داده ها به روش تحلیل مضمون و با استفاده از نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیودا طی سه مرحله کدگذاری اولیه، ثانویه و مفهومی تحلیل شد. بر اساس یافته های پژوهش، شرایط علّی مدل استعدادیابی مشتمل بر 21 کد ثانویه با سه مفهوم شامل ابعاد شخصیتی، مهارت ها و تمایلات متناظر شد. برای مقوله زمینه ای 12 کد ثانویه متناظر با مفاهیم نارسایی های قانونی، مدیریتی، اجرایی و سیاسی استخراج شد. مقوله محوری استعدادیابی دانش آموزان با کدهای ثانویه مدیریت دانش، اثربخشی، رضایت شغلی و بهره وری مشخص شد. مؤلفه های مداخله گر با مفاهیم ارزش های ملی، سیاست زدگی، مدیریت ناصحیح استعدادها، فرهنگ ملی، تحریم اقتصادی ایران، شرایط سیاسی داخلی، فرهنگ و شرایط خانواده تبیین شد. راهبردها به دو بخش بلندمدت (اصلاح سبک مدیریتی، مدیریت استعداد، مدیریت استراتژیک، دگرگونی فرهنگی و اصلاحات ساختاری) و کوتاه مدت (اصلاح نظام جذب و استخدام، سیاست های تشویقی و ارزیابی عملکرد) دسته بندی شد. در نهایت پیامدهای مدل استعدادیابی از طریق 8 کد ثانویه در چهار بعد توسعه اجتماعی، توسعه فردی، موازنه میان آموزش و پرورش و ارتقای جایگاه معلمی ارائه شد. استدلال نظری، در کنار تحلیل چندسطحی پیامدهای استعدادیابی در بافت آموزش و پرورش در تصمیم گیری بهینه در تمامی سطوح و دستیابی به اهداف سازمانی کمک می کند.
تعامل باورها و عواطف در شکل گیری هویت معلم: روایت پژوهی تجربیات زیسته یک استاد دانشگاه
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به نقش و تعامل باورها و عواطف یک مدرس دانشگاه در تکوین و شکل گیری هویت او پرداخته است. به این منظور، بر پایه رویکرد کیفی با استفاده از روایت پژوهی مبتنی بر زیست نگاری، داده های تحقیق در طی چهار جلسه مصاحبه شفاهی گردآوری شد. برای تحلیل داده ها، با پیروی از اصول روایت پژوهی، روایت های به دست آمده با مشارکت مصاحبه شونده بر پایه سه عنصر زمان، مکان، و تعاملات، بازگویی و بازسرایی شد تا سرانجام روایت های پراکنده به صورت یک روایت منسجم با رعایت تسلسل زمانی و تاریخی در یک بافت معنادار اجتماعی رویدادها تدوین شد. روایت نهایی سیر تحولات باورها و عواطف معلم از کودکی تا دوره اشتغال به عنوان استاد دانشگاه را نشان می دهد و مهم تر از آن، تعامل میان باورها، عواطف و هویت معلم را نیز آشکار می کند. تحلیل روایت نهایی نشان داد فضای فرهنگی و اجتماعی خانواده و نیز عملکرد معلمان در مقاطع مختلف سازندگان اصلی باورهای این استاد درباره حرفه معلمی و تدریس بوده اند. همچنین، مشخص شد عواطف مثبت و منفی که او به عنوان یک معلم تجربه کرده است، به طور مؤثری باورهای او را تحکیم کرده یا تغییر داده اند. هویت معلم نیز به عنوان مفهومی پویا و متغیر تحت تأثیر تعاملات میان باورها و عواطف، و البته عوامل دیگر، دستخوش تغییر می شود.