مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۸۱.
۴۸۲.
۴۸۳.
۴۸۴.
۴۸۵.
۴۸۶.
زبان
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
135 - 154
یکی از وظایف ذاتی ادبیات، آفرینش هنر و زیبایی است. عاطفه شعری در قالب زبانی مخیّل شکل می گیرد و با موسیقی مناسب و گوشنواز، مجال تأثیر و القا پیدا می کند. به کارگیری عناصر زیبایی شناسی در شعر و دریافت عاطفه و ادراک شاعر توسط مخاطب، تأثیری بسزا در درک زیبایی شعر دارد. نادم قیصاری یکی از شاعران معاصر افغانستان است که در جامعه ادبی ایران چندان شناخته شده نیست. در این پژوهش که با هدف شناخت تمهیدات هنری و زیبایی های غزلیات «نادم قیصاری» انجام می شود، تلاش نگارندگان بر آن است تا عناصر برجسته زبانی، موسیقایی و تصویرساز در غزل های شاعر و چگونگی ارتباط و پیوند آن ها با عاطفه شعری را مورد بررسی قرار دهند. نتایج این پژوهش که به شیوه تحلیلی- توصیفی انجام می شود، بیانگر آن است که غزلیات نادم سرشار از فراهنجاری های زبانی، برجستگی های آوایی و موسیقایی، هماهنگی تصویر و عاطفه، تشبیهات بدیع، ترکیبات خاص و مضمون سازی بر پایه مفاهیم اساطیری و تاریخی است. وی با نگاهی ویژه به ظرفیّت های زبانی و اجزای مختلف تشکیل دهنده کلام، جنبه زیبایی شناسیک و هنری شعرش را برجسته کرده است.
بررسی میزان تاثیرپذیری شهریار از اشعار ایرج میرزا بر اساس نظریه بینامتنیت ژولیا کریستوا
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶
47 - 65
حوزه های تخصصی:
ایرج میرزا با جسارتی هنرمندانه، اصول شعر را در سطوح مختلف زبانی و محتوایی دگرگون کرده و فضایی خاص در شعر ایجاد نموده است که می توان تأثیر این دگرگونی را در شعر شاعران بعد او، از جمله محمدتقی بهجت (شهریار) مشاهده کرد. با توجه به اهمیت شهریار به عنوان یکی از شاعران برجسته دوره معاصر و ایرج میرزا به عنوان یکی از شاعران مشهور عصر مشروطه، بررسی دیوان شعری این دو شاعر بزرگ جهت کشف ویژگی های مشترک زبانی و محتوایی اشعار ایشان بسیار اهمیت دارد و هدف از این پژوهش بررسی میزان تاثیرپذیری شهریار از ایرج میرزا بر اساس نظریه بینامتنیت ژولیا کریستوا با توجه به مشترکات زبانی و محتوایی، به روش تحلیلی توصیفی است. در نتیجه مشخص گردید به لحاظ محتوایی، غزلیات شهریار بیشتر دارای محتوای دینی است و با توجه به این امر اشتراک قابل توجهی در شعر دو شاعر از نظر محتوا وجود ندارد؛ اما در حوزه واژه ها، ترکیبات عامیانه و در برخی موارد شیوه بیان اشتراکاتی را نشان می دهد.
تحلیل و بررسی زبان فازی حکمت متعالیه با تکیه بر معنای زبان و شهود صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۴)
195 - 225
حوزه های تخصصی:
از منظر محقق، اگر در فلسفه با موضوعی عام به نام وجود سروکار داریم؛ به طوری که با ویژگی تشکیک و ذومراتب بودن آن، تمام هستی را دربرمی گیرد، شایسته نیست که بیان حقایق را محدود در یک زبان به مثابه تنها زبان و بیان حقایق معرفی کنیم. انسان فلسفی در رویارویی با وجود واحد ذومراتب که با حرکت جوهری اشتدادی، مراتب وجودی و ادراکی انسان و عوالم کلی وجود، مجموعه منظمی را به نمایش می گذارد، با تمرکز بر یک بُعد از زبان - مثلاً زبان ملفوظ - در واکاوی و تبیین حقایق، با تراژدی بزرگی روبه رو می شود که راه نجات از آن یک نگاه جامع و چندساحتی را می طلبد. ملاصدرا با تعریف زبان به مثابه یک واحد مشکک، مراتب و مصادیق مختلفی را از زبان به تصویر می کشد که در آن، تمسک به یک زبان خاص - مثلاً زبان ملفوظ - و نفی زبان دیگر - مثلاً زبان شهود - جایی ندارد؛ بلکه زبان صدرایی به مثابه زبان فازی و مشکک در دل حکمت متعالیه ساری و جاری است؛ به طوری که به تعداد مراتب ادراکی و وجود انسان، زبان خواهیم داشت و زبان وسعتی به اندازه همه هستی پیدا می کند. این تحقیق تلاش می کند که با روش کتابخانه ایی و رویکرد تحلیلی - توصیفی و با استعانت از منظومه فکری ملاصدرا، به این پرسش پاسخ دهد که چگونه دو مفهوم زبان و شهود می توانند ما را در ظهور و بروز زبان فازی صدرایی به مثابه یک واحد مشکک یاری کند؟
بررسی رویکرد بینامتنیت در آثار گلشیری با تأکید بر آینه های دردار
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه تاریخی، مفهوم بینامتنیت برآمده از کارهای فرمالیست هاست. وقتی در دهه ی شصت فرمالیست ها را در فرانسه ترجمه می کردند، این مفهوم را کریستوا وارد نقد ادبی کرد. این مفهوم طبق نظر منتقدان معنایی گسترده داشته است. از منظر کریستوا، متن معنایی ثابت ندارد و از گفتگوی چندین متن حاصل می شود : نوشتار نویسنده، نوشتار خواننده. بارت نمیتوان خارج از متن زیست و نوشت، و این متن فرقی نمی کند آثار کامو باشد یا مجلات و تصاویر تلویزیونی. به نظر او کتاب ها معنا تولید می کنند و معنا زندگی می سازد. به نظر بارت، خود متن بینامتن است. لوران ژنی بر این نظر است که بینامتنیت دگرگونی و شباهت سازی چندین متن به واسطه ی متنی مرکزی است که مسیر معنا را نگه می دارد، ژنت می گوید بینامتنیت روابط حضور هم زمان چند متن در متنی است که ما در حال بررسی اش هستیم. ریفاتر نظری شبیه ژنت دارد ولی گسترده تر : «بینامتنیت درک و دریافت خواننده از روابط اثری مشخص با آثار پیش و پس از خود است». تمرکز آنژنو بیشتر روی نتیجه ی رویکرد بینامتنی است، چون می تواند حصار تولید ادبی اساسی را بشکند و آن را وارد شبکه ای از تعامل مقررات گفتمانی یعنی سخن اجتماعی بکند. در نهایت می توان به حرف این منتقدان حرف بورخس را افزود که می گفت تمام کتاب های جهان اثر یک نویسنده هستند .شاید این حرف بینامتنیت را بهتر از دیگران بیان می کند. ما در این مقاله می خواهیم آثار هوشنگ گلشیری را از منظر بینامتنیت بررسی کنیم از هر منظر بنگریم آینه های دردار او اوج این رویکرد است.
متن، زبان و محیط زیست: از نقد زیست محیطی تا زبان شناسی زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۵ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۸۴)
373 - 403
حوزه های تخصصی:
نظریه ادبی در کل، ارتباط میان نویسندگان، متون و جهان را بررسی می کند. در بیشتر نظریه های ادبی «جهان» با اجتماع یا سپهر اجتماعی مترادف است. نقد زیست محیطی و مطالعات سبز، مفهوم «جهان» را گسترش می دهد تا کل محیط زیست را دربر بگیرد. اگر با اولین قانون محیط زیست موافقت کنیم، که هر چیزی با چیز دیگری ارتباط دارد، می توانیم به عنوان فرضیه در این تحقیق بگوییم که ادبیات به عنوان متن زبانی در سطحی بالاتر از دنیای فیزیکی، مانند عنصری زیبایی شناختی شناور نیست، بلکه ادبیات درواقع نقشی را در دنیای پیچیده جهانی بازی می کند که در آن انرژی، اجسام و ایده ها با هم تعامل دارند. ازاین رو امروز، زبان و چگونگی کاربرد آن، می تواند در خدمت بازنمایی استعاری و نمادین طبیعت و نیز دارای جهت گیری انتقادی در قبال بحران های زیست محیطی باشد. این مقاله که از نوع تحقیقات کیفی است با روش توصیفی تحلیلی به رابطه متن زبانی و محیط زیست پرداخته است و با تحلیل چارچوب های فکری و نظری نقد زیست محیطی، موضوع زبان شناسی زیست محیطی را بررسی کرده است. مصادیق مورد بحث این مقاله شامل نمونه هایی از ادبیات شعری و ادبیات نمایشی است. درواقع هدف اصلی این مقاله، با این پرسش کلیدی گره خورده است که متن زبانی (ادبیات) چگونه می تواند فراتر از روش های کلاسیک نقد ادبی، بحران های زیست محیطی جهان معاصر را مورد توجه قرار دهد و در مقابل این مسئله مهم بشری، مسئولیت زبان شناختی را برعهده بگیرد.
آسیب شناسی نقل و انتقال فرهنگی از نگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۹۹-۱۸۵
حوزه های تخصصی:
دین، فلسفه و زبان، اجزای لاینفک و مهم هر فرهنگی هستند، اگر قرار باشد فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل شود و در اثر این انتقال، فرهنگ مقصد متعالی شود، باید مولفه های آن به درستی، آگاهانه و با رصد کامل پاسداران فرهنگ، منتقل شوند تا زمینه های لازم برای پذیرش، استقرار و رشد عقلانیت و دین مبتنی بر آن در جامعه مقصد، مهیا شود. در غیر این صورت، تعارض جدی بین حامیان فرهنگ قبلی با طرفداران فرهنگ وارداتی رخ می دهد. فارابی در آثارش ضمن توضیح شکل گیری این مولفه ها در اجتماع انسانی و ارتباطشان با هم، نحوه انتقال آنها را توضیح داده و به خوبی آسیب شناسی می کند. از نظر فارابی با رشد مهارت های زبانی و دستیابی انسان به فنون قیاسی، فلسفه ایجاد می شود. فلسفه با ابزار دین به وضع قانون در جامعه و هدایت آحاد مردم به سمت سعادت، می پردازد.