مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
پوزیتیویسم
منبع:
دانش انتظامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۸۱)
115-145
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در نظام های حقوقی، متهم، بزهدیده و... دارای حقوق شهروندی براساس مفهومی به نام «انسان» هستند. یکی از مهم ترین جلوه گاه های این حقوق، مرحله تحقیقات مقدماتی توسط پلیس است. هدف این مقاله، تبیین برداشت هایی است که در نظام حقوقی اسلام و غرب در باب حقوق شهروندی جریان دارد. فصل تمایز را می توان در برداشت های مختلف درباره «ماهیت انسان» در این دو نظام دانست. روش : این پژوهش، ازنظر هدف کاربردی ازنظر روش، اسنادی و ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری است. یافته ها و نتایج: دیدگاه اسلامی، دو مولفه «روح» و «عقل» را وجه تمایز انسان از سایر موجودات دانسته در حالیکه غرب، این دو مولفه را الزاما وجه تمایز انسان نمی داند. با حاکمیت استقرای تجربی در غرب، مفهوم انسان، رو به زوال نهاد زیرا بسیاری از امور ماورایی به ویژه خدا، روح، نفس، اراده، فطرت، معنویات و ...، به تجربه درنمی آید. این، دقیقا نقطه مقابل تفکر در حقوق شهروندی اسلامی بود. به همین ترتیب، «خردگریزی» یکی از ویژگی های انسان در غرب دانسته شد و انسان، به یک ماشین حساب تبدیل گردید. با این برداشت از انسان، از دیدگاه اسلامی، حقوق شهروندی می تواند ذاتی و کرامت مدار اما در غرب، صرفا اعتباری تلقی شود.
پوزیتیویسم و روی گردانی بعضی از فیزیک دانان برجسته قرن بیستم از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان شوند. در این مقاله دیدگاه های بعضی از فیزیکدانان برجستة معاصر، که خود روزی از طرفداران این مکتب بودند و سپس از آن روی گردان شدند، بررسی میشود. همچنین نظرات برخی از فیزیک دانان بزرگی را که در همان ایام پرشور رشد این مکتب، نکات مهم نقدآمیزی را در ارتباط با آن گوشزد نمودند، متذکر شده ایم،و دلایل تغییر نگاه فیزیکدانان موافق پوزیتیویسم را بر اساس معیارهای متقن منطقی و استدلال های فلسفی بیان کرده ایم. در انتها به نظرات بعضی از فیزیکدانان برجسته اخیر که با پوزیتیویسم مخالفت کرده اند و یا به خاطر پرهیز از خداباوری سراغ پوزیتیویسم رفته اند، می پردازیم.
ساختار شکنی گفتمان علمی مدرن حرکتی به سوی مطالعات میان رشته ای با تأکید بر رویکرد پست مدرن
حوزه های تخصصی:
عرصه مدرن نوع خاصی از شناخت در علم را بوجود آورد. هستی شناسی و معرفت شناختی مدرن براساس تقابل های دوگانه ناشی از بازنمایی علمی و غیر-علمی صورت پذیرفت. در این رهگذر علوم طبیعی و تجربی به صورت گفتمان مسلط، مفاهیم علمی، روش های علمی را به نظم در آورد و شناخت ناشی از معنا کاوی در عرصه اجتماعی را «دگرسازی» کرد. از این رو در تقابل دوگانه حاصل، مطالعات به صورت رشته ای و تخصصی شکل گرفت و شناخت به این صورت مسلط شد. بر این مبنا ساختارشکنی این گونه گفتمان از علم جهت حصول به معرفت معتبر همچنین گذار به مطالعات میان رشته ای حائز اهمیت بسزایی است. هدف از پژوهش حاضر واسازی گفتمان علمی پوزیتیویسم و ارایه رویکردی جهت امکان شکل گیری مطالعات میان رشته ای است. سوال اصلی پژوهش این است که چگونه رویکرد پست مدرن باعث شکل گیری مطالعات میان رشته ای می شود. فرضیه پژوهش بیانگر، رویکرد پست مدرن با ساختارشکنی گفتمان مسلط علمی و تخصصی باعث ایجاد نوعی مطالعات میان رشته ای می گردد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و متون معتبر حاکی از این نتیجه است که رویکرد پست مدرن با ساختار شکنی گفتمان مسلط علمی پوزیتیویسم باعث تلفیق و التقاط روش شناختی شده که این خود مطالعات میان رشته ای را به همراه دارد.
مبانی و مسائل فرانظریه سیاسی پوزیتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲
51 - 67
حوزه های تخصصی:
فرانظریه سیاسی پوزیتیویستی برپایه اصل وحدت روشی میان علوم، فروکاست موضوعات سیاسی را به طبیعی و در نتیجه مطالعه تجربی نظم های علّی حاکم بر پدیدارهای آنها را مورد تأکید قرار می دهد.بر این اساس، عمل سیاسی به صورت تجربی تابع نظمی علّی تلقی شده و فرانظریه پوزتیویستی معطوف به تبیین و پیش بینی آن در قالب ساختار قیاسی نظریه علمی و الگوی قیاسی قانون شناختی است. پوزیتیویسم با تأکید بر بی طرفی ارزشی و ضرورت تفکیک واقعیت - ارزش، ارزش های سیاسی را فاقد معیارهای عینیّت، معناداری و علمی بودن در نظر می گیرد. بدین ترتیب، مطالعه نظم تجربی اعمال در قالب نظریه هایی همچون انتخاب عقلایی و کارکردگرایی سیستمی با پیش فرض انفعال فاعل شناسا در مقابل واقعیت و بی طرفی ارزشی نسبت به آن که معطوف به شناخت و کنترل ابزاری در قالب سیاستگزاری های کلان است، مورد تأکید قرار می گیرد.
تصویر مخدوش واقعیت اجتماعی در پوزیتیویسمِ استقراییِ نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال نوزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
91 - 125
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می کوشیم تا با تکیه بر رئوس انتقادات کارل پوپر از پوزیتیویسم و استقراگرایی، این دو مبنایِ پوزیتیویستی و استقراییِ نظریه زمینه ای را مورد انتقاد قرار دهیم: اول، تهی کردن ذهن از هرگونه پیشداوری و ارزشگ ذاریِ اخلاقی در فرآیند تحقیق؛ و دوم، تقدم مشاهده بر نظریه، گرد آوریِ اطلاعات از طریق آن، مقایسه این اطلاعات بر مبنای تفاوت ها و شباهت هایشان، و نهایتاً استنتاج نتیجه ای کلی از این قیاس در قالب مفاهیمی انتزاعی. طبق ادعای نظریه زمینه ای، می توان با عمل به این مبانی واقعیت اجتماعی را «همان گونه که هست» اظهار کرد. استدلال می کنیم که در عمل این ادعا نه تنها محقق نمی شود، بلکه تصویری مخدوش و ای بسا تحریف شده از واقعیت اجتماعی اظهار می شود. همچنین عمل به این دو مبنا، محقق را به جای اینکه تبیین گر منتقد واقعیت اجتماعی باشد، به توصیف گری خنثی، یا به تعبیر ما به «کارگر اطلاعات» و «عمله داده ها» بدل می کند، و این به معنی از بین رفتن خصیصه ذاتیِ علم جامعه شناسی، یعنی جنبه نقادانه آن است.
بررسی تطبیقی ساختار معرفت در مکتب پوزیتیویسم و فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
135-144
حوزه های تخصصی:
پوزیتیویسم، در دو چهره کنتی و منطقی، مدعی انحصار معرفت به امور محسوس و موهوم یا بی معنا بودن مفاهیم و گزاره های متعلق به امور متافیزیکی اعم از فلسفی، دینی و اخلاقی است. این مکتب در فرایند و ابعاد معرفت بشری از پاسخگویی به منشأ تصورات، منشأ تصدیقات و قلمرو معرفت ناتوان بوده و راه به شکاکیت می برد؛ اما حکمت صدرایی با دقت های عقلی عمیق بر مفهوم معرفت، علاوه بر ارائه معیار قاطع در تعریف معرفت، ملاک تقسیم آن به حضوری و حصولی، احکام معرفتهای تصوری و تصدیقی را تبیین کرده است. براساس این مکتب، معرفت های تصوری و تصدیقی هم منشأ حسی و هم منشأ فراحسی دارند و به تبع این، مفاهیم و گزاره های فراحسی، ازجمله معرفتهای دینی و اخلاقی، قابل درک، تبیین و اثبات صدق می باشند. پژوهش حاضر براساس آراء موجود در منابع دو مکتب، محورهای یادشده را در دیدگاه دو مکتب بررسی و در نهایت معناداری، ارزش و عقلانیت معرفتهای دینی و فراحسی را در حکمت صدرایی ارائه کرده است.
در دفاع از تفکر: بررسی انتقادی سه اثر در زمینۀ روش تحقیق در تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه بحث روش و روش شناسی یکی از سنجه های مهم علمیت هر رشتة علمی به شمار می رود. شاید اکنون بدون معرفت درمورد روش و روش شناسی ادعای علمیت در هر علمی موردتردید باشد. پژوهش حاضر ضمن نقد سه اثر منتشرشده در حوزۀ روش تحقیق در تاریخ، یعنی روش تحقیق در تاریخ نگاری اثر جهانگیر قائم مقامی، درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ نوشتة علیرضا ملایی توانی، و روش پژوهش در تاریخ شناسی نوشتة حسن حضرتی به ارزش یابی روش و روش شناسی و نسبت آن با تفکر در علم تاریخ پرداخته است. این نقد نشان می دهد که چه پی آمدهایی از اتخاذ ره یافت پوزیتیویستی در علم تاریخ متصور است. پذیرش الگوهای روش شناختی علوم طبیعی در تاریخ، تضعیف موضع نقد، تضعیف موضع اندیشه ورزی در علم تاریخ، نادیده انگاشتن نقش مورخ به عنوان دست کم بخشی از فرایند تولید علم تاریخ، و ... ازجمله تبعات اتخاذ ره یافت پوزیتیویستی در تاریخ است. بر این اساس، راه برد پژوهش کنونی آن است که تمهیداتی اندیشیده شود تا به واسطة آن تفکر در تاریخ به موضعی غالب تبدیل شود. مسئلة نوشتار حاضر این است که نسبتی مشخص بین علم تاریخ و تفکر برقرار سازد و در این راستا تعریف و تأویلی از علم تاریخ و روش شناسی تاریخی ارائه شده که به تقویت تفکر استمداد برساند.
بررسى تطبیقى مواجهه تفسیر المیزان و تفسیر المنار با مسئله تعارض علم و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون مسئله تعارض علم و دین رویکردهاى گوناگونى به خود دیده است. در این میان پوزیتیویست ها و تحلیلگران زبانى توجه به مسئله زبان را مسیرى مناسب براى رسیدن به حل این مسئله دانسته اند. «المنار» و «المیزان» رویکرد پوزیتیویستى را یک سره انکار مى کنند. همچنین اگرچه در برخى عبارات «المنار» و «المیزان» شائبه استفاده از راه حل تحلیلگران زبانى وجود دارد، ولى آنان را نمى توان از هواداران این رویکرد برشمرد. عبارات «المنار» و «المیزان» ابزارانگارى علمى را نیز برنمى تابد و ایشان را باید در زمره واقع گرایان علمى قلمداد کرد. مواجهه «المنار» با راه حل تأویل نیز با «المیزان» متفاوت است. رشیدرضا این راه حل را راه حلى مناسب براى ترسیم رابطه علم و دین نمى داند؛ اما در مقابل علامه طباطبائى فى الجمله از این رویکرد به صورت روشمند بهره مى گیرد.
روش شناسی پوزیتیویسم و نقش آن در تطورات چهار حوزه دانش سیاسی
حوزه های تخصصی:
فهم صحیح از هر علمی، نیازمند روش شناسی است؛ روش ها هستند که موجب تحولات اساسی در علوم می شوند؛ ازجمله آنها پوزیتیویسم است که تجربه گرایی را به عنوان یگانه رهیافت در علوم معرفی می کند. این پژوهش، ضمن توضیح اجمالی رهیافت پوزیتیویسم، سیر تطورات دانش سیاسی و چگونگی تأثیر پوزیتیویسم بر آن را در سده های مختلف، مورد بررسی قرار داده است. هرچند محققان این عرصه، تأثیرات این رهیافت را متذکر شده اند، اما مستندسازی آن در گرایش های گوناگون دانش سیاسی شامل فلسفه سیاسی، جامعه شناسی سیاسی، روابط بین الملل و نیز مسائل ایران، ابداعی است که در این مقاله صورت گرفته است. به نظر می رسد، تجربه گرایی و پوزیتیویسم رویکرد فلسفی در سیاست را کنار زد و مدعی هستند که علوم انسانی و ازجمله علم سیاست، باید با روش علوم طبیعی مورد مطالعه قرار گیرند. از این رو، چندین قرن این رهیافت بر علوم سیطره داشته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، تطورات و تأثیرات پوزیتیویسم بر گرایشات مذکور دانش سیاسی را براساس داده های مستند، توصیف می کند.
احیاء توجّه فیزیکدانان به فلسفه در دهه های اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
5 - 19
حوزه های تخصصی:
از قدیم تا شروع علم جدید فلسفه بر علوم حاکم بود؛ اما پس از تکون علم جدید کم کم مکاتب تجربه گرا که فقط برای یافته های ناشی از حواس ارزش قائل بودند، حاکم شدند. به دنبال آن، با ظهور پوزیتیویسم در نیمه اول قرن نوزدهم، فلسفه در محیط های علمی از رونق افتاد. اما با ظهور بعضی مکاتب در فلسفه علم، در نیمه دوم قرن بیستم، واضح شد که همه علوم مبتنی بر بعضی اصول عام فوق علمی (متافیزیکی) هستند. به دنبال آن کم کم بعضی از سرآمدان علم معاصر متوجه نقش فلسفه در علوم شدند. در چند دهه اخیر بعضی از دانشگاه های مهم غرب، از جمله برخی از دانشگاه های مهم مهندسی غرب نظیر دانشگاه ام آی تی در آمریکا بخش فلسفه به راه انداخته اند. در ده سال اخیر نیز در بعضی از دانشگاه های درجه اول اروپا و آمریکا همکاری های خوبی بین فلاسفه و عالمان علوم تجربی به راه افتاده و در این مدت کوتاه نتایج ثمربخشی داشته است..
مطالعه انتقادی چیستی قاعده شناسایی در نظام حقوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
811 - 834
حوزه های تخصصی:
هربرت ال.هارت - فیلسوف حقوق معاصر - قاعده شناسایی را معیار غایی اعتبار نظام حقوقی و قواعد آن می داند. در صورت تشکیک در اعتبار قاعده در هر نظام حقوقی بدوی -که تنها دارای قواعد اولی هستند، به دلیل نبود معیاری رسمی و معتبر برای شناسایی آن، ایراد «عدم قطعیت» به وجود می آید. اما در نظام حقوقی بالغ، قواعد ثانوی –قاعده شناسایی، تغییر و نظارت- نقصان عدم قطعیت، ایستایی و ناکارامدی را برطرف می سازد. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل قاعده شناسایی به مثابه معیاری برای تعیین اعتبار سایر قواعد در نظام حقوقی یا پوچی آن است. مطالعات انتقادی قاعده شناسایی را به چهار دسته تقسیم کرده ایم؛ نقد نخست مربوط به درون مایه نظام حقوقی است، بدین معنا که دایره شمولش خودبسندگی آن را تعیین کند. نقد دوم به فقدان خصیصه دستوری قاعده شناسایی بازمی گردد. سومین نقد، ناسازگاری آن با معیار غایی اعتبار نظام حقوقی را اماره ای بر فقدان قاعده شناسایی می داند. در نهایت نقد قاعده مزبور از دیدگاه هرمنوتیک است. اگرچه برخی نیز با نقد روش شناسی پوزیتیویستی هارت، قاعده شناسایی را از اساس فاقد خصیصه قاعده می دانند و «ایده شناسایی» را در مقابل آن مطرح می کنند.
بررسی تطبیقی دیدگاه انتقادی شهید مطهری و هابرماس به پوزیتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
103 - 130
حوزه های تخصصی:
پوزیتیویسم به عنوان نگرشی خاص به حوزه علم و معرفت، مورد انتقاد فلاسفه بسیاری قرار گرفته است. در این میان، نقدهای شهید مطهری و یورگن هابرماس به پوزیتیویسم، به عنوان فیلسوفانی با نگاه واقع گرایانه، در دوره خود مورد توجه دیگران واقع شده و رویکرد انتقادی به پوزیتیویسم در فلسفه، علوم انسانی و علوم اجتماعی را تقویت کرده است. در این پژوهش با روش تطبیقی، در سه دامنه معرفت شناختی، روش شناختی و ارزش شناختی، به ارزیابی خاستگاه، شیوه ها و لوازم نقدهای این دو متفکر نسبت به پوزیتیویسم پرداخته شده و این نتیجه به دست آمده است: از یک سو اتحاد نگاه رئالیستیِ هر دو متفکر به مسئله شناخت، اشتراکاتی را برای آن ها در مواضع انتقادی نسبت به پوزیتیویسم و لوازم و نتایج این نگاه به وجود آورده و از سوی دیگر، تفاوت در خاستگاه و شیوه دیدگاه انتقادی شان نسبت به پوزیتیویسم، موجب بروز اختلاف دیدگاه میان آن دو شده است. هرچند دیدگاه انتقادیِ هر دو فیلسوف، فاقد نقد پوزیتیویسم از لحاظ انسان شناختی است.
قانونمندی: بنیاد پوزیتیویستی تأسیسات کیفری حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوزیتیویسم حقوقی که رکن رکین شکل گیری و قوام بسیاری از تعهدات و تأسیسات حقوقی بین المللی شناخته می شود، گاهی مترادف با فورمالیسم حقوقی تلقی شده و به مؤلفه ای تقلیل می یابد که منحصراً به منظور قالب بندی هنجارهای حقوقی به کار می رود. با این حال، پوزیتیویسم، نه تنها در شکل گیری صورت هنجارها، که عاملی بنیادین در تبلور ماهیت و جوهر تعهدات محسوب می شود. از این حیث، تحلیل بنیادهای فلسفی پدیده های حقوقی بین المللی در استیلای حقوقدانان طبیعی ارزش مدار نبوده و قانونمندی قواعد و نهادهای حقوقی که علاوه جنبه های شکلی، به جوهر و سرشت پدیده ها نیز نظر دارد، مدخلی را فراهم آورده تا پوزیتیویسم، به انگاره ای غایت مدار بدل شود. شناخت قواعد و هنجارهای کیفری حقوق بین الملل نیز از این امر مستثنا نیست. از این حیث، همزمان که جرم انگاری جنایات بین المللی در چارچوب حقوق بین الملل کیفری، نشان از رسوخ اندیشه های حقوق طبیعی در جوهر حقوق بین المللی کیفری دارد، قانونمندی قواعد و تأسیسات این حوزه می تواند مبین پدیداری خاستگاهای پوزیتیویسم حقوقی در این قلمرو محسوب شود.
بررسی و تحلیل جایگاه علم طب در قلمرو دین با رویکرد تمدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع علم دینی در سال های اخیر رونق فراوانی در محافل علمی یافته و برجسته شدن بحث تمدن نوین اسلامی، مسئله امکان اسلامی سازی علوم را در جایگاه ویژه ای قرار داده است. در همین راستا و به خصوص با همه گیری بیماری کرونا، بحث طب اسلامی مطرح شد و مناقشاتی میان موافقان و مخالفان برانگیخت. پرسش این است که منظور از طب اسلامی چیست و آیا علمی با عنوان طب اسلامی قابلیت تحقق دارد؟ موافقان با استناد به روایات فراوان پزشکی بر تحقق طب اسلامی تأکید می کنند و مخالفان با توجیه یا خدشه در روایات واردشده در حوزه طب و محدود دانستن قلمرو دین یا با تأکید بر بُعد تجربی این علم، امکان تحقق طب اسلامی را نفی می کنند. در این مقاله ضمن تبیین دیدگاه های مختلف در این باب، با روش توصیفی- تحلیلی تلاش می شود تا با ارائه تعریفی منظومه ای- تمدنی از دین و با ارائه شواهدی در موارد تأثیر مبانی و پیش فرض ها در طب مدرن، درباره امکان تحقق علم طب با صبغه دینی و توحیدی داوری گردد.
بررسی انتقادی جدایی حقوق از اخلاق در نظریه الزام حقوقی هانس کلسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی معاصر سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
201 - 235
حوزه های تخصصی:
تلاش کلسن برای ارائه پوزیتیویسم هنجارگرا به طرح نظریه ای از الزام حقوقی می انجامد که در ذات خود اخلاقی است؛ یعنی هنجارهایی ارائه می دهد که به ضرورتی عقلانی برای انجام یک عمل اشاره دارند و مخاطب خود را ملزم به رفتاری خاص می کنند. در عین حال، «ناب» بودن نظریه او مستلزم جدایی اخلاق از حقوق (تز جدایی) است. کلسن می کوشد با طرح سه راهکار این هنجاربودگی (و هنجار بنیادین به عنوان سرچشمه آن) را با تز جدایی سازش دهد: مشروط کردن هنجار بنیادین به سامانه های حقوقی کارآمد، نسبی گرایی اخلاقی و توصیفی برشمردن گزاره های حقوقی. این سه راهکار سه ادعای او درباره اخلاقی نبودن هنجار بنیادین را دربر دارد: رد نامعتبری موضوعه، صورت گرایی اخلاقی، و خنثی بودن اخلاقی. لیکن راهکارهای ارائه شده از منظر حقوق دانان برجسته به مشکلاتی همچون استنتاج «باید» از «هست»، نپذیرفتن امکان تعارض میان هنجارهای اخلاقی و حقوقی، کافی نبودن نسبی گرایی اخلاقی برای اثبات آنتینومی کلسنی و گرایش به امری شمردن حقوق می انجامد. کلسن که خود از وجود این مشکلات آگاه بود، نظریه هنجاربودگی محتوایی را به نفع نظریه قدرت دهی کنار گذاشت. نظریه نو، هرچند توانست مشکل سازش میان تز جدایی و هنجاربودگی را حل کند، به دلیل ناتوانی در تبیین مفهوم الزام حقوقی شکست خورده، درنهایت کلسن را واداشت تا به اراده گرایی بپیوندد.
نقد و بررسی ظرفیت های مطالعات زیستی - دینی (نوروفلسفه، علوم شناختی دین، هوش معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از پیدایی و رشد مطالعات زیستی-دینی، ژنتیک رفتاری و علم ژنتیک مولکولی، زمین و ساحت دیگری تعریف و در نتیجه برای شناخت این دسته از مسائل از جمله منشاء دین ورزی، محققان به سراغ دانش بیولوژی و عصب شناسی رفته و در راستای کند و کاو پیرامون عامل گرایش های دینی ، عواملی از جمله VMAT2 موسوم به «ژن خدا» را آدرس می دهند. تمرکز تلاش این دسته، ارائه نقشه کامل باورهای مذهبی بر مکانیزم های مغزی و سیستم عصبی آن بوده و اساسا پایه ژنتیکی را برای آن مکانیزم های مغزی ارائه می دهند. در این راستاست که آنان مارکرهای ژنتیکی و هوش معنوی (SQ) را در کنار دیگر هوش های بشری معرفی و بر این باورند که پایه های عصبی استعلایی معنوی نیز بر ساخته صرف از این بنیاد ها هستند. پیش فرض رایج بر این است که این نوع مطالعات به دلیل اتخاذ رویکردهای تجربی، تکاملی و فرگشتی کاملا ضددینی و یا لااقل مبتلا به مشکل تقلیل گرایی است با این وجود، کوشش این خامه بر آن است تا نشان دهد که التزام به تنکردشناسی (فیزیولوژیک) دینی و فرگشت مغزی ، می تواند بستری را برای پاسخ به انتقادات پوزیتویستی بر ادیان نیز فراهم نماید.
نقد و بررسی تجربه گرایی افراطی در نفی و اثبات گزارهای دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۴
135 - 158
پوزیتیویسم یا تجربه گرایی افراطی، نظام فلسفی و معرفت شناسی حسی است که با ورود به گزاره های دینی و مابعدالطبیعی، آن ها را فاقد واقعیت عینی و خارجی می داند. از نظر تجربه گرایان افراطی، انتظار معرفت بخشی، حقانیّت و اثبات گزاره های دینی کاری بیهوده است. چنین برداشتی، بسیاری از حقایق عالم هستی همچون خدا، معاد، وحی، معجزه و روح را افسانه می پندارد. مقاله پیش رو، تفکر تجربه گرایی را با دلایل درون دینی و برون دینی و با رویکرد «توصیفی، تحلیلی و انتقادی»، بررسی و نقد نموده، بر این باور است کسب حقایق علمی و معرفت بخش تنها در حوزه رویکرد تجربی صِرف نیست، بلکه این رویکرد در محدوده حقایق طبیعی و مادّی ارزیابی و سنجش می گردد. از سوی دیگر، گزاره های دینی و ماورایی از یک اتقان علمی به معنای عام و معرفت بخش برخوردار است که حتی به طور قطعی می توان ادعا کرد حقانیت امور مادی و طبیعی، بهره وجودی و معنایی خود را از حققیتی ماورایی به نام حقیقت هستی بخش (خدا) کسب نموده است . قرآن کریم و روایات اسلامی نیز از طریق تعدیل روش تجربی به اثبات برخی گزاره های ماورایی و در قالب روش تجربه گرایی اعتدالی یا تجربه گرایی شبه فلسفی یا شبه علمی می پردازند.
بررسی و نقد نظریه سوین برن درباره معناداری گزاره های الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۳)
501 - 509
مسئله ما در این مقاله از مهم ترین مسائل فلسفه دین معاصر است؛ آیا جملات و گزاره هایی که در کتاب های ادیان و مذاهب به کار رفته اند، همان معنای زبان عادی و عرفی را دارند یا معنای خاص و جدیدی دارند. در دوره جدید با پیدایش تفکر پوزیتیویستی تلقی جدیدی از این مسئله به وجود آمد که به بی معنایی زبان دین معروف شد. ریچارد سوین برن از جمله فیلسوفان دین معاصر، معتقد است گزاره های الهیاتی، همان معنای زبان عادی را دارند. وی ضمن نقد نگاه پوزیتیویستی، دیدگاه خود را بر انسجام منطقی مبتنی می کند. در این مقاله نظریه انسجام منطقی سوین برن را بررسی و نقد می کنیم و به این نتیجه می رسیم که اساساً بحث معناداری و بی معنایی زبان دین به ویژه از منظر پوزیتیویستی، بحث فهم و عدم فهم است و ارتباطی به انسجام منطقی ندارد؛ به عبارت دیگر در نگاه پوزیتیویست ها ادعا این است که نمی توان فهم محصلی از مفاد گزاره هایی دینی داشت و بنابراین در جایی که فهمی در کار نیست، طبعاً بحث از انسجام مطرح نمی شود. البته در اینجا قصد دفاع از رویکرد پوزیتیویستی نداریم، بلکه ادعا می کنیم که با نظریه انسجام منطقی نمی توان نظریه بی معنایی را جواب داد.
منشاء پدیداری حق های بشری از نگاه مکاتب حقوق طبیعی و پوزیتیویستی (آثار و تبعات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق بشر اسلامی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۵
101-124
حوزه های تخصصی:
مفهوم و منشأ پیدایش حق های حاکم بر نوع بشر یکی از جدال برانگیزترین مباحث دانش فلسفه حقوق است که مکاتب عمیقاً ناسازگاری را در این زمینه بوجود آورده است. به همین منظور این تحقیق برای آنکه نشان دهد گفتمان فلسفی - حقوقی مذکور چگونه با نهادینه کردن برداشتی از قانون به مثابه تجلی حقوق بنیادین، شکلی جدید به رابطه حق های بشری و سیاست بخشیده ، دیدگاه های برخی صاحب نظران دو مکتب مهم حقوق طبیعی و پوزیتیویستی را با نگاهی میان رشته ای به حوزه های علوم سیاسی و زیر مجموعه های حقوق عمومی بویژه حقوق بشر، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. در این رابطه سئوال اصلی، آثار و تبعات برجای مانده از این جدال مهم فکری بر تعاملات میان دو مفهوم حق مدار «حکومت» و «شهروند» می باشد؟ نتایج بررسی نشان می دهد، طبیعیون منشأ پیدایش و الزام آوری حقوق مذکور را ناشی از طبیعت انسان و یا احکام «خدای طبیعی» می دانند. حال آنکه پوزیتویست ها معتقدند؛ ارزش های اخلاقی ایجاد شده از این طریق به تنهایی نمی توانند نظم مقرون به عدالت حقوق را ایجاد کنند. لذا اینان حق های بشری را چیزی جز یک نظام قانونی وابسته به یک جامعه معیّن نمی دانند. جدال فکری که سرانجام آن صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم، با شکلی برگرفته از نظم حقوقی پوزیتیویستی و ماهیتی از حق های انسانی بوده است.
تحلیل و ارزیابی آراء موافقان و مخالفان علم اجتماعی بومی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دو دهه گذشته مباحثه پر رونقی بر سر امکان یا ماهیت «علم بومی» در حوزه عمومی علوم انسانی ایران شکل گرفته است. وضع «علم اجتماعی» در ایران بخشی از این مباحثه، و «جامعه شناسان» خود بخشی از مباحثه بومی سازی بوده و هستند. این مقاله با ارجاع به آراء و نظرات جمعی از استادان و صاحب نظران علوم اجتماعی ایران در بازه زمانی پیشگفته، به دسته بندی نظرات موافقین و مخالفین علم اجتماعی بومی در ایران بپردازد. مقاله نشان خواهد داد که دست کم سه رویکرد اصلی در مباحثه علم اجتماعی بومی در ایران قابل شناسایی است: رویکرد پوزیتیویستی، رویکرد قاره ای-پست مدرن، و رویکرد حکمت اسلامی. آن چه بین این سه رویکرد و نمایندگان آنها محل اجماع است، تاکید هر سه بر پرداختن علم اجتماعی و جامعه شناسی به مسائل و موضوعات خاصّ هر جامعه، و اهتمام خاص بودگی آن، از جمله خاص بودگی تاریخی و هویتی جامعه ایران است: گروه اول معتقدند اصول و مبانی نظری ثابت و جهانی متعلق به علم مدرن است و باید از این اصول برای شناخت و حل مسائل بومی جامعه ایران استفاده کرد؛ گروه دوم معتقدند که این اصول برای هر جامعه و فرهنگی متفاوت است، و شناخت جامعه ایران نیازمند شناسایی اصول و قواعد فرهنگی و تاریخی خاصّ این جامعه است؛ گروه سوم نیز هرچند همانند گروه اول به هویت جهانی علم باور دارند ولی بنیان های نظری سکولار علم مدرن را خطا و غلط دانسته، و قائل به وجود مبانی بدیل متناسب با حکمت اسلامی برای دانش اجتماعی بومی هستند.