مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، دستیابی به الگوی مربی گری فرایند کارورزی دانشجومعلمان در دانشگاه فرهنگیان است. پژوهش، کیفی و با روش نظریه برخاسته از داده ها و طرح نوخاسته گلیزر انجام گرفته است. مشارکت کنندگان 15 نفر از صاحب نظران مرتبط با برنامه ریزی درسی، مدیریت آموزشی، کارورزی و مدیران عالی دانشگاه فرهنگیان بودند که با روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود داده ها به روش تحلیل مضمون با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. پرسش های اصلی پژوهش با تکنیک 5W1H طراحی و اجرا شدند. میزان پایایی بین کدگذاران 74/0، و پایایی کدگذاری مجدد 88/0 به دست آمد. برای مؤلفه های مربی گری 829 کد باز شناسایی شد. در نهایت، 13 مقوله اصلی به دست آمد، که عبارت اند از بالندگی حرفه ای، کنش گران، فرایند یاددهی-یادگیری، انتخاب گری، رویکرد، شبکه سازمانی، حمایت و پاداش ، سازگاری و انطباق، تعالی نگر، برنامه درسی، تسهیل گری ، راهبری و تضمین کیفیت. در زمینه سیاست ها و اقدامات 454 کد باز و ۵۷ عنصر (۱۳ مؤلفه و ۴۴ سیاست و اقدام) شناسایی شد. پس از شناسایی مقوله های اصلی، گروه کانونی با روش نمونه گیری هدف مند انتخاب، و برای دستیابی به الگو تشکیل شد.
رابطه هوش استراتژیک مدیران با عملکرد شغلی و موفقیت سازمانی کارکنان از دیدگاه کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش، بررسی رابطه هوش استراتژیک مدیران با عملکرد شغلی و موفقیت سازمانی کارکنان از دیدگاه کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل همه کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان و پردیس ها و مراکز استان تهران به تعداد 800 نفر بودند. نمونه ای به صورت طبقه ای تصادفی برابر 260 نفر انتخاب شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش، از سه پرسشنامه استاندارد هوش استراتژیک بخیت و همکاران (1394)، عملکرد شغلی پاترسون (2003) و موفقیت سازمانی نکویی مقدم، بهزادی گودری و کشاورزی (1388) استفاده شد. برای تحلیل داده ها آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر اجرا شد. نتایج پژوهش نشان داد بین هوش استراتژیک مدیران با عملکرد شغلی کارکنان دانشگاه فرهنگیان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (88/0r=)، بین هوش استراتژیک مدیران با موفقیت سازمانی کارکنان دانشگاه فرهنگیان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (75/0r=). بین پنج مؤلفه آینده نگری، تدوین چشم انداز، تفکر سیستمی، ایجاد انگیزه و ایجاد مشارکت با عملکرد شغلی و موفقیت سازمانی کارکنان دانشگاه فرهنگیان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بنابراین، مدیران و سیاست گذاران دانشگاه فرهنگیان می توانند با توجه ویژه به ابعاد هوش استراتژیک در سطح سازمان، زمینه را برای بهبود عملکرد و موفقیت شغلی کارکنان فراهم کنند و با عنایت به کارکنان و همراستاکردن آن ها در جهت اهداف و فرهنگ سازمانی، سازمان ها را در رسیدن به اهداف خود یاری رسانند.
پیش بینی خودکنترلی براساس مهارت های اجتماعی و رفتاری دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دبستان های استثنایی شهر تهران
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی خودکنترلی براساس مهارت های اجتماعی و رفتاری دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دبستان های استثنایی شهر تهران انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش همه دانش آموزان دختر و پسر با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر در دبستان های استثنایی شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396، شامل 196 دانش آموز (87 دختر و 109 پسر) بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از میان آنان انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه های مهارت های اجتماعی و رفتاری گرشام و الیوت- فرم معلم (1990) و خودکنترلی کندال و ویلکاکس (1979) جمع آوری شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها با نظر متخصصان علوم تربیتی، و پایایی آن ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب، با ضرایب 93/0 و 83/0 تأیید شد. یافته ها نشان داد بین ابعاد مختلف مهارت های اجتماعی (همکاری، قاطعیت و خویشتن داری) با خودکنترلی در دانش آموزان دختر و پسر رابطه مثبت وجود دارد و بین دو بعد از مشکلات رفتاری (رفتار بیرونی و بیش فعالی) با خودکنترلی رابطه منفی وجود دارد، اما بین بعد رفتار درونی با خودکنترلی رابطه معناداری وجود ندارد. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد ابعاد مهارت های اجتماعی و رفتاری خودکنترلی را در دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دختر (01/0>P، 40/39F=) و پسر (01/0>P، 182/55F=) پیش بینی می کنند. نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد خودکنترلی در دانش آموزان با نیازهای ویژه آموزش پذیر براساس تحصیلات مادر و پدر، طبقه شغلی سرپرست خانواده و سن آن ها تفاوت معناداری ندارد. همچنین، خودکنترلی در دانش آموزان با نیازهای ویژه ذهنی آموزش پذیر دختر و پسر تفاوت معناداری نداشت.
تأثیر آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دارای افت تحصیلی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دارای افت تحصیلی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی بوده و طرح آن پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم دارای افت تحصیلی شهر سنندج به تعداد 837 نفر تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 1398-1397 تحصیل می کردند. 32 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای در دو گروه آزمایش و کنترل وارد نمونه شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان به کار گرفته شد. برنامه آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی طی هشت جلسه به افراد حاضر در گروه آزمایش ارائه شد، در حالی که گروه گواه تحت هیچ آموزشی قرار نگرفتند. یافته ها نشان داد میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دو گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون و پیگیری دارای تفاوت معناداری است و آموزش ها باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی (186/9 F= و 005/0 P=) و کاهش اضطراب امتحان (335/0 F= و 567/0 P=) در گروه آزمایش شده است. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت، به کارگیری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی موجب بهبود عملکرد تحصیلی، از طریق افزایش کیفیت راهبردهای شناختی و فراشناختی به منظور رسیدن به اهداف می شود. در این صورت، دانش آموز احساس خودکارآمدی بیشتری کرده و در موقعیت امتحان اضطراب کمتری را تجربه خواهد کرد.
نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی در رابطه بین کارآمدی جمعی معلمان و هیجانات تدریس
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای توانمندسازی روان شناختی در رابطه بین کارآمدی جمعی معلمان و هیجانات تدریس انجام گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش همه معلمان مدارس ابتدایی شهرستان میبد به تعداد 550 نفر بود که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تدریس بودند. از میان آن ها، 234 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های کارآمدی جمعی معلمان شان- موران و بار (2004)، توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر (1995) و هیجانات تدریس فرنزل و همکاران (2010) بودند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد مدل مطرح شده از برازش خوبی برخوردار است (94/0= GFI و 07/0= RAMSEA). همچنین، نتایج نشان داد کارآمدی جمعی معلمان به واسطه گری توانمندسازی روان شناختی می تواند هیجانات مثبت را به صورت مثبت پیش بینی کند. از طرفی دیگر، کارآمدی جمعی معلمان به واسطه گری توانمندسازی روان شناختی می تواند هیجانات منفی را به صورت منفی پیش بینی کند. این نتایج حاکی از آن است که ارتقای خودکارآمدی جمعی در بین معلمان باعث افزایش کارآمدی تدریس و تجربه لذتبخش از شغل و حرفه معلمی می شود.
تبیین مدل سوادآموزی زبان شناختی دانشجومعلمان رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان براساس دانش زیباشناختی، هوش اجتماعی و درک مبتنی بر تحلیل
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین دانش زیباشناختی و سوادآموزی زبان شناختی دانشجومعلمان علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان استان گلستان با توجه به نقش میانجی هوش اجتماعی و درک مبتنی بر تحلیل انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش همه دانشجومعلمان علوم تربیتی (پسر و دختر) دانشگاه فرهنگیان استان گلستان به تعداد 849 نفر تشکیل داده اند. از جامعه آماری یادشده، براساس جدول کرجسی و مورگان، 265 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها پرسشنامه های محقق ساخته دانش زیبایی شناختی، سوادآموزی زبان شناختی، درک مبتنی بر تحلیل و پرسشنامه هوش اجتماعی سیلورا (2001) به کار گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش ، مدل معادلات ساختاری اجرا شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد دانش زیبایی شناختی با سوادآموزی زبان شناختی، هوش اجتماعی و درک مبتنی بر تحلیل دانشجومعلمان علوم تربیتی رابطه معنا داری دارد و هوش اجتماعی با درک مبتنی بر تحلیل و سوادآموزی زبان شناختی رابطه مستقیم و معناداری دارد. همچنین، دانش زیبایی شناختی به صورت غیر مستقیم از طریق هوش اجتماعی و درک مبتنی بر تحلیل با سوادآموزی زبان شناختی دانشجومعلمان رابطه معناداری دارد. در نتیجه، مدل مفهومی ارائه شده از برازش آماری مناسبی برخوردار است؛ بدین معنا که مدل سوادآموزی زبان شناختی دانشجومعلمان علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان براساس دانش زیبایی شناختی، هوش اجتماعی و درک مبتنی بر تحلیل، با داده های تجربی برازش دارد.
بررسی تأثیر عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی بر نوآوری مدیران مدارس (مورد مطالعه: مدارس یزد)
حوزه های تخصصی:
با عنایت به نظریه های رفتار سازمانی، احساس عدالت در سازمان باعث ایجاد اعتماد در بین اعضای سازمان و در سطحی بالاتر، اعتماد بین مدیران و کارکنان می شود. از سوی دیگر، این جو ایجادشده ناشی از عدالت و اعتماد در بین کارکنان باعث ایجاد تعهد کاری و ارائه راهکارهای خلاق در سازمان می شود و نوآوری را ترغیب می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر دو متغیر عدالت سازمانی و اعتماد سازمانی بر نوآوری مدیران مدارس بوده است. جامعه آماری شامل کلیه مدیران مقطع متوسطه استان یزد بود که در سال تحصیلی 99-98 دارای سمت مدیریت بوده اند. با عنایت به محدودبودن تعداد مدیران مدارس مقطع متوسطه، از سرشماری استقاده شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی و از نظر روش گردآوری داده ها از نوع همبستگی بوده و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه در مقیاس پنج درجه ای لیکرت بوده است. روایی پرسشنامه از نظر صوری، محتوایی و سازه بررسی شد و پایایی آن نیز با اجرای آزمایشی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، بالاتر از مقدار 7/0 تأیید شد. داده های گردآوری شده با نرم افزارهای SPSS و Lisrel تحلیل شد. نتایج نشان داد عدالت سازمانی بر اعتماد سازمانی اثر معنادار و مثبت دارد. همچنین، عدالت سازمانی بر نوآوری مدیران اثر مثیت و معنادار دارد. از طرف دیگر، اعتماد سازمانی بر نوآوری نیز اثر مستقیم و معنادار داشته است.
ارزیابی صلاحیت های حرفه ای دانشجویان آموزش ابتدایی دانشگاه های شهرکرمان بارویکرد بهینه کاوی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی صلاحیت های حرفه ای دانشجویان آموزش ابتدایی دانشگاه های شهر کرمان با رویکرد بهینه کاوی است. روش پژوهش آمیخته بود که ابتدا با روش کمی از نوع توصیفی- پیمایشی، و برای آشکارشدن جنبه های بهینه دانشگاه برتر از روش کیفی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته و مصاحبه نیمه ساختارمند بود. جامعه آماری دانشجویان رشته های مرتبط با آموزش ابتدایی دانشگاه های شهر کرمان، شامل 506 نفر در سال تحصیلی 1396-1395بودند که به روش نمونه گیری طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران 339 نفر انتخاب شدند، در بخش کیفی از دیدگاه 14 نفر از مسئولان و استادان دانشگاه فرهنگیان با روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تی و روش مدل سازی معادلات ساختاری اجرا شد. در بخش کیفی متن مصاحبه ها کدگذاری و مقوله بندی شد. یافته های بخش کمی پژوهش نشان دهنده وضعیت نسبتاً مطلوب دانشگاه های مربوط به پژوهش (فرهنگیان، شهید باهنر، پیام نور کرمان) در بعد صلاحیت حرفه ای (شناختی، مهارتی و عاطفی) بود و از بین آن ها دانشگاه فرهنگیان در هر سه بعد صلاحیت حرفه ای در وضعیت بهتر و مطلوب تری نسبت به دانشگاه های دیگر (دانشگاه شهید باهنر، دانشگاه پیام نور) قرار داشت. همچنین، در بررسی کیفی، علت برتری دانشگاه فرهنگیان در مرحله کدگذاری محوری غنی سازی در هفت عنصر برنامه درسی شامل اهدف، محتوا از بعد نظری و عملی، فرایند یاددهی یادگیری، امکانات و تجهیزات، فضای یادگیری، فرایند ارزشیابی و توجه به فرد یادگیرنده به عنوان هفت مقوله محوری و در مرحله کدگذاری گزینشی، غنی بودن برنامه درسی به عنوان یک مقوله محوری اصلی یافت شد.
ساخت و بررسی روایی و پایایی پرسشنامه قابلیت یادگیری سازمانی در دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
با توجه به کمبود ابزار سنجش قابلیت یادگیری سازمانی در تربیت معلم، هدف پژوهش حاضر ساخت و رواسازی پرسشنامه قابلیت یادگیری سازمانی در دانشگاه فرهنگیان بود. مطالعه حاضر با رویکرد تحلیلی از نوع ابزارسازی انجام گرفت و جامعه آماری آن، گروه نخبگان علمی و اجرایی آگاه به موضوع بودند. شناسایی عامل ها با روش دلفی انجام شد، مطابق با جدول مورگان، برای توزیع تصادفی پرسشنامه، از بین 318 نفر اعضای هیئت علمی و کارکنان دانشگاه فرهنگیان، 196 پرسشنامه تحلیل شد. ابتدا 153 گویه شناسایی شد و با حذف موارد اضافی و یکسان، تبدیل به 83 گویه شد. سپس، با تعیین ضریب CVR و CVI، 25 گویه دیگر حذف و در نهایت، 58 گویه مورد تحلیل عاملی اکتشافی قرار گرفت. 9 عامل، شامل «مدیریت سازمانی»، «استراتژی سازمانی»، «محیط سازمانی»، «ساختار سازمانی»، «فرهنگ سازمانی»، «نوآوری سازمانی»، «فناوری سازمانی»، «جو سازمانی»، «سبک رهبری» شناسایی شد، که در مجموع، 69/71 درصد از کل پرسشنامه را تببین کردند. سپس، تحلیل عاملی تأییدی انجام گرفت و نتایج نشان داد بار عاملی همه گویه ها برای اندازه گیری عامل های خود مناسب بود. به منظور بررسی پایایی بیرونی و درونی پرسشنامه، ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی، و برای بررسی روایی همگرا، شاخص AVE به کار گرفته شد. به منظور بررسی روایی واگرا روش فورنل و لارکر به کار گرفته شد که همه موارد تأیید شد. نوآوری پژوهش در آن است که برای اولین بار پرسشنامه یادگیری سازمانی اختصاصاً برای دانشگاه فرهنگیان به عنوان یک دانشگاه حاکمیتی و مأموریت گرا فراهم شد.
کیفیت زندگی کاری و نقش آن در بی تفاوتی سازمانی معلمان ورزش
حوزه های تخصصی:
با نظر به اهمیت روزافزون نیروی انسانی در موفقیت سازمان ها، امروزه محققان توجه وافری به کیفیت زندگی کاری و بی تفاوتی سازمانی دارند، بر همین اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی کیفیت زندگی کاری و نقش آن در بی تفاوتی سازمانی معلمان ورزش استان زنجان بود. روش تحقیق کاربردی، از نوع توصیفی- همبستگی است. 130 نفر از معلمان ورزش استان براساس جدول مورگان، به صورت طبقه ای (460 نفر در 14 منطقه) در پژوهش شرکت کرده و به پرسشنامه های کیفیت زندگیِ کاری والتون (1973) و بی تفاوتی سازمانی دانایی فرد و همکاران (1389) با پایایی (آلفای کرونباخ به ترتیب، 81/0 و 79/0) و روایی قابل قبول پاسخ دادند. تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی و با استفاده از آزمون های کلموگروف- اسمیرنف، همبستگی پیرسون و رگرسیون انجام گرفت. نتایج نشان داد کیفیت زندگی کاری و مؤلفه های آن بر بی تفاوتی سازمانی معلمان ورزش استان زنجان تأثیر دارد. بنابر این یافته ها پیشنهاد می شود مسئولان مربوطه با توجه بیش از پیش به این مهم بر افزایش رضایت شغلی معلمان ورزش و کاهش بی تفاوتی آن ها اقدام کنند و در مسیر اهداف ارزشمند سازمان آموزش و پرورش، و پیشرفت کشور گام بردارند.
تبعات شکل گیری فرهنگ ارزشیابی کاذب در مدارس ابتدایی: مطالعه ای پدیدارشناسانه
حوزه های تخصصی:
ارزشیابی کاذب از مخرب ترین کژکارکردهای موجود در نظام آموزشی است که ماهیت و تبعات مُخربش کمتر شناخته شده است. پژوهش حاضر، با هدف شناسایی تبعات شکل گیری فرهنگ ارزشیابی کاذب در مدارس ابتدایی انجام گرفته است؛ شرکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری هدفمند و راهبرد ملاکی، از میان معلمان، مدیران مدارس و متخصصان حوزه سنجش آموزش انتخاب شدند و پس از 27 مصاحبه، اشباع نظری داده ها حاصل شد. داده ها با مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری ، و با استفاده از راهبرد کُلایزی در نرم افزار مکس. کیو.دی. ای تحلیل شد. به منظور افزایش اتکاپذیری، تأییدپذیری، و باورپذیری صحت داده ها، از شیوه های «بازرسی و بازبینی در زمان کُدگذاری»، «بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، «تبیین جزئیات دقیق فرایند گردآوری و تحلیل داده ها»، «درگیری طولانی مدت»، سه سو سازی و تحلیل موارد منفی استفاده شد. در نهایت، 5 مضمون اصلی شامل تبعاتی برای دانش آموزان، معلمان، خانواده ها، جامعه و نظام آموزشی شناسایی شد. یافته ها نشان دهنده گستره وسیع آسیب ها ناشی از شکل گیری این پدیده است و زنگ خطری برای سیاست گذاران آموزشی است تا با اتخاذ تدابیر اندیشمندانه مانع از بروز و تشدید چنین تبعاتی شوند. شواهد نشان می دهد، کم توجهی به اصول سنجش آموخته ها در نظام آموزش ابتدایی و نبود سازوکارهای مستقل از نظام آموزشی و مؤسسات اعتبارسنجی برای سنجش ملی کیفیت فرایند یاددهی یادگیری در نظام آموزش ابتدایی، زمینه را برای شکل گیری و تشدید فرهنگ ارزشیابی کاذب و تبعات ناشی از آن فراهم کرده است.
مفهوم پردازی فلات تحصیلی و شناسایی عوامل زمینه ای مؤثر بر آن
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از معضلات مهم آموزش عالی ایران، کاهش انگیزه دانشجویان دکتری به پایان داده رساله دکتری در زمان مناسب و قانونی است که این امر هزینه بسیار زیادی برای دانشجویان، آموزش عالی و کشور به دنبال دارد. این پدیده با توجه به مفهوم فلات، فلات تحصیلی نامیده شد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر مفهوم پردازی فلات تحصیلی و شناسایی عوامل زمینه ای ایجادکننده آن بود. پژوهش حاضر از نوع بنیادی، و از نظر نحوه گردآوری داده ، توصیفی- پیمایشی بود. جامعه پژوهش همه دانشجویان دکتری بودند که پروپوزال خود را تصویب کرده بودند. از این میان، در نهایت، 660 دانشجو به روش در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه نیمه باز پژوهش را پاسخ دادند. داده ها با ترسیم جدول توافقی و رگرسیون لجستیک تحلیل شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد حدود 19 درصد از پاسخگویان دچار پدیده فلات تحصیلی هستند. همچنین، نتایج نشان داد از هفت متغیر زمینه ای مورد بررسی پژوهش (شامل جنسیت، تعداد نیم سال اخذ رساله، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، نوع دانشگاه (شهریه ای یا بدون شهریه) و اهمیت مدرک دکتری برای ارتقا در شغل یا کسب شغل، و علاقه به موضوع رساله)، دو متغیر وضعیت تأهل و نوع دانشگاه در فلات تحصیلی تأثیرگذار نبودند و سایر متغیرها تأثیرگذار بودند و از این میان، علاقه به موضوع رساله تأثیر بیشتری با ضریب نسبت به سایر متغیر ها داشت.
تعهد در آموزش عالی از مسیر دوسو توانی برند دانشگاه علامه طباطبایی تهران
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر مهم در سلامت نظام آموزشی تعهد است. مشکلات آموزش عالی به دلیل جایگاه ویژه آن ها در توسعه اقتصاد کشور از اهمیت زیادی برخوردار است، یکی از موضوعات مهم در آسیب شناسی نظام آموزشی تعهد است و به بررسی بیشتری نیاز دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی تعهد دانشجویان از مسیر دوسو توانی برند دانشگاه است. روش پژوهش توصیفی و کاربردی است و جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی بود، روش نمونه گیری در دسترس و تعداد اعضای نمونه 386 نفر بود. داده های گردآوری شده از طریق پرسشنامه با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند . روایی و پایایی پرسشنامه با معیارهای ضریب آلفای کرونباخ، ضریب پایایی مرکب، متوسط واریانس استخراج شده و فورنل-لارکر تأیید شدند. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد ابعاد دوسوتوانی برند زمینه ساز عملکرد بالاتر برند دانشگاه است و در تعهد دانشجویان به برند دانشگاه، عملکرد، تصویر و شهرت برند دانشگاه نقش کلیدی دارد. این چارچوب به مدیران دانشگاه در راستای طراحی استراتژی های مناسب برای اثرگذاری بر تعهد دانشجویان کمک می کند.
آسیب شناسی برنامه معلم پژوهنده در آموزش و پرورش ایران
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش شناسایی عوامل پیش برنده و بازدارنده برنامه معلم پژوهنده است. به این منظور، روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارنگاری استفاده شد. جامعه آماری شامل پژوهشگران برتر، کارشناسان و صاحب نظران در حوزه پژوهش مورد نظر بود. از نمونه گیری هدفمند در انتخاب مشارکت کنندگان و رویکرد استقرایی در تحلیل مصاحبه ها استفاده شد. بر اساس تجزیه و تحلیل داده های کیفی حاصل از مصاحبه ها و کدگذاری و تحلیل محتوای متن مصاحبه و مطابقت آن ها با مبانی نظری، عوامل مؤثر بر اجرای برنامه معلم پژوهنده در قالب 7 عامل، شامل حرفه ای گرایی رهبر آموزشی، سیستم ارتباطی و اطلاع رسانی، حرفه ای گرایی فردی، ارزیابی و داوری گزارش های اقدام پژوهی، دوره های بالندگی حرفه ای، پویایی سازمانی، و حمایت سازمانی، و 86 نشانگر شناسایی شد. همه عوامل شناسایی شده هم پیش برنده و هم بازدارنده هستند. در صورت توجه و تقویت آن ها، به عوامل پیش برنده تبدیل می شوند و در صورت بی توجهی و غفلت از آن ها به عوامل بازدارنده تبدیل می شوند. توجه مسئولان و متولیان آموزش و پرورش در وزارتخانه، ادارات کل، مناطق و نواحی و مدیران مدارس می تواند به رفع عوامل بازدارنده و تقویت عوامل پیش برنده در اجرای موفق برنامه معلم پژوهنده کمک کند.
طراحی راهبردی برنامه درس پژوهی در مقطع ابتدایی با روش های SWOT و QSPM
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین اهداف راهبردی برای توسعه برنامه درس پژوهی با روش آمیخته بود. جامعه آماری بخش کیفی شامل اعضای دبیرخانه و کمیته راهبردی درس پژوهی استان قم به تعداد 35 نفر بودند. در بخش کمی، 297 نفر از شرکت کنندگان در برنامه درس پژوهی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی، مصاحبه گروه های کانونی، و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن توسط متخصصان موضوعی و پایایی آن با ضریب (85/0) تأیید شد. نتایج مصاحبه، 13 نکته اصلی را نشان داد که آزمون توافق نظر کاپای کوهن شش مورد را حذف و سایر موارد را برای تعیین چشم انداز برنامه درس پژوهی استفاده کرد. همچنین، نتایج پرسش های دوم و سوم، پس از شناسایی قوت ها و ضعف های عوامل داخلی و فرصت ها و تهدیدهای عوامل خارجی تأثیرگذار و تحلیل ضریب اهمیت آن ها به ترتیب، بیان کننده پیشی داشتن فرصت ها بر تهدیدهای عوامل خارجی و بالابودن ضعف ها بر قوت های عوامل داخلی بود. سپس، 10 راهبرد شناسایی و بعد از مشخص شدن جذابیت هر یک، پنج راهبرد انتخاب شده، و برای تدوین برنامه های عملیاتی معرفی شد.