۱.
دامنه ی وسیع مسایل، مشکلات و آسیب های اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در محله حاشیه نشین «مرتضی گرد» اهمیت مطالعه پدیده ی امنیت زنان و بازنمایی تجربه های ناامنی آنها را در این منقطه حاشیه ای ضروری می سازد. واکاوی روایت های این زنان حاشیه نشین از مساله ناامنی و صورت بندی و سنخ شناسی مواجهه آنان با مقوله ناامنی،محور موضوعی مطالعه حاضر بوده است. ا در برابر این مساله چند دسته از زنان حاشیه نشین را می توان سنخ شناسی نمود. نمونه های پژوهش حاضر، بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و محقق با 29 نفر از زنان 16 تا 65 سال و دارای تجربه زیسته حاشیه نشینی، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام داده است. یافته ها حاکی از آن است که زنان مرتضی گرد ناامنی را در مضامینی شامل: در معرض آسیب های اجتماعی بودن، به مثابه نگرانی و به مثابه فقدان و کمبود امکانات معنا نموده اند.همچنین در مساله مواجهه با ناامنی، سنخ های متنوعی از بانوان حاشیه نشین شامل: زنان مطالبه گر امنیت ، زنان تاب آور، زنان ناامن انگار، زنان مترصد فرار، زنان قربانی ناامنی و زنان ناامن ساز شناسایی شدند .
۲.
این مقاله در پی بازفهمی انقلاب فرهنگی به عنوان مهمترین رویداد دانشگاهی پس از انقلاب و تأثیرات آن بر علوم انسانی و اجتماعی دانشگاهی است. انقلاب فرهنگی حرکتی سیاسی بود که بسط آن در بستر زمان، موجب تغییراتی در حیات دانشگاهی شده و سرانجام منتهی به تأسیس نهادی رسمی، ابتدا با عنوان ستاد انقلاب فرهنگی و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی، بر فراز وزارت علوم برای کنترل زیست آکادمیک شد. پرسش اصلی مقاله این است که در فرایند بسط و نهادینگی انقلاب فرهنگی، چگونه علوم انسانی به مهم ترین دشواره این جریان تبدیل شد و ایده هایی مثل «اسلامی سازی علوم انسانی» و «تولید علوم انسانی اسلامی» امکان ظهور یافت؛ ایده هایی که طرح آن ها متضمن اعلام نوعی بی اعتمادی به علوم انسانی دانشگاهی بود. حمایت حکومت از این ایده ها سویه علمی آن ها را به حاشیه رانده و موجب کاهش مشارکت دانشگاهیان در آن شد. از سوی دیگر، مشارکت روحانیون در تحقق این ایده ها، تصویری از تقابل میان روحانیت با دانشگاه پدید آورد و به ایده نزاع ایدئولوژی با دانش دامن زد. این وضعیت از سویی موجب تضعیف موقعیت علوم انسانی و اجتماعی در میدان آکادمی شده و به گسترش این علوم در حوزه عمومی کمک کرده است. این مقاله با بررسی اسناد و مدارک رویداد انقلاب فرهنگی و بازخوانی روایت کنشگران آن و نیز سنجش پیامدهای آن، شامل طرح هایی مثل اسلامی کردن علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی، نشان می دهد که مداخله سیاست و ایدئولوژی در بازی علم دانشگاهی، نه تنها ضرورتاً به نتایج مورد نظر نخواهد رسید، بلکه می تواند پیامدهایی نامطلوب هم به دنبال داشته باشد.
۳.
مقاله حاضر در آبان 1401 و در میانه رخداد زن، زندگی، آزادی نوشته است. نوشتن در میانه رخداد امکان نوشتن درباره وضعیت اکنون است وقتیکه جریان معمول تاریخ از مسیر خودش خارج شده است و وضعیت آینده در هاله ای از ابهام به سر می برد. بنابراین نوشتن در میانه رخداد برای وضعیت اکنون امکان ایجاد تحلیل احتمالی را می دهد و منحصربه فرد بودن نوشتن در میانه رخداد همین دادن جنبه احتمالی به نوشته تحلیلی است. در میدان رخداد انبوهی از نیروهای مختلف برای پیشنهاد و ساختن موقعیتی جدید کارکرد پیدا می کنند. بنابراین، هدف اصلی این مقاله بررسی کارکرد رخداد زن، زندگی، آزادی است. برای این منظور ما از استدلال ابداکتیو استفاده کردیم تا کارکردی احتمالی را برای رخداد زن، زندگی، آزادی پیشنهاد دهیم. بر این اساس، مقاله استدلال های داده محور و نظری را جمع آوری و ارائه می دهد تا مبتنی بر آنها احتمال کارکرد رخداد زن، زندگی، آزادی را در تسخیر ملاء عام اسلامی تفسیر و تبیین کند.
۴.
مطالعات سبک زندگی اسلامی یکی از پرشمارترین عناوین کتاب و پژوهش (خصوصاً دردهه90) بوده و مورد توجه نهادهای حاکمیتی و سیاستگذاران فرهنگی قرارگرفته است. به هدف بررسی انتقادی این مطالعات و مسئله شناسی این پژوهش ها 30مقاله و 14کتاب گزینش و با روش «فراترکیب» و با رویکرد «تحلیل انتقادی» بررسی شده است. در این مقاله انواع نظریه ها و روش های به کارگرفته و چالش هایی که به تصویر کشیده اند دسته بندی و عرضه شده است. پس از ارائه نیم رخی از وضعیت فعلی دین داری و سبک زندگی دینی برآمده از پژوهش ها، ماهیت پژوهش ها و انتقاداتی که به آن ها وارد شده ازنظر گذرانده شد. عدم توجه به پرسش های امروز درمطالعات، نادیده گرفتن تکثر سبک های زندگی، دولتی و سفارشی بودن پژوهش ها، غیر علمی بودن آثار ترویجی، نپرداختن به موضوعاتی چون عدالت و قدرت در شاخص ها، اکتفا کردن به رویکردهای فردی و روان شناختی، قطبی شدن مطالعات، نداشتن گفتگوی انتقادی با نظریات به کارگرفته شده و ارائه همبستگی های بدیهی بین متغیرها در مطالعات کمی، ازجمله نقدهای وارده به این پژوهش ها است.
۵.
پژوهش حاضر نقش سه عامل پیام ادراک شده، واقعیت مفهوم شده و باورهای مخاطب را در ارتباط با شیفتگی و از طریق سنت کیفی و روش مصاحبه عمیق بررسی کرده است. مطالعه واکنش 13 نوجوان دختر و پسر ایرانی 13 تا 18سال به چند مضمون انیمیشنی نشان داد که 1-معنای واقعیت برای هر مخاطب متفاوت است؛ بنابراین واقعیت داشتن یا نداشتنِ محتوا، به تنهایی نمی تواند، عامل اصلی شیفتگی باشد. 2. مرز بین درون فکنی باورهای روایی و فرافکنی باورهای خود به محتوای انیمیشنی بسیار نامشخص و محو است؛ به این ترتیب نمی توان با قطعیت گفت که مخاطب تحتِ تأثیر شیفتگی نسبت به محتوا، باورهایی را درونی کرده است 3. بین باورهای مخاطب و واقعیت مفهوم شده ارتباط وجود دارد. انعکاس باورهای مخاطب در محتوای انیمیشنی، میزان واقع نمایی آن را بیشتر می کند. باورهای مخاطب و واقعیت مفهوم شده با ادراک مخاطب از محتوا ارتباط دوسویه دارد و هر یک دیگری را تقویت می کند. در نهایت، هسته اصلی شیفتگی نسبت به محتوای تخیلی، مخاطب با تمامِ ویژگی های روانی، جمعیت شناختی و فرهنگی اوست.
۶.
استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی در ایران به طور محسوسی افزایش یافته و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. هدف از این مقاله، بررسی میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و عوامل موثر بر آن در میان دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان است. داده ها با استفاده از پیمایش تحت وب و به شیوه نمونه گیری چندمرحله ای با تعداد نمونه 900 نفر در سال 1398 گردآوری شد. نتایج نشان داد شبکه های اجتماعی تلگرام، واتس-آپ و اینستاگرام از جمله پرطرفدارترین شبکه های اجتماعی مجازی در بین پاسخگویان می باشند. اکثریت آنها با استفاده از تلفن همراه و دیتای گوشی شخصی در این شبکه های مجازی حضور پیدا می کنند. حدود نیمی از پاسخگویان بین دو تا چهار ساعت در شبانه روز زمان خود را صرف استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی می کنند. نتایج رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر نشان داد که مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی، به ترتیب، گرایش، نگرش، و اعتماد به شبکه های اجتماعی مجازی می باشند.
۷.
امروزه سینما و تلویزیون موثرترین وسیله بیان تصویری است که بیش از سایر هنرها توانسته است تخیل مخاطب کودک را در دست گیرد .همچنین بازآفرینیِ منابع فولکلوریک که از لحاظ ساختاری و محتوایی با ویژگی های کودکان مطابق هستند، رشد «ادبیات عامیانه» و «ادبیات دراماتیک» را همزمان تأمین می کند. فیلمنامه نویسی که از افسانه ها سود می برد؛ ظرفیت های نمایشی فیلم را بررسی می کند و با «تشخیص» این ظرفیت ها، عناصری را «حذف»، «اضافه» و «تلفیق» می کند تا انتقال از ادبیات به درام صورت پذیرد. می دانیم که ادبیات نمایشی نوعی از هنر است که در آن هنرمند با استفاده از حرکات و اجرای خود به بیان آن می پردازد و از آن به عنوان دیالوگ در اجرا بهره می گیرد. این نوع از ادبیات در واقع از زمان یونان باستان مورد استفاده قرار می گرفت که به تدریج گسترش پیدا کرد . این مقاله، می کوشد که با معرفی این عناصر در فیلمنامه و تطابق چارچوب افسانه های عامیانه (با تأکید بر افسانه ی هزار و یک شب) با ساختار فیلمنامه، به چگونگی پرداختِ اثری نمایشی با مخاطب کودک بپردازد. در این رابطه، نظریه ها ی دِرام ارسطویی و ساختارشناسی پِراپ مورد مطالعه قرار گرفته و با تحلیلِ ارتباط بین افسانه ، فیلمنامه و مخاطب، و با ارائه ی نمونه ی موردیِ افسانه ی هزار و یک شب، تلاش شده تا الگویی منطقی از روندِ فیلمنامه ی کودک ارائه شود.
۸.
در مورد ادبیّات عامّه پسند روی کردهای متفاوتی وجود دارد. یک روی کرد که نماینده آن ماتیو آرنولد است ادبیّات عامّه پسند را به این دلیل رد می کند که فرهنگ طبقه کارگر است و باید توسط اقلّیّت نخبه جامعه کنترل شود تا به هرج و مرج منتهی نشود . طرفداران مکتب فرانکفورت نیز ادبیّات عامّه پسند را رد می کنند اما به این دلیل که این یک صنعت فرهنگ است که توسط نظام سرمایه داری به طبقه کارگر تحمیل می شود. روی کرد دیگر، که بر اساسِ نظریّات آنتونیو گرامشی شکل گرفته است، بر مصالحه گری استوار است. از این منظر انسان نه تنها توسط فرهنگ ساخته می شود بلکه خود نیز فرهنگ را می سازد. روی کرد سوم، که مربوط به منتقدین پسا مدرن است، پذیرشِ کاملِ فرهنگ عامّه است. در این نگرش فرهنگ عامّه ابزاریست برای مقاومت نرم در مقابل نظام حاکم. در این جُستار با استفاده از منابعِ کتاب خانه ای و روشِ تحلیل محتوا و سندکاوی، کتاب پنجره فهیمه رحیمی، به عنوان یک رمان عامّه پسند، که به شدّت وامدار ادبیّات دوره ویکتوریا است، مورد بررسی قرار گرفته است و نگارندگان با بررسی مؤلّفههای ادبیّات عامّه پسند از جمله احساسات گرایی، شخصیّت-پردازیِ سطحی، لحن پرتکلّف و شعار گونه، غالب بودن عنصر شانس و تصادف، استفاده نابه جا از ماوراءلطّبیعه، تکرار و ترویج تفکّر کلیشهای نشان داده اند که بر اساس نظریّات طرفداران مکتب فرانکفورت، ادبیّات عامّه پسند نه تنها نشانه مقاومت در برابر نظام حاکم نیست بلکه خواننده را برای پذیرشِ باورهایِ رایج و هم رنگ شدن با جماعت آماده می کند و با ترویج اخلاقیّات بورژوایی بر خواننده تأثیر منفی می گذارد.
۹.
دهه80 و 90را می توان جهت گیری بخشی از اجتماعات علمی ایران به مطالعات مربوط به مدرنیته ایرانی و همچنین وضعیت جامعه شناسی در ایران دانست و آثار دکتر آزاد ارمکی نمونه ای از این مطالعات،قلمداد می شود.پژوهش حاضر ضمن منضم ساختن مطالعات مربوط به تجربه مدرنیته،در صدد فهم انتقادی آن دست از مطالعاتی است که تبدیل جامعه شناسی به زبان مدرنیته را از طریق تئوری تجربه های مدرنیته دنبال می نمایند.به این منظور داده-های21اثر از آزاد ارمکی، به شیوه اسنادی گردآوری،و با روش فراتحلیل و رویکرد مرور سیستماتیک،مورد تحلیل قرار گرفته اند.پایان بندی انتقادی مقاله؛مسکوت ماندن روابط سیستماتیک میان مدرنیته عام با مدرنیته ایرانی،و همچنین تعلیق روابط ارگانیک میان منطق جامعه شناسی با جامعه شناسی در ایران را نتیجه می گیرد.این امر منجر به قرائتی انشقاق یافته از مدرنیته و جامعه شناسی،در مطالعات یاد شده گردیده است و پروژه علمیِ تبدیلِ جامعه شناسی به زبان مدرنیته را،به سازوکار گفتمانیِ بازتولیدِ نقش آنتیگونیک مدرنیته ایرانی در قبال مدرنیته جهانی بدل کرده است و هزینه های غیریت سازیِ مدرنیته ایرانی برای مدرنیته جهانی را استمرار بخشیده است.
۱۰.
جامعه ایران از حدود 150 سال پیش به این سو وارد مرحله ای جدید از ساختار اجتماعی شد که بطور طبیعی باعث خلق کنش های موافق و مخالف در مواجهه با پدیده های نوظهور آن گشت. در این مقاله تلاش شده است به میانجی روایات مردمی، به فهمی از چیستی و چگونگی مواجهه مردمی با این پدیده ها دست بیابیم. برای این مطالعه، شهر تبریز به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای درگیر با جهان مدرن، انتخاب شد. ما در این مقاله، مبنای تجدد را پرسش عباس میرزا تعیین کردیم. این پرسش ما را به نیمه اول قرن نوزدهم برده و تا فراگیر شدن جهان مدرن، تا نیمه دوم قرن بیستم روایت های مختلف را دنبال کردیم. شیوه تحلیل داده های این مقاله، تحلیل تماتیک می باشد. تم های استخراجی در پنج موضوع "مقاومت در برابر جهان مدرن"، "ترس از دست دادن ایمان"، "ناسازگاری پدیده های نوین با ارگانیسم فرهنگی جامعه"، "استقبال از جهان مدرن" و "بی اعتمادی به دولت" دسته بندی شدند. این تحقیق نشان می دهد تا برآمدن نظم جدید در شهر تبریز، منازعه بالایی بین جهان بینی قدیم و جدید و الگوهای قدیم و جدید رخ داده است. یافته های این رساله حاکی از آن است که وضعیت جدید به آسانی حاصل نشده است و ابرگفتمان جهان سنتی که بر تمام لایه های زبانی و لایه های تفکری و لایه های وجودی زندگی جمعی و شخصی و اعتقادی افراد سایه افکنده است، تا تثبیت هر پدیده و نهاد مدرنی، از هیچ کوششی فروگذار نبوده و شکل گیری جهان جدید، با مقاومت، ستیز و کشمکش فراوانی همراه بوده است.
۱۱.
این مقاله بخشی از نتایج "طراحی الگوی چگونگی پوشش اخبار رسانه ملی با هدف ارتقاء سلامت جامعه" است و با رویکرد تحلیلی و هدف بررسی محتوای اخبار سلامت در تلویزیون با تاکید بر پاندمی کرونا، به مقایسه آن با دو شبکه تلویزیونی آلمانی می پردازد. نمونه تحقیق شامل دو بخش خبری ایران و دو شبکه آلمانی است. به منظور کدگذاری اخبار ابتدا ابعاد و موضوعات مهم پوشش خبرهای سلامت انتخاب شدند. در مجموع ۶2 بخش خبری از چهار شبکه در فاصله زمانی ۱۸ فوریه تا ۲۲ مارس20۲۰ با زیر مجموعه ۷۴۹ خبر سلامت بازبینی، کدگذاری، تحلیل و نتایج به صورت آماری- توصیفی ارائه شد. دو شبکه آلمان ZDF96،8% و ARD 64,9 % به پوشش گزارش های مدیریت سلامت توجه بیشتری داشته اند. سهم خبرهای بهداشت محور و فرآورده های سلامت در دو بخش خبری ایران بالاتر بوده است. در بُعد ظرفیت ها و تنگناهای مادی در عرصه سلامت، شبکه های ایران (۱۵% <) بالاتراز دو شبکه آلمانی (۱۵%>) قرار دارند ولی در زمینه ظرفیت ها و تنگناهای انسانی تفاوت سیستماتیکی دیده نمی شود. میزان اخبار ایران درحوزه های خدمات و مشاوره سلامت به مراتب بیشتر از دو بخش خبری آلمان است. پوشش ابعاد سلامت جسمی در شبکه ZDF 2،۹۴ % و شبکه دو سیما 3 ،72 % بالاتر از سایر شبکه ها قرار دارد. به طور کلی دو شبکه ایرانی از الگوی مشابهی پیروی می کنند اما الگوی دو شبکه آلمانی در بیشتر موارد تشابهی ندارند.
۱۲.
مناسب بودن فضاهای فرهنگی به عنوان یک فضای عمومی، موضوع مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. نیاز به حضور در فضا برای همه گروه ها، فارغ از جنسیت، سن، شغل و . . امری ضروری است. با توجه به این که زنان نیمی از جامعه را تشکیل داده و محور خانواده به شمار می آیند، لذا باید از نظر روحی و جسمی از سلامت و شادابی برخوردار باشند. زنان، علاوه بر این که خود می-توانند یک قشر فعال در همه ابعاد باشند، قشرهای فعال را در دامن خود تربیت می کنند. این مقاله عوامل موثر بر حضور زنان کرد در فضاهای فرهنگی را مورد بررسی قرارمی دهد. روش پژوهش به صورت پیمایشی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی است و گردآوری اطلاعات آن از طریق مطالعات میدانی و با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است و داده های حاصل به وسیله نرم افزار SPSS تحلیل شده اند. جامعه آماری این مقاله را زنان و مردانی)70درصد جامعه آماری، زنان بوده اند) که با مجتمع فرهنگی هنری فجر سنندج در ارتباط هستند، تشکیل می دهد. عوامل تاثیرگذار بر حضور زنان در فضاهای عمومی و به طور خاص فضاهای فرهنگی، دامنه وسیعی از محدودیت های کالبدی، اجتماعی، فرهنگی واقتصادی را دربرمی گیرند. مهمترین عوامل تاثیرگذار، شاخص احساس نیاز به این گونه مکان ها و مرد سالاری و دسترسی مناسب به این فضاها برای شهروندان می باشند. احساس نیاز به این معنی که مجتمع فرهنگی موجود پاسخگوی نیازهای آنها نمیباشد. بنابراین رابطه ای میان عوامل موثر و شرایط و نیازهای زنان مورد بررسی قرار می گیرد و در انتها توصیه هایی برای کاهش تاثیرات این عوامل ارائه می شود.