پژوهشنامه علوم سیاسی
پژوهشنامه علوم سیاسی سال 18 تابستان 1402 شماره 3 (پیاپی 71) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
انقلاب مشروطه، تجدیدنظر جامعه (به عنوان مشروعیت دهنده) در مبانی مشروعیت رژیم استبدادی قاجار است؛ بحران مشروعیت در رژیم استبدادی قاجار، تغییر را در قالب بازسازی نظم جدید الزامی ساخت. ازاین منظر، انقلاب مشروطه کوششی بود برای تأسیس نوعی نظم مشروع که بتواند بر تناقضات بنیادین وضعیت وجودی انسان، تعارض میان «نظم» و «آزادی» فائق آید و از این طریق کالایِ «نظم سیاسی مشروع» را برای تداوم زیستِ اجتماعیِ مسالمت آمیز فارغ از وحشت عمومی تضمین نماید. بااین وجود، مشروطیت خود قربانی این تضاد بنیادین گردید و هرگز نتوانست میان نظم و آزادی توازن و تعادلی نهادین برقرار نماید. در پژوهش حاضر داده ها به صورت کتابخانه ای – اسنادی گردآوری و با استفاده از روش جامعه شناسی تاریخی، توصیف و با بهره گیری از «نظریه تعارض منافع و ارزش ها» تحلیل شده است. در این راستا، پژوهش حاضر، درصدد پاسخگویی به این سؤال است که چرا در دوران مشروطیت، دموکراسی و ثبات سیاسی به جای سازواری، در یک رابطه منفی و متعارضی قرار گرفته اند؟ فرضیه پژوهش مبتنی بر این ایده است که نهادهای سیاسی جدید (نظیر قانون اساسی، مجلس و احزاب) از کارآمدی لازم برای مدیریت منازعه میان سه چشم انداز مشروطه خواهان، چشم انداز سلطنت طلبان و چشم انداز شریعت طلبان برخوردار نبوده است و به تبع آن منازعه میان چشم اندازهای متعارض در خارج از چهارچوب های نهادی قانونی ادامه یافت و در سایه فقدان نهادهای سیاسی قدرتمند که از قابلیت حل منازعه و مدیریت تعارض منافع و ارزش ها میان چشم اندازهای متعارض برخوردار باشند، بی-ثباتی سیاسی در این دوران بر کشور حاکم و زمینه ساز بازتولید اقتدارگرایی شد.
جنبش زنان در ایران پس از انقلاب؛ از مطالبات ایدئولوژیک تا مطالبات روزمره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دو دهه گذشته تحولات زیادی در حوزه جنسیت در ایران رقم خورده است که مؤلفه جنسیت را به یکی از مهم ترین عوامل تبیین کننده جامعه جدید تبدیل کرده است. زنان همیشه سوژه قدرت بوده اند و اعمال محدودیت بر آنها در قالب قوانین، عرف، شریعت و لباس و سبک زندگی دست خوش رویکرد ایدئولوژیک مردسالارانه بوده است. جنبش زنان در ایران ابعاد بین المللی پیدا کرده است. این جنبش سابقه ای صد ساله دارد و تحت تاثیر امواج تحول اندیشه زنان و تحول مفهوم قدرت در سطح بین الملل است. با همه این اثرپذیری، تاخیری چند دهه ای در نظر و کنش سیاسی زنان در ایران وجود دارد. در این پژوهش به بررسی نقش تحول قدرت در مطالبات زنان در ایران می پردازیم و توجه به سیاست روزمره که خود را در قالب نقد گفتمان ایدئولوژیک و رسیدن به رهایی به مثابه زندگی روزمره و بهره مندی از آزادی های انسانی مطرح کرده است. سوال این پژوهش این است که جنبش زنان در ایران در سال های پس از انقلاب چه تحول مفهومی داشته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد جنبش زنان در ایران گذار از ایدئولوژی به سیاست روزمره است و مطالبات زنان دراعتراض به مداخله قدرت در زندگی خصوصی آنها و مخالفت با انقیاد بدن و تلاش برای دستیابی به حقوق انسانی تبدیل شده است.
تحلیل محتوای آثار گفتمان مذهبی در فرایند انقلاب اسلامی بر اساس نظریه جیمز پل جی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر تحلیل محتوای آثار گفتمان مذهبی با استفاده از روش نظریه تحلیل گفتمان جیمز پل جی است. گفتمان مذهبی با الهام از آثار و کتب موثر سعی در جذب مردم در فرایند انقلاب اسلامی بود.نویسنده در این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که تحلیل محتوای آثار گفتمان مذهبی در فرایند انقلاب اسلامی بر اساس نظریه جیمز پل جی به چه صورت می باشد؟ گفتمان مذهبی در فرایند انقلاب اسلامی به دو خرده گفتمانِ نواندیشان مجدد و نواندیشان متجدد تقسیم می شود. روش مورد استفاده در این مقاله روش تحلیل گفتمان با کمک از نظریه تحلیل گفتمان جیمز پل جی است. یافته های پژوهش نشان می دهد با توجه به هفت مولفه سازندگیِ نظریه جیمز پل جی، هر دو خرده گفتمان در وضعیت زندگی مسلمانان، در برداشت از اسلام، در عدم توجه مسلمانان به اسلام، در اسلام به عنوان دین کامل، در هویت دینی ایرانی، در نقش استعمار، در مفاهیم ارزشی دینی، در فقه پویا، در بهره گیری از عاشورا، در بازگشت به خویشتن، در ترسیم وضعیت مطلوب، در احیای عزت نفس، در حمایت از مستضعفین و در وحدت سیاسی دارای وجوه اشتراک هستند. از سوی دیگر هر دو خرده گفتمان در آسیب شناسی مسائل جامعه، در ایران شناسی، در دال مرکزی، در حمایت یا عدم حمایت از پهلوی، در تبیین دین سنتی، در پذیرش علوم و فنون جدید، در نوع آگاه سازی جامعه مخاطب، در تقدس بخشی، در تمسک به سنت و در عامل انحطاط دارای وجوه افتراق و اختلاف هستند.
ویژگی های دولت و جامعه پیشاصنعتی در ایران در منظومه فکری پاتریشیا کرون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای تبیین وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران پیش از مواجهه با دوران مدرن عموماً از نظریاتی مانند استبداد شرقی، دولت های خودکامه شرقی یا سلطانیسم که به عنوان دولت دیوان سالار شرقی هم شناخته می شود، استفاده می شود، درحالی که به نظر می رسد این نظریات بیشتر تلاشی برای انطباق تاریخ با نظریه است نه اینکه تلاش کند نظریه را به واسطه مواد و عناصر تاریخی شکل دهد. در این مقاله ضمن نقد کاستی های نظریات فوق، سعی می شود با استفاده از منابع اسنادی و کتابخانه ای و چارچوب نظری ارائه شده توسط کرون در کتاب «جامعه های ماقبل صنعتی» در مورد دولت های حداقلی این جوامع و مختصات آن، به این سؤال پاسخ داده شود که پاتریشیا کرون به واسطه چارچوبی که در کتاب «جامعه های ماقبل صنعتی» تصویر کرده و شواهدی که در دیگر پژوهش های خود گردآورده است، چه صورت بندی از جامعه شناسی تاریخی ایران و تضاد دولت و جامعه در ایران ماقبل صنعتی داشته است و این تضاد چه تأثیری در مواجهه با جنبش های مرکزگریزی مثل قیام سیاه جامگان، سپیدجامگان یا اسماعیلیان داشته است؟ فرضیه منتخب در این نوشتار این است که دولت های سنتی از روی ماهیت نحیف و شکننده خود ناتوان در برخورد با این جنبش ها بوده اند و حتی جنبش های کم جمعیت هم می توانسته سال ها دولت های مرکزی را مشغول خود کند. یافته های این پژوهش که همراه بررسی مختصر چند نمونه دولت های پیشاصنعتی حاضر در تاریخ تمدن ایران بود، دولت های پیشاصنعتی آن گونه که کرون تصویر می کند ماهیتاً ضعیف هستند و این ضعف نه تنها به واسطه خود بلکه شرایط جبری غیرصنعتی زمانه است.
چالش های کنش گری صنفی- سیاسی معلمان و تشکل های صنفی آنان در دهه 1390(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنش گری صنفی-سیاسی معلم ها در دهه 90 شمسی را می توان به عنوان نقطه عطف و فصل جدیدی از تاریخ کنش گری صنفی-سیاسی معلمان در ایران نامید؛ این پدیده در نوع خود، نه تنها با دیگر کنش گری های اعتراضیِ معلمان در چند دهه اخیر متمایز بوده بلکه در مقایسه با کنش گریِ اعتراضیِ دیگر اصناف همچون کارگران، کامیون داران، معدن چیان و غیره-هم از حیث قشری و شکلی و هم از حیث میزان فراگیری، مشارکت و استمرار آن-از ویژگی های خاصی برخوردار بوده است؛ نکته قابل تأمل در این زمینه آن است که این کنش گری برای رسیدن به اهداف عمومی و حرفه ای خود با چالش هایی مواجهه بوده است. بررسی این مهم باعث می شود نه تنها چالش ها و موانع کنش گری این صنف شناسایی و آسیب زدایی شود بلکه چالش های دیگر اصنافِ کنش گر نیز به صورت تطبیقی-مقایسه ای، شناسایی و مرتفع گردد. حال، پرسش اصلی این است که «مهم ترین چالش های کنش گری سیاسی _صنفی معلم ها و تشکل های آنان در دهه 1390 چه بوده است؟». در پاسخ، فرضیه ای که با روش گردآوری کتابخانه ای طرح گردیده و سپس با روش مصاحبه ی نیمه باز برروی 30 نفر از کنش گران سیاسی-صنفی معلمان به بوته آزمون گذاشته شده ازاین قرار است که قشر معلمان در کنش گری صنفی-سیاسی خود دارای سه چالش درونی (تعارض منافع، ضعف تشکیلاتی و فقدان راهبرد منسجم) و سه چالش برونی (ناکارآمدی سیاست گذاری، عدم خوش بینی سیاست گذاران و محیط بین المللی) هستند. تحلیل داده های کمی (از طریق تکنیک های سنجش میانگین و درصد فراوانی) و کیفی (تکنیک برجستگی) نشان می دهند که از 6 چالش برون صنفی و درون صنفی، به ترتیب ناکارآمدی سیاست گذاری ها و ضعف راهبردهای نظری-عملی بیشترین تأثیر و محیط بین المللی کم ترین تأثیر چالش زا را داشته اند.
خوانش پسااستعماری هویت در اندیشه محمد مصدق؛ با تأکید بر روش واسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد مصدق در روایت مسلط تاریخ معاصر ایران به عنوان رهبری ملی گرا و استعمارستیز شناخته می شود. این روایت تا چه اندازه در ساختار فکری مصدق انعکاس می یابد؟ آیا اندیشه مصدق انعکاس گفتمان استعمار است یا بازتاب مقاومت استعمارستیزانه؟ برای پاسخ به این سوال از روش تحلیل واسازی متن برای بررسی ساختار متن نامه های مصدق و از نظریه پسااستعماری هومی بابا برای تفسیر اطلاعات به دست آمده از روش واسازی استفاده می گردد. مجموعه نامه های مصدق در قالب دو مرحله تاریخی قبل و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تقسیم بندی و مورد تحلیل واسازی قرار می گیرند. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که مصدق ایران و غرب را دارای هویتی ذاتی و یکپارپه نمی بیند. هویت خود ایرانی و دیگری غرب هر دو دورگه است. غرب با تلفیق استعمار و دموکراسی به ترسیم هویت خود و تأسیس هویت دیگری ایرانی پرداخته است. هویت ایرانی نیز تلفیقی از عناصر مثبت بومی و میراث استعمار است. لذا نه برتری غرب و نه فروتری ایران امری ذاتی نیستند و در پیوند با یکدیگر شکل گرفته اند. مصدق غرب را با استعمار یکی نمی داند و جامعه ایران را هم از عناصر مقاومت و تمدن عاری نمی پندارد. در نظام فکری مصدق، «خود» از طریق تقلید و آمیخته شدن فرهنگ بومی با ویژگی های مطلوب فرهنگ استعمارگر هویت می یابد. مصدق با گزینش گرایی از غرب خواهان شکل گیری هویت سوم و تبدیل آن به کانون مقاومت در برابر گفتمان استعماری است.
بررسی انگاره «مشارکت سیاسی زنان» در شعر دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران از دیرباز، دیدگاه های مردان و مردسالارانه حاکم بر جامعه را دلیل عمده عدم مشارکت سیاسی زنان مطرح نموده اند. پرداختن به انگاره های ذهنی می تواند به شناخت دیدگاه های افراد هر جامعه، نسبت به خود یا دیگران، کمک نماید. با بررسی این نوع انگاره-ها می توان به دلایل کمرنگ بودن حضور زنان در عرصه های سیاسی بهتر پی برد. از زمان مشروطه، بحث حضور زنان در جامعه، ملموس تر مطرح گردید و بسیاری از شاعران زن و مرد، به مباحث مختلف سیاسی از جمله مشارکت زنان ورود کردند. پژوهش حاضر، اشعار همین دسته از شاعران را مورد ارزیابی قرار داده و انگاره های ذهنی آنان را نسبت به مشارکت سیاسی زنان بررسی می نماید. این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و تحلیل داده ها بر اساس روش تحلیل مضمون صورت پذیرفته است. بر این اساس، انگاره های ذهنی شخصی شاعران مرد که شامل دو مضمون کلّی «فعّال بودن زنان» و « منفعل بودن زنان» می باشد، با انگاره های ذهنی خویشتن شاعران زن (از منظر دیگری و از منظر خود) مورد بررسی قرار گرفتند و انگاره های متضاد و مشابه بین این دو قشر، شناسایی شدند. یافته های حاصل نشان می دهد اکثر شاعران مرد، به مشارکت زنان از جمله در امور سیاسی کشور، توجّه عمیق داشته و مشوّق زنان جهت حضور فعّال در اداره امور کشور بودند، اما شاعران زن، ضمن آنکه انواع حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی را برای زنان قائل بودند، جنس زن را از دید مردان، ناتوان، کم عقل و حقیر، پنداشته و خطاب می کنند. به نظر می رسد دلیل کمرنگ بودن مشارکت سیاسی زنان را در این عامل، می توان جستجو کرد.