مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
عاملیت انسانی
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایی در حوزة مطالعات اجتماعی یکی از گرایش های نظری پیچیده و با نفوذ است. بسیاری از متفکران مهم جامعه شناسی از مارکس. دورکیم، بوردیو، گیدنز و بسیاری دیگر از نظریه پردازان، دغدغه و دلمشغولی اصلی شان درگیری با ساختارگرایی و تلاش برای بسط این جریان فکری و یا رهایی از آن بوده است. هدف این نوشتار، مشارکت در ابهام زدایی از این جریان با نفوذ فکری و پرداختن به پاره ای از اصول نظری آن با ارجاع به آرای تنی چند از مهم ترین متفکران کلاسیک آن، یعنی سوسور، لِوی استروس، بارت، آلتوسر و لاکان است. مسئله اساسی در بحث، ساختارگرایی، بحث از سوژة انسانی و تقدم ساختار بر عاملیت است. نقطه مشترک همة نحله های ساختارگرایی از جمله زبان شناسی، انسان شناسی، اسطوره شناسی و مارکسیسم ساختاری، نفی سوژة انسانی و اصالت دادن به ساختار به جای عاملیت است. اما به لحاظ روش شناسی این جریان فکری، پیشاپیش بر اصول و مقدماتی استوار است که بدون پذیرفتن و به کار بستن آن در مطالعات، نمیتوان به نتایج ساختارگرایانه دستیافت. بخش های مهم این اصول، با ارجاع به آرای دو تن از مهم ترین متفکران آن، یعنی سوسور و لِوی استروس، در نوشتار حاضر بررسی شده است.
بررسی مبانی نظری ایده خودکارآمدی به عنوان هدفی تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی مبانی نظری روان شناختی، اجتماعی و فلسفی دیدگاه بندورا درباره خودکارآمدی است. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی- استنتاجی بهره گرفته شد. بنابراین، با تکیه بر مبانی روان شناختی به تحلیل مفهوم رابطه ضروری و متقابل، هشیاری، یادگیری و عاملیت انسانی پرداخته شد. همچنین، در تحلیل مبانی اجتماعی به چگونگی تأثیرپذیری بندورا از اندیشمندان مکتب کنش متقابل نمادین در علوم اجتماعی به عنوان زمینة جامعه شناختی اندیشه های بندورا اشاره شد. علاوه براین، مبانی فلسفی با نظر به تناسب و ارتباط منطقی خودکارآمدی با مکتب های فلسفی، ارزش و عمل اخلاقی مورد مطالعه قرار گرفت. در نتیجه تحلیل و نقد مبانی مورد اشاره، پیش فرض های هستی شناختی روان شناختی، اجتماعی و فلسفی انسان خودکارآمد استخراج شدند و ضمن تصریح عناصر خودکارآمدی و مشخص کردن خاستگاه های عاملیت و خودکارآمدی، خصیصه های فرد خودکارآمد و راهکارهای تربیت او استنباط به تصویر کشیده شد.
نقش عاملیت انسانی، جنس و سن در ویژگی های هویتی: بزرگسالی درحال ظهور آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین رابطه عاملیت، جنس و سن با ویژگی های هویتی در دانشجویان بر اساس نظریه بزرگسالی درحال ظهور آرنت و نمونه آماری شامل 700 دانشجوی دوره کارشناسی بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ابعاد بزرگسالی درحال ظهور (ریفمن، آرنت و کول ول، 2007) و مقیاس چندوجهی شخصیت عاملیتی کوته (1997) استفاده شد. یافته ها نشان داد بین عاملیت و هر پنج ویژگی هویتی دانشجویان رابطه وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که عاملیت در تبیین واریانس همه ویژگی های هویتی دانشجویان نقش دارد. متغیرهای جنس و سن به ترتیب در تبیین واریانس سه و یک ویژگی نقش داشتند. نتیجه اینکه افراد دارای عاملیت بالا بیشتر روی خود تمرکز می کنند، اکتشاف هویت بیشتری و نگاه خوش بینانه تر به دوره زندگی خود دارند و آن را فرصت تلقی می کنند و بیشتر دست به آزمایشگری می زنند. آن ها احساس بینابینی بیشتر و احساس منفی بودن و بی ثباتی کمتر دارند. عاملیت، جنس و سن را می توان به ترتیب برای پیش بینی پنج، سه و یک ویژگی به کار برد.
تحلیل رابطه معنویت در کار و کیفیت زندگی کاری معلمان دوره متوسطه (موردمطالعه: معلمان شهر قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تحلیل رابطه معنویت در کار و کیفیت زندگی کاری معلمان است. نوع تحقیق حاضر کاربردی و روش تحقیق، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه معلمان دوره متوسطه شهر قم در سال تحصیلی 95 96 است که با کمک فرمول کوکران 366 نفر از معلمان دوره های اول و دوم متوسطه در نواحی چهارگانه قم با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه استاندارد میلیمان و لیندن استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون از نوع گام به گام استفاده شد. نتایج تحقیق در نمونه حاضر نشان داد، بین تمام ابعاد معنویت در کار و کیفیت زندگی کاری معلمان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد؛ به طوری که سطح سازمانی معنویت در کار با میانگین 03/4، سطح گروهی با میانگین 85/3 و سطح فردی با میانگین 36/3، پیش بینی کننده کیفیت زندگی کاری معلمان می باشند. «r» محاسبه شده در سطح 05/0≥p مبین رابطه معنی دار و مثبت بین معنویت در کار و ابعاد آن با کیفیت زندگی کاری معلمان دوره متوسطه است.
بررسی و مقایسه عاملیت انسانی و مؤلفه های آن در میان دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال هجدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۶۹
61 - 90
حوزههای تخصصی:
امروزه فرایند رشد افراد سنین 25-18 سال، به دلیل کاهش حمایت نهادی، پروژه ای فردی شده و نیازمند عاملیت انسانی است. عاملیت برای دانشجویان تربیت معلم، به دلیل پیچیدگی های معلمی، بیش از سایر دانشجویان اهمیت دارد. هدف این پژوهش، بررسی و مقایسه میزان عاملیت و مؤلفه های آن در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه دولتی بود. این پژوهش با روش زمینه یابی مقطعی روی نمونه ای شامل 700 دانشجوی کارشناسی اجرا شد. برای گردآوری داده ها از «مقیاس چندوجهی شخصیت عاملیتی کوته» (1997) استفاده شد. تحلیل واریانس، الگوی پیچیده ای از یافته ها در مورد میزان عاملیت دانشجویان به دست داد که در آن، سطح عاملیت تابعی از تعامل بین نوع دانشگاه، جنسیت و سن بود. بین متغیرهای نوع دانشگاه و سن در تعیین میزان مؤلفه های منبع کنترل درونی و خودکارامدی تعامل مشاهده شد. سطح عاملیت دانشجو- معلمانِ هر دو جنس در بدو ورود به دانشگاه در سطح بالا، و در پسران بالاتر از دختران بود، اما در ادامه، عاملیت دانشجو- معلمانِ هر دو جنس کاهش یافته و به هم نزدیک شد. این وضعیت در دانشگاه دولتی برعکس بود. سطح منبع کنترل درونی و خودکارامدی دانشجو- معلمان در ابتدای ورود به دانشگاه بالاتر از دانشجویان دولتی بود، اما در ادامه، سطح هر دو مؤلفه در دانشجو- معلمان کاهش، و در دانشجویان دولتی افزایش یافت. از مقایسه روند تغییرات سطح عاملیت و مؤلفه های آن در دانشجویان برحسب متغیرهای جمعیت شناختی نتیجه گرفته شد که حضور در دانشگاه تأثیر قابل توجهی بر سطح عاملیت و مؤلفه های آن نداشته و سطح عاملیت و برخی از مؤلفه های آن در دانشگاه فرهنگیان محدود می شود.
توحیدگرایی در علم اجتماعی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
درحالی که علوم انسانی امروزی با نفی خدا و دین و یا عزل آنها از ساحت معرفت و با محوریت اومانیسم شکل گرفت، علوم اسلامی با محوریت توحید هویت یافته است. «توحیدگرایی» به معنای تنظیم مناسبات علمی و عملی در دو ساحت فردی و اجتماعی، مبتی بر اولوهیت خدا و عبودیت انسان است. تجلی توحیدگرایی در علم اجتماعی مسلمانان منظری خاص و مسائل ویژه ای پدید می آورد که از آن میان، بررسی سه مسئله حائز اولویت است: 1. توحیدگرایی در تبیین گرایش انسان ها به زندگی اجتماعی؛ 2. توحیدگرایی در تشریع زندگی اجتماعی و جامعه سازی؛ 3. رویکرد توحیدی در تبیین نقش عاملیت انسانی در جامعه سازی. بسط و برجسته سازی رویکرد توحیدی در تبیین مسائلی از این دست، توانمندی و ظرفیت های آن را در علم اجتماعی اسلامی نشان می دهد و کمک شایانی به گسترش ادبیات آن خواهد کرد. با بهره گیری از روش «تحلیل نظری» و استناد به آیات قرآن و تأمل در رهاورد تفسیری آن در آراء مفسران و نیز مراجعه به اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان، مسیر این تحقیق هموار خواهد شد.
مدل یابی نقش میانجی سبک های تفکر در رابطه عاملیت انسانی وخودتنظیمی دانش با انتخاب سبک های مقابله با استرس تحصیلی در دانش آموزان پسر
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افراد برای مواجهه با شرایط استرس زا از راهبردهای مقابله ای مختلفی استفاده می نمایند و این بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان مؤثر است. به نظر می رسد خودتنظیمی دانش، عاملیت انسانی و سبک های تفکر بر روی انتخاب سبک مقابله با استرس تأثیرگذار باشد. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل تأثیر عاملیت انسانی و خودتنطیمی دانش بر انتخاب سبک های مقابله با استرس تحصیلی با توجه به نقش واسطه ای سبک تفکر انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و بر اساس ماهیت و نحوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم رشته های شاخه نظری شهر کاشان در سال تحصیلی 1399-1400 بودند که تعداد 497 دانش آموز از طریق نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. دانش آموزان به پرسشنامه های چندوجهی ش خصیت عاملیتی کوته (1997)، پرسشنامه خودتنظیمی دانش SRKS-U، پرسشنامه سبک های مقابله ای اندلروپارکر و سبک های تفکر اس ترنبرگ-واگن ر (1992) پاسخ دادند. یافته ها: جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش و به منظور آزمون فرضیه ها از ضریب همبستگی و روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS.26 و LISREL 8.8 استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد متغیر عاملیت و خودتنظیمی دانش به صورت مستقیم و مثبت متغیر سبک مقابله ای مسئله مدار با میانجی گری سبک های تفکر را تحت تأثیر قرار داد. متغیر عاملیت و خودتنظیمی دانش به صورت مستقیم و منفی متغیر سبک مقابله ای هیجان مدار با میانجی گری سبک های تفکر را تحت تأثیر قرار داد. متغیر عاملیت و خودتنظیمی دانش به ترتیب به صورت مستقیم و منفی متغیر سبک مقابله ای اجتنابی را با میانجی گری سبک های تفکر تحت تأثیر قرار داد. نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج، برگزاری کارگاه های آموزشی راهبردهای سازگارانه مقابله با استرس را در مدارس برای دانش آموزان پیشنهاد می گردد.
رابطه صفات شخصیتی هگزاکو با عدم تعهد به اخلاق مدنی: بررسی نقش میانجیگرانه عاملیت انسانی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۰
62 - 77
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی تحقیق حاضر رابطه صفات شخصیتی هگزاکو با عدم تعهد به اخلاق مدنی: بررسی نقش میانجیگرانه عاملیت انسانی بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود که در سال تحصیلی1400-1401 انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مهاباد بود. از طریق قاعده کلاین۲۰۰نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه استاندارد صفات شخصیتی هگزاکو دی ورایز (2013)، پرسشنامه عدم تعهد به اخلاق مدنی کاپرارا و همکارن (2009) و پرسشنامه عاملیت انسانی کوته (1997) بود. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS نشان داد که عاملیت انسانی در رابطه بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد به اخلاق مدنی دارای نقش میانجی است اما عاملیت انسانی در رابطه بین صفات شخصیتی تهییج پذیری و وطیفه شناسی با عدم تعهد به اخلاق مدنی دارای نقش میانجی نبود. همچنین مشخص شد که بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی، وظیفه شناسی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد اخلاق مدنی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد اما تهییج پذیری با عدم تعهد به اخلاق مدنی رابطه ای نشان نداد ، از سویی دیگر بین صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عاملیت انسانی رابطه مثبتی وجود داشت ، در حالیکه رابطه بین صفات شخصیتی تهییج پذیری و وطیفه شناسی با عاملیت انسانی رابطه معنی داری یافت نشد. می توان نتیجه گرفت با افزایش عاملیت انسانی رابطه صفات شخصیتی صداقت-تواضع، برونگرایی، خوشایندی و گشودگی به تجربه با عدم تعهد به اخلاق مدنی در دانشجویان کاهش می یابد.
ساخت گشایی از قدرت، مقاومت و سوبژکتیویته؛ تحلیلی تطبیقی از آراء هانا آرنت و میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
677 - 694
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تلاش کرده است تا از طریق مواجهۀ اندیشۀ هانا آرنت و میشل فوکو به بازاندیشی و بازنگری رادیکال و ریشه ای از مفاهیم قدرت، مقاومت و سوبژکتیویته بپردازد. در وهلة نخست ممکن است تصور شود که اندیشۀ این دو متفکر بنا بر مبانی فلسفی و نظری متفاوتی که دارند، نه همسو با یکدیگر، بلکه در تقابل باشند و از همین منظر احتمال هرگونه گفتگو غیرممکن فرض شود؛ اما مدعای اصلی مقاله رهیافتی غیر از این است و بر همین اساس نه تنها زمینه ها و مبانی مشترکی در ساخت گشایی قدرت و به تبع آن بازاندیشی مفاهیم سوبژکتیویته و عاملیت انسانی در اندیشة این دو متفکر وجود دارد، بلکه باید برخی از نتایج مهم آرای سیاسی آن ها را همسو و مکمل هم دانست که نه تنها به تعمیق و توسعۀ اندیشة یکدیگر، بلکه به خلق رویکردهای جدیدی در عرصة سیاست یاری می رسانند. بدین ترتیب، پرسش های راهبر نوشتار حاضر عبارتند از: ساخت گشایی از قدرت در اندیشة آرنت و فوکو چه عاملیت و کارگزاری به سوژۀ معاصر خواهد بخشید؟ چگونه قدرت به جولانگاه مقاومت بدل و هم زمان امکان های نوینی به سوی سوژه گشوده می شود؟ یافتۀ اصلی نوشتار حاضر این است که قدرت در اندیشۀ متفکران مذکور برخلاف خوانش های سنتی و مدرن، مفهومی مثبت، خلاق و مولد است و بر پایۀ همین مفروضات در بطنِ خود مقاومت و شیوه های جدیدی از مبارزه و ایستادگی را برای سوژه به همراه دارد. اگرچه باید انتظار داشت که به دلیل تفوق امر سیاسی یا امر اجتماعی در اندیشة این دو، تفسیرشان از مقاومت، عاملیت و حتی قدرت متفاوت از یکدیگر باشد.