مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
زبان
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی شاخص ها و استانداردهای شعر کودک ونوجوان در حوزه انقلاب اسلامی، دفاع مقدس پرداخته است. عناصر اصلی شعر کودک، موضوع، تخیل و فانتزی، زبان، اندیشه و ... است که این پژوهش برای تبیین استانداردهای این عناصر در اشعار کودک ونوجوان جنگ است. نتایج نشان داد که شعر کودک ونوجوان باید زبانی ساده و طبیعی داشته باشد. استفاده از زبان محاوره ای در شعر کودکان ممنوع است؛ زیرا کودکی که در حال یادگیری زبان ادبی است، دچار دوگانگی زبان محاوره و ادبی می شود. شاعر کودک باید از تصاویر و آرایه هایی استفاده کند که برای کودک آشنا و قابل درک باشد و در عین سادگی باید متناسب با تجربه زیسته کودکان ونوجوانان باشد. عدم طرح حوادث بنیادین و پرجاذبه در اشعار روایی دفاع مقدس سبب شده است تا خوانندگان نتوانند رابطه حسی مناسبی با این گونه آثار پیدا کنند و لاجرم درصد خوانندگان آثار دفاع مقدس بسیار کمتر از دیگر شاخه های ادبیات کودک باشد.
آسیب شناسی روایت ذهنی در دو داستان آل احمد (مورد مطالعاتی: «بچّه مردم» و «شوهر آمریکایی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۷۶
63 - 90
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، تحلیل روایت ذهنی در دو داستان کوتاه «بچه مردم» و «شوهر آمریکایی» از جلال آل احمد است. در بخش نخست، به طرح مباحثی نظری درباره روایت ذهنی و شرایط تحقّق آن پرداخته ایم تا نشان دهیم این گونه روایت، به صورت توأمان در صورت و محتوا، یا در نظام زیبایی شناسی و معرفت شناسی است که محقّق می شود. نویسنده آگاه برای خلق روایت ذهنی والا، «زبان» روایت و پنج مؤلّفه«زمان»، «مکان»، «پیرنگ»، «صدای راوی» و «شخصیت» را در ساخت و پرداختی مدرنیستی و ذهنی عرضه می کند و کیفیت پردازش این مؤلّفه ها است که لایه های متکثّر معنایی و معرفتی را تولید می کند و دوری از جزمیت های پیشامدرن را رقم می زند. آل احمد از جمله نخستین نویسندگان ایرانی بود که کوشید روایت ذهنی را در داستان فارسی محقّق کند و در برخی از آثارش به این نوع روایت روی آورد. در پژوهش حاضر، با توجّه به چارچوب نظری فوق، نخستین و آخرین تلاش آل احمد را در این حوزه، در داستان های بچه مردم(1327) و شوهر آمریکایی(1350)، بررسی و تحلیل کرده ایم تا میزان توفیق او را در عرضه زیبایی شناسی نوین روایت ذهنی نشان دهیم و نیز میزان سازگاری مبانی اندیشه او را با معرفت شناسی این گونه روایت معلوم کنیم.
امکانات نظری رویکرد زبان شناختی معتزله در دفاع از امر معقول
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
63 - 91
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نظریه زبان شناختی معتزله بررسی شده و چگونگی استخراج امر معقول در محدوده های زبان از نظر معتزله مورد پژوهش قرار می گیرد. سؤال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه رویکرد عقلانی معتزله تا چه اندازه توانایی مقاومت در برابر نقدهای حاصل از چرخش زبان شناختی و نظریه های پسامدرن را دارد؟ با استفاده از روش «استنتاج بر اساس بهترین تبیین» یافته های این پژوهش نشان می دهد معتزله صورتی از قرینه گرایی را ارائه داده است که به دلیل نوع تعریف عقل (عقل سلیم و متعارف) و ابتنای آن بر زبان و قرارداهای وضعی اش به شکلی بالقوه و بالفعل توانایی پاسخگویی و رفع نقدهای مندرج در نظریه های چرخش زبان شناختی و پسامدرن بر قرینه گرایی را دارد. همچنین سازمان روش استدلال در مکتب معتزله به شکلی است که می تواند راهکاری برای دفاع از امر معقول در دوران پسامدرن را مهیّا سازد. در این پژوهش با رویکری عقلی – فلسفی تلاش می شود داده هایی که بر اساس روش کتابخانه ای جمع آوری شده اند به شیوه ای توصیفی – تحلیلی و با استفاده از روش استنتاج به بهترین تبیین به نتیجه برسند.
تحقیق و تتبع در ترجمه اوستا و فرهنگ ایران باستان ابراهیم پورداوود(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ابراهیم پورداوود از بزرگ ترین و شاخص ترین پژوهشگران فرهنگ ایران باستان (فرهنگ مزدیسنا) بود که تمام عمر خویش را در این راه گذاشت و تاریخ و فرهنگ ایران باستان را که در روزگاران دور در زیر خاک فراموشی مدفون شده بود نمایان ساخت. وی در نشر فرهنگ، زبان و ادبیات پیش از اسلام، اشتیاق نشان داد. در آن زمان که دانش ایران شناسی در اختیار دانشمندان بیگانه بود، این کار بزرگی بود که پورداوود پس از قرن ها توانست فرهنگ ایران باستان را دوباره زنده کند و به زبان شناسی چهره علمی ببخشد. هدف از این پژوهش علاوه بر معرفی شخصیت و آرای پورداوود، تحقیق و تتبع در ترجمه اوستا و فرهنگ ایران باستان است. پرسش محوری و بنیادین در این پژوهش عبارت است از: هدف استاد پورداوود از ترجمه اوستا و تألیف کتاب فرهنگ ایران باستان چه بوده است؟ به نظر می رسد هدف استاد شناساندن ایران باستان به فرزندان کنونی این سرزمین است و برانگیختن مهر و علاقه ای نسبت به این مرزوبوم؛ و به یاد پارینه، به آبادانی این دیار کوشیدن است. این پژوهش در زمره پژوهش های توصیفی تحلیلی است و روش تدوین آن با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای است.
«صمت و خاموشی از دیدگاه عرفا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیر و سلوک دارای ارکان ، آداب و احوالی است . یکی از ارکان سلوک را صمت و سکوت دانسته اند . در قرآن و احادیث همیشه سکوت به عنوان یک ارزش و یک نشانه والا مطرح گردیده است . در متون منثور و منظوم عرفانی نیز سکوت و خاموشی از شرایط خلوت و از ابزارهای رسیدن به کمالات عرفانی است و دارای فواید و نتایجی است ؛ برخی از عرفا اصل طریقت را سکوت دانسته اند ؛ از آنجا که خاموشی دارای انواع و گونه هایی است و درباره سکوت صوفیان نظریات و عقاید گوناگونی وجود دارد، به گونه ای که برخی خاموشی را ترجیح نهاده و برخی گفتار را ، این مقاله بر آن است تا حد مقدور ، نخست به تحلیل مفهوم صمت و خاموشی در قرآن و احادیث و امهات متون عرفانی و سپس به مثنوی معنوی به عنوان یکی از این آثار که سکوت و خاموشی عرفانی در آن بازتاب و جلوه خاصی دارد بپردازد .
بررسی مبانی و سازو کارهای استعاره در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان - شناخت خالق هستی- مناسبترین و کوتاه ترین راه ممکن برای وصول به حق است. پدیده ای نافذ، پرجذبه و مبهم که حالات در واقع تغیراتی را سبب می شود که از نگاه دیگران سؤال برانگیز است. این تحولات آنچنان موثر و مداوم است که زبان و کلام عارف نیز از آن تاثیر می پذیرد و در وجوه مختلف از زبان عمومی دور می شودو البته این بیگانگی لذت بخش را بیش از همه مدیون به کارگیری استعاره است. استعاره را می توان از مهم ترین عوامل ابهام سازی در متون عرفانی دانست؛ لفظی که در معنای اصلی خود به کار نرفته است و بالتبع می تواند برداشت های چندگانه ای به ذهن پویای خواننده القا کند. اما براستی استعاره در متون عرفانی چه کارکردی دارد و عرفا چگونه از آن در کلام خود بهره گرفته اند؟ در مقاله حاضر نگارنده سعی دارد جایگاه این آرایه و شیوه به کارگیری آن را در زبان و متون عرفانی مورد بررسی و نقد قرار دهد و به نقش آن در این متون و اصول و کاربرد این شیوه ی بیانی در این گونه آثار بپردازد
تحلیل انتقادی گفتمان عرفانی در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان امروزه یکی از موضوعات برجسته جوامع گوناگون محسوب می شود،اهمیت آن تا جایی است که جهان بینی های سیاسی، فلسفی و اجتماعی، همه را درگیر خود می سازد.
زبان شناسان در دوره اخیر کوشیده اند گفتمان را مولفّه ای زبان شناسانه معرفی کنند تا از این راه به ژرفای مطالب پنهان در هر گفتمان راه جویند.
گفتمان را بن مایه هایی همچون قدرت، جهان بینی،ادبیات و زبان شکل می بخشد. در گفتمان عرفانی، به ویژه حافظ برای «حاشیه رانی غیری» و «برجسته سازی خودی» می کوشد تا جای ارزش های مزورّانه با ضدارزش های صادقانه جابه جا کند تا بتواند نقاب تزویر و ریا را از چهره «غیری» بدرد. «غیری» از دیدگاه او عبارتنداز: مفتی، فقیه، واعظ، زاهد، قاضی شرع، محتسب، صوفی ریاکار بی صفا. پیش از حافط، خیام کوشیده بود با دیدگاهی فلسفی و زبانی خشک در برابر گروه بالا بایستد و سعدی با زبانی ملایم و خیرخواهانه پرده از چهره ریاکاران بردارد ولی حافظ که مردی عارف و رند است با زبانی طنزآمیز و حتی گاه بسیار تلخ از چهره های منافقان تزویرکار پرده برمی دارد.
این مقاله می کوشد تا از راه تحلیل و توصیف متن عرفانی چند غزل حافظ از دیدگاه زبان شناسی اقدام کند.
مقایسه، بررسی و تحلیل دو نامه از قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی با تأکید بر نظریه زبان شناسی اجتماعی راجر فالر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، مقایسه، بحث، بررسی و تحلیل ویژگی های زبانی و جامعه شناختی، دو نامه یکی از قائم مقام فراهانی، با موضوعی بین دولتی و دیگری از امیر نظام گروسی، با موضوع مشکلات داخلی کشور، است. از آن جا که این نامه ها در چارچوب نظام ارتباطی قابل بررسی اند، آن ها را با نظریه ارتباطی یاکوبسن سنجیده ایم و از لحاظ پیوند زبان با آگاهی و جامعه، از نظریه راجر فالر که در یک نگاه اجمالی رهیافتی نقادانه برای تحلیل متون ادبی با بهره گیری از داده های دانش زبان شناسی است، استفاده کرده ایم. در این نوشته، نامه ها از جهات مختلفی با هم سنجیده شده و برخی از مشابهت ها و مغایرت های آن ها، توضیح داده شده است. اطلاعات مربوط به موضوع مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای به دست آمده و روش تحلیل این داده ها کیفی و تحلیلی بوده است. کوشیده ایم داده های تحلیل شده را در چارچوبی مشخص و زیر عنوان هایی معین قرار دهیم تا دسترسی به آن ها آسان تر صورت پذیرد. هدف از این بررسی نشان دادن طرز نگارش منشآت عصر قاجاریه و چگونگی محتوای اجتماعی و سیاسی آن ها بوده است. مهم ترین دستاورد نویسندگان این بوده است که طرز نگاه این دو نویسنده، که البته خود تابعی از طرز نگاه حکومت به مسایل داخلی و جهانی است، بر زبان آنان اثر گذاشته و سبب اختلاف آن دو شده است.
زبان، ابزار بازنمود مؤلفه های پست مدرنیسم در اسفار کاتبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگی های متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستان های پست مدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایت های متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل می شود. ولی آغاز و انجام آن ها در ابهام است. این رمان با روایتی آغاز می گردد که در پایان بندی از آن خبری نیست. تناقض و ناسازگاری اجزا هم در آن کم نیست. بنابراین مخاطب آن باید قصه خوان، قصه دان و دارای جهان بینی پست مدرن باشد تا بتواند اجزای پراکنده آن را با هم جفت و جور کند. امّا تمام این ویژگی ها تنها از طریق زبان به مخاطب انتقال می یابد. زبانی که خود با دشواری هایی همراه است. شفاف نیست و مرزهای در زمانی و هم زمانی در آن مخدوش است. زبانی که می خواهد هم بیانگر واقعیت و هم ابزار بیان رویدادهای رؤیاگونه، خواب، کابوس، اسطوره، نماد، توهم و تخیل باشد. به هر روی اطلاعات مربوط به این مقاله به شیوه کتابخانه ای فراهم آمده و سپس با بهره گیری از روش تحلیلی، توصیف شده است. حاصل کار این است که در مجموع، نویسنده می خواهد با اشارت های بینامتنی بسیارش به مسایل اساطیری، تاریخی، فردی و اجتماعی و روان شناختی، خواننده را به خود آورد تا دریابد که در نهایت، در صحنه زندگی تنهاست و از تاریخ سرزمین او تنها صدای استبداد و ستم به گوش می رسد و همواره کاتبان این اسفار، تاریخ را مطابق خواست «قدرت» و در غیاب مردم ستمدیده نوشته اند.
زبان و مسئله تفسیر در آرای روشنفکریِ عبدالکریم سروش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
روشنفکری دینی پس از انقلاب، با چرخش هایی به سمت برخی از مکاتب فلسفی اروپایی، نظیر فلسفه تحلیلی، آرای روشنفکری خود را بر مبنای آن ها تنظیم کردند. اگرچه بحث اصلی آن ها، توجه به مقولات دینی نظیر «معرفت دینی»، «فقه پویا» و در بُعد سیاسی «حکومت دینی» بود، نگرش برون دینی آن ها و در رأسشان عبدالکریم سروش، مبتنی بر آن مکاتب بود. دو مقوله زبان و مسئله تفسیر، از مؤلفه های مهم این نگاه برون دینی است. پژوهش حاضر، با هدف شناخت این دو مؤلفه در آرای روشنفکری سروش، بر اساس آنچه در اندیشه فلاسفه ای چون ویتگنشتاین و گادامر مطرح شده است به این پرسش می پردازد که زبان و مسئله تفسیر، در اندیشه ویتگنشتاین و گادامر، چه بازتابی در آرای روشنفکری سروش داشتند؟ سروش با استفاده از مؤلفه ای فلسفی زبان و تفسیر، در آرای روشنفکری خود به بازتعریف نسبت عقل و دین توجه کرده و در تفسیر متون مقدس و نیز مبانی دینی از دستاوردهای نوین تفسیری بهره می گیرد و مقولات سه گانه «معرفت دینی»، «فقه پویا» و «حکومت دموکراتیک دینی» را عرضه می کند و می توان گفت این کار را با نوعی «دیالوگ» میان مبانی معرفت دینی و دو مقوله «زبان» و «تفسیر» انجام می دهد.
بررسی ویژگی های طنز مجموعۀ پویانمای «دیرین دیرین» با استفاده از نظریۀ عمومی طنز کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه پویانمای «دیرین دیرین» یکی از موفق ترین مجموعه های پویانمای طنز بزرگسال است که به موضوعات مختلف جامعه نگاهی انتقادی دارد و مخاطبان فراوانی جذب کرده است. در این مقاله، نگارندگان در پی تحلیل عوامل طنزآفرین در این پویانما بوده اند. تحلیل حاضر با استفاده از نظریه عمومی طنز کلامی انجام شده است. این نظریه طنز را با استفاده از شش منبع: دانش تقابل انگاره ها، شگرد منطقی، هدف، موقعیت، شیوه روایت، و زبان بررسی می کند. به این منظور، 65 قسمت از این مجموعه به صورت گزینشی انتخاب و براساس نظریه عمومی طنز کلامی تحلیل شده است. براساس نتایج به دست آمده در قسمت های بررسی شده، منابع تقابل انگاره (میانگین 27/2%)، شگرد منطقی (میانگین 61/2%)، شیوه روایت، و زبان در تمام قسمت ها یافت شد و در بخش موقعیت 75 درصد از قسمت های تحلیل شده دارای موقعیتی بودند که خود خالق طنز بوده است. در بخش منبع دانش، 23 قسمت دارای هدف انتقادی و 43 قسمت دارای هدف آموزشی برآورد شد. براساس یافته های این تحقیق، منابع دانش تقابل انگاره ها، شگرد منطقی، و زبان مهم ترین عوامل خلق طنز در این مجموعه محسوب می شوند.
کاربست های مشروع زبان در تفسیر قانون مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به تأثیرات زبان در قانون ذیل مراحل تقنین، اجرا و تفسیر یک متن قضایی می تواند یکی از عوامل رشد هر نظام حقوقی تلقی شود؛ امر مهمی که در نظام حقوقی ما به غفلت و اجمال برگزار شده است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای به کشف کاربردهای زبان در قانون پرداخته است. فرضیه اثبات شده نشان می دهد رابطه معناداری میان زبان شناسی قانون مدرن در توجه به متن، قصد و زمینه اجتماعی فهم قانون وجود دارد که می تواند به صورت استدلال ورزی غایت نگر به قراین منضبط، ارزش های اخلاقی نظام مند، پیامدگرایی و ابهام مشروع در تفسیر دست مایه قوانین آیین دادرسی یا قوانین آیین نامه داخلی پارلمان صورت بگیرد تا ارتقای حاکمیت عینی و عملی قانون را محقق کند.
جایگاه زبان در علم مدنی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
119 - 144
حوزه های تخصصی:
پس از تحول زبان شناسی فلسفی در قرن بیستم و پیدایش و تکامل مکاتب فلسفه تحلیل زبانی، نظریات علوم اجتماعی نیز در ارتباط با «زبان» مطرح شده و با نظر به وجه نمادین معانی زبانی، به عنوان نظریه فرهنگی نیز شناخته می شوند. با این حال، ابونصر فارابی از یکسو علم مدنی را به مثابه یک نظریه اجتماعی که درباره مُدن و اُمَم است، تعریف کرده و از سوی دیگر در بخش علم اللسان کتاب احصاء العلوم و با تفصیل بیشتری در کتاب الحروف، مخصوصاً در فصل دوم، امَم و مُدن را در پیوند با زبان و تکامل صناعات زبانی توضیح می دهد. مسئله تحقیق پیش رو، تحلیل نسبت زبان، امت و مدینه در فلسفه فارابی است. در این مقاله، نخست توضیح فارابی درباره علم مدنی و ویژگی مدن و امم از نظر او بیان گردیده و سپس به تحلیل نسبت میان زبان، امم و مدن در نظر فارابی پرداخته شده است. ماحصل تحقیق آن است که فارابی، تکامل امم را با تکامل صناعات زبانی پیوند زده و در مرحله ای از تکامل صناعات زبانی، بر رابطه فلسفه و دین تأکید می کند. به تبع این تفسیر، او از لفظ ملت به جای امت بهره می گیرد. نکته دیگر اینکه فارابی علی رغم پذیرش رابطه زبان و امت، به جهت تکیه بر ارتباط ملت و فلسفه، در نظام فکری خود گرفتار نسبی گرایی زبان شناختی نشده است.
بررسی اسطوره ای نگهبانان و سه پاس شاهنامه فردوسی و انعکاس آن در سنگ برجسته های تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
388 - 410
حوزه های تخصصی:
جهان نگری انسان باورمند به دیدگاه دو بنی، او را ملزم می سازد که در جبهه نیکی با تجاوزهای دیوان و اهریمنان نبرد کند و با چشم و گوش و زبان، هوشمندانه از حدود داشته های خویش حراست و نگاهبانی کند. پژوهش حاضر به موضوع نگاهبانی و پاسداشت پدیده ها و عناصر قدسی پرداخته است که بر پایه زیربنای فکری ایران باستان و باورمندی های نظام هستی شناسی کهن، به دو بن ناساز و متضاد اهریمنی و هرمزدی بخش شده اند. نگاهبانی با چشم و گوش و هوش سخت در پیوند است. در این پژوهش، نگاهبانانی از عوالم ملکوت و امشاسپندان و ایزدان در آیین کهن ایران معرفی شده است و جلوه های آن در شاهنامه فردوسی استخراج و ثبت گردیده است. همچنین سه پاس (پاسبان) مهم هستی انسان (چشم، گوش و زبان) از دیدگاه فردوسی، با نگاهبانان ماورایی همراه با شرح خویشکاری ویژه آنان در متون پهلوی و اوستا با شاهنامه برابر شده و به سنجش درآمده است. مطالعه حاضر به صورت روش تحلیلی-توصیفی و به شکل هرمنوتیک و تفسیری پرداخته شده است. در روند مطالعات و بررسی های انجام شده، این برآیند حاصل گردید که در ساحت مینوی، فرشتگان و ایزدان به امر نگاهداشت آیین هرمزدی می پردازند و خویشکاری آنان حراست از آفریدگان اهورمزدا در تقابل با اهریمن است. در ساحت مادی نیز، انسان ها، جانوران، اشیاء و عناصر طبیعت، به شیوه ای هم راستا و هم بنیان به نگاهبانی از جبهه نیکی اختصاص یافته اند و در شاهنامه فردوسی در خلال داستان ها به آن ها اشاره شده است. اهداف پژوهش:بررسی و واکاوی اسطوره ای «سه پاس چشم و گوش و زبان» در شاهنامه فردوسی و سنگ برجسته های تخت جمشید.شناسایی و کشف مفاهیم هم خویشکار نگاهبانی در شاهنامه و منابع آن.سؤالات پژوهش:جایگاه عناصر اسطوره ای نگهبانان و سه پاس (چشم، گوش و زبان) در نگاهداشت آیین هرمزدی در تقابل با اهریمن در شاهنامه فردوسی و سنگ برجسته های تخت جمشید چگونه بوده است؟مفاهیم هم خویشکار نگاهبانی در شاهنامه و منابع آن کدام اند؟
تقابل های فرهنگیِ نمادین در نمایشنامه ی «از پشت شیشه ها» اثر اکبر رادی با تکیه بر آرای ویلیام بی من(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار اکبر رادی زبان نقشی بنیانی ایفا می کند. بنابراین، بررسی های زبان بنیاد می تواند ما را در درک کنش دراماتیک آن ها یاری دهد. در این مقاله، نمایشنامه ی از پشت شیشه ها از منظری زبان شناسانه و با استفاده از نظرات ویلیام بی من بررسی شده است. ویلیام بی من، مردم شناس امریکایی، زبان را ابزار اعمال قدرت و نشانگر منزلت متفاوت افراد در تعایلات اجتماعی می داند. وی هر کنش را، صرف نظر از ارزش اخلاقی، یا بار ضداخلاقی آن، از منظر نقش ارتباطی بررسی می کند. کتاب او، زبان، منزلت و قدرت در ایران هم می تواند الگویی مناسب در خلق درام زبان محور باشد و هم می تواند در تحلیل رفتار پرسوناژهای ایرانی به کار آید. بررسی از پشت شیشه ها به کمک نظریات بی من نشان می دهد که بر فضای حاکم بر گفتمان دو زوج نمایش و همین طور فضای حاکم بر گفتمان هر یک از زوج ها، نوعی درهم آمیزی قطب های درونی-بیرونی و سلسله مراتبی حاکم است. در طول سی سال رفت وآمد خانوادگی باید به شکلی فزاینده شاهد شکل گیری و گسترش رابطه ی صمیمانه بین دو زوج باشیم، اما درجازدن یک زوج و ارتقا اقتصادی و اجتماعی زوج دوم، همچنین، حاکمیتِ موقعیت «میزبان-میهمان» مانع از این امر می شود و همواره رابطه ای سلسله مراتبی را بین دو زوج شاهدیم. همین رابطه ی سلسله مراتبی را بین زوج های زن-شوهری نیز می بینیم.
نگاهی به کتاب فرهنگ های فارسی فرهنگ های فارسی، علی اشرف صادقی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن، 1400.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و زبان شناسی دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
369 - 383
حوزه های تخصصی:
زبان به مثابه موجودی زنده که در بستر زمان حیات دارد از اجزایی تشکیل شده است. یکی از مهم ترین اجزای زبان واژگان آن هستند. یک واژه در برهه ای از زمان متولد می شود، مدتی کوتاه یا طولانی در قالب زبان می زید و سپس از دایره واژگان زنده زبان خارج می شود. واژه ای که از نوشته ها و محاوره های یک زبان کنار گذاشته می شود رفته رفته برای مردم عادی ناآشنا می گردد اما برای پژوهشگر زبان هر واژه ای که در طول تاریخ یک زبان وجود داشته ارزش پژوهشی خود را دارد، حتی اگر دیگر کاربردی نداشته باشد. یکی از منابعی که واژگان هر دوره را در خود حفظ می کند فرهنگ های واژگانی یا فرهنگ های لغت هستند. سامعی در تعریف فرهنگ های واژگانی می گوید: «فرهنگ مجموعه ای از واژگان یک زبان است به همراه اطلاعاتی درباره هریک از آن ها. این مجموعه می تواند داعیه دربرگیری تمام واژگان یک زبان را داشته باشد، و یا به انتخابی از میان واژگان دست زند و تنها به بخش خاصی از واژه های آن زبان محدود شود. در کار تهیه فرهنگ عمومی فرهنگ نویس می تواند میان دو قطب نوسان کند: جست وجوی بیشترین حد ممکن واژه هایی که در گفتار و نوشتار اهل آن زبان وجود دارد، و یا ثبت کمترین حد ممکن واژه های بسیار متداول که برای ایجاد ارتباط ضروری هستند و میان تمام گویندگان یک گونه زبانی مشترک اند» (سامعی، 1398: 3).
زبانمندی، صرفِ به بیان درآوردنِ تجربه ها نیست؛ (نسبت زبان و فهم نزد گادامر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
89 - 107
حوزه های تخصصی:
کانون بحث هرمنوتیک فلسفیِ گادامر مسئله فهم و به نحو دقیق تر، نحوۀ رخدادِ فهم در مواجهۀ ما با جهان همچون یک «متن» است. گادامر درصدد پدیدارشناسیِ فهم، بیان شرایطِ امکانِ فهم و چگونگیِ رخ دادنِ آن است. ادعای تحریک برانگیز او این است که «هرگونه» مواجهۀ ما با جهان، که از آن به فهم (یا تفسیر) تعبیر می کنیم، با وساطت زبان انجام می شود. فرایند تفسیر همانا فهمِ زبانیِ ما از جهان است. جهانشمولیِ این درک زبانی از جهان تا آنجاست که حتی در مواقعی که به ظاهر زبان «تعلیق» می شود، باز برای بحث از این نارسایی ناچاریم که به خود زبان پناه ببریم. این یکی از ابعاد «رازآلودِ» زبانمندی آدمی است. بُعد دیگر به این واقعیت بازمی گردد که زبان همانند جهان هیچ گاه به طور کامل تن به «عینیت بخشی» نمی دهد و به مث5ابه یک کلِ یکپارچه به آگاهی ما داده نمی شود، چراکه خودش شرط هرگونه آگاهی و فهم است. پرسش هایی که محور بحث این نوشتار را تشکیل می دهند، بدین قرار است: آیا گادامر با تأکید بر درهم تنیدگیِ زبان و فهم (زبانمندی فهم)، صرفاً می کوشد همان ادعای دیرینه در باب نسبت زبان و تفکر را به ما یادآوری کند، یا ادعایِ بنیادی تری در ذهن دارد؟ آیا او با تمرکز بر زبانمندی ذاتیِ فهم آدمی می خواهد ناکرانمندی مرزهای زبان را به ما گوشزد کند یا بر مرزها و محدودیت های آن تأکید دارد؟ نهایتاً اینکه این ناسازگاری ظاهری در عبارات گادامر را چگونه می توان حل کرد که یک بار فهمِ زبانی و ویژگی زبانمندی را به خود انسان هنگام مواجهه با جهان نسبت می دهد و یک بار به شیوۀ پدیدارشناختی، زبان را «زبانِ خود چیزها» می داند؟ ما در طی این نوشتار، ضمن روشن نمودنِ دلالت زبان و فهم و نسبت آنها با هم نزد گادامر، کوشیده ایم به پرسش های مذکور به نحو ضمنی پاسخ دهیم با تأکید بر اینکه مقصود گادامر از زبانمندی به صرف به قالب کلمات درآوردنِ (به بیان درآوردن) تجربه ها محدود نمی شود، بلکه این امر تنها نمود بیرونی و انضمامیِ بُعد زبانمندیِ فهم ما را شامل می شود.
ایدۀ زبان اندیشه در محکمۀ ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
448 - 466
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین در کتاب تحقیقات فلسفی طیف وسیعی از نظریات کلاسیک و معاصر را در باب زبان مورد انتقاد قرار می دهد. در اینجا سعی خواهیم کرد با معرفی ای اجمالی از آنچه تحت عنوان نظریه «زبان اندیشه» (یا زبان ذهن) شناخته می شود، نشان دهیم چرا این نظریه نیز از نگاه ویتگنشتاین مردود است. برای این کار تلاش ما معطوف خواهد بود به این که از نگاه ویتگنشتاین به این پرسش ها پاسخ دهیم: اندیشه چیست و چه نسبتی با زبان دارد؟ آیا اندیشه فرایندی کاملا ذهنی است؟ آیا زبان صرفا ابزاری است برای انتقال اندیشه های ذهنی؟ آیا اندیشه بر زبان تقدم دارد یا هویتی مستقل از زبان ندارد؟ در صورت عدم استقلال اندیشه از زبان، آیا انسان ها مقدم بر یادگیری زبان، در ذهن خود واجد چیزی به نام زبان اندیشه اند؟ در نهایت سعی خواهیم کرد نشان دهیم اعتراض ویتگنشتاین به نظریه زبان اندیشه ذیل کدام دسته از اعتراضات به این نظریه قرار می گیرد و دفاع حامی زبان اندیشه چیست و این دفاع چگونه ارزیابی می شود.
تحلیل سبکی زبانی و فکری غزلهای سالک قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
199 - 216
سالک قزوینی (1201ه .ش) از شاعران دوره صفوی است. دیوان سالک شامل انواع قالب های شعر فارسی است. در این پژوهش، ضمن معرفی سالک قزوینی، سعی بر آن است که با روش تحلیلی-توصیفی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای، محور زبانی و فکری غزلیات وی را تحلیل کنیم؛ ازاین رو ابتدا در محور زبانی مشخصات ترکیبات نحوی زبان موردتوجه قرار گرفته و سپس اصول دیدگاه های فکری شاعر ارزیابی شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با توجه به اینکه سالک قزوینی از شاعران دوره سبک هندی است، به لحاظ افزایش بسامد ترکیبات کنایی عامیانه و اصطلاحات شغلی، وفور ترکیبات نو یا کم کاربرد، ترکیبات اضافی (تشبیهی، استعاری و اقترانی)، بسامد بالای واژگان دوره و نیز بسامد وابسته های عددی که از برجسته ترین مختصات زبانی غزلیات وی است، تحت تأثیر سبک عمومی دوره است؛ اما سادگی لفظ و زبان در شیوه غزل سرایی با درون مایه های عرفانی و مذهبی و نیز تخلص در بیت پایانی تمام غزل ها (1366 غزل) شعر وی را از جهت سبک شخصی ممتاز کرده است. سالک، شخصی انفسی و درون گراست و معنا و مضمون را بر لفظ پردازی ترجیح می دهد و «معنی رنگین» اشعار وی، نشأت گرفته از «خیالات درست اندیشه » اوست. علاوه بر انعکاس اندیشه های عرفانی و مذهبی در سطح فکری، یأس و ناامیدی، تیره بختی و غم و اندوه زیاد بر غزلیاتش سایه افکنده است که به نظر می رسد در کاربرد این درون مایه ها افراط کرده است.
مطالعه تطبیقی زبان از دیدگاه دریدا و ملاصدرا؛ بستری برای امکان سنجی خوانش واساز از متن قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله "زبان" و قضایای مربوط به آن یکی از پرچالش ترین جنبه های فلسفه و رویکردهای نقدی جدید در خوانش متون دینی به شمار می رود. این مسئله در رویکردهای نقدی پسامدرن و بویژه خوانش دریدایی متون که یکی از ابزارهای برخی نومعتزلیان در خوانش متن قرآنی است به علت اصالت دادن به زبان در این رویکردها، از اهمیت مضاعفی برخوردار است و باعث چالشهای بزرگی شده که از تفاوت در نوع نگاه به زبان ناشی می شود. در همین راستا، پژوهش حاضر در صدد "تبیین" دو نگاه متفاوتِ دریدا و ملاصدرا برآمده تا شرایط مرئی شدن دو رویکرد به هستی و معرفت از پنجره زبان را فراهم آورد و میزان امکان پذیری یا عدم امکان چنین خوانش هایی را با روشی تحلیلی – تطبیقی بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد با توجه به دیدگاه ملاصدرا نسبت به وجود، معرفت و زبان و قائل بودن او به نظام تشکیکی و ذومراتبی که از سه منبع معرفتی عقل، قلب و وحی حاصل شده و زبان الهی را دارای سه مرحله ابداعی، تکوینی و تشریعی دانسته و به تناسب، زبان بشری را نیز ذومراتبی می داند، دیدگاه دریدا، در هیچکدام از این سطوح زبانی قابل بررسی نیست و با توجه به عدم فراروی دریدا از روش عقلی – فلسفی، هرگز از مرحله "فعل" (در نظام معرفتی خلق و امر) بالاتر نرفته است. به همین دلیل، بکارگیری این شیوه خوانش از متن قرآنی توسط برخی نومعتزلیان، نیازمند بازنگری جدی و تحلیل انتقادی است.