مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ساختارگرایی
حوزه های تخصصی:
تبیین رویکرد نو واقع گرایی در روابط بین الملل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نوواقع گرایی که همچنان دولت را به عنوان بازیگر اصلی صحنه سیاست بین الملل می داند روایتی قدرتمند از واقع گرایی است که می گوید تا وقتی نظام بین الملل اقتدارگریز باشد کشمکش بر سر قدرت و امنیت ادامه خواهد داشت. نو واقع گرایی عمیق ترین و دقیق ترین نقدها را بر پروژه های اصلاح طلبانه در سیاست بین الملل وارد ساخته است. از همین رو شگفتاور نیست که این مکتب آماج اصلی حمله کسانی قرار گرفته است که چارچوب ذهنی شان اصلاح طلبانه یا انتقادی است. این نظریه که محصول چالش نظریه رفتاری و نظریه وابستگی متقابل است به رغم انتقاداتی که از منظرهای گوناگون بر آن شده است، کماکان توانسته سلطه خود را را حفظ نماید. نوشتار حاضر تلاش دارد ضمن پرداختن به چگونگی ظهور نو واقع گرایی، مبانی فکری- فلسفی و نیز عناصر اصلی این نظریه، دیدگاه های منتقدان نظریه واقع گرایی را مطرح و بررسی نماید.
جستاری در شکل شناسی اثر هنری و دریافت معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی سیر تحولات فرم در تاریخ هنر، نظریه ای بنیادین در شکل شناسی
آثار هنری است. می توان تاریخ هنر را از طریق بررسی شکل آثار هنری یا
زیباشناسی فر مهای هنری مطالعه و بررسی کرد. تاریخ هنر بر اساس روش
ساخت و ساز آثار هنری و آفرینش فرم، تحقق یافته است نه از توان تفسیر،
نقد و داوری ناقدان آثار هنری.گرچه ذهنیت هنرمندان، متقدم بر تحقق عینی آثارشان است، اما، این عینیت
و نظام صوری آثار هنری است که تاریخ هنر را به وجود م یآورد. هنر، با
ساختن است که تحقق پیدا می کند. گرچه هنرمند، پیش از ساختن اثر هنری،
تصوری از آن چه که باید ساخته شود، دارد اما آگاهی ها و توانایی های فنی و
تکنیکی است که امکان تحقق صور ذهنی را به شکل آثار هنری میسر
می کند. هنرمند به نیروی تخیل فعال، صورتی از آن چه که باید ساخته شود،
مناسب آن را قابل دریافت [materyile =] می آفریند و سپس با ماده
می کند. ذهنیتی که صورت محسوس پیدا نکند، تنها برای صاحب ذهنیت، به
مثابه امری ذهنی، وجود دارد؛ مخترعی که فاقد توانایی های فنی در چگونگی
ساخت اید ههای خویش است، مخترع به شمار نم یآید و شاعری که قادر به
بیان گفتاری یا نوشتاری اشعار خود نیست، شاعر نامیده نم یشود.صورت های خیالی هنرمند، م یتواند نشأت گرفته از روایت، داستان، مضامین
و موضو عهای گوناگون و یا احساسات شخصی باشد. محتوا یا پیام هایی که
می تواند دینی و اخلاقی، انسانی و اجتماعی، سیاسی و عقیدتی و یا صرفاً
کنش های فردی هنرمند باشد. اثر هنری، کیفیت محسوس این قبیل
موضوعات است که در زیباشناسی شکل و شگردهای آفرینش فرم، توسط
هنرمند، قابلیت دریافت پیدا می کنند. هرگونه فهم و تفسیر و نقد، تنها از
طریق اشکال هنری امکا نپذیر است. اثر هنری، به ارز شهای زیباشناسانة
شکل و فرم بیان است که اطلاق می شود نه به پیام و محتوای آن و نه به
چگونگی دریافت محتوا از طرف مخاطب!شناخت و تحلیل ساختار و سبک و سیاق و شیوة بیان هنرمند، از طریق
رویکردهای شکل شناسی قابل مطالعه و بررسی است، نه از طریق
معناشناسی اثر. هرگونه دریافت معنایی نیز تنها از طریق شکل شناسی و
تحلیل ساختاری ابژه هنری امکان پذیر خواهد شد.
تقابل های دوگانه در شعر احمدرضا احمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار گرایی ادبی یکی از روشهای تحلیل است که در دهه 1960 به اوج شکوفایی رسید و ریشه آن را در زبان شناسی ساختارگرا باید جست. تقابل های دوگانه اساس تفکر ساختارگرا است. در این مقاله، شعر احمد رضا احمدی بر مبنای همین تقابل تحلیل شده است که ما را به شناخت متفاوت و تازه ای از شعر او رهنمون می گردد.احمدی، از شاعرانی است که با انتشار کتاب طرح در سال 1341 به عنوان بنیان گذار موج نو شناخته شد.تقابل هایی که مد نظر است، در سه دسته کلی حضور و غیاب جای می گیرند:1. بینش نوستالژیک (کودکی/ بزرگسالی، وضعیت مطلوب گذشته/ وضعیت نامطلوب امروز) 2. مرگ و زندگی 3. شکوه و شکایت (ارزشها/ ضد ارزشهای شعری گذشته و زمان حال شاعر، ارزشها/ ضد ارزشهای اخلاقی، انسانی ...). نتایج به دست آمده نشان می دهد، تعداد اشعاری که در شکوه و شکایت جای می گیرند، بیش از دیگر تقابلهاست. تقابل عمده شعر احمدی، تقابل بین فرم و محتوا است؛ همان تقابل شکل های جدید موج نویی با محتوای اندوهناک.همچنین پیشنهادهای شعری احمدی را در حوزه های زبانی و فرمی در اشعار شاعرانی چون، علی باباچاهی، سید علی صالحی و همچنین شعر شاعران حرکت و پست مدرن می توان مشاهده کرد.
کاربرد تحلیلِ ساختاری روایت: تحلیل روایی نمایش نامه ملاقات بانوی سالخورده اثر «فریدریش دورنمات»، با تکیه بر دیدگاه رولان بارت (عنوان عربی: النقد البنیوی للروایة فی ظل التحلیل الروائی لمسرحیة زیارة السیدة العجوز لفردریش دورنمارت بالنظر إلی آراء رولان بارت)
حوزه های تخصصی:
نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده که فریدریش دورنمات (1990- 1921) در سال 1955 آن را به رشته تحریر درآورد، ازسوی بسیاری از منتقدان ادبی به عنوان بهترین اثر وی شناخته و سبب شد تا این نویسنده شهیر سوئیسی شهرتی جهانی کسب کند. در این مقاله، با کاربرد تحلیل ساختاری روایت و به طور خاص رویکرد رولان بارت فرانسوی در این باب، به تحلیل روایی این نمایشنامه پرداخته و ضمن کاوش در کارکردها و کنش های- این نمایشنامه به منزله یک روایت- لایه های زیرین این روایت، کنکاش و دلالت ها و معانی پنهان آن کشف و آشکارسازی می شود؛ آنچه رولان بارت در تحلیل روایت در پی آن است. در واقع آنچه پس از خوانش این روایت رویت پذیر میشود، منفعت جویی و سست بودن باورهای افراد جامعه است؛ افرادی که برای سود اقتصادی، به راحتی اصول اخلاقی را زیر پا می گذارند و بدین منظور، برخلاف آنچه در ظاهر می گویند، در پی کسب منفعت و نفع شخصی، حتی حاضر می شوند دست به جنایت بزنند.چکیده عربی:اعتبر کثیر من نقاد الأدب مسرحیة زیارة السیدة العجوز من أکثر نتاجات فردریش دورنمارت (1912ـ1990) جودة.کتب دورنمارت هذه المسرحیة عام 1950 وأحرز هذا الکاتب السویسری، شهرة عالمیة بعد کتابتها. یقوم هذا المقال بالتحلیل الروائی لهذه المسرحیة باستخدام أسالیب النقد البنیوی للروایة، ووفقا لمدرسة رولان بارت النقدیة.وبعد أن یدرس ما تؤدیه هذه المسرحیة کروایة، یدرس المقال الطبقات السفلیة لها، لتوضیح معانیها الخفیة الکامنة. وفی الحقیقة ما یمکن رؤیته بعد قراءة هذه الروایة هو اهتمام أفراد المجتمع بالمنافع الشخصیة، وضعف العقائد عندهم؛ هؤلاء هم الذین لایقیمون وزنا للأصول الأخلاقیة لأجل المقاصد الاقتصادیة بل یرتکبون أبشع الجرائم فی سبیل تلک الأغراض المادیة خلاف ما یقولون فی الظاهر.
بررسی اجزای کلام در جنیدنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله بررسی های مفید برای آشکار شدن ساز و کار روایت ها و به طور خاص قصّه های عامیانه، روش تجزیه و تحلیل تودوروف، نظریه پرداز عرصه ساختارگرایی است که در تحلیل روایت های اسطوره ای به کار گرفته شده است. وی این نوع قصّه ها را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده و در بررسی اجزای کلام قصه ها، آنها را همچون پاره های گفتمان به سه دسته اسم، صفت و فعل تقسیم کرده است. بنابراین با تجزیه و تحلیل روایت، می توان به واحدهایی صوری دست پیدا کرد که با اجزای کلام دستوری شباهت چشمگیری دارند.
این نوشته «جنیدنامه» را از جنبه اجزای کلام بررسی می کند و می کوشد، با تکیه بر نظریه تودوروف به درک ارتباط متقابل شخصیت های «جنیدنامه» دست یابد. برای دستیابی به این هدف ابتدا توضیح مختصری در مورد نظریه تودوروف در زمینه اجزای کلام داده می شود و سپس اجزای کلام؛ یعنی اسم خاص (شخصیت)، فعل (کنش)، صفت (ویژگی) و همچنین چگونگی ارتباط شخصیت های قصّه با توجه به هریک از این اجزا مورد توجه قرار می گیرد. بررسی این ویژگی در درک پیکربندی روایت و نیز شناخت زنجیره ارتباطات شخصیت ها که قصه بر اساس آن پایه ریزی می شود مؤثّر خواهد بود.
تحلیل ساختارگرایانه پیرنگ رمان هایی از چهار نویسنده زن
حوزه های تخصصی:
رمان هایی که در سال های اخیر، زنان خلق کرده اند، شباهت های فراوانی با هم دارند. به نظر می رسد نویسندگان زن ـ خواسته یا ناخواسته ـ از الگوی واحدی برای نگارش رمان های خود استفاده می کنند. در این مقاله سعی شده است تا وجود شباهت ها در پیرنگ چهار رمان اثبات شود. برای تحلیل این مسئله، از رویکرد ساختارگرایی استفاده شده است، چرا که در ساختارگرایی، ادبیات با دیدگاهی کلی و خود بسنده مطالعه می شود. با استفاده از این رویکرد، شباهت ها و جهت گیری اصلی این رمان ها در پیرنگ کشف می شود. پیرنگ این رمان ها کمابیش شباهت های ساختاری عمده ای با هم دارند. دلیل این شباهت ها پیش از هر چیز، وضعیت فرهنگی مشابه پدیدآورندگان این رمان ها است که باعث شده است ساختارهای ذهنی مشابهی در خلق آثار دیده شود. در این مقاله ابتدا توضیح مختصری درباره ساختارگرایی داده می شود، سپس در بخش بحث و بررسی، آن دسته از نظریات ساختارگرایان، که با موضوع مقاله ارتباط دارد، به طور خلاصه مرور می شود. مباحثی درباره پیرنگ و بحث های تخصصی تر ساختارگرایان درباره آن نیز در همین قسمت آمده است. در پایان نیز مطالعه موردی پیرنگ چهار رمان از منظر ساختارگرایانه آورده شده است که نشان می دهد پیرنگ این رمان ها از الگویی کلی پیروی می کند. رمان های بررسی شده عبارتند از: 1. خط تیره آیلین (ماه منیر کهباسی)،2. چراغ ها را من خاموش می کنم (زویا پیرزاد)، 3. چه کسی باور می کند رستم (مهرانگیز شریفیان)، 4. رؤیای تبت (فریبا وفی).
نقیضه در گستره نظریه های ادبی معاصر
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی جایگاه نقیضه درگستره نظریه های ادبی معاصر پرداخته می شود. برخی از نظریه های ادبیِ معاصر از نقیضه به عنوان گونه¬ای ادبی برای تشریح روندها و سازوکارهای حاکم بر سخن ادبی استفاده می کنند و برخی از آن¬ها نیز همچون نظریه ساخت شکنی، خود به مانند نقیضه عمل می کنند. از نظر فرمالیست¬های روسی، نقیضه در حکم گونه ای ادبی است که دگرگونی و تطوّر انواع ادبی و آشنایی زداییِ متون ادبی را به بهترین وجه به گونه ای آشکار به نمایش می گذارد. میخاییل باختین نیز نقیضه را در بطن منطق گفت وگویی خود می گذارد. از نظر او، هر نقیضه ای آمیزه زبانی مبتنی بر منطق گفت وگویی عامدانه است که در بطن آن، زبان ها و سبک های گوناگونی نهفته است. از نظر ساختگرایان نیز نقیضه از گونه های ادبی ثانویه و پیچیده است که مسئله بینامتنیّت را نمایان می کند. رابطه میان نقیضه و ساخت شکنی نیز به شیوه عملکرد این ها مربوط است؛ هر دوی این ها با رخنه کردن و اقامت گزیدن در متون پیشین باعث نقض و ازهم گسیختن ساختارهای آن ها می شوند.
نگاهی ساختارگرایانه به داستان های کاووس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره ی کیان در شاهنامه از کی قباد آغاز می شود و از مهم ترین دوره های اساطیری حماسه ی ملی به شمار می رود. کی کاووس، فرزند کی قباد، از مهم ترین نقش آفرینان این دوره بوده است. بسیاری از داستان های جذاب و گیرای حماسی مانند جنگ مازندران، جنگ هاماوران، سفر به آسمان، رستم و سهراب و سیاوش در عصر وی رخ می دهد. به نظر می رسد این داستان ها از ویژگی های ساختاری روشنی پیروی می کنند. درنگ در این داستان ها نشان می دهد که الگوهای خاصی در این داستان ها تکرار می شود. این پژوهش بر آن است تا برپایه ی دیدگاه های مطرح شده در ساختارگرایی با تاکید بر روش پراپ چگونگی ساختار داستان های مربوط به دوران کی کاووس را بررسی کند و روشن سازد که کدام داستان ها ساختار همانندی دارند و کدام ساختار متفاوتی.یافته های پژوهش نشان داد کارکردهای اصلی در این داستان ها- به جز داستان رستم و سهراب- تقریباً یکسان است. هم چنین با اطلاعات برون متنی تکمیل شده در مجموع دیدی نو به مخاطب می بخشد و تصویری تازه از شخصیت ها به ویژه رستم، کی کاووس و ... ارائه می کند
تحلیل روایت شناختی بر دوازده روایت از «سلیمان و مرد گریزان از عزرائیل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه پردازی از سنت های رایج و ریشه دار در ادبیات همه ملل و به ویژه در ادبیات فارسی است. در این فن، قصه پرداز با دخل و تصرف در قصه های کهن، روایتی نو پدید می آورد که عصاره نگرش او و پیشینیان را با خود دارد. بر این اساس، در طول زمان، روایت های متنوعی شکل می گیرد که هر یک برپایه دستکاری های قصه پرداز و میزان هنرمندی او می تواند با ریشه ها و نمونه های پیشین، مشابه یا متفاوت باشد. مطالعه در ساختار روایات متعدد از یک حکایت و مقایسه آنها، می تواند ما را به سرچشمه های پیدایش قصه های فارسی برساند، روند تکامل روایات را آشکار سازد و از کم و کیفِ دادوستد قصه پردازان، و نیز نوع تعاملات فرهنگ ها پرده بردارد. در این مقاله حکایت «سلیمان و مرد گریزان از عزرائیل» از مثنوی مولوی را براساس رویکرد ساختارگرایی، با دوازده روایت مشابه مقایسه می کنیم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مولانا نسبت به شکل داستان ها و ساختار بیرونی و درونی روایات خویش، آگاهی و اشراف کافی دارد و در مواجهه با داستان، همچون قصه پردازی صاحب فن، با هنرمندی تمام رفتار می کند.
تحلیل تعاریف نقیضه
حوزه های تخصصی:
نقضیه و نقیضه گوئی از دیرباز در ادبیات کهن فارسی به دو صورت جد و هزل وجود داشته است. نقیضه گویی در ادب فارسی به نظم محدود نبوده و در نثر هم استفاده می شده است. در ادبیات انگلیسی نزدیک ترین واژه به نقیضه، پارودی می باشد. پارودی در ادبیات اروپا به شکلهای مختلف استفاده شده ولی تعاریف متفاوت معاصر آن، بیانگر نبود تعریفی مورد قبول همگان از این نوع ادبی است. با تاکید بر نظریه گفتگویی باختین و با توجه به دیدگاه های ژنت و بارت، این مقاله تعریفی دیگر از پارودی در ادبیات انگلیس ارائه می کند که می تواند مثالهای بیشتری از استفاده آن را در بر بگیرد. بر این اساس می توان پارودی را چنین تعریف کرد: پارودی تقلید یا تغییر شکل عامدانه محصولی فرهنگی-اجتماعی (شامل انواع متون ادبی و غیر ادبی و گفتار در معنای بسیار گسترده باختینی آن) است که با دیدگاهی دست کم سرگرم کننده، نه لزوماً تمسخرآمیز، موضوع اصلی خود را باز آفرینی می کند.
تحلیل ساختاری قصه شاه سیاهپوشان بر اساس الگوی پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هفت پیکر نظامی از دل انگیزترین منظومه های ادبیات غنایی فارسی است که از منظر ساختارگرایی شباهت های بسیاری به قصه های پریان دارد. نگارندگان تحلیل شباهت ها و اختلاف های ساختاری قصه شاه سیاه پوشان با ساختار قصه های پریان را بر اساس خویش کاری ها، تقابل و دوگانگی آن ها، شخصیت های ثابت یا متغیر و توالی و نظم منطقی ساختار روایت انجام داده اند. با بررسی نتایج حاصل به اثبات می رسد که این اثر افسانه ای با الگویی که پراپ از قصه های پریان نشان می دهد، همچنین با ساختار روایت این قصه ها تا حدود زیادی مطابقت دارد؛ زیرا از سی و یک خویش کاری قصه های پریان بیست و اندی از آ ن ها در قصه روز شنبه هفت پیکر دیده می شود و نیز این قصه نظم و توالی مورد نظر پراپ را داراست. این نظم و توالی به دلیل وجود نظام تقابلی و دوتایی در کلّ روایت شکل گرفته است.
جامعه در حال گذار؛ بازبینی یک مفهوم (ضرورت تحلیل مفهوم دوران گذار با رویکردی میان رشته ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
مفهوم کلیدی «گذار» بیشتر در نظریات نوسازی و توسعه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برخی از نظریه پردازان توسعه با ملاک قرار دادن شاخص هایی در حوزه های اقتصاد، سیاست و فرهنگ، حرکتی خطی از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تصویر کرده اند و به ویژه برای مرحله میانی (دوره گذار) ویژگی های را برشمرده اند. مهم ترین کاستی چنین نگرشی آن است که به بررسی بخشی از شاخص های عینی بسنده می کند و از صورت بندی و تحلیل علل شکل گیری اندیشه های سیاسی در جوامع در حال گذار ناتوان می ماند؛ ازاین رو، مقاله حاضر با مبنا قرار دادن رویکرد ماکس وبر، به باز تعریف سه مفهوم جامعه سنتی، جامعه در حال گذار و جامعه مدرن پرداخته است. گسستگی بین واقعیت های زندگی سیاسی، اجتماعی و پاسخ های چهارچوب فکری حاکم بر جامعه، یا ناتوانی آن چهارچوب از تبیین واقعیت ها سبب می شود که جامعه وارد دوران گذار شود. مهم ترین ویژگی جامعه در حال گذار، بروز بحران معناست. بین این بحران و شکل گیری اندیشه سیاسی همبستگی وجود دارد. در واقع، اندیشه سیاسی بخشی از پاسخ نخبگان فکری یک جامعه به بحران معنایی است که در آن جامعه احساس می شود. در نتیجه، این سیر بحث، بهره گیری از نگاهی میان رشته ای را در پژوهش درباره دوره گذار ضروری می سازد و مباحث و یافته های حوزه هایی چون اندیشه سیاسی، جامعه شناسی سیاسی و حتی مردم شناسی را وارد تحلیل این مفهوم می کند.
رویکرد آمیخته پژوهی در امنیت پژوهی: چیستی و چرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه وهدف: رویکردهای فلسفی، زیربنای روش های پژوهش هستند. به منظور فهم میزان تناسب روش های پژوهشی، اعم از کمّی ، کیفی و آمیخته ، شناخت رویکردهای فلسفی و پاسخ گویی به سه سؤال اساسی، چیستی مفهوم واقعیت، چگونگی شناخت آن، و راه های کسب آن، از ضرورتی انکارناپذیری برخوردار است. با توجه به محدویت های دو روش کمی و کیفی، و هم چنین ماهیت چندبعدی و پیچیده پدیده های علوم اجتماعی، نمیتوان صرفاً با استفاده از یک روش (کمّی یا کیفی) به شناخت عمیق و کافی از مسائل این علوم دست یافت. در دهه اخیر توجه به روش های آمیخته پژوهش ، بیش از پیش مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است. این طرح ها در یک تقسیم بندی، به سه دستة روش های آمیخته اکتشافی، تبیینی و درهم تنیده دسته بندی می شوند.
روش: اگرچه روش آمیخته پژوهی در جهان از جمله در ایران سابقه قابل توجهی ندارد اما در این بررسی مروری تلاش شد تا آخرین تولیدات علمی در این زمینه در کتب، مقالات و پایگاه های اطلاعات علمی الکترونیکی معتبر بررسی گردد.
یافته: پژوهش های آمیخته به محققان این امکان را میدهد تا به جای اینکه صرفاً به دنبال اندازه گیری جنبه های قابل اندازه گیری و مشاهده پذیر پدیده ها باشند، به طور جامع به درک واقعیت پدیده های علوم اجتماعی نایل آیند. به همین دلیل، طرح های آمیخته پژوهش را مناسب ترین، طرح برای مطالعه در امنیت پژوهی میدانیم.
بحث و نتیجه گیری : استفاده از رویکردهای آمیخته پژوهش، به دلیل بهره مندی توأمان از مزیت های روش های کمّی و کیفی و رفع کاستی های یکدیگر، امکان درک همه جانبه و نظام مند از پدیده های علوم اجتماعی، نظیر امنیت عمومی، را بیشتر فراهم نموده و در سطحی برتر به افزایش معناداری یافته ها و امکان تعمیم بخشی صحیح، منتج می شود.
ایده و مفهوم ساختارگرایی با بررسی آرای سوسور و لِوی استروس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی در حوزة مطالعات اجتماعی یکی از گرایش های نظری پیچیده و با نفوذ است. بسیاری از متفکران مهم جامعه شناسی از مارکس. دورکیم، بوردیو، گیدنز و بسیاری دیگر از نظریه پردازان، دغدغه و دلمشغولی اصلی شان درگیری با ساختارگرایی و تلاش برای بسط این جریان فکری و یا رهایی از آن بوده است. هدف این نوشتار، مشارکت در ابهام زدایی از این جریان با نفوذ فکری و پرداختن به پاره ای از اصول نظری آن با ارجاع به آرای تنی چند از مهم ترین متفکران کلاسیک آن، یعنی سوسور، لِوی استروس، بارت، آلتوسر و لاکان است. مسئله اساسی در بحث، ساختارگرایی، بحث از سوژة انسانی و تقدم ساختار بر عاملیت است. نقطه مشترک همة نحله های ساختارگرایی از جمله زبان شناسی، انسان شناسی، اسطوره شناسی و مارکسیسم ساختاری، نفی سوژة انسانی و اصالت دادن به ساختار به جای عاملیت است. اما به لحاظ روش شناسی این جریان فکری، پیشاپیش بر اصول و مقدماتی استوار است که بدون پذیرفتن و به کار بستن آن در مطالعات، نمیتوان به نتایج ساختارگرایانه دستیافت. بخش های مهم این اصول، با ارجاع به آرای دو تن از مهم ترین متفکران آن، یعنی سوسور و لِوی استروس، در نوشتار حاضر بررسی شده است.
تقابل عنصر روایتگری و توصیف در هفت پیکر نظامی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی برآن است که تا به مدد نظریه روایت شناسی ساختارگرا به تحلیل و بررسی دو عنصر مهم روایتگری و توصیف در روایت های داستانی پرداخته شود. در هر روایت داستانی مکتوبی، روایتگری جنبه اساسی و اولیه آن است که به بازنمایی کنش ها، رخدادها و اعمال شخصیت ها می پردازد. توصیف نیز عنصر ثانوی هر روایت داستانی است که بازنمایی اشیاء، مکان ها و جنبه های ایستای داستان و شخصیت ها از طریق آن صورت می گیرد. اگر چه توصیف بدون روایتگری نیز می تواند وجود داشته باشد، به خودی خود نمی تواند سازنده روایت داستانی شود؛ از دیگر سوی هر چند روایتگری عنصر اساسی هر داستان روایی است، هرگز بی نیاز از توصیف نیست. روایتگری جنبه پویای متن است که هم دارای زمان داستان است و هم زمان سخن؛ در حالی که توصیف فقط دارای زمان متن است. توصیفات در متون روایی می توانند دارای کارکرد تزیینی، توضیحی و نمادین باشند و در عین حال فضای داستان را مشخص کنند. برای ملموس و عملی کردن این بحث های انتزاعی، شواهد و مثال هایی از هفت پیکر نظامی برگزیده ایم که در آن انواع توصیفها موجود است.
نگاهی گذرا به پیشینه نظریه های روایت
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ابتدا به اختصار تبارشناسی پژوهش های روایت شناختی را در آغاز قرن بیستم (یعنی پیش از شکل گیری رشته ای به نام روایت شناسی) بیان، و به طور مشخص ریخت شناسی روایت را در آلمان، روسیه و سنت آنگلو-آمریکایی معرفی می کنیم. سپس بخش عمده مقاله را به بررسی روایت شناسی ساختارگرا و تقابل های دوگانه، مقوله بندی عناصر روایی و رده شناسی روایت اختصاص می دهیم. در این بخش، مهم ترین آرای ژرار ژنت، استانزل، جرالد پرینس، میکی بال و سیمور چتمن به اجمال بازگو می شود. در پایان، نگاهی می افکنیم به تحولات غیرصورتگرای متأخر در این حوزه که بیشتر مبتنی بر مطالعات شناختی بوده اند. در این میان توجه خود را بر کاربردشناسی زبان شناختی و به ویژه روند احیای الگوهای زبانی توسط مطالعات شناختی متمرکز می کنیم؛ به این ترتیب، روش پژوهش حاضر، نظری می باشد.
تحلیل ده نامه های ادب فارسی از دیدگاه انواع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تذکره ها، کتاب های تاریخ ادبیات، فهرست ها و سایر مراجع به دلیل گستردگی و پراکندگی موضوعی، گاه مطالبی نقل می شود که نمی توان به درستی همه ی آن ها اطمینان داشت؛ یکی از آن موارد، انتساب آثار نسبتاً زیادی به ده نامه هاست. این وضعیت گاه نیز حاصل پیش داوری های غیر تحقیقی و اعتماد بدون مراجعه به اصل آثار است که برخی محققان مرتکب شده اند و به اندک نشانه ای مانند شباهت نام یا اشاره ی صرفاً واژگانی و نه اصطلاحی، یا صرف یادکرد شخصی و مشاهده در کتابی، حکم به تعلّق اثری به نوع خاصی داده اند؛ به طوری که 23 منظومه به نام ده نامه در این آثار ثبت شده است که نیمی از آن ها واقعاً ده نامه نیستند.
پرسش های تحقیق نوشته ی حاضر، گرد این موارد هستند که نظریه های انواع ادبی چه مطالبی را بررسی می کنند؟ چه ملاک ها و ابزارهایی بیشتر به کار تشخیص انواع ادبی می آیند؟ آیا همه ی آثاری که نام ده نامه بر آن ها نهاده شده است، ده نامه هستند؟
در پایان، پس از حذف 11 اثر که منسوب به ده نامه اند، 12 اثر باقی می ماند که از این تعداد 7 منظومه کاملاً با معیارهای تعیین کننده ی ژانر ده نامه همخوان هستند که عبارتند از: منطق العشاق اوحدی مراغه ای، محبت نامه ی ابن نصوح، عشاق نامه ی عبید زاکانی، تحفه العشاق رکن صائن سمنانی، روح العاشقین شاه شجاع، روضه المحبین ابن عماد و محبوب القلوب حریری. 3 اثر الحاقی به ژانر ده نامه نیز وجود دارد که عبارتند از: عشاق نامه ی عراقی، صحبت نامه ی همام تبریزی و سی نامه ی امیرحسینی هروی. اما 2 اثری که بدون بررسی باقی ماندند، روضه العاشقین عزیز بخاری و عشرت نامه هستند.
کهن گرایی در شعر شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان از مهم ترین عناصر شعر است.در مکتب فرمالیست روس و فرزند آن ساختارگرایی، بررسی زبان بسیار اهمّیّت دارد. پایه ی فکری این مکاتب بیشتر درباره ی برجستگی متون ادبی و غرابت و دوری آن از زبان عادی است. یکی از راه های برجسته سازی متون ادبی، هنجارگریزی است و یکی از راه های هنجارگریزی در اثر ادبی برای ایجاد زیبایی، کهن گرایی است. اگر شاعر یا نویسنده ای در زبان خود رویکردی قدیمی داشته باشد و به شیوه ی کهن بنویسد در زبان، کهن گرا است.در میان شاعران معاصر ایران، احمد شاملو از کسانی است که یکی از اصلی ترین پایه های زبانیِ شعر خود را بر کهن گرایی نهاده است. توجّه به متون گذشته به عنوان منبع بزرگ زبانی برای برجسته سازی و... از مشخّصه های اصلی شعر اوست. در این مقاله سعی بر این است که وجوه کهن گرایی در شعر شاملو با استفاده از آرای فرمالیستی و ساختارگرایی بررسی شود.