اقتصاد سیاسی نفت در عرصه بین المللی تحت تاثیر مولفه های اجتماعی، اقتصادی و راهبردی قرار دارد و کشورهایی همانند ایران، همواره بدلیل برخورداری از این منابع طبیعی، تابع این قاعده بوده اند.
در سالهای بعد از جنگ سرد شاهد تحول در ساختار و فرایندهای مربوط به اقتصاد جهانی می باشیم، بگونه ای که مولفه های جدیدی در زمره عوامل تاثیرگذار بر سیاست و اقتصاد بین الملل بویژه در سال های بعد از فروپاشی ساختار دوقطبی و تسلط نظام سرمایه داری در اقتصاد و سیاست جهانی، ظهور یافته است. از این بین اقتصاد سیاسی نفت را می توان از مولفه های بسیار اثر گذار و نوظهوری دانست که بعنوان ابزار پیوند و یا انزوای کشورها با اقتصاد جهانی، توسط قدرت های بزرگ بکار گرفته می شود. برای مثال، طرح هایی که در ارتباط با فرایند تحریم اقتصادی ایران تصویب می شود؛ تحت تاثیر عوامل متنوعی ازجمله سیاستگذاری اقتصاد سیاسی نفت است. درباره روند و چگونگی محدودسازی قابلیت های راهبردی ایران توسط آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر کشورهای صنعتی رویکردهای مختلفی ارایه شده است. در چنین شرایطی، محدودیت های راهبردی آمریکا علیه کشورهای منطقه و نظام بین الملل عموما بر اساس نیازهای اقتصاد جهانی تنظیم شده است. چنین ضرورت هایی همواره عامل اصلی تصمیم گیری سیاستگذاری اقتصاد سیاسی نفت از سوی کشورهای صنعتی در برخورد با بازیگران منطقه ای از جمله ایران است.
این مقاله از نظر روش شناسی درزمره تحقیقات کیفی توصیفی است که در آن سیاست گذاری اقتصاد سیاسی نفت به عنوان متغیر مستقل و نوسانات قیمت نفت و تحریم های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بعنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفته است.
محور اصلی این جستار، پردازش به این موضوع می باشد که مذاکرات ژنو، مذاکرات وین و همچنین موافقت نامه هسته ای ایران و گروه 1+5 موسوم به « برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)» و هرگونه مذاکره و الگوی همکاری جویانه بین المللی تابعی از سیاستگذاری اقتصاد سیاسی کشورها در نظام بین الملل و بویژه اقتصاد نفت می باشد.