مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
روش شناسی بنیادین
حوزه های تخصصی:
روش شناسی به عنوان یک علم درجه دوم سطوح مختلفی دارد: شیوه های مطالعه، روش شناسی کاربردی، روش شناسی بنیادین و روش شناسی عام یا همان شیوة تفکر به صورت عام وکلی. آنچه که در این مقاله مورد تحلیل قرار گرفته است، روش شناسی بنیادین است. در این مقال به این سؤال اساسی پاسخ داده شده است که چگونه میتوان بر اساس انگاره های کلی برگرفته از آموزه های دینی، نظریه ای تولید کرد که روش خاص به خود را داشته باشد. به طور کلی، نظریات مربوط به علومی، که به موضوعات خاص میپردازند، در خلأ شکل نمیگیرد، بلکه بر اساس یک مجموعه اصول موضوعه ومبادی خاصی تدوین مییابد. شناخت آن فلسفه و چارچوب برای بازشناسی نظریه ها ضروری است. چنین به نظر میرسد که، بر اساس انگاره های معرفت شناختی وحی، عقل، نقل، تجربه و حس میتوان روش شناسی بنیادین خاص خود جهت تولید نظریات علمی را داشت.
نقش قرآن در روش شناسی علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای بنیادین در علوم اجتماعی، روش شناسی است. بهره گیری از این علوم، متضمن بهره گیری از روش های موجود در آنهاست. روش شناسی حاکم بر علوم اجتماعی در حال حاضر در ایران، روش های غربی است که عمدتاً در تعارض با فرهنگ اسلامی ما قرار دارد. فرهنگ اسلامی ما از مبانی نظری و اعتقادی موجود در قرآن سرچشمه میگیرد. بنابراین، جامعه علمی ما نیازمند نوعی روش شناسی است که بر چنین فرهنگی مبتنی باشد. روش های غربی، روش هایی مادیگرا و در تعارض با دین هستند، درحالیکه، قرآن با ارائه نوعی مبانی توحیدی، نگرشی نو به انسان ارائه میدهد. قرآن واجد بسیاری از قابلیت هاست که روش شناسی غربی از آن بیبهره است.
این مقاله، با رویکردی تحلیلی، به بررسی نقش قرآن در تکوین روش شناسی دینی و قابلیت های موجود در قرآن در عرصه روشن شناسی علوم اجتماعی میپردازد.
بررسی روش شناسی نظریة «کنش ارتباطی» هابرماس با رویکرد انتقادی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت یکی از عناصر اصلی مدرنیته به شمار میرود. هابرماس ازجمله متفکران حلقة انتقادی فرانکفورت است که درواقع، عقلانیت انتقادی را سوار بر عقلانیت ارتباطی میداند. راهکاری که او برای رهایی از تنگناهای مدرنیته ارائه میدهد، عقلانیت ارتباطی است. اما معیار رهایی و ارتباط آزاد او در عقلانیت ارتباطی بنابر محدودیت های معرفتی او نمیتواند چیزی جز فرهنگ عمومی یا عقل عرفی باشد؛ چراکه دست او از معیارهای عقل قدسی که بالاترین مراتب عقل است، خالی است و نمیتواند براساس عقل عملی معیارهای ارزشی و هنجاری براساس بالاترین ارزش ها و آرمان های انسانی ارائه دهد. در مکتب اسلام هم اگر ما نتوانیم بر پایة تعالیم وحی معیاری فراتر از عقل عرفی ارائه دهیم، ناچاریم همان معیارهای مورد نظر هابرماس را برای رهایی از این تنگناها بپذیریم. در این نوشتار ما با استفاده از مبانی معرفتی و هستیشناختی اسلام و براساس روش شناسی بنیادین، به نقد مبنایی نظریة کنش ارتباطی هابرماس میپردازیم و با نگاهی به مبانی نظریة او درصددیم ببینیم این نظریه در دیدگاه اسلام چه جایگاهی میتواند داشته باشد. به عبارتی دیگر، آیا از نظر اسلام معیارهایی که هابرماس در تفکر انتقادی خود از طریق کنش ارتباطی برای رهایی ارائه میدهد، پذیرفته اند یا نه.
روش شناخت اجتماعیدر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: شناخت و روش شناخت اجتماعی، از موضوعات مهم و اساسی در حوزة علوم اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی از گذشته تاکنون رویکردهای مختلفی دربارة آن وجود داشته است. یکی از دسته بندی های روش شناختی، تقسیم روش به روش شناسی بنیادین و روش شناسی کاربردی است که انواع مختلف روش شناخت اجتماعی را می توان در ذیل آن قرار داد. در این گونه شناسی، روش شناسی بنیادین، که به مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی ناظر بوده و به صورت بنیادین روش شناسی اجتماعی را مد نظر قرار می دهد، مبنای بحث در این مقاله واقع می شود. در علوم اجتماعی با سه روش بنیادین اثباتی، تفهمی و رئالیسم انتقادی سروکار داریم. هر یک از این روش ها از مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی خاصی بهره گرفته، با یکدیگر در تقابلند. قرآن نیز به علت برخورداری از مبادی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی ویژة خویش از یک روش بنیادین «رئالیسم توحیدی» بهره می گیرد. ویژگی های خاص اندیشة قرآن، روش شناسی قرآنی را از مکاتب روش شناختی مدرن متمایز می سازد. قرآن هستی را دارای دو بعد مادی و معنوی دانسته، آن را یک پارچه و با محوریت خداوند حکیم معرفی می کند. همچنین سرنوشت انسان و کمال نهایی وی را در میزان قرب الهی می داند.
قرآن به همة ابزارهای حسی، عقلی و وحیانی مرجعیت می بخشد؛ اما مرجعیت آنها را در چارچوب مبانی خویش می پذیرد. همه چیز در اندیشة قرآن، به خداوند ارتباط پیدا می کند. قرآن از همة رویکردهای تبیینی و توصیفی، خرد و کلان، تجربی، تفهمی و انتقادی برخوردار می شود؛ اما آنها را در چارچوب توحید و مبتنی بر یک عقبة الهیاتی بازتعریف می کند. این، ویژگی ممتاز روش شناسی قرآن است که روش های سکولار از آن بهره ای نمی برند و به علت چنین فقر معرفتی، با تکیه بر یک ابزار، سایر ابزارها را نفی می کنند. همچنین روش شناسی قرآن، به علت بهره گیری از ابزار وحی، قابلیت های افزون تری را نسبت به روش های مدرن دارد؛ از جمله، امکان فهم و درک عمیق تر واقعیت اجتماعی و دست یابی به ضرورت ها و باید و نبایدهای اجتماعی بیشتری در آن.
نقد و بررسی زمینه های معرفتی و وجودی نظریة کارکردگرایی دورکیم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نظریة کارکردگرایی یکی از چند نظریة کلاسیک در جامعه شناسی است که چارچوب روش شناختی آن را امیل دورکیم پایه گذاری کرده و گسترة آن از فرانسه به اروپا و آمریکا بسط یافته است. این مقاله نه تحلیلی ماهوی از نظریة کارکردگرایی دورکیم، بلکه تحلیلی است از سنخ مباحث متاتئوریک که به سبک روش شناسی بنیادین علم به بررسی مبانی معرفت شناختی و وجودشناختی نظریه های علمی می پردازد. با تحلیل این نظریة با روش شناسی بنیادین، مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریة دورکیم و مسیر تولید آن را آشکار ساخته و از این طریق، زمینة نقد و بررسی آن را فراهم آورده است. می توان گفت، نظریة کارکردگرایی دورکیم از نظر هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی دچار تقلیل گرایی شده است و این تقلیل گرایی آن را با نقدهای اساسی مواجه می سازد.
روش شناسی بنیادین و روش شناسی کاربردی در علوم اجتماعی؛ با تأکید بر رویکرد رئالیسم و نومینالیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«روش شناسی بنیادین» و «روش شناسی کاربردی» دو روش شناسی متفاوت، اما در ارتباط با یکدیگرند. در این نوشته، ضمن پرداختن به حدود این دو نوع روش شناسی، نمونه ای از ارتباط این دو حوزه با یکدیگر را در حوزه نومینالیسم بررسی می کنیم. پس از بررسی تاثیر نومینالیسم در روش شناسی بنیادین، تأثیرهای آن در روش های استقراء، فرضیه- استنتاجی و مصاحبه، که مربوط به روش های کاربردی است، ارائه می شود. وجه مشترک این روش ها این است که آنها در مسیر رسیدن به علم، کلّی را منکر می شوند. سازوکار این انکار در هر روش متفاوت است؛ معیار تحقیق پذیری و پسینی دانستن علم در استقراء، انکار شرط ضرورت در مقدّمه شرطیه روش فرضیه- استنتاجی، و در نهایت، پناه بردن به نظریه آزمایی در روش پوپر و برساختن کلّی در فرایند -گرایش خاصی از- مصاحبه، نومینالیسم را به حوزة روش کاربردی کشانده است.
روش شناسی بنیادین نظریه خرده فرهنگ های جوانانِ ریچارد هبدیج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال پنجم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۱۹)
126 - 148
حوزه های تخصصی:
ظهور خرده فرهنگ های جوانان در بریتانیای پس از جنگ جهانی دوم، توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرد. ریچارد دیک هبدیج، از چهره های شاخص مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام و از تاثیرگذارترینِ نظریه پردازان حوزه جوانان، با ارایه الگویی سیاسی و طبقاتی تلاش کرد که این تحولات را تبیین کند. از دید وی، این خرده فرهنگ ها تلاش می کنند با نافرمانی های حساب شده و مقاومت های نمادین، نظم مسلط را به چالش بکشند و واجد انگیزه های سیاسی هستند.نظریه ایشان همچون هر نظریه علمی دیگر بر مبادی وجودی معرفتی و غیرمعرفتی خاصی از قبیل: رئالیسم انتقادی، اصالت تضاد، فرهنگ سیاسی شده، انسان بدون ذات و در میانه جبر و اختیار و حقیقت ساز و برساختی بودن حقیقت استوار است.گروهی از جامعه شناسان ایرانی کوشیده اند از نظریات وی برای تحلیل حیات جوانان در ایران، به ویژه در سال های پس از پایان جنگ استفاده کنند. تبیین مختصات نظریه هبدیج، نشان می دهد که عدم توجه به مبادی آن، سبب بروز خطا در شناخت وضعیت اجتماعی ایران و ناتوانی محققان از پیش بینی وقایع آینده و واکنش های این نسل می شود. نتیجه این که، نظریه پردازان ایرانی باید ضمن بهره گیری از ظرفیت های احتمالی نظریات موجود در حوزه مطالعات جوانان، به الگوی جدیدی برای تبیین شرایط جامعه خودشان برسند. این الگو باید از یک سو ویژگی ها و پیچیدگی های جوان امروز ایرانی را بشناسد و از سوی دیگر، ریشه ها و سابقه فرهنگی او را مورد توجه قرار دهد.
کندوکاوی روش شناختی در پایان نامه ها با محوریت طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، کنکاشی نقادانه در خصوص چارچوب روش شناختی پایان نامه ها با محوریت طلاق است. مساله اصلی در این مقاله، عبارت است از "آیا عدم توجه کافی به روش شناسی پژوهش های صورت گرفته با محوریت طلاق تاثیری در غنا و عدم غنای پژوهش های آینده خواهد داشت؟" بر این اساس، این پژوهش از روش اسنادی و تحلیل محتوا بهره گرفته است. این مقاله تلاش می کند به معرفی ، شفاف سازی و نقد روشمند، که فراتر از یک تکنیک صرف است در مورد پایان نامه ها با محوریت طلاق بپردازد. از اینرو، علاوه بر بیان روش شناسی بنیادین، پارادایمی و کاربردی که در اکثر موارد جزو حلقه مفقوده پایان نامه ها است و به عنوان راهنمای عملی می تواند کمک موثری برای پایان نامه های آتی باشد، به اجرای آنها اقدام نموده و همچنین پایان نامه ها را از نظر ساختاربندی شکلی و موضوعی نظیر برهه زمانی، دسته بندی موضوعی، دیدگاه جنسیت محوری و... نیز مورد بررسی قرار داده است.
روش شناسی بنیادین نظریه فرهنگی پیتر.ال.برگر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از جامعه شناسان برجسته و دارای نظام فکری منسجم، پیتر برگر است؛ او با رویکرد پدیدارشناختی، فرهنگ را معرفت زندگی روزمره تعریف می کند. این مقاله، درصدد مطالعه مبانی معرفتی و غیرمعرفتی نظریه فرهنگی برگر، بر اساس روش شناسی بنیادین است. نتایج این بررسی نشان می دهد که نظریه برگر، در مبانی غیرمعرفتی، علاوه بر ویژگی های فردی و انگیزه های شخصی، تحت تأثیر فضای سیاسی و ایدئولوژیکی سکولار حاکم بر آمریکا بوده است و در مبانی غیرمعرفتی نظریه خود: 1. در برونی سازی، از جهت معناداری جهان، نقش دین در نظم اجتماعی، عرفی شدن دین در دوران مدرن، تحت تأثیر اندیشه های ماکس وبر و شلایرماخر است. از حیث تأکید بر واقعیت زندگی روزمره، حیث التفاتی آگاهی، چندوجهی بودن واقعیت، بین الاذهانی بودن شناخت، متأثر از نظریات آلفرد شوتس است. 2. در عینی سازی، در «تأکید بر واقعیت اجتماعی و عینیت اجتماعی» تحت تأثیر دورکیم می باشد. 3. در درونی سازی، با استفاده از پیش فرض های روان شناختی، تحت تأثیر اندیشه های هربرت مید بوده است. این تأثیرات، موجب شده تا برگر تحت تأثیر آنها در مبانی معرفتی نظریه فرهنگی خود، در هستی شناسی و معرفت شناسی دیدگاهی سکولار داشته باشد. این امر سبب شده تا نظریه فرهنگی او، بریده از ماوراء طبیعت، ساخته و پرداخته بشر باشد و نتواند چتر معنا و نظم را در طبیعت و جامعه بشری بگستراند.
روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه های بودریار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۱
123 - 151
حوزه های تخصصی:
رو ش شناسی بنیادین با نشان دادن زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی نظریه، شناخت عمیقی از نظریه نصیب ما می کند. در این مقاله، به دنبال روش شناسی بنیادین و بررسی انتقادی اندیشه یکی از صاحب نظران مهم پست مدرن، یعنی ژان بودریار هستیم. مواجهه انتقادی با متفکرانی که تلاش کرده اند درباره جهان مدرن و مسائل آن تفکر کنند، هم شناخت ما را از غرب عمیق تر می کند و هم موجب خودآگاهی از وضع کنونی کشورهایی می شود که با اندیشه های مدرن روبه رو هستند. مسئله اصلی بودریار، واقعیت در جهان مدرن است و اینکه این واقعیت دیگر واقعیت اصیل و حقیقی نیست. اکنون فراواقعیت و وانموده بر زندگی انسان سیطره یافته است و او را راه می برد. ازنظر بودریار، جهان مدرن در سیر خود واقعیت اصیل را فراموش و به چیز دیگری بسنده کرده است که می توان نام آن را واقعیت برساخته انسان گذاشت. ازآنجاکه ابتدا به توصیف اندیشه و سپس به تحلیل آن می پردازیم، روش این تحقیق تحلیلی- توصیفی است.
روش شناسی بنیادین نظریه اخلاق وضعیتی اگزیستانسیالیستی و ارزیابی مبانی آن از منظر اندیشه اسلامی
حوزه های تخصصی:
یکی از مراحل ضرورری و پیش درآمد در تولید علوم انسانی اسلامی، روش شناسی بنیادین نظریه های موجود درعرصه علوم انسانی است؛ چرا که به باور فیلسوفان علوم انسانی، مبانی فلسفی پذیرفته شده توسط یک نظریه پردازِ علوم انسانی، تأثیر بنیادین در شکل گیری و تکّون نظریات وی داشته ، سنگ بنای نظریات او خواهند بود. از آنجا که بیشتر نظریات علوم انسانی موجود، در بستر مبانی غیراسلامی شکل گرفته اند، لازم است که با استمداد از دانش روش شناسی، به تبیین چگونگی شکل گیری این نظریات از بطن آن مبانی مبادرت ورزیده، آن گاه به ارزیابی آن مبانی از منظر اندیشه اسلامی بپردازیم. بدین سان، با طرد نظریات نادرست و پاسخ گویی به مسائل و پرسش های صاحبان آنها، با اتّکای بر مبانی و منابع اسلامی، بستری مناسب را برای تولید نظریات علوم انسانی اسلامی فراهم کنیم. این پژوهش، با ر وشی توصیفی و تحلیلی، به روش شناسی بنیادین نظریه «اخلاق وضعیتی اگزیستانسیالیستی» پرداخته که عمدتاً از مبانی فلسفی سارتر نشأت گرفته است. سپس، با نگاهی تحلیلی - انتقادی به ارزیابی مبانی فلسفی این نظریه، از منظر اندیشه اسلامی، روی آورده، نشان دادیم که نظریه مزبور از دیدگاه اسلامی نادرست بوده و با عرضه پرسش های این نظریه، به اندیشه اسلامی، به نظریه ای بدیل در حوزه اخلاق دست خواهیم یافت.
روش شناسی بنیادین نظریه فرهنگی استوارت هال با رویکرد انتقادی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال اول زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳
129 - 155
نظریه های علمی را می توان در بستر فرهنگی شکل گیری خود مطالعه و عوامل شکل گیری آن ها را تحلیل کرد. یکی از نظریات فرهنگی مطرح در اواخر سده بیستم و اوایل سده بیست ویکم، نظریه فرهنگی استوارت هال است. این مقاله درصدد روش شناسی انتقادی مبانی معرفتی و غیرمعرفتی نظریه فرهنگی هال است. نتایج بررسی حاضر نشان می دهد که مبانی غیرمعرفتی نظریه استوارت هال را می توان در شخصیت حاشیه نشین وی و روزگار حاکمیت تاچریسم در فضای سیاسی اجتماعی انگلستان خلاصه کرد. مبانی معرفتی نظریه فرهنگی هال را می توان در ساختارگرایی، اهمیت بخشیدن به قدرت سیاسی و اقتصادی، نشانه شناسی، فرهنگ گرایی و تأثیرپذیری از مکاتب و نظریه های مختلفی مانند نظریه هژمونی گرامشی، قدرت فوکو، بازی های زبانی ویتگنشتاین، نشانه شناسی بارت و نظام ارزشی پارکین ردیابی کرد. در بررسی انتقادی مبانی نظریه فرهنگی استوارت هال می توان گفت در رابطه بین عامل و ساختار، هال بیشتر به ساختار نزدیک می شود تا عامل، در رابطه فرهنگ با سایر حوزه های اجتماعی، فرهنگ را ذیل سیاست و اقتصاد قرار می دهد و در نسبت میان علوم طبیعی و علوم فرهنگی، به غلبه علوم فرهنگی بر علوم دیگر گرایش دارد. حال آن که بر اساس حکمت اسلامی، ساختارها به رغم قدرتمند بودن، فاقد قدرت مستحیل کننده عامل هستند. همچنین روابط حوزه های مختلف اجتماعی اعم از اقتصاد، سیاست و فرهنگ کاملاً در هم تنیده است و در صورت قائل شدن به استقلال این حوزه ها، فرهنگ قدرت محوری دارد. در هنگامه چالش یافتن علوم طبیعی در مقابل قدرت یافتن علوم فرهنگی، با وجود جایگاه وحی و مبانی مستحکم علم دینی، علوم فرهنگی ریشه ای در اندیشه اسلامی پیدا نمی کند؛ و سرانجام آن که معنا در حکمت اسلامی، برخلاف اندیشه هال، نه برساخته ای اجتماعی، بلکه واجد ذات و ریشه در حقیقت و نفس الامر است.
بررسی انتقادی دلالت های نظریه فرهنگِ دورکیم در حوزه خط مشی گذاری فرهنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵
121 - 144
نظریه فرهنگ که متکفل پاسخ به مسائلی همچون چیستی فرهنگ (ماهیت فرهنگ)، چگونگی ایجاد، تثبیت، بسط و تغییر فرهنگ، تبیین مؤلفه های بنیادین و سطحی فرهنگ و آثار و پیامدهای اجتماعی فرهنگ است، یکی از بنیادی ترین اصول موضوعه دانش خط مشی گذاری فرهنگ را شکل می دهد. براین اساس پذیرفتن هریک از نظریات فرهنگ موجود، ظرفیت های خاصی را در حوزه خط مشی گذاری فرهنگ فعال ساخته، طرح برخی مسائل و نظریات را ممکن و برخی دیگر را ناممکن می گرداند. نظریه فرهنگ دورکیم، یکی از مهم ترین نظریات کلاسیک در زمینه فرهنگ است که تأثیراتی جدی بر نظریات پس از خود گذاشته است. این مقاله در پی آن است تا با بهره گیری از علم روش شناسی بنیادین، اقتضائات و دلالت هایی را که پذیرفتن (مبنا قرار دادن) نظریه فرهنگ دورکیم، در علم خط مشی گذاری فرهنگ به دنبال خواهد داشت، بیان کند. برای نمونه، بر پایه نظریه فرهنگ دورکیم، حاکمیت امکان استقرار فرهنگ دلخواه خود در جامعه را ندارد، بلکه تنها می تواند از طریق خط مشی گذاری فرهنگ بر سرعت استقرار فرهنگِ متناسب با شرایط اجتماعیِ جامعه بیفزاید و یا عیوب و امراض آن را درمان کند. در این دیدگاه، مسئله فرهنگی از مقایسه وضعیت جامعه با متوسط وضعیت جوامعی که از حیث رشدیافتگی همسطح آن هستند، ادراک می شود.
تکوین نظریه انگیزه خدمت رسانی عمومی از منظر روش شناسی بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«انگیزه خدمت رسانی عمومی» از جمله نظریاتی است که طی دهه اخیر به واسطه ترجمه، در حوزه مطالعاتی «اداره امور عمومی» کشورمان مورد توجه قرار گرفته است. «جیمز پری» با 30 پژوهش انجام شده در کارنامه تحقیقاتی اش، در بازه زمانی نزدیک به سه دهه گذشته، شناخته شده ترین پژوهش گر در این حوزه است. نظریه پردازی او از این مفهوم تطورات متنوعی داشته است؛ او مفهوم «انگیزه خدمت رسانی عمومی» را ابتدا به معنای «زمینه یک فرد جهت پاسخ به انگیزه هایی که اصولًا یا منحصرًا ریشه در نهادها و سازمان های بخش عمومی دارد»، تعریف کرد و سپس، آن را «جهت گیری یک فرد به سمت ارائه خدمات به مردم با هدفِ نیکی کردن به جامعه انسانی» دانست و در واقع، «انگیزه خدمت رسانی عمومی» را به افراد شاغل در بخش خصوصی نیز تعمیم داد. پری در سیر تطوّر نظریه خود، در آخرین پژوهش نظری، جهت شکل دهی به نظریه خویش، تحلیلی جامعه شناختی-روان شناختی از مفهوم انگیزش ارائه داده است. در این پژوهش، جهت تحقق مواجهه ای صحیح با این نظریه و درکی درست از مسئله آن، با استمداد از «روش شناسی بنیادین» و بر اساس مکتوبات منتشر شده توسط این نظریه پرداز و نیز با توجه به آنچه که پری، خود بدان تأکید داشته یا اشاره کرده، زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی شکل دهنده نظریه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بیانگر آن است که مهم ترین زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی این نظریه عبارتند از: نظریه «هویّت» استرایکر، افول اعتماد عمومی نسبت به دولت فدرال آمریکا، بحران بی صدا در خدمت رسانی کشوری دولت فدرال، گرایش مذهبی و مرام دموکرات مآبانه پری.
تحلیل جامعه شناختی ادوار علوم حدیث شیعه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی جامعه شناختی ادوار علوم حدیث با رویکرد روش شناسی بنیادین و روش تحلیل متون تاریخی، مسئله اصلی پژوهش حاضر است. در طول شش دوره تاریخی علوم حدیث، که تقریباً نیمی از آن در رشد و نیم دیگر در افول بوده است، عواملی مثل باور به کفایت آثار حدیثی موجود، سنگینی سایه علومی مثل فقه و کلام بر حدیث در کنار تقسیم کار نامناسب، غلبه عقل گرایی افراطی، خفقان سیاسی و آشوب فرهنگی، افول و عواملی مثل ویژگی های فردی محدثان از جمله پرسشگری، تکلیف مداری و تعاملات علمی، حمایت های سیاسی و اقتصادی، تمایز نقش های علمی، وجود نظام آموزشی کارآمد، شکل گیری فعالیت های تشکیلاتی و گروهی و دسترسی آسان به منابع علمی، رشد علوم حدیث را به دنبال داشته است.
بررسی تحلیلی عوامل تمدنی و علمی شکل گیری نظریه تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه تکامل، همانند اکثرِ نظریات علمی، تنها متأثر از ابعاد معرفتیِ ایجادکننده آن نیست و عوامل فردی و اجتماعی و تمدنی هم در تکوین آن تأثیرگذار بوده اند. این نظریه توسط چارلز داروین در جهان علم در بدو امر به صورت نظریه ای زیست شناسانه مطرح شد. این نوع نگاه به عالَم، خالی از بازخوردهای متافیزیکی و تأثیر بسزا بر علوم اجتماعی نبود، بلکه تأثیر آن در علوم اجتماعی، اگر بیشتر از علوم زیستی نباشد کمتر نیست. عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری نظریه تکامل، دربرگیرنده مبانی و پیش فرض ها، علل اجتماعی، فرهنگی و تمدنی، تعلیم و تربیت، پایگاه اقتصادی، فضای سیاسی اجتماعی، صفات نفسانی، کنش های فردی، اراده شخصی و هوش سرشار، پیشینه خانوادگی در بحث تکامل، آماده شدن فضای علمی و پیشینه تاریخی برای طرح نظریه است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی تلاش کرده ایم این عوامل را بیان کرده و اگر نقش ثابت شده ای در نظریه تکامل داشته باشند، آن نقش نشان داده شود.
نقد ادله فمینیستی بر «آزادی سقط جنین به دلیل حقوق اخلاقی مادر و جنین » بر اساس روش شناسی بنیادین در فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آزادی سقط جنین یکی از مطالبات جدی فمینیستی است که در گرایشات مختلف با استدلال های مختلف پی گیری می شود. در بعضی از استدلال های فمینیستهای سوسیال به این مطالبه در جهت احراز حقوق اخلاقی مادر و جنین پرداخته می شود. لزوم آزادی سقط جنین به دلیل حق جنین در خصوص برخورداری از شرایط زیستی مطلوب یا به دلیل توجه به کیفیت مادری ، همچنین به دلیل منع الزام زن به فداکاری به عنوان حق اخلاقی زن ،همچنین حق زن به انتخاب آگاهانه ، از جمله ادله ای است که برخی فمینیستهای سوسیال مطرح کرده اند. براساس روش شناسی بنیادین هر نظریه علوم انسانی متأثر از بنیادهای نظری بستر تکون خود است و بدون لحاظ آنها قابل فهم نیست . در نتیجه ارزیابی صحیح نظریه ، منوط به بازشناسی و بررسی بنیادهای مذکور است. ادله فمینیستی مذکور نیز با دعاوی خود مبنی برحق اخلاقی مادر و جنین ، در بنیادهای ناظر در مکاتب فلسفه اخلاق بستر خود شکل گرفته است.این مقاله با بررسی این ادله طبق روش شناسی بنیادین ، مبانی فلسفه اخلاقی ادله مذکور را مشخص و ازاین طریق نقد بنیادین آنان را میسر نموده است.
بررسی بنیادهای نظری فلسفی «روش شناسی بنیادین» و دلالت های آن در تکوین نظریه (تبیین مبانی نظری نسبت واقعیت و اندیشه)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
استاد پارسانیا در «روش شناسی بنیادین» شیوه شکل گیری نظریات علمی را دنبال می کند، درحالی که از منظر ایده آلیست ها معرفت، هستی را رقم می زند. نمونه هایی از تلفیق مارکسیت ها هستی را مقدم می دانند و در نگاه نوکانتی ها نحوه ای از تعامل هستی و اندیشه در تکوین نظریه توضیح داده می شود. استاد پارسانیا براساس بنیادهای نظری صدرالمتألهین، قائل به حضور هستی و اندیشه با هم در شکل گیری و تحقق نظریه است. مسئله این پژوهش آن است که روش شناسی بنیادین مبتنی بر کدام مبنای نظری از حکمت متعالیه، «تکوین لحظه حال» (نظریه مُحقَق شده» را به این نحو توضیح می دهد؟ و نحوه ارتباط این دو عامل را چگونه تبیین می کند؟ حکمت متعالیه با چه ظرفیتی می تواند این نظریه را تفسیر نماید؟ روش این مقاله توصیفی تحلیلی بوده و در نهایت نشان داده است: «نفس الامر» نظریات اجتماعی که روش شناسی بنیادین از آن سخن می گوید «هستی های اعتباری» است که در نتیجه اعتبارات انسانی و حرکت جوهری تحقق می یابد. این هستی های اعتباری در مرتبه نفس عالِم و مرتبه فرهنگ (جهان اجتماعی) به یک وجود موجودند و بنا بر نوع تعامل نظر و عمل در «نوع اخیر مُحقَق» و «جهان اجتماعی»، امکان های مختلفی از نسبت هستی و مفهوم در نظریه به وجود می آید.
نقش مبانی کلامی در نظریه اجتماعی محقق کرکی
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹ ویژه علوم انسانی
115 - 140
حوزه های تخصصی:
ورود یا عدم ورود فقها به عرصه مسائل اجتماعی ریشه در نظریات فقهی ایشان دارد. محقق کرکی جزو فقهایی است که به اقدامات اجتماعی زیادی دست زده است و این نشان گر توانایی فقه وی برای تعامل با مسائل جامعه است. هر نظریه دارای یک سری مبانی معرفتی و غیر معرفتی است. مبانی کلامی و اصولی، جزو مبانی معرفتی فقه به حساب می آیند. این تحقیق به دنبال آن است که به شیوه روش شناسی بنیادین، به بررسی آن دسته از مبانی کلامی بپردازد که در نظریات اجتماعی فقه محقق کرکی تأثیر گذاشته اند. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که برخورداری فقه محقق کرکی از برخی مبانی کلامی، سبب توان مندی فقه وی برای تعامل با مسائل اجتماعی شده است.