بررسی سیر تحولات فرم در تاریخ هنر، نظریه ای بنیادین در شکل شناسی
آثار هنری است. می توان تاریخ هنر را از طریق بررسی شکل آثار هنری یا
زیباشناسی فر مهای هنری مطالعه و بررسی کرد. تاریخ هنر بر اساس روش
ساخت و ساز آثار هنری و آفرینش فرم، تحقق یافته است نه از توان تفسیر،
نقد و داوری ناقدان آثار هنری.گرچه ذهنیت هنرمندان، متقدم بر تحقق عینی آثارشان است، اما، این عینیت
و نظام صوری آثار هنری است که تاریخ هنر را به وجود م یآورد. هنر، با
ساختن است که تحقق پیدا می کند. گرچه هنرمند، پیش از ساختن اثر هنری،
تصوری از آن چه که باید ساخته شود، دارد اما آگاهی ها و توانایی های فنی و
تکنیکی است که امکان تحقق صور ذهنی را به شکل آثار هنری میسر
می کند. هنرمند به نیروی تخیل فعال، صورتی از آن چه که باید ساخته شود،
مناسب آن را قابل دریافت [materyile =] می آفریند و سپس با ماده
می کند. ذهنیتی که صورت محسوس پیدا نکند، تنها برای صاحب ذهنیت، به
مثابه امری ذهنی، وجود دارد؛ مخترعی که فاقد توانایی های فنی در چگونگی
ساخت اید ههای خویش است، مخترع به شمار نم یآید و شاعری که قادر به
بیان گفتاری یا نوشتاری اشعار خود نیست، شاعر نامیده نم یشود.صورت های خیالی هنرمند، م یتواند نشأت گرفته از روایت، داستان، مضامین
و موضو عهای گوناگون و یا احساسات شخصی باشد. محتوا یا پیام هایی که
می تواند دینی و اخلاقی، انسانی و اجتماعی، سیاسی و عقیدتی و یا صرفاً
کنش های فردی هنرمند باشد. اثر هنری، کیفیت محسوس این قبیل
موضوعات است که در زیباشناسی شکل و شگردهای آفرینش فرم، توسط
هنرمند، قابلیت دریافت پیدا می کنند. هرگونه فهم و تفسیر و نقد، تنها از
طریق اشکال هنری امکا نپذیر است. اثر هنری، به ارز شهای زیباشناسانة
شکل و فرم بیان است که اطلاق می شود نه به پیام و محتوای آن و نه به
چگونگی دریافت محتوا از طرف مخاطب!شناخت و تحلیل ساختار و سبک و سیاق و شیوة بیان هنرمند، از طریق
رویکردهای شکل شناسی قابل مطالعه و بررسی است، نه از طریق
معناشناسی اثر. هرگونه دریافت معنایی نیز تنها از طریق شکل شناسی و
تحلیل ساختاری ابژه هنری امکان پذیر خواهد شد.