آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

خیزش های مردمی سال 2011م در جهان عرب، اگر چه از تونس آغاز شد اما در مصر بیشترین تأثیرها را گذاشت. این مسأله از یک سو به اهمیت این کشور در جهان عرب و خارمیانه باز می گردد و از سوی دیگر، ناشی از شکاف های مختلفی است که ساختارهای سیاسی مصر را تحت تأثیر قرار داده است. منازعات سیاسی و درگیری های خیابانی در مصر حتی پس از سقوط حکومت «حسنی مبارک» و تثبیت انقلاب 25 ژانویه 2011م این کشور نیز پایان نیافت و عرصه ی سیاسی مصر را مستعد منازعه، درگیری و خشونت کرده است. با این حال، آنچه پس از انقلاب مصر مورد توجه قرار گرفت، حضور اسلام گرایان در ساختارهای قدرت بود. اگرچه اسلام سیاسی در مصر، در مقاطعی از حکومت مبارک نیز امکان کنش سیاسی یافته بود اما حضور در قدرت به صورتی که علاوه بر پارلمان، دربردارنده ی قدرت اجرایی نیز باشد، مسأله ی متفاوتی بود که زمینه را برای تأثیرگذاری اسلام سیاسی بر سرنوشت سیاسی مردم این کشور به نحوی که به همه ی روزنه های زندگی مصریان راه یابد، فراهم می سازد. پرسش اصلی مقاله این است که مشخصه ی اصلی کنش سیاسی اسلام گرایان مصر پس از انقلاب 25 ژانویه چه می باشد؟ فرضیه ی مقاله این است که اسلام سیاسی در مصر متأثر از تحولات و فرآیندهای سیاسی مصر و ضرورت تثبیت قدرت سیاسی در رویکردهای خود به سوی «پراگماتیسم اسلامی» در حرکت است که با مفاهیمی نظیر آزادی سیاسی، فردگرایی، پارلمانتاریسم، پلورالیسم و دموکراسی پیوند می خورد. در این پژوهش تلاش خواهد شد با بررسی نحوه ی تعامل اسلام سیاسی با «متن» و «زمینه ی سیاسی» بروز یافته در تحولات اخیر مصر، استدلال خود را روشن تر سازیم.

تبلیغات