پژوهشنامه علوم سیاسی
پژوهشنامه علوم سیاسی سال دهم تابستان 1394 شماره 3 (پیاپی 39) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
رابطه بین چین و شورای همکاری خلیج فارس جزء مهمی از مجموعه روابط بین چین و خلیج فارس تلقی می گردد. چین یکی از قدرت هایی است که موقعیت آن با سرعتی شگفت انگیز در سیاست بین الملل ارتقا می یابد. انرژی صنعت اصلی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است و چین برای توسعه اقتصادی خود، به یک بازار باثبات انرژی نیاز دارد. توسعه سریع اقتصادی در چین باعث افزایش تقاضای انرژی شده است و همکاری این کشور با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حوزه انرژی سنگ بنای رابطه و همکاری های اقتصادی و سیاسی دوجانبه است، که خود را در تجارت، سرمایه گذاری و پروژه های ساخت و ساز نشان می دهد و ابعاد همکاری اقتصادی- سیاسی را گسترش می دهد. با توجه به گسترش روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس در سالهای اخیر، این سوال مطرح می شود که گسترش روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس در چه زمینه هایی قابل ترسیم است؟ این تحقیق بر این فرضیه تاکید دارد که چین به عنوان یک قدرت نوظهور سیاسی -اقتصادی جهت تثبیت جایگاه خود و نقش آفرینی بیشتر در همه زمینه ها در صدد توسعه روابط سیاسی و اقتصادی دو جانبه با شورای همکاری خلیج فارس می باشد و در آینده قادر خواهد بود به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه ای مطرح، به فعالیتهای سیاسی و اقتصادی مثبت خود ادامه دهد. بنابراین، رابطه سیاسی-اقتصادی چین و شورای همکاری خلیج فارس در آینده امید بخش خواهد بود. این تحقیق در صدد است تا ضمن بررسی مناسبات سیاسی و اقتصادی چین و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تصویری شفاف ازچشم انداز این مناسبات ارایه نماید.
ساختار معنایی نواصولگرایان و سیاست خارجی ج.ا.ا (1384-1392)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که تا روی کار آمدن دولت نهم روندی رو به اعتدال را می پیمود در خلال سال های 84-92 که با به قدرت رسیدن جریانی سیاسی موسوم به نواصولگرایان در ساختار سیاسی مقارن بود بازگشتی به رادیکالیسم انقلابی را تجربه نمود. این پژوهش با فرض تناسب پدیده سیاست خارجی با فهم درونی و با تکیه بر مفهوم ساختارهای معنایی در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که ساختار معنایی نواصولگرایان چه تاثیری بر سیاست خارجی ج.ا.ا در دولت های نهم و دهم داشته است. در این راستا ابتدا با تحلیل پاره گفتارهای محمود احمدی نژاد، رییس دولت های نهم و دهم، عناصر بنیادین ساختار معنایی نواصولگرایان در عرصه سیاست بین الملل استخراج شده و در ادامه جهت گیری های کلان سیاست خارجی ج.ا.ا در این دوره با ساختار معنایی نواصولگرایان نسبت سنجی می شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که عناصر بنیادین ساختار معنایی نواصولگرایان (ثنویت، نسبت دشمنی و دوستی، مسئولیت الهی، تقدیرگرایی مادی، موعودگرایی، بزرگنمایی و اغراق، زمان پریشی و ساده انگاری) در جهتگیری های کلان سیاست خارجی دولت های نهم و دهم انعکاس یافته است. به عبارت دیگر بازگشت به اصول اولیه انقلابی، آمریکامحوری و اسرائیل ستیزی، نگاه به شرق، نگاه به جنوب، و مقاومت و سازش ناپذیری در پرونده هسته ای ریشه در ساختار معنایی نواصولگرایان دارد؛ ساختاری معنایی که از مسیر ترکیب اسلام سیاسی و ایدئولوژی چپ انقلابی در انقلاب اسلامی، تجربه زیسته جنگ هشت ساله و تهدید هویتی در دوره اصلاحات برساخته شده و به هستی بین المللی در فضای بین الاذهانی نواصولگرایان معنا می بخشد.
فرهنگ و رویه سازگاری جویی در سیاست خارجی ج.ا. ایران مقایسه ی متن پژوهانه از دوره های جنگ و اصلاحات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی جایگاه فرهنگ در رویه سازگاری جویی ج. ا. ایران طی دوره های جنگ و اصلاحات می باشد. برای دستیابی به این هدف، نوعی رویکرد ترکیبی در پیش گرفته می شود؛ یعنی دو مفهوم انسان گرایانه و انسان شناختی فرهنگ از هم متمایز شده و با نظریات روزنا پیرامون سیاست خارجی پیوند می یابد تا رویه های سازگاری جویی از آن استخراج شود. سپس مقوله های استخراج شده از رویکرد نظری روزنا پیرامون سازگاری جویی، در دو متن نمونه (یعنی متن سخنرانی های رجایی و خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل) اعمال شده و مورد بررسی قرار می گیرند. بدین منظور از نوعی روش التقاطی استفاده می شود که مرکب از روش های مقایسه ای و تحلیل محتوا است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در دوره جنگ از نوعی انسان گرایی فرهنگی پیروی شده و رویه سازگاری جویی در سیاست خارجی، «لجوجانه» بوده است اما در دوره اصلاحات از انسان شناسی فرهنگی پیروی شده و رویه سازگاری جویی، «محافظه-کارانه» بوده است.
احیای حوزه تحلیل سیاست خارجی: تحلیلی چند متغیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل سیاست خارجی یکی از حوزه های مهم در مطالعات بین المللی است که نه تنها در ایران بلکه در کل به نسبت سایر حوزه های روابط بین الملل کمتر مورد توجه قرار داشته است. در عین حال، این حوزه در دهه های 1950 تا 1970 میلادی بسیار رو به رشد بود و گمان می رفت به مرزهای قابل قبول مفهومی و نظری دست می یابد. اما با زیر سئوال رفتن رفتارگرایی و اثبات گرایی حاکم بر رشته و نیز به زیر سئوال رفتن دستاوردهای آن تلاش های نظری مهم در حوزه آن کاهش یافت. اما از دهه 1990 مجدداً این حوره مطالعاتی رو به رشد گذاشت. مسئله ای که در این پژوهش تلاش شده به آن پرداخته شود تبیین احیای این رشته مطالعاتی از دهه 1990 است. یافته های این پژوهش که هم بر مبنای روش های تحلیل کمّی و هم کیفی با مطالعه مقالات علمی مرتبط با سیاست خارجی انتشاریافته در بازه زمانی پیش و پس از دهه ی 1990 صورت گرفته حاکی از آن است که مهمترین عوامل مؤثر در احیای این حوزه مطالعاتی عبارتند از: پایان جنگ سرد و پاسخگو نبودن نظریه های کلان روابط بین الملل به تحولات منجر به آن و نیز پس از آن، ظهور چارچوب های تحلیلی و نظری نوینی در روابط بین الملل که فراتر از حوزه خاص نظام بین الملل بودند و توان دربرگیری مطالعات سطح واحدها را داشتند، و سرانجام ظهور امکانات جدید در حوزه تحلیل.
سیاست گذاری اقتصاد سیاسی نفت و تحریم های بین المللی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقتصاد سیاسی نفت در عرصه بین المللی تحت تاثیر مولفه های اجتماعی، اقتصادی و راهبردی قرار دارد و کشورهایی همانند ایران، همواره بدلیل برخورداری از این منابع طبیعی، تابع این قاعده بوده اند.
در سالهای بعد از جنگ سرد شاهد تحول در ساختار و فرایندهای مربوط به اقتصاد جهانی می باشیم، بگونه ای که مولفه های جدیدی در زمره عوامل تاثیرگذار بر سیاست و اقتصاد بین الملل بویژه در سال های بعد از فروپاشی ساختار دوقطبی و تسلط نظام سرمایه داری در اقتصاد و سیاست جهانی، ظهور یافته است. از این بین اقتصاد سیاسی نفت را می توان از مولفه های بسیار اثر گذار و نوظهوری دانست که بعنوان ابزار پیوند و یا انزوای کشورها با اقتصاد جهانی، توسط قدرت های بزرگ بکار گرفته می شود. برای مثال، طرح هایی که در ارتباط با فرایند تحریم اقتصادی ایران تصویب می شود؛ تحت تاثیر عوامل متنوعی ازجمله سیاستگذاری اقتصاد سیاسی نفت است. درباره روند و چگونگی محدودسازی قابلیت های راهبردی ایران توسط آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر کشورهای صنعتی رویکردهای مختلفی ارایه شده است. در چنین شرایطی، محدودیت های راهبردی آمریکا علیه کشورهای منطقه و نظام بین الملل عموما بر اساس نیازهای اقتصاد جهانی تنظیم شده است. چنین ضرورت هایی همواره عامل اصلی تصمیم گیری سیاستگذاری اقتصاد سیاسی نفت از سوی کشورهای صنعتی در برخورد با بازیگران منطقه ای از جمله ایران است.
این مقاله از نظر روش شناسی درزمره تحقیقات کیفی توصیفی است که در آن سیاست گذاری اقتصاد سیاسی نفت به عنوان متغیر مستقل و نوسانات قیمت نفت و تحریم های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بعنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفته است.
محور اصلی این جستار، پردازش به این موضوع می باشد که مذاکرات ژنو، مذاکرات وین و همچنین موافقت نامه هسته ای ایران و گروه 1+5 موسوم به « برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)» و هرگونه مذاکره و الگوی همکاری جویانه بین المللی تابعی از سیاستگذاری اقتصاد سیاسی کشورها در نظام بین الملل و بویژه اقتصاد نفت می باشد.
اسلام گرایی، پراگماتیسم و کنش سیاسی در مصر پساانقلابی سال های 2014- 2011 م(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خیزش های مردمی سال 2011م در جهان عرب، اگر چه از تونس آغاز شد اما در مصر بیشترین تأثیرها را گذاشت. این مسأله از یک سو به اهمیت این کشور در جهان عرب و خارمیانه باز می گردد و از سوی دیگر، ناشی از شکاف های مختلفی است که ساختارهای سیاسی مصر را تحت تأثیر قرار داده است. منازعات سیاسی و درگیری های خیابانی در مصر حتی پس از سقوط حکومت «حسنی مبارک» و تثبیت انقلاب 25 ژانویه 2011م این کشور نیز پایان نیافت و عرصه ی سیاسی مصر را مستعد منازعه، درگیری و خشونت کرده است.
با این حال، آنچه پس از انقلاب مصر مورد توجه قرار گرفت، حضور اسلام گرایان در ساختارهای قدرت بود. اگرچه اسلام سیاسی در مصر، در مقاطعی از حکومت مبارک نیز امکان کنش سیاسی یافته بود اما حضور در قدرت به صورتی که علاوه بر پارلمان، دربردارنده ی قدرت اجرایی نیز باشد، مسأله ی متفاوتی بود که زمینه را برای تأثیرگذاری اسلام سیاسی بر سرنوشت سیاسی مردم این کشور به نحوی که به همه ی روزنه های زندگی مصریان راه یابد، فراهم می سازد.
پرسش اصلی مقاله این است که مشخصه ی اصلی کنش سیاسی اسلام گرایان مصر پس از انقلاب 25 ژانویه چه می باشد؟ فرضیه ی مقاله این است که اسلام سیاسی در مصر متأثر از تحولات و فرآیندهای سیاسی مصر و ضرورت تثبیت قدرت سیاسی در رویکردهای خود به سوی «پراگماتیسم اسلامی» در حرکت است که با مفاهیمی نظیر آزادی سیاسی، فردگرایی، پارلمانتاریسم، پلورالیسم و دموکراسی پیوند می خورد. در این پژوهش تلاش خواهد شد با بررسی نحوه ی تعامل اسلام سیاسی با «متن» و «زمینه ی سیاسی» بروز یافته در تحولات اخیر مصر، استدلال خود را روشن تر سازیم.
استراتژی جنگ و رفتار سیاست خارجی: در آمدی بر تبیین فرایند و فرجام جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استراتژی ایران در جنگ، به ویژه پس از آزادسازی خرمشهر، ظاهراً اقدامات جنگی را تا جایی تجویز می کرد که مکمل و مددکار یک دیپلماسی موثر برای پایان بخشیدن پیروزمندانه به جنگ باشد. در عمل اما روند مواضع و اقدامات سیاست خارجی ایران از تمایل و اراده صریحی برای به جریان انداختن فرایند سیاسی خاتمه جنگ حکایت نمی کرد. در این مقاله، با تدارک یک چارچوب تحلیلی ترکیبی، که آن را تحلیل «گفتمانی راهبردی» نامیده ایم، به بررسی این موضوع پرداخته ایم. دلیل انتخاب این چارچوب به ماهیت دو گانه جنگ و فرایند تصمیم گیری های مرتبط با آن برمی گردد. جنگ از یک سو با منطق گفتمانی انقلاب پیوستگی داشت و از سوی دیگر از منطق راهبردی سیاست تأثیر می پذیرفت. استدلال اصلی مقاله این است که موازنه میان این دو منطق، منجر به بحران در حوزه استراتژی جنگ شد. نشانه مهم این بحران، بن بست تصمیم گیری درباره روش و زمان مناسب خاتمه جنگ بود.