پژوهشنامه علوم سیاسی
پژوهشنامه علوم سیاسی سال 18 بهار 1402 شماره 2 (پیاپی 70) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
دوران گذار در نظم بین المللی دورانی یکسره در چالش یا صرف فرصت برای کشورهایی با سطوح متفاوت قدرت نیست. این دوران بسته به هوشمندی رهبران و تصمیم گیران کشورها در تدوین هوشمندانه استراتژی کلان یا غفلت از این امر می تواند سرشار از فرصت برای ارتقای جایگاه یا افول آن کشور در مناسبات بین المللی باشد. این مقاله به دنبال بازشناسی نقش های مختلف کنشگران دولتی در نظم بین المللی درحال تغییر است. نویسندگان ضمن مفهوم پردازی و تدقیق مفهومی نظم بین المللی، برآنند که کنشگران دولتی به سه دسته سازنده نظم، مخالف نظم و پذیرنده نظم تقسیم می شوند. در این میان نقطه ادعایی مقاله این است که یک دولت در هر سطحی از قدرت باشد می تواند با در پیش گرفتن الزاماتی استراتژیک در یک یا چند بُعد از نظم درحال تغییر، نقش سازنده ایفا کند. بدیهی است در جهان دائم متحول و پویای مناسبات چندسطحی دولت ها، پذیرفتن هر نقش، الزامات داخلی و ساختاری را بر یک کشور ضروری می سازد. در این میان، جمهوری اسلامی ایران با پذیرش هریک از موقعیت های فوق در نظم درحال تغییر بین المللی، باید بایسته ها و الزاماتی را در حوزه تدوین و اجرای استراتژی درپیش بگیرد. در این مقاله با اتکا به صورت بندی وضعیت نظم درحال گذار بین المللی از نگاه آیت الله خامنه ای به عنوان تصمیم گیر کلیدی ایران امروز، بعد از طراحی چهارچوب مفهومی دوران گذار، به این پرسش اساسی پاسخ داده است که الگوی کلیدی بایسته های کلان ایران در انتخاب نقش سازنده نظم بین المللی و استراتژی متناسب با این نقش، در سه دسته «مؤلفه بنیادین نقش آفرینی»، «پیش شرط اثرگذاری» و «الزامات شناختی» چگونه تببین شدنی است؟ برای پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر نوعی پژوهش نظری کاربردی به حساب می آید که با بهره گیری از توصیف، تبیین و تحلیل منطقی منابع کتابخانه ای، واکاوی نظری و تجربی مسئله و مصداق پژوهش را دنبال کرده است. منابع کتابخانه ای با رویکردی انتقادی فیش برداری شده و در خدمت طرح مفهومی تازه برای بایسته های جمهوری اسلامی ایران است.
تحلیل نسبت قدرت دولت و جامعه با گذار به دموکراسی؛ مطالعه موردی جنبش مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های گذار به دموکراسی در دهه های گذشته توسعه سیاسی و اقتصادی را حرکتی می دانند که با روشنگری آغاز شده سپس ناگزیر به پیشرفت و آزادی خواهد انجامید. نظریه های متأخر و به طور ویژه سنت توسعه پژوهی دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون با تأکید بر سیاست، اقتصاد و تاریخ؛ نشان داده اند که در گذار به دموکراسی امر جبری وجود ندارد بلکه تعادلی کاملاً بی ثبات است که باید مرتباً از آن حفاظت شود. سؤال پژوهش این است: رابطه قدرت دولت و جامعه در دوره مشروطه چگونه بوده است و نسبت آن با گذار به دموکراسی چیست؟ پاسخ موقت به این پرسش چنین است: جنبش مشروطه باعث کاهش قدرت شاه شد و مقدمات پیشرفت جامعه و نهاد های میانی به عنوان یکی از پایه های گذار به دموکراسی فراهم آمد. تحت انقیاد قفس هنجار ها و تضعیف ظرفیت دولت به عنوان پایه دیگر گذار به دموکراسی، قدرتمند شدن هم زمان جامعه و دولت و برآمدن لویاتان مقید به عنوان نقطه بهینه گذار به دموکراسی رخ نداد و ایران از دالان آزادی به بیرون پرتاب شد. روش این پژوهش، جامعه شناسی تاریخی - تبیینی است و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای - اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه عجم اوغلو و رابینسون بررسی و تحلیل شده اند.
مقایسه شیوه استفاده از نمادهای دینی در تبلیغات انتخاباتی جناح های سیاسی؛ مطالعه موردی انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکیه بر نمادهای دینی یکی از رفتارهای نسبتاً پرتکرار کنش گران سیاسی ایران در دهه های گذشته است. از این رو هدف اصلی مقاله حاضر شناسایی کمیت و نوع نمادهای دینی در تبلیغات انتخاباتی دو جناح سیاسی و مقایسه آن با یکدیگر است. روش پژوهش تحلیل محتوای کمی و جامعه تحقیق اسناد تبلیغاتی مربوط به انتخابات مجلس یازدهم شورای اسلامی در سایت های خبری – تحلیلی، مشرق و تابناک از جریان اصول گرا و عصرایران و انتخاب از جریان اصلاح طلب است. در این پژوهش از روش تمام شماری استفاده و همه اسناد منتشره در بازه زمانی انتخابات مطالعه شده است. یافته ها نشان داد اولاً تبلیغات انتخاباتی در سایت های جریان اصول گرا حجم بیشتری در مقایسه با سایت های اصلاح طلب داشته است. دوماً در حالیکه اصلاح طلبان از نمادهای دینی به ندرت استفاده کرده اند(57 مورد) ؛ اصول گرایان با وسعت بیشتری(483 مورد) برای ایجاد هم هویتی در بین طرفداران خود و تخریب رقیب از نمادهای دینی بی واسطه و با واسطه بهره برده اند. در میان نمادهای بی واسطه نماد «شهید قاسم سلیمانی » بیشترین مورد استفاده را داشته است.اصول گرایان همچنین از نمادهای دینی منفی استفاده کرده اند در صورتی که جناح رقیب آن ها از این دسته نمادها استفاده نکرده است. نتیجه آنکه جریان اصول گرا با استفاده از نمادهای دینی در قالب های مختلف سعی کرده با ایجاد معرفی خود به عنوان یک جریان دینی از ظرفیت موجود در این حوزه برای کسب آرا و حمله به رقیب بهره ببرد.
سرمایه سیاسی حکومت و هویت ملی؛ داده های پیش هشداردهنده در مورد ایران کنونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت سرمایه سیاسی و هویت ملی علی رغم اهمیتش برای زندگی سیاسی جوامع دموکراتیک و پایداری و انسجام جوامع ملی آنگونه که باید مورد پژوهش واقع نشده است. با عنایت به موقعیت مندی دو متغیر یاد شده از یک سو و دگردیسی های پرشتاب سیاسی و اجتماعی از سوی دیگر، پرسش از رابطه دو متغیر سرمایه سیاسی و هویت ملی امری لازم است. بنابراین نوشتار حاضر که ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد و بر رهیافت نهادگرایانه سیاسی مبتنی است و از چارچوب نظری ترکیبی رافالوسکی، لیندنبرگ، روثستاین و لوی بهره می جوید، با اتکا به روش کتابخانه ای و تحلیل ثانویه داده ها، چیستی نسبت سرمایه سیاسی و هویت ملی را با توجه به داده های مربوط به ایران به پرسش گرفته و بر این فرضیه استوار است که سرمایه سیاسی با هویت ملی رابطه ای معنادار و مستقیم دارد به گونه ای که افزایش آن به تقویت هویت ملی و کاهش آن تضعیف دلبستگی به عناصر هویت ملی را به همراه دارد.
تأملی بر نسبت میان نهادمندی اعمال قدرت سیاسی و فساد سیاسی (با تأکید بر دوره جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت، ذاتا میل به فساد دارد و کاهش فساد، مستلزم مهار قدرت سیاسی است؛ مهار قدرت سیاسی نیز مستلزم نهادینه شدن آن است؛ نهادمندی قدرت، به معنی قانونمندی و شخصیت زدایی از قدرت سیاسی است؛ بر پایه چنین مفروضی، پرسش این نوشتار این است که «چالش های نهادمندی اعمال قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران چگونه قابل تبیین است؟» در پاسخ به پرسش پژوهش، این فرضیه مطرح است که «چالش های نهادمندی اعمال قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران ریشه در توزیع نابرابر قدرت سیاسی در ساختار سیاسی حاکم دارد که در قالب قواعد سیاسی و توسط کنشگران قاعده ساز در بستر نهادی اوایل انقلاب اسلامی 57، تاسیس شده است». برای پاسخ به سوال پژوهش از روش تحقیق ردیابی فرایند، و برای تبیین تئوریک مساله پژوهش، از چارچوب نظری نهادگرایی سیاسی، استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در سال های اولیه انقلاب اسلامی 57، نیروهای سیاسی اسلامی، بخصوص طیف فقاهتی، به دلیل برخورداری از قدرت اجتماعی گسترده، نقش برتر و انحصاری در تعیین و تدوین قواعد و رویه های اجرای قدرت سیاسی داشته اند و همین امر منجر به توزیع نابرابر قدرت سیاسی در ساختار سیاسی حاکم و در نتیجه، تضعیف نهادمندی اعمال قدرت سیاسی و تشدید فساد سیاسی شده است.
سنجش سری زمانی کیفیت حکمرانی در ایران بین سال های 1400- 1374(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی روند کیفیت حکمرانی در ایران بین سال های 1374 الی 1400 است و جهت ساماندهی پژوهش چهار پرسش مطرح می شود: عملکرد کیفیت حکمرانی در ایران در بازه مورد بررسی چگونه بوده است؟ مدل کیفیت حکمرانی در ایران چگونه بوده است؟ چه پیش بینی در خصوص آینده حکمرانی ایران وجود دارد؟ و در نهایت اینکه مهم ترین عوامل در تعیین کیفیت حکمرانی کدم اند؟ جهت پاسخ به سؤالات پژوهش از تکنیک های سری زمانی و معادلات ساختاری استفاده می شود. بنابر ماهیت اکتشافی پژوهش، از ارائه فرضیه خودداری گردید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کیفیت حکمرانی که به معنی چگونگی کاربرد قدرت، تعامل و پاسخگویی است و کارآمدی نظام های سیاسی را مورد بررسی قرار می دهد، در بازه زمانی مورد بررسی در ایران دارای عملکردی دوره ای با روند نزولی بوده است بطوریکه بهترین عملکرد آن مربوط به سال آغازین بوده و طی سال های پس ازآن هیچ گاه سطح کیفیت حکمرانی هم طراز آن نگشته است؛ علاوه بر این، بدترین عملکرد کیفیت حکمرانی در ایران نیز مربوط به سال پایانی دوره زمانی است که تأییدی بر نزولی بودنِ کیفیت حکمرانی در ایران می باشد. در میان ابعاد شش گانه کیفیت حکمرانی نیز، ثبات سیاسی و کنترل فساد مهم ترین عوامل تأثیرگذار شناسایی شده اند. پیش بینی سری زمانی نیز حاکی از آن است که استمرار فرایندهای موجود به ادامه نزولی بودن کیفیت حکمرانی در ایران منجر خواهد شد که این امر توانایی بالقوه ای جهت ایجاد نارضایتی در میان ایرانیان داراست.
مدل های تربیت سیاسی در زنان سیاستمدار و تأثیر آن بر رقابت سیاسی در سطوح کلان (هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های انتقال تجارب و مهارت های کنشگری سیاسی در نسل های مختلف، آگاهی به تجارب زیسته سیاستمداران است. تجربه بازیگری سیاسی به اقتضای نوع نظام سیاسی در هر جامعه ای متفاوت است چرا که ساختارهای نهادی، قانونی و سازمانی نظام های سیاسی و از سوی دیگر ویژگی های فرهنگی، تاریخی، دینی و فکری بر شیوه های بازیگری سیاسی، قواعد و نیز نتایج و دستاوردهای آن تاثیر می گذارد. تربیت سیاسی، به عنوان اولین و مهم ترین مرحله در شیوه های سیاست ورزی حایز اهمیت است؛ به طوری که اقسام تربیت سیاسی بر ویژگی های بازیگری سیاسی تاثیر به سزایی دارد که مهم ترین نمود آن در رقابت سیاسی آشکار می شود. در پژوهش حاضر، با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و به کارگیری روش کیفی تحلیل داده ها از طریق کدگذاری به روش استراوس و کوربین، مقوله های مرکزی دو مفهوم تربیت سیاسی و رقابت سیاسی در ارتباط با تجارب زیسته زنان سیاستمدار ایرانی استخراج شد. در مجموع سه مدل تربیت سیاسی پیرو، تربیت سیاسی مبارزاتی، تربیت سیاسی شهروندی مفهوم بندی و با دو مدل رقابت سیاسی پنهان و رقابت در اقتدار سیاسی مورد مطالعه قرار گرفتند. سرانجام ارتباط مدل های تربیت سیاسی بر نوع رقابت سیاسی جمع بندی و تحلیل شد.