مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
مراتب هستی
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
وحدت یا کثرت هستی همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است که برای تبیین آن تلاشهای فراوانی انجام دادهاند. افلوطین از نظریه وحدت هستی جانبداری کرده است و از میان متفکران اسلامی میتوان به عرفای مسلمان به ویژه صدرالدین قونوی اشاره کرد که تبیین روشنی از وحدت ارئه دادهاند.
هدف از این نوشتار، یافتن شواهدی مبنی بر هماهنگی این دو نظام وحدتانگار، یعنی نظام فلسفی افلوطینی و عرفانی، میباشد. افلوطین همانند عارفان مسلمان معتقد است: «او» فوق هر تعینی است و به دلیل عدم تناهی و تمایز احاطی که دارد، در همه اشیا و در عین حال، ورای آنهاست. هستی در عین وحدت کثیر است و کثرات سایه و یا تجلّی حق هستند. توحید عرفانی و افلوطینی را نباید با پنتئیسم یکی شمرد. این مقال با رویکرد نظری و اسنادی به تحلیل موضوع مزبور در آثار عارفان مسلمان میپردازد.
نور و مباحث مشترک آن در فلسفه اشراق و شعر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساس فلسفه اشراق «نور برتر» است که اصل و منشا هستی به شمار می رود و با حکمت خسروانی و پهلوی ایرانیان باستان و نیز حکمت یونانیان قدیم مرتبط است و سهروردی احیا کننده این فلسفه، در دامن عرفان و حکمت اسلامی است.
با توجه به کاربرد واژه «نور» و ترادفات آن با بسامد بالا در اشعار مولانا، متوجه جایگاه خاص این واژه در افق فکری وی می شویم. براین اساس، در این نوشته سعی شده است مناسبات و مشابهات محتوایی نور در آثار سهروردی و اشعار مولانا بررسی و نمایانده شود.
پردازش ابن سینا از مسئله نبوت در مقایسه با جریانات کلامی و فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا فیلسوف مسلمان مشایی با عنایت به اینکه در دانش فلسفه تنها احکام و عوارض ذاتی وجود، مورد بحث قرار می گیرد، مسئله نبوت را در آثار فلسفی خود مطرح می کند. علاوه بر او برخی از فیلسوفان مسلمان دیگر نیز به طور جدی به این بحث پرداخته اند و برخی نیز به اقتضای لوازمات بعضی از مباحث فلسفی مانند صفات تکلم، علم عنایی خداوند و مراتب هستی به آن اشاره کرده اند و البته بعضی در آثار فلسفی خود، با وجود طرح موضوعاتی مانند خدا و صفات او، به مبحث نبوت نپرداخته اند. پیش از ابن سینا، فارابی در مباحث فلسفی خود مانند اخلاق، سیاست، علم النفس و ما بعدالطبیعه موضوع نبوت را مطرح می کند. پس از شیخ الرئیس نیز جریانات فکری در حوزه اسلامی متعرض مسئله نبوت شده اند. این جریانات هر یک به دلایلی ورود به بحث مذکور را جایز دانسته اند. جریانات فلسفی به ملاحظه عوارض ذاتی وجود و جریانات کلامی به دلیل صبغه کلامی نبوت به آن پرداخته اند. از میان متکلمان، شخصیت های تأثیرگذاری چون فخر رازی، علامه حلی و ایجی نیز گاهی در این بحث سبک و سیاق سینوی را پیش گرفته اند. در میان جریانات فلسفی، تفکر اشراقی و حکمت صدرایی در فقراتی از بحث خود متأثر از ابن سینا بوده اند. در عین حال فیلسوف معاصر، علامه طباطبایی با پای بندی به آنچه ملاک تعیین کننده مسائل و مطالب فلسفی است، از ورود به موضوع نبوت در آثار فلسفی خود پرهیز می کند.
هستی و مراتب آن از دیدگاه عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از تحول عمیقی که در سده هفتم هجری در عرفان اسلامی پدید آمد، هستی شناسی نیز به دو رکن دیگر معرفت عرفانی، خداشناسی و انسان شناسی، افزوده شد. بر این اساس در سنت دوم عرفانی، شناخت هستی صرفاً یک شناخت نظری نیست؛ بلکه این شناخت با رسیدن به مراتب کمال به دست می آید و معرفت خدا با معرفت انسان و هستی حاصل می شود. پیوند انسان شناسی و هستی شناسی برای کسب معرفت، افقهای تازه ای را به روی عرفای سنت دوم گشود. بدین ترتیب با تطبیق میان جایگاه انسان و هستی به عنوان دو عالم صغیر و کبیر، وجوه تازه ای از این دو عالم شناخته شد.
عزیز نسفی، یکی از عارفان نوآور در سنت دوم عرفانی، درباره هستی شناسی عرفانی طرحهای تازه ای به دست می دهد که درکلیات، قابل انطباق با سایر طرحهای هستیشناسانه سنت دوم است؛ ولی در جزییات، منحصر به فرد است. در این مقاله ضمن تحلیل دیدگاههای نسفی در باب هستی و مراتب گوناگون آن، محورهای فکری وی در مباحث هستی شناسانه تبیین و تشریح می شود.
این تحقیق از نوع مطالعه اسنادی و کتابخانه ای است و با روش توصیفی انجام گرفته است.
ارتباط مراتب انسان با مراتب هستی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا علاوه بر اینکه وجود را امری بسیط و دارای مراتب تشکیکی می داند، معتقد است انسان نیز هویتی واحد دارد که در عین بسیط بودن، دارای مراتب و مقامات متعدد است. از نظر وی مراتب نفس آدمی با مراتب ادراکی او و مراتب هستی در ارتباط است. در نتیجه هر ادراکی از ادراکات آدمی با مرتبه ای از هستی مرتبط است. به باور ملاصدرا، در حصول علم، عالم با معلوم متحد می شود؛ چنان که با عقل فعال نیز اتحاد می یابد. پس از این اتحاد، تمامی موجودات، اجزای ذات او می شوند و نسبت انسان به آنها، همانند نسبت روح به بدن می گردد. از این رو می توان گفت که آدمی در هر مرتبه ادراکی، همان مرتبه از هستی را داراست و عالَم او همان مُدرَکات او هستند.
تأملی در هستی شناسی نظم کیهانی در تفکر پیشامدرن با تکیه بر نقش کانونی هرم بزرگ هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
«هرم بزرگ هستی»، بنیادی ترین طرح وجودشناختی اندیشه سنتی است که بر اساس آن، هستی، مرکب از زنجیره عظیمی از پیوندهای متوالی انگاشته می شود که در نظمی سلسله مراتبی، از ناقص ترین موجود تا کامل ترین آن ها تداوم یافته است. قرائت های گونا گون از این طرح وجودشناختی که بر اساس تلقی های متفاوت از وجود و مراتب آن قوام یافته، به تلویح و یا به تصریح پیش فرض همه نظام های اسطوره ای، فلسفی، دینی، سیاسی و اجتماعی در دوران پیش مدرن بوده است. هرم بزرگ هستی، در اغلب تمدن های پیش مدرن، به مثابه نماد نظم کیهانی، نمایان گر سیری نزولی است که از رأس هرم، رو به سوی قاعده آن، پدید آورنده جهانی غیرمادی و آنگاه مادی است. این سیر نزولی، در عین حال که لطافت محض را به تدریج به غلظت و سختی بدل می کند، از وحدت محض رو به سوی کثرت، از عدم تعین رو به سوی تعین، از مطلق به نسبی و از ساحت عریان وجود رو به سوی استتار آن در حرکت است.
نگارنده در این مقاله، به منظور ارائه تصویری روشن از جایگاه و نحوه نشر باور به هرم بزرگ هستی در بستر تاریخ اندیشه و تمدن بشری در دوران پیشامدرن، نخست به نحوی کاملاً مختصر به جایگاه و نحوه تلقی مهم ترین آیین ها و مکتب های اندیشگی شرق در این باره خواهد پرداخت و آنگاه ردپای تلقی سلسله مراتبی از هستی را در بستر اندیشه غربی پی خواهد گرفت و در نهایت به نحوه نگرش طلایه داران سه مکتب اصلی فلسفه در تمدن اسلامی یعنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا در باب هرم بزرگ هستی خواهد پرداخت تا از این رهگذر، به تحلیلی جامع از نقش و جایگاه هرم بزرگ هستی در برقرای نظم کیهانی در اندیشه انسان دوران پیشامدرن دست یابد.
بررسی سیر مراتب هستی در بینش عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۴
113-134
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با تحلیل و بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین محمد بلخی درباره سیر مراتب هستی، اولاً جایگاه مباحث هستی شناسی را دراندیشه و آثار این عارف بنام تبیین کند تا از این طریق، زمینه شناخت بیشتر بینش عرفانی این عارف فراهم شود. ثانیاً تفاوت نوع نگاه مولانا به مباحث هستی شناسی را با دیدگاه های هستی شناسانه فلاسفه و متکلمین مشخص کند. نگارنده با روش تحلیلی- توصیفی به این نتیجه رسیده است که با توجه به بسامد اندک مباحث هستی شناسی در آثار مولوی در قیاس با موضوعات مرتبط با انسان شناسی و خداشناسی، بینش عرفانی مولوی متکی بر دو رکن انسان شناسی و خداشناسی است. همچنین مولانا به عنوان یک عارف بر خلاف فلاسفه و متکلمین، از ورود به جزئیات مباحث هستی شناسی پرهیز کرده و گاه ممکن است این مباحث را با مباحث معرفت شناسی نیز همراه کند.
بررسی تطبیقی مراتب هستی در عرفان اسلامی و عرفان بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی و نیز عرفان بودایی، مراتب هستی به صورت نظام طولی و نزولی تبیین می شود. مراتب هستی در عرفان اسلامی بر اساس نظریه وحدت وجود و کثرت نمود و در قالب مقام ذات و حضرات خمس، و در عرفان بودایی در قالب سه کالبد بودا و بودای نخستین و تجلیات آن سازمند شده است. بررسی تطبیقی این دو نظام در تبیین مراتب هستی، از یک سو می تواند زمینه فهم همدلانه آموزه های آیین بودا را فراهم کند؛ و از سوی دیگر، شباهت ها و تفاوت ها و نیز امتیازات آنها را از یکدیگر تبیین نماید. این مقاله با توصیف و تحلیل، مراتب هستی را در هر یک از این دو نظام تبیین می کند؛ آن گاه به مطالعه تطبیقی آنها می پردازد. بر این اساس، عرفان اسلامی و عرفان بودایی در اصلِ ترسیم مراتب هستی به صورت طولی و نزولی برای عالم هستی شباهت دارند؛ اما در محتوا و تبیین جزئیات مراتب، با وجود برخی شباهت های اندک، تفاوت بنیادین دارند. اساس این تفاوت در این است که مراتب هستی در عرفان اسلامی بر الوهیت و توحید ناب بنیان نهاده شده؛ اما در عرفان بودایی بر نوعی الوهیت انسان یا الوهیت فراانسان مبتنی شده است.
تبیین رابطه گنبد مسجد و مراتب هستی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گنبد مساجد چشم و دل را به بالا هدایت کرده و یادآور تعالی است. مرکز گنبد نماد وحدت و دیوارهای هشت وجهی که بر آن تکیه می زند، نماد نظمی آسمانی و پایه های چهار وجهی نماد جهان خاکی است. در این مقاله کوشش شده است تبیینی از گنبد بر اساس حکمت صدرایی ارائه گردد. در این حکمت عوالم به حس و خیال و عقل تقسیم می شود و گنبد مساجد تداعی کننده این عوالم است. مصالح فناپذیر گنبد که با چشم حس درک می شود یادآور عالم ماده است. دو شکل مکعب و کره در گنبد که از خیال هنرمند معمار پدید آمده شبیه عالم خیال است و حالتی است از جمع شدن که از پایه گنبد (کثرت) شروع می شود و به نوک گنبد (وحدت) می رسد که جمع و ثبات عالم عقل تداعی می شود. همچنان که ذات خداوند مبدأ عوالم هستی است، اگر کل فضای مسجد را همانند عالم در نظر بگیریم که هر جزء از مسجد را همانند مرتبه ای از مراتب در نظر بگیریم، به این نکته دست می یابیم که همانند این عالم، در مسجد نیز مبدایی وجود دارد، یعنی با عبور از در ورودی و حیاط به مبدا یعنی فضای گنبدخانه می رسیم که در گنبدخانه نیز، فضا به گنبد ختم می شود.
نقدی بر تفسیر علمی هفت آسمان و زمین در آیه 12 طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۲
85-102
حوزه های تخصصی:
موضوع «هفت آسمان و زمین» از مسائل بحث انگیز میان مفسران است. برخی با رویکرد علمی، به ذکر اقوال مختلف پیرامون آیه 12 سوره طلاق پرداخته و آن را بر عوالم مادی و کرات آسمانی تطبیق نموده اند، اما به نظر می رسد چنین تفسیر و تطبیقی، نه تنها به رفع ابهام آیات یادشده کمک نکرده، بلکه بر مشکل افزوده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی و با گرایش انتقادی بر آن است تا ضمن بررسی معناشناسانه مفردات و ترکیب های آیه، به استناد روایات معصومان ^ و نظریه های اندیشمندان، این نتیجه را مستدل نماید که مراد از آسمان ها و زمین های هفت گانه، تنها جهان مادی نیست؛ بلکه مقصود، مجموعه عوالم و مراتب هستی است که تحت اراده و تدبیر الهی اداره می شوند، بنابراین تحمیل یافته های علمی بر «سَبْعَ سَماوات » تلاشی نافرجام و پایه ابهام های متعددی است که این نوشتار به تبیین آنها پرداخته است.
معناشناسی حضرات خمس در عرفان اسلامی و تری کایه در مهایانه بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
در مطالعات تطبیقی ادیان و مکاتب عرفانی مختلف اصطلاحاتی به کار می رود که با وجود اختلاف زبانی می توانند دارای تشابهات زیادی باشند. مفاهیم تری کایه ((Trikaya در مهایانه بودائی و حضرات خمس در عرفان اسلامی از جمله این اصطلاحات هستند. بحث جهان شناسی عرفانی و چگونگی سلسه مراتب هستی در مکاتب عرفانی از اهمیت بالایی برخوردار است. دو مفهوم حضرات خمس در عرفان اسلامی و تری کایه در آئین مهایانه بودایی از مهم ترین مفاهیمی است که برای تبیین مراتب هستی و تجلیات حقیقت در این مراتب هستی مطرح شده است.سئوال اصلی در این پژوهش اینست که با توجه به اینکه مفهوم خداوند به معنای مصطلح آن در آموزه های بودا بصورت صریح مطرح نشده و مفاهیم تری کایه نیز بعد از بودا در فرقه مهایانه مطرح شده است،چگونه می توان مراتب بودهی ستوه، نیروانه، دهرمه کایه، نیرمایه کایه و سم بوگه کایه را از آموزه های مکتب مهایانه با مراتب جبروت، لاهوت، هاهوت، ملکوت و ناسوت در عرفان اسلامی با در نظر گرفتن جنبه های تمایز و تشابه مورد مقایسه قرار داد؟ و این مسأله را که حقیقت واحد برای ظهور و حضور خود در عالم، تجلیات خاص خود را دارد در این دو مکتب با روش تحلیل مقایسه ای تبیین کرد.
هستی شناسی عدالت؛ بررسی تطبیقی آرای آیت الله جوادی آملی و جان رالز
هر نظریه ای درباره عدالت، بر بنیان های نظری استوار است که یکی از مهم ترین آنها بنیان هستی شناختی است. در این پژوهش تلاش شده تا بنیان هستی شناختی عدالت در اسلام و لیبرالیسم با استفاده از روش تفسیری و تطبیقی روشن گردد. در این راستا آرای دو تن از متفکران برجسته معاصر، آیت الله جوادی آملی و جان رالز بررسی و مقایسه شده و نشان داده شده که رالز به لحاظ هستی شناختی فردگرا و انسان محور است و در مقابل، آیت الله جوادی آملی دارای هستیشناسی سهضلعی است و بر ترابط انسان با خداوند و بقیه هستی تأکید دارد. این امر دلالت های مهمی در تنظیم نظریه عدالت آنها دارد.
هستی شناسی عرفانی در المواقف و المخاطبات ابوعبدالله نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هستی شناسی»، یکی از موضوعات و مسائل مهم در حوزه فلسفه و عرفان است که عارفان در این زمینه، نگاه ویژه و تفسیر خاص داشته اند. ابو عبدالله نفّری، به عنوان یکی از همین عارفان، گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب « المواقف » و « المخاطبات » در بندهای متعدّد و با زبانی بسیار پیچیده، ارائه کرده است و می توان نگرش هستی شناسانه او را از آن مطالب، استنباط نمود. پرسش این مقاله، به طور مشخص این است که «هستی شناسی» در اندیشه عرفانی نفّری چه ویژگی هایی دارد؟ نگارندگان در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، محتوای «هستی شناسانه» اندیشه عرفانی وی را استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده اند که نفّری بر محور تقسیم بندی هستی و نام گذاری آن به «ماسوا» و «حرف» و نماد بودن هستی های این جهانی، مطالب خود را بیان کرده و همچنین سلسله مراتبی برای هستی قائل شده است که عبارت است از «نازل»، «میانی» و «عالی» و اوصافی را برای هر مرتبه بیان کرده است. این مراتب، دارای نسبت تشکیکی با یکدیگر هستند و دیدگاه نفّری در مورد هستی را می توان در نگرش تشکیک خاص الخاصی جانمایی کرد. او به دوگانه انگاری هستی از دو وجه «خلقی» و «حقّی» قائل است و به جنبه پدیداری و آینگی هستی برای حق تعالی، در مراتب «میانی» و «عالی» معتقد است و نیز مسئله حجاب ها را در سلوک برای عارف در مراتب هستی، مطرح کرده است. تکلّم نیز یکی دیگر از احکام هستی در اندیشه او است.
بررسی تطبیقی هستی شناسی عرفانی ابوحامد غزالی و بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
9 - 37
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی یکی از مهم ترین مباحث عرفان اسلامی است که کمابیش از ابتدای مکتوب شدن مطالب عرفانی مورد توجه عرفا و متصوفه بوده است. هر یک از عرفای بزرگ صاحب اثر، براساس مشاهده، مکاشفه و تجربه ای که خود داشته، به تبیین چینش نظام هستی و مطالب مربوط به هستی شناسی پرداخته است. از جمله این عرفا امام محمد غزالی و بهاءالدین ولد، از بزرگ ترین عرفای اسلامی در قرن پنجم و ششم، هستند. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و تطبیقی به بررسی مهم ترین عناوین هستی شناختی مطرح شده در آثار این دو عارف پرداخته است. خدا، جهان و انسان و مسائل مربوط به آنها سه محور عمده هستی شناسی هستند که در این پژوهش موضوعات مهم مرتبط با آنها از آثار دو عارف -احتمالا برای نخستین بار به این شیوه در تحقیقات مرتبط با هستی شناسی- به صورت روشن استخراج و بررسی شده است. براساس نتایج، اصطلاحات هستی شناسی با وجود اشتراک لفظی با برخی علوم مانند کلام اختلاف معنایی دارد. دیدگاه توحیدی هر دو عارف به مفهوم وحدت وجود نزدیک است و در مراتب وجود در آثار هر دو عارف تفاوت هایی در چینش و تعداد وجود دارد.
نقد و بررسی اشکالات وارد بر نگرش علامه طباطبایی در تفسیر خزائن الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
131 - 162
تفاسیر مختلف از واژه «خزائن» در آیه شریفه «وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر: 21) سبب تشتت آرای مفسران در این زمینه گردیده است. از جمله اندیشمندانی که به تبیین این آیه همت گماشته اند، علامه طباطبایی است که با صبغه فلسفی می کوشد ضمن توجه به معنای ظاهری آیه و با تکیه بر اصول فلسفی همچون تشکیک وجود، تفسیری متناسب با آموزه های دینی برای خزائن الهی ارائه دهد. برخی از پژوهشگران بر تفسیر فلسفی ایشان از خزائن اشکالات متعددی را وارد کرده اند که گاه ناشی از بدفهمی از عبارات ایشان است. نوشتار حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی، ضمن مروری بر رویکرد تفسیری علامه طباطبایی در آیه مذکور، به نقد و ارزیابی اشکال های مطرح شده به تفسیر ایشان می پردازد. بررسی ها بیانگر آن است که علامه با درنظرگرفتن مراتبی در عالم وجود، می کوشد تحلیلی وجودی از این آیه برای نزول فیض و رحمت الهی در مراتب مختلف هستی ارائه دهد؛ از این رو موجودات محدود و مقدر که در ابتدای امر همان امور جسمانی اند، پیش از نزول و ظهور در عالم ماده، حقایقی ورای این عالم دارند که خزائن نامیده شده و متعلق به عالم امرند. این خزائن چون قبل از تنزل و تقدرند، محدود به حد و قدر مادی نیستند؛ اگرچه محدود به حد معلولیت (قدر امکانی) اند
تبیین مراتب و عوالم هستی از منظر علامه طباطبایی با تکیه بر آرای فلسفی، قرآنی و عرفانی ایشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
139 - 150
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر سعی بر این است تا نظر علامه طباطبایی به عنوان یک فیلسوف متأله، مفسر بزرگ و آشنا با گستره اندیشه و مبانی عرفان اسلامی معاصر در باب مراتب و عوالم هستی و ارتباط آن با اسماء و صفات الهی و عالم امر و خلق مورد بررسی و اعتقادات فلسفی، قرآنی و عرفانی وی مورد مداقه قرار گیرد.
آنچه از مطالعه آثار علامه طباطبایی به دست می آید این است که وی در تقسیم بندی مراتب عالم دارای دست کم سه دیدگاه فلسفی، قرآنی و عرفانی بوده است و با توجه به هر کدام از این سه دیدگاه، تقسیم بندی جداگانه ای انجام داده است. وی در آثار فلسفی خود از سه عالم سخن می گویند: عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده و مادیات؛ نیز در تفسیر المیزان که با روش تفسیری آیه به آیه انجام گرفته است موجودات و عوالم هستی را به عالم امر و عالم خلق تقسیم نموده است اما در دیدگاه مبتنی بر آموزه های عرفانی، از عالمی که از لحاظ مرتبه وجودی مقدم بر همه عوالم فلسفی است یعنی عالم اسماء و صفات بحث کرده است. لذا مراد نگارنده بر این است تا علاوه بر تبیین دقیق این سه دیدگاه، همخوانی یا عدم همخوانی این دیدگاه ها را مشخص و دیدگاه قرآنی و عرفانی وی را با دیدگاه فلسفی مورد تطبیق و بررسی قرار دهد.
روش کار در این مقاله به صورت توصیفی – تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانه ای صورت گرفته است.
تمایز در مراتب هستی نزد فرفوریوس و یامبلیخوس سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند مکتب نوافلاطونی را به عنوان آخرین حلقه و میراث از زنجیره سنت فلسفی هلنیسم خوانده اند، اما ویژگی ترکیبی و تلفیقی این مدرسه فلسفی از سویی، و تنوع گرایش ها و جهت گیری های نظری و عملی درون آن از سوی دیگر، طیفی از پرسش ها را در زمینه وحدت مفهومی میان آن گرایش ها فرا روی پژوهشگران قرار داده و می دهد. از زمره نخستین پرسش ها، گذشته از پرسش مربوط به نوع و سنخ خوانش اصحاب این مدرسه از نظام های افلاطون و ارسطو، به دیدگاه هستی شناسانه فیلسوفان این سنت فلسفی بازمی گردد که گرچه بی تردید بازتابی از دیدگاه های مؤسس آن افلوطین در تاسوعات (انئادها) و به ویژه نظریه اقانیم سه گانه است، لیکن می توان نشان داد حداقل در زمینه تعداد و تکثر مراتب هستی و نسبت آنها با یکدیگر، و به زعم آنان عدم کفایت این نظریه در ربط کثرات به مبدأ یا مبادی اعلی، اختلافات و تمایزات مهمی میان آنها برقرار است، به گونه ای که در برخی موارد وحدت بنیادی میان دو نظام فلسفی را تحت الشعاع قرار می دهد. این نوشتار به تحلیل و مقایسه مراتب هستی نزد دو چهره از نوافلاطونیان نخستین فرفوریوس شاگرد افلوطین و یامبلیخوس شاگرد فرفوریوس و میزان قرابت و وفاداری آنان به ساختار اولیه هستی شناسی نوافلاطونیان می پردازد و نشان می دهد که با یامبلیخوس نوعی چرخش اساسی از نوع تلفیق با عناصر رمزی و کهانت در این نظام پدید آمده و نهایتاً در چارچوب مَدرَسی پروکلوس و نوشته های تأثیرگذار او تجدید بنا شده است.