مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
ساختارگرایی
منبع:
فنون ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
67 - 76
حوزه های تخصصی:
«روایت شناسی» یکی از مفاهیم مربوط به تحلیل ادبی است که ریشه در ساختارگرایی دارد. در پژوهش های روایت شناسانه خواننده با شخصیت های داستان و اندیشه های آنان همسو می شود و با قواعد مشخص به نقد این آثار می پردازد. «تودروف» در جایگاه یکی از روایت شناسان ساختارگرا، داستان را از سه منظر نمود کلامی، نحوی و معنایی مطالعه می کند. نگارنده در این پژوهش نیز قصد دارد بر اساس نظریات وی، سطح نحوی روایت را در داستان شیر و گاو کلیله و دمنه بررسی کند. بنابر نتایج این تحقیق، داستان با پی رفت ها، اپیزودها و عناصری که نمود نحوی روایت را نشان می دهد، طرح را پیش می برد. در حکایت مورد نظر، چهار پی رفت به همراه گزاره های آن، خواننده را با دنیایی از حکایات و داستان های درونه ای روبه رو می کند. آنچه موجب تفاوت این داستان با داستان های روایی دیگر می شود، نخست وجود برائت استهلال و چگونگی کاربرد آن در متون ادبی فارسی است که نویسنده آن را برای آشنایی خواننده با مضامین داستان به کار گرفته است؛ دوم داستان های درونه ای است که با آنچه در نظریه تودوروف مطرح است تفاوت دارد. نویسنده از چندین داستان درونه ای که در خود داستان های درونه ای دیگری را جای داده است استفاده کرده و قدرت خود را در داستان پردازی نشان داده است؛ او همچنین روایت داستان را به گونه ای پرداخته است که با نظریه روایت شناسی تودوروف متفاوت است.
بررسی ساختاری رمانس فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
77 - 88
حوزه های تخصصی:
در میان متون ادب فارسی، ده منظومه به نام های <em>ویس و رامین</em>، اثر فخرالدین اسعد گرگانی، <em>خسرو و شیرین، هفت پیکر، شرف نامه و اقبال نامه</em> نظامی گنجه ای، <em>گل و نوروز</em> و <em>همای و همایون</em> خواجوی کرمانی، <em>جمشید و خورشید</em> سلمان ساوجی، <em>بهرام و گل اندام</em> از امین الدین صافی و <em>همای نامه</em> وجود دارد که دارای ویژگی های نوع ادبی رمانس اند. اختلاف زمانی در روایت رمانس های منظوم و گستردگی جغرافیایی این منظومه ها، روساخت آنها را متنوع ساخته است. این تنوع و تفاوت در شیوه روایت رمانس ها، چند ساختار را در آنها ایجاد کرده است؛ اما ساختار اصلی آنها مبتنی بر آیین آشناسازی یا پاگشایی قهرمانی است؛ پاگشایی و آیین های تشرف، بر مجموعه ای از مراسم و مناسک و آموزش های شفاهی دلالت دارد که هدفشان ایجاد تغییر و تحولی بنیادین و تعیین کننده در وضعیت دینی و اجتماعی آن فردی است که مشرف یا پاگشا می شود. در این مقاله، بر اساس الگوی ساختارگرایی لوی استروس، کمینه های روایی رمانس های منظوم فارسی را استخراج و ساختار آنها را بررسی کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد استفاده از ساختار پاگشایی در روایت رمانس های منظوم فارسی، به دلیل اهمیت ازدواج برون خانواده ای در ژرف ساخت این داستان هاست که بر پایه تقابل سفر قهرمان به سرزمین بیگانه و بازگشت او به زادگاه خویش، تقابل خواسته قهرمان و دست یابی به خواسته، تقابل نبرد قهرمان و پیروزی او و در نهایت، تقابل سرزمین پدری و سرزمین معشوق شکل گرفته است.
کارکردهای وصف درروایت با تکیه بر یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وصف ابزار برجسته سازی در متن ادبی و محرک عواطف و احساسات مخاطب است. از آغاز شعر فارسی تاکنون، شاعران این عنصر مهم را در همه قالب های شعری و منظومه های روایی به کار برده اند. روایت، شیوه ارائه رخداد یا رخدادهاست و در تحلیل روایت عوامل دخیل در روایت، زمان و اجزای روایت، بررسی می شود. در این پژوهش کارکردهای وصف در روایت باتکیه بر منظومه یوسف و زلیخای جامی تحلیل می شود. ابتدا وصف های موجود در منظومه مشخص شد. سپس نگارندگان باتوجه به دیدگاه توماشفسکی و ژنت، کارکرد این وصف ها را در روایت یوسف و زلیخا بررسی و تحلیل کردند. منظومه یوسف و زلیخای جامی، متنی روایی است که در آن دو سازه مهم روایتگری و وصف را می توان تشخیص داد. روایتگری، دو بُعد زمانِ داستان و زمانِ سخن را داراست؛ اما وصف تنها زمانِ سخن را در بر دارد. وصف های این منظومه در دسته بن مایه های آزاد و ایستا قرار می گیرد و به همین سبب، کارکرد وصف باتوجه به بُعد روایتگری متن به شتاب منفی در روایت می انجامد. ازسوی دیگر، هر روایت اجزایی دارد. وصف ابزاری برای پروراندن و برجسته کردن این اجزاست و در روایت، کارکرد شخصیت پردازی و فضاسازی دارد.
بررسی اجزای کلام در داراب نامه بیغمی
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۹)
89 - 112
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر داستان داراب نامه را بر پایه نظریه روایت تودوروف درباره اجزای روایت، شامل اسم، صفت و فعل (شخص، ویژگی و کنش)، بررسی می کند. اساس این شیوه بررسی مبتنی است بر روشن کردن سازوکار روایت و به طور خاص قصّه هایی که تودوروف آنها را «روایت اسطوره ای» نامیده و ضمن برشمردن ویژگی های این نوع روایت ها، آنها را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده-است. داراب نامه مولانا محمد بیغمی، یکی از داستان های شفاهی بازمانده از ادبیّات کهن فارسی است که صورت مکتوب یافته است. این اثر، روایت بلندی است از کشورگشایی های فیروزشاه، پسر داراب، و ازجمله آثاری است که مشخصات روایت های مورد بررسی تودوروف را می توان به روشنی در آنها دید. به این جهت، روش بررسی تودوروف در مورد اجزای کلام در روایت های اسطوره ای، در روشن کردن سازوکار روایت و ارتباط متقابل شخصیت ها و نیز چگونگی ارائه معنا در داستان داراب نامه و روایت های مشابه آن در ادب فارسی، روشی کارآمد به نظر می رسد. نتیجه حاصل از این بررسی نشان می دهدکه در داراب نامه، تنها وضعیت شخصیّت ها تغییر می کند و کیفیت و شرایط اشخاص، پیوسته ثابت و بدون تغییر می ماند. همچنین وضعیت های حاکم بر مناسبات شخصیّت های داستان را می توان در دو قانون تبعیت از نیروی برتر جامعه (شاه) و قانون وفاداری که شامل وفاداری عاشق و معشوق نسبت به یکدیگر، وفاداری دوستان و یاران نسبت به هم، وفاداری وزیران و زیردستان به شاه یا ولی نعمت خود و وفاداری عیّاران به سوگند و پیمان خود می شود، خلاصه نمود
تحلیل ریخت شناسی داستان همای و همایون خواجوی کرمانی
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی نوعی شیوه پژوهش است که به تحلیل ساختارها می پردازد و قواعد کلّی حاکم بر آنها را مورد بررسی قرار می دهد. یکی از رویکردهای ساختارگرایانه در ادبیات، روایت شناسی (narratology) یا بررسی ساختاری روایت است. نخستین مطالعات رسمی در این زمینه، تحقیقات ولادیمیر پ راپ بر روی یک صد قصّه عامیانه روسی بود که منجر به انتشار کتاب ریخت شناسی قصّه های پریان شد. وی ساختار روایی آن قصّه ها را در هف ت حوزه عملیاتی و سی ویک خویشکاری خلاصه کرد. منظومه همای و همایون سروده کمال الدّین ابوالعطا خواجوی کرمانی، ملّقب به نخل بند شعرا، عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم هجری از مهم ترین روایت های کهن فارسی به شمار می رود. در این مقاله ساختار افسانه یادشده برمبنای الگ وی ریخ ت شناسی پ راپ و روش تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصله بیانگر آن است که اکثر خویشکاری های مورد نظر پراپ در این داستان موجود است و نظام پیشنهادی و مدل روایت شناسی وی درباره حوزه های عملیات و سایر اجزا و عناصر سازنده قصه نیز در تجزیه و تحلیل ساختاری همای و همایون و دیگر آثار روایی ادب کلاسیک فارسی تا حدود زیادی قابلیّت تطبیق و کاربست دارد.
نقد و تحلیل نظریه ساخت شکنی دریدا در فهم متون(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
127 - 149
حوزه های تخصصی:
فهم متون از مهم ترین مباحث مطرح در حوزه علوم انسانی و از دغدغه های اصلی صاحب نظران بوده است. ژاک دریدا با طرح راهبرد ساخت شکنی، جریان نوی را در این عرصه ایجاد کرد. او با زیرساخت فکری برگرفته از هستی شناسی مارتین هایدگر، هرمنوتیک حاکم بر اندیشه های فیلسوفان غرب را به چالش کشید. نیز با تردید افکنی در دسته بندی ها و قوانین زبان شناسانه از قبیل دالّ، مدلول، نشانه، تمایز، کلام محوری و آوامحوری به این نتیجه رسید که هر دالّ می تواند مدلول هایی متفاوت داشته باشد. او بزرگ ترین مانع در فهم متون را ساخت خود متون می دانست؛ از این رو بدون ارائه هیچ دلیل علمی و عقلی با اندیشه های هوسرل در پدیدار شناسی و آرای لوی اشتراوس در ساختارگرایی و نیز آرای سوسور در نشانه شناسی به مخالفت برخاست و نتیجه گرفت که با وجود دلالت بی پایان نشانه ها بر یکدیگر، زمینه جدایی دالّ همیشه دلالت گر از مدلول پیوسته غایب فراهم می شود؛ از همین رو نتیجه گرفت که دستیابی به یک فهم قطعی و حقیقی از متون غیر ممکن است. در این مقاله کوشیده ایم به تحلیل انتقادی این نظریه به روش توصیفی تحلیلی بر مبنای تعقّلی منطقی بپردازیم و درستی یا نادرستی آن را به بحث گذاریم.
بررسی واحدهای روایی داستان یوسف در چهار متن تفسیری کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
97 - 114
حوزه های تخصصی:
داستان یوسف یکی از معروف ترین داستان های قرآنی است که همیشه مفسران به آن توجه داشته اند. در این تفسیرها، افزون بر آنچه در قرآن در جایگاه متن اصلی آمده، مواردی تکرار شده است که از الگوی روایی ویژه ای پیروی می کند و به نظر می رسد با ساختار کلی داستان های ایرانی، به ویژه روایات عرفانی ایرانی متفاوت است؛ البته این تفاوت از نظرها به دور مانده است. ساختارگرایی برای بررسی این تفاوت ها رویکردی مناسب است؛ زیرا با این رویکرد، روایات از منظری کلی بررسی می شود و پس از آن می توان به این ساختارها از دیدگاه های مختلف توجه داشت. نویسنده در این مقاله ساختار داستان یوسف را در این متون تفسیری بررسی می کند: ترجمه تفسیر طبری (گروهی از نویسندگان)، قصه یوسف (احمد بن محمد زید طوسی)، کشف الاسرار و عد ه الابرار (رشیدالدین میبدی) و روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (ابوالفتوح رازی). نویسنده برای این پژوهش به تحلیل پیرنگ و بررسی توالی های این داستان در کتاب های نامبرده توجه دارد و پس از آن نیز به بررسی نقش مایه های مختلف و مشابه می پردازد و الگویی کلی از آن استخراج می کند. برپایه بررسی ها می توان دریافت که برداشت نویسندگان تفاسیر از عصمت یوسف، مهم ترین وجه تفاوت روایات آنهاست. در دو متن به یوسف لغزش هایی نسبت داده شده است؛ اما این لغزش ها در متون دیگر به شکلی نادیده گرفته یا توجیه می شود؛ این تفاوت ها معنادار است و به تفاوت روایات، با وجود استفاده از یک منبع، می انجامد. همچنین می توان 19 رویداد هسته ای مستخرج در این مقاله را به شیوه تودوروف کاهش داد و به چهار واحد روایی بنیادین رسید. به نظر می رسد این الگوی کلی بر بسیاری از قصه های قرآنی و تفسیرهای آن انطباق پذیر باشد.
ساختارشناسی روایت «لدوبه» برای تولید نمایش رادیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت های کهن، سال ها در میان مردم زندگی کرده اند و در طی قرن ها دوام آورده اند. این روایت ها، گاه به صورت شفاهی و گاه به صورت نوشتار، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند؛ اما شفاهی بودن و شنیداری بودن از شاخص های همیشگی این روایت ها بوده است. روایت ها و داستان های امروزی که در رسانه ها تولید و پخش می شود، به جز اندکی، ماندگاری روایت های کهن را ندارند. شناخت تک تک عناصر این روایت ها به ما امکان می دهد بتوانیم ساختار روایت هایمان را به روز کنیم و در یابیم که هر روایت باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند ماندگار شود. برای انجام این پژوهش از روش تحلیل کیفی استفاده شده است. تحلیل روایت، رویکرد تحلیلی در تحلیل کیفی است. در این پژوهش، ساختار روایت «لدوبه»[1] از منظر ساختار دراماتیک بررسی و پژوهش شده است تا بتوان بر اساس این کنکاش، الگویی برای نوشتن در رادیو و بر مبنای ساختارشناسی روایت ارائه نمودکرد.
تاریخ گرایی و ساختارگرایی در اندیشه محمد عابد جابری: بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
239 - 256
حوزه های تخصصی:
گذشته درخشان و تمدن ساز جهان اسلام و عقب افتادگی کنونی آن مسئله ای است که ذهن خیلی از اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول داشته است. هر یک از اندیشمندان مسلمان نیز به طور معمول متناسب با یافته ها و بافته های فکری و فلسفی خود بدان پرداخته اند. محمد عابد جابری در راستای جستن راهکاری برای برون رفت از فضای فکری مسدود عربی-اسلامی به تحلیل «سنت» و «گذشته» آن روی آورده و با نگرشی تاریخی و ساختارمند و در چارچوب عقلانیت انتقادی، سه نظام فکری بیانی، عرفانی و برهانی را در ساختار آن تشخیص داده است. روش شناسی تاریخ گرایانه و ساختارگرایانه به فکر وی سمت و سویی داده است که ضمن ساختارشکنی در تحلیل فضای فکری عربی- اسلامی، ساختارهایی را نیز بر آن تحمیل می کند. این مقاله، پس از بررسی روش و تفکر جابری، نشان می دهد که تاریخ گرایی و ساختارگرایی موجود در تفکر او، موجب شده است که نگرش وی برای رسیدن به مطلوب خود، ایدئولوژیک باشد؛ ایدئولوژی ای که از علم گرایی مدرن، تاریخ گرایی و ساختارگرایی نگرش جابری نشأت می گیرد.
بازشناسی گذار ساختارگرایی به پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۸ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
59 - 76
حوزه های تخصصی:
این مقاله از جریان فکری ساختارگرایی سخن در میان می نهد و پس از آن با تعریف ساختارگرایی و شرح گونه های آن، از جمله زبان شناسانه، انسان شناسانه و مارکسیستی، فهم ساختارگرایان از غیرذاتی بودن، ارتباطی بودن و متمایز بودن ساخت ها را بررسی می کند. ساختارگرایی بینشی خاص نسبت به هویت بود و از این منظر هویت ها برساخته هایی گفتمانی و درون ساخت ها ساکن اند. این بینش ضد ذات گرایانه ساختارگرایان درباره هویت سوژه، نقطه برگشتگاه کار فکری پساساختارگرایان شد و آنها در این راه به فهم جدیدی از هویت سوژه دست یافتند؛ سوژه به مثابه هویتی کدر و آغشته به (دیگری). دیگر خواهی پساساختارگرا، این جریان فکری را به شالوده شکنی روابط فرادستی و فرودستی مسلط بر جریان اصلی سیاست و همچنین واسازی ساخت های اقتدارگرایانه موجود در جوامع انسانی مصمم کرد.
الگو های نوین ساختارگرایی و روایت شناسی در تحلیل پیرنگ رمان «ارمیا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی و تحلیل ساختار پیرنگ و گونه روایت با تکیه بر الگوهای نوین ساختارگرایی و روایت شناسی در یکی از رمان های دفاع مقدس با عنوان ارمیا اثر رضا امیرخانی می پردازد؛ ازآنجاکه بیشتر پژوهش های انجام شده در حوزه آثار داستانی دفاع مقدس، به نوعی کلی گویی و یا حداکثر در حد معرفی عناصر داستان باقی مانده است، در این پژوهش بر آنیم تا برای نخستین بار با تکیه بر الگوهای نوین ساختارگرایی و روایت پردازی که از شیوه های نوپا در نقد ادبی به شمار می آید، ساختار پیرنگ و گونه روایت در این رمان را بررسی کنیم؛ بنابراین نخست، ضمن معرفیِ نظریه های ساختارگرایی به تاریخچه مختصری از این دو علم اشاره خواهد شد و پس ازآن دو الگوی ارتباطیِ (پیوندی و گسستنی) در ساختار پیرنگ مورد واکاوی و تحلیل قرار خواهد گرفت. در ادامه بر اساس نظریه پژوهش ضمن بررسی ساختار پیرنگ، بر آنیم تا با تکیه بر الگوهای نام برده، به واکاوی گونه روایت و کارکردهای آن نیز بپردازیم.
دیالکتیک ذهن و عین نقدی تحلیلی بر رمان آینه های دردار گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیالکتیک ذهن و عین، یعنی به رسمیت شناختن توأمان متافیزیک و واقعیت؛ بدین صورت که هر معرفتی ناشی از مبادلۀ دو جریان ذهن و تجربه است. این دیدگاه فلسفی که قابل توجه فیلسوفان غربی و شرقی بوده، به عرصۀ نظریه پردازی در حوزۀ نقد ادبی وارد شده و مکتب ساختگرا را درگیر خود نموده است. گاستون باشلار از نظریه پردازان ساختگرا، بحث ذهن و عین را به روش های نقد ادبی متون توسع داده است. بر اساس نظریۀ او می توان از طریق عناصر تقابلی متنوع متن، به تحلیل ذهن مؤلف رمان و تطبیق آن در عینیت نوشتار دست یافت. حاصل این روش نقد، حتی ممکن است از ذهنیت مؤلف فراتر رفته و محصولی تولید کند که مفهوم گسترده تری را به معنای متن بیفزاید. رمان آینه های دردار، یکی از رمان های مدرن با تمی اجتماعی و درامی با نگرش فلسفی است که در تنظیم ساختار آگاهانه اش، تقابلی زیربنایی تعبیه شده است. روش بررسی مبتنی بر دیالکتیک ذهن و عین باشلار در راستای معنی بخشیدن به این تقابل ها که مبتنی بر تعلیقی روانکاوانه و در پاره ای از موارد هستی شناسانه هستند، کارساز به نظر می رسد. مقالۀ حاضر می کوشد تا به کمک این نظریه به تحلیل متفاوتی از اثر هوشنگ گلشیری دست یابد.
هرمنوتیکِ ریکور و گفتگویی دوسویه با نظریه ادبی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶۲
77-102
حوزه های تخصصی:
علم هرمنوتیک در بستر تاریخی خود، دستخوش قرائت های پرشمار، مباحثات و منازعات بسیاری بوده است. به شکل خلاصه می توان دو رویکرد عمده در حوزه ی هرمنوتیک معاصر را اینگونه از هم بازشناخت: هرمنوتیکِ رمانتیک و هرمنوتیک پدیدارشناسانه. در این میان، پُل ریکور فیلسوف معاصر فرانسوی، به شکل قابل توجهی خوانش مخصوص به خودش از هرمنوتیک فلسفی را ارائه داد، به طوری که هرمنوتیکِ هستی شناسانه او سودای جمع آراء فیلسوفان دو رویکرد عمده ی هرمنوتیکِ معاصر را در سر دارد. آنچه در مقاله ی حاضر مورد بررسی قرار گرفته، نگاه خاص ریکور و مُدل جدید هرمنوتیک فلسفی اش است، که او را وارد گفتگویی دوسویه با نظریه ی ادبی ساختارگرا نمود؛ بطوری که از طرفی وی عطف توجه به عناصری ساختاری متن و نگاه عینی گرایانه ساختارگرایان در جهت تقلیل خوانش های ممکنِ متن را می ستود و از سوی دیگر اصرار مفرط آنان بر این تقلیل، که به حذف جایگاه خواننده متن می انجامید و همچنین صرفِ توجه به بُعد نشانه شناسانه ی متن (در ذیلِ نظامِ لانگِ سوسوری) و کوشش در جهت دست یابی به ساختارِ نهاییِ متن را تقبیح می نمود. برخورد ویژه ی ریکور با ساختارگرایی البته هم محصولِ قرائتِ جدید او از هرمنوتیک فلسفی و هم نظریه ی تفسیری اش (مُدل قوسِ هرمنوتیکی ) است؛ مُدلی که هم نگاه عینی و ساختاری به متن را توجیه می نماید و هم جایگاه ذهنیّت و سوبژکتیویته را حفظ کرده است. لذا در ادامه این موضوع مورد بررسی و ایضاح قرار می گیرد که نظریه ی تفسیری ریکور چگونه با دست یازیدن به دستاوردهای متنوّع در حوزه ی زبان شناسی و ساختارگرایی، به نظریه ای ترکیبی درباره ی تفسیر متن منتهی شد؛ نظریه ای که از یک سو می توان آنرا مُدلی میانجی گرایانه در تقابل بین هرمنوتیکِ روش مند و هرمنوتیکِ زمینه گرا دانست و از سوی دیگر واجدِ برخوردی دوسویه با نظریه ی ادبی ساختارگرا.
بازخوانی شعر احمد شاملو در چارچوب رویکرد ساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال نوزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
68 - 90
حوزه های تخصصی:
این مقاله تحلیلی بینا رشته ای بین جامعه شناسی و ادبیات است و سعی دارد شعر احمد شاملو را از منظری جامعه شناختی بررسی نماید. برای این منظور ضمن استفاده از نظریه های مختلف جامعه شناختی مربوط حوزه ساختارگرایی، از روش شناسی تحلیل گفتمان فوکو و تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف نیز استفاده شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که شعر شاملو دارای تعین معنایی و خطی است که در آن ارتباط دال و مدلول یک به یک است. این امر امکان تولید معنی و خوانش های مختلف در آثار وی را کاهش می دهد و از این رو بافتی ساختارگرایانه به آثار و اندیشه های وی داده است. این تحقیق همچنین نشان می دهد که ادبیات ایران همپای ادبیات جهانی از ظرفیت بالایی در پرداختن به مسائل انسانی و اجتماعی برخوردار است و دارای رویکردهای متفاوتی در تفسیر این مسائل است که روایت شاملو تنها یکی از آن هاست. این تحقیق و کارهای مشابه ضمن کشف چنین توانمندی هایی، از مهجوریت این آثار کاسته، اهمیت تحقیقات بینارشته ای را روشن نموده و ضرورت آموزش توأمان آن ها را در رشته های دانشگاهی مربوطه یادآور می شود.
تأملی بر تعامل شکل و معنا در شکل بندی متن ادبی «چند روایت معتبر درباره عشق» در نگاهی سمازیولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف نقد، از جمله نقد ساختارگرایانه متون در ادبیات را، می توان ردیابی اجزای موجود در متن و تحلیل آن ها برشمرد. از سوی دیگر، در علم زبان شناسی نگاه سمازیولوژیک مبتنی بر حرکت پردازشی - خوانشی از فرم به طرف معنا در متن است. مطالعات ساختارشناختی بر آثار ادبیات فارسی کم شمار نیستند؛ اما کماکان نیاز است ارتباط بین رویکردهای نقد ادبی و روش های تحلیل زبان شناختی تبیین شود. این پژوهش در نشان دادن روند پیدایش معنا در یک پیکره مطالعاتی در زبان فارسی تلاش می کند. با این پرسش که چگونه، در نگاهی سمازیولوژیک، اجزای فرمی پیکره مطالعاتی، به تنهایی، در ارتباط با هم و نیز با نگاه به مفهوم انسجام در چارچوب متن یک شکل بندی معنایی را به دست می دهند. داستان کوتاهِ « چند روایت معتبر درباره عشق » نوشته مصطفی مستور، پیکره مطالعاتی این پژوهش است. هدف این مطالعه، مشاهده روند شکل بندی متن و معنا در داستان کوتاه مستور با تکیه بر رویکرد ساختارگراست. از مهم ترین نتایج این بررسی، نمایاندن معانی نهفته در متن با استفاده از روش سمازیولوژیک و رویکرد ساختارگراست. آنجا که فراز و فرود یک احساس رمزآلود درونی و عشق، از پسِ ساختارهای متن (واژگان، آواها، جمله بندی و روایت سازی) و تحلیل آن ها، تا حد زیادی نمایان می شود. واژه های کلیدی : ساختارگرایی، شکل، معنا، رویکرد سمازیولوژیک، مصطفی مستور. nce textuelle
نگاهی مجمل با دیدی ساختارگرایانه بر نفثه المصدور زیدری
حوزه های تخصصی:
مأموریت ساختارگرایی در حوزه ی ادبیات، تجزیه وتحلیل نوشته، تفکیک آثار و انواع ادبی، بررسی مؤلفه های بیرونی تأثیرگذار در ظهور یک ژانر هنری است. ساختارگرایان قواعدی برای تشریع آثار نویسندگان معرفی نموده اند؛ که جنبه های زیباشناختی یک اثر را معرفی کرده و نوشته را در مقام مقایسه با سایر آثار قرار می دهد و ضمن تسهیل نقد و ارزشیابی اثر، میزان توانمندی آفریننده آن را معلوم می سازد. آثار ادبی سنتی بیشتر از نوشته های معاصر نیاز به این نوع بررسی ها دارد و در این راستا این مقاله، نفثه المصدور را از دیدگاه ساختارگرایی به بررسی نشسته و تجزیه وتحلیل عوامل بیرونی (ارزش های اجتماعی و سیاسی، درآمدهای فکری مؤلف و اراده ی تاریخی) و عوامل درونی (فرم، تکنیک و محتوی) آفرینش این متن ادبی را عهده دار است. آرایش کلامی نفثه المصدور، مصنوع و فنی است و تاکنون اقدامات ادبی- پژوهشی صورت گرفته در حد شرح و توضیح بوده یا حداقل بضاعت مزجات نگارنده توانایی تحصیل یافته های دیگر را احراز ننموده است. امید است این بررسی ساختاری، در حوزه ی ادب، هرچند با قلت داده ها، مورداستفاده ی ارباب تحقیق و پژوهش قرار گیرد.
خوانش ساختار شهر؛ گامی به سوی شکل شناسیِ شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های مهم طراحان و برنامه ریزان شهری که پاسخ های آن، گاه، محل افتراق و اختلاف نظر اهالی این رشته ها بوده، این است که؛ شکل شهر چیست؟ وقتی از شکل یک شهر صحبت میکنیم، دقیقاً کدام اجزا و عناصر و ابعاد آن شهر مد نظر ماست؟! این پرسش در زمره پرسش های بنیادی و مبنایی شهرسازیست و پرواضح است که پیش از هر نگاه هنجاری به شکل شهر پاسخ بدین پرسش ضروری می نماید. در این میان به نظر می رسد مفهوم «ساختار شهر» نیز به عنوان یکی از مفاهیم اصلی که در دوران بعد از مدرن، جایگاه خاصی در ادبیات شهرسازی یافته است، در ارتباطی مستقیم با مفهوم «شکل شهر » قرار دارد. اگر شناختِ شکل شهر را در قالب یک فرآیند تصور کنیم، بی شک، شناخت «ساختار شهر »، اجزاء و عناصر و ابعاد آن، چه با رویکردهای انسان شناختی شهرسازان ساختارگرای هلندی و چه با نگاه های سایبرنتیک شهرسازان ژاپنی، از مهم ترین گام های طیّ این فرآیند خواهد بود. لذا به نظر می رسد تبیین و تدقیق مناسبات میان این دو مفهوم، نه تنها به وضوحِ بیشتر زوایای پنهان هر دوی این مفاهیم خواهد انجامید، بلکه گامی مؤثر در راستای شناخت شکل شهر نیز به شمار خواهد آمد. این نوشتار در پی آن است که با بررسی ادبیات موجود، ضمن تبیین مناسبات و تعاملات «شکل » و «ساختار » یک شهر، شناخت ساختار یک شهر را به عنوان گامی مهم در راستای شناخت شکل آن شهر معرفی نماید.
ساختارگرایی و انقلاب اسلامی: نقدی بر کتاب بررسی و نقد تئوری های انقلاب اسلامی ایران؛ تئوری تدا اسکاچ پل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
217-236
نظریه اسکاچ پل درباره انقلاب اسلامی که از تحلیل های مطرح در این زمینه است در کتاب موردنظر بررسی و نقد شده است. نویسنده کتاب در طرح نظریات اسکاچ پل و نشان دادن اهمیت او در این زمینه و هم چنین روش شناسی نظریه او درباره انقلاب های اجتماعی مطالب بسیار مناسبی را ارائه کرده است. به نظر می رسد اشکال عمده در نقد نظریه اسکاچ پل است. نویسنده تلاش کرده است نقدهای وارد بر نظریه اسکاچ پل را دسته بندی کند. این دسته بندی که شامل نقدهای درون پارادایمی، برون پارادایمی، و نقدهای درون متنی است دو اشکال عمده دارد. اول آن که، به لحاظ مبنای تقسیم بندی با اشکال جدی مواجه است؛ دوم آن که، این نقدها به ویژه در دسته های اول و دوم با اصل تحلیل اسکاچ پل درباره علل وقوع انقلاب در ایران ارتباطی دور و غیرمستقیم دارند. علاوه براین، نویسنده در نقد نظریه اسکاچ پل به دو نکته مهم توجه چندانی نداشته است. یکی اتکای اسکاچ پل به نظریه دولت تحصیل دار درباره ماهیت دولت در ایران در مقطع وقوع انقلاب اسلامی و دیگری تغییراتی که اسکاچ پل در نتیجه وقوع انقلاب اسلامی در نظریه خود درباره علل وقوع انقلاب های اجتماعی ایجاد کرده است. اگر نویسنده محترم به این موارد به صورت جدی تفطن داشت، می توانست در بخش نقد نظریه اسکاچ پل نیز هم چون قسمت طرح نظریه او مباحث محققانه و بهتری ارائه دهد.
تحلیل روایی نمایشنامه «ایرانیان» اثر آیسخیلوس بر مبنای دیدگاه ساختاری رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی، دانشی است که به بررسی فنون و ساختارهای روایی یک روایت، به عنوان گزارشی از واقعیت های مرتبط که در قالبی هنری ارائه شده اند، می پردازد. بررسی روایت شناسانه متن هایی همانند نمایشنامه «ایرانیان» نوشته آیسخیلوس که جنبه های گوناگون تاریخی، اسطوره ای و مذهبی را در بر دارند، افق دید تازه ای ایجاد می کند. بر این مبنا، هدف مقاله حاضر، بهره گیری از نظریه های رولان بارت برای واکاوی ساختار روایی این نمایش نامه در سه سطح کارکردها، کنش ها و روایت است. در این پژوهش، ضمنِ بررسی کارکردهای روایی، دلالت ها و معانی پنهان روایت نیز مورد بررسی قرار می گیرد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و با رویکردی روایت شناختی است. به طور کلی، یافته های پژوهش از این قرار است؛ نخست، نظریه بارت با متن ها و نمایشنامه های پیش از میلاد مسیح نیز همسویی دارد. دوم، نویسنده در سطح کنش ها، با ساخت تقابل های فراوان توانسته است با ایجاد پیوند هایی میان انسان ها با یک دیگر و با ارواح درگذشتگان، مفاهیم دینی خود را به خوانندگان القا کند. سوم، در سطح روایت، خواب، فال و اخبار پیک ها، نشان دهنده کوچک شمردن تدبیر انسانی در مقابل تقدیر خدایان است. چهارم، پیروی از الگوی تحلیل روایت شناسانه بارت، هم پرده از برخی زیبایی های نهفته در داستان بر می دارد و هم سبب درک بهتر مفهوم، چراییِ نوشته شدن و پیامِ نهانی متن می شود.
یلمزلف در گرو تاریخ در مصاحبه با کریستین پوئش و سمیر بدیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لویی یلمزلف چهره ای برجسته در تاریخ زبان شناسی است. یلمزلف در مقام یک زبان شناس با آثار و نظریه اش (که معمولاً با عنوان «گلوسم شناسی» از آن یاد می شود) به طور چشم گیری به ضرورت ایجاد یک «نظریه زبانی» پاسخ داده است. با این حال، پژوهش های او به فراسوی مرزهای زبان شناسی رایج گسترده شده است: وی با تکیه بر زبان، یک معرفت شناسی نشانه شناختی درون ماندگار را ابداع کرد که از طرفی، یک علم صوری کل گرا و عمومی را نوید می داد و از طرف دیگر، می توانست دانش شناسی ای را به منزله نسخه ای بدیل در برابر دیگر دیدگاه های فلسفی در اختیار ما بگذارد. در زبان شناسی، دکترین او نتوانست ورای حلقه کپنهاگ به موفقیتی مناسب دست یابد و بیشتر زبان شناسان نظریه وی را به دلیل پیچیده بودن و شکل و شمایل ریاضی وارش نپذیرفتند؛ اما در بیرون از زبان شناسی، ایده های او تا حدی در شاخه علمی جدیدی با عنوان «نشانه شناسی» (بالاخص در فرانسه) پیگیری شد. به طور کلی، یلمزلف جایگاه متناقض نمایی در تاریخ نظریه های زبانی دارد: او بنیان گذاری رهاشده است. چگونه می توانیم این وضعیت را توضیح دهیم؟ منشأ و منابع رویکرد یلمزلف کجاست؟ چگونه می توان خصیصه های ویژه رویکرد او را در قیاس با سایر رویکردهای زبان شناختی توصیف کرد؟ میراث او چیست؟ امروز تا چه میزان می توان در دکترین او مشارکت داشته باشیم؟ جدیدترین کارها در زمینه یلمزلف پژوهی چیست؟ ما تلاش کردیم تا در گفت وگو با سمیر بدیر و کریستین پوئش به این پرسش ها پاسخ دهیم.