مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
هستی شناسی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فناوری اطلاعات در تربیت بر بنیاد واکاوی هستی شناسانه فناوری اطلاعات است. روش پژوهش نیز نمودشناسی هرمنوتیکی بوده است. در این پژوهش دگرگونی های هستی شناسانه ای که فناوری اطلاعات در تجربه جهان و به دنبال آن در قلمرو تربیت سبب می شود، شامل تغییر نقش بدن، فروریختن مرزهای مکانی وزمانی و گسترش ارتباط مجازی و امکان دسترسی به اطلاعات فناورانه، تبیین شده اند. سپس بر چنین بنیادی افق ها و تنگناهای حاصل از بهره گیری فناوری اطلاعات در فرایند تربیت بررسی شده است. بر بنیاد یافته های پژوهش و با پذیرش این که پرسش از چیستی و چرایی به پرسش از چگونگی بهره گیری از فناوری اطلاعات در فلمرو تربیت مقدم است، نتیجه شده است که گستره و حدود کاربرد فناوری اطلاعات در نسبت با هدف های زندگانی بشر در طول تاریخ همچون پرورش و ستایش آشکار می شود. در پایان نیز به برخی استلزام ها چون نقش تسهیلی فناوری اطلاعات در فرایند آموزش به جای نقش تولیدی، محدود کردن حوزه اثر فناوری اطلاعات در حد ابزار آموزش و بهره گیری از اطلاعات فناورانه در پیوند و همراه با دیگر گونه های اطلاعات بر بنیاد هدف های نهایی زندگانی آدمی، اشاره شده است.
روش شناخت اجتماعیدر قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: شناخت و روش شناخت اجتماعی، از موضوعات مهم و اساسی در حوزة علوم اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی از گذشته تاکنون رویکردهای مختلفی دربارة آن وجود داشته است. یکی از دسته بندی های روش شناختی، تقسیم روش به روش شناسی بنیادین و روش شناسی کاربردی است که انواع مختلف روش شناخت اجتماعی را می توان در ذیل آن قرار داد. در این گونه شناسی، روش شناسی بنیادین، که به مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی ناظر بوده و به صورت بنیادین روش شناسی اجتماعی را مد نظر قرار می دهد، مبنای بحث در این مقاله واقع می شود. در علوم اجتماعی با سه روش بنیادین اثباتی، تفهمی و رئالیسم انتقادی سروکار داریم. هر یک از این روش ها از مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی خاصی بهره گرفته، با یکدیگر در تقابلند. قرآن نیز به علت برخورداری از مبادی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی ویژة خویش از یک روش بنیادین «رئالیسم توحیدی» بهره می گیرد. ویژگی های خاص اندیشة قرآن، روش شناسی قرآنی را از مکاتب روش شناختی مدرن متمایز می سازد. قرآن هستی را دارای دو بعد مادی و معنوی دانسته، آن را یک پارچه و با محوریت خداوند حکیم معرفی می کند. همچنین سرنوشت انسان و کمال نهایی وی را در میزان قرب الهی می داند.
قرآن به همة ابزارهای حسی، عقلی و وحیانی مرجعیت می بخشد؛ اما مرجعیت آنها را در چارچوب مبانی خویش می پذیرد. همه چیز در اندیشة قرآن، به خداوند ارتباط پیدا می کند. قرآن از همة رویکردهای تبیینی و توصیفی، خرد و کلان، تجربی، تفهمی و انتقادی برخوردار می شود؛ اما آنها را در چارچوب توحید و مبتنی بر یک عقبة الهیاتی بازتعریف می کند. این، ویژگی ممتاز روش شناسی قرآن است که روش های سکولار از آن بهره ای نمی برند و به علت چنین فقر معرفتی، با تکیه بر یک ابزار، سایر ابزارها را نفی می کنند. همچنین روش شناسی قرآن، به علت بهره گیری از ابزار وحی، قابلیت های افزون تری را نسبت به روش های مدرن دارد؛ از جمله، امکان فهم و درک عمیق تر واقعیت اجتماعی و دست یابی به ضرورت ها و باید و نبایدهای اجتماعی بیشتری در آن.
مبانی هستی شناسانة جامعه شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله درصدد بررسی مبانی هستی شناسانة جامعه شناسی از دیدگاهی قرآنی هستیم. با استفاده از آیات قرآن، چهار عنصر «خدا»، «انسان»، «زمین» و «پیوند میان انسان با این عناصر و انسان های دیگر»، پایه های اصلی (و البته حداقلی)، برای تشکیل جامعه انسانی تشخیص داده شد. با محور قرار دادن دو عنصر «انسان» و «پیوند»، ماهیت هر یک را تحلیل کرده، سپس به عناصر دیگر و نحوه اثرگذاری آنها بر این دو عنصر پرداخته ایم. چنین نگاهی، جامعه شناسیِ موجودِ انسان ‐ محور را به یک جامعه شناسیِ خدا ‐ محور تبدیل کرده، انسان را فقط امانتدار تلقی می کند. در این نگاه قرآنی، انسان موجودی دوبُعدی است: حیوانی ‐ ملکوتی؛ یعنی میلی بی نهایت، هم به پستی ها و هم به فضیلت ها دارد. همین وضعیت در جامعة انسانی که محصول گرایش ها، روحیه ها، اخلاقیات، افکار و اندیشة افراد است، نیز رخ می دهد و درجه ای از هویت پست یا متعالی را در صحنة اجتماعی از خود به نمایش می گذارد. در این رویکرد، وجود سه عنصر قدرت، معرفت و گرایش های متضاد، میدانی برای ظهور متمایزترین ویژگی انسان، یعنی اختیار دانسته شده است. این ویژگی، خود را در سطوح مختلف فردی، گروهی و اجتماعی نشان می دهد. از دیدگاه قرآنی، مشغولیت زیاد انسان و جامعة انسانی به گرایش های حیوانی و نیز امور خارج از وی (طبیعت و زمین)، از یک سو و فراموشی و بی توجهی به خود ملکوتی و نیز خداوند، از سوی دیگر، باعث بیگانگی فردی و جمعی انسان ها می شود. مهم ترین عامل برای برطرف کردن این حالت، توجه به خدا و خود واقعی است. با توجه به این رویکرد، برای اینکه تحلیل کاملی از جامعة انسانی داشته باشیم، همواره باید به دو عنصر اصلی جامعه (فرد و جمع)، توجه داشته باشیم. همچنین، توجه به نوع رابطة این دو با خداوند و هستی (طبیعت و زمین) نیز تأثیر بسزایی در فهم رفتار فردی و اجتماعی انسان دارد.
بررسی انتقادی روش شناسی فمینیستی از منظر رئالیسم صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بی شک فهم دقیق و درست درون مایة نظریه های اجتماعی، بدون شناخت مبانی فکری و فلسفی آنها ناممکن یا دست کم بسیار دشوار است. نظریة فمینیسم به مثابة یک جریان ـ نظریة اجتماعی، اندیشه های خود را وام دار مبانی فکری و فلسفی خویش است. هدف این پژوهش تحلیل روش شناسی فمینیستی ـ با تأکید بر فمینیست های رادیکال و پست مدرن و چالش های پیش روی آن است. که با استفاده از روش توصیفی و تبیینی به پرسش های ذیل پاسخ داده ایم: روش شناسی فمینیستی چیست؟ مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی و انسان شناسی آن کدام است؟ از منظر رئالیسم حکمت صدرایی کاستی های روش شناسی فمینیستی کدامند. یافته های تحقیق حکایت دارد که خرد و عقلانیت شاخصه ای انسانی است و جنسیت فاعل شناسا دخالتی در معرفت بشری ندارد. غفلت فمینیست ها از هویت عقلانی انسان موجب شده است که معرفت را جنسیت بردار تصور کنند و در دام نسبیت گرایی گرفتار آیند که سر از شکاکیت درمی آورد.
روش شناسی انتقادی اندیشة اجتماعی دکتر سروش(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اندیشة اجتماعی همواره در بستری تاریخی و مرتبط با فرهنگی خاص شکل می گیرد و این زمینه ها هریک به سهم خود در شکل گیری اندیشة اجتماعی هر متفکر نقش بسزایی دارد. در این نوشتار، اندیشة اجتماعی دکتر عبدالکریم سروش را از ابعاد مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی پی خواهیم گرفت و خواهیم کوشید اندیشة اجتماعی او را در بستر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به تصویر کشیم. دکتر سروش از اندیشوران و روشن فکران معاصر ایران است. بنابراین، اندیشه های وی را باید در جریان روشنفکری پی گرفت. او از لحاظ معرفت شناسی نسبی گراست و در مبانی انسان شناسی اش به انسان شناسی لیبرال متمایل است و در برخی نوشته هایش انسان شناسی ای رمانتیک ارائه می کند. سروش در اندیشة خود به ایده آلیسم آلمانی(عینی) می گراید. اگرچه در اندیشه های او دوره های مختلفی به چشم می خورد، زمینة روشنفکری در تمام آنها وجود دارد.
رویکردی هستیشناسانه و معرفت شناسانه به اثبات خدا در برهان وجودی دکارت و برهان دیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
پرسش از وجود خدا در حقیقت پرسش از آغاز و انجام هستی است که جایگاه خاص و ممتازی را در فلسفه به خود اختصاص داده است. این امر را می توان در تلاش گسترده فیلسوفان در سازماندهی نظام فلسفی شان با توجه به وجود خدا مشاهده کرد. با ترسیم جایگاه بحث خدا در فلسفه دکارت و صدرالمتألهین، بین آنها وجوه تشابه و افتراق دیده می شود. این مقاله ضمن تبیین جایگاه الهیات در فلسفه دکارت، به تبیین، تطبیق و تقریب اندیشه این دو فیلسوف هم عصر غرب و اسلام پیرامون اثبات خدا می پردازد.
التفات به جایگاه هستی شناسانه و معرفت شناسانه بحث خدا در فلسفه ملاصدرا و دکارت، نکته مهمی است. البته بحث خدا در فلسفه دکارت بیشتر از دیدگاه معرفت شناسی مطرح است تا از دیدگاه وجود شناسی، و تقدم معرفت شناسانه خدا موضوعی است که آن را به صراحت در فلسفه دکارت و به تلویح در اندیشه ملاصدرا می توان یافت. به همین منظور ابتدا به بحث خدا از لحاظ معرفت شناسی و اهمیت اثبات وجود خدا در فلسفه دکارت و سپس با رویکردی هستی شناسانه، به مقایسه برهان وجودی دکارت و برهان صدیقین پرداخته می شود.
هستی و مراتب آن از دیدگاه عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از تحول عمیقی که در سده هفتم هجری در عرفان اسلامی پدید آمد، هستی شناسی نیز به دو رکن دیگر معرفت عرفانی، خداشناسی و انسان شناسی، افزوده شد. بر این اساس در سنت دوم عرفانی، شناخت هستی صرفاً یک شناخت نظری نیست؛ بلکه این شناخت با رسیدن به مراتب کمال به دست می آید و معرفت خدا با معرفت انسان و هستی حاصل می شود. پیوند انسان شناسی و هستی شناسی برای کسب معرفت، افقهای تازه ای را به روی عرفای سنت دوم گشود. بدین ترتیب با تطبیق میان جایگاه انسان و هستی به عنوان دو عالم صغیر و کبیر، وجوه تازه ای از این دو عالم شناخته شد.
عزیز نسفی، یکی از عارفان نوآور در سنت دوم عرفانی، درباره هستی شناسی عرفانی طرحهای تازه ای به دست می دهد که درکلیات، قابل انطباق با سایر طرحهای هستیشناسانه سنت دوم است؛ ولی در جزییات، منحصر به فرد است. در این مقاله ضمن تحلیل دیدگاههای نسفی در باب هستی و مراتب گوناگون آن، محورهای فکری وی در مباحث هستی شناسانه تبیین و تشریح می شود.
این تحقیق از نوع مطالعه اسنادی و کتابخانه ای است و با روش توصیفی انجام گرفته است.
مثال و خیال در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی یکی از برجسته ترین عارفان اهل حکمت در تاریخ تفکر فارسی است و همین امر سبب شده است تا اثر ارزنده او مثنوی، سرشار از مفاهیم عرفانی- حکمی باشد. از جمله این مفاهیم، مفهوم عالم مثال است که تاکنون اهل حکمت بیشتر در آن تأمل کردهاند و کمتر مورد توجه اهل عرفان و ادبیات قرار داشته است. در این پژوهش سعی شده است مفهوم عالم مثال و حس مرتبط با آن یعنی قوه خیال و رابطه بین آن دو در مثنوی مولوی بررسی و تحلیل شود. نتایج به دست آمده نشان میدهد که از نظر مولوی، عالم مثال و نیروی خیال، مفاهیمی هستیشناسانه و معرفتشناسانه هستند که تأمل در آنها چگونگی رابطه انسان با جهان و عالم ماورای ماده و نحوه دریافت های عرفانی و شهودی عارفان و حتی شاعران عارف را تبیین می کند.
محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا، واقع گرایانه بر محدودیت معرفت بشری تأکید کرده و به طور دائم و با تعابیر گوناگون، مخاطبان خود را به پذیرش این حقیقت توجّه داده است. یکی از مهم ترین محدودیت هایی که ملاصدرا برای معرفت در نظر گرفته، محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود است. این محدودیت، بر اساس مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی صدرا شکل گرفته و به طور کامل بر نظریات اصلی او مبتنی است. از جملة این اصول، اصل تشکیک در وجود است. یکی از فروعات و لوازم این اصل این است که وجود، مراتب پایینی و بالایی دارد. در بالا، خدا، عقول مجرّد و موجودات مفارق قرار دارند؛ و در پایین، مادّه، جسم، حرکت، زمان، قوّه و ... قرار دارند. صدرا، مطابق با تعریف وجودی ای که از معرفت ارائه داده، شناخت موجودات واقع در این دو طرف را ناممکن خوانده است. البته ملاصدرا در بحث محدودیت معرفتِ مراتب بالا، بیشتر بر محدودیت ادراک خدا متمرکز شده و در بحث محدودیت معرفتِ طرف پایین، به محدودیت ادراک مادّه توجّه بیشتری نشان داده است. او، استدلال ها و مباحث مفصّلی را برای توجیه و اثبات محدودیّت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود ارائه کرده؛ و این محدودیت ها را بر اساس مبانی معرفتی خود توضیح داده است.
تحلیل مبانی ملاصدرا در تفسیر وی از قصة آدم(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیری که ملاصدرا از داستان آدم(ع) در قرآن کریم عرضه کرده، بر پیش فرض ها و مبانی فلسفی و معرفتی خاصّی مبتنی است. بررسی زبان قرآن و مبانی فلسفی و معرفتی ملاصدرا در تفسیر، با محوریّت تفسیر قصّة آدم، از اهداف این مقاله است. از دیدگاه ملاصدرا، زبان قرآن در قصّة آدم، زبان معرفت بخش؛ و قصّه، مشتمل بر ویژگی های به ظاهر متضاد است. تفسیر باطنی با حفظ ظاهر، تمثیلی بودن در عین تاریخی نگری، از ویژگیهای تفسیر وی است. تفسیر فلسفی ملاصدرا، به لحاظ مبانی، قابل نقد و بررسی است. بعضی از نقدهای وارد بر تفسیر قصّة آدم عبارتاند از: آموزة انسان کبیر، که به صورت مشترک لفظی به کار رفته و به دو معناست: یکی نفس کلّی که جزو عقول است، و دیگری به معنای نفس سماوی؛ و نیز مبتنی است بر طبیعیات حکمت مشاء در تبیین حرکت مستدیر افلاک. از لوازم تفسیر صدرایی، سجدة گروهی از فرشتگان بر حضرت آدم است که با عمومیّت آیات سجدة فرشتگان هماهنگ نیست.
وضعیت پست مدرنیسم و ارزش ها: نسبت سنجی هستیشناسی و معرفت شناسی پست مدرنیسم با تعلیم و تربیت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پست مدرنیسم، معرف تعدد و تکثر ارزش ها و نسبیت حقیقت است. آیا چنین وضعیتی می تواند بستری مناسب برای تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی باشد یا خیر؟ مقالة حاضر بر این فرض است که مبانی هستی شناسی پست مدرنیسم، موانع فکری عرضة ارزش های اسلامی را مرتفع کرده؛ بدین معنا که مطلقیت و جهان شمولی ارزش های غربی را به چالش کشیده است. از سویی دیگر، مبانی معرفت شناسی پست مدرنیسم با طرح نسبیت شناخت و حقیقت، با ارزش هایی که مدعی جهان شمولی و مطلقیت اند، به مقابله بر می خیزد. بر همین اساس، به نظر می رسد مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی پست مدرنیسم همانند شمشیر دو دم است؛ یک دم آن می خواند و دم دیگر می راند. مقالة حاضر با بهره از روش تحلیل محتوای کیفی و رهیافت نسبت سنجی می کوشد امکان تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی در وضعیت پست مدرنیسم را نشان دهد.
رشته، میان رشته و تقسیم بندی علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر می رسد تمرکز و تاکید بر رشته و میان رشته در حوزه علوم و معارف، با تقسیم بندی علوم و روابط اجتماعی و فرهنگی دانش پیوند داشته باشد. تاریخ طبقه بندی علوم حکایت از آن دارد که معیار تقسیم بندی یا هستی شناختی و اخلاقی بوده است یا روش شناختی و معرفت شناختی. مبنای وجودشناختی بر پایه این امر شکل گرفته است که وجود دارای سلسله مراتب است؛ مبنای اخلاقی نیز به میزان اثربخشی و فایده علوم در رفع احتیاجات زندگی عملی فردی یا اجتماعی مربوط است. در مقابل، مبنای روش شناختی بر این واقعیت مبتنی است که روش های کشف حقیقت و اثبات دیدگاه درست، بسیار متنوعند. بنابراین، روش کسب معرفت در برخی از علوم از بقیه متفاوت و کامل تر تلقی شده است. بر همین قیاس، هر شاخه و رشته از علم بر مبنای معرفت شناختی، بر نظام حقیقت تاکید داشته است. این که کدام معیار، معیار اصلی طبقه بندی علوم باشد، گرایش دارندگان علوم به سمت رشته یا میان رشته را نیز تعیین می کند. حسب این تمایز، «میان رشته ای»، در وهله اول، با عطف توجه به معیار هستی شناختی و اخلاقی، مطرح شده است و در مقابل، «رشته» با عطف توجه به معیار روش شناختی و معرفت شناختی به دست آمده است. در دوران مدرن، به دلیل غلبه تقسیم بندی ناشی از معیارهای روش و صدق، «رشته» مبنای آموزش و پژوهش قرار گرفت، اما به دلیل خدشه در این معیار، بار دیگر به معیارهای هستی شناختی و اخلاقی توجه شده و میان رشته ای در کانون توجه قرار گرفت. سیالیت معیار «روش» در مقام مقسّم علوم، مرزبندی های موجود را دچار چالش کرده است و توجه به فایده مندی علوم از جنبه حل المسائلی، افق همکاری های میان رشته ای را نوید داده است. از این نظر، این مطالعه به بررسی این نسبت سنجی می پردازد.
مبانی فلسفی نظریه سیستم های پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم نوین پیچیدگی در دهه 1970 به عنوان یک نهضت فکری ظهور کرد. هدف آن تغییر مبانی اندیشه علمی و فراتر رفتن از اندیشه تقلیل گرا و خطی بود. رهیافت پیچیدگی در پی آن است که هرگونه سیستمی را مورد تبیین قرار دهد. برتالنفی یکی از چهره های اصلی و بنیانگذار مبحث سیستم های پیچیده بود. او صورتبندی نظریه سیستم ها را تغییر داد. او معتقد بود سیستم های زنده برخلاف سیستم های مکانیکی ذاتا ًباز هستند.
برتالنفی دیدگاه معرفت شناسی خود را چشم اندازگرایی می نامد؛ زیرا به نظری وی هیچ گونه شناختی نمی تواند همه واقعیت را درک نماید، بلکه تنها می تواند بخشی از واقعیت را در چارچوب مدل های کمابیش مناسب بازتاب دهد. دیدگاه برتالنفی به نوعی ضد تقلیل گرایی است که این، هم تقلیل گرایی مکانیستی و هم تقلیل گرایی حیات گرایانه را شامل می شود.
هایدگر و جستجوی معنای زندگی
حوزه های تخصصی:
جستجوی معنای زندگی در اندیشه هایدگر اهمیت خاصی دارد. او ابتدا معنای زندگی را در تفکر مدرن و مابعدالطبیعه سنتی به دلیل غفلت از حقیقت وجود نقد می کند. سپس با تاسیس هستی شناسی بنیادی، پرسش از حقیقت وجود را طرح می کند که با تحلیل وجودی انسان بعنوان دازاینی که جهانمندی از خصوصیات اساسی اوست، پیوند می یابد. در این زمینه، بررسی اوصاف وجودی دازاین زمینه تعیین معنای زندگی او را فراهم می کند، اما ناکامی هستی شناسی بنیادی، به گذشت از مابعدالطبیعه و روی آوردن هایدگر به تفکر و شعر می انجامد. از دید او، در شعر از طریق شاعران امکان سخن گفتن از وجود و فراخوانی عوالم قدس و خدایان فراهم می شود. اما تلاش هایدگر برای جستجوی معنای زندگی نتیجه رضایت بخشی ندارد، زیرا پرسش های اساسی معنای زندگی که درباره جایگاه و نقش خدا در زندگی انسان، غایت زندگی انسان، امکان و چگونگی جهان آخرت، ارزش های اخلاقی و مساله شر است؛ در اندیشه هایدگر پاسخ قانع کننده ای نمی یابد. فقط جایگاه انسان است که تاحدود زیادی تعریف روشن تری می یابد. در این مقاله ابعاد دیدگاه هایدگر در جستجوی معنای زندگی مورد بررسی و نقد قرار می گیرد.
نقد روش شناسی اقتصاد اسلامی شهید صدر از دیدگاه واقع گرایی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اغلب محققان دانشگاهی اقتصاد اسلامی در جهان، دانش آموختگان جریان اصلی علم اقتصاد هستند که تحت تأثیر فردگرایی روش شناختی است. از این رو فردگرایی روش شناختی آگاهانه یا ناآگاهانه در پژوهش های اقتصاد اسلامی تأثیرگذار بوده است. نظر به این که پرداختن به روش تحقیق بر خود تحقیق تقدم رتبی دارد، تأمل درباره تناسب و امکان به کاربستن فردگرایی روش شناختی در مطالعات اقتصاد اسلامی از یک سو، و بررسی ظرفیت و قابلیت دیگر مکاتب روش شناسی برای حمل مفاهیم اقتصاد اسلامی ضروری است. این ضرورت برای تحقیقات اقتصاد اسلامی صورت گرفته در حوزه های علمیه نیز مطرح است. زیرا از سویی فقه شیعه به طور سنتی درباره احکام فردی بحث می کند، و از سوی دیگر شاهد حضور مفاهیم کلی و جمعی در آموزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام هستیم. از این رو کاوش درباره روش شناسی مناسبی که بتواند جایگاه و نسبت فرد و جامعه را رعایت کند، ضروت دارد. در این مقاله با توجه به قابلیت های رویکرد واقع گرایی انتقادی، میزان سازگاری آن با روش شناسی اقتصاد اسلامی شهید سید محمدباقر صدر، به روش تحلیلی نقد و ارزیابی می شود. مقاله درباره این مسأله نتیجه گیری می کند که واقع گرایی انتقادی از این ظرفیت برخوردار است که مقولات روش شناختی شهید صدر هم چون اصول، کشف، روبنا و زیربنا، واقعی بودن، اخلاقی بودن، عقیده، مفهوم، و عاطفه را توجیه کند.
هستی شناسی صلح بین الملل در بستر فرهنگ مدارا و صلح ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صلح به معنای رایج آن یعنی فقدان جنگ، رؤیای زیبایی است که بشریت و جامعه بین المللی همواره در مسیر رسیدن به آن تلاش کرده است. صلح و مدارا جایگاه ویژه ای در فرهنگ و ادب ایران زمین دارد. مدارا همان احترام و ارج گذاشتن بر تنوع و اختلاف میان فرهنگ های جهان است. صلح یک آرمان جهانی تلقی می شود و انسان امروز را به زندگی در شرایطی آرام و به دور از تشویش و کشمکش سوق می دهد. از گذشته تا امروز، صلح یک مفهوم مطلق نیست و همانند جنگ، ریشه در نوع جهان بینی ما نسبت به جهان هستی دارد. صلح آفرینی و صلح پژوهی با هدف اقدام برای ایجاد تفاهم و توافق میان گروه های درگیر و شناخت زمینه های برقراری صلح، از دغدغه های ذهنی شاعران و نویسندگان ایران زمین بوده است. در عرصه بین المللی و در ادبیات روابط بین الملل، روش مدارا، با احترام به حقوق بشر همخوانی دارد و انسان ها این حق را دارند که در صلح زندگی کنند و همچنان که هستند، باشند . در این پژوهش ضمن بررسی مفاهیم صلح و صلح بین الملل، مدارا و صلح در فرهنگ ایرانی و در بستری هستی شناختی مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد. فرضیه این پژوهش با واکاوی و بررسی آثار منظوم و منثور ادیبان، شاعران و دانشمندان ایرانی در سده های گذشته، به دنبال نشان دادن گستره درک و جهان بینی آنها از فرهنگ صلح و مدارا فراتر از نژاد ، ملیت و مذهب و پاسخ به این پرسش است که صلح و مدارا در فرهنگ و ادب ایران چه جایگاهی در صلح و مدارای جهانی دارد؟ هدف اصلی این پژوهش واکاوی و پالایش فرهنگ صلح و مدارا در ایران و پیوند زدن آن با صلح و مدارای بین المللی است.
روش و نظریه فمینیستی در علم سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش فمینیستی، پژوهشی است که زنان را به مثابه نقطه عزیمت بحث در نظر گرفته و باورهای فمینیستی را در فرایند پژوهش به کار می گیرد . این رویکرد، به دنبال کشف و پرده برداری از پویایی ها و روابط پدر سالارانه اجتماعی از منظر زنان و همچنین درپی گنجاندن فمینیسم در درون فرایندها و تمرکز بر معنایی است که زنان به جهان خود می دهند. این رویکرد، به عدم تعادل قدرت بین مرد و زن و میان زنان به عنوان کارگزاران فعال جهان می پردازد. پژوهش فمینیستی، پژوهشی است که اصول و مبانی نظریه فمینیستی را در سراسر مراحل پژوهش، از انتخاب موضوع تا ارائه داده ها به کار می گیرد. این اصول فمینیستی همچنین به تصمیمات پژوهشگر شکل می دهد و به مثابه چارچوبی برای فعالیت پژوهشی محقق عمل می کند. فمینیسم از منظر فلسفه علم، با اتخاذ رویکردی انتقادی، و با واردن کردن ""جنسیت"" به مثابه موضوع و همچنین ابزار تحلیل، شکل گیری ""امپریالیسم"" معرفت شناسی و روش شناسی علمی رایج را متاثر از ویژگی های معرفتی ""مردانه"" می داند و از جنبه ایجابی و پیشنهادی ، با اعتقاد به نوعی ""پلورالیسم"" روش شناختی برآن است که ضمن بهره گیری از تمامی رهیافت ها و روش های موجود باید ویژگی های ""زنانه"" در معرفت را وارد علم و روش شناسی علمی کرد و بدین ترتیب بنیان هژمونی مردسالارانه این رویکردها را واسازی و اصلاح نمود. حال این سئوال پیش می آید که آیا روش و نظریه فمینیستی توانسته است به هدف فوق الذکر دست یابد؟ و از جنبه عینی به باز تعریف رابطه (جایگاه و نقش) زنان در مناسبات قدرت بویژه در رابطه با دولت توفیق یابد؟جهت پاسخ این سئوال، پژوهش حاضر می کوشد ضمن بررسی بنیان های هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فمینیستی به ارزیابی نتایج و پیامدهای این رویکرد نظری برای فلسفه علم و معرفت شناسی و روش شناسی های رایج، بویژه درحوزه علم سیاست بپردازد. روش پژوهش این نوشتار توصیفی- تبیینی با تکیه بر منابع کتابخانه ای است.
معنا و مقام سیاست در مکتب جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این واقعیت که سیاست علمی است که در چارچوب اصول اعتقادی و شرایط و مقتضیات زمانی شکل می گیرد، ما را به آنجا رهنمون می شود تا بپذیریم که تلقی های واحدی از علم سیاست در عالم خارج وجود ندارد و متناسب با مکاتب و شرایط شاهد شکل گیری دیدگاه ها و نظریه های مختلفی در این زمینه می باشیم. رویکرد نگارشی مقاله حاضر مقید به اصول و مبانی مکتب جعفری که بر گرفته از سیره مبارک امام جعفر صادق (ع) می باشد و در آن سعی شده تا به این پرسش اساسی پاسخ داده شود: سیاست از حیث نظری، معرفتی، روشی و کاربردی چه جایگاهی در مکتب علمی جعفری دارد؟ برای نیل به این هدف سعی گردیده تا چارچوب نظری جامعی که به تحلیل سیاست در چهار سطح اساسی هستی شناسی، معرفت شناسی، غایت شناسی و روش شناسی، می پردازد، طراحی و ارائه گردد. تحلیل سیره امام صادق (ع) حکایت از آن دارد که: سیاست از حیث ماهیت در مکتب جعفری نه علم قدرت، بلکه علم سعادت است و از این حیث می توان ادعا نمود که الگوی اسلامی سیاست (مستند به اصول مکتب جعفری) می تواند به نظریه ای بدیل برای علم سیاست سکولار جاری به حساب آید.
پیش نظریه ای درباره روابط بین الملل: نگاهی خاورمیانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این نوشتار، بررسی زمینه های ارائه نوعی پیش نظریه اجماعی-بومی روابط بین الملل با نگاهی خاورمیانه ای است.با توجه به وجود عناصر نظری موجود در خاورمیانه، امکان ارئه نظریه ای غیر غربی وغیر متعین با خوانشی خاورمیانه ای وجود دارد؟ این رویکرد مستلزم کمک گرفتن از نظریه های انتقادی روابط بین الملل وسازه انگاری روانشناختی درجهت تکمیل این عناصراست. به تبع، اجماع میان نخبگان دانشگاهی روابط بین الملل ایرانی، ترکی، وعربی برسرمبانی روش شناسی، هستی شناسی ومعرفت شناسی واحد در راستای مطالعه روابط بین الملل؛ این بدلیل نظری راهموار می سازد.به عبارتی، حوزه های دانشگاهی روابط بین الملل بویژه درکشورهای عرب زبان به شدت تابع مفروضات واقع گرایی ونوواقع گرایی می باشند وتحولات درون جوامع خویش را اصولا تابع فعل وانفعالات سیاسی قدرت های بزرگ وتوزیع مادی سامانه بین المللی می انگارند.آسیب شناسی این رویکرد، وتشویق به تشریک مساعی درباب الگوهای نظری بدیل برای مطالعه تعاملات بین المللی وشناخت روابط بین الملل با تکیه بر اجماع نظری روابط بین الملل خاورمیانه ای ازاهم اهداف کلی نوشتارحاضراست.