مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
روش پدیدارشناختی
منبع:
روانشناسی تربیتی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۰
89 - 112
حوزههای تخصصی:
هنجار غالب ارزیابی نظام آموزشی در کشورمان در سطوح مختلف، برای موفقیت تحصیلی صرفاً نمره است. از این رو، واکاوی درک کنشگران مختلف درگیر از مفهوم موفقیت تحصیلی در کنار این نگاه ضروری است. پژوهش حاضر با روش کیفی پدیدارشناختی در پی فهمی از این مفهوم بود. روش گردآوری اطلاعات و نمونه گیری به ترتیب مصاحبه های نیمه ساختاریافته و هدفمند بود و بنابر بر قاعده رایج "اشباع نظری" در روش های کیفی، حجم نمونه با دانش آموزان، اولیاء و معلّمان تا 23 مصاحبه ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از الگوی چند مرحله ای کولایزی استفاده شد. تمامی داده های مرتبط در قالب مقولات فرعی، اصلی/کلان و محوری سازماندهی شدند. بر این اساس 61 مفهوم فرعی، 5 مقوله اصلی(دانش آموزان)، 3 مقوله (اولیاء) و 4 مقوله (معلّمان) حاصل شدند. واکاوی تجربه های زیسته این کنشگران با تضاد دیدگاه ها و برخی شباهت ها همراه بودند. «موفقیت در کنکور»، «نمره» و «شغل گزینی» از جمله شباهت ها و تأکید بر «موفقیت های چندگانه»، «جایگاه خانواده»، «تأکید صرف بر نتیجه کنکور» و «الگوی رشته تجربی» نیز حاکی از برخی تفاوت دیدگاه ها بودند. تجربه زیسته دانش آموزان در درک موفقیت تحصیلی ناظر بر موفقیت های متکثرتر، در نزد اولیاء به موفقیت های میانی تر مانند سربلندی خانواده محدود و از نظر معلمین، تقلیل موفقیت تحصیلی به نتیجه محض کنکور خاصه رشته تجربی بود. بنابر مجموع یافته ها، می توان گفت دیدگاه تقلیل گرایی موفقیت تحصیلی در نزد معلّمان بیشترین و برای دانش آموزان کمترین بود و مابین این دو، دیدگاه اولیاء به چشم می خورد. دیگر اینکه تجارب معلمین با رویه غالب نظام کنکور که صرفاً رتبه ملاک موفقیت تحصیلی است قرابت بیشتری دارد.
بررسی برنامه درسی کارورزی با رویکرد تربیت معلم فکور از منظر اساتید دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی دیدگاه اساتید کارورزی دانشگاه فرهنگیان به شیوه کیفی و روش پدیدارشناختی انجام شده است. گردآوری اطلاعات با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و در ابتدا پرسش های راهنمای مصاحبه تهیه و پس از اجرای یک نمونه، متن مصاحبه پیاده و پرسش ها مورد تجدید نظر قرار گرفت، تا داده های جمع آوری شده برای پاسخ به پرسش پژوهش از ظرفیت بیشتری برخوردار باشد. تعداد 15 نفر از اساتید به صورت هدفمند انتخاب شدند این افراد به عنوان مجری برنامه کارورزی با رویکرد معلم فکور در 4 ترم متوالی، اطلاعاتی عمیق و غنی از چگونگی اجرای برنامه و تأثیرات آن بر دانشجویان در اختیار پژوهشگر قرار دادند. هر مصاحبه بین 60 - 45 دقیقه به طول می انجامید و متن های حاصل از مصاحبه ها، با استفاده از روش کدگذاری(سه مرحله ای) تحلیل و تفسیر شد. ارتباط طولانی مدت پژوهشگر به عنوان مدرس پرسابقه تربیت معلم و مشاهدات مداوم این محیط پژوهشی، اعتبار یافته های پژوهش را مورد تایید قرار می دهد و یادداشت برداری دقیق و کدگذاری مفصل پایایی یافته ها را ممکن می سازد. یافته های پژوهش نشان داد که رویکرد برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان بر عمل تأملی و موقعیت محور تأکید دارد اما محتوا، مستلزم به کارگیری دانش ترکیبی(تربیتی موضوعی) و کاربردی است. یادگیری مبتنی بر بافت/ زمینه است و با توجه به موقعیت و تجربیات فردی، سازماندهی می شود. برنامه با به کارگیری راهبرد مشاهده تأملی، روایت نویسی، کنش پژوهی و درس پژوهی؛ گفتگوی دیالکتیکی، حل مسئله در آموزش، ارائه بازخوردهای تأملی، خودارزیابی و ارزیابی همتایان بر اساس سطوح موفقیت در ارزشیابی، توانسته بر خودآگاهی حرفه ای، عاملیت، میل به یادگیری و تغییر، ریسک پذیری برای روبرو شدن با چالش ها، تعامل حرفه ای و کاهش فاصله میان نظر و عمل دانشجویان تأثیرگذار باشد. در اجرا، برنامه با چالش های: ساختار ها ی سازمانی، قوانین و رویه های حاکم بر روابط میان دانشگاه و آموزش و پرورش، حاکمیت روش ها ی سنتی در مدارس و محدود بودن شرایط برای کسب تجربیات حرفه ای، عدم پشتیبانی علمی و حرفه ای از مجریان از سوی مراجع ذی ربط، مراکز علمی و پژوهشی متناسب با اقتضائات برنامه که موجب بازتعریف نوآوری ها در قالب تجربیات پیشین روبرو بوده است.
واکاوی تجارب زیسته زنان از ابتلا به کرونا: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ماه های اخیر، در مقیاس جهانی پاندمی کووید 19 امنیت هستی شناختی کنشگران اجتماعی را در میادین مختلف تهدید می کند. این امر باعث ایجاد اضطراب و استرس در گروه های مختلف بالاخص زنان شده است. پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته زنان استان خوزستان از ابتلا به کرونا با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شده است. به این منظور با 22 نفر از زنان ساکن استان خوزستان، مصاحبه هایی نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد و برای گزینش آن ها روش نمونه گیری هدفمند به کار گرفته شد. پس از تجزیه و تحلیل یافته ها 10 مضمون به دست آمد. این مضامین تجربه زیسته زنان مبتلا به کرونا را در سه سنخ اجتماعی، شغلی، خانوادگی و روانی نمایان می سازد. استیگما یا داغ ننگ، فاصله گذاری اجتماعی، کرونا هراسی، هراس از مرگ، سوگ ابراز نیافته، فقدان ادراک خطر در سطح شغلی، کیفیت حمایت اجتماعی در سطح خانوادگی احساس وانهادگی، اضطراب و جدایی و در سطح روانی فرسایش سرمایه روان شناختی، احساس افسردگی، مثبت اندیشی نوعی راهبرد مقابله ای، تحول و بهبود سبک زندگی از مقولات محوری و مشترک زنان از ابتلا به کرونا در این مطالعه است.
مؤلفه های یک درمان مؤثر برای اختلال دوقطبی یک مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ تابستان(شهریور) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۴
۱۱۲۲-۱۱۰۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال دوقطبی یکی از پیچیده ترین اختلالات روان پزشکی است. از سویی مدل های مختلف نظری بر سازه های متفاوتی تأکید دارند و نقص های جدی در این حوزه وجود دارد و از سویی دیگر، درمان های روانشناختی اختلال دوقطبی صرفا به عنوان مکمل به درمان های زیستی الحاق می شوند. ازاین رو پرداختن به این حوزه، از اهمیت حیاتی برخوردار است. هدف: هدف از این مطالعه استخراج مؤلفه های مؤثر درمانی مبتنی بر تجارب زیسته ی افراد دوقطبی بود. روش: برای انجام این پژوهش از روش کیفی از نوع پدیدارشناختی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نمونه گیری هدفمند از نوع معیار جمع آوری شد. با 9 مشارکت کننده مبتلا به اختلال طیف دوقطبی (صرفنظر از نوع آن) مصاحبه شد. با انجام مصاحبه ها و استخراج تجارب زیسته، مضامین استخراج شدند. یافته ها: در این مطالعه 5 مضمون سازمان دهنده استخراج شد. مضمون های سازمان دهنده عبارت بودند از: سبک زندگی (خواب و بیداری، روتین داشتن زندگی، اهداف و ارزش ها در زندگی، و تبعیت دارویی)، ارتباط اجتماعی (فرافکنی مسئولیت خود به دیگری، درک نشدن توسط دیگری، طرد شدگی، تحقیر شدگی)، شناخت و باورهای ناکارآمد (کمال گرایی، رقابت طلبی، بی نیازی به دیگری، فاجعه انگاری، و حرمت خود وابسته)، مهارت های زندگی (حل مسأله، کنترل خشم، و مدیریت استرس)، و آموزش روانی (علائم بیماری، علل بیماری، و پیگیری درمان بیماری). این مضامین سازمان دهنده، در اصل همان مؤلفه های اصلی هستند که می توانند به شکل دادن یک درمان مؤثر کمک کنند. نتیجه گیری: برای یک درمان مؤثر فرد مبتلا به اختلال دوقطبی باید رویکرد چند بعدی را اتخاذ کرد و مداخله باید در چند محور صورت گیرد. این درمان نیازمند مشارکت فعال درمانگر و بیمار است. انجام پژوهش های طولی، کیفی و آزمایشی بیشتر پیشنهاد می شود.
رویکردهای نوین در پدیدارشناسی: ارزیابی هم سنجی روش شناختی توصیفی و تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی را میتوان به عنوان روشی در فرایند تحقیق علمی در نظر گرفت. این روش، مراحلی را برای راهنمایی پژوهشگر از آغاز تا پایان فرایند تحقیق تعیین میکند. این روش به دنبال فهم عمیق ذات پدیدهها و تجربههای شخصی شرکتکنندگان در مطالعه است. در سالهای اخیر، پدیدارشناسی در زمینههای گوناگونی چون معماری پیشرفتها و کاربردهای بسیاری داشته است با این حال، روششناسی پدیدارشناختی در محدوده دانشگاهی کشور ما تا به این لحظه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و تعداد محدودی مقاله در این زمینه منتشر شده است. همچنین، تعیین اینکه پژوهشگر باید از کدام یک از روشهای توصیفی یا تفسیری در پژوهش پدیدارشناسی استفاده کند، اهمیت ویژهای دارد که تاکنون مطالعهای در این باره صورت نگرفته است. نظر به این خلا در تحقیق، هدف از این مطالعه، تشریح دقیق و جامع از جنبههای مختلف روشهای توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی است. این مطالعه از طریق یک بررسی سیستماتیک به دنبال یافتن پاسخی برای سوالات مطرحشده درباره ابعاد متفاوت این دو روش است. این تحقیق با بررسی دقیق و تفصیلی ابعاد گوناگون روششناختی توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی و با استفاده از روش بررسی نظاممند، به دنبال شناسایی و تحلیل ابعاد متفاوت این روششناسیها است. یافتهها نشاندهنده طیف وسیعی از ابعاد روششناختی توصیفی و تفسیری میباشند. در این تحقیق، منابع و مطالعات موجود به زبان انگلیسی از پایگاههای داده معتبر مورد بررسی قرار گرفته و منابع کلیدی شناسایی و در مقاله ارائه شدهاند. نتایج بدست آمده تأکید دارند که اجرا و کاربرد مراحل روشهای پدیدارشناختی توصیفی و تفسیری، پژوهشگر را در بهکارگیری این ابزارها در فرایند تحقیق یاری میرساند. همچنین هیچیک از روشها ذاتاً بر دیگری برتری ندارد و انتخاب روش مناسب به مفروضات فلسفی، پژوهشی، روششناختی، پرسش پژوهشی و نمونه خاص مورد مطالعه بستگی دارد. با توجه به نبود سابقه مشخصی از کاربرد گسترده روشها در داخل کشور، امکان و ضرورت استفاده از آنها به عنوان الگوهایی برای تجزیه و تحلیل تجارب در این طرح تحقیق مورد ارزیابی قرار میگیرد تا به عنوان دستاوردی نوین برای مطالعات بیشتر در زمینه پدیدارشناسی به کار رود.