مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
ساختار شکنی
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر جنبشها و مکاتبهای چندی در عرصه معماری و شهرسازی پیدا شده اند که غالباً ریشه در دیدگاههای فلسفی دارند و شناخت آنها بسیار ضروری است.سبک شهرسازی و معماری متأثر از مکتب پست مدرن یکی از مهمترین و فراگیرترین جنبشهایی است که در سالهای اخیر وسعت یافته و اغلب معماران و شهرسازان حتی الامکان نگاهی بدان دارند.نوشته حاضر برآن است که ابتدا ریشه های فلسفی مدرنیسم و پست مدرنیسم را جستجو کند و سپس جنبه های مختلف هریک را در حیطه معماری و شهرسازی به بحث بگذارد. ساختار شکنی و پست پست مدرنیسم نیز بخشی از این مقاله را شامل می شود.
روش های آشنایی زدایی در شعر صائب تبریزی
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های نقد ادبی معاصر، آشنایی زدایی defamiliariation می باشد و این روش به هر گونه تلاش هنری که رنگ رخوت و عادت را از هر دو سو تعامل ادبی می زداید و ادراک حسی و بازی با ذهن و هنر را بارور می کند، اطلاق می شود. صائب به عنوان نماینده سبکی که به تازه گویی و طرز نو و ابتکار شهرت دارد، یکی از نامبرداران تاریخ ادبیات فارسی در جهت آشنایی زدایی است. روش های...
بررسی اندیشه های تربیتی دریدا و نقد آن
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی دیدگاه تربیتی دریدا و نقد آن پرداخته و کوشیده است دلالتهای تربیتی دریدا در زمینه ویژگی های تعلیم و تربیت، برنامه درسی و روش های تدریس را استنباط کند. همچنین سعی داشته است این دلالت ها را به بوته نقد و بررسی بگذارد. بررسی ها نشان میدهد که اندیشههای دریدا، رهنمود هایی را برای تعلیم و تربیت در پی داشته است؛ از جمله اینکه هیچ کس نمی تواند اهداف، برنامه و روش های از پیش تعیین شده را بر فراگیران تحمیل کند. این فراگیران هستندکه با توجه به نیازها، علایق و توانایی خود به تعیین هدف می پردازند و برنامه درسی متناسب با شرایط خود را تدوین می کنند. هیچ روش برتری وجود ندارد و انتخاب یک روش وابسته به وضعیت خاص هر فرد و موقعیت یادگیری وی دارد. با وجود این، می توان استنباط کرد که دریدا به تعلیم و تربیتی انتقادی، عادلانه، چند فرهنگ گرا، جامع و منطقه ای بها می دهد. همچنین، روش ساخت شکنی و انتقادی را برای شرایط کنونی مناسب میبیند. اندیشه های تربیتی دریدا را می توان از جهت، زیر سؤال بردن ارزش های اخلاقی، جزئی نگری بیش از حد، نفی تمام مرز بندی های موجود و نداشتن ملاک مشخص برای ارزشیابی، زیر سؤال برد.
ساختار شکنی گفتمان علمی مدرن حرکتی به سوی مطالعات میان رشته ای با تأکید بر رویکرد پست مدرن
حوزههای تخصصی:
عرصه مدرن نوع خاصی از شناخت در علم را بوجود آورد. هستی شناسی و معرفت شناختی مدرن براساس تقابل های دوگانه ناشی از بازنمایی علمی و غیر-علمی صورت پذیرفت. در این رهگذر علوم طبیعی و تجربی به صورت گفتمان مسلط، مفاهیم علمی، روش های علمی را به نظم در آورد و شناخت ناشی از معنا کاوی در عرصه اجتماعی را «دگرسازی» کرد. از این رو در تقابل دوگانه حاصل، مطالعات به صورت رشته ای و تخصصی شکل گرفت و شناخت به این صورت مسلط شد. بر این مبنا ساختارشکنی این گونه گفتمان از علم جهت حصول به معرفت معتبر همچنین گذار به مطالعات میان رشته ای حائز اهمیت بسزایی است. هدف از پژوهش حاضر واسازی گفتمان علمی پوزیتیویسم و ارایه رویکردی جهت امکان شکل گیری مطالعات میان رشته ای است. سوال اصلی پژوهش این است که چگونه رویکرد پست مدرن باعث شکل گیری مطالعات میان رشته ای می شود. فرضیه پژوهش بیانگر، رویکرد پست مدرن با ساختارشکنی گفتمان مسلط علمی و تخصصی باعث ایجاد نوعی مطالعات میان رشته ای می گردد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و متون معتبر حاکی از این نتیجه است که رویکرد پست مدرن با ساختار شکنی گفتمان مسلط علمی پوزیتیویسم باعث تلفیق و التقاط روش شناختی شده که این خود مطالعات میان رشته ای را به همراه دارد.
واسازیِ متافیزیک حضور در بازآفرینی های نوجوانان با نگاهی به بازآفرینی رستم و سهراب از آتوسا صالحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واسازیِ متافیزیک حضور در بازآفرینی های نوجوانان با نگاهی به بازآفرینی رستم و سهراب از آتوسا صالحی چکیده بازآفرینی هایی که از روی متون کهن صورت می پذیرد، از ساختارهای روایی متن مبدأ پیروی نخواهد کرد. تغییراتِ اجتماعی و تاریخی منجر به ایجاد تغییر در روایت راویان خواهد شد و ساختارهایِ جهان رواییِ متن مبدأ را دگرگون خواهد کرد. ما در این تحقیق نشان داده ایم که این دست از تغییرات و دگرگونی ها را چگونه می توان در چارچوب خوانشِ واسازانه یا ساختارشکنانه بازخوانی و تحلیل کرد. همچنین نشان داده ایم که «متافیزیکِ حضور»، یکی از بنیان های اساسی بینش فلسفیِ پیشاساختارشکنی را می توان در وجودِ راوی هایِ مسلط و همه چیزدان در متون کهن نیز بازجست و با واسازیِ حضور ایشان، سایر ساختارهای متن، ازجمله نسبتِ عناصر متقابل و حتی ژانر اثر را دگرگون ساخت. بدین منظور داستان رستم و سهراب از شاهنامه انتخاب شده و با یکی از بازآفرینی های نوجوانان که در نوسازیِ فضا، ساختار و اهدافِ داستان به خوبی عمل کرده، مقایسه شده است. در نتایج تحقیق خواهیم دید که تخاطب ویژه با نوجوان و همچنین تغییر مؤلفه های تاریخی چگونه بر واسازیِ حضور اثر خواهد داشت و این واسازی ژانرِ اثر را از حماسه به درام مبدل خواهد کرد. واژه های کلیدی: بازآفرینی، حضور، راوی، ژانر، ساختارشکنی، متافیزیک.
نقش عکاسی و بیگانه سازی در هنر زمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
93 - 104
حوزههای تخصصی:
در هنر زمینی عکس ها تنها شاهدان آثار بوده و به اندازه ی آن ها اهمیت می یابند. هدف از نگارش این مقاله پرداختن به نقش عکس در آثار هنرمندان هنر زمینی و اثبات اهمیت آشنایی زدایی و بیگانه سازی در ذات این شاخه ی هنری است. پرسشی که مطرح می شود این است که عکس و بیگانه سازی درهنر زمینی چه نقشی داشته اند؟ از یافته های این پژوهش می توان به مواردی چون: بزرگی آثار، میرا بودن آنها، اجرای آثار در فضای خارج از گالری ها و قرار گرفتن آن ها در محیط طبیعی اشاره کرد. همچنین نتیجه ای که از آثار مطروحه حاصل می شود: اهمیت "نقش عکس" به منظور بقای اثر و "ضرورت ساختار شکنی به منظور بیگانه سازی" با روش هایی چون شکل گیری ابهام در معنی اثر، از میان بردن عادت های دیداری، تغییر در اندازه ی آثار، اجرای اثر هنری خارج از گالری، دگرگون کردن ماده ی اثر هنری و ادغام آن در محیط، و ... می باشد. روش تحقیق به کار گرفته شده در این مقاله: توصیفی- تحلیلی و شیوه ی گردآوری منابع مورد نظر نیز کتابخانه ای می باشد.
تحلیل گفتمانی فیلمنامه فیلم "کافه ستاره"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۴ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴
19 - 38
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی و تحلیل فیلم نامه فیلم "کافه ستاره" از طریق بکارگیری تحلیل کلان لاکلاوموف، تحلیل خرد زبانی و تحلیل انتقادی گفتمان پرداخته است. این پژوهش تلاش می کند با بکارگیری ابزار اقناع و همچنین فرآیند عاطفی گفتمان مشخص کند که چگونه کنش گرهای اصلی با بکارگیری این ابزارها و با استفاده از شیوه های خاص گفتمان و گفتار، نظام معنایی فیلم را تثبیت و حفظ می کنند و چگونه گفتمانهای سنت گرا و تجددگرا در مصاف و تعامل با یکدیگر به عنوان شبکه های هژمونی شده و طبیعی شده مُفَصَل بندی می شوند. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن وضعیت واقعی زندگی زنان در تمام موقعیت های اجتماعی و قدرت تأثیرگذاری باطنی و پنهانی زنان به عنوان افرادی فعال در گفتمان، سعی دارد شبکه های گفتمانی خصوصاً بُعد سنتی را بازنمایی و مُفَصَل بندی کند. در این مقاله استدلال می کنیم که هیچگونه مبارزه ای برای به چالش کشیدن گفتمان رقیب که همانا گفتمان تجددگراست، رخ نمی دهد. به سخن دیگر اگرچه گفتمان سنتی به عنوان گفتمان حاکم سایه بر فیلم انداخته اما سعی در ساختار شکنیِ مطلقِ گفتمان رقیب را ندارد و گفتمان رقیب را به طور مطلق به حاشیه رانی نمی کشاند.