مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
زبان
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم بهمن و اسفند ۱۴۰۱ شماره ۴۸
۱۶۱-۱۰۷
افسانه ها و قصه های پریان اولین رویداد مهم اجتماعی شدن در زندگی کودکان است؛ درواقع همه ما انسان ها به گونه ای از این داستان های خیالی تأثیر گرفته ایم. بازتاب این تأثیر در بن مایه های فرهنگ و ادب عامه هر ملتی آشکار است. قصه «نارنج و ترنج» از داستان های شفاهی قدیم عامیانه در ادب پارسی است که در مناطق مختلف به شیوه های متفاوتی روایت شده است. بررسی و تحلیل روایت های مختلف از داستان نارنج و ترنج از منظر زبان و جنسیت، به روش تحلیل محتوا، موضوعی است که در پژوهش حاضر بدان پرداخته خواهد شد. داستان، شرح زندگی پادشاهی است بدون فرزند، که نذری می کند و صاحب پسری می شود. داستان به شرح وقایعی می پردازد که شاهزاده برای رسیدن به دختر نارنج و ترنج پشت سر می گذارد. این پژوهش واژگان روایات مختلف قصه دختر نارنج و ترنج را از منظر زبان و بافت زبانی در انتخاب واژگان و در گام بعد مهندسی معنایی از دیدگاه جنسیتی بررسی و تحلیل می کند. این بررسی با هدف شناخت میزان استفاده از مهندسی معنایی برای انتقال معنا در بافت کلام شکل گرفته است. بنابراین نتیجه چنین خواهد بود که الگوهای هم رخدادی، بسامد و توزیع موارد و حتی ساختارهای نحوی بر واژه ها تأثیر زیادی می گذارد، تا حدی که معنای یک واژه در متن را نمی توان در تعاریف فرهنگ لغت بازیابی کرد.
توسعه ایران بر مبنای مسئله هویت در اندیشه سید فخرالدین شادمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
283 - 312
جامعه ایران از اواسط دوره قاجار پس از مواجهه با تمدن غربی، با مسئله ای بزرگ روبرو شد و آن عقب ماندگی ایران در دایره مدرنیته بود. راهکار روشنفکران ایرانی از میرزا آقاخان کرمانی تا علی شریعتی علیرغم تفاوت های بسیار بر محور حفظ هویت ملی در مقابل دگرِ غربی و عربی و یا بازگشت به منِ ایرانی بود که زمانی قلب عالم بود؛ اما همین هویت یابی ایرانی محل مناقشه بسیار بود. در این پژوهش با اتکا به نظریه ملی گرایی ضیاء ابراهیمی و برمبنای روش هرمنوتیک زمینه - مولف اسکینری، راهکار شادمان از روشنفکران عصر پهلوی در مواجهه با مسئله عقب ماندگی ایرانی واکاوی می شود. ملی گرایی بیجاساز با رویکرد قومی، عامل عقب ماندگی ایران را هجوم اعراب و راه برون رفت از آن را بازگشت به هویت ایران باستان می داند، اما ملی گرایی مدنی، عامل عقب ماندگی را در ناکارآمدی و ضعف درونی جامعه جست و جو می نماید که راه حل آن در قانون گرایی، حفظ هویت ملی با تمام تنوع های خود و بهره گیری از همه هویت های ظرفیت ساز خلاصه می کند. براین اساس، سؤال محوری ما در این پژوهش در مواجهه با اندیشه شادمان این است که راهکار شادمان برای جبران عقب ماندگی ایرانی چیست؟ شادمان به ما نشان می دهد، راه توسعه در عصر مدرن، حفظ و به هنگام سازی هویت ملی از طریق ابزار زبان، و متاثر از آن تسخیر تمدن غرب از طریق علم گرایی زمینه مندانه می داند. بنابراین او نگاه تک ساحتی، تکنیکی و شبه ایدئولوژیک به هویت، زبان و تمدن غربی ندارد.
سیاق محاوره ای – گفتاری مقالات شمس و نام آواهای زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
71 - 88
تکنیک های زبانی که در مقالات شمس مورد توجّه قرار گرفته است، به نحو شایسته ای در بیان مفاهیم عارفانه به مخاطب کمک می نماید. مقالات به عنوان تنها اثر باقی مانده از شمس اهمّیت ویژه ای در تاریخ ادبیات دارد؛ امّا کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. مهم ترین علّت این امر را شاید بتوان در ژانر گفتمانی خاص این کتاب دانست. آنچه در مقالات در نگاه نخست جلب توجّه می کند، سبک خاص نوشتاری آن است که به صورت یادداشت های گفتاری نوشته شده اند، گویی یادداشت های شخصی ای است که هیچ گاه حالت گفتاری خود را از دست نداده و در واقع به نوشته تبدیل نشده است. شفاهی بودن گفتمان مقالات در جای جای این کتاب به وضوح قابل مشاهده است و همین امر سبب ویژگی های زبانی خاصّی در این کتاب شده است. زبان به کار رفته در مقالات شمس، زبانی خاص و تا حدی متفاوت از زبان متون دوره پیش از خود و البته دوره های بعدی است. مقالات شمس برای خود سبک و سیاقی ویژه دارد از جمله استفاده از نام آوا که می توان با تحلیل و بررسی، ویژگی های زبانی آن را بهتر نشان داد. نام آواها (onomatopoein)یکی از خصوصیات زبان گفتار است که می تواند به سهولت موقعیت های طبیعی را به شکلی واقعی در زبان بازنمایی کند. پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانه ای با هدف معرفی نوعی از نوشتار در مقالات شمس نگاشته شده است، نشان می دهد که شمس از ویژگی های آوایی زبان در این اثر در جهت تبیین اغراض محاوره ای گوینده به خوبی استفاده کرده است.
تمدن نوین اسلامی و ویژگی های زبان تمدن ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
تمدن نوین اسلامی از مباحث نوظهور جهان اسلام است که موافقان آن برای زمینه سازی، تقویت و انسجام آن تلاش دارند در بسط نظرات، ارائه ی مدل های مدنظر، آسیب شناسی و تبیین های نظری به تمام ظرفیت های مادی و معنوی که در شکل گیری، نضج و مانائی یک تمدن مؤثرند؛ توجه نمایند. ازجمله عوامل معنوی شایان توجه در شکل گیری و بسط یک تمدن، زبان تمدن ساز است. زبانی که حائز شاخص ها و ویژگی هایی است که در قوام، انسجام و پایداری یک تمدن در مقابل غیرهای رقیب و مهاجم ایفای نقش خواهد کرد و با فقدان آن، زندگی انسان پیشرفته، هم سطح با حیوانات خواهد شد. با اتکاء به قابلیت ها و ویژگی های چنین زبانی می توان زمینه ی قوام و انسجام تمدن مسلط در آینده جهان اسلام را فراهم آورد. بدین منظور نوشتار حاضر در نظر دارد با روش توصیفی- تحلیلی به این سؤال پاسخ گوید که ویژگی های زبان تمدن ساز چه مواردی هستند؟ یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که تکامل یافتگی و پاسخگویی در زمان، باز بودن و کاربردی بودن، عام و فراگیر بودن، خلاقیت و پویائی و دریافتی و پذیرا بودن ازجمله ویژگی های زبان تمدن ساز است. چنین زبانی قادر خواهد بود به نیازهای روز یک واحد بزرگ و مستقل اجتماعی پاسخ گوید و به عنوان ابزاری کارآمد در پاسداشت سرمایه های تمدنی و عرضه داشت آورده های جدید ایفای نقش نماید.
نقش زبان، صدا و کلیشه در بازنمایی هویت سیاسی (یک خوانش برساخت گرایانه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
هدف مقال حاضر ارائه مدلی مفهومی از فرایند برساخت هویت سیاسی از مجرای زبان و صدا، بر مبنای رویکرد پژوهشی برساخت گرایی اجتماعی است. به باور برساخت گرایان اجتماعی، هیچ واقعیتی، امکان و توان حضور مستقل از بازنمایی های زبانی را ندارد. از این رو زبان، نه تنها ابزار ما برای درک واقعیت و فهم معنا، که مجرایی برای برساخت، معنادهی و هویت بخشی به آن است. در این رویکرد، هویت، خصوصا هویت سیاسی به عنوان واقعیتی نهادی، مفهومی کاملا برساخته و دلالتی معنایی زبانی تلقی می شود که جز در بستر بازنمایی های زبانی، امکان وجود ندارد. از دید نویسنده این متن، با درک فرایندهای بازنمایی و چگونگی برساخت کلیشه ها و صداهای غالب و مغلوب در هر نظم گفتمانی سیاسی، می توان نحوه برساخت هویت سیاسی از مجرای زبان را درک کرد، چرا که هویت سیاسی فردی و اجتماعی، خود را در صداهای سیاسی اجتماعی برساخت شده و کلیشه های سیاسی (که برساخته هایی گفتمانی ایدئولوژیک هستند)، بازنمایی می کند.
تحلیل تطبیقی آرای ویتگنشتاین و فارابی درباره زبان و معنا(مقاله پژوهشی حوزه)
معنای زبان هدف اصلی در پژوهش های زبانی است. ویتگنشتاین دو دیدگاه نسبت به زبان داشت: اول، زبان را تصویری از عالم می دانست؛ یعنی واژگان ارجاع ناپذیر به محسوسات را بی معنا می پنداشت؛ دوم، معنای زبان را تابع کارکرد آن در بازی های زبانیِ مخصوص کاربران آن می دانست. فارابی نیز زبان را فقط مافی الضمیر در انسان می دانست و بر این باور بود که قصد گوینده، که برای معانی به کار می رود و در قالب لفظ گنجانده می شود، همان زبان است. از دیدِ او، معانی موجودند و الفاظ نزد ملت ها قراردادی اند. این پژوهش با رویکرد توصیفی تطبیقی نظریات ویتگنشتاین و فارابی درباره زبان و معنی را تحلیل کرده و وجوه تفاوت و تشابه آن ها را نشان داده است. فارابی دو نظریه درمورد الفاظ داشت که با دیدگاه اول و دوم ویتگنشتاین سازگار بود. همچنین هر دو اندیشمند، زبان را محور اصلی فلسفه می دانستند و بر این باور بودند که کار اصلی فلسفه ابهام زدایی از زبان است، اما ویتگنشتاین در آغاز برخی گزاره ها را بی معنا تلقی می کرد و فارابی معنا را موجود در جهان می دانست. ویتگنشتاین دستور زبان را به عنوان علمی عملی نمی پذیرد و آن را تابع معنا می داند، اما فارابی علم نحو را علمی مستقل و هم سو با منطق می شمارد؛ به نظر او هر منطقی برای بیان نظریات خود نیازمند دستور زبان است تا به معنای صحیح برسد.
تحلیل نشانه شناختی عکس ها در وبلاگ های زنانه
در این پژوهش، عکس هایی که زنان در وبلاگ های خود قرار داده اند با بهره گیری از نظریه نشانه شناسی سوسور تحلیل می شوند و نتیجه گرفته می شود که برای این که زنان خود را ابراز کنند و از خود بگویند تنها ابزار کافی نیست بلکه باید گفتار مخصوص به خود را داشته باشند، وگرنه به تریبونی برای مردان تبدیل خواهند شد. از طرف دیگر به نقش زبان در شکل گیری و تقویت انگاره ها و پیش طرح هایی که در مورد زنان و مردان وجود دارد، پرداخته می شود. نتیجه دیگری که این مطالعه به آن دست یافته، این است که تصور زنان از آینده خود مبهم است و زنان از امید و شادابی چندانی در زندگی خود برخوردار نیستند.
تحلیل تکنیک های ادبی و زبانی نیما در پرورش مفهوم اندوه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
169 - 203
حوزه های تخصصی:
نیما یوشیج شاعری است دردمند و دردآشنا که علاوه بر رنج و اندوه فردی و درونی، از دردهای جامعه نیز آگاه بوده است و آنها را در شعر خود، بازتاب می دهد. از سویی دیگر، در فضای شعر، بر زبان، ابزارها و تکنیک های شاعرانه نیز تسلّط دارد. پژوهش حاضر با روشی تحلیلی-توصیفی به دنبال پاسخ به این پرسش است که نیما از کدام تکنیک ها و تمهیدات زبانی و ادبی برای انتقال اندوه و تأثیرگذاری بر مخاطب شعر خود، استفاده کرده است. این بررسی نشان می دهد که نیما توانسته است با کاربست ابزارهای ادبی و زبانی، زمینه انتقال رنج ها و تجربیات تلخ فردی، اجتماعی و فکری خود و جامعه اش را فراهم کند. او از منظر ادبی، تشبیهات، استعارات و به طور کلّی نظام ایماژی شعر خود را بیشتر بر تصاویر تیره و تلخ بنا نهاده است؛ چنانکه اجزای صور خیال در شعر او عموماً اندوه زده هستند. نیما علاوه بر بُعد ادبی و ساختن تصاویر تلخ و اندوه زده، با استفاده از برخی بازی های زبانی و زمینه سازی در بستر موسیقیایی سروده های خود، خواننده را به سمت فضایی اندوهناک سوق می دهد. شیوه بدیعی «تکرار» و گونه های آن، به کارگیری اوزان سنگین و آرام، استفاده از مصوّت های بلند و بهره گیری آگاهانه از ترکیبات و واژگان اندوه زا، از تکنیک های زبانی نیما در جهت ارائه و تجسّم مفهوم اندوه است.
انتقال معانی حرف جر «باء» به حرف اضافه «به»، مطالعه موردی: سوره آل عمران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
211 - 244
حوزه های تخصصی:
تحلیل معانی و ترجمه حرف جر «باء» در سوره آل عمران دو اصل بنیادی را درباره زبان ها مشخص ساخت: نخست اینکه، ترجمه می کنیم، اما زبان های مبدأ و مقصد را کاملاً درک نمی کنیم (اصل ارتباطی) و دوم اینکه، زبان ها در فرایند ترجمه با یکدیگر برخورد می کنند (اصل زبانی). به دو اصل ارتباطی و زبانی باید یک اصل سوم، یعنی ترجمه های ناهمگون، را افزود. برای مثال، زبان فارسی در برابر 16 معنای حرف جر «باء»، مگر تفدیه (و در این پژوهش، هشت معنای جدید بر آن 16 مورد افزوده شد)، 26 معنا را در حرف اضافه «به» تدارک دیده است، بنابراین ضرورت دارد که مترجمان قرآن (از جمله مترجمان مورد استناد در این پژوهش، یعنی آیتی، صفوی، مجتبوی و مکارم) در وهله اول با زبان فارسی و در وهله دوم با زبان عربی آشنا باشند. بدون تردید، شناخت زبان مادری به معنای شناخت بالقوه زبان های دیگر است. نتایج پژوهش نشان داد که ترجمه درون زبانی حروف جر سوره آل عمران به اندازه ترجمه بین زبانی آنها اهمیت دارد، زیرا این حروف با قرار گرفتن در بافت ویژه قرآن، مستعد خلق معانی متنوع و عامل مؤثر در پدید آمدن ترجمه های ناهمگون هستند. این نکته در کنار هم سطح نبودن دانش زبانی و فرازبانی مترجمان باعث شده تا ترجمه های قرآن با کیفیت های متفاوت عرضه شوند. روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی و نیز آماری تحلیلی است. انجام این پژوهش ضرورت دارد، زیرا معانی حروف جر/ اضافه تأثیر قابل ملاحظه ای بر کیفیت ترجمه های عربی به فارسی و به عکس دارند.
تاملی تحلیلی – انتقادی در آرای زبانی سوسور و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
327 - 349
حوزه های تخصصی:
سوسور واضع زبان شناسی جدید، باب تازه ای را در تاملات مربوط به زبان گشود و جریان های مختلف فکری و زبان شناختی قرن بیستم را تحت تاثیر خود قرار داد. از طرف دیگر، گادامر، مهمترین چهره هرمنوتیک فلسفی است که با کانون قرار دادن زبان ، طرح تازه ای در باب واقعه فهم پی افکند . از آن جا که این دو متفکر، حول محوری مقوله زبان موضوعات مشترکی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند ما در این پژوهش برآن هستیم تا با طرح و مقایسه آرای زبانی سوسورو گادامر درباره موضوعاتی چون : ماهیت زبان، نشانه زبانی، ابزاری بودن یا نبودن زبان ، اجتماع انسانی( سنت)و زبان ، لانگ و پارول ، تعریف و جایگاه نماد، گفتار و نوشتار ، مطالعات همزمانی یا درزمانی زبان ، و .... قرابت ها و تفاوت های دیدگاه هایشان را نشان دهیم و افق های جدیدی در تاملات زبانی با چشم اندازهای زبان شناختی و فلسفی بگشاییم.
عقلانیت و تأکید بر زبان در نظام فلسفی هابرماس و رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان امروز سرشار از ایده پردازی های فراوانی ست که هرکدام در پی حل معضلات جامعه ی آرمان گرای کنونی است. بشر هماره در پی رسیدن به سعادت و خوشبختی بوده است و در این راه دین ها، نحله های فلسفی، اجتماعی، ادبی و... گوناگونی سر برآورده اند. هدف اصلی این پژوهش بیان دیدگاه ریچارد رورتی و یورگن هابرماس دو فیلسوف-جامعه شناس برای ترسیم جامعه ای است که در آن بشر به رهایی برسد. نگاه هم سو رورتی با هابرماس ما را بر این داشت به نگاهی تطبیقی بین این دو متفکر برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب تر بپردازیم. تحقیق پیش رو به عقلانیت و زبان از دیدگاه این دو متفکر پرداخته که چگونه در جامعه ی مدرن برای رهایی از مشکلات تعریفی جدید از عقلانیت مطرح می کنند و نیل به مقصود را به کاربرد زبان گره می زنند. نظریات این دو فیلسوف در رابطه با عقلانیت و زبان با اندکی اختلاف هدف مشترکی را در برمی گیرد؛ و آن هم تفاهم و توافق و آزادی فردی در جوامع است. رورتی فیلسوف پست مدرن و هابرماس مدافع پروژه ناتمام مدرنیته راه کارهای مشابه و بعضاً متفاوتی در عقلانیت و زبان دارند؛ اما هر دو رویای رهایی از عقل ابزاری نیز دست یابی به یک جامعه ی آرمانی را در سر می پرورانند که این رویا را به عرصه ی عمل می کشانند. نتایج تحقیق نشان داد آن ها مؤلفه های عقلانیت و زبان را ابزارهایی برای حل مسائل و مشکلات بشر در جامعه مدرنیته به کار می برند و نیز با نفی معنای خاصی از عقلانیت به دنبال جایگزین کردن معنای دیگر عقلانیت به عنوان واسطه ی امکان ایجاد یک ارتباط و گفتمان فارغ از فشار بیرونی و ترس و تهدید برای رسیدن به هم فهمی هستند.
مقایسه نظریات مولوی درباره زبان، عشق و آفرینش در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۲
165 - 182
حوزه های تخصصی:
در اندیشه عرفانی مولانا حقیقت زبان ریشه در معنا دارد که منبعث از بارگاه الهی است. مولانا در «مثنوی» نسبت به زبان دیدگاهی کاملاً درونی و محتوایی دارد. در نظر وی دنیا همواره در حال تحول است و هر لحظه مشکل و صورت تازه ای می یابد. در تعاملات عرفانی مولوی پیرامون زبان، حقیقت زبان چیزی از جنس لفظ نیست بلکه از جنس صداست و آن «صدا» سرچشمه اصلی کلمات است. نظریات عرفانی مولانا بر ارکان خاصی استوار است که یکی از آن ها رکن عشق که مولانا آن را در لابه لای اشعار خود اساس پیشرفت ها و کرامت های انسانی می داند و در عین حال مولانا خداوند را مظهر و محور اصلی عشق معرفی می کند. عشق به خداوند در سرتاسر «مثنوی» شریف با عشق است. نظام موجود در جهان با هماهنگی خاصی قابل رؤیت است و حکمت خداوند ایجاب می کند که همه چیز و همه کس در محل به خصوص خویش بگیرند.
بررسی نظریه گفتمان قدرت و زبان میشل فوکو و هویت زنانه در رمان «سووشون» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
377 - 388
حوزه های تخصصی:
نویسندگان این مقاله سعی کرده اند تا با مطالعه متن رمان «سووشون» به بررسی گفتمان های چندگانه اثر که متأثر از وضعیت اجتماعی عصر دانشور است بپردازند، و همچنین بررسی کنند که چگونه این اثر با بکار گرفتن صداهای مختلف در مقابل گفتمان مردسالارانه غالب، صداهای خاموش و ناشنیده زن را به گوش مخاطب می رساند. در عین حال با بررسی زبان رمان که متأثر از جنبه های مختلف حماسی، اساطیری و مذهبی است این نکته را به اثبات برسانند که دانشور چگونه توانسته شخصیت جدیدی از زن را در ادبیات داستانی ایران خلق کند که بر خلاف خواست گفتمان غالب جامعه زمان خویش هویتی مستقل برای خود یافته، از انفعال خارج شده و به عنوان زنی کنش گر وارد اجتماع شود.
مقایسه مرثیه در ادب فارسی و عربی با تکیه بر دو مرثیه فرخی و بحتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
215 - 236
حوزه های تخصصی:
مرثیه که قدمتی به اندازه انسان و تاریخ او دارد، انواع متفاوتی را در بر می گیرد همچون مراثی شخصی، رسمی و مذهبی. ارزش عاطفی هر یک از انواع مرثیه با توجه به جهت گیری و مخاطب آن متفاوت است. در این نوشتار به بررسی دو مرثیه می پردازیم که هرچند در شمار مراثی رسمی می گنجد اما از تأثیرگذاری خاصی برخوردار هستند. فرخی و بحتری در سوگ سلطان محمود و متوکل ، خلیفه عباسی، دو مرثیه سروده اند. این دو مرثیه از حیث زبان، موسیقی، عاطفه و محتوا حاوی نکات قابل توجهی است که از یک سو بیانگر انگیزه گویندگان و از سویی بیانگر نگرش آن ها در مواجهه با پدیده مرگ است. توجه به موسیقی کلام و انطباق آن با فضای شعر، حضور کم رنگ مسائل اندیشگانی، زبان روان و دور از ابهام و حضور صور خیال ساده، برخی از شباهت های دو مرثیه است. از مهم ترین تفاوت های دو مرثیه نیز می توان به انگیزه متفاوت گویندگان در سرودن مرثیه، عاطفه غالب و میزان اثربخشی مرثیه اشاره کرد.
بررسی تطبیقی ساختار موسیقایی شعر کودک عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
511 - 537
حوزه های تخصصی:
امروزه ادبیات و شعر کودک و جایگاه آن در مجموعه موضوعات ادبی، توجه بسیاری از ادیبان و اهل فن در این حوزه را به خود جلب نموده است. ایجاد لذت از نثر یا نظم، مقدمه ایجاد ارتباط شاعر یا نویسنده با کودک است. در این میان، شعر به دلیل ساختار موسیقایی و آهنگین بودن و ایجاد لذت شنیداری، برای کودکان دارای جذابیتی وافر است. شعر کودک با بهره مندی از زبان، ساختار، وزن و درون مایه از جایگاه ویژه ای برخوردار است و همانند انواع دیگر ادبی دارای مؤلفه های ساختاری مشخصی است که آن را از شعر بزرگسال متمایز ساخته است. در این مقاله، به منظور مقایسه کیفی، ضمن تحلیل مهم ترین مؤلفه های آن، جایگاه موسیقیِ شعر کودک در راستای شکل گیری زبان شعر کودکانه مورد تبیین قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد، ساختار موسیقایی شعر کودک به عنوان یکی از مؤلفه های مهم زبانی، به واسطه حضور عینی و ملموس خود نقش زیادی در انتقال محتوای شعری به مخاطب کودک داشته و این امر در نهایت می تواند عامل پیوندی میان کودک و متن شعری باشد.
تحلیل عنصر عاطفه در مجموعه «تحیّر» برقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر مجموعه ای به هم پیوسته از عناصر عاطفه، موسیقی، شکل، تخیّل و زبان است. عاطفه یکی از مهم ترین عناصرشعری است که احساسات درونی مثل شادی، غم، عشق، نفرت، کینه، شکایت و... را بیان می کند. یکی از روش های تحلیل شعر، تحلیل عناصر آن در ارتباط با یکدیگر است که به وسیله آن می توان میزان موفقیت شاعر را در انتقال عواطف درونی وی سنجید. برقعی یکی از شاعران آیینی معاصر است که تاکنون آثار مختلفی مانند طوفان واژه ها، قبله مایل به تو، رقعه، حدود ساعت سه، تحیّر و... را به چاپ رسانده است. «تحیّر» مجموعه اشعار علوی وی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی(ع) از ولادت تا شهادت در شانزده بخش به نظم کشیده شده است. پژوهش حاضر با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی، ارتباط عنصر عاطفه را با سایر اجزای شعر در مجموعه تحیّر سروده برقعی مورد تحلیل قرار داده است تا به این سؤالات پاسخ دهد: عنصر عاطفه در مجموعه تحیر چگونه بازتاب یافته است؟ ارتباط بین عنصر عاطفه و سایر اجزای شعری به چه صورت نمایان شده است؟ آیا برقعی در انتقال عواطف خود موفق عمل کرده است؟ نتایج نشان می دهد که عاطفه شعری در ارتباط با موسیقی، تخیل و زبان جلوه گر شده است. شاعر حالات عاطفی خود را در مجموعه ای از عناصر شعری هماهنگ با احساسات درونی خویش بیان کرده است که باعث شکل گیری عاطفه ای عمیق در مخاطب و سبب انسجام شعر وی شده و او را در انتقال عاطفه ای هماهنگ، موفق ساخته است.
تاثیر پیش سقراطیان بر تفسیر هایدگر متأخر از ماهیت زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همکلامی با متفکران پیش ازسقراطی و تأمل در اقوال به جای مانده از ایشان تأثیر فراوانی بر اندیشه ی هایدگر گذاشته است. هایدگر در بحث از حقیقت زبان به تجربه ی یونانیان از لوگوس بمنزله ی ذات زبان، نظر دارد. لوگوس که مقام جمعِ نسب و روابط است، همچون فعلی است که سبب ظهور هر آنچه هست می گردد. در کلام متفکران یونانی ظهور موجودات بر آمده از لوگوس است و اندیشیدن نیز گوش سپردن به کلام آن. در ابتدای این مقاله نسبت میان هایدگر و پیش از سقراطیان و دلیل اهمیت ایشان به اجمال بررسی و سپس حقیقت زبان در اندیشه ی هایدگر متأخر با نظر به مفهوم لوگوس شرح داده می شود.تاثیرپذیری هایدگر از متفکران پیش از سقراطی در موضوع زبان، در دو سطح قابل تحلیل است؛ مرحله اول توجه به لوگوس در اندیشه آنان و مرتبه بعد نسبت میان لوگوس با وجود که البته مرتبه دوم در ضون مرحله اول مستتر بوده و از آن حاصل آمده است.
تبیین سازوکارهای زبانی «فراراوی» در گفتمان عرفانی مثنوی با رویکرد تحلیل گفتمان روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
قدرت از طریق مدلی زبان شناختی، دلالت های نهفته ای را که در پس روابط جانشینی، همنشینی و درون نشانه ای شکل می گیرد، بازتعریف می کند. بررسی سازوکارهای زبانی متون مقدس، فلسفی و عرفانی نشان می دهد که قدرت الهی با نفوذ در ساختارهای زبانی گفتمان و تأثیرگذاری بر آن، تسلط فراراوی را در متن بازنمایی می کند. با توجه به اینکه مثنوی مولانا، از کلان روایت های عرفانی است، مسأله اصلی این است که چگونه ایدئولوژی قدرت الهی در گفتمان عرفانی، ساختارهای زبانی و نوع روایتگری انواع راوی را در آن مفصل بندی می کند و خود به یک فراراوی تبدیل می شود. از این روی، در مقاله حاضر پس از تبیین ارتباط بین زبان گفتمان و روایت با رویکرد گفتمان روایی، تأثیر باورمندی به قدرت الهی بر ساختار زبانی گفتمان و شیوه روایتگری انواع راوی در مثنوی، واکاوی شده است. نتیجه حاکی از آن است که در گفتمان عرفانی مولانا ایدئولوژی قدرت الهی، همانند فراراویی مسلط از بیرون قصه، بر روی ساختار زبان گفتمان و ذهن راوی تأثیر می گذارد که در این حالت مؤلف- راوی درون متن بزرگتر هستی قرار گرفته است و فراراوی/ خداوند با او یکی شده و او از زبان فراراوی می نویسد. همچنین، قدرت الهی با شگردهایی چون: گزینش های زبانی، چشم اندازِ غیرقابل دسترس بودن فرامن و نحوه کانونی سازی ثابت و چندگانه، از درون روایت سبک ذهن راویان نسبت به فراراوی/ خداوند را سامان می بخشد و از این طریق، ایدئولوژی پنهان در ساختارهای زبانی گفتمان حاکم بر ذهن نویسنده را بازنمایی می کند و درنهایت مانند صدایی فراتر از همه صداها اجزای گفتمان عرفانی را تحت سیطره خویش نگه می دارد.
بررسی رگه های کانتی در تفکر ویتگنشتاین اول و دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
1 - 19
حوزه های تخصصی:
علی رغم فعالیت فلسفی ویتگنشتاین در بریتانیا و تعلق فکری وی به فلسفه تحلیلی، عناصر غیرتحلیلی نیز در افکار وی وجود دارد که این عناصر ریشه در تفکر آلمانی، به ویژه فلسفه انتقادی کانت دارد. پس می توان عناصری از افکار کانت را در فلسفه ویتگنشتاین دید. نوشته حاضر با تمرکز بر این عناصر و رگه های کانتی در اندیشه ویتگنشتاین از قبیل: نقد مابعدالطبیعه، ترسیم حدود حس و تجربه، تمایز میان گفتنی و شناختنی/ نشان دادنی، استعلایی دانستن منطق و اخلاق، مسئله علم و فلسفه و رد زبان خصوصی نشان می دهد که اولا،ً این عناصر و رگه ها نه تنها در رساله بلکه در پژوهش های فلسفی نیز قابل ملاحظه اند. ثانیاً، میان مفسرین ویتگنشتاین در این زمینه اختلاف نظر هایی وجود دارد. به عنوان مثال پیتر هکر با خوانش استعلایی رساله و پژوهش های فلسفی مخالف است و معتقد است براهینی که ویتگنشتاین ارائه می دهد نمی تواند صفت استعلایی به خود بگیرد و به طور کلی، کانت و ویتگنشتاین برداشت یکسانی از براهین استعلایی نداشتند. سرانجام با ملاحظه و بررسی مباحث مذکور، این پرسش مطرح می شود که آیا می توانیم وجود رگه های کانتی مشترک در رساله و پژوهش های فلسفی را دلیلی بر وحدت اندیشه ویتگنشتاین لحاظ کنیم. در این خصوص نیز میان مفسرین ویتگنشتاین همواره تردید هایی وجود دارد.
انسان به مثابه رخداد خرد- زبان؛ تفسیری ارسطویی- هایدگری از داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
169 - 192
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظه ی آن درزمینه آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازه ای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس می انگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده را مطرح می نماید. اگرچه رأی ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقع شده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرائت های تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقاله ی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار می دهد. به اعتقاد این پژوهش تأکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یک سو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابه هستنده زبان مند از سوی دیگر، می تواند ما را به سوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یک سره متفاوت اند و نه کاملاً متشابه. این دو مفهوم می توانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد به وضوح به چشم می آید. ذات انسانی چیزی نیست مگر هم صدایی خرد و زبان.