هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه الگویی نظری برای برنامه ریزی آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی در ایران است. به همین منظور، ضمن پرداختن به مفاهیمی از نظریه های اکولوژی و سیبرنتیک و پیوند آن ها با یکدیگر، رویکرد جدیدی تحت عنوان «اکوسیبرنتیک» معرفی و تشریح می شود. روش: این پژوهش به روش سندی انجام شده است. مرور مفاهیم سیبرنتیک و اکولوژی و مطالعات انجام شده درباره آینده آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی برای گردآوری اطلاعات موردنیاز به کار گرفته شده است. یافته ها: رویکرد اکوسیبرنتیکی به آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی، همانند اکوسیستم های زیستی، هم زمان به دو عامل اصلی محیط و ارکان آموزش رشته توجه دارد. رویکرد اکوسیبرنتیکی به مطالعه روابط تعاملی میان ارکان آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی و محیط پیرامونی آن می پردازد و آینده آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی را تابعی از تعامل میان ارکان آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی و محیط پیرامون آن به علاوه سیستم های دریافت کننده بازخورد و پیش خورد می داند. اصالت/ارزش: نگرش های مطرح شده درباره آینده علم اطلاعات و دانش شناسی را می توان در چهار گروه جای داد. نخست، نگاه بدبینانه نسبت به آینده و اعتقاد به سناریوی انقراض و نابودی است. گروه دوم قائل به تمایز میان «کتابداری» و «علم اطلاعات» و دیگر عناوین جدید هستند. آن ها جامعه کتابداری را از خوش بینی محض درباره سهم بالای خود در مشاغل آینده جامعه اطلاعاتی برحذر داشته اند. به عبارتی، در اینجا با چالش کتابداری با مفهوم سنتی آن و علم اطلاعات و دیگر رشته های همنام به معنای مدرن آن درگیرند. گروه سوم معتقدند که راه رسیدن به آینده از گذشته و حال می گذرد. علم اطلاعات و دانش شناسی برای ادامه حیات باید به عوامل درون و برون رشته ای توجه کند. درواقع، این دیدگاه به پیشرفت و ادامه حیات به صورت پیوسته و بدون تغییرات اساسی اشاره دارد. گروه چهارم نیز آینده ای مطلوب برای علم اطلاعات و دانش شناسی قائل هستند. آن ها راز و رمز دستیابی به این آینده مطلوب را برنامه ریزی و طراحی سیستم آموزشی با هدف آموزش دانشجویان نسل آینده دانسته اند. این پژوهش برای نخستین بار با رویکردی اکوسیبرنتیکی به تحلیل برنامه ریزی آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی در ایران پرداخته و می تواند مبنایی برای آموزش علم اطلاعات و دانش شناسی باشد.