۱.
روش تجربه گرا که به صورت پراکنده و نابسامان توسط برخی اندیشمندان پیشین ارائه شده بود، بالاخره از سده شانزدهم به بعد در پژوهش پدیده های طبیعی به کار بسته شد و به علت کامیابی های شگفت انگیز خود به سرعت گسترش یافت و پشتیبانان روزافزونی پیدا کرد. در سده نوزدهم، اگوست کنت گام های بلندی در راستای کاربرد این روش در پژوهش پدیده های اجتماعی برداشت. در اوایل سده بیستم اندیشمندان حلقه وین کوشیدند با توسعه سنت تجربه گرایی کنت تفاوت های عمده علم از متافیزیک را نشان داده و روش علمی را برپایه اثبات گرایی استوار سازند.
این اندیشمندان اثبات گرایی را در دو جهت توسعه دادند که به پیدایش دو مکتب اثبات گرایی تجربی و اثبات گرایی منطقی انجامید. اثبات گرایان تجربی تئوری های علمی را فراورده کاربست روش استقرایی ـ آماری می دانستند، درحالی که اثبات گرایان منطقی علاوه بر تجربه، به جایگاه منطق در تئوری پردازی و آزمون آن اهمیت زیادی می دادند. طولی نکشید که این مکتب ها رقیبی پیدا کردند به نام ابطال پذیری. کارل ریموند پوپر بنیانگذار مکتب ابطال پذیری، این اندیشه دیرینه پیشینیان را که «استقرای کامل غیرممکن است» پیش کشید و برپایه آن ادعا کرد هیچ حکم علمی را نمی توان با کاربست روش تجربی اثبات کرد اما می توان آنها را با روش استقرایی ابطال نمود. ابطال پذیری نیز پیروان فراوانی یافت زیرا با این روش همه احکام متافیزیکیِ ذاتاً ابطال ناپذیر، به عنوان گزاره های معتبر علمی، گرچه به طور موقت، پذیرفته می شد و به این ترتیب همه احکام غیرعلمی هم می توانستند قبای علمی به تن کنند و مخالفان اثبات گرایی را خوشحال سازند. بدین ترتیب پوپر نخستین کسی بود که در سده بیستم با نشاندن روش قیاسی به جای روش استقرا در روند پژوهش های علمی، بینش فلسفی را از طریق دگرگون سازیِ روش، جایگزین بینش علمی کرد. آثار پوپر راه را برای تزریق بیشتر دیدگاه های فلسفی به روش و بینش علمی هموار ساخت.
در دهه 1950 توماس کوهن با نگارش کتاب ساختار انقلاب های علمی، با تجربه گرایی به هر شکل و صورت آن مخالفت کرد و پیشرفت علم را نه از راه آزمون تجربی گزاره ها بلکه از طریق شکستن بینش های علمی جاافتاده یا «پارادایم ها» امکان پذیر دانست. این بینش را پل فیرابند با نگارش کتاب علیه روش ابعاد تازه ای بخشید؛ از دیدگاه او هیچ نوع روش پژوهش علمی وجود ندارد و هر پژوهشگری باید بر اساس خواست و سلیقه خود به پژوهش بپردازد. وی به قول خودش آنارشیسم را در علم و روش علمی توصیه کرد.
روش علمی مبتنی بر سنت اثبات گرایی در برابر این هجمه همه جانبه، با اندکی بازسازی به صورت رفتارگرایی عرض اندام کرد تا نشان دهد روش تجربی نه تنها در پژوهش پدیده های طبیعی بلکه فراتر از آن در پژوهش پدیده های اجتماعی نیز به طور موثر به کار بسته می شود. کشمکش میان آنارشیسم علمی و رفتارگرایی در دهه 1980 به صورت یک جنگ تمام عیار علمی درآمد و درنتیجه منجر به پیدایش مکتب نسبی گراییِ انتقادی شد که در گام نخست به کلی منکر وجود واقعیت های عینی جدا از ذهن و قابل شناخت گردید و مدعی شد حتی در صورت وجود واقعیت های طبیعی و اجتماعی، هیچ روش معینی برای شناخت یا آشکار سازی آن واقعیت ها وجود ندارد؛ صحنه علم نبردگاه پژوهش های رقیب با نقاط قوی و ضعیف هریک است و هر اندیشمندی می تواند دستاورد هر یک از آنها را بپذیرد یا رد کند. این آنارشیسم در روش شناسی، منجر به باز سازی واقع گرایی سنتی به صورت واقع گرایی علمی شد که هم اکنون، به رغم غوغای ضد واقع گرایان، حدود 90 درصد پژوهش ها عملاً با این روش صورت می گیرد.
۲.
کلید واژه ها:
علوم سیاسی کاربردی سازی
بر اساس تجارب نظام آموزشی و پژوهشی ایران در سنوات گذشته ، کاربردی سازی رشته های علوم انسانی ، از جمله عناصر توسعه علمی کشور محسوب می شود .
حجم کمی دانشجویان رشته علوم سیاسی با توجه به وضعیت اشتغال در ایران ، همگان را بر آن می دارد تا در برنامه ریزی مفاد آموزشی و پژوهشی این رشته ها اقدامات اساسی و پایه ای صورت گیرد .
پرسش محوری در این مقاله از روشهای ممکن برای کاربردی سازی و نزدیک نمودن محتوای آموزشی دروس علوم سیاسی به بازار کار و اشتغال در جامعه ایران است.
با عنایت به اینکه موضوع اصلی رشته علوم سیاسی ، مسائل قدرت، حاکمیت و سیاستگذاری عمومی هر کشور در صحنه داخلی و خارجی است و دانش آموختگان این رشته ها علی الاصول نقش کلیدی در برنامه ریزی اداره نهادهای سیاسی کشور ایفاء می کنند، لذا دقت کافی در تدوین مفاد آموزشی این رشته و گرایشه های مرتبط از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، و به عبارتی با سرنوشت یک ملت گره خورده است.
در این پژوهش به موازات مطالعه کتابخانه ای از روش توزیع پرسشنامه میان دانشجویان رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل استفاده شده است. نظر خواهی از صاحب نظران و مصاحبه با مقامات برخی از سازمان ها ی دولتی که امکان اشتغال دانش آموحتگان این رشته ها را دارند باعث گردید تا نیازهای عینی محیط های اشتغال در ارائه راهکارها مورد توجه قرار گیرد. در این رابطه ابتدا مجموعه سازمانهای که دانش آموختگان رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل در آنها اشتغال یافته اند شناسای و دسته بندی شد. سپس تیم تحقیقاتی با هماهنگی های متعدد و با پرسش محوری از نوع نیازهای مراکز، به مدیریت کارگزینی، نیروی انسانی و در مواردی مقامات سازمانها مراجعه کرد و انتظارات سازمان های مذکور از یک دانش آموخته رشته علوم سیاسی که متقاضی اشتغال در آن سازمان باشد استعلام شد.
روش مطالعه ،تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری این تحقیق گرایش به مدل اثبات گرای (پوزتیویستی) داشته و کوشیده با مراجعه به عینیات فضای موضوع مطالعاتی، ارزیابی از وضعیت موجود و ارائه راهکار داشته باشد.
مباحث این مقاله در سه قسمت تفکیک شده است . نخست از ضرورت کاربردی سازی سخن به میان آمده، سپس وضعیت موجود و عدم کاربردی بودن محتوای دروس بحث شده و نهایتا راهکار پیشنهادی ارائه شده است.
۳.
درس « مبانی اندیشه های سیاسی در اسلام » به ارزش 2 واحد ،جزء دروس اصلی در مجموعه واحد های دوره کارشناسی رشته علوم سیاسی در دانشگاه های ایران می باشد. محورهای اصلی این درس، بر اساس سر فصل مصوب ِ سیصد و بیست و پنجمین جلسه شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی ،مورخ 1/7/1375 ، عبارت اند از: «بخش اول : مبانی اندیشه های سیاسی در قرآن؛ آیات الاحکام سیاسی»، «بخش دوم: مبانی اندیشه های سیاسی در حدیث و سیره » و «بخش سوم: قواعد فقه سیاسی ». از آنجا که سرفصل های دروس عمدتاً بعد از انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و در فضایی ملتهب تنظیم شده ،نقد و بررسی این واحد درسی و روزآمد ساختن آن ضرورت می یابد.سوال اصلی این است که : آیا سرفصل تنظیم شده ، پاسخ گوی نیازهای فکری دانشجویان در ارتباط با حوزه دینی در این برهه تاریخی( به ویژه دهه سوم بعد از انقلاب ایران و عصر جهانی شدن ) می باشد؟ در صورت پاسخ منفی ، چه سر فصلی برای شرایط کنونی مناسب است؟ روش پژوهش: برای یافتن پاسخ معتبر و قابل قبول، از روش های بررسی محتوایی متون ِمرتبط ، تحلیل منطقی- عقلانی ، تطبیق و مقایسه ، نیاز سنجی و نیز بهره گیری از تجارب متخصصان و کارشناسان این حوزه درسی(به شیوه دلفی) استفاده شده است. یافته ها: نتایج حاصل از بررسی منطقی و تجارب مدرسان این واحد درسی، بیانگر آن است که با توجه به موارد زیر باید در سرفصل درس تجدید نظر صورت گیرد : 1. تجربه 30 ساله حکومت اسلامی در ایران ؛2. یافته های دانش و روش هرمنوتیک ؛ 3.وجود سنت های فکری دینی متفاوت ؛4. جهانی شدن اطلاعات و ارتباطات؛ 5. ظهور نسل جدید نقاد و نسبتاً آگاه از تحولات فکری و واقعی دنیای معاصر . این تجدید نظر در سر فصل ، عمدتاً، شامل محورهای زیر می باشد : - تاثیر دانش هرمنوتیک و دیگر سنت های شناخت شناسی بر اندیشه سیاسی اسلامی ؛ - قرائت واحد یا قرائت های مختلف از دین ؛ - کاربرد عقل در فهم منابع و متون معتبر دینی (عقل مقید و عقل آزاد) و نتایج آن در اندیشه سیاسی اسلامی ؛ - رویکرد های دینی( سنت گرایی دینی و روشنفکری دینی) و نسبت آنها با اندیشه سیاسی اسلامی ؛ - رابطه دین و سیاست (نگرش حداکثری و نگرش حداقلی به دین ).
۴.
کلید واژه ها:
جنبش های اجتماعی برنامه ریزی آموزشی علوم سیاسی جنبش های اسلامی جنبش های هویتی
درس جنبش های اسلامی معاصر به ارزش 2واحد، از جمله عنوان هایی است که به انضمام هفت عنوان درسی دیگر در زمره درس های اسلامی تعیین و پس از تایید شورای انقلاب فرهنگی در برنامه آموزشی مقطع کارشناسی رشته علوم سیاسی دانشگاهها گنجانده شده است. هدف این درس که در فضای ایدئولوژیک و انقلابی دهه 1360.ه.ش طراحی شد، آشناکردن فراگیران این رشته با تحولات جهان اسلام بویژه جنبش های اسلامی و نقش آنها در روند تحولات این جوامع بوده است.
اینک با گذشت حدود سه دهه از ارائه این واحد درسی و تحولات عدیده جهان اسلام و دگردیسی ها ی ساختاری ژرفی که جهان را متاثر ساخته است این سوال ها ضرورت بررسی می یابد که آیا سرفصل های مصوب برای رفع نیازهای فکری فراگیران از جامعیت کافی برخوردار می باشد؟ مهم ترین تحولاتی که بازنگری این درس را به منظور روزآمد کردن آن الزامی کرده است کدامند؟ چه عنوان هایی برای عصری کردن این درس قابل پیشنهاد است؟
به اقتضای موضوع، این مقاله با استفاده از روش دلفی برای گردآوری داده ها و نیز تجارب شخصی و از رهگذر تطبیق اهداف و سرفصل ها و نیاز سنجی آموزشی درصدد است با رویکرد انتقادی، محتوا و سرفصل های این درس را مورد مطالعه قرار داده و در پایان پیشنهادهایی برای روزآمد نمایی، ارتقای محتوا و غنی سازی آن ارائه کند.
یافته های تحقیق نشان می دهد که تحولات ساختاری جهان، جهانی شدن، اثر فرایند دموکراتیزاسیون بر دگردیسی رفتاری جنبش های اسلامی، پیدایش گونه های نوین جنبش های اسلامی با گستره اثرگذاری جهانی همانند القاعده و حزب الله لبنان، ظهور سنت های فکری جدید در مطالعه جنبش های اجتماعی مانند نظریه ساختار فرصت سیاسی و غیره، ضرورت کاربست رهیافت بین رشته ای و گفتمانی در تجزیه و تحلیل جنبش های اجتماعی، تجربه سیاسی جمهوری اسلامی و غیره ضرورت بازنگری در سرفصل های این درس را مضاعف نموده است.
با عنایت به ضرورت های یادشده این مقاله سرفصل های زیر را برای این درس پیشنهاد می کند: نظریه های جنبش های اجتماعی، الگوی تحلیل و مطالعه جنبش های اسلامی، زمینه های تکوین و رشد جنبش های اسلامی معاصر، سنخ شناسی جنبش های اسلامی، تحلیل مقایسه ای جنبش های اسلامی قدیم و جدید، جنبش های اجتماعی و ساختار فرصت سیاسی، تحولات ساختاری جهانی و جنبش های اسلامی
۵.
کلید واژه ها:
آموزش کاربردی آموزش پژوهش محور دروس حقوقی دوره کارشناسی علوم سیاسی
سرمایه گذاری برای تربیت و تامین نیروی انسانی از جمله مسائلی است که همواره ذهن مدیران جوامع را مشغول نموده است به گونه ای که به امر آموزش و پژوهش به عنوان یک سرمایه ملی نگریسته و آن را با ارزش ترین سرمایه ها که در وجود انسانها ذخیره می شود، به حساب می آورند. اساسا سه ماموریت عمده یعنی آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی برای دانشگاه ها وجود دارد. دانشگاه ها باید در هنگام ارائه ی برنامه های جدید آموزشی و پژوهشی به نیازها دقت کنند. ویژگی برون گرایی علم، اقتضا دارد که رابطه ای نظام مند بین اهداف و محتویات آموزشی با نیازهای مراکز اجرایی که مشتریان تولیدات دانشگاه هستند، برقرار گردد. در این مقاله با عنایت به دو نکته ی پیش گفته (ضرورت انطباق محتویات متون آموزشی با نیازهای کارشناسی جامعه و تاکید بر ارتقای توانمندی پژوهشی دانشجویان) دروس حقوقی دوره کارشناسی علوم سیاسی با رویکردی کاربردی مورد بازنگری قرار می گیرد. بنابراین ضمن بررسی موانع فراروی کاربردی کردن دروس مزبور، به نقد سرفصلهای مصوب دروس که محتوای منابع آموزشی و روش تدریس استاد را جهت می دهد، پرداخته است و پیشنهاداتی در جهت حذف، ادغام و اصلاح دروس و سرفصل های مربوطه ارائه می گردد. به عنوان اقدامی عملی نیز در جهت کاربردی کردن دروس، چهار گام پیشنهادی در طراحی مطالب آموزشی همراه با پیشنهاداتی در جهت اصلاح شیوه های آموزش دروس حقوقی ارائه می گردد. نگارنده در پایان مقاله به عنوان نمونه، یکی از مباحث حقوقی را انتخاب نموده و مدل مورد نظر خود را در قالب آن به مورد اجرا گذاشته است.
۶.
در این مقاله منابع درسی تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران (منابع اصلی و کمکی) مورد بررسی قرار می گیرد. سوال اصلی این مقاله این است: آیا منبع (یا منابعی) در زبان فارسی وجود دارد که بتواند مطالب درسهای تحولات سیاسی- اجتماعی ایران (1و2 به صورت جداگانه) را پوشش دهد. منبع استاندارد و مورد قبول باید از شرایط زیر برخوردار باشد: به صورت کتابی انتشار یافته و قابل دسترس باشد؛ 2. حداقل سرفصلهای مصوب درس را پوشش دهد؛ حتی الامکان دارای پشتوانه ای نظری باشد؛ بیانی واقع گرایانه و فارغ از گرایش از حوادث داشته باشد؛ و... بنابراین سوال در مورد هر کدام از این موارد پرسش های فرعی این پژوهش را تشکیل می دهند.
از آنجایی که منابع گسترده ای (بویژه منابع فرعی) برای این درس وجود دارد، معیار انتخاب آنها منابعی است که مورد استفاده اساتید تاریخ تحولات در حال حاضر قرار می گیرند. به دلیل اینکه این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی صورت می گیرد، از بیان فرضیه احتراز می شود.
۷.
کلید واژه ها:
برنامه ریزی درسی زبان آموزی کل نگری آموزش موضوع محور یادگیری بالا به پایین آموزش فعالیت محور اینسایدر و اوتسایدر زبان کامل
روش های آموزش زبان در قرن حاضر به دلیل تغییرات چشمگیر در حوزه های علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به گونه ناباورانه ای تغییر کرده اما در بیشتر مراکز آموزشی کشور و حتی در بسیاری از دانشگاه ها هنوز از روش های سنتی انتقال دانش و معلم محوری استفاده می شود. مسئله بعدی نادیده گرفتن نیاز واقعی یادگیرنده است؛ یعنی درس ها، اهداف، روش های آموزشی و ارزشیابی در راستای رفع نیازهای واقعی آموزش گیرندگان تهیه نمی شود. مسئله بعدی عدم درک ارتباط مستقیم حوزه های دانش است که امروزه کمتر به آن پرداخته شده است. اینها مجموعه مسائلی است که در این پژوهش مختصر به آن توجه شده است. نوع پژوهش، تلفیقی از اقدامات کمی و کیفی است. بدین ترتیب که وضعیت موجود از طریق ارائه پرسشنامه های چهارجوابی و از نوع باز و مصاحبه با تعدادی از معلمان، مسئولان و صاحب نظران آموزش زبان در دانشکده علوم انسانی و روابط بین الملل و سایر مراکز آموزشی مشابه و همچنین بررسی شواهد و اسناد موجود به دست آمده است. جمع آوری، مدیریت و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله براساس قواعد حاکم بر پژوهش های تلفیقی و کیفی مرحله به مرحله و همزمان با انجام مصاحبه ها و بررسی شواهد موجود انجام شده که نشان از وجود کاستی های فراوان در آموزش زبان و اتلاف وقت و سرمایه های ملی داشت. پژوهشگران حاضر با تکیه بر نظر مشارکت کنندگان در این پژوهش، چاره کار را در عنایت به رویکردی کلی نگر و موضوع محور می دانند که در آن همه ابعاد وجودی یادگیرنده درگیر یادگیری است و همه مسائل در ارتباط با هم درک می شوند. این رویکرد باید با روشی مشارکتی و فعالیت محور و انتخاب رویکردی عینی و عملکردسنجی برای ارزشیابی همراه شود که در آن یاد گیرنده با بهره گیری از زبان انگلیسی، درگیر یادگیری موضوعات و مسائلی می شود که با زندگی واقعی او رابطه تنگاتنگ دارد