مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
۴۱۱.
۴۱۲.
۴۱۳.
۴۱۴.
۴۱۵.
۴۱۶.
۴۱۷.
۴۱۸.
۴۱۹.
۴۲۰.
زبان
حوزه های تخصصی:
هدف: حسابداری بخش عمومی به عنوان ابزار سیاستمداران جهت دستیابی به انگیزه های سیاسی محسوب می شود. هدف این تحقیق، بررسی تاثیر گفتمان های سیاسی دولت بر اصلاحات حسابداری بخش عمومی از طریق بررسی نقش زبان نمایندگان دولت در مجلس، در مشروعیت بخشیدن به اصلاحات حسابداری بخش عمومی و همچنین بررسی نوع استراتژی های مشروعیت بخشی بکار گرفته شده توسط آنان، می باشد. روش: روش این تحقیق مبتنی بر تحلیل گفتمان انتقادی با رویکرد فرکلاف است. جامعه این تحقیق، شامل تعداد 19 متن از گفتمان های نمایندگان دولت در مجلس شورای اسلامی در ارتباط با تغییرات قانون محاسبات عمومی مرتبط با حسابداری بخش عمومی از سال 1365 تا سال 1399 می باشد که کلیه متون فوق مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها: تغییرات قانون محاسبات عمومی کشور به عنوان زیر بنای حسابداری بخش عمومی، تحت تاثیر قدرت زبان نمایندگان دولت و با تاکید بر استراتژی های خردگرایی و اخلاق گرایی مشروعیت بخشیده شده است و آنان از زبان به عنوان ابزار مشروعیت بخش استفاده کرده اند. نتیجه گیری:استفاده دولت از زبان به عنوان ابزار مشروعیت و بکارگیری استراتژی های خردگرایی و اخلاق گرایی برای مشروعیت بخشیدن به قانون ، بیانگر این است که آنان با تاکید بر نتایج اعمال این تغییرات و همچنین تاکید بر مبانی ارزشی و اخلاقی آن، اینگونه تغییرات را همسو با منافع عمومی به تصویر می کشند. دانش افزایی: توجه به تاثیر گفتمان های سیاسی بر اصلاحات حسابداری بخش عمومی، از جمله مواردی است که می تواند در قضاوت استفاده کنندگان بخش عمومی موثر باشد.
تحلیلی بر چگونگی بیان معنا در معماری پست مدرن از دریچه ی زبان شناسی (مقایسه ی تطبیقی کاربرد فنون بلاغی در زبان و معماری پست مدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
165 - 180
حوزه های تخصصی:
زبان پست مدرن مستلزم به کارگیری فنون بلاغی گوناگون است. توجه به نقش فن مجاز و به و یژه رابطه ی تعاملی آن با استعاره، در زبان معماری پست مدرن، برای تولید و بیان معنا، در پژوهش های پیشین مدنظر قرار نگرفته است. هدف این پژوهش بررسی نحوه ی شکل گیری و کارکرد فنون بلاغی در تولید و انتقال معنا و نیز رمزگشایی و بازتولید آن در معماری پست مدرن است. به این منظور، برای نخستین بار، شرایط تحقق فنون بلاغی مجاز و استعاره در معماری پست مدرن تعریف شد و رابطه ی تعاملی آن ها در دو محور هم نشینی و جانشینی برای ایجاد دو فن دیگر ایهام و کنایه، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. بنابراین پژوهش حاضر کیفی و با ماهیتی کاربردی است. داده ها از طریق مطالعه ی اسنادی گردآوری و به روش توصیفی - تحلیلی، با تحلیل نشانه شناسانه و شیوه ی تطبیقی -مقایسه ای و مطالعه ی موردی تحلیل شد. براساس یافته های پژوهش، معماری پست مدرن به یاری رابطه ی تعاملی مجاز و استعاره در دو محور هم نشینی و جانشینی با شکل دهی دیگر فنون بلاغی مفاهیمی چون پیچیدگی، تضاد، لذت، کثرت گرایی و تعویق معنا را متجلی می کند و موجب تکثیر و توسعه ی آن ها می شود. همچنین با تلفیق معانی صریح و ضمنیِ نشانه های متون گذشته و «از آن خود سازی» آن ها، ضمن شکل دهی به واقعیات، برخلاف ادعای پست مدرنیستی خود، به ساخت ایدئولوژی مبادرت می ورزد. بنابراین، از طریق درک عملکرد فنون بلاغی و به ویژه رابطه ی تعاملی مجاز و استعاره، امکان رمزگشایی و بازتولید معنای هر معماریِ پیچیده ی بلاغی به کمک تحلیل نشانه شناسانه میسر می شود. همچنین بهره گیری از این فنون، به مثابه ابراز بیان اندیشه در طراحی معماری، غنای معناییِ معماری حاصل را ممکن می کند.
شگردهای کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی در باور پذیر کردنِ خرق عادت های زندگی پیامبر اسلام (ص)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان یک فاکتور مهم در روایت خرق عادت های عرفانی- تاریخی، کارکرد پارادوکسی دارد. از سویی با وسعت بخشیدن به تخیَل، ادبیَت متون تاریخی را ارتقاء می بخشد و خواننده را از جهان واقعیت جدا می سازد. از طرفی نیز با نگرش زبان شناسانه در ایجاد منطق و رابطه علت و معلولی زبان شناختی، مخاطب را به بستر واقعیت بر می گرداند تا در اوج حیرت انگیزی، خرق عادت هایِ عرفانی و تاریخی را بپذیرد. این مقاله با تلفیق زبان شناسیِ ساختارگرا و زبان شناسیِ نقش گرا و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، عناصر زبانی و فرا زبانی را در داستان «مولود مصطفی(ص)» از کتاب طباشیر الحکمه راز شیرازی را بررسی کرده؛ نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسنده برای باور -پذیر کردن خرق عادت های زندگی پیامبر اکرم(ص) از کارکرد پارادوکسی زبان در ایجاد باورپذیری، بیشترین بهره را برده است. در این راه از شخصیت پردازی دقیق افراد تاریخی، روایت افراد مورد وثوق، توصیف دقیق مکان ها و زمان زندگی حضرت رسول(ص)، عنصر گفت وگو، تنوّع افعال و جمله های کوتاه، بهره مندی از حروف برای مقاصد ثانویّه نیز کمال استفاده را کرده است.
تحلیل اثربخشی اجتماعی- سیاسی گفتمان ادونیس در قصیده «البرزخ» بر اساس نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریات تحلیل گفتمان با پلی که میان زبان شناسی و علوم اجتماعی و سیاسی زده، عرصه جدیدی را به روی نقد ادبی گشوده است. برخی از نظریات بیش تر به سمت زبان شناسی و برخی دیگر بیش تر به سمت علوم اجتماعی و سیاسی گرایش دارند؛ اما نقطه اشتراک همه آن ها کشف گفتمان های اجتماعی و سیاسی حاکم بر متن از طریق کشف نشانه ها است. نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موف بیش از دیگر نظریه ها به سمت علوم اجتماعی و سیاسی متمایل است و همچنین به سیالیت نشانه ها تأکید دارد. گفتمان ادونیس نیز بر محور همین سیالیت بنا شده و از این رو روش تحلیل گفتمان لاکلا و موف برای بررسی مؤلفه های این گفتمان در جهت رسیدن به اهداف اجتماعی- سیاسی اش می تواند نتیجه بخش باشد. این پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که گفتمان ادونیس، گفتمان تغییر و اصلاح طلبی است و به دنبال مبارزه ای است که سلاح آن، قدرتِ زبان است. وی راه برون رفت کشورهای عربی از عقب ماندگی را بازخوانی دوباره مفاهیم ارزشی می داند، چراکه معتقد است این مفاهیم در طول تاریخ به آنچه که نظام قدرت به آن ها تحمیل کرده، آلوده شده اند. همچنین نتیجه می گیرد که شعر با ترغیب افراد جامعه با ساختن جامعه بهتر، آن ها را به سوژه های انقلابی مبدل می سازد. روش پژوهش نیز بدین صورت است که دال های مختلف از درون شعر استخراج شده و در راستای پاسخ به سؤالات پژوهش طبق نظام تحلیل گفتمان لاکلا و موف که ارتباط میان دال ها و نیز میان گفتمان ها را بررسی می کند، به تحلیل اثرگذاری اجتماعی – سیاسی گفتمان ادونیس پرداخته می شود.
بررسی و نقد کتاب «زبان زنده: درآمدی بر انسان شناسی زبان شناختی»(مقاله علمی وزارت علوم)
انسان شناسی زبان شناختی به عنوان یکی از زیرشاخه های مهم انسان شناسی به دنبال بررسی این مهم است که چگونه زبان به عنوان امری اجتماعی در حیات یک جامعه نقش فعالانه ای را ایفا می کند و جنبه های مختلفی از مناسبات اجتماعی موجود در یک جامعه را رمزگذاری می کند. این شاخه از علم که ماهیتی میان رشته ای دارد تلاش می کند تا در عوض بررسی پدیده های زبانی در خلأ آنها را با توجه به بافت اجتماعی مورد مطالعه قرار دهد و از این رهگذر به رمزگشایی مولفه های اجتماعی پنهان در پس بکارگیری سطوح مختلف زبان شناختی، از آواشناسی و واژه شناسی گرفته تا نحو و معناشناسی، دست یابد. مقاله حاضر با بررسی انتقادی کتاب زبان زنده: درآمدی بر انسان شناسی زبان شناختی نوشته لورا ام. اهرن قصد دارد تا نشان دهد که چگونه می توان ساحات اجتماعی نهان در زبان، مانند فرهنگ، اندیشه، جامعه پذیری، جنسیت، نژاد، قومیت، قدرت را با توجه به کاربردهای زبانی در بافت های مختلف مورد مطالعه قرار داد و بدین وسیله زبان را به مثابه نقشه راهی درنظر گرفت که از طریق آن جامعه مورد بررسی را فهم کرد.
مفهوم «معنا» در منطق معنای دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
407 - 428
حوزه های تخصصی:
دلوز در نقد هستی شناسی ذات در کتاب منطق معنا به ارائه «هستی شناسی معنا»ی خود می پردازد که مفهوم «معنا» به عنوان نقطه مرکزی این هستی شناسی به منظور پیوند هستی و اندیشه در آن طرح می شود. وی با استفاده از منطق رواقی و مفاهیمی همچون لکتا، رخداد، اثر، بیان، و ... و همچنین با به کارگیری مفاهیم نسبت واگرایی و هم گرایی بین سِری های تکینگی-رخدادهای لایب نیتس، جایگاه هست-منطقی «معنا» را اثبات می کند. بدین ترتیب، هدف از این مقاله بررسی مفهوم «معنا» در کتاب منطق معنای دلوز و ارائه تبیینی از هستی شناسی/منطق معنای اوست. بدین منظور، پس از نظری اجمالی بر بستری که نظریه معنا در آن طرح می شود و از این نظریات گسست می یابد، در جهت موضع یابی معنا در اندیشه دلوز پیش می رویم و با ترسیم پیوندهای معنا با مفاهیم و ایده های دیگر می کوشیم به فهم هستی شناسی/منطق معنا نزدیک تر شویم و موضع دووجهی معنا را روشن سازیم. بر این باوریم که این گام ها در نهایت می تواند نسبت زبان و هستی را در فلسفه دلوز آشکارتر کند.
تحلیل فرایندهای فرا نقش اندیشگانی در سوره های «واقعه» و «قیامت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد نقش گرای نظام مند هلیدی به بازنمایی جهان در زبان می پردازد و در این راستا نگره های ویژه خود را مطرح می کند؛ برای مثال، معنا در این نظریه محصول سه فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی است که هر سه هم زمان و به یک میزان، به معنای پیام کمک می کنند. فرانقش اندیشگانی به دو فرانقش تجربی و منطقی تقسیم می شود. در فرانقش تجربی، بندهای مفرد و در فرانقش منطقی بندهای مرکب تحلیل می شوند. بند ازنظر فرانقش اندیشگانی به سه بخش تقسیم می شود: فرایند، مشارک و عنصر حاشیه ای. فرایندها به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم می شوند و هر کدام سه زیر بخش دارند؛ اصلی ها: مادی، ذهنی، رابطه ای. فرعی ها: رفتاری، کلامی و وجودی. در پژوهش حاضر، ارزیابی فرانقش اندیشگانی در سوره های «واقعه» و «قیامت» مدنظر بود و فرایندهای به کاررفته در این دو سوره و بسامد حضور هر یک از این فرایندها به بحث گذارده شد تا ابعاد رستاخیز در این سوره ها معلوم شود. یافته های پژوهش نشان دادند فرایند مادی در این دو سوره بیش از سایر فرایندها به کار رفته است؛ فزونی این فرایند به صورت ملموس، بر وقوع کنش، یعنی قیامت تأکید دارد و به آن عینیت می بخشد.
درآمدی بر کارکردهای تمدنی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمدن بالاترین سطح پیشرفت و برآیند دستاوردها و سرمایه های سخت و نرم یک جامعه انسانی است که براساس سهم مولفه های سازنده خود در سطوح مختلف در جوامع انسانی ظهور می کند. از جمله مهمترین ابزار در پی ریزی تمدن، زبان است که با قابلیت بی بدیل ارتباطی خود، قادر است کارکردهای تمدنی ارزشمندی داشته باشد. پرداخت به کارکردهای تمدنی زبان و بررسی میزان اثرگذاری آن به عنوان مهمترین ابزار ارتباطی می تواند در شناخت خلاءهای پیش روی یک تمدن مؤثر باشد و در میدان رقابت با غیرهای مجاور، آن را مهیا و تقویت نماید. بدین منظور پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی در نظر دارد به مسأله ارتباط زبان و تمدن و کارکردهای تمدنی زبان تمدن ساز بپردازد. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که زبان می تواند در اعتباربخشی به تمدن، تعیین سطوح اندیشه تمدن ساز، تولید و بازتولید تمدنی، افزایش قدرت و اثرگذاری آن در حوزه درون و برون مرزی یک سرزمین، آموزش هنجارهای تمدنی و انتقال سرمایه ها و دستاوردهای جدید مشارکت داشته باشد. براین اساس در پی ریزی و تجدید حیات تمدن نوین اسلامی لازم است در راستای تقویت این ابزار ارتباطی، قابلیت هایی که به صورت بالفعل در زبان تمدنی مدنظر موجود است تقویت و به زمینه سازی برای ایجاد قابلیت های لازم ولی مفقود در چنین زبانی مبادرت کرد.
دوگانه گفتار– نوشتار: تحلیلی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
120 - 144
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین ابزارِ برقراری ارتباط بین انسان ها به طور کلی در دو شکل گفتاری و نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به این مسئله که گفتار و نوشتار خصیصه های متفاوتی در انتقال معنا دارند قصد داریم این خصوصیات را برشماریم و ببینیم که در فلسفه به طور کلی چه برتری ای نسبت به یکدیگر داشته اند. بدین منظور جایگاه گفتار- نوشتار و ویژگی هر یک در انتقال معنا را نزد برخی اندیشمندان دوره ی جدید و معاصر بررسی می کنیم. ابتدا چون افلاطون به عنوان فیلسوف دوره ی متقدم، آغازگر مفهوم لوگوس محوری بوده، به ویژگی های گفتار و نوشتار از دیدگاه افلاطون می پردازیم، پس از بررسی دیدگاه روسو، سوسور و هلیدی که تقریبا همگی جایگاه گفتار را بالاتر از نوشتار در نظر می گرفتند، به نظریات دریدا می رسیم که با نظریه ی متافیزیکِ حضور به نقد لوگوس محوری پرداخت، با روش واسازی در مسیر تمرکز زدایی قدم برداشت و به رد اولویت در دوگانه های تقابلی مانند گفتار- نوشتار پرداخت.
ایموجی سازی شهر، نقدی بر ظهور نشانه های زبانی نامأنوس در منظر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره سوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱
58 - 63
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان محصول تاریخی هر جغرافیای فرهنگی، بخش جدایی ناپذیر هر منظر سرزمینی است. علائم زبانی به عنوان یکی از مهم ترین نمودهای منظر شهر، به مخاطبان توانایی می دهد که با خوانش مستقیم مفاهیم، به سهولت با شهر ارتباط گیرند. براین اساس نشانه های زبان فارسی یکی از عناصر هویتی منظر سرزمینی ایران محسوب می شود که افراد با خوانش آنها متوجه هویت مکانی شان می شوند. بااین حال در سال های اخیر موضع متناقض مسئولین شهری در گسترش زبان فارسی، موجب شده منظر شهری سرشار از نشانه های زبان های بیگانه شود. خاصه آنکه برخی از این نشانه های شهری که به صورت مجسمه های بزرگ مقیاس تهیه می شوند، در تأثیرگذارترین اندام های شهری مانند ورودی شهرها، فضاهای جمعی و... به نمایش درآمده اند. این مجسمه های شهری که عموماً با توجیه گسترش زیرساخت های توریستی توسعه گردشگری ارائه می شوند، به نظر می رسد بیش از آنکه وامدار حضور گردشگران غیرفارسی زبان باشد، ناشی از تعبیر زیبایی شناسانه ترویج شده توسط رسانه از مظاهر شهرهای غربی است. چنان که بیش از آنکه بر ترجمه علائم راهنمای فارسی تمرکز شود، هدف تکرار مقلدانه برندسازی های شهرهای اروپایی و آمریکایی است که در طی دهه ها توسط رسانه اشاعه شده یا تبلیغ نشانه های زبانی مانند ایموجی است که توسط رسانه های اجتماعی ترویج شده اند. به عبارتی سنت سده های پیشین معماری در ایران که با ارائه عناصر متنی در مقیاس شهر همراه بود که غالباً محتوای زبانی پیچیده تری بودند در زیبایی شناسی جدید جای خود را به عبارات زبانی پرتکرارتر در رسانه اما ساده تر در محتوا مانند صورتک های لبخند، قلب قرمز و... شده اند. ازآنجاکه این تحولات می تواند با قرارگیری در فضای عمومی شهر بر عمیق ترین خاطرات جمعی شهروندان اثر گذارد، این نوشتار بر آن است تا با موضعی نقادانه و رویکردی آسیب شناسانه به ریشه های شکل گیری و گسترش این نشانه ها بپردازد تا از طریق آن بتواند ابعاد گسترده تری از این پدیده را برای ارزیابی چنین اقداماتی به دست دهد؟
برساخت و بازنمایی سوبژکتیویته در آثار ویلیام فاکنر (با تمرکز بر رمان خشم و هیاهو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی روند برساخت سوبژکتیویته و هویت همواره یکی از دغدغه های محوری برای رهیافت های گوناگون انتقادی در علوم انسانی به طور عام و در جامعه شناسی و روان تحلیلگری به طور خاص بوده است و از منظر های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله حاضر بر آن است تا به بررسی فرایند شکل گیری ذهنیت و بازنمایی هویت شخصیت های رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر از منظر پارادایم ساختارگرای لاکانی بپردازد. تمایزات نظری فروید و لاکان به مثابه ی دو نظریه پرداز بزرگ حوزه ی روانکاوی، راه را برای تحلیل های متفاوت در این خصوص گشوده است. مبانی نظری پژوهش حاضر عبارت است از بررسی مفاهیم انتقادی و تمایزات نظام اندیشه ی فروید و لاکان به ویژه درباره ی تعریف امر ناخودآگاه و بازتاب آن در زندگی اجتماعی سوژه و نیز نخستین مراحل روند انقیاد سوژه در محیط اجتماعی. بدین منظور رمان خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر از میان شاهکارهای ادبیات داستانی به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شده است. بررسی حاضر نشان می دهد شیوه مواجهه والدین و بزرگ ترها با کودکان و نوجوانان نقش به سزایی در برساخت سوبژکتیویته و هویت آ نها ایفا می کند. با به کارگیری مفاهیم نظری رویکرد مورد استفاده در پژوهش حاضر نظیر امیال سرکوب شده، ساختار ناخودآگاه، بیگانگی زبان شناختی، قانون نام پدر به مثابه ی نیروی ناگزیر اجتماعی و نیز دال های بزرگ نظام زبانی در نقد و بررسی رمان مذکور، نقش محوری و تاثیر اجتناب ناپذیر محیط اجتماعی در روند شکل گیری هویت سوژه ها بیش از پیش نمایان می شود. بستر اجتماعی-فرهنگی که در آن فرزندان کامپسون پرورش یافته اند در امیال ناخودآگاه و رفتار ملموس آنها قابل ملاحظه است.
بلاغت زبان عربی و نقش روان درمانی آن بر اساس روش بازسازی شناختی و منع متقابل مورد پژوهانه: سوره حمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکی نیست که هدف از روان درمانی، درمان بیماری ها و اختلالات روانی است. اکنون پرسش این است که آیا زبان با توجه به تأثیری که بر روان آدمی می گذارد می تواند به عنوان یک شیوه روان درمانی به شمار آید؛ یا حداقل همان اهدافی را که از یک شیوه روان درمانی انتظارمی رود، محقق سازد؟ این پرسش بنیادین و نیز عدم پژوهش در این حوزه، زمینه و هدف از این تحقیق را فراهم آورد. نتایج پژوهش که در محدوده سوره حمد و بر مبنای روش توصیفی- تحلیلی انجام شد، بیانگر آن است که بلاغت مترتب بر ساختار زبانی این سوره به عنوان ابزاری در روان درمانی، با دو روش «بازسازی شناختی» و «منع متقابل» در روان درمانی منطبق است. درک بلاغت حاصل از نوع واژگان و عبارات، اسلوب های حصر و قصر، تقدیم و تأخیر و... همانند روش بازسازی شناختی می تواند با تغییر الگوهای آسیب زای فکری و حصول نگرش صحیح نسبت به وقایع، عامل رفع بسیاری از اختلالات هیجانی و تنش های روحی و روانی باشد که معلول تفکرات غیر منطقی انسان است. نیز بر پایه روش «منع متقابل» اقتران حالت های تمدد اعصاب و آرامش روانی ناشی از تلذذ ادبی در این سوره با موارد اضطراب برانگیز، باعث ایجاد رابطه شرطی میان این عوامل متضاد شده که در نهایت و در اثر تکرار، منجر به رفع اضطراب می شود.
تحلیل عناصر زبانی، موسیقایی، بلاغی و محتوایی «غزل3» مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
233 - 259
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران، «غزل 3» از دفتر «آخر شاهنامه» مهدی اخوان ثالث را یکی از بهترین تغزلات معاصر دانسته اند اما چندان به دلایل برتری و جایگاه این غزل در شعر معاصر اشاره نکرده اند. در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیلی _ توصیفی، اثبات کردیم که این غزل در چهار حوزه زبانی، موسیقایی، بلاغی و محتوایی، مرزهای شعر را درنوردیده و به ساحت جدیدی از وحدت هنری دست یافته است. از نظر زبانی، پیوند با عناصر زبانی گذشته در سطح واژگان و نحو، سبب هنجارگریزی زمانی یا آرکائیسم شده و فضاسازی چندسویه زبانی را پدید آورده که امری تقلیدناپذیر است. همچنین وزن عروضی جدید غزل 3 اخوان، با مضمون عاشقانه و تراژیک آن هماهنگ بوده و در کنار صنعت واج آرایی و تکرار، این شعر را از موسیقی درونی و بیرونی سرشار کرده است. از نظر بلاغی، کوشش اخوان در بهره مندی از شکل ابتکاری آرایه های بیانی و بدیعی و اجتناب از کلیشه های رایج و مبتذل، تصاویر بلاغی را در جهت محتوای غنایی غزل به پیش برده است. به لحاظ درون مایه، بازنمود نوستالژی حضور معشوق در بهترین لحظه های زندگی شاعر، توصیف عظمت وجود او در کوچه های عاشقی و تحمل اندوه هجران او، فضای شعر را از صمیمیت و لطافت یک عشق واقعی و تجربه شده آکنده ساخته و زاویه دیدی متفاوت از معشوق و عشق پاک ارائه می کند. این مجموعه عوامل، غزل 3 را به الگوی موفقی برای عاشقانه های نو نیمایی و شعر غنایی معاصر تبدیل کرده اند.
بررسی تطبیقی فرهنگ شمال و جنوب استان کرمان: مطالعه موردی فرهنگ زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشاعه فرهنگی فرایندی است که از طریق آن، عناصر یا مجموعه های فرهنگی از یک فرهنگ یا جامعه به فرهنگ یا جامعه دیگر انتقال پیدا می کند و به تدریج در فرهنگ دیگر جذب و سبب دگرگونی آن می شود. طبق این اصل یک امر فرهنگی که علامت و مشخصه یک جامعه است، در جامعه دیگر به عاریت گرفته شده و موردپذیرش قرار می گیرد. استان کرمان از دیرباز به علت شرایط طبیعی و تاریخ پرفرازونشیب آن، دارای تنوع قومی شامل گروه های قومی فارس، بلوچ، ترک و لر بوده است. در مقاله حاضر پس از معرفی موقعیت جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی استان کرمان، به بررسی گویش شمال و جنوب این استان می پردازیم. نتایج نشان می دهد که گویش های جنوب استان کرمان بیشتر تحت تأثیر گویش های اقوام مهاجر بوده و به فارسی میانه نزدیک تر است و گویش های شمال استان کرمان تحت تأثیر فارسی معیار قرار دارند. داده های زبانی توسط گویشوران بومی استان کرمان توسط دستگاه ضبط حرفه ای صوت جمع آوری شده و با نرم افزار تحلیل صوتی PRAAT بررسی شده اند. نتایج به دست آمده، می تواند مورداستفاده انسان شناسان و پژوهشگران زبانی قرار گیرد.
ظرفیت های زبان جنسیتی در دراماتیک کردن نمایش های رادیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درام رادیویی بازتابی از زندگی حقیقی انسان ها و دیالوگ های نمایشی وجه دراماتیزه شده مکالمات انسانی است. اما در علم زبانشناسی بین زبان زنانه و مردانه تفاوت هایی اثبات شده وجود دارد که هریک حاصل هویت اجتماعی متفاوت آنهاست که به آن زبان جنسیتی می گویند . زبان جنسیتی تحت تاثیر فرهنگ و اجتماع ویژگی های متفاوتی را خلق می کند. لذا همین ویژگی ها در دیالوگ های نمایشی نیز سرایت کرده و هویدا می شود. در پژوهش حاضر هدف براین است که تاثیر حضور زبان جنسیتی در یک درام رادیویی در موقعیت های نمایشی را کشف کرده ونشان دهد چطور دیالوگ های مردانه و زنانه با توجه به جنس گوینده و موضع او می تواند بر میزان دراماتیک شدن یک اثر، بیافزایند. چنانچه با توجه به مبانی نظری تحقیق (نظریه تفاوت) و بعد از تحلیل محتوای کیفی ده نمایش پخش شده از شبکه رادیویی جوان در دهه هشتاد مشخص شد که استفاده از زبان جنسیتی در دیالوگ ها منجر به خلق دونیروی برابرو متضاد کلامی می شود که تعادل دراماتیک اثر را تضمین می کند. این دو نیرو لازم و ملزوم یکدیگرند از برآیند آمیزش آنها می توان شاهد پیشبرد فضای دراماتیک اثر و خلق موقعیت های نمایشی بود.
بازخوانی نقاشی سقاخانه از منظر هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۱ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
21 - 30
حوزه های تخصصی:
جنبش سقاخانه ازجمله مهم ترین جنبش های هنری ایران بوده است که هنرمندان آن با رویکردی ملی به خلق اثر پرداخته اند. این تحقیق که باهدف مطالعه نقاشی سقاخانه با بهره گیری از مفاهیم هرمنوتیک گادامر انجام پذیرفته، با رویکردی توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات بهشیوه کتابخانهای، به این پرسش پاسخ داده است که نحوه خلق آثار هنرمندان این جنبش، تا چه میزان با مفاهیم هرمنوتیک گادامر، مرتبط و قابل شرح است. انتظار می رود مفاهیم هرمنوتیک گادامر به دلیل قرابت با بسترهای شکل گیری و خلق آثار نقاشی سقاخانه، زمینه مناسبی برای بازخوانی این جنبش فراهم نماید. گادامر معتقد است هنگامی که مفسر با متنی قدیمی روبروست، آن را به زمان معاصر خود منتقل می کند و با آن به گفتگو می نشیند. نقاشان سقاخانه نیز، متون قدیمی؛ یعنی عناصر و نقش مایه های سنتی را که متعلق به گذشته بوده اند، به دوره معاصر خود منتقل کرده و از آن درجهت اهداف خود بهره برده اند. گادامر اعتقاد دارد دراین میان مفسر، پیش داوری های خود یعنی برداشت هایی که متناسب با دوره ی خودش است را در روند تفسیر دخالت می دهد. نقاش سقاخانه نیز، این نقش مایه ها را با زبانی ملی و براساس رویکردهای زمان خود به کار گرفته است. این نقوش دارای زبانی مشترک هستند که ریشه در سنت های ایرانی دارند. در این میان، شرایط تاریخی و اجتماعی ایران در زمان خلق آثار هنرمندان این جنبش، به عنوان بافت و زمینه نیز تأثیرگذار بوده است.
بی کرانگی تصویر و کران مندی زبان در نقش برجسته های ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
109 - 116
حوزه های تخصصی:
بررسی نقوش برجسته ساسانی نه تنها در مطالعات تاریخ هنر ایران بلکه در بررسی های فرهنگی و هنری این دوره اهمیت ویژه ای دارد زیرا این نقوش علاوه بر داده های هنری، شواهدی از دولت، جامعه و باورهای رایج آن دوره را در اختیارمان قرار می دهند. برخی از این نقوش علاوه بر تصویر دارای متن نوشتاری اند. این جستار سعی دارد تا با روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی و مطالعه کتابخانه ای (اسنادی) ارتباط میان متن زبانی و متن تصویری را در نقش برجسته های ساسانی که حاوی زبان و تصویر هستند مورد بررسی قرار دهد. به نظر می رسد گرچه هر دو بخش درون یک قاب جای می گیرند و یک کل را می سازند اما نگاره ها در این نقوش به دلیل ویژگی های تصویری و نشانه ای حاوی اطلاعاتی فراتر از متن اند و به سبب معنای اسطوره ای و آیینی خود برای بیننده همواره حاضر به نظر می آیند، در صورتی که متن نوشتاری از این ویژگی برخوردار نیست و تنها به موضوع و واقعه ای خاص مربوط به همان دوره اشاره دارد. بنابراین گرچه تصویر و زبان در یک قاب قرار گرفته اند اما روش تفسیری باید در مورد هر بخش متفاوت باشد چنانکه دریافت مان از دو وجه زبانی و تصویری نیز در این نقوش گوناگون است.
ماهیت زبان و مفردات آن در اندیشه امام محمد غزّالی(مقاله علمی وزارت علوم)
بیشتر پژوهش هایی که درباره «زبان» و نقش آن در حوزه متون عرفانی انجام گرفته، به بازتاب عینی زبان (تحقق آن در گفتار و نوشتار) پرداخته اند، مقوله ای که در واقع معرفت درجه دوم محسوب می شود. معرفت درجه اول، که عبارت است از شناخت ماهیت خود زبان و تلقی هر فرد (عارف) از چیستی آن، که اغلب مغفول واقع شده، بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه پیش از مرحله ثبوت و تحقق زبان، مقام اثبات و تلقی از زبان اصل است و پیش از آنکه زبان به مرز تحقق و ظهور برسد، نحوه تلقی و تقرر آن شکل می گیرد. یکی از عرفای اندیشمندی که درباب ماهیت زبان اندیشیده و در خلال آثارش درباب آن سخن گفته امام محمد غزالی است. در این جستار، به شیوه توصیفی تحلیلی، در پرتو پاره ای از آرای زبان شناختی سوسور، به بررسی تلقی امام محمد غزالی از مقوله زبان و ماهیت آن (معرفت درجه اول)، و در ادامه به ظهور و تحقق زبان در قالب مفردات و کلیات (معرفت درجه دوم) پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که غزالی در تبیین مقوله زبان، هم در مقام فیلسوف، به چیستی و ماهیت زبان پرداخته است و هم از دیدگاه زبان شناس، به فرآیند تکوین زبان در صورت های گفتاری و نوشتاری و... توجه نشان داده است.
بازنمایی عناصر طبیعت در قرآن کریم از دیدگاه زبان شناسی زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
سیر کنونی افزایش نابرابری محیط زیستی، روند تخریب آن و فرهنگ مشوق مصرفِ بیشتر، لزوم تغییر در نگرش را طرح می-کند. لازمه این تغییر ظهور جامعه ای است که داستان های گفتمانی خود را تحلیل کرده است، می شناسد و در پی تغییر آنهاست. پناه بردن به داستان های گفتمانی موردنظر کتاب های مقدس از جمله قرآن کریم زمینه تغییر نگرش را فراهم می-کند. پرسش اساسی این تحقیق پرسش از داستان محوریت انسان در طبیعت است؛ رابطه انسان با طبیعت و هر دو آنها با خداوند در قرآن کریم چگونه است و این روابط چگونه در زبان قرآن نمود یافته اند؟ عنوان "داستان" در اینجا از نوع داستان-های معمول رمان ها و حکایات نیستند، بلکه ساختارهای شناختی در پس گفتمان هاست. فرض اولیه این پژوهش این است که عدم توجه به معنویت در ارتباط میان انسان و محیط زیست ریشه بسیاری از ویرانی ها و تباهی هاست. روش تحلیل زبانی نیز سازوکار موردنظر زبان شناسی زیست محیطی است. نتایج تحلیل نشان می دهد که در متن قرآن کریم جهان بینی توحیدی حاکم است که بر اساس آن انسان به عنوان امانت دار در طبیعت شناخته شده حق دخل و تصرف بی قید و شرط در اجزای آن را ندارد. بر اساس سازو کار های زبان شناختی، معین گردید که همه عناصر طبیعت واجد ارزش ذاتی و اخلاقی هستند. نوآوری تحقیق حاضر در این است که با اتخاذ رویکرد زبانی خاص و با تحلیل گفتمان به این نتیجه دست یافته است.
بررسی آوایی زبان عطّار در مختارنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
زبان عطّار سرشار است از ویژگی های تمایزبخش صرفی، نحوی و آوایی. این ویژگی ها با انتشار ویراست شفیعی کدکنی از منطق الطیر و دیگر مثنوی های عطّار بیشتر پیش چشم آمد؛ امّا در این میان توجّه بایسته ای به مختارنامه نشد. مختارنامه مجموعه رباعی های عطّار است که در پنجاه فصل فراهم آمده است. با توجّه به کهنگی اثر، بررسی زبان آن اهمّیت خاصّی دارد و بر پایه آن می توان به برخی از مسائل زبانی شعر عطّار پاسخ هایی مبتنی بر داده های آوایی داد و نیز پاره ای از اشکالات متن را برطرف کرد. داده های برآمده از مقاله حاضر را می توان با داده های حاصل از بررسی دیگر سروده های عطّار مقایسه کرد و تصوّر موجود را از ویژگی های سبکی و زبانی این شاعر دقیق تر ساخت. از دست آوردهای این پژوهش تشخیص لغت نگاهی با یای معروف و نیز تمایز آوایی تو به معنای تا و لایه از تو به معنای ضمیر دوم شخص مفرد است که با دقّت در قافیه بندی های مختارنامه میسّر شده است. با توجّه به وزن رباعی های عطّار نیز مشخّص شد که بر خلاف برخی از واژه ها که به صورت مخفّف نیز به کار می رفته اند، برخی از واژه ها تنها به صورت کامل کاربرد داشته اند، مانند صورت امری گشای که در متن به صورت گشا آمده است و باید اصلاح شود.