مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
ساخت شکنی
حوزه های تخصصی:
"قصه زال و رودابه در بستری از تقابل دوگانه (Binaryoppisition) جریان دارد. تقابل بین زابلستان به محوریت زال و کابل به محوریت مهراب. زال و زابل در پرتو فره ایزدی و گزاره های اهورامزدایی معنا می شوند و مهرداد و کابل با گزاره های اهریمنی، زیرا مهراب از تبار ضحاک مار بدوش و ریشه گرافته از دشت سواران نیزه گزار است. زال بجای شیر انسانها، گوشت و خون حیوانات را خورده و با پاره های تن و حوش تغذیه شده و در محیط آزاد، بی پروا و وحشی وحوش پرورده شده، از این رو تحت تاثیر خوی آزاد و بی پروای کوه و صحرا سنت ریشه دار و تابو شده متعارف، مبنی بر ممنوعیت پیوند تبار ایزدی و تبار اهریمنی را ساخت شکنی (Deconstruction) می کند و با رودابه از نسل ضحاک ازدواج می نماید. رستم که محصول ازدواج نسل اهریمن و نسل اهورامزداست گرچه برخورد از فره ایزدی است، اما خون ضحاک در رگهایش جاریست، بنابراین در ساختار شاکله ایزدی رستم چند نقطه ضعف هم گنجانده شده است که از جمله آن مکر با اسفندیار و کشتن سهراب است. ضحاک بدون آنکه بخواهد تحت اغواگری های اهریمن بیرون، پدر خود را می کشد. رستم بدون اینکه بخواهد تاثیر وساوس تفوق طلبانه اهریمن درون، که با عبارت «نام پوشی» توجیه می شد، پسر خود را می کشد. به هر تقدیر عناصر داستان، اعم از اشخاص و حوادث، در جریانی از تقابل دوگانه حرکت می کند. اجزا این تقابل دوگانه، گاه با هم در تعامل (interaction) و گاه در تضاد (Paradoa) هستند، یعنی زیر ساخت یگانه و روساخت متکثر دارند
بررسی چگونگی ساخت شکنی در داستان زال و رودابه محور مقاله حاضر است."
نقیضه در گستره نظریه های ادبی معاصر
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی جایگاه نقیضه درگستره نظریه های ادبی معاصر پرداخته می شود. برخی از نظریه های ادبیِ معاصر از نقیضه به عنوان گونه¬ای ادبی برای تشریح روندها و سازوکارهای حاکم بر سخن ادبی استفاده می کنند و برخی از آن¬ها نیز همچون نظریه ساخت شکنی، خود به مانند نقیضه عمل می کنند. از نظر فرمالیست¬های روسی، نقیضه در حکم گونه ای ادبی است که دگرگونی و تطوّر انواع ادبی و آشنایی زداییِ متون ادبی را به بهترین وجه به گونه ای آشکار به نمایش می گذارد. میخاییل باختین نیز نقیضه را در بطن منطق گفت وگویی خود می گذارد. از نظر او، هر نقیضه ای آمیزه زبانی مبتنی بر منطق گفت وگویی عامدانه است که در بطن آن، زبان ها و سبک های گوناگونی نهفته است. از نظر ساختگرایان نیز نقیضه از گونه های ادبی ثانویه و پیچیده است که مسئله بینامتنیّت را نمایان می کند. رابطه میان نقیضه و ساخت شکنی نیز به شیوه عملکرد این ها مربوط است؛ هر دوی این ها با رخنه کردن و اقامت گزیدن در متون پیشین باعث نقض و ازهم گسیختن ساختارهای آن ها می شوند.
تحلیلی بر دیدگاههای تربیتی پسا مدرن
حوزه های تخصصی:
واژه پسا مدرن رویکرد جدیدی است که در دهه های 90 و 2000 در اروپا و آمریکا شکل گرفت و همراه با جنبش های انتقادی، اجتماعی و سیاسی گسترش یافت. این دیدگاه بر رشته های مختلفی از جمله هنر، معماری، ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی تاثیر گذاشته و در عرصه تعلیم و تربیت نیز نگرش های جدیدی را مطرح می نماید. تعلیم تربیت پسا مدرن بیشتر به تبیین بحران زدگی تعلیم و تربیت و انتقاد از آن می پردازد. اساس تربیتی این دیدگاه تکثر گرایانه، مبتنی بر گفتمان، تاکید بر تفاوت ها، غیریت و مطالعات فرهنگی، ضد اقتدارگرا و انتقادی است. عواملی که در وهله اول باعث ظهور پست مدرن گردیده است، عدم تحقق وعده های فرا تجدد در زمینه هایی چون عدالت اجتماعی، صلح و مردم سالاری در سایه پیشرفت علوم بوده است. با توجه به اهمیت این پدیده و تاثیرات مختلف آن بر نظام های تربیتی و با عنایت به این که تلاش های علمی کمی در این زمینه دلالت های تربیتی آن انجام شده است، لذا هدف این مقاله بررسی تاثیرات پست مدرنیسم در قلمرو تعلیم و تربیت است. در عین حال شناخت اثرات تربیتی این دیدگاه بر شناخت مبانی نظری آن مبتنی است و کسب چنین شناختی شرط اساسی پردازش به اثرات تربیتی آن است، لذا در این مقاله ابتدا به مفهوم پردازی تجدد و پسا مدرن پرداخته شده و سپس ویژگی های هر یک مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه ویژگی ها و دلالت های مهم تربیتی مانند تربیت انتقادی، تفاوت های فردی، توجه به عنصر دیگر، نفی کلیت گرایی، اهمیت زبان و جایگاه دموکراسی مورد توجه واقع شده است. در پایان نیز به نقد برخی از دیدگاههای تربیتی پرداخته شده است.
نقد و بررسی داستان فرود سیاوش بر اساس رویکرد ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژاک دریدا (Derrida, Jacques) با بنیانگذاردن رویکرد ساختشکنی، هرگونه قطعیت معنا را رد کرد. دریدا معتقد بود که باید در رویارویی با هر متن، آن چه را تاکنون آشکار دانستهایم، کنار نهاد و با شکستن آگاهانهی شالودهی متن، امکان بروز معناهای دیگرگونه را فراهم کرد. در داستان فرود، ظاهر امر از این قرار است که بر خلاف توصیههای مکرر کیخسرو مبنی بر نرفتن از راه کلات و درگیر نشدن با فرود، توس خودسرانه از راه کلات میرود و فرود را میکشد. در این جستار، با تحلیل داستان فرود بر مبنای نقد ساختشکنی، کوشش شده که قرائتی دیگر از این داستان پیش روی خواننده قرار گیرد؛ به این ترتیب که با توجه به نشانههای درونمتنی در شاهنامه، چنین به نظر میرسد که برخلاف ظاهر این داستان، کیخسرو ، به فرود به چشم یک رقیب سرسخت مینگریسته ؛ کسی که پور ارشد سیاوش بوده و بالتبع نسبت به تصدی مسند قدرت، اگر بیش تر از کیخسرو سزاوار نباشد، کم تر از او هم نبوده است؛ از این رو کیخسرو که از جانب فرود، احساس خطر می کرده، با طراحی دسیسهای در پشت پرده با رجال حکومتی، در پی نابودی برادر خود برآمده است. او به بهانهی انتقام از افراسیاب، سپاهی را به سپهسالاری توس، روانهی مقر فرود می کند تا بزرگترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد. سپس برای فریب اذهان عمومی، چندی توس را در بند میکند و بعد او را آزاد میگرداند و به این ترتیب، موفق میشود بدون برانگیختن کوچک ترین سوءظنی، بزرگ ترین رقیبش در سلطنت را از میان بردارد.
منطق ساخت شکنی و سیاستِ عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت شکنی یا واسازی به مثابة رویکردی معارض با عقل گراییِ سنت فلسفی غرب، در پی افشای پیش فرض هایی در نظم گفتاریِ رایج است که بنا به ادعا مبتنی بر تقابل های درون زبانی و لذا قراردادی اند. بنابراین، با تخریب بنیان های هرگونه مرجعیت فکری، عرصه را به روی ورود امکان های دیگر گشوده است و بدین سبب به لحاظ نظری با منطق دموکراتیک پیوند می یابد. اما در عمل با ضربه زدن به هرگونه معیار، با سیاست فاصلة زیادی می گیرد؛ زیرا تصمیم گیری سیاسی مستلزم ابتنا بر معیارها و توجیه مستدلی است که این منطق فی نفسه با آن سر ناسازگاری می یابد.
این مقاله که بر ساخت شکنی فلسفی به مفهوم دریدایی تمرکز دارد، در پی پاسخ به این پرسش است که «با چه موضعی در قبال منطق ساخت شکنی می توان به استفاده از توان انتقادی آن در نظریة سیاسی اندیشید؟»؛ بر این اساس ابتدا به بررسی دلالت های این رویکرد در دو شکل ایجابی و سلبی می پردازد و سپس «نظریة انتقادی رادیکال» را به مثابة «تفسیری بازسازانه» از ساخت شکنی پیشنهاد می دهد، زیرا نگارنده بر این نظر است که لازمة کاربردپذیریِ رویکرد ساخت شکنی در نظریة سیاسی و بالطبع ایفای نقش در روند بازاندیشی در «سیاستِ عملی» در گرو اتخاذ روش بازسازانه است.
نگاهی کاربردشناختی به کلام امام خمینی(ره) در باب مفهوم مردمسالاری با تکیه بر نظریه گفتمانی لاکلائو و موفه
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی کاربردشناختی کلام امام خمینی(ره) در باب مفهوم مردم سالاری با ملاک قرار دادن نظریه گفتمانی لاکلائو و موفه است. در این پژوهش که روش آن توصیفی – تحلیلی است می کوشیم تا با مبنا قرار دادن چارچوب نظری گفتمان لاکلائووموفه در حوزه فلسفه سیاسی – اجتماعی از زاویه ای تازه به کلام امام خمینی(ره) در مورد مفهوم مردم سالاری نگاه کنیم. این مهم، از برجسته سازی گفتمان خودی و حاشیه رانی گفتمان رقیب حاصل می شود. بر این اساس، نتیجه ای که حاصل می شود این را نشان می دهد که اندیشه امام خمینی(ره)، چونان عرصه تقابل گفتمان مردم سالاری با حکومت استبدادی پدیدار می شود که طی آن، گفتمان مردم سالاری می کوشد تا از طریق ابزارهای زبانی نظیر گزینش واژگانی، بیان ساده و بی تکلف و تعریض، حکومت استبدادی را به کناری نهاده، از آن ساخت شکنی کند.
نقد و تحلیل نظریه ساخت شکنی دریدا در فهم متون(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
127 - 149
حوزه های تخصصی:
فهم متون از مهم ترین مباحث مطرح در حوزه علوم انسانی و از دغدغه های اصلی صاحب نظران بوده است. ژاک دریدا با طرح راهبرد ساخت شکنی، جریان نوی را در این عرصه ایجاد کرد. او با زیرساخت فکری برگرفته از هستی شناسی مارتین هایدگر، هرمنوتیک حاکم بر اندیشه های فیلسوفان غرب را به چالش کشید. نیز با تردید افکنی در دسته بندی ها و قوانین زبان شناسانه از قبیل دالّ، مدلول، نشانه، تمایز، کلام محوری و آوامحوری به این نتیجه رسید که هر دالّ می تواند مدلول هایی متفاوت داشته باشد. او بزرگ ترین مانع در فهم متون را ساخت خود متون می دانست؛ از این رو بدون ارائه هیچ دلیل علمی و عقلی با اندیشه های هوسرل در پدیدار شناسی و آرای لوی اشتراوس در ساختارگرایی و نیز آرای سوسور در نشانه شناسی به مخالفت برخاست و نتیجه گرفت که با وجود دلالت بی پایان نشانه ها بر یکدیگر، زمینه جدایی دالّ همیشه دلالت گر از مدلول پیوسته غایب فراهم می شود؛ از همین رو نتیجه گرفت که دستیابی به یک فهم قطعی و حقیقی از متون غیر ممکن است. در این مقاله کوشیده ایم به تحلیل انتقادی این نظریه به روش توصیفی تحلیلی بر مبنای تعقّلی منطقی بپردازیم و درستی یا نادرستی آن را به بحث گذاریم.
ساخت شکنی در تایپوگرافی: بررسی ویژگی های آثار ولفگانگ وینگارت
منبع:
پیکره دوره دوم بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۳
43 - 60
حوزه های تخصصی:
نگاهی اجمالی به آثار طراحیِ گرافیک تولید شده ی ایران در دهه ی اخیر نشان از گرایش نسل جدید به استفاده از تایپ در طراحی، آن هم به صورت ساخت شکنانه (deconstructive) دارد و از آن جا که به گفته ی محققین، ولفگانگ وینگارت(wolfgang weingart)، در حیطه ی تایپوگرافی از بانیان طراحیِ ساخت شکن محسوب می شود، شناخت دیدگاه ها و روش های او می تواند به ارتقایِ شناخت طراحان جوان ایرانی از اصول و راه کارهای اتخاذ شده و یافتن جایگاه بومی تایپوگرافی و پرهیز از تقلید کورکورانه از غرب یاری رساند. هدف از این پژوهش، شناسایی اندیشه ها و راه کارهای ساخت شکن ولفگانگ وینگارت در حوزه ی تایپوگرافی و استخراج ویژگی های آثار او می باشد. پژوهش حاضر با رویکردی ترکیبی انجام شده است، بدان معنا که به جهت استفاده از شاخص ها، مشاهدات و تحلیل های کاملاً محقق محور، کیفی است و به دلیل استفاده از نتایجِ شبه آماری و ارقامی، مشابه تحقیقاتِ کمی است. هم چنین در به دست آوردن حجم نمونه ها از روش شناسیِ نظریه ی بنیادی methodology) (Grounded theory برای پیش بر د پژوهش استفاده شده است. این روش به جهت تحلیل داده های کیفی نیز استفاده می شود. ابزار تولید داده نیز، پرسش نامه ی محقق محور بوده است. نتیجه ی پژوهش حاکی از این است که ویژگی های مشخص پوسترهای وینگارت عبارتند از حاشیه های پهن و قاب بندی های تصاویر، صفحات ساخته شده با استفاده از عکس برداری ماشینی و چیدمان لایه ای تصاویر بر یکدیگر که مشخصه ی متمایز کننده ی آثار پست مدرن از مدرن می باشد. هم چنین نمودارهای درصد فراوانی نشان می دهند که وینگارت در آثارش بیش تر از حروف بدون سریف، حروف زیرخط دار و نیز حروف منفی استفاده کرده است. بهره گیری از بلوک های زیرنوشتار و نیز فرم های هندسی به خصوص مستطیل از دیگر مواردی هستند که در آثار وینگارت دیده می شوند.
ساخت شکنی رابطه سلسله مراتبی معلم و دانش آموز با توجه به اندیشه های ژاک دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۵۵
37 - 50
حوزه های تخصصی:
ساخت شکنی رویکردی است که ژاک دریدا آن را به صورت نظام مندی درآورده و در حوزه های گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این رویکرد، هر «متن» دارای قطب های متضادی است که یکی از آن ها دیگری را در زیر سلطه خویش قرار می دهد و بدین ترتیب، روابط سلسله مراتبی یا مرکز/ پیرامون بین قطب ها شکل می گیرد. این رویکرد در تعلیم و تربیت هم مورد استفاده قرار گرفته و می توان آن را در مورد رابطه معلم و دانش آموز که ارتباطی سلسله مراتبی دارند، به کار برد و این رابطه را ساخت شکنی کرد تا ارتباطی متعادل میان معلم و دانش آموز برقرار شود. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که هم اکنون رابطه مرکز/ پیرامون بین معلم و دانش آموز در جریان است، طوری که معلم در قطب غالب و دانش آموز در قطب مغلوب قرار می گیرد. لذا باید با ساخت شکنی، آلایش میان آن ها را نشان داد و دانش آموز را از قطب مغلوب خارج ساخت و به باز تعریف نقش معلم و دانش آموز با توجه به این جابه جایی اقدام کرد تا راه برای ارتباط عادلانه و موازنه ای میان این دو فراهم شود. توجه به مباحثی همچون راهنمایی و همیاری معلم در فرایند یادگیری و آسان سازی این فرایند توسط وی، یاددهی روش یادگیری چیزها به جای یاددهی خود آن ها، یادگیری معلم از دانش آموز و نقش آفرینی پررنگ تر دانش آموزان در سر کلاس های درس بیانگر رابطه متعادل معلم و دانش آموز است.
ساخت شکنی و جامعه گردشی؛ روش شناسی رویکرد علی حرب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مواجهه فعلی جهان اسلام با غرب، منجر به تولید نظریات مختلفی درباره نوع مواجهه و چاره جویی در جهت خروج از انحطاط شده است. علی حرب، از زمره اندیشمندان متأخر قلمرو عربی است که می کوشد با بهره گیری از برخی دستاوردهای اندیشه غربی به بازخوانی سنت بومی پرداخته و برای خروج از انحطاط چاره اندیشی کند. در این مقاله، به روش شناسی بنیادین رویکرد ساخت شکنی او با تمرکز بر نظریه جامعه گردشی وی پرداخته شده است. ازاین رو، با روشی تحلیلی اسنادی ابتدا زمینه های اجتماعی شکل گیری نگاه وی و تأثیرگذاران بر او مورد بررسی قرار گرفته است. خوانش های وی از ساخت شکنی دریدایی و تصوف اسلامی بیان شده و سپس مبانی فکری وی استخراج شده است. در ادامه، ارکان مهم نظریه اجتماعی او بیان شده و سپس ابعاد و آفاق نظریه جامعه گردشی آمده است. در پایان هم به ساخت شکنی نظریهجامعه گردشی و مبانی آن اقدام شده است.
بررسی و تحلیل مبانی تأویل گرایی در میراث نقد ادبی پورنامداریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۶
176-131
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، آثار نقدی پورنامداریان با رویکرد هرمنوتیک فلسفی تحلیل و بازخوانی می شود. مسئله این است که آیا فلسفه هرمنوتیکی در آثار نقدی نویسنده مورد نظر مبنای تفسیر آثار ادبی قرار گرفته است و اگر چنین است، چه مفاهیم و موضوعات هرمنوتیکی مبانی کار او را تشکیل می دهد. فلسفه هرمنوتیکی با بسیاری از موضوعات و مفاهیم خود در نقد ادبی نفوذ کرده است. به نظر می رسد پورنامداریان نیز در آثار خود از بسیاری از این مفاهیم بهره برده و بسیاری از جلوه ها و اندیشه های برآمده از این فلسفه مبنای کار وی در نقد و تحلیل آثار ادبی قرار گرفته است. اما او در بهره گیری از این مفاهیم، صرفاً خود را در محدوده منتقد مقلد قرار نداده است که تحت تأثیر یکی از رویکردهای اندیشگانی مرتبط با هرمنوتیک فلسفی قرار گرفته باشد؛ بلکه وی علاوه بر آگاهی از دانش جهانی نقد در زمینه هرمنوتیک (علم تأویل جدید)، با تکیه بر میراث تأویل، مخاطب را با چشم انداز جدیدی در زمینه نقد ادبی روشمند آشنا می کند. عنوان ها و لایه های این مقاله که متأثر از این مفاهیم است، عبارت اند از: تأویل، تکثر معنایی، رمز و تمثیل، اسطوره زدایی در متن های رمزی، ساخت شکنی، گراماتولوژی، نظریه مرگ مؤلف، بینامتنیت، ابهام و بی معنایی (چندمعنایی)، التفات و چندمعنایی، ارتباط ساخت شکنی و چندمعنایی با شعر تعلیمی و حکمی، چندمعنایی و تعهد اجتماعی در شعر و ادب. وی در آثار نقدی خود گاه این موضوعات را به طور مستقیم تحلیل و بررسی کرده و گاهی نیز در مقام رویکردی مخصوص چنان در آثارش حلّ و هضم و جذب نموده که آن ها را چون گفتمانی ازآنِ خود کرده است.
استراتژی به مثابه عادت سازی عملگرا: روش نوآورانه ساخت شکنی-وانموده زدایی عملگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، رویکردهای پست مدرن و عملگرا به نظریه های مدیریت استراتژیک، باعث شکل گیری نگاهی کاملاً متفاوت، عاری از انتزاع و عملگرا به مدیریت استراتژیک شده است. نظریه های متعدد و پیچیده انتزاعی مدیریت استراتژیک، نه تنها در عمل قابل کاربرد نمی باشند بلکه منجر به گمراه شدن تصمیم گیرندگان سازمانی می شوند. هر چند که تلاش های اخیر در زمینه آشکارسازی ماهیت عملی و واقعی استراتژی، منجر به ارائه نظریه های عملگرا و توجیه پذیرتر شده است اما سازمان ها از کمبود روشی گام به گام به عنوان راهنمای عملی استراتژیک سازی، رنج می برند. سازمان ها بیشتر از آنکه نیازمند نظریه باشند، نیازمند اقدام عملی در راستای پیاده سازی استراتژی های خود می باشند. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش، ارائه نظریه ای عملگرا و تجربی برای استراتژیک سازی سازمان به کمک مطالعه طولی یک شرکت تولید و پخش مواد غذایی در طی 4.5 سال می باشد. این مقاله از طریق انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته رسمی، مصاحبه های غیررسمی قوم نگارانه، مشاهدات میدانی و مصاحبه های پساکیفی، در بازه زمانی 1396 تا 1400 هجری شمسی، به انجام رسیده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که به کمک روش گام به گام عادت سازی مبتنی بر مکانیزم محرک-پاسخ و تقویت عادت ها در راستای جهت گیری کلی سازمان می توان استراتژی ها را پیاده سازی نمود. این نظریه در تناقض با نگاه رایج کل نگر مدیریت استراتژیک است و به طور همزمان به سطح کلان و سطح خرد سازمان توجه دارد.
نقد و آسیب شناسی ضرب المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» با تاکید بر رویکرد ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
140-107
حوزه های تخصصی:
ضرب المثلها از عناصر فرهنگی غالب در جوامع هستند که علاوهبر اقناع سازی و هدایت ذهنی مخاطبان، میتوانند جریانهای فکری و فرهنگی را تقویت کنند. خصلت کاربردی، همچنین انباشت معنایی و نیز دلالتهای وسیع و فراگیر در ضرب المثلها، موجب میشود تا تأثیرگذاری و نفوذ آنها زیاد باشد و ایستادگی و مقاومت فکری مخاطبان در برابر آنها شکل ضرب المثلی است که میتواند در »خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو«نگیرد. قلمروهای جامعه شناختی، اقتصادی، تاریخی و ... قابل نقد و تفسیر باشد. ساختار تقابلی، زبان موسیقایی و همچنین کنش های پیدا و پنهانی چون شرط، امر، تحذیر، تهدید در ژرف ساخت، باعث تأثیرگذاری و اشتهار این ضرب المثل شده است. پیشفرض مقاله این است که با توجه به رویکرد ساختارشکنی و اصرار این نظریه بر معکوس کردن جفت های متقابل، میتوان به خوانشی متفاوت از این ضرب المثل دست یافت. خوانشی که با جابه جایی اقتدار و مرکزیت ، خلاقیت و استعداد مترتب بر آن را در تقابل با »فردگرایی« قطب های دوگانه ساختاری، برجسته و تمجید میکند. در این مقاله تلاش می شود تا با کاربست نظریه » جمع گرایی « ساخت شکنی و همچنین تحلیل کیفی و آسیب شناختی، به قرائتی دیگرگون و البته امروزیتر از این ضرب المثل دست یافت. ضرورت تغییر در ساخت و بافت این ضرب المثل، نشان دهنده تحرک و پویایی فرهنگی جامعه امروز ماست.
واکاوی اندیشه ها و پیش فرض های فلسفی ساخت شکنانه علی حرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه خوانش متون دینی و برداشت های گوناگون از آن از دغدغه های اندیشمندان فلسفه دین محسوب می شود. در این میان، برخی با بهره گیری از نظریه های جدید زبان شناسی در پی ارائه روشی نو در فهم متون دینی شده اند. چنان که عبور از دیدگاه های پدیدارشناسانه و ساختارگرایانه و باور به اندیشه های ساخت شکنانه یکی از تازه ترین راهکارهای موجود در فهم دین محسوب می شود. بر پایه این دیدگاه، هر دالّ می تواند مدلول های گوناگونی داشته باشد و دستیابی به یک فهم قطعی و ثابت از متون، امری غیر ممکن است. این پژوهش با روش تحلیلی- اسنادی به واکاوی اندیشه ها و پیش فرض های فلسفی علی حرب از اندیشمندان ساخت شکن لبنانی پرداخته است که رودیکرد فلسفی وی بیشتر متأثر از ژاک دریدا فیلسوف فرانسوی می باشد. حرب در سیر فلسفی خود و پس از بهره مندی از اندیشه های فلسفی غرب و همچنین برخی متفکران عرب، تلاش کرده با در هم آمیختن برخی دستاوردهای اندیشه غربی و سنت بومی، راه خروجی برای تقابل جهان اسلام و غرب بیابد. وی در این راه نهایتاً به ارائه راه حل هایی تحت عنوان منطق تحویلی و عقل گردشی می پردازد که در این پژوهش به تبیین و تحلیل آنها پرداخته شده است.
تحلیل ساخت شکنانه مؤلفه های آموزش مستقیم از منظر یادگیری در کلاس درس معکوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
۵۹-۴۱
حوزه های تخصصی:
تبدیل محیط آموزشی به محیط یادگیری از طریق تلفیق آموزش با فناوری های نوین و تغییر نقش مؤلفه های آموزشی موردتوجه اندیشمندان تربیتی قرارگرفته است، به همین دلیل هدف این نوشتار شناسایی قطب های تضاد در آموزش مستقیم و ارائه راهبردهایی برای توانمندسازی قطب های مغلوب است. برای نیل به این هدف از مراحل شش گانه روش ساخت شکنی بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که در ابعاد مختلف رویکرد آموزش مستقیم تغییراتی صورت می گیرد من جمله: 1- تغییر نقش معلم از حالت تحکمی و انتقال دهنده صرف دانش به حالت تسهیل گر امر یادگیری 2- تغییر نقش دانش آموز از منفعل و مغفول مانده چرخه یادگیری به عنصر فعال و مسئول در امر آموزش 3- تغییر روش تدریس معلم محور به روش دانش آموز محور مانند پروژه محوری، کاوشگری، آزمایشگاهی4 - تغییر محتوای آموزشی از حالت منولوگی کتاب ثابت به حالت دیالوگی و حالاتی مبتنی بر؛ استفاده از تجارب دانش آموزان، محتوای الکترونیکی تولید شده توسط هر دو سوی جریان یادگیری(معلم و شاگرد)، شبکه های اجتماعی و سایت های اینترنتی 5- تغییر فضای آموزشی و فیزیکی کلاس درس از حالت سنتی خود به سمت محیطی شاد با مشارکت حداکثری فراگیران در امر یادگیری5- تغییر ارزشیابی از حالت مداد کاغذی به تلفیقی از روش های مختلف و بهره گرفتن از روشهای الکترونیکی و خود سنجی. این تغییرات بیانگر تغییر زاویه نگاه به این امر می باشدکه فضای لازم برای تغییر آموزش و به میدان آمدن رویکرد کلاس معکوس مهیا گردد و با استفاده از ویژگی های کلاس معکوس به مفهوم جدیدی از یادگیری دست یابیم تا جوابگوی نیازهای یادگیرندگان عصر دیجیتالی باشد.